پاورپوینت کامل نقد مبانی کثرت گرایی دینی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقد مبانی کثرت گرایی دینی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقد مبانی کثرت گرایی دینی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقد مبانی کثرت گرایی دینی ۱۱۴ اسلاید در PowerPoint :
>
۷۳
بحث درباره ی کثرت گرایی دینی (۱) از بحث هایی است که اخیرا درباره ی آن، مقالات بسیاری نگارش یافته و گفت وگوهای
بسیاری درباره ی آن انجام گرفته است.
از پلورالیسم دینی، تفسیرها یا برداشت های مختلفی صورت گرفته است که ازمشهورترین آن ها که مورد قبول برخی از
صاحب نظران از جمله، جان هیک (۲) قرارگرفته این است که همه ی ادیان موجود، می توانند مایه ی رستگاری یا کمال
نفس پیروان خود شوند و ادیان مختلف، جریان های متفاوت تجربه ی دینی هستند که هر یک در مقطع متفاوتی از تاریخ
بشر آغاز گردیده و هر یک، خود آگاهی عقلی خود رادرون یک فضای فرهنگی متفاوت باز یافته است (۳) .
این نظریه را برخی از نویسندگان خودی نیز پذیرفته و روح پلورالیسم دینی را به «اعتقاد به وسعت پهنه ی هدایت و
سعادت و منحصر ندانستن آن به افراد خاصی که فی المثل عنوان مؤمن دارند و قایل شدن حظی از نجات، سعادت و
حقانیت برای دیگران » تفسیر کرده است.
از این دیدگاه، عناوین کافر و مؤمن، صرفا عناوینی فقهی دنیوی اند و نبایدمعیار و مقیاس نجات و رستگاری به شمار آیند.
بر این اساس، نه تشیع، اسلام خالص و حق محض است و نه تسنن (۴) .
در دفاع از پلورالیسم دینی، به معنای مزبور، تلاش های بسیاری صورت گرفته و بااستناد به شواهدی از عقل و نقل،
فلسفه و عرفان، و… مبانی مختلفی برای آن جست وجو شده است.
آن چه در این نوشتار مورد نقد قرار گرفته، سه نوع استدلال یا سه مبنا از ادله ومبانی پلورالیسم است که از سوی برخی از
صاحب نظران مطرح شده است.
۱ خویشاوندی حقایق
یکی از مبانی پلورالیسم دینی، «خویشاوندی حقایق » به شمار آمده است; زیرا، هیچ حقی با هیچ حق دیگری، بی مهر و
ناسازگار نیست و همه ی حقیقت ها، ساکنان یک ایوان و ستارگان یک کهکشان اند.
این نکته ی بدیهی و منطقی، اولا، حق را از رنگ و انگ «غربی و شرقی » و«ارتجاع و ترقی » نجات می دهد و حق جویان را
برای تحصیل و التماس حق، از روی آوردن به هیچ قبله و درگاهی منع نمی کند و ثانیا، حق شناسان را به موزون
کردن مستمر حق خویش با حق های دیگران، امر و دعوت می کند.
مضمون این سخن، پیروی از این قاعده است که اندیشه ای حق است که با اندیشه های حق دیگر بخواند و لذا وظیفه ی
ترک ناشدنی هر محقق حق طلب، حل کردن مستمر جدول حقایق و موزون کردن دایمی «هندسه ی معرفت » است و نه
دل خوش داشتن جاودانه به حق (مزعوم) خود و فارغ نشستن واز دیگران خبر نگرفتن (۵) .
ارزیابی و نقد
در این استدلال، دو نوع مغالطه صورت گرفته است: یکی مغالطه ی «وضع مالیس بعله عله » و دیگری، «مصادره به
مطلوب » کردن.
