پاورپوینت کامل وظایف سالک ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل وظایف سالک ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وظایف سالک ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل وظایف سالک ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۸
دستورالعملی از عالم ربانی سید صدر الدین محمد موسوی کاشف دزفولی
مقدمه
دستورالعمل اخلاقی حاضر برگرفته از کتاب مفتاح النجاه، (۱) تالیف تلمیذ برجسته مکتب عرفانی عالم ربانی مولی محمد
بیدآبادی رحمه الله ، سید صدرالدین محمد بن سید محمد باقر موسوی کاشف دزفولی است . (۲)
خاندان، تولد
سید صدرالدین از سادات گوشه (۳) بوده، که از اواخر سده هشتم تاکنون سلسله علما، عرفا و ادبای دزفول را تشکیل داده اند .
پدر آن جناب، مرحوم حجه الاسلام سید محمد باقر دزفولی از اعاظم و اکابر سادات خاندان گوشه بوده، که ظاهرا سالهای آخر
زندگانی را در کرمانشاه اقامت داشت .
مرحوم کاشف در مقدمه مرآت الغیب تولد خود را آخر شب یک شنبه ۱۸ صفر ۱۱۷۴ در دزفول می نویسد .
سیر تحصیلی
وی از اوایل ایام کودکی به تحصیل علوم اسلامی رغبت داشت و آنچنان در تحصیل کوشید که در ۲۱ سالگی به مقام اجتهاد
ست یافت و صاحب ملکه استنباط شد . وی در ضمن مسافرتهای زیاد خود در هر جا با دانشمندان و ارباب ذوق و عرفان مصاحبت
می نمود و گاهی مدت اقامت او در یک شهر به حدی طولانی بود که به نام آن شهر، مشهور می شد .
کاشف از همان ایام کودکی در نهاد خود ذوق و عشق درونی احساس می کرد که گاه می شد در خلال تحصیل روزها را به تفکر
سپری می کرد . در ضمن شوق مفرطی که به خواندن کتب عرفا و اشعار اولیاء داشت، کم کم به ریاضت نفس و عبادات پرداخت .
عبادت آن سید عالی مقام برتر از طاقت عادی خلق بود، دعای کمیل را غالب شبها در قنوت نماز وتر می خواند، غالبا به عبادت
مشغول بود و علاوه برچند اربعین در سال، سه ماه رجب و شعبان و رمضان و ایام پنج شنبه هر هفته را روزه می گرفت . در اندک
زمانی به زهد و عبادت و استجابت دعوات و قدس و ورع چنان شهرت یافت که اغلب اهالی خوزستان بلکه غرب و جنوب ایران به
وی ارادت یافتند .
در محضر مولی محمد بیدآبادی
مرحوم آقا محمدبیدآبادی در شکل دهی شخصیت عرفانی و اخلاقی کاشف بیشترین نقش را ایفا نمود . مکاتبات زیادی بین این
استاد و شاگرد مبادله شده که این مکاتبات خود کتاب مستقلی است . (۴) خود کاشف در صفحه ۹۱ کتاب مکاتیب که از کتب عرفانی
اوست از استاد خود چنین یاد می کند:
از یمن نفس مرشد کامل، اگرچه از دنیا رفته است، و آن قدوه العارفین و زبده الواصلین جامع المعقول و المنقول حاوی الفروع و
الاصول مولانا آقا محمدبیدآبادی رحمه الله تنکابنی الاصل و متوطن به دارالسلطنه اصفهان بوده اند که حقیر با اخلاص با اوست . .
. .
کسانی که از کاشف سخن گفته اند، از آن جناب به عنوان شاگرد، تابع، پیرو و مرید آقا محمدبیدآبادی یاد کرده اند .
