پاورپوینت کامل راه های نفوذ اسراییلیات در تفسیر قرآن (۱) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل راه های نفوذ اسراییلیات در تفسیر قرآن (۱) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل راه های نفوذ اسراییلیات در تفسیر قرآن (۱) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل راه های نفوذ اسراییلیات در تفسیر قرآن (۱) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
۳۸
در بخش پیشین این مقال، آغاز شکل گیری علم تفسیر، سیر تاریخی تدوین علم تفسیر،منابع تفسیر در عصر صحابه،
تفسیر در عصر تابعان و نیز منابع تفسیر در این عصر، مورد بحث و بررسی قرار گرفت و روشن گردید که در عصر تابعان،
روایات وحکایت ها و گزارش های اسراییلی، از سوی یهود یا بعضی از نو مسلمانان یهودی الاصل، به منابع تفسیر در عصر
صحابه افزوده شد و این، آغاز نفوذاسراییلیات در تفسیر بود. هم چنین نگرشی بر تفاسیری که از اسراییلیات بیش تراثر
پذیرفته، به عمل آمد.
اینک در این بخش، « نمونه هایی عینی از اسراییلیات در تفاسیر» مورد بحث قرارمی گیرد.
نمونه هایی از اسراییلیات در تفاسیر
اینک که با ریشه ها و عوامل و تاریخ نفوذاسراییلیات در تفسیر آشنا شدیم و نیز راویان اسراییلیات در تفسیر را به
اختصارمعرفی کردیم، وقت آن رسیده است که نمونه هایی عینی از اسراییلیات در تفاسیر رامعرفی کنیم. در این زمینه به
ذکر چند نمونه اکتفا می کنیم:
۱- افسانه ی انگشتری حضرت سلیمان، علی نبینا و آله و علیه السلام
در قرآن مجید در آیات ۳۴ و ۳۵ سوره ی «ص » سخن از آزمایش الهی در مورد حضرت سلیمان به میان آمده است که به
علت ایجاز و اختصار آیه، مفسران و محدثان، آن را به گونه های مختلفی تفسیر کرده اند. قضیه ی این آزمایش، دست مایه ی
ورود داستان انگشتری سلیمان که در افسانه های یهود آمده به برخی از کتاب های تفسیری شده است.
توضیح این که خداوند در دو آیه ی یاد شده می فرماید:
(ولقد فتنا سلیمان و القینا علی کرسیه جسدا ثم اناب قال رب اغفرلی وهب لی ملکا لاینبغی لاحد من بعدی انک انت
الوهاب) ما قطعا سلیمان را آزمودیم و بر تخت او جسدی افکندیم، سپس او به درگاه خدا توبه کرد. گفت:
پروردگارا! مرا ببخش و حکومتی به من عطا کن که بعد از من سزاوار هیچ کس نباشد، که تو بسیار بخشنده ای.
«کرسی » به معنای «تخت پایه کوتاه » است. گویا سلاطین دارای دو نوع تخت بوده اند، تختی برای موارد عادی با پایه های
کوتاه و تختی برای جلسات رسمی وتشریفاتی با پایه های بلند. اولی را «کرسی » و دومی را «عرش » می نامیدند.
«جسد» نیز به معنای جسم بی روح است.
چنان که در برخی از تفاسیر معاصر آمده، از این آیه اجمالا استفاده می شود که موضوع آزمایش سلیمان، به وسیله ی جسد
بی روحی بوده است که بر تخت او در برابرچشمان اش قرار گرفت، چیزی که انتظار آن را نداشت و امید به غیر آن بسته
بود واین امر موجب تنبه سلیمان شده و او توبه کرده است. اما این که جسد چه بوده وجزئیات این قضیه چه گونه بوده،
قرآن مجید شرح بیش تری نداده است. از این رومفسران و محدثان، در این زمینه، اخبار و تفسیرهایی نقل کرده اند که از
همه موجه تر و روشن تر این است:
سلیمان، آرزو داشت فرزندان برومند و شجاعی نصیب اش شود که در اداره ی کشور ومخصوصا جهاد با دشمن، به او کمک
کنند. او که دارای همسران متعدد بود، با خودگفت: من با آن ها همبستر می شوم تا فرزندان متعددی نصیب ام گردد و به
هدف های من کمک کنند، ولی چون در این جا غفلت کرد و «ان شاءالله » ’ همان جمله ای را که بیانگر اتکای انسان به خدا در
همه ی حال است نگفت، در آن زمان هیچ فرزندی ازهمسران اش، متولد نشد، جز فرزندی ناقص الخلقه، مانند جسدی
بی روح که آوردند و برکرسی او افکندند.
