پاورپوینت کامل قصه پایداری ۹۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قصه پایداری ۹۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قصه پایداری ۹۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قصه پایداری ۹۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۶۵

زندگینامه خودنوشت علامه تنکابنی (۱)

«و کلا نقص علیک من انباء الرسل ما نثبت به فؤادک و جاءک فی هذه الحق و موعظه و ذکری للمؤمنین » .

: و هر یک از سرگذشتهای پیامبران [خود] را که بر تو حکایت می کنیم چیزی است که دلت را بدان استوار می گردانیم و در اینها
حقیقت برای تو آمده و برای مؤمنین اندرز و تذکری است . (۲)

عالم جلیل، حافظ کل قرآن، صاحب فضل و شرف، اصولی و فقیه بزرگوار، علامه سید محمد تنکابنی قدس سره به سال ۱۲۷۷ ق
در خانه تقوا و از خاندانی عالم پرور، پا به دنیا نهاد .

هفت ساله بود که با فراگیری قرآن کریم، در شهر علم را کوبید و تا پایان عمر شریفش در این راه سستی نکرد و اظهار خستگی
ننمود .

او در مدت عمر، قرین فقر گمنامگر بود و اسباب تحصیل دور از دسترسش; اما با پایداری و توسل به ائمه اطهار علیهم السلام
خصوصا حضرت وصی امیر مؤمنان علیه آلاف التحیه والثناء، به یادگیری علوم مختلف مانند فقه و اصول و حساب و هیئت و فلسفه
و . . . پرداخت و به آنجا رسید که از بزرگان علمای تهران در فقه و اصول و . . . گردید و مدت سی سال در نهایت حرمت و عزت در آن
شهر تدریس کرد و دانشمندان بزرگواری را تربیت نمود .

وی سرانجام در هشتاد و دو سالگی، به تاریخ دهم جمادی الاخری سال ۱۳۵۹ ق در دماوند، ندای پروردگار را لبیک گفت و به جوار
رحمت حق شتافت .

بدن مطهرش را به تهران آورده در مقبره ابن بابویه، در جوار شیخ صدوق قدس سره دفن نمودند . سلام و درود و رحمت الهی بر او
باد .

× × ×

آنچه در پی می آید، ترجمه زندگینامه اوست، که خود، بیست روز قبل از رحلتش نگاشته و در پایان جلد دوم ایضاح الفرائد، به چاپ
رسیده است .

امید، که مطالعه این زندگینامه طلاب گرانقدر را در پایداری و تلاش دو چندان در راه تحصیل علم تذکر و تنبهی باشد . ان شاء
الله .

ولادت (۳)

بدان، ای برادر دینی ام; که من پس از هزار و دویست و هفتاد و هفت سال از هجرت نبوی، علی مهاجرها الف الف سلام و تحیه، تولد
یافتم، هر چند تاریخ دقیق آن به سبب غفلت پدرم یا از بین رفتن [نسخه یادداشت] معلوم نیست; اما گروهی از اهالی روستایمان به
ولادتم در این سال، شهادت دادند و لذا اطمینان حاصل شد . آن سال، سال قحطی و گرانی و گرسنگی بود .

ولادتم در روستای آخوند محله، از قریه های سخت سر، که اینک رامسر نامیده می شود، واقع شد .

آغاز تحصیل

ظاهرا هفت ساله بودم که به فراگیری قرآن مجید، نزد شیخ رجبعلی قدس سره پرداختم، آن طور که او تصریح کرد قرآن را در یک
ماه آموختم .

درگذشت مادر

در همان سال، یا سال بعدش، مادرم به وبا مبتلا شد و فوت کرد، حشرها الله تعالی مع جدتها، او به هنگام وفات ۲۷ سال داشت;
مرگش قیامت من بود: محزون شدم، شکسته گشتم و در شهرم غریب .

ادامه تحصیل

با آن حال، به تحصیل کتابهای فارسی و سپس عربی، نزد علمای طایفه [سادات آخوند محله] (۴) و دیگران، مشغول شدم; در درس
) وبرادرش سید احمد (۷) و تکیه گاه علما، عابد زاهد، آقاسیدابراهیم
سیدیوسفی (۸) قدس سره

و جناب مستطاب سیدهادی (۹) (فرزند سیدمرتضی (۱۰) )، که از بزرگان شیعه و دارای سابقه طولانی در محراب و منبر بود، حاضر
شدم .

در آغاز جوانی (۱۷ – ۱۸) سالگی به مطالعه کتب شیعه، مانند حق الیقین مجلسی و احقاق الحق شهید قاضی نورالله، طاب ثراه
حریص بودم; بیشتر آن کتاب را خواندم و نسبت به حقانیت مذهب شیعه، کثرالله امثالهم، اطمینان حاصل کردم .