ارادت شیخ انصاری به مرحوم کاشف
علامه شهیر شیخ مرتضی انصاری قدس سره، پس از خاتمه تحصیلات مقدماتی خود در دزفول به قصد اتمام تحصیل عازم عتبات
عالیات می گردد، با خود فکر می کند که قبلا خود را به آستانه مبارکه کاشف برساند، که هم دستورالعمل برای اشتغال باطنی
بگیرد و هم از پیشگاه مبارک آن جناب همت بخواهد . به این نیت به در منزل کاشف می رود . در آن موقع هوا کاملا گرم و سوزان و
در عین حال مقارن ظهر است . چون به در منزل کاشف می رسد دق الباب می نماید . خادم منزل آمده از حضور شیخ مستحضر
می شود . به درون خانه می رود و تصادفا فراموش می کند که خدمت کاشف عرض کند . مدت یک ساعت به طول می انجامد . بعد
خود سید متوجه شده به در خانه تشریف می آورد . از شیخ معذرت خواهی می کند و بعد دعا می کند و می فرماید: شیخ مرتضی
همین طوری که در این آفتاب سوزان توقف فرمودید و تحمل گرما نمودید امید است خداوند تو را در عالم آفتابی کند . شیخ
مرتضی تقاضای دستور ذکر و فکر می کند، سید می فرماید: چون به قصد تحصیل عازم نجف اشرف هستید، ادامه تحصیل، خود
یک نوع عبادت است، ضمنا اطمینان داشته باشید که به وسیله حاج سید علی شوشتری (۵) که او از ماست، به این فیض معنوی
نایل خواهی شد . (۶)
مقامات معنوی کاشف
مرحوم کاشف در دیباچه حق الحقیقه در باره مراحل سیر و سلوک خود چنین می نگارد:
زمانی متوجه ریاضات شدم و مجاهدت با نفس را آغاز کردم . فکر خود را از هر قید و بندی رها ساخته و زنجیر گرانی را که از
حلقه های تجملات و تعینات و هوی و هوسها ساخته و پرداخته شده بود از دوش دل برداشتم . با قلبی صفا یافته به خدای لایزال
روی آوردم و در دریای بی کران پر عظمت وجود وی مستغرق گشتم . در این راه کوچکترین تردید و شکی بر من دست نداد .
سرگشته حقایق خداشناسی شدم و به کنجکاوی و تحقیق پرداختم . پس از مدتی طلب و سرگشتگی تا آنجا که در خور لیاقتم بود
با عالم تجرد آشنایی یافتم . ابرهای تیره خودپرستی از پیش دیدگان درونم محو و انوار یقین جایگزین آنها شد . . . شهپر روحم به
آسمان انس پرواز کرده و ذره عقلم مجذوب آفتاب قدس گردید تا آنجا که از کوه خودپرستی فرود آمدم و در سفینه دل پا نهادم . به
وادی ایمن طور دل وارد گردیدم . . . از حضرت ربوبیت رموز خداپرستی الهام و برخی از درجات اهل ذوق بر من اعلام گردید . . . .
مراتب عالی عرفانی و معنوی مرحوم سید صدرالدین دزفولی در نامه ای که به برادر خود سید محمدعلی نوشته آشکار است، این
نامه در کتاب مکاتیب عرفانی کاشف آمده است و تنها نامه عربی از این مجموعه ارزشمند است:
یا اخی و اعز من روحی اکتم سری فاستمع لما اتلو علیک انی قد صرت من المجذوبین، مفارقا من البین، مبانیا عن الاین، لایعرف
الشین من الزین، مستغرقا فی بحر بجذبه من جذبات الرحمن توازی عمل الثقلین، وصلت بالاصل و فصلت من الفصل و خلعت
النعلین و ترکت الخافقین و فرغت من الثقلین و فرغت من الطبع و الرین، قد تجلی سلطان حق الحقیقه علی شجره طور قلبی و
فؤادی و یشاهدنی ظهور یوم ینادی المنادی فاین ابناء الملوک من هذه اللذه الباقیه، قد اسکرنی خمر محبته و وداده من کؤس
سرائقه و تلالا انوار جماله فی مراه روحی لیلا و نهارا ولو تر انی لقلت اری السکاری و ما هو بسکاری، قد اخذ المعشوق بمجامع
نفسی و روحی و ملاصدری من محبته حتی صار واحدا متحدا قبضی و فتوحی .
آه آه من غفله النائمین و من رقده المحجوبین . یا اخی . . . اخذت عنان الکلام من هذا المرام و علیک السلام من الملک المعشوق
العلام الذی ملک و جلس فی عین قلبی و قلب عینی بما لایصل الیه الافهام ولایمکن التکلم بحقیقته عند الخاص و العام . . . .
حقیر را به سمت معبود می کشندم، که از این سوی کشندم که از آن سوی برندم و السلام علیکم و علی من اتبع الهدی .
سید صدرالدین شاگردان بسیاری داشته و با رجال عهد خود مکاتبه و مراوده داشته است . برخی قضیه ملاقات شیخ انصاری با
کاشف را که نقل شد، قرینه گرفته و سید علی شوشتری و شیخ مرتضی انصاری را جزء شاگردان مکتب عرفانی کاشف می دانند .
سید محمد رضا موسوی دزفولی، شیخ سلیمان عاملی، ملا غلامرضا شهی، سید عبدالله و سید حسین ظهیرالاسلام جزء شاگردان
کاشف بوده اند .