بیان مغالطه ی نخست این است که مقدماتی که در این استدلال به کار رفته، عبارت است از:
۱ حقایق با یکدیگر هماهنگ و موزون اند. مثلا «اصل قانون علیت » و «قاعده ی ضرورت علی و معلولی » و «قانون سنخیت
میان علت و معلول » و «اصل هو هویت » و«اصل امتناع تناقض »، و این اصل که «ادعای بدون برهان، پذیرفته نیست » و«اصل
وحدت حقه در مورد خداوند» و «قاعده ی حسن و قبح عقلی » و «امتناع یاقبح تکلیف مالایطاق » و «وجوب شکر منعم » و
«ضرورت نبوت » و «وجوب نماز وروزه » و «قبح و حرمت دزدی »، و «حجیت قول عادل یاثقه » و «حجیت سیاق درتفسیر
قرآن » و «قانون جاذبه ی عمومی » و «قانون انبساط فلزات » و «قانون انطباق با محیط در مورد جانداران » و … که مجموعه ای
از قوانین و اصول منطقی و فلسفی و کلامی و فقهی و تفسیری و اصولی و زیست شناختی و فیزیکی اند،
هیچ گونه ناسازگاری با یکدیگر نداشته، هماهنگ و موزون می باشند.
۲ حق، مطلوب بالذات است و از هر کس و هرجا که باشد باید پذیرفته شود. این، مطلبی است که در تعالیم اسلامی، مورد
تاکید بسیار قرار گرفته است. امام علی(ع) می فرماید: «حکمت، گم شده ی مؤمن است، هرجا آن را بیابد بر می گزیند، هر
چند در دست منافق باشد (۶) ».
البته این مطلب، با تعلم و دانش آموزی نزد کسی به عنوان معلم واستاد تفاوت دارد; زیرا، تعلم و شاگردی نزد کسی و او را
به عنوان معلم و استاد خودبرگزیدن، در فکر و عمل و اخلاق انسان مؤثر است. در روایات اسلامی سفارش شده است که در
گزینش استاد، جنبه های عقیدتی و اخلاقی مورد نظر باشد.
۳ در شناختن حقایق بی شمار در حوزه های مختلف علم و دین، تعاون و مشارکت لازم است و یک یا چند نفر نمی تواند به
همه ی این حقایق دست یابند. این مطلب، خصوصابا گسترش دامنه ی علوم، امری بدیهی است. امروز تخصص در علوم،
کار پیچیده ودشواری است و به زمان طولانی نیاز دارد. در علوم دینی، تخصص در همه ی زمینه ها،برای یک نفر، عادتا،
ممکن نیست.
این مقدمات، همه، استوار و روشن است، ولی از آن ها نمی توان این نتیجه راگرفت که همه ی آن چه در اختیار همگان قرار
دارد، حق است، بلکه نتیجه، آن است که آن چه حق است، با هم سازگار است. و آن چه با هم سازگاری دارد، حق است، در
حالی که سخن ما، در مورد آرا و عقایدی است که با هم سازگار نیستند، مانند «اثبات و نفی تثلیث » و «قبول و رد نبوت
پیامبر اسلام(ص)» و «خاتمیت و جهانی بودن نبوت رسول اکرم(ص)» و «قبول و رد وجود نص در مسئله ی امامت » و
«اثبات و انکاروجود امام غایب(ع)» و «توحید و شرک دانستن توسل به اولیای الهی » و «تناسخ و معاد» و «عین ذات یا زاید
بر ذات بودن صفات خداوند» و «وجود رابطه ی تولیدی میان مقدمات و نتیجه و عدم آن » و «ثبات و تکامل انواع » و «جبر
وتفویض یا امربین الامرین » و «اثبات و نفی معراج جسمانی پیامبر اکرم(ص)» و«متشخص یا نامتشخص بودن وجود
حقیقت مطلق » و «اثبات و انکار حسن و قبح عقلی » و «تشبیه و تنزیه » و «اصالت وجود یا ماهیت » و صدها بلکه
هزاران مسئله ی فکری از این قبیل.