سلیمان سخت در فکر فرو رفت و ناراحت شد که چرا یک لحظه از خدا غفلت کرده و برنیروی خود تکیه کرده است. آن گاه
از این ترک اولی توبه کرد و به درگاه خدابازگشت (۲) .
برخی از مفسران، این آزمایش را با افسانه ی گم شدن انگشتری حضرت سلیمان که درتلمود آمده، تفسیر کرده اند. در این
افسانه چنین می خوانیم:
حضرت سلیمان، دختر پادشاه شام را پس از قتل پدرش به تزویج خود درآورده بود.
دختر فرعون، از سلیمان خواست برای تسلی دل وی دستور دهد صورت پدرش را بسازندتا به یاد پدر، دل خوش باشد،
این کار به فرمان سلیمان انجام گرفت. دختر بر آن پیکر لباس پوشانید و خود و فرزندان اش به پرستش و عبادت آن
صورت مشغول شدند.
چهل روز بر این کار گذشت. آصف بن برخیا، با قدرت ولایت، از این امر مطلع شد وسلیمان را از آن آگاه ساخت. حضرت
سلیمان پس از احراز وقوع حادثه، دختر فرعون را عقوبت کرد و خود به توبه و اعتذار پرداخت. لیکن خداوند غفلت سلیمان
را کیفرداد به این ترتیب که شیطانی به نام آصف یا قطفیر به صورت سلیمان درآمد و ازامینه، انگشتری را گرفت (۳) و بر
تخت سلیمان نشست. دیگر، کسی سلیمان رانمی شناخت و هرکس دعوت اش را می شنید او را به جنون نسبت می داد. به
ناچار شهر خودرا ترک کرد و در کنار دریا مسکن گزید. روزی، دو ماهی صید می کرد و با فروش یکی،نان به دست می آورد
و دیگری را خورشت می کرد. پس از چهل روز آصف و مردم دریافتنداحکامی که به نام سلیمان صادر می شود با حق و
شریعت، منطبق نیست و پس از تحقیق و دقت معلوم شد که روابط خانوادگی او نیز با شرع سازگار نیست. آصف، از خدا،
زوال او را درخواست کرد. از این رو آن شیطان از تخت سلطنت به کنار دریا گریخت و انگشتری را در دریا انداخت. ماهی ای،
انگشتری را بلع کرد و آن ماهی را حضرت سلیمان صید نمود و انگشتری را از شکم آن به در آورد و در انگشت کرد و
بدین ترتیب به تخت سلطنت خویش بازگشت (۴) .
طبری، در تفسیر آیه ی ۳۴ سوره ی «ص » این افسانه را به تفصیل از طریق «قتاده » نقل کرده است (۵) . اما از آن جا که افسانه
بودن این قضیه بسیار روشن است، گروهی از مفسران، آن را رد کرده اند. نسفی (ابوالبرکات عبدالله بن احمدبن محمود)
در تفسیر آیه ی یاد شده، در رد این روایت می گوید:
اما روایتی که در مورد انگشتری و شیطان و بت پرستی درخانه ی سلیمان نقل می شوداز داستان های باطل یهود است. (۶)
زمخشری، نیز پس از نقل داستان گم شدن خاتم سلیمان، آن را رد می کند و می گوید:
عالمان دارای دقت نظر، این داستان را قبول نکرده و گفته اند از داستان های باطل یهود است و هرگز شیاطین توان
چنین تصرفاتی را ندارند و این که خداوند شیاطین را بربندگان اش مسلط سازد، به طوری که احکام او را تغییر دهند و با
همسران پیامبر آمیزش کنند، امری قبیح است. (۷)
طبرسی، مفسر نامدار، پس از آن که این قضیه را به اختصار و با تفاوت هایی، از ابن عباس و مجاهد نقل می کند (بااین تعبیر:
آن چه از ابن عباس نقل شده) می گوید:
هیچ کدام از این ها، قابل اعتماد نیست; زیرا، نه مقام نبوت می تواند به یک انگشتری وابسته باشد و نه هرگز جایز
ست خداوند این مقام را از پیامبری بگیردو شیطانی را به صورت پیامبری درآورد که بر تخت او بنشیند و در میان مردم
حکومت کند (۸) .