تالیفات
نوشته های کاشف غالبا اخلاقی و عرفانی است و در زمینه های فقه، اصول، تفسیر، ادعیه، شعر و ادبیات نیز آثاری از خود به جای
گذاشته است . اکثر تالیفاتش به زبان فارسی است و چند کتاب نیز به عربی دارد . به دلیل مسافرتهایی که کاشف به شهرهای
مختلف کرده، آثار و تالیفاتش از نظم و نثر – که بالغ بر بیش از یکصد جلد می شود – در شهرستانهای تهران، نهاوند، کرمانشاه،
دزفول و شوشتر و دیگر مناطق پراکنده و نامرتب گشته و نگارنده در پی جستجو و تحقیق در فهارس نسخه های خطی، دهها
نسخه از آثار مختلف او را در کتابخانه های تهران، مشهد، قم و بابل شناسایی کرده است .
از آثار به طبع رسیده کاشف فقط سه کتاب را سراغ داریم: ۱ – مصباح العارفین که در سال ۱۳۳۲ شمسی در اهواز چاپ شده است;
۲ – حق الحقیقه که با ترجمه و مقدمه آقای فتحی پور در سال ۱۳۳۷ شمسی در اهواز چاپ شده است; ۳ – معراج المؤمنین، این
رساله فارسی شرح بیتی از حافظ است:
من هماندم که وضو ساختم از چشمه عشق
چهار تکبیر زدم یکسره بر هرچه که هست
این رساله یک بار در دزفول و بار دیگر در شماره ۳۸ مجله کیهان اندیشه به طبع رسیده است .
متاسفانه بیشتر آثار صدرالدین دزفولی به صورت مخطوط باقی مانده و تعدادی از تالیفاتش نیز در دسترس نیست و تا به حال
نسخه ای از آن به دست نیامده است .
راقم سطور در تنظیم کتابشناسی آثار کاشف به نام بیش از ۶۰ عنوان از تالیفات وی دست یافته که عناوین برخی از آنها چنین
است:
۱ – مکاتیب (مشتمل بر ۸۶ نامه، که نمونه ای از آن را نقل کردیم) ; ۲ – مصباح العارفین; ۳ – معراج المؤمنین; ۴ – مناهج
الموحدین; ۵ – امل المشتافین; ۶ – منیه المحبین; ۷ – زبده المعارف; ۸ – مصباح الذاکرین; ۹ – هدایه السالکین; ۱۰ – حق
الحقیقه; ۱۱ – کنز الاسرار; ۱۲ – حق الیقین; ۱۳ – اصول الدین; ۱۴ – مفتاح النجاه; ۱۵ – مخزن الاسرار; ۱۶ – مناهج السالکین; ۱۷ –
قاصم الجبارین; ۱۸ – ارشاد الطالبین; ۱۹ – کنوز الاسماء; ۲۰ – منهج المعرفه و الهدایه (شرح فارسی بر نهج البلاغه).
تعدادی از کتب مذکور فعلا در دسترس است و نسخه های خطی آنها در کتابخانه های عمومی و یا خصوصی یافت می شود .
شعر کاشف
سید صدرالدین از طبع سرشاری برخوردار بوده و آثار شعری او را متجاوز از یکصد هزار بیت دانسته اند . اشعارش شامل مطالب
توحیدی و ادبی است و تخلص شعری وی «کاشف » بوده است:
برو کاشف تو در عین وصالی
ز هجر او مگو قلب حزین را
چندین دیوان شعر از کاشف سراغ داریم: ۱ – دیوان کلیات قدیم مشتمل بر ۸۲۱۳ بیت; ۲ – دیوان جدید (واردات غیبیه) مشتمل
بر ۲۰۳۳۸ بیت; ۳ – کلیات مرآت الغیب و اسرار الکاشفیه; ۴ – حدائق العاشقین; ۵ – در مکنون; ۶ – ولایت نامه .
وفات
کاشف در شب پنج شنبه ۱۶ شعبان سال ۱۲۵۸ در دزفول وفات یافت . پیکر مطهرش را بنا به وصیتش به کربلا انتقال داده و در بین
رواق و حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام به خاک سپردند . (۷)
رحمه الله علیه رحمه واسعه
× × ×
متن دستورالعمل
در بیان چیزهایی که سالک حق باید آنها را عمل نماید
فصل اول
در عمل کردن به طاعات واجبه و بیان آنها بر سبیل اجمال و این مشتمل است بر چند مطلب:
[آداب باطنی نماز]
مطلب اول، در ذکر نمازهای واجب
بدان! بدرستی که از جمله نمازهای واجب، هفده رکعت نماز یومیه است که در شبانه روز باید به جا آورد با آداب و شروطی که در
کتب فقها مذکور است .