[پس از فراگیری کتابهای مقدماتی]، برای آموختن شرح لمعه و قوانین به درس مرحوم مغفور، ملا حبیب الله نارنج بنی حاضر
شدم . البته در این مدت، به درس مرحوم مغفور میرزا باقر لات محلی، (۱۱) طاب ثراه، نیز می رفتم .

مسافرت به قزوین

سپس، پدرم، طاب ثراه، امر کرد برای تحصیل علوم شرعی، به قزوین بروم . در آنجا به حلقه درس عالم عامل، فاضل کامل، حاج
ملا آقا خوئینی (۱۲) قدس سره وارد شدم و بهره زیادی بردم .

او بر تدریس ریاض مسلط و دارای بیان نیکو و در علم رجال و درایه و . . . ماهر و بسیار شوخ و خوش مجلس بود .

تمامی جلد اول ریاض را نزد او خواندم، حشره الله مع ائمه المعصومین و رضی الله عنه و ارضاه .

همزمان با آموختن ریاض، به فراگیری فرائد الاصول، نزد جناب مستطاب، ماهر در علم اصول، حاج شیخ حسین الموتی قزوینی،
پرداختم . همچنین در محضر درس جناب مستطاب، عالم عامل کامل، آخوند ملا علی اکبر جلوخانی، حاضر شدم . ایشان قدس
سره نرمخو و متواضع و بر طلاب و فضلا مهربان و فریادرس بود .

مسافرتم به قزوین، تقریبا در ۲۱ سالگی بود و دو سال طول کشید . در این مدت در نهایت فقر و تنگدستی و کمبود اسباب و کتاب،
جهت تحصیل، بودم; اما براین اوضاع صبر کردم و به خداوند، به واسطه لطف و کرم و فضل و نعمت و احسانش، امید داشتم تا
شامل این آیه باشم:

«ذلک بانهم لایصیبهم ظما ولانصب ولا مخمصه فی سبیل الله ولا یطئون موطئا یغیظ الکفار ولاینالون من عدو نیلا [الا کتب لهم
به عمل صالح ان الله لا یضیع اجر المحسنین]»

. چرا که هیچ تشنگی و رنج و گرسنگی در راه خدا به آنان نمی رسد و در هیچ مکانی که کافران را به خشم می آورد قدم نمی گذارند
و از دشمنی غنیمتی به دست نمی آورند مگر اینکه به سبب آن، عمل صالحی برای آنان [در کارنامه شان] نوشته می شود; زیرا، خدا
پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کند . (۱۳)

[دو سال از تحصیلم در قزوین گذشته بود که] پدرم قدس سره پنج تومان برایم فرستاد و امر کرد برای تحصیل به تهران بروم;
حرکت کردم و به تهران رسیدم و به مدرسه شیخ عبدالحسین قدس سره وارد شدم .

فردای آن روز به خدمت افضل علمای تهران، جناب مستطاب، نیکو بیان و پسندیده خلق، محقق مدقق خبره، علامه حاج میرزا
حسن آشتیانی، قدس الله نفسه الزکیه، مشرف شدم .

این حضور، مصادف با تدریس مساله «لاضرر» – از کتاب فرائد الاصول – از سوی ایشان بود . هنگامی که خوب نگریستم، او را
سرزمینی پرنعمت و کشوری پهناور دیدم . به گمانم اگر مرحوم شیخ مرتضی انصاری قدس سره زنده بود، نمی توانست بیانی بهتر و
کاملتر و تقریری مناسبتر از ایشان ارائه کند . فضلای حاضر در جلسه، مرا در این نظر، تصدیق می کنند . دلیل گفتارم، بیانها و
تقریرهای ایشان در حاشیه بزرگشان بر فرائد است .

نامبرده بر طاعات و عبادات مواظب بود و در تمام عمر بر خواندن نماز شب و زیارت عاشورا مراقب بود و زیارت جامعه کبیره را در
هر شب قرائت می کرد . او در نشر علوم و تالیف کتابها و جواب استفتائات کوشا بود .

او را کتابهایی است که از آنهاست:

۱ . حاشیه ای مفصل بر فرائد الاصول به نام بحر الفوائد فی شرح الفرائد; در این حاشیه، او در توضیح و دقت و تنبیه و تحقیق، به
نهایت رسیده است، آن که طالب است بسم الله; بلکه گویم: آنچه در این کتاب است قطره ای از دریای دانش او و جزئی از ثمرات
مطالب و اندوخته های علمی وی است .

