پاورپوینت کامل نگاهی به اوضاع سیاسی اجتماعی ایران در دوران فقیه محقق مقدس اردبیلی ۹۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگاهی به اوضاع سیاسی اجتماعی ایران در دوران فقیه محقق مقدس اردبیلی ۹۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به اوضاع سیاسی اجتماعی ایران در دوران فقیه محقق مقدس اردبیلی ۹۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به اوضاع سیاسی اجتماعی ایران در دوران فقیه محقق مقدس اردبیلی ۹۲ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۵

خورشیدی از افق اردبیل

نهصد و اندی سال از هجرت «سرور کاینات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه دور زمان محمد
المصطفی صلی الله علیه وآله » (۱) سپری می شد . اردبیل، سرای فرهیختگان و دار مؤمنان، به سان پیری غنوده بر دامان کوهساران
فرازمند سر بر سپهر لاجوردی ساییده، انتظار برآمدن خورشید گیتی فروز از جانب قاف مشرق نشین را می کشید، غافل از اینکه
خورشید سیرت پر فروغ و تابناکی از خاک پاکش می رفت تا با طلوع خویش جهان تشیع را به انوار زرنگار خویش بیاراید .

و بدین ترتیب بود که دیدگان سامان فقیهان فرهیخته و نام آوران دلباخته، اردبیل سرافراشته به جمال آیتی از آیات عظمای الهی و
عبدی از عبادالله الصالحین

یعنی جناب احمد مقدس اردبیلی روشن شد که مهر وجودش نزدیک به یک قرن از کرسی فقاهت نجف اشرف بر عالم اسلامی
تابیدن گرفت . سلام الله علیه یوم ولد و یوم مات و یوم یبعث حیا .

اینک که چهارصد و بیست و سه سال از غروب خورشید وجود آن ابرمرد جاوید شیعی می گذرد، در آستانه برپایی همایش
گرامی داشت ایشان گزیده نگاهی بر اوضاع سیاسی و اجتماعی جهان معاصر ایشان می کنیم .

اگر جناب مقدس اردبیلی را از جمله معمرین هم ندانیم و فقط پذیرای این مطلب باشیم که آن جناب هنگام رحلت به سال ۹۹۳ ق،
بیش از ۶۳ سال سن داشته – که احتمال آن زیاد است – بایست شمس وجود پر برکت ایشان مقارن با اواسط یا اواخر دوران
زمامداری شاه اسماعیل صفوی (۹۰۷ – ۹۳۰ ق) بنیانگذار سلسله صفویه، باشد . و این امر دور از ذهن نیست چرا که در متون
تاریخی به مکاتبات شاهان صفوی بعد از شاه اسماعیل با آن جناب و بالعکس اشاره رفته است از جمله مکاتبه ایشان با شاه تهماسب
صفوی (۹۳۰ – ۹۸۴ ق) که اینک به نقل آن از مقامات سید نعمت الله جزائری می پردازیم:

. مقدس، نامه ای در تقاضای مساعدت به سیدی به شاه تهماسب نوشت . چون نامه به دست پادشاه رسید، با احترام از جای
برخاست تا آن را بخواند . ناگهان دید که مقدس وی را در نامه خود «برادر» خطاب کرده است و چنان شد که فرمان داد تا کفنش را
بیاوردند و نامه را در آن نهاد و وصیت کرد که با همان دستخط او را به خاک بسپارند . (۲)

از آنچه که شرح آن رفت این نتیجه عاید می شود که جناب مقدس اردبیلی تا سال ۹۹۳ ق که از بقعه فنا به خطه بقا پر گشود، علاوه
بر زمامداری بنیانگذار سلسله صفویه شاه اسماعیل صفوی (۹۰۷ – ۹۳۰ ق)، زمامداری سه تن از جانشینان وی یعنی شاه تهماسب
(۹۳۰ – ۹۸۴ ق)، شاه اسماعیل ثانی (۹۸۴ – ۹۸۵ ق) بالاخره شاه محمد خدابنده (۹۸۵ – ۹۹۶ ق) را درک کرده است .

اوضاع سیاسی ایران در آغاز عصر صفویه

اوضاع سیاسی ایران و جهان در طول زمامداری نود ساله چهار پادشاه نخستین صفوی که مصادف با حیات جناب مقدس اردبیلی
است دستخوش فراز و نشیب های بسیاری است . از یک سو پس از قرون و اعصار متمادی که سرزمین ایران فاقد حکومت مقتدر و
یکپارچه مرکزی بود و عملا جزئی از سرزمینهای خلفای اموی و عباسی محسوب می شد و یا شاهد تسلط مغولان درنده خو و
تیموریان و دست اندازی های دیگر اجانب بود، در سایه تلاشهای شاه اسماعیل و قزلباشان مسلح تحت فرمانش دارای حکومت
مستقل و مقتدر مرکزی گردید که این امر برای بعض همسایگان مقتدر و استعمارگران پرتغالی مستقر در منطقه که آبهای جنوبی
کشور را در اختیار داشتند، و همچنین برای ازبکها و روسها که از قدرتهای مطرح در سطح جهان آن روزگار محسوب می شدند، به
عنوان خطری رو به تزاید قلمداد شد . این احساس خطر، احساسی درست هم بود; چرا که به زودی شاهد بروز کشمکشهای
خونین و مکرر مابین دولت صفوی و هر یک از عناصر قدرت خارجی مذکور هستیم .