باید اول ظاهر نماز را درست بکنند . بعد از آن سعی نمایند در اصلاح باطن او، که نماز را ظاهری هست و باطنی . ظاهر او همین
صورتی است که به ارکان و آداب به جای آورند و باطن او حضور دل است در وقت فعل آن، از اول تا آخر; یعنی متوجه حق باشد در
وقت نماز به حیثیتی که خیالی به غیر حق در دل او نگذرد، و این حاصل نمی شود مگر به ترک شهوات و گوشه گرفتن از ابنای دنیا
و رفض تعلقات و مداومت کردن در خلوت به ذکر و فکر . تا نفس محجوب است به حجاب شهوات، التفات تمامی برای او رو نمی دهد
به خدا .
بدان! بدرستی که نماز را صورت باطنی هست و آن در شش خصال یافت می شود: حضور قلب و تفهم و تعظیم و هیبت و رجا و حیا .
و این شش خصلت حالات نیکویی هستند که یافت نمی شوند تمامی اینها مگر در مؤمنی که امتحان کرده باشد خدا دل او را به نور
معرفت و ایمان .
اما بیان این خصال:
حضور قلب
مقصود آن است که فارغ سازد دل را از غیر آنچه مشغول به فعل آن است . پس باید فکر او جاری نباشد در غیر آن امر، و هر گاه
گردانید فکر خود را از غیر چیزی که دل در پی اوست و ثابت ماند در دل ذکر چیزی که او در پی حصول آن است، پس بتحقیق در
این صورت حاصل شده است برای او حضور قلب .
تفهم
یعنی فهمیدن معنای کلام و این امری است ورای حضور قلب; پس گاه باشد که دل حاضر است با لفظ و حال آنکه حاضر نمی باشد
با معنای آن، و رسیدن دل به علم به معنای لفظ همان چیزی است که ما اراده کرده ایم از تفهم و این مقامی است که تفاوت دارند
مردم در اینجا .
تعظیم
و او امری است ورای حضور قلب و فهمیدن; به جهت آنکه مرد گاهی گفتگو می کند با غلام خود و آن بنده دلش حاضر است نزد
مخاطبه آقا و می فهمد معانی حرفهای او را و حال آنکه تعظیم کننده از برای او نمی باشد . پس، تعظیم غیر حضور قلب و فهم است
.
هیبت
و او نیز غیر تعظیم است; به جهت آنکه کسی که نترسد نمی گویند او هایب است; پس هیبت خوفی است که مصدر آن جلال است .
حضرت زین العابدین و سید الساجدین علی بن الحسین علیه السلام نماز می کرد در هر شبانه روزی هزار رکعت و هرگاه وضو
می ساخت رنگ مبارک او زرد می شد، پس هر گاه برمی خاست به نماز، عارض می شد او را لرزه ای . پس سؤال کردند آن حضرت را از
این حال، فرمود: «نمی دانید که در برابر چه کسی من ایستاده ام!» . (۸)
رجا
شکی نیست که رجا غیر از آنهاست; چه، بسیار کسی که نگاه می دارد تعظیم پادشاهی را و هیبت او را در نظر دارد به جهت آنکه
می ترسد از سطوت او، و حال آنکه امید ندارد انعام او را و بنده باید امید داشته باشد به نماز کردن خود، ثواب را از خدا، چنانکه
می ترسد به سبب تقصیر خود، از عقاب او .
حیا
و این زاید است بر تمامی آن خصال، به جهت آنکه سبب حیا مشهود است به تقصیر خود و توهم گناه کردن و گاه هست که تصور
می شود تعظیم و خوف و رجا از غیر حیایی، در وقتی که تصور نمی کند تقصیر خود را .
و بدان! که از برای این امور مذکوره اسباب و بواعثی چند هست:
اما سبب حضور قلب
پس او قصد است به جهت آنکه دل انسان تابع قصد اوست . پس حاضر نمی شود مگر در چیزی که قصد می کند آن را . دل هرگز
معطل نمی ماند اگر حاضر در نماز نباشد در امور دنیا حاضر خواهد بود، پس چاره ای در احضار قلب نیست مگر به گردانیدن قصد
به سوی نماز .
و قصد نمی گردد به سوی نماز مادامی که ظاهر نشود اینکه غرض و مطلوب منوط است به قصد و او ایمان و تصدیق کردن است به
اینکه آخرت بهتر و باقی تر است از دنیا و نماز وسیله رسیدن است به آخرت . پس هرگاه اضافه شد این به سوی حقیقت علم به
حقارت دنیا و مهمات آن، حاصل می شود از مجموع اینها حضور قلب در نماز .