۲- افسانه ی عشق در قرآن مجید، در سوره ی «ص » پس از بیان صفات ویژه ی داوودپیامبر و مواهب بزرگ خداوند بر او،
طی آیات ۲۱ – ۲۵، از یک ماجرای دادرسی نزدوی سخن به میان آمده که در واقع، آزمونی از طرف خداوند بوده است.
این آزمایش که خداوند آن را در قرآن به اختصار، اما به روشنی، برای پیامبر اسلام بیان فرموده، به گونه های مختلف
تفسیر شده است. ترجمه ی آیات چنین است:
آیاداستان شاکیان، هنگامی که از محراب [داوود] بالا رفتند، به تو رسیده است؟
وقتی که [به طور ناگهانی] نزد داوود در آمدند و او از [دیدن] آنان به هراس افتاد، گفتند: نترس! دو نفر شاکی هستیم که
یکی از ما بر دیگری ستم کرده، اکنون در میان ما به حق داوری کن و ستم روا مدار، و ما را به راه راست هدایت کن!.
این، برادر من است، او، نود و نه میش دارد و من تنها یک میش دارم. و می گوید:
«آن یکی را [هم] به من بسپار!» و در سخن گفتن بر من غلبه کرده است.
[داوود] گفت: مسلما، او با مطالبه ی یک میش تو، برای افزودن بر میش هایش، بر توستم کرده. و بسیاری از شریکان به
یکدیگر ستم می کنند، به استثنای کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، اما عده ی آنان کم است. و داوود
دانست که ما، او را [با این ماجرا] آزموده ایم، از این رو از پروردگارش آمرزش خواست وبه سجده افتاد و توبه کرد. و ما این
عمل او را بخشیدیم. و او را نزد ما تقرب وفرجامی نیکو خواهد بود.
از این آیات استفاده می شود که افرادی به عنوان دادخواهی و طرفین نزاع بی آن که اجازه ای گرفته باشند و یا اطلاع قبلی
بدهند از دیوار محراب و قصر داوود (ازراه غیر معمولی) بالا رفتند و ناگهان در برابر او ظاهر شدند. او سخت وحشت کرد،
زیرا فکر می کرد قصد سویی به او دارند، اما آن ها به زودی وحشت او را از بین بردند و گفتند: نترس! دو نفر شاکی هستیم
که یکی از ما، بر دیگری تعدی کرده وبرای دادرسی نزد تو آمده ایم. او سپس به دادرسی آن ها گوش فرا داد: یکی از آن
دو۹۹ گوسفند ماده داشته و دیگری فقط یک گوسفند، در حالی که صاحب ۹۹ گوسفند ازبرادرش تقاضا کرده که آن یکی را
هم به او واگذار کند. داوود گرفتار شتاب وعجله شد و پیش از آن که گفتار طرف مقابل را بشنود، داوری کرد و این تقاضا
راظلم و تعدی خواند. داوود در این هنگام در فکر فرو رفت و با این که می دانست داوری عادلانه ای کرده چه این که اگر
طرف مقابل، ادعای شاکی را قبول نداشت،حتما اعتراض می کرد ولی با این حال، آداب مجلس قضا ایجاب می کند که
داور، درگفتار خود عجله نکند و از طرف مقابل توضیح بخواهد، لذا او از این کار خودپشیمان شد و گمان کرد که این
آزمونی از طرف خداوند بوده است. از این جهت ازاین ترک اولی، استغفار کرد و خداوند هم او را مشمول عفو و بخشش
قرار داد.
یک گواه بر این تفسیر، آیه ای است که بلافاصله بعد از این آیات آمده و به داوودخطاب می کند که «ما، تو را جانشین خود
در روی زمین قرار دادیم، لذا از روی حق و عدالت در میان مردم داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن.» این تعبیر،
نشان می دهد که لغزش داوود در طرز قضا و داوری بوده است، نه در کار دیگر (۹) .