استقلال ایران در دوران شاه اسماعیل

شاه اسماعیل صفوی در شرایطی که بیگانگان این سامان فرخنده را جولانگاه خود ساخته و از هیچ تعدی و ستمی به ایران و
ایرانیان فروگذار نبودند، با بهره گیری از مظلومیت تشیع در طول تاریخ و تحریک و تهییج شیعیان در اقصی نقاط کشور و با ادعای
نمایندگی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و با استفاده از فرهنگ ظلم ستیزی شیعه، با تشکیل ارتش مقتدر و منظم و
بزرگی که مرکب از افراد قزلباش

بود، بر بیگانگان شورید و در مدت زمان کوتاهی بخشهای وسیعی از ایران را که در طول ادوار و اعصار ماضی جدا شده بود، ضمیمه
کشور ساخت و بر متصرفات استعمارگران مطرح و مقتدر آن روزگار در منطقه چشم دوخت . تاکتیک وی که توفیق چشمگیری را
نیز به ارمغان آورد، ایجاد تفرقه در صفوف متحد دشمنان خارجی بود که با عقد پیمان صوری و موقت صلح با یک جبهه، به
سرکوب جبهه دیگر می پرداخت و پس از فراغت از آن، بر جبهه پیشین می تاخت .

تشکیل دولت مرکزی صفوی و تهدیدی که از رهگذر آن متوجه متصرفات بیگانگان بود، موجب گردید تا ایشان از کوچکترین
فرصت ممکن برای تاختن بر مرزهای ایران غافل نشوند که تمامی این دسایس با آینده نگری و ژرف اندیشی دراز مدت شاه
اسماعیل محکوم به شکست شد . با وجود این، تعرضات بیگانگان بر مرزهای ایران عهد صفوی، اهتمام شاه اسماعیل را در روشنتر
ساختن آینده سلسله صفویه به نحوی که بتواند در دراز مدت در برابر آفات مقاومت نماید، به شدت تحت الشعاع قرار داد .

سوء نیت کشورهای منطقه به دولت نوظهور صفوی و قلمرو آن از یک سو و دیدگاه منفی علمای شیعی نسبت به کلیسا و ممالک
عیسوی از سوی دیگر، برقراری روابط رسمی سیاسی، اقتصادی و غیره با آنان را تا سال ۹۷۰ ق که برای نخستین بار روابط دولت
صفوی با انگلستان رسما برقرار شد، به تعویق انداخت . اگر چه نمی توان منکر وجود روابط غیر رسمی سیاسی و اقتصادی مابین
دولت مذکور و دولت صفوی در آن عصر شد .

یکی دیگر از ابتکارهای شاه اسماعیل صفوی در سرکوب ازبکان که در سراسر حیات دولت صفوی چشم طمع به خراسان بزرگ و
شرق ایران دوخته بودند و هر از چند نیز بیرق شورش برمی افراشتند، بهره گیری از نفوذ و جایگاه والای زبان و ادب پارسی در
سرزمین هندوستان و اتحاد با فارسی دوستان حاکم برآن دیار یعنی دولت گورکانیان هند است که رهاورد آن آزادسازی مناطق
وسیعی از شرق ایران از جمله کابل از وجود ازبکان در سال ۹۱۰ ق است . گورکانیان که عشق و علاقه عجیب و عمیقی به زبان و
ادبیات پارسی و خاستگاه آن یعنی ایران زمین داشتند، در طول حیات خویش دمی از ابراز عشق و علاقه به ایران باز نماندند .
ایشان هرگاه که فرهیخته ای ایرانی را در جمع خویش می یافتند، تا فراسوی توان و امکانات خود در اکرام و اعزازش می کوشیدند به
گونه ای که در مدت زمان کوتاهی پذیرای صدها نام آور ایرانی شدند . این حسن توجه گورکانیان هند به ایران و ایرانی، موجب شده
بود که آنان به تحولات سیاسی ایران زمین بی توجه نباشند و از این روست که می بینیم در موقعیتی که شاه صفوی دست کمک به
سویشان دراز می کند، آن را به گرمی می فشرند .