و اما سبب تفهم
پس بعد از حضور قلب روانه کردن فکر و گردانیدن ذهن است به سوی ادراک معنا . و علاج این، مثل علاج حضور قلب به اقبال
نفس بر فکر کردن و سعی نمودن در دفع اموری است که شاغلند در فکر . و علاج دفع کردن خاطری که شاغلند، قطع مواد
آنهاست و دفع اسباب خواطر یعنی کندن دل از آنها; و مادام که بریده نشوند آن موادی که خواطر از آنها پیدا می شوند،
برنمی گردد فکر از آنها به سوی ذکر خدا و تامل کردن در عظمت و جلال او .
پس کسی که دوست می دارد چیزی را، ذکر او بسیار می کند و ذکر چیزی که محبوب است، غالب می شود بر دل و مشغول
می سازد او را از ذکر غیرمحبوب . و به این جهت است که می بینی دوستداران دنیا هرگز نمازی نمی کنند که صاف باشد از این
خطوراتی که مشوش می کند مصلی را .
و اما سبب تعظیم
و او حالتی است که پیدا می شود از دو معرفت: یکی معرفت جلال و عظمت خدا و این از کمال ایمان است . دوم معرفت حقارت و
خست نفس و بودن او بنده ذلیلی در نهایت ذلت و مسکنت، پس پیدا می شود از این دو معرفت استکانت و انکسار و خشوع از برای
حضرت ذوالجلال . پس تعبیر می شود از این به تعظیم .
و اما هیبت و خوف
پس حالتی است از برای نفس که پیدا می شود از معرفت به قدرت خدا و سطوت و بطش او و نفاذ امرش و اینکه حق تعالی چنان
است که اگر هلاک نماید خلق اولین و آخرین را، یک ذره از پادشاهی او کم نمی گردد و با وجود این ملاحظه کند بلاهایی که به انبیا
و اولیا نازل شده . پس معرفت اینها منشا حصول هیبت است در دل و هر قدر که زیاد می شود علم به خدا و کبریایی او، زیاد می شود
هیبت و خشیت .
و اما سبب رجا
پس او معرفت لطف خدا و کرم او و توسعه رحمت و فضل و احسان و انعام اوست و معرفت لطایف صنع او و معرفت صدق او در
وعده ثواب و بهشت برگزاردن نماز . و هرگاه حاصل شد یقین به وعده او و معرفت لطف او پیدا می شود از مجموع اینها رجا .
و اما سبب حیا
پس آن شعور است به تقصیر نفس در عبادت، و علم است به عجز از قیام به تعظیم خدا چنانکه می باید . مطلع شدن به بسیاری
عیوب نفس و آفات او و کمی اخلاص نفس و میل او به سوی لذات دنیای فانی در همه افعالش . و همچنین علم داشتن به اینکه حق
تعالی بیناست و مطلع است بر باطن امور و بر چیزهایی که در دل می گذرد; هر چند در کمال پنهانی باشد . و هرگاه این معارف از
روی یقین حاصل شدند، از آنها حالتی پیدا می شود که او را «حیا» می نامند .
پس، بعد از آن بدان! بدرستی که نماز کامل مثل انسان کاملی است که مشتمل هست بر روحی و جسدی، منقسم است به ظاهری
و باطنی; و از برای روح و باطن او اخلاق و صفاتی چند هست و از برای جسد و ظاهر او اعضا و جوارحی چنداست .
پس، روح نماز معرفت حق اول است و معرفت عبودیت از برای او، از روی اخلاص . و اخلاق و صفات باطنه او شش معانی است که
مذکور شد . و اما اعضا و جوارح او، پس آن قیام است و قرائت و رکوع و سجود .
مطلب دوم، در ذکر صوم و زکات و حج است
بدان! که بدرستی که صوم به معنای منع است و باز داشتن نفس از چیزی و صوم ماه رمضان واجب است به نص قرآن و صوم را سه
مرتبه است:
اول، مرتبه عام و آن منع نفس است از خوردن و آشامیدن و از دیگر مبطلات .
دوم، مرتبه خاص است و آن منع کردن نفس است از آنچه مذکور شد با اینکه اعضا و جوارح را نیز منع کند از معصیت . مثلا چشم
را منع نماید از نظر به نامحرم و گوش را نیز منع کند از شنیدن غنا و غیبت و زبان را از فحش دادن و غیبت کردن و همچنین باقی
جوارح را .