این حادثه که بر اساس نقل قرآن، از حد یک ترک اولی از ناحیه ی داوود تجاوزنمی کند، در تورات به شکل افسانه ای بسیار
زننده، بدین صورت نقل شده است:
… و واقع شد در، وقت عصر که داوود از بسترش برخاسته، بر پشت بام خانه ی پادشاه، گردش کرد و از پشت بام، زنی را دید
که خویشتن را شست وشو می کند و آن زن بسیار نیکو منظر بود. پس داوود فرستاده درباره ی زن استفسار نمود و او را
گفتندکه آیا این، بتشبع دختر الیعام زن اوریای (۱۰) حتی نیست؟ و داوود قاصدان فرستاده او را گرفت و او نزد وی آمده،
داوود با او همبستر شد و او از نجاست خود طاهر شده به خانه ی خود برگشت. و آن زن حامله شد و فرستاده ی داوود را
مخبرساخت و گفت که «من، حامله هستم.» پس داوود نزد یوآب (۱۱) فرستاد که او،اوریای حتی را نزد من بفرست و یوآب
اوریا را نزد داوود فرستاد. و چون اوریانزد وی رسید، داوود از سلامتی یوآب و از سلامتی قوم و از سلامتی جنگ پرسید
وداوود به اوریا گفت: «به خانه ات برو و پای های خود را بشو!». پس اوریا ازخانه ی پادشاه بیرون رفت و از عقب اش، خوانی از
پادشاه فرستاده شد، اما اوریانزد در خانه ی پادشاه با سایر بندگان آقایش خوابیده، به خانه خود نرفت و داوودرا خبر داده
گفتند که «اوریا به خانه ی خود نرفته است.» پس داوود به اوریاگفت: «آیا تو از سفر نیامده ای، پس چرا به خانه ی خود
نرفته ای؟». اریا به داوود عرض کرد که تابوت و اسراییل و یهودا، در خیمه ها ساکن اند و آقایم یوآب وبندگان آقایم بر روی
بیابان خیمه نشین اند و آیا من به خانه ی خود بروم تا اکل وشرب بنمایم و با زن خود بخوابم؟! به حیات تو و به حیات جان
توقسم که این کاررا نخواهم کرد. و داوود به اوریا گفت: «امروز نیز این جا باش و فردا تو راروانه می کنم.». پس اوریا آن روز و
فردایش را در اورشلیم ماند. و داوود رادعوت نمود که در حضورش خورد و نوشید واو را مست کرد و وقت شام بیرون رفته
بربسترش با بندگان آقایش خوابید و به خانه ی خود نرفت. و بامدادان داوود مکتوبی برای یوآب نوشته به دست اوریا
فرستاد، و در مکتوب به این مضمون نوشت که اوریارا در مقدمه ی جنگ سخت بگذارید و از عقب اش پس بروید تا زده شده
بمیرد. و چون یوآب شهر را محاصره می کرد اوریا را در مکانی که می دانست که مردان شجاع در آن جامی باشند، گذاشت و
مردان شهر، بیرون آمده با یوآب جنگ کردند و بعضی از قوم ازبندگان داوود افتادند و اوریای حتی نیز بمرد. پس یوآب
فرستاده، داوود را ازجمیع وقایع جنگ خبر داد و قاصد را امر فرمود گفت: «چون از تمامی وقایع جنگ به پادشاه خبر داده
باشی، اگر خشم پادشاه افروخته شود و تو را گوید: «چرا برای جنگ به شهر نزدیک شدید؟ آیا نمی دانستید که از سر حصار
نیز خواهند انداخت »…
آن گاه بگو که بنده ات اوریای حتی نیز مرده است.» پس قاصد روانه شده، آمد وداوود را از هر آن چه یوآب، او را پیغام داده
بود، مخبر ساخت. و قاصد به داوودگفت: «… بعضی از بندگان پادشاه مردند و بنده ی تو اوریای حتی نیز مرده است.»… و
چون زن اوریا شنید که شوهرش اوریا مرده است، برای شوهر خود ماتم گرفت. و چون ایام ماتم گذشت، داوود فرستاده او
را به خانه ی خود آورد و او زن وی شد و برایش پسری زایید. اما کاری که داوود کرده بود در نظر خداوند ناپسندآمد. (۱۲)
و در جایی دیگر از تورات آمده است: و خداوند، ناثان (۱۳) را نزد داوودفرستاد و نزد وی آمده او را گفت که در شهری، دو مرد
بودند، یکی دولت مند ودیگری فقیر، و دولت مند را گوسفند و گاو بی نهایت بسیار بود و فقیر را جز یک ماده بره ی کوچک
نبود که آن را خریده و پرورش داده، همراه وی و پسران اش بزرگ می شد، از خوراک وی می خورد و از کاسه ی او می نوشید
و در آغوش اش می خوابید و برایش مثل دختری می بود. و مسافری نزد آن مرد دولت مند آمد و او را حیف آمد که
ازگوسفندان و گاوان خود بگیرد تا به جهت مسافری که نزد وی آمده بود، مهیا سازد وبره ی آن مرد فقیر را گرفته برای آن
مرد که نزد وی آمده بود، مهیا ساخت .