مشکل پلورالیسم، در عقاید سازگار و هماهنگ نیست، تا به حکم سازگاری حقایق،حقانیت آن ها را ثابت کنیم، بلکه در
عقاید ناسازگار است. به عبارت دیگر، استدلال مزبور، از قبیل مصادره به مطلوب است; یعنی، نخست فرض شده است که
همه ی عقاید وآرا و مذاهب و ادیان، حق است و آن گاه نتیجه گرفته شده است که حقایق، با هم ناسازگار نیستند و این در
حالی است که حق بودن همه ی مذاهب و ادیان، همان مشکل پلورالیسم و مسئله ی مورد نزاع است که به دلیل و اثبات
احتیاج دارد.
۲ اکثریت بشر، متوسط و مقلداند
گفته شده است که بیش تر دین داران، دین داری شان علت دارد نه دلیل. چنین نیست که همه ی مسیحیان، با سنجیدن
همه ی آیین ها و مذاهب،به مسیحیت روی آورده باشند و از طریق اقامه ی دلیل قطعی، به حقانیت مسیحیت اذعان کرده
باشند، بلکه ایمان شان، اغلب، ایمانی موروثی و تقلیدی است. این حکم،درباره ی مسلمانان و یهودیان و زرتشتیان و … ثابت
و صادق است. فردی که اینک مسیحی است، اگر در جامعه ی اسلامی زاده می شد، مسلمان بود وبالعکس. زبان
حال عموم دین داران، این است که (انا وجدنا آباءنا علی امه و انا علی آثارهم مهتدون)[۴۳(زخرف):۲۲] نه فقط عامیان که
عموم روحانیان دینی هم، چنین اند. اینان به حقیقت مقلدان اند و محققانی که از سر حریت راستین و به حکم حکمت، به
اندیشه ای سر فرود آورند، نادرند. این نهنگان دریای تحقیق، در آبگیرهای کوچک مذاهب ومسالک رایج نمی گنجند، بل
هر یک از آنان، خود، مذهبی هستند. جهان را، متوسطانی پرکرده اند که بر آن ها سنت و تقلید و سابقه و محیط و معیشت
و خشم و شهوت، بیش ترفرمان می راند، تا دلیل و قرینه و برهان و حجت، و بیش تر محکوم جبرند تا اختیارو بیش تر
معذورند تا مسئول. چنین متوسطان و مجبوران و مقلدان که ما باشیم چه جا دارد که به یکدیگر فخر بفروشیم وبر
یکدیگر لعن بفرستیم؟ فروتنی و همدردی ورحمت، ما را سزاوارتر است تا کبر و دشمنی و خشونت (۷) .
ارزیابی و نقد
۱ پلورالیسم دینی به معنایی که گذشت در صدد حل مشکل حق وباطل و رستگاری و نجات است، اما مسئله ی سلوک
اخلاقی و ادب معاشرت با هم کیشان یاهم دینان، بحث دیگری است که مربوط به تسامح و تولرانس (Tolerance)
است نه پلورالیسم. گرچه حیات دینی، با حیات اخلاقی، ارتباط تنگاتنگ دارد، ولی مشکلی راکه پلورالیسم دینی درصدد
حل آن است، روشن کردن حساب حق و باطل و طریق سعادت وشقاوت است که آیا در دین و مذهب خاصی یافت
می شود یا در مجموع ادیان و مذاهب،اما توصیه های اخلاقی، نظیر فروتنی، همدردی رحمت ورزی نسبت به دیگران، با
قول به این که همه ی ادیان از حقیقت سهم دارند و پیروان همه ی ادیان بر حق اند و به نجات و رستگاری خواهند رسید،
ملازمه ندارد. چنین توصیه های اخلاقی ای، با اعتقاد به انحصارگرایی دینی هم ممکن است. امام علی(ع) خود و روش خود
را، اسلام ناب و خالص می داند، در عین حال به مالک اشتر توصیه می کند که نسبت به مردم، مهربان باشد،خواه هم آیین او
باشند و خواه پیرو مذهب و آیین دیگری .