از حضرت صادق علیه السلام منقول است که: «هرگاه روزه داری می باید که روزه باشد گوش تو و چشم تو و موی تو و پوست تو و
جمیع اعضای تو از محرمات بلکه از مکروهات » و فرمود که: «روزه تو مانند روز افطار تو نباشد» . (۹)
سوم، مرتبه خاص الخاص است و آن منع نفس و جوارح است از آنچه مذکور شد با اینکه دل را پاک نماید از تعلق به غیر خدا و منع
کند دل را از التفات به غیر حق، و این مرتبه انبیاء و ائمه معصومین و قلیلی از اولیاء الله است، که به سبب متابعت انبیا و ائمه علیهم
السلام به این مرتبه رسیده اند .
[خواص روزه کامل]
روزه ای که واقع شود به شروط و آداب از روی کمال، او را هفت خاصیت است:
اول، آنکه، شبیه به ملائکه شوند به سبب خالی کردن شکم از طعام و حفظ جوارح از معاصی; دوم، آنکه به سبب گرسنگی و
تشنگی خاطر خود آورند تشنگی و گرسنگی روز قیامت را; سوم، آنکه به درد دل فقیران واقف شوند که درد گرسنگی چون است;
چهارم، آنکه قدر نعمت خدا را بدانند، چه انسان تا گرسنه و تشنه نشود قدر نان و آب نداند; پنجم، آنکه از گرسنگی صفای دل
حاصل شود و صفای دل سبب قرب حق گردد; ششم، آنکه آسان می شود بر او بذل کردن طعام و شراب در راه حق; هفتم، آنکه راه
گذر شیطان را تنگ می کند و دماغ او به خاک مالیده می شود . و اشاره به این شده است در حدیث که فرموده اند: «روزه سپری
است از آتش » (۱۰) . چه شهوات نفسانی به منزله آتشند، بلکه عین آنند و چون انسان گرسنه شود و تشنه، آتش شهوت فرو می نشیند
و در فرو نشستن او آتش جهنم از این کس دور می گردد; پس روزه سبب نجات اوست از آتش جهنم، و به سبب علو درجه صاحب
روزه است که حق تعالی می فرماید: «روزه از برای من است و من جزای او را می دهم » . (۱۱)
و اما زکات
پس بر سه قسم است: اول، زکات مال و آن تعلق می گیرد به نه چیز; دوم، زکات بدن است و آن نیز دو قسم است:
اول، زکاتی است که شرکت با مال دارد که به سبب دادن آن بدن حفظ می شود از آفات و آن زکات فطره است; دوم، زکاتی است که
حاصل می شود از رسیدن آزارها و ناخوشی ها به انسان .
سوم، زکات جاهست و او این است که سعی کند در استخلاص مظلومی از دست ظالم و کوتاهی نکند کسی که قادر باشد بر آن .
و اما حج
پس واجب است بر هر که مستطیع باشد و باید ظاهر را با باطن موافق گرداند; یعنی چنانکه ظاهر او متوجه خانه خدا باشد،
باطن او نیز متوجه صاحب خانه باشد، و احتراز کند از اینکه در راه کعبه خود را بر مردم بیندازد یا از مال حرام و شبهه زاد راه خود
را بردارد یا معرفتی به صاحب خانه مطلقا نداشته باشد . خلاصه، سعی باید نمود که تعب خود را در این راه ضایع نسازد .
مطلب سوم، در ذکر جهاد است
و آن بر دو قسم است: یکی جهاد اصغر و آن جهاد است با کفار و یکی جهاد اکبر است و آن جهاد با نفس اماره و از اعظم آداب راه
سلوک است . پس واجب و متحتم است بر سالک جهاد با نفس; چنانکه در کلام مجید می فرماید: «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم
سبلنا» (۱۲) یعنی جمعی که در راه محبت ما با نفس خود جهاد نموده اند و او را از مشتهیات خود باز آورده به طاعات و عبادات و
اجتناب منهیات و اکتساب فضایل و کمالات اخروی باز داشته اند هر آینه هدایت می کنیم ما ایشان را و می رسانیم به راههای خود
که به سلوک در آن از ضلالت و گمراهی ایمن بوده و بی شایبه شبهه و شک به مقصد رسند .
پس، بر هر کس واجب است که جهاد نفس را بر خود لازم شناسد و همیشه نفس خود را در معرض محاسبه و مراقبه داشته، از
لذات دنیه فانیه باز دارد و در همه حال متوجه احوال او بوده از حرکات و سکنات و خطرهایی که او را در آنها هست غافل نباشد .