آن گاه خشم داوود بر آن شخص افروخته شده، به ناثان گفت: «به حیات خداوند قسم!
کسی که این کار را کرده است، مستوجب قتل است. و چون که این کار را کرده است وهیچ ترحم ننموده، بره را چهار
چندان باید رد کند.». ناثان به داوود گفت: «آن مرد تو هستی (۱۴) .
نقد و بررسی
افسانه ی عشق حضرت داوود به زن اوریا و ارتباط آن پیامبر بزرگ باوی، از تورات، به برخی از تفاسیر اسلامی نفوذ کرده و
گروهی از راویان و مفسران اسلامی، آن را با مقداری تفاوت از نظر اختصار و تفصیل و نیز در برخی ازجزئیات در تفسیر
آیه ی ۲۱ و ۲۲ سوره ی «ص » آورده اند. از آن جمله طبری درتفسیر خود، آن را به تفصیل از طریق ابن عباس نقل کرده
است. (۱۵) نیز سیوطی، بایک طریق ، از هر کدام از انس و مجاهد و سدی، و چند طریق از ابن عباس نقل کرده است (۱۶) .
از مفسران شیعه، علی بن ابراهیم قمی آن را از طریق هشام از امام صادق(ع) نقل کرده است (۱۷) .
اما محققان شیعی، این روایت را حمل بر تقیه نموده اند، چنان که سید طیب موسوی جزایری که تفسیر قمی را تحقیق
کرده، در این مورد می نویسد: جدم سید جزایری در کتاب قصص الانبیاء گفته است: این حدیث باید حمل بر تقیه شود; زیرا،
با مذهب عامه و روایات آنان تطبیق می کند و با اصول و مبانی آنان که صدور این گونه کارها را از انبیا جایز می دانند،
منافاتی ندارد. احادیث فراوانی از طریق شیعه، در رد این معنا نقل شده است. بنابراین، هیچ چاره ای جزتاویل آن، یعنی
حمل بر تقیه وجود ندارد (۱۸) .
نیز شیخ عبدالعلی حویزی در تفسیر نورالثقلین، این حدیث را از تفسیر علی بن ابراهیم قمی نقل کرده است، اما محقق
کتاب در تعلیقه ای براین قصه می نویسد:
مجلسی گفته است: این خبر، باید حمل بر تقیه شود; زیرا، مطابق روایات عامه است. (۱۹)
طبرسی، مفسر نامدار شیعی، پس از نقل این داستان به عنوان یکی از تفاسیری که در مورد دو آیه ی یاد شده، ذکر شده
است، آن را باطل و بی اساس معرفی می کند ومی گوید:
چنین کاری با عدالت سازگار نیست. بنابراین چه گونه ممکن است پیامبران الهی که امنای وحی خدا و فرستادگان او به
سوی بندگان اش بودند، دارای صفات و رفتارافرادی باشند که شهادت آنان پذیرفته نیست؟! و چه گونه قابل قبول است
در وضعی باشند که شنیدن و پذیرش آن، نفرت آور است؟! پیامبران الهی از چنین نسبت هایی پیراسته اند. (۲۰)
چند تن از دانشمندان و مفسران اهل سنت نیز که دقت نظرداشته اند، از آن جمله نسفی (ابوالبرکات عبدالله بن احمد)،
آن را منافی با عصمت پیامبران دانسته، می گوید:
چنین کاری شایسته ی افراد مسلمان آراسته به صلاح نیست چه رسد به بزرگان انبیا. (۲۱)
نیز زمخشری پس از نقل تفصیل قصه، آن را با بیانی شبیه بیان نسفی رد می کندو نقل این نسبت را زشت می شمارد (۲۲) .