۲ . رساله ازاحه الشکوک فی لباس المشکوک .

۳ . رساله نفی العسر و الحرج .

البته ایشان تالیفات زیاد دیگری نیز دارند مانند: تقریر مطالب فقهی استاد بزرگوارش، شیخ [مرتضی انصاری] و نوشته هایی که
شامل دقتها و تحقیقهایی است که ویژه اوست; اما تاکنون منتشر نشده اند .

مدت پانزده سال یا بیشتر از درس فقه و اصول ایشان استفاده کردم .

در این مدت، همچنین، نزدیک هشت سال در مجلس درس جناب مستطاب، محیط بر علم معقول، آقا میرزا ابوالحسن معروف به
جلوه، در مدرسه دارالشفاء [تهران]، حاضر شدم و شوارق و شرح فصوص و نصف بیشتر اسفار و تمامی طبیعیات شفا و قسمتی از
الهیات آن را خواندم .

گاهی ناصرالدین شاه، در این مدرسه، به زیارت او، می آمد .

برای آموختن علوم حساب، نجوم، هیئت، هندسه و . . . به نزد میرزا جهان بخش (۱۴) و آقا میرزا حسین سبزواری (۱۵) رحمهماالله،
رفتم .

و مدتی، برای تحصیل علوم شرعی، خدمت مرحوم مغفور، فایق بر همانندانش، آقا میرزا عبدالرحیم نهاوندی، طاب ثراه، زانوی
شاگردی بر زمین زدم .

خوابی صبر آموز

از آنجا که به تنگدستی شدید و ناداری گمنامگر، دچار بودم، همواره دست توسل به سوی ائمه اطهار بخصوص امیر مؤمنان، سلام
الله علیه و علی اولاده الطیبین، داشتم که شاید برای توسعه رزق و حل ناراحتیها و گرفتاریهایم، نزد خداوند شفاعتی کنند .

به دنبال این توسلات، امیر مؤمنان علیه السلام را در حالتی دردآور و هیاتی ناباورانه، دیدم . ابتداء مرا با کردار و گفتار، موعظه
نیکو کرد و در این امر به نهایت رساند . آن بزرگوار بدون عمامه و ردا بود . فرمودند: حقوق ما غصب شده است و از مال دنیا چیزی
نداریم که عمامه و ردا بخرم و نیز مطالب پندده و بیدار کننده و ارزشمند دیگری فرمودند .

در خواب متوجه شدم که غرض ایشان از نصیحت و موعظه این است: «وقتی حال اول شخص عالم امکان این چنین است، پس
چگونه باشد حال من و امثال من » و باید صبر پیشه کرد و تسلیم بود و اقتدا به وجود مقدس آن بزرگوار کرد، خصوص، وقتی
انتساب به ایشان نیز، وجود دارد; که، خداوند تبارک و تعالی فرموده:

«لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه » .

: هر آینه شما را در [خصلتها و روش]، پیامبر خدا نمونه و سرمشقی نیکو و پسندیده ای است (۱۶) .

و خود آن بزرگوار فرموده :

«[الا وان امامکم قداکتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه] الا و انکم لاتقدرون علی ذلک و لکن اعینونی [بورع و اجتهاد و
عفه و سداد]» .

: [بدان که پیشوای شما بسنده کرده است از دنیای خود، به دو جامه فرسوده و دو قرصه نان را خوردنی خویش نموده] بدانید که
شما چنین نتوانید کرد . لیکن مرا یاری کنید [به پارسایی و – در پارسایی – کوشیدن و پاکدامنی و درستی وزیدن ]. (۱۷)

و علامت درستی آنچه فهمیدم، این است که از وسعت روزی، دری بر من گشوده نشد و تا سالهای زیادی حالم همان بود که بود و
حتی الآن هم آن گونه ام .

امر به ازدواج

بیست و هفت ساله بودم که به امر سرورم و سرور دو عالم، حضرت اباعبدالله ارواح العالمین له الفداء، با یکی از دختر عموهایم، که
خود معین کرده بود، ازدواج کردم که شرح آن طولانی است .

آغاز تالیف

در این وضعیت، رساله ای به فارسی در اصول دین، با آوردن اجمالی از دلیلها، برای مردم نوشتم تا از گمراهی امان یایند، اما از اغنیا،
کسی را نیافتم که حاضر به چاپ آن باشد; من ماندم و دلتنگی از رویکرد مردمان به دنیا و رویگردشان از آخرت .

