پاورپوینت کامل هماهنگی علم و دین از دیدگاه امام خمینی قدس سره ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل هماهنگی علم و دین از دیدگاه امام خمینی قدس سره ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هماهنگی علم و دین از دیدگاه امام خمینی قدس سره ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل هماهنگی علم و دین از دیدگاه امام خمینی قدس سره ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۴۳
پیش گفتار
امام خمینی قدس سره احیاگر قرن بیستم، بارها بر هماهنگی و تعاضد علم و دین تاکید کرده و بر ضرورت هوشیاری در
مقابل تبلیغات موذیانه و شیطنت آمیز مدعی جدایی علم و دین و عدم توانایی دین در اداره ملت ها و کشورها اصرار
ورزیده و به این نکته مهم که قوانین دینی و اسلامی بر معیار علم و عدل پی ریزی شده است، توجه داده و در فرازی از
وصیت نامه الهی شان می فرمایند:
از توطئه های مهمی که در قرن اخیر، خصوصادر دهه های معاصر و به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آشکارا به
چشم می خورد، تبلیغات دامنه دار و با ابعاد مختلف برای مایوس نمودن ملت ها و به خصوص ملت فداکار ایران، از اسلام
است. گاهی ناشیانه و با صراحت به این که احکام اسلام که هزار و چهارصد سال قبل وضع شده است، نمی تواند در عصر
حاضر کشورها را اداره کند و یا آن که اسلام یک دین ارتجاعی است و با هر نوآوری و مظاهر تمدن مخالف است و در عصر
حاضر نمی شود، کشورها از تمدن جهانی و مظاهر آن کناره گیرند و امثال این تبلیغات ابلهانه و گاهی موذیانه و
شیطنت آمیز، به گونه ای طرفداری از قداست اسلام می باشد. اسلام و دیگر ادیان الهی با معنویات و تهذیب نفوس و
تحذیر از مقامات دنیایی و دعوت به ترک دنیا و اشتغال به عبادات و اذکار و ادعیه سر و کار دارند که انسان را به خدای
تعالی نزدیک و از دنیا دور می کند و حکومت و سیاست و سر رشته داری، برخلاف آن مقصد و مقصود بزرگ و معنوی است،
چه این ها تمام برای تعمیر دنیا است و آن مخالف، مسلک انبیای عظام است و مع الاسف، تبلیغ به وجه دوم در بعضی از
روحانیون و متدینان بی خبر از اسلام، تاثیر گذاشته که حتی دخالت در حکومت و سیاست را به مثابه یک گناه و فسق
می دانستند و شاید بعضی بدانند و این فاجعه بزرگی است که اسلام مبتلای به آن بود.
امام خمینی قدس سره در نقد اندیشه تعارض علم و دین و اسلام و سیاست می فرماید:
گروه اول که باید گفت از حکومت و قانون و سیاست یا اطلاع ندارند و یا غرض مندانه خود را به بی اطلاعی می زنند، زیرا
اجرای قانون بر معیار قسط و عدل و جلوگیری از ستمگران و حکومت جائرانه و بسط عدالت فردی و اجتماعی و منع از
فساد و فحشا و انواع کجروی ها و آزادی بر معیار عقل و عدل و استقلال و خودکفایی و جلوگیری از استعمار و استثمار و
استبعاد و حدود و قصاص و تعزیرات بر میزان عدل برای جلوگیری از فساد و تباهی یک جامعه و سیاست و راه بردن
جامعه به موازین عقل و عدل و انصاف و صدها از این قبیل، چیزهایی نیست که با مرور زمان در طول تاریخ بشر و زندگی
اجتماعی کهنه شود.