۲ چنین نیست که هر تحقیقی، به حق و رستگاری منتهی گردد، و هر تقلیدی، بطلان و خسران را نتیجه دهد. به عبارت
دیگر، تحقیق و تقلید، به خودی خود، نه ممدوح اند و نه مذموم. حسن و قبح آن دو، تابع شیوه و موضوع تحقیق و تقلید
است;یعنی، اگر انسانی، درباره ی موضوعی به تحقیق بپردازد که آگاهی ها و ابزار لازم برای انجام آن را ندارد مانند تحقیق
فیریکدانی که از تفسیر قرآن آگاهی ندارد،درباره ی مفاهیم قرآنی و بالعکس تحقیق اش، نکوهیده و مردود است و یا این که
درموضوعی که آگاهی و ادوات لازم تحقیق درباره ی آن را دارد، ولی شتابزده و باپیش داوری، دست به تحقیق بزند، در این
صورت نیز تحقیق او نامطلوب و نادرست خواهد بود. در حقیقت، در دو فرق یاد شده، آن چه انجام یافته، ادعای تحقیق
بوده است، نه تحقیق . همین گونه است تقلید، هرگاه در موضوعی که خود می تواند درباره ی آن، علم و آگاهی لازم را
به دست آورد، به تقلید روی آورد، کار او نکوهیده است بدین جهت، علمای اسلامی، تقلید در اصول دین (کلیات عقاید) را
جایز ندانسته اندو یا درباره ی موضوعی تقلید کند که شرایط تحقیق در آن را ندارد، ولی تقلید اواز کسی است که خبره و
متخصص در آن موضوع نبوده و یا از وثاقت کافی برخوردارنیست، در این صورت نیز تقلید او، نکوهیده و مردود است.
هرگاه محقق، درباره ی موضوعی، به تحقیق بپردازد که شایستگی تحقیق درباره ی آن را دارد و ادب و شیوه ی درست
تحقیق را هم به کار بندد، در این صورت، تحقیق اوپذیرفته و نتیجه ی آن هرچه باشد در حق وی حجت است. بدین جهت
است که فقها، درعین این که به خطا پذیری مجتهد، قایل اند، عمل او را قابل تقدیر می دانند و حجت شرعی می شمارند. و
معتقدند که آن جا که رای او با واقع مطابق نباشد، معذور وماجور خواهد بود.
این، مطلبی است که سیره ی بشر، اعم از متشرعه و غیر متشرعه، بر آن جاری بوده است; زیرا که متقضای خرد و فطرت
بشری است و شرع نیز آن را امضا کرده است.
همین گونه است تقلید که هرگاه در موضوعی باشد که خود آمادگی و توانایی تحقیق درباره ی آن را ندارد و علم و آگاهی
نسبت به آن نیز به آسانی قابل تحصیل نیست واز فردی تقلید کند که متخصص و قابل وثوق است، تقلید او از نظر عقل و
شرع وعقلای بشر، حجت و مقبول است.
نکوهش های قرآن از تقلید مشرکان، به دو دلیل بوده است: یکی این که تقلید آنان درباره ی مسایل بدیهی عقلی و اخلاقی
بوده که فهم آن در دسترس همه ی افراد است.