اهتمام شاه اسماعیل صفوی در بسط قدرت و حیطه فرمانروایی سلسله ای که پایه ریزی نموده بود تا سال ۹۳۰ ق که مصادف با
بیست و سومین سال سلطنتش می شد، ادامه یافت و در این سال بر اثر ابتلا به عارضه حصبه در عنفوان جوانی بدرود حیات گفت .

کارنامه کردار و رفتار شاه اسماعیل صفوی جدای از چند مورد منفی، درخشان است . از آن جهت که وی بعد از چندین قرن به
ایجاد یک حکومت فراگیر و مقتدر مرکزی در ایران آشوب زده دست یازید و در طول حیات سیاسی خویش دمی از بسط نفوذ و
قدرت آن غافل نشد . کمتر اتفاق می افتاد که وی مدت مدیدی را در پایتخت دلنشین خود به سر برد و از امور کشوری و لشکری
آسوده باشد و از این روست که می بینیم آثار درایت و کاردانی وی حتی پس از مرگش ضعف و سستی جانشینش را تحت الشعاع
قرار می دهد .

شورشهای داخلی و تهدیدهای خارجی پس از شاه اسماعیل

با مرگ شاه اسماعیل صفوی، فرزند ارشد وی که ده ساله بود، براریکه سلطنتی تکیه زد که این امر آغاز زمامداری ۶۴ ساله وی بر
ایران بود . تهماسب میرزای ولیعهد در حالی بر تخت پدر نشست که خامی و بی تجربگی ناشی از قلت سن را رفیق راه خود می دید و
طبیعی است در چنین شرایطی به قزلباشهای تربیت شده پدرش تکیه نماید و چنین نیز کرد . در این میان تعدادی از قزلباشان،
که مترصد فرصتی برای یکه تازی در عرصه سیاسی کشور بودند، سر به شورش نهادند که البته کار به جایی نبردند .

دشمنان خارجی دولت صفوی نیز این خلا قدرت و این فرصت مناسب را مغتنم شمرده و همصدا با آشوبگران داخلی بر مرزهای
شرقی و غربی ایران تاختند . استعمارگران فرنگی نیز در این برهه از تاریخ ایران حضور خود در آبهای جنوب کشور را با آرامش
بیشتری دنبال می کردند .

عبدالله خان ازبک بخارانشین که بارها طعم تلخ شکست را از شاه اسماعیل صفوی چشیده و به ماوراءالنهر گریخته بود، با
ریافت خبر مرگ او، از فرصت استفاده کرد و تا سال ۹۴۶ بارها خاک خراسان را به خون مردم بیگناه آن آغشت غافل از اینکه:

هر بیشه گمان مبرکه خالیست

شاید که پلنگ خفته باشد

دست اندازی ها و آشوبگری های وحشیانه و مکرر خان ازبک در مرزهای شرقی ایران موجب شد تا در این مدت زمان ۱۳ ساله شاه
تهماسب دوبار شخصا به مصاف او شتابد که در دومین مصاف به سال ۹۴۳ ق شاه صفوی حیات سیاسی و نظامی او را گرفت و سه
سال بعد، یعنی به سال ۹۴۶ ق این مرگ بود که حیات جسمانی او را نیز ربود .

در اوج درگیری های خونین شرق ایران، سلاطین عثمانی بویژه سلطان سلیمان خان قانونی (۹۲۶ – ۹۷۴ ق) نیز فرصت را مغتنم
شمرده و با بهره گیری از سرگرمی شاه تهماسب در خراسان و بخصوص هرات و قندهار، به غرب ایران تاختند و با پشت سر نهادن
آذربایجان تا سلطانیه و گیلان پیش آمدند که چندی بعد به خاطر شرایط نامساعد جوی و سرمای کم سابقه منطقه فتح بغداد را
ترجیح داده و با تخلیه این مناطق برآن شهر تاختند .

از این زمان تا سال ۹۶۸ ق که پیمان صلحی مابین دولتهای صفوی و عثمانی حاصل شد، لشکریان عثمانی چند بار دیگر نیز بر
مرزهای غربی ایران تاختند; از جمله حمله آنان در سال ۹۵۳ ق که به واسطه تحریک سلطان سلیمان عثمانی از سوی القاص میرزا
– که برادر شاه تهماسب صفوی بود و علیه او شوریده و به عثمانی گریخته بود – صورت گرفت .

تا سال برقراری صلح، شاه تهماسب که از غایله شرق ایران آسوده شده بود، چندین بار بر اشغالگران عثمانی تاخت و ارمنستان،
کردستان، آذربایجان و عراق عرب را که در اشغال ایشان بود، باز پس گرفت و بار دیگر ضمیمه قلمرو خویش کرد .