این دعوی به مثابه آن است که گفته شود قواعد عقلی و ریاضی در قرن حاضر باید عوض شود و به جای آن قواعد دیگر
نشانده شود. اگر در صدر خلقت، عدالت اجتماعی باید جاری شود و از ستمگری و چپاول و قتل باید جلوگیری شود،
امروز چون قرن اتم است آن روش کهنه شده و ادعای آن که اسلام با نوآوردها مخالف است، همان سال که
محمدرضاپهلوی می گفت که اینان می خواهند با چارپایان در این عصر سفر کنند، یک اتهام ابلهانه بیش نیست، زیرا اگر
مراد از مظاهر تمدن و نوآوردها، اختراعات و ابتکارات و صنعت های پیشرفته که در پیشرفت و تمدن بشر دخالت دارد،
هیچ گاه اسلام و هیچ مذهب توحیدی با آن مخالفت نکرده و نخواهد کرد، بلکه علم و صنعت مورد تاکید اسلام و قرآن
مجید است و اگر مراد از تجدد و تمدن به آن معنی است که بعضی روشنفکران حرفه ای می گویند که آزادی در تمام
منکرات و فحشا حتی هم جنس بازی و از این قبیل، تمام ادیان آسمانی و دانشمندان و عقلا با آن مخالفند، گرچه غرب و
شرق زدگان به تقلید کورکورانه آن راترویج می کنند.
در این نوشتار برآنیم تا به هم آهنگی علم و دین از دیدگاه امام راحل بپردازیم و با الهام از افکار و بیانات این راد مرد
اندیشه تعارض علم و دین را نقد و بررسی کنیم.
نقد اندیشه تعارض علم و دین در غرب
در حوزه فکری غرب همواره تعارضاتی موردی، میان علم و دین وجود داشته است، به گونه ای که تعارض را از مرحله
پندار صرف به مرحله واقعیت (حداقل در ظاهر برخی موارد) می رساند، اما سخن در این است که:
الف) آیا تنها با دیدن ظاهر مواردی از تعارض، باید به اندیشه جدایی یا تعارض علم و دین، تن در داد؟ یا آن که می توان
اغلب یا همه آن موارد خاص را، به گونه ای تبیین و توجیه کرد که تعارض به گونه ای غیر جانبدارانه از بین برود.
ب) برفرض پذیرش تعارض هایی موردی، آیا می توان به استناد چند مورد خاص از تعارض، آن را به حیطه یک دین یا
مطلق حوزه دین تمام ادیان سرایت داد و قایل به تعارض علم و دین، به طور مطلق شد؟ یا آن که هر دینی دارای
ویژگی هایی است که مانع از سرایت می شود.
در ارزیابی اندیشه غربیان و در باب تعارض علم و دین، توجه به این نکته ضروری است که آن چه اکنون در غرب، تحت
عنوان تعارض علم و دین مطرح است، در حقیقت حوزه یک دین خاص را نشانه نگرفته، بلکه باتعمیم موارد تعارض- که
حداقل در مسیحیت نمونه هایی را می توان یافت- به کلیت دین، اندیشه منافی بودن علم با مقوله های دینی را تبلیغ
می کند. در حقیقت بانیان این اندیشه، در صددند تا با دلایل جزیی که در حیطه یک دین خاص وجود دارد، جدای از توجه
به ویژگی های هر دینی، تمامی ادیان را زیر سؤال ببرند. لذا پاسخ به سؤال های فوق از مهم ترین و اساسی ترین محورها در
نقد و تحلیل این اندیشه توسعه طلب است. در پاسخ این سؤال ها نکاتی به نظر می رسد که در زیر، به آن اشاره می کنیم:
۱) در میان ادیان، دین های باطلی وجود دارند که ساخته دست بشر است و فاقد ریشه فطری و الهی است و منشا
انحرافات عظیمی شده و باعث پاره ای از این تعارض ها شده است.
۲) برخی از ادیان مانند مسیحیت و یهودیت، اگر چه ریشه های الهی و فطری دارند، اما از تحریف و دستبرد بشر مصون
نمانده و لذا موجب این تعارض ها شده است.
۳) بعضی از تعالیم ادیان حق که ریشه فطری و الهی دارد و از تصرف عناصر بشری به دور مانده است، امکان دارد به طور
نادرست تفسیر شود و بین آن تفاسیر تحت عنوان برداشت از شریعت و فهم دینی و علم، تحت عنوان فهم طبیعت و
برداشت از تکوین، تعارض رخ دهد.
۴) پاره ای دیگر از این تعارض ها، معلول پیش فرض ها و پیش داوری های افرادی است که یا در دین شناسی تخصص ندارند
و یا در علوم، کارشناس نیستند.