پس از آن، شروع به جمع آوری مطالب مرحوم، علامه، شیخ مرتضی انصاری و منظم کردن مطالب شیخ و استادم، سالار
دانشمندان بزرگ و خاتم فقهای مهتر [جناب آقای میرزا حسن آشتیانی] کردم; اما پایی را پیش و پای دیگر را پس می نهادم; زیرا،
اسباب آماده نبود و وضع معاش نامنظم [و از طرف دیگر] خود نیز مشغول درس و بحث بودم .

رؤیایی امیدبخش

پیوسته به این تالیف فکر می کردم، تا اینکه در خواب، به خدمت امیر مؤمنان علیه السلام مشرف شدم و از بدی وضع و فقدان
اسباب شکایت کردم . مرا در آغوش گرفت . گفتم: امیرمؤمنان! رساله مختصری در اصول دین نگاشتم، اما کسی یافت نمی شود آن
را چاپ کند، با اینکه مختصر است و مخارج چاپ آن کم; پس حال کتاب بزرگی در اصول فقه، که مشغول جمع آوری و منظم کردن
و نقد و تصحیح مطالب آن هستم چگونه است؟ در کمال خوشرویی و خوشحالی فرمودند: تالیف کن، من، چاپ می کنم . این
بشارت از دنیا و آنچه در آن است، برایم بهتر بود: گل لبخند بر لبانم شکفت و دل، آرام گرفت . آستین همت بالا زدم و با جدیت به
مدت سی سال، یا بیشتر، آن کتاب را فراهم آوردم .

ولی کسی برای چاپ آن، پا، پیش ننهاد; لذا تشویش و نگرانیم، افزوده گشت . دو باره به دامان پر از لطف امام متقین، امیر مؤمنان
وصی رسول پروردگار جهانیان، سلام الله علیه و علی زوجته و اولاده المعصومین اجمعین، چنگ زدم، چون خود علیه السلام وعده
داده بود .

در این زمان، به اسهال شدیدی مبتلا شدم . زمانش طولانی شد و شدت یافت، آن گونه که دوستان و رفیقان و فضلا و مؤمنان، از
من مایوس شدند . آنها برای شفایم، بسیار پافشاری و دعا کردند .

خبر این بیماری در مرکز ایران و تهران منتشر شد . در این هنگام، پیامی در بین نجف و کوفه [به بعضی] رسید که در آن، پس از
اظهار لطف و مهربانی زیاد نسبت به من، آمده بود: از جزع و ناراحتی و ناله کم کن و دو سال صبر نما . خبرآوران، زواری از تهران
بودند که با بعضی از آنان سابقه رفاقت و دوستی بود . این واقعه طولانی است و اینجا کمی از آن ذکر شد .

وقت وفا

چون دو سال به پایان رسید، آثار استجابت دعا آشکار شد و از حضرت امیرمؤمنان علیه السلام کرامت خیره کننده ای – که جز از او
ممکن نبود، ظاهر شد: گشایشها آشکار شدند و سببها پی در پی آمدند و کاتب به قلمی کردن جلد اول ایضاح الفرائد تا بحث «اصل
البراءه » مشغول شد . پسرم، سید مهدی، سلمه الله، و دامادم، سید اجل و فاضل، حاج سید مرتضی و افراد دیگر، در حضورم
مشغول تصحیح و تهذیب و تنقیح آن شدند . جلد اول از چاپ بیرون آمد . کاتب، آقا میرزا حسن همدانی به نگارش جلد دوم اقدام
کرد و تاکنون بیشتر جزءهای کتاب، منتشر شده است و تنها کمی باقی مانده که ان شاء الله چاپ خواهد شد .

همت والا

از اول جوانی، تاکنون مبتلا به امراض مزمنی بوده و هستم که گاه گاه مرا دربرمی گیرند اما با این وجود، بحمدالله، سستی در
تدریس و مباحثه نکرده ام . در مجالس درس و بحث، در این مدت سی سال – یا بیشتر – نزدیک به هزار فاضل مجتهد و قریب
الاجتهاد و ترویجگر شریعت و استوارساز مبانی دین و رشدده آثار سرور رسولان و فرزندان طاهرش، پرورش داده ام . امید به خدا
دارم که مرا در دعاهای ایشان شریک کند و از عمل صالحشان مرا سهمی رساند . از تمامی فضلا، خصوص از آنان در حیات و مماتم
التماس دعا دارم .

اثر تقوا

هر چند از تقوا به مراتب دورم، اما رؤیاهای بسیاری دیده ام و در باره ام نیز مؤمنان خوابهای رحمانی زیادی دیده اند که اگر جمع
شود، کتاب پربرگی خواهد شد .

[این نیست مگر وعده الهی]

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.