کسی که خداوند او را به منصب نبوت رسانده و او را با رسالت خویش گرامی داشته و بر بسیاری از بندگان اش برتری
‹رس ث/››ح :دیوگی م ،ه داد ص اصتخا اوران ت بسن ن یا زا )ع(دوواد ی ه ئربته ب ار ی لصف ،ه دش دای ی ه یآ ود ریسفت رد ،وا .ت سا ه درک ث حب ه ناسفا ن یا در ردرگید ن ارسفم زا ش یب )ن زاخ ه ب ف ورعم ،ی فوص ی دادغب دمحم ن ب ی لع ن یدلاءلاع(
بخشیده و او را امین وحی و واسطه ی بین خویش وبندگان اش قرار داده، سزاوار نیست چیزی به او نسبت داده شود که
اگر به یکی ازافراد عادی مردم نسبت داده شود، آزرده می شود. بنابراین چه گونه روا است که چنین چیزی به بعضی از
بزرگان انبیا و برگزیده ی امنای وحی الهی نسبت داده شود؟! (۲۳)
قاضی عیاض نیز این افسانه را از ساخته های اهل کتاب می داند و می گوید:
نباید به نوشته های داستان سرایان اهل کتاب که حقایق را تحریف کرده اند و بعضی از مفسران نیز آن را نقل کرده اند،
توجه کرد. خداوند به هیچ یک از آن چه اینان می گویند، تصریح نکرده است و در هیچ حدیث صحیحی وارد نشده است.
آن چه خداوند درداستان داوود به آن تصریح کرده این است که وی گمان کرد خداوند او را آزمایش کرده است. در مورد
داستان داوود(ع) و اوریا، هیچ خبر صحیحی وارد نشده است ونباید در مورد هیچ پیغمبری گمان کرد که کشته شدن یک
خداپرست را دوست داشته باشد. این، آن چیزی است که در مورد قضیه ی داوود(ع) باید به آن تکیه ک (۲۴) فخر رازی نیز در
اثبات بی پایگی «داستان داوود(ع) و اوریا»، به تفصیل بحث کرده و در این زمینه دلایل متعددی اقامه کرده است. او
می گوید: «نظر و عقیده ی من در این باره، این است که این نسبت دروغ است ». آن گاه دلایلی بر کذب این معنابیان می کند
و از آن جمله می گوید:
اگر این داستان به فاسق ترین و فاجرترین مردم نسبت داده شود، از پذیرش آن خودداری می کند و تبری می جوید. آن
شخص حشوی خبیثی که این داستان را تاییدمی کند، اگر به خود او چنین نسبتی داده شود، در تبرئه ی خویش تلاش و
کوشش می کند وچه بسا کسی را که چنین نسبتی به او داده، لعن کند. بنابراین، چه گونه شایسته است، شخص عاقلی
چنین نسبتی را به فردی معصوم بدهد؟! (۲۵) .
اگر گروهی از مفسران، به ویژه مفسران شیعی، در برابر این افسانه ی زننده،هوشیاری از خود نشان داده و آن را از
اسراییلیات مردود دانسته اند، مرهون رهنمودهای پیشوایان بزرگ اهل بیت هستند; چه، پیشوایان بزرگ که حافظ
ونگاهبان حریم قرآن در برابر هرگونه تحریف و تفسیر نادرست بوده اند این افسانه را به شدت تکذیب کرده اند، چنان که
امیر مومنان(ع) در این زمینه فرمود:
هر کس از شما داستان داوود(ع) را طبق آن چه داستان سرایان نقل می کنند، نقل کند، او را صد و شصت تازیانه می زنم
که کیفر تهمت [زنا] بر پیامبران است (۲۶) .
طبرسی، در دنباله ی رد این افسانه، تهدید علی(ع) در این مورد را به این صورت نقل می کند:
هر کس را نزد من آورند که بگوید: داوود(ع) با همسر اوریا ازدواج کرده، دو حد[قذف] بر او جاری کنم: حدی برای نبوت
و حدی برای اسلام (۲۷) .
زیرا، این نسبت، از یک سو نسبت یک عمل نامشروع به انسان مومنی است و از سوی دیگر هتک مقام نبوت است، لذا باید
دوبار حد قذف (هربار هشتاد تازیانه) در مورداو اجرا شود.
امام صادق (ع) فرمود:
رضایت همه ی مردم را نمی توان به دست آورد و زبان آن ها را نمی توان بست. آیاآن ها این نسبت [زشت] را به داوود(ع)
ندادند که او به دنبال پرنده ای رفت وچشم اش به همسر اوریا افتاد و عاشق و دلباخته ی او شده، آن گاه همسر او را
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 