۵) گاهی تعارض، بدوی است و با اندکی دقت برطرف می شود و گاهی بی توجه ای به ابعاد مختلف قضیه باعث تخیل
تعارض می شود.
۶) گاهی نظریه علمی، فرضیه است، به همین جهت، توانایی مقابله با نظریه قطعی دین را ندارد.
۷) گاهی هم نظریه دینی، قطعی نبوده و ظنی است و قابل بحث و بررسی می باشد.
باید دانست که منشا اصلی اندیشه تعارض علم و دین در غرب، سه نکته ای است که در بندهای آغازین به آن اشاره شد. در
کلیه مراحل تضاد علم و دین در غرب، رد پایی از این سه سهل انگاری انحراف زا دیده می شود. تحریف، تفسیر نابجا و
پیش داوری های افراد بی صلاحیت موجب آن شده که در کلیه مراحل، میان دین و علم، تعارض تخیل شود. برای آن که
بهتر به حقیقت این نکته ها واقف شویم شایسته است رابطه علم و دین را در کلیه مراحل بررسی کنیم:
۱) بررسی رابطه علم و دین در غرب
به طور مختصر رابطه علم و دین را می توان در چند مرحله بیان کرد:
رابطه علوم عقلی و دین
نظر به این که مسیحیت تحریف شده است و اصول اعتقادی کلیسا نوآوری انحرافی در دین است، با عقل در تعارض است.
عقایدی چون تثلیث یا وحدت پدر و پسر و روح القدس و این که خدای پدر، در آسمان یا بهشت است و مانند آن، با عقل و
مبانی عقلی ناهم آهنگ است و به تعبیر قرآن:
(لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث ثلاثه).
دین و علوم تجربی
داستان تقابل کلیسا و دانشمندان در تاریخ اروپا معروف و شنیدنی است. ارباب کلیسا مسایل طبیعی ذکر شده در کتاب
مقدس و تصویری که متفکران یونان درباره عالم طبیعت ارایه کرده اند، را تفسیر صحیح و خلل ناپذیر تلقی می کردند. این
آرای علمی به عنوان حقایق مقدس و دینی مطرح می شد. در آیین مسیحیت میان علوم طبیعی و عقاید دینی و فلسفی
نوعی هم آهنگی ایجاد شده بود که بطلان برخی از آن ها- مانند قضیه «زمین محوری » – باعث دگرگونی در اجزای دیگر
می شد. از این رو در مقابل آرای جدید هیچ نرمشی نبود و در نهایت پیروزی علم، دین را کنار زد و عقیده نوینی به نام
جدایی علم و دین پدید آمد.
دین و اندیشه های علمی و اجتماعی
حکومت دینی مسیحیت در غرب، به دلیل انحراف و تحریف های ناروایی که در آن وجود داشت و پی آمدهای وخیمی چون
بردگی، فئودالیسم، استبداد، جهل، جنگ های مذهبی و خشونت کلیسایی را به دنبال داشت و دوره ای ناخوش آیند و
رنج آور برای غربیان بود. لذا علیه آن قیام کردند و دوره جدید تاریخ غرب آغاز شد.
از مهم ترین مبانی فکری انقلاب عصر نوین غرب، علیه نظام گذشته، جدایی دین از امور دنیا اعم از سیاست، مدیریت،
اقتصاد، حکومت و دیگر عرصه های اجتماعی بود. در این دوره سکولاریسم و لیبرالیسم حاکم شدند و جایی برای
برنامه های جامع و کلان دین در صحنه اجتماع باقی نگذاشتند. تنها مرجع و حجت در همه شؤون زندگی، علوم انسانی و
اجتماعی شد و دین به یک احساس درونی شخصی و مراسمی جدا از امور دنیا و فعالیت های اجتماعی تنزل یافت. این
طرزتفکر را که مخالفان تفکر دینی ترویج می کردند، -به عللی- متولیان امور دینی و مذهبی مسیحیت نیز قبول کردند و
بدین ترتیب نزاع دین و عقل بشری و تعارض علم دین در همه عرصه ها به پیروزی عقل بشری و علم، و شکست و نابودی
آن چه در غرب به نام دین موسوم بود، منجر شد.
غفلت از شکست دین منحرف شده
اما متاسفانه این نکته عمیق و دقیق، که آن چه در غرب با علم جنگید و شکست خورد، در واقع دین الهی نبود، بلکه
بدعت ها و نوآوری های دینی بود که هیچ سازگاری با دین حقیقی نداشت، آیت پر حکمت (یحرفون الکلم عن مواضعه.) بر
عالمان غیر دینی نیز مخفی ماند و به جهت همین غفلت، موافق و مخالف، ضربه ای عظیم بر دین وارد کردند و در نهایت،
دین و حاکمیت آن از صحنه اجتماع کنار رفت.
امروزه نیز فروغ ایمان و شمع فطرت خداجو در اعماق جان عده ای از مردم غرب وجود دارد و اکثر مردم، به خدا و
معنویت ایمانی و ماوراء طبیعت -متافیزیک- عقیده دارند.
مشکل اصلی متفکران غربی، نداشتن درک صحیح از اسلام و مبانی آن است; اسلامی که ریشه در اعماق جان انسان دارد.
امام خمینی قدس سره با تاکید بر ارزنده بودن دستورات دینی اسلام می فرماید:
ما مفتخریم که کتاب نهج البلاغه که بعد از قرآن کریم بزرگترین دستور زندگی مادی و معنوی و بالاترین کتاب رهایی
بخش بشر است و دستورات معنوی و حکومتی آن بالاترین راه نجات است، از امام معصوم ما است.
همو طرح اندیشه جدایی علم و دین را از دسیسه های استکبار جهانی دانسته و همگان را بدان توجه می دهد.
متفکران مسلمان، همواره با توجه به این نقاط کور در فکر دینی غرب و نیز عنایت به ویژگی های چالش زای علم و تمدن
جدید غرب، به نقد و تحلیل اندیشه تعارض علم و دین پرداخته و جامعه خویش را از گرفتاری در دامی بزرگ بازداشته اند.
از جمله این متفکران، امام خمینی، علامه طباطبایی و شهید مطهری ۵ هستند که با وقوف کامل، بدین امر علاوه بر
دوری از آفات اندیشه های غربی سعی کردند تا جایگاه علم و دین را با توجه به شرایط ویژه معرفتی ما و در زمینه های
باورهای دینی- اسلامی، ترسیم کنند. استاد فرزانه، در کلام نقادانه خویش همواره ریشه های جدا انگاری علم و دین را در
غرب مد نظر داشتند و با تبیین مفصل این موارد، توانستند به خوبی از عهده دفاع از حریم دین برآیند. لذا در باب نقد
تفکر غرب، همواره دیدگاه های حکیمانه آن شهید فرزانه، برترین و بارزترین نظریات ارائه شده، است.
ریشه های جدا انگاری علم و دین از منظر امام خمینی قدس سره
پس از گذری اجمالی بر عوامل و ریشه های تعارض علم و دین در خاستگاه این تفکر به بررسی دیدگاه های امام
قدس سره در این باره می پردازیم.
نقش استعمار در جدایی علم و دین از منظر امام خمینی قدس سره
امام خمینی قدس سره با آگاهی کامل از نقش سیاست های استعماری در جدایی علم و دین و جوانان دانشگاهی از
روحانیان می فرمایند:
تاکنون دست خیانت استعمار به وسایل مختلفه، فاصله عمیق بین طبقه جوان و مسایل ارجمند دین و قواعد سودمند
اسلام ایجاد نموده و طبقه جوان را به روحانیون و این ها را به آن ها، بد معرفی نموده و در نتیجه وحدت فکری و عملی از
بین رفته و راه را برای مقاصد شوم اجانب باز نموده است و تاسف بیشتر، آن که همین دستگاه های مزبور نگذاشته اند
طبقه تحصیل کرده به احکام مقدسه اسلام به خصوص قوانین تشکیلاتی و اجتماعی و اقتصادی آن توجه کنند و با
تبلیغات گوناگون وانمود نموده اند که اسلام جز احکام عبادی مطلبی ندارد، در صورتی که قواعد سیاسی و اجتماعی آن
بیشتر از مطالب عبادی آن است.
امام خمینی قدس سره با تاکید بر شناسایی ریشه استبداد و استعمار و نقش طبقه تحصیل کرده در برانداختن آن به
دانشگاهیان سفارش می کنند تا برای شناخت اسلام مطالعه کرده و تحت تاثیر تبلیغات مغرضانه اجانب واقع نشوند:
این جانب اکنون روزهای آخر عمر را می گذرانم و امید دارم که خداوند تعالی به شما طبقه تحصیل کرده توفیق دهد که
در راه مقاصد اسلامی که یکی از آن، قطع ایادی ظالمه و برانداختن ریشه استبداد و استعمار است کوشش کنید و قوانین
آسمانی اسلام را که برای تمام شؤون زندگی از مبدا وحی نازل شده است و عملی تر و سودمندتر از تمام فرضیه ها است
مطالعه کنید و تحت تاثیر تبلیغات مغرضانه اجانب واقع نشوید.
تبلیغات دامنه دار علیه منادیان دین
امام خمینی قدس سره با سفارش بر هم آهنگی منادیان علم و دین، به تبلیغات دامنه دار چند صد ساله علیه دین و
منادیان دینی اشاره کرده و یکی از ریشه های جداانگاری حوزه و دانشگاه را همین تبلیغات مسموم می دانند:
مطالعات دقیق اجانب استثمارگر در طول تاریخ به آن رسیده که باید این سد [روحانیت] شکسته شود و تبلیغات
دامنه دار آن ها و عمال آن ها در چند صد سال موجب شده که مقداری از روشنفکران را از آن ها جدا و به آن ها بدبین کنند
تا جبهه دشمن، بی معارض شود. اگر احیانا در بین آن ها کسانی بی صلاحیت خود را جا بزنند، لکن نوع آن ها در خدمت
هستند، به حسب اختلاف موقف و خدمت آن ها ملت را پای بند اصول و فروع دیانت نموده به رغم اجانب و عمال آن ها
باید این قدرت را تایید و حفظ نمود و با دیده احترام نگریست.
اختلاف اندازی بین دانشگاهیان و روحانیت
حضرت امام قدس سره یکی از ریشه های جدا انگاری علم و دین و دانشگاه و حوزه را اختلافاتی می داند که بین آن ها
می اندازند. ایشان در این باره خطاب به دانشگاهیان می فرمایند:
این مصیبت هایی که الآن ما می کشیم و کشیدیم برای این بوده است که از هم جدا بوده ایم. ما و شما در یک مجمعی باهم
صحبت نکردیم که ببینیم چه می گوییم، شما چه می گویید، ما با دانشگاه از هم جدا بودیم، دانشگاهی ها را آن ها، جوری
کرده بودند که ما به آن ها بدبین بودیم و ما را جوری کرده بودند که آن ها به ما بدبین بشوند، ما از هم جدا بودیم…!.
نظریه دیدگاه جدایی دین از سیاست
امام خمینی قدس سره یکی از ریشه های جدا انگاری علم و دین و حوزه و دانشگاه را، تفکر انحرافی جدایی دین از
سیاست می دانند.
این معنا که دین از سیاست جدا است این مطلبی است که استعماری ها انداخته اند در ذهن مردم و می خواهند به واسطه
این، دو فرقه [را] از هم جدا کنند; یعنی آن هایی که عالم دینی هستند علی حده شان کنند و آن هایی که غیر عالم دینی
هستند علی حده شان کنند.
جدا سازی مراکز فرهنگی و علمی جدید و قدیم
یکی از ریشه های جدا انگاری علم و دین جدا سازی حوزه و دانشگاه بود. امام خمینی قدس سره در این باره می فرمایند:
مراکز علمی و فرهنگی قدیم و جدید و روحانیون و دانشمندان فرهنگی و طلاب علوم دینیه و دانشجویان دانشگاه ها و
دانش سراها دو قطب حساس و دو مغز متفکر جامعه هستند و از نقشه های اجانب، کوشش در جدایی این دو قطب و
تفرقه اندازی بین این دو مرکز حساس آدم ساز بوده و هست. جدا کردن این دو مرکز، در مقابل یکدیگر قرار دادن آن ها و
در نتیجه خنثی کردن فعالیت آنان در مقابل استعمار و استثمارگران از بزرگ ترین فاجعه های عصر حاضر است. فاجعه ای
که ما و کشور ما را تا آخر به تباهی و نسل جوان ما را که ارزنده ترین مخازن کشور است، به فساد می کشند.