همان گونه که ملاحظه می شود، بخش اعظم حیات سیاسی ۶۴ ساله شاه تهماسب صفوی به جنگ با مدعیان داخلی و حفظ
دستاوردهای شاه اسماعیل اختصاص یافت که این امر بر اوضاع و احوال داخلی کشور بی تاثیر نبود به گونه ای که اکثر نقاط و
ولایات ایران از مشکلات عدیده ای رنج می بردند و در آتشی می سوختند که باعث و بانی آن را دول مخالف تشیع و خارجی
می پنداشتند و لذا برای حفظ کیان مملکت شیعی و دولتی که خود را شیعه و حامی آن می دانست از جان مایه می گذاشتند و در
حفظ آن می کوشیدند .

کارنامه اعمال و رفتار شاه تهماسب صفوی، در قیاس با پدرش چندان درخشان نیست . ترس وی از رویارویی با مهاجمان و
کشتارهای فجیعی که سپاهیان وی در گرجستان و دیگر مناطق به راه انداختند، و همچنین برخی از خلق و خوی های ناشایست
وی به سان خست و تنگ نظری، در این برداشت بی تاثیر نیست .

هر چه امتداد زمامداری شاه سالخورده صفوی به سال ۹۸۴ ق نزدیک می شد، ضعف وی در اداره کشور بیشتر آشکار می گردید .
قدرت سیاسی در این عصر بیشتر در دست سران قزلباش، زنان حرمسرا و چاپلوسان درباری، که بیش از هر چیز به حفظ نفوذ و
منافع خود می اندیشیدند، قرار داشت . و این چند گانگی مراکز تصمیم گیری که غالبا با یکدیگر در تضاد مستمر بودند رهاوردی
جز کاهش اقتدار و نظم و انضباط دولت صفوی نداشت با وجود این، حضور صوری شاه صفوی در راس قدرت، این تضاد را تا
حدودی مخفی ساخته بود; چنانکه می بینیم با مرگ وی

این تضاد فورا آشکار شده و به درگیری های خونین مابین خاندان سلطنتی و مرگ ولیعهد منتهی می شود .

در شامگاه سه شنبه پانزدهم ماه صفر سال ۹۸۴ ق که شاه تهماسب صفوی رخت حیات را زتن برون کرد، پرده از بحرانی که
دستگاه سلطنتی از آن رنج می برد برداشته شد، که اولین ثمره شوم آن، قتل ولیعهد حیدر میرزا به دست همان مخالفان قدرت
طلب بود .

نابسامانی ایران در دوره اسماعیل دوم و محمد خدابنده

با مرگ ولیعهد، سلطنت ایران به اسماعیل میرزا، که چندی بعد با عنوان شاه اسماعیل دوم براریکه خالی سلسله صفوی تکیه زد،
منتقل شد . در عصر کوتاه زمامداری وی که از ۱۸ ماه فراتر نرفت، بحرانی که از اواخر حکمرانی شاه تهماسب گریبانگیر حکومت
صفوی شده بود، بشدت اوج گرفت .

شاه اسماعیل دوم که به جز اشتراک اسمی شباهتی به جد خود نداشت، به جای رفع مشکلاتی که رفته رفته شیرازه حکومت
صفوی را از هم می گسیخت و دشمنان خارجی را در حمله به ایران ترغیب می نمود، کمر به قلع و قمع برادران، برادرزادگان،
خویشان و امرای ارتش بسته و به ایجاد جو رعب و وحشت در دستگاه حکومتی اهتمام ویژه ای مبذول داشت .

در این دوره، علاوه بر ضعف نسبی دولت صفوی، اقتدار و شوکت دو سلسله مستقل سادات «کیایی » و «اسحاقی » که بر گیلان تسلط
داشته و از روابط مطلوبی نیز با صفویان برخوردار بودند، رو به کاستی نهاد . خاندان «بادوسپانی » هم که در مازندران تخت و تاج
موروثی نهصد ساله خود را در زیر سایه دولت صفوی حفظ کرده بود، وضعیت بهتری از ایشان نداشت .

سیاست نادرست درون خاندانی شاه اسماعیل دوم که در قالب قلع و قمع اطرافیان ظهور یافت، به روایتی، تهییج مخالفان بیمناک
و در نتیجه قتل شاه صفوی را در پی داشت و به روایتی دیگر، فساد اخلاقی، اعتیاد و شرب خمر عامل مرگ وی در سال ۹۸۵ ق بود .
با مرگ زودرس شاه اسماعیل دوم و انتخاب محمد میرزا فرزند ارشد و نابینای شاه تهماسب به جانشینی وی، دولت صفوی از
چاله به چاه افتاد . محمد میرزا که به هنگام مرگ شاه اسماعیل دوم حکمرانی ایالت فارس را عهده دار بود، بسرعت عازم
ایتخت شده و تاج صفوی را بر سر نهاد و رسما خود را شاه ایران خواند . جلوس وی بر اریکه قدرت، صوری بود; چرا که وی به سان
عروسکی از کار افتاده و آش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.