چنان که می فرماید: (واذا فعلوا فاحشه قالوا وجدنا علیها آباءنا والله امرنابها) [۷(اعراف): ۲۸] یعنی آنان د رعین آگاهی از
زشتی عمل خود، مانندپرستش بت ها یا طواف عریان، پیروی از روش نیاکان خود را عذر می آوردند وچون پدران خود را
دین دار می دانستند، این کار را به امر خدا مستند می کردند، از این روی، خداوند در پاسخ آنان می فرماید: (قل ان الله
لایامربالفحشاء اتقولون علی الله ما لا تعلمون) [۷(اعراف): ۲۸] یعنی، خداوند هرگز انجام کار ناروا رادستور نمی دهد و این
سخن شما، افترایی ناآگاهانه به خداوند است. دیگر این که روش نیاکان، به خودی خود، حجیت و اعتباری ندارد; زیرا، آنان
معصوم نبوده اند تا عمل شان حجت عقلی و شرعی باشد چنان که می فرماید:
(واذا قیل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آباءنااولوکان آباوهم لایعقلون شیئا ولایهتدون) [۲ (بقره): ۱۷۰]
یعنی، هنگامی که به آنان گفته شود: «از احکام الهی پیروی کنید!»، گویند: «بلکه از روش نیاکان خود پیروی می کنیم.». آیا
اگر نیاکان آنان چیزی را درک نکرده و به حق ره نبرده اند (باز هم از آنان پیروی خواهند کرد؟).
بنابراین، تطبیق این آیات برعموم دین داران و عالمان دینی، نادرست است. این آیات، وصف حال مشرکان و بت پرستان در
برابر موحدان است، نه وصف همه ی افراد بشریا همه ی دین داران!.
۳ از آن چه گفته شد، روشن شد که دین داران، اعم از این که محقق باشند یامقلد، هرگاه تحقیق و تقلید آن ها از نوع
پذیرفته آن باشد، رای و عقیده آنان،خواه مطابق با واقع باشد یا نه، حجت و معتبر است و این گونه دین داری، دین داری با
دلیل است، ولی حجیت و اعتبار رای و عقیده، بساط حق و باطل را برنمی چیند وباب بحث تطبیقی و داوری میان عقاید
و آرا را مسدود نمی سازد.
بنابراین، ایمان و اعتقاد اکثریت افراد، گرچه تقلیدی است، ولی با دلیل نیزهمراه است، نه فقط دارای علت، هر چند دلیل
آن ها نقد پذیر خواهد بود.
۴ در این که محقق راستین، کمیاب است و نمی توان همه ی کسانی را که به «عالم » و «محقق » معروف اند چه در علوم دینی
و چه در غیر آن محقق واقعی دانست، سخنی نیست، ولی دایره ی آن به چنان تنگی که نویسنده محترم
صراطهای مستقیم تصویر کرده، نیست. تصویری که وی از محقق راستین ارایه داده است، تنهاکسانی را شامل می شود که
وابسته به یک دین و مذهب خاص نباشد و به عبارت دیگر،طرف دار همان پلورالیسمی باشند که امثال جان هیک و
نویسنده ی صراطهای مستقیم پذیرفته اند. او گفته است: «نادرند محققانی که از سر حریت راستین و به حکم حکمت، به
اندیشه ای سر فرود می آورند. این نهنگان دریای تحقیق، در آبگیرهای کوچک مذاهب و مسالک رایج، نمی گنجند، بل هر
یک از آنان، خود، مذهبی هستند.».
بنابراین نظریه، ائمه ی اطهار(علیهم السلام )، محققان راستین نبوده اند! زیرا،این افراد خود را وابسته به یک مذهب
یعنی مذهب تشیع دانسته اند.
وانگهی دو عبارت «این نهنگان دریای تحقیق، در آبگیرهای کوچک مذاهب و مسالک رایج نمی گنجند.» و «بل هریک از
آنان، خود، مذهبی هستند.» متعارض وپارادوکسیکال است; زیرا، از یک طرف، کسی که خود، یک مذهب است، افکار و
اعمال او، خطوط یک مذهب را معین می کند و قهرا خود او وفادار به آن مذهب و وابسته به آن است و از طرف دیگر چون
نهنگ وادی تحقیق است، وابسته به یک مذهب خاص نیست واین تناقضی است آشکار.