وابستگی به قدرت های جهانی عامل جدایی از دین
از دیگر عوامل که امام خمینی قدس سره به آن اشاره فرموده و آن را از ریشه های جدایی علم و دین می دانند، القای تفکر
سراپا شرقی یا غربی است. ایشان در این باره می فرمایند:
درد این است که کشور ما را آن طور در این سنین زیادی که خارجی ها پا باز کردند به آن و خصوصا در این ۵۰ سال دوره
سیاه پهلوی آن طور تبلیغات کرده بودند و کردند که آن ها می خواهنددر ذهن ملت ما و جوان های ما متمرکز کنند که
اسلام از عهده این که یک علمی را، یک تخصصی را، یک صنعتی را ایجاد کند عاجز است… می گویند باید ما تمام چیزها را
از سر تا به پا غربی بشویم یا شرقی باشیم.
امام خمینی قدس سره ضمن تاکید بر ضرورت انقلاب فرهنگی را گوشزد فرموده و در مقابله با القای دشمنان که
می گویند این ها با تخصص مخالفند، می فرماید:
خیر، ما با تخصص مخالف نیستیم ما با علم مخالف نیستیم، با نوکری اجانب مخالفیم، ما می گوییم که تخصصی که ما را
به دامن آمریکا بکشد یا انگلستان یا به دامن شوروی بکشد یا چین، این تخصص، تخصص مهلک است، نه تخصص سازنده،
ما می خواهیم متخصصینی در دانشگاه تربیت بشوند که برای ملت خودشان باشند، نه برای کشاندن دانشگاه به طرف
شرق یا غرب.
از منظر امام خمینی قدس سره یکی از ریشه های جدایی دانشگاه ها از دین، آموزش های شرقی و غربی است:
اتفاقی نیست که مراکز تربیت و تعلیم کشورها و از آن جمله کشور ایران از دبستان تا دانشگاه مورد تاخت و تاز
استعمارگران خصوصا غربی ها و اخیرا آمریکا و شوروی قرار گرفت و زبان ها و قلم های غربزدگان و شرق زدگان آگاهانه یا
ناآگاه و اساتید غرب زده و شرق زده دانشگاه ها در طول مدت تاسیس دانشگاه های خصوصا دهه های اخیر این
دمت بزرگ را برای غرب و شرق انجام دادند… هجوم دانشجویان پس از طی کردن دوره های تحصیلی به آموزش های
غربی و شرقی در دبیرستان ها و دانشگاه های ایران به سوی غرب و احیانا شرق که ره آوردی جز فرهنگ غربی و شرقی
نداشت، چنان فاجعه ای به بار آورد که همه ابعاد جامعه ما را بی قید و شرط وابسته بلکه تسلیم به ابرقدرت ها کرد
به طوری که جامعه ما با ظاهری ایرانی -اسلامی محتوایی سرشار از غرب و شرق زدگی داشت.
ایشان با اشاره به انحراف تاریخی فرهنگ ما می فرمایند:
البته انحراف فرهنگ ما ریشه تاریخی دارد و ما امروز مواجه ایم با استادان و معلمانی برپایه همین تربیت و با فرهنگی
غربی که با مصالح اسلام و کشور ما به هیچ وجه وفق نمی دهد. تمام وابستگان و انگل های خارجی، زاییده شده از این
دانشگاه غربی بوده اند. اجانب با فعالیت خود، مدارس و دانشگاه های ما را از محتوا خالی کردند.
ممانعت از وحدت دو قشر متفکر حوزه و دانشگاه
یکی از عوامل جدا انگاری علم و دین ایجاد جلوگیری از وحدت علم و دین و حوزه و دانشگاه بود. امام خمینی قدس سره با
اشاره به این عامل می فرماید:
اساس این بود که اسلام را از بین ببرند، تاریخ اسلام را به اسم این که ما خودمان یک کذایی هستیم، تاریخ اسلام را
می خواست از بین ببرد، موفق نشد همه چیز را این ها می خواستند از بین ببرند، موفق نشدند. همه چیز را این ها
می خواستند از بین ببرند، اسلام را ضعیفش کنند و مردم را از آن هایی که برای اسلام کار می کردند، یا کارشناس اسلام
بودند جدا کنند، به اسم این که این ها مرتجع هستند. از این طرف هم دانشگاهی ها به ما می آمدند این طور تزریق
می کردند که این ها یک دسته بی دین و ریش تراش و فکلی… می خواستند وحدت کلمه ای که امکان داشت بین این دو قشر
متفکر پیش بیاید، نگذارند. خدا خواست که در یک برهه از زمان، این دو قشر با هم شدند، هر دو یک قصد داشتند، هر دو
یک مطلب داشتند. و حالا باز همان قضایا [را] می خواهند پیش بیاورند، باز دانشگاهی ها را از مدارس قدیمه جدا کنند.
ریشه های جدا انگاری علم و دین
استاد مطهری با آگاهی از ارتباط عمیق سه عنصر علم و دین و فلسفه در شکل گیری فرهنگی، ریشه های فرهنگ غربی
تعارض انگاری علم و دین را نیز در همین سه عنصر اصیل و اساسی می دانستند.
تحریف در دین، عامل جدایی
به اعتقاد شهید مطهری علت روی گردانی بسیاری از اندیشمندان از دین، عدم شناخت درست تعالیم دینی است. لذا در
حقیقت، چیزی که آن ها انکار می کنند مفهوم واقعی دین و خدا نیست، بلکه چیز دیگری مورد نظر آنان است. در دیدگاه
مطهری، از زمانی افول دین آغاز شد که مفاهیم دینی و تفسیر آن، به دست کشیشان افتاد و در این هنگام چهار دلیل
عمده از سوی کشیشان موجب زمینه سازی تعارض اندیشه علم و دین شد.
۱- تحریف متون دینی; از جمله داستان آدم و هبوط او از بهشت است. از دید متالهان مسیحی، شجره ای که حضرت آدم
از نزدیک شدن به آن منع شد شجره علم به نیک و بد بوده است که به دلیل تمرد او از فرمان الهی، با دستیابی به معرفت
و آگاهی به عنوان مجازات، از بهشت رانده شد.
از این جا است که بزرگ ترین سنگ بنای تعارض دین و علم در تعارض ایمان و علم نهاده شد. روحانیون مسیحی با تاکید
بر این مطلب تحریف شده در حقیقت تیشه به ریشه دینی زدند که خود در صدد حفظ آن بودند.
۲ – تصویر نادرست از خداوند; از دیدگاه استاد، چند تصویر نامناسب از خداوند در الهیات مسیحی موجب فراهم آمدن
زمزمه های تعارض علم و دین در غرب شد:
الف – در الهیات مسیحی خداوند برای خلق یک موجود، نیاز به مواد اولیه داشت، لذا در ردیف دیگر علل طبیعی جهان
قرار می گرفت. تنها تفاوت او در ماهیت مرموزتر او بود که باعث می شد از دیگر نیروهای جهان ممتاز شود. از دیدگاه
کلیسا خداوند، در خلقت موجودات همچون سازنده ساعتی است که نیاز به چرخ ها و ابزار کار دارد.
با چنین برداشتی از خداوند، موفقیت های علوم با شکست الهیات مسیحی و بروز اندیشه تعارض، مساوی خواهد بود.
ب – روحانیون و متدینان مسیحی همواره در صدد بوده اند که از جنبه مجهول و مرموز جهان به وجود خدا، پی ببرند. در
این نظر هر پدیده مجهولی را باید به عامل مرموز – خداوند- نسبت داد.
گویا ماوراءالطبیعه انباری است که باید مجهولات خود را به آن جا ارجاع دهیم. بنابراین هرچه مجهولات بیشتر، دلایل
خداشناسی افزون تر است. این تصویر نامناسب از دو سو به تعالیم دینی غرب ضربه وارد می کرد: از یک سو جستن مفهو
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 