و بدان! که هر نفسی که از او برمی آید دری است بی بها و جوهری است گرانمایه که هیچ شیئی از اشیاء را قابلیت آن نیست که قائم
مقام آن توان بود یا عوض آن تواند شد; بلکه نقدی است که به آن می تواند گنجی از کنوز رحمت الهی خرید که ابد الاباد از روایح
فیض آن بهره مند تواند بود و نفع آن از وصمت فنا و زوال ایمن و مصون باشد و ضایع گذاشتن و یا صرف کردن آن در امری که
متضمن ادراک سعادتی نبوده باشد نقصانی است بس عظیم و خسرانی است بس بزرگ که هیچ عاقل پیرامون آن نگردد که به
ضعف عقل منسوب نشود و هیچ زیرکی و دانایی آن را بر خود روا ندارد که نزد ارباب درک و تمیز نادان و بی تمیز ننماید .
پس، چون مرغ سحری به خروش سبوح قدوس درآید و مؤذن ندای حی علی الصلاه در دهد، به ادای دوگانه واجب قیام باید نمود
و بعد از فراغ از آن نفس را محراب مخاطبه خود ساخته به او خطاب باید کرد که: «ای نفس! مرا بضاعت و سرمایه ای که توانم
وسیله نجات و رستگاری خود ساخت سوای این چند روزه عمر فانی نیست و آنچه از آن رفته است در معرض فنا و زوال درآمده، در
حقیقت نقصانی است که به راس المال وسرمایه من راه یافته است و این روز نویست که از اجل مهلت حیات آن یافته و حضرت عزت
زندگانی در آن را به تو ارزانی داشته تا به عبادت او قیام نمایی و فایده ای که وسیله نجات و رستگاری تو باشد در آن به دست آوری .
اگر احیانا از اجل مهلت آن نمی یافتی و امروز در سلک اموات منتظم می بودی، هر آینه از خدای خود درخواست می کردی که
حیات امروز دیگر را به تو ارزانی دارد که تدارک ایام گذشته نموده و عملی در آن به جای آوری که متضمن روسفیدی و رفع خجالت
تو بوده باشد همان پندار که امروز آن روز است که آرزوی حیات آن کرده ای و آرزوی تو را برآورده اند و حیات در آن را برای تو
ارزانی داشته، و به عمل آر آنچه در آن روز به عمل خواهی آورد . و بر تو باد که حیات این روز را غنیمت شماری و ساعات او را ضایع
نسازی و باطل نگذرانی » .
فصل دوم
در ذکر مجملی از آداب و سنن و بیان ریاضت نفس و ارکان آن و این در چند مطلب تحقیق خواهد شد
مطلب اول، در بیان مجملی از نوافل یومیه
بدان! بدرستی که از جمله سننی که مواظبت برآن لازم است از برای طالب حق، نوافل یومیه اند و متمم فرایضند و سالک تا
می تواند باید ترک آنها نکند . اگر به سبب عذری ترک شدند قضای آنها را به جا می آورد، و به طریق اختصار اشاره به آنها می رود:
چون زوال شمس معلوم می شود شروع به نافله ظهر نماید و آنها هشت رکعتند . و اما نافله عصر، پس از فراغ از نماز ظهر و
تعقیبات آن مشغول می شود به نافله عصر و آن نیز هشت رکعت است مثل نوافل ظهر هر دو رکعت به یک سلام .
و اما نافله مغرب، پس اول وقت آن بعد از فراغ است از نماز مغرب و آخر آن بنابرمشهور میان علما برطرف شدن حمره مغربیه
است و آن چهار رکعت است، و بعد از آن دو رکعت غفیله به جا آورد .
و اما نافله عشا، پس آن دو رکعت است بعد از عشا که آن را وتیره می گویند و مشهور میان علما آنست که نشسته بگذارند .
و اما نوافل شب، پس تاکید برآنها بیش از سایر نوافل می باشد و ثواب آنها بسیار است و طالب حق را نزدیک به وجوب است کردن
آنها; پس البته سعی بنماید که ترک نکند و اگر ترک بشود البته قضای آنها را به جا آورد . وقت نوافل شب نصف شب شدن شب
است، اما هر قدر که به صبح نزدیکتر باشد بهتر است; چه هر قدر از شب که بیشتر می رود حضور از برای این کس بهتر حاصل
می شود . یکی به سبب خلو معده از طعام و شراب و دیگر به جهت نسیان بعضی از خیالاتی که در اول شب کرده، و عدد آنها با نافله
صبح سیزده رکعت است .
مطلب دوم، در ذکر چیزهایی که از آداب و سننند که در راه سلوک لازم است اتیان به آنها از برای طالب حق . و
اول، مواظبت کردن و حاضر شدن به نماز جماعت که از سنن مؤکده است و بسیار در احادیث تاکید آن وارد شده است و باید
طالب حق بی سبب و عذری ترک آن ننماید .
دوم، تصدق نمودن در راه خدا به آنچه میسر شود; بلکه هر چه بیشتر بدهد بهتر است هرگاه ضرر به نفس خود یا عیال خود
نرساند که در این صورت، اولی نفس و عیال است .
سوم، روزه سنت گرفتن است; خصوص روزه ایام بیض از هر ماهی و روزه ماه رجب و شعبان و همچنین ایام متبرکه دیگر از میان
سال که ترغیب و تاکید در روزه آنها وارد شده و طالب حق باید ترک روزه سه روز از هر ماه نکند که آن پنج شنبه اول ماه و
چهارشنبه وسط ماه و پنج شنبه آخر ماه می باشد که از سنتهای حضرت رسول صلی الله علیه وآله است، و به اعتقاد این حقیر
همیشه روزه گرفتن خوب است هرگاه میسر شود مگر اینکه باعث عجب و ریا گردد که آن وقت افطار کردن بهتر است از چنین
روزه ای .
چهارم، زیارت قبر پیغمبر صلی الله علیه وآله و قبور ائمه معصومین علیهم السلام و سایر قبور انبیا و اولیاء الله است خصوص زیارت
قبر ابی عبدالله الحسین علیه السلام که تاکید بسیار در آن وارد شده است و همچنین سنت مؤکد است زیارت قبر والدین و
استادان .
پنجم، ادای حقوق اخوان دینی و قضای حاجت ایشان; چه، تاکید بسیار در آن وارد شده است . و سعی نمودن در کار ایشان و
ادخال سرور در مؤمن و حفظ الغیب . بلکه طالب حق آن است که حاجت برادر مؤمن را بر حاجت خود اختیار کند و در فکر ساختن
کار او بیشتر باشد از کار خود .
ششم، تدارک نمودن هرچه از مذکورات فوت شده باشد از نوافل و قضای حاجت مؤمن و غیر اینها در هر وقت که بینا و هوشیار
گردد .
هفتم، خواندن قرآن در هر روز هر قدر که مقدور شود و احتیاط آن است که در هر روزی کمتر از پنجاه آیه نخواند و اگر بیشتر
بخواند بهتر است بلکه اولی آن است که در غیر ماه رمضان روزی یک جزو بخواند که در یک ماه یک قرآن تمام خوانده باشد و در ماه
رمضان هر سه روز یک قرآن بخواند .
هشتم، زیارت و دیدن علمای ربانی و برادران دینی و صحبت داشتن با صلحا و عباد، هرگاه بشناسد و بداند ایشان را .
نهم، ذکر کردن است و هر روزی از ادعیه و اذکار مداومت نمودن از اهم مطالب سالک است; خصوص در تعقیب فرایض یومیه که
بیشتر تاکید در آن وارد است، و دوام ذکر از اعظم شرایط ریاضت و سلوک راه حق است و بهترین اذکار ذکر لا اله الا الله است از
برای تجرید نفس از تعلقات . و اما از برای قضای حاجات و دفع هموم و غموم پس بهترین اذکار ذکر یونس علیه السلام است: «لا اله
الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین » . (۱۳)
دهم، [از] بسیار خوردن و بسیار آشامیدن و بسیار گفتن و بسیار خوابیدن و بسیار جمع مال کردن [بپرهیزد] که اینها طالب را از
حق باز می دارد و سبب حجاب او می شود .
یازدهم، ضایع نساختن اوقات عمر در اموری که به کار آخرت او نیاید، هر چند آن امور مباح باشند . چه عمر سرمایه انسان است که
باید به این تحصیل ربح آخرت و درجات قرب حق نماید .
دوازدهم، به حسن خلق با مردم مدارا کردن و به حسن بشره معاشرت نمودن و رو را ترش نکردن به کسی هر چند نسبت به بدان
باشد، مگر هرگاه حسن بشره نسبت به شخص عاصی سبب جرات او گردد در معصیت، که آن وقت رو ترش کردن اولی است .
سیزدهم، احتراز از سوء ظن به مردم .
چهاردهم، اوقات را ضبط نمودن، به این معنی که شبانه روز را قسمت نماید و هر قدری از آن صرف چیزی که ضرور است بنماید .
مثلا شب در اول آن بخوابد قدری و در آخر آن برخیزد به نوافل، نه اینکه شب را تمام بخوابد یا تمام بیدار باشد; مگر در لیالی
متبرکه ک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 