به عنوان مثال، ابوالحسن اشعری (موسس مذهب اشعریه) گرچه در فقه، به پیروی ازمذهب شافعی شناخته شده، ولی
گفته اند به مذاهب فقهی دیگر اهل سنت هم، گرایش داشته است، پس او هم یک محقق راستین است، چون خود، یک
مذهب است و هم محقق راستین نیست، چون وابسته به یک مذهب کلامی ویژه است! بر اساس معیار مزبور،بزرگانی
چون، فارابی و ابن سینا و سهروردی و خواجه نصیرالدین و ملاصدرا و شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ الطایفه و صاحب
شرایع و شیخ انصاری و امام خمینی و علامه طباطبایی و دکارت و کانت و غزالی و فخررازی و ابو منصور ماتریدی و
ابوالحسن اشعری و… هیچ کدام محقق نبوده اند، چون هیچ یک پیرو چند آیین و مذهب نبوده اند!
۳ تکیه بر ایمان گرایی به جای شریعت گرایی
از نظر عده ای، راه حل پلورالیسم دینی، این است که به جای آن که در دین، بر شریعت تاکید شود، برایمان دینی تاکید
گردد.
ایمان نیز، به تجربه دینی تفسیر می شود که مواجهه و اتصال با حقیقت مطلق وواقعیت غایی است. هرکس به گونه ای با
آن حقیقت نهایی روبه رو شده و ارتباطبرقرار می کند و پس از آن، مرحله تفسیر و تعبیر تجربه دینی فرا می رسد که چون
بامحدودیت های تاریخی و فرهنگی و زبانی و جسمانی همراه است، پیوسته ناقص و ناخالص خواهد بود و در نتیجه،
نمی توان هیچ تجربه ای را عین حقیقت نهایی دانست، و نه هیچ تفسیری از آن تجربه را، حقیقت ناب شمرد.پس در عین
این که همه، از حقیقت نهایی،بهره ای دارند، ولی هیچ یک نمی تواند مدعی شود که تمام حقیقت، همان است که اوتجربه
کرده و در تفسیر و تعبیر او تجلی یافته است.
اگر گفته شود که این امر، مستلزم نسبیت گرایی است، پاسخ می دهند که چون یک حقیقت نهایی و مشترک پذیرفته شده
است، پس نسبیت گرایی در حقیقت لازم نمی آید،بلکه در تجربه های دینی و تفسیرهای آن تجربه ها است. بنابراین، اگر در
دین شناسی و دین داری، بر ایمان (تجربه ی دینی) تاکید شود، مشکل پلورالیسم دینی حل می شود،ولی اگر بر شریعت،
یعنی مجموعه ای از آموزه های عقیدتی و احکام عملی، تاکیدگردد، چون این آموزه ها واحکام عملی، متعارض و آشتی
ناپذیرند، پلورالیسم دینی به بن بست خواهد رسید.
در این جا، برخی برای شریعت، دو تفسیر ارایه کرده اند و یکی را ناقض پلورالیسم دینی و دیگری را موید آن شناخته اند.
یکی این که شریعت را مجموعه ای از آداب ورسوم و مشتمل بر یک سیستم عقیدتی و اجتماعی بدانیم و دیگری این که
شریعت را به عنوان تجلیات تاریخی و اجتماعی و جسمانی و زبانی تجربه دینی بشماریم.
بنا بر تفسیر نخست، شریعت، امری است متصلب و نهادینه و انعطاف ناپذیر و دراین صورت، شریعت ها باهم ناسازگار
خواهند بود. ولی بنا به تفسیر دوم، شریعت،امری است تاریخی و سیال و انعطاف پذیر.
گفته شده است که در آغاز اسلام، تلقی مسلمانان از شریعت، همان معنای دوم بوده است و برداشت آنان از حکم یا احکام
الهی این بوده که رابطه ی انسان باخدا ودیگران چه گونه باشد که رنگ الهی داشته باشد و ایمان مؤمن استوارتر گردد
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 