پاورپوینت کامل ریشه ها و عوامل دین زدایی در غرب و شرق ۹۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ریشه ها و عوامل دین زدایی در غرب و شرق ۹۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ریشه ها و عوامل دین زدایی در غرب و شرق ۹۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ریشه ها و عوامل دین زدایی در غرب و شرق ۹۱ اسلاید در PowerPoint :

>

۷۵

پیش گفتار

انسان عصر ارتباطات در قرن ۲۱ توجه و رویکردی به پدیده دین پیدا کرده است و به کاوش و پژوهش در ابعاد مختلف
دین پرداخته است. متفکران جهان در کنار این مسکن گزیده و به ژرف کاوی در مسایل دینی پرداخته اند از این رو آشنایی
با تاریخ تحولات فکری و دین پژوهشی در غرب برای پاسخ گویی به شبهات جدید کلامی لازم و ضروری است، بر ما است تا
با ریشه اساسی فرهنگ و اندیشه غرب آشنا شویم و اسباب نفوذتفکرات جهان غرب در عالم اسلام را بشناسیم، تا بتوانیم
با نقد شبهات، وضعیت مطلوب وآرمانی مدینه فاضله فرهنگ اسلام و اندیشه ناب دینی را برای تشنگان حقیقت
ترسیم کنیم.

این مقاله می کوشد تا سمت و سوی تحقیقات را با توجه به شبهات جدید کلامی با الهام از سیره علمی و عملی علامه
طباطبایی روشن سازد.

دگرگونی در اندیشه

امروزه همواره بحث از تغییر و تحول است. تحولی فراگیر که به عقیده عده ای، درثابت ترین معیارهای بشری رسوخ کرده
است و بسان موریانه ای، پایه های ثبات را درحیات انسان متزلزل می سازد. در نظر معتقدان به این فرایند، هیچ یک از
معارف بشری دربرابر این تغییرات، تاب مقاوت نخواهد داشت و حتی ارزش های مقدس و پایه های مذهبی و علمی نیز
دستخوش تطور و تغییری عظیم خواهد شد. برداشتهایی این چنینی ازتحولات جدید غرب و برخی علل دیگر موجب آن
گشته که پاره ای از متفکران متجدد درنظریات خویش، همه حقایق را تسلیم تمایلات و سبک و سلیقه انسان این عصر
کنند و به کهنگی و فرسودگی حقایق که بشر آن را قبول دارد- و مهم ترین آن یعنی مذهب- فتوادهند.

این عده در طرز تفکر خویش، عموما به طبیعت و علوم طبیعی متوسل شده و بی هیچ دلیل درستی، با استناد به برخی
اکتشافات جدید و سیر جبری طبیعت، زمانه و تاریخ،ثبات و بقای ارزش های انسانی را انکار می کنند; عجیب اینکه در
طول قرن ها روندطبیعت، در نظام قانونمندی جهان تغییر قابل ملاحظه ای رخ نداده و بسیاری از حقایق مقبول بشر،
همان ثبات خویش را داراست; چنانکه بسیاری از قوانین و حقایق نیز تغییرمحسوسی نکرده است و اعتقاد به این سیر
جبری – در فرض درستی آن – مؤید دیدگاه مخالف آنان خواهد بود.

انسان نیز در ارتباط خویش با متن واقعیت، دچار تغییری بنیادین نگشته است; تولد وزندگی و سیر او به ضعف و سستی
و مرگ، با همه تحولات ظاهری محیط – و تصور او ازجهان- تغییر نمی کند و وضع کلی او در عالم وجود، میان دو بی انتها
و آغاز و انجامی مجهول قرار گرفته و ثابت است.

این نظریات بی دلیل و رشد متورم صنعت، زمانی موجب آن گشته بود که بشر به ویژه انسان غربی، تحت تاثیر توهم
ذهنی خویش و سرمستی ناشی از آن، بنیاد عقاید خویش رابا تندباد انتقاد و بدگویی، از بیخ بر کند و به کلی
اهیت حقیقی و معنوی خود را فراموش کند و یکباره به موجودی کاملا مادی و بسان حیوانات، درنده خو و طمع ورز بدل
شود.

خودخواهی و خودرایی بشر آن روز، را دیگرانی که فروغ انسانیت، هنوز در وجودشان طلعلعی داشت را بر آن می داشت تا
تاوان این خودرایی انسان مادی غرب را بپردازند;طبیعت و محیط زندگی نیز رمق خویش را از دست داد و آرامش و
سکون از بین رفت.

انسان لاابالی این عصر، به دست خویش، پایه های آسایش خویش را خراب کرد و آثارپیشینیان را که طی سال ها رنج و
تجربه، به دست آمده بود; با بی اعتنایی خود، محو و نابودکرد.

در چنین محیطی که همه چیز در برابر فطرت انسان، صف آرایی کرده بود، ناگهان صدای نجات خواهی انسان این عصر
بلند شده و فطرت خفته بشر، بار دیگر قدرت خویش را نشان داد. و خواستار تعدیل نظام های فکری و اجتماعی حاکم بر
محیط خویش شد; از آن رو که جو حاکم، با گرایش شدید مادی خویش، راه را بر خواسته های اصیل انسانی بسته بود.

چنین انقلاب روحی ما با بازنگری مبادی فکری مادیگری و بازگشت به سوی عقایدگذشته، همراه شد و انسان قرن
بیستم، دریافت که حرکتی خطرناک را آغاز کرده است، ازاین رو این قرن را باید قرن زنده شدن دوباره معنویات دانست. (۱)

مذهب زدایی در جهان اسلام

عالم اسلام نیز همچون مجموعه های فرهنگی دیگر از آسیب مذهب زدایی که از غرب آغاز شده بود. از سال ها پیش،
مبانی اصیل اسلامی به وسیله پاره ای ازدانشوران، دچار چالشی عمیق گشت. این روند، گاه با تحریف معنوی عقاید
واحکام اسلامی همراه بود و گاه نیز سیری کاملا متضاد با مذهب داشت.

آثار سوء این تاثیرپذیری، در حالی که غرب به فکر بازسازی اعتقادات مذهبی خویش است، هنوز نیز ادامه دارد. گویا
بانیان این تقلید، هنوز به ام العقاید خویش یعنی غرب، نظری نیفکنده اند تا ببینند، انسان غربی چگونه در پی یافتن
ریشه های خویش می کوشد تا از امواج خروشان ضد فطری بشر خارج شود. و در یابد که اهمیت فوق العاده دین در حیات
انسان، بر متفکران عالم غرب آشکارتر شده است.

جریانات عمده فکری

به هر روی، تحولات فکری در غرب، چنان تاثیری بر مجموعه های اسلامی نهاده است که همگان را -از متفکران طرفدار
دین تا دانشوران ضد مذهب- به تفکرو پژوهش وا داشته است. در میان روشنفکران مسلمان – به معنای اصطلاحی
نه حقیقی – سه جریان عمده تحت تاثیر فرهنگ و تمدن غرب به وجود آمده وهمواره سبب ساز مناظرات متفکران شده
است. این سه جریان عبارتند از:

۱ – مارکسیسم: که تحت تاثیر آموزه های مارک و برخی دیگر، در میان بسیاری از جوامع، برای رهایی از وضع نامطلوب
گسترش یافته که البته با اثبات تاریخی عدم کارایی آن، جاذبه خود را از دست داده است;

۲ – لیبرالیسم و پوزیتویسم: (۲) این دو جریان هم سو، در ابتدا بیشتر در ابعادسیاسی، اجتماعی و دینی آن تبلیغ می شود و
هم اکنون علاوه بر آن به برخی از ابعادفلسفی و فرهنگی نیز گسترش یافته است;

۳ – اگزیستانسیالیسم: که تحت تاثیر تفکر فیلسوف مشهور آلمانی، «مارتین هیدگر» شکل گرفته و اکنون در پاره ای از
اندیشه ها رسوخ کرده است.

تاثیرات نامطلوب جریانات فکری

ویژگی مشترک دو جریان اخیر – لیبرالیسم، پوزیتویسم و اگزیستانسیالیسم-اعتقاد به تعارض میان عقل و وحی و
مخالفت با ابعاد عقلانی و استدلالی مکتب اسلامی است که به بنیاد اعتقادی اسلام از دو سو تهاجم کرده است
طرفداران پوزیتویسم، توجه به عالم «حس » و ماده را بنیاد تفکر و تفسیر جهان هستی و دین اسلام قرار می دهند و ابعاد
غیر مادی اسلام را تا سرحد مسایل طبیعی و حسی تنزل می دهند.

گروه معتقد به تفکر اگزیستانسیالیستی با بینشی نامتعادل کلیه ابعاد مادی، حسی و علمی تفکر و تمدن اسلامی را به
فراموشی می سپارند و به نوعی عرفان فاقدسلوک و عمل و کاملا نظری و متناقض و توهم انگیز مبادرت می ورزند. از این
رو درعرصه عمل و در مواجهه با مسایلی همچون توسعه و صنعت دچار تشتت ودرماندگی می شوند.

برخی از روشنفکران معتقد به فلسفه های تحلیلی و پوزیتویستی با طرح «فلسفه دین » و «کلام جدید» که البته در جای
خود شایسته بحث و بررسی است- سعی درتحمیل فرهنگ مسیحی درآمیخته با تفکرات مادی، بر جهان اسلام دارند و
تلاش بسیار می کنند تا اثبات کنند که اسلام همانند مسحیت در عصر جدید به تصحیح وتکمیل نقائص، نیاز دارد.

پاره ای دیگر از این مرحله نیز بالا رفته و ادعا می کنند که اساسا حقیقت ادیان راحتی پیامبران نیز – جدای از محدودیت
فکری بشری خویش – در نیافته اند، چه رسد به انسان های عادی. از این رو حقیقت دین را غیرقابل شناخت واقعی
ودسترسی می دانند. این گروه با سرایت دادن اندیشه «نسبیت » به دایره فهم دین اسلام مساله اعتقاد به اسلام را امری
کاملا نسبی و در نتیجه شخصی اعلام می کنندو قایل به جدایی دین و سیاست می شوند.

ریشه یابی فلسفه های غرب و شناخت انحرافات

در حقیقت، فلسفه های موجود در جهان غرب، آنچنان متشتت و پراکنده است که شاید نتوان حد جامع قاطعی از آن ارایه
کرد. این تشتت و پراکندگی و تاثیر آن برجوامع غیر غربی موجب گشته است که نتوان، تمام گرایشهای موجود در
جهان اسلام را محدود به چند فلسفه خاص غربی و غیر غربی کرد. و گاه نیز در پاره ای ازاندیشه ها، مجموعه ای از نظریات
فلسفه های متفاوت غربی گرد آمده است که احصاء و ریشه یابی هر یک از آن ها مجالی طولانی و کوششی نامحدود
می طلبد.آنچه امروزه برای جوامع اسلامی برای دفع جریانات ناصحیح روشنفکری لازم به نظر می رسد، بررسی سیر
تاریخی و علل شکل گیری تفکرات کنونی غرب است;چرا که با چنین ریشه یابی می توان مرز قاطعی میان اندیشه های
غربی و تفکرات فراگیر اسلام قایل شد، و راه را بر هر گونه التقاط سد کرد. تحلیلی تاریخی در این باره، راهگشای هر گونه
تلاش فکری در این زمینه خواهد بود. از آنجا که در تاثیرفکری جهان غرب بر عالم اسلام، بیشتر بر مسایل دینی و مذهبی
تکیه می شود، دربررسی تاریخی شکل گیری و تحولات فکری غرب، بیشتر به روند تغییرات دین پژوهی توجه می کنیم.

تاریخ تحولات فکری و دین پژوهی در غرب

با پذیرش آیین مسیحیت از سوی امپراطوری روم و قدرت یافتن کلیسا، دوره هزار ساله ای آغاز گشت که ویژگی بارز آن،
ایجاد فضای فکری یک سویه مسیحی بود. (۳) با معرفی عقاید مسیحیت به عنوان آراء رسمی و پذیرفته شده،
باب نظریه پردازی و تعاطی و تبادل افکار بر روی دانشوران بسته شد.

یکی از پیامدهای همین رخداد تاریخی، تعطیل شدن مدارس و دانشگاه های یونان و اسکندریه به وسیله امپراطور روم (۴)
و پراکنده شدن ارباب علوم وخواهندگان دانش از این دو مرکز علمی بود. این واقعه ریشه ناهماهنگی افکارفلسفی با عقاید
مسیحی – در آغاز – داشت.

از سوی دیگر با تلاش های فراوان دانشمندان در دو حوزه فکری یونان واسکندریه، بسیاری از آراء علمی و دین پژوهشی
یونان، در اذهان جا گرفته بود. این جو فکری حاکم و تلاقی سه فرهنگ مسیحی، یهودی و یونانی، رهیافت نوینی را دردین
پژوهی تطبیقی پایه ریزی کرد. فلاسفه ای همچون اگوستین و آکونیاس در مهدمسیحیت، عقاید آن آیین را در قالب
فلسفی یونانی به اذهان فلسفه پسند آن دوران خوراندند و بدین وسیله گام مهمی در پیشبرد سیر دین پژوهشی در غرب
برداشتند.

ویژگی این نظام دین پژوهشی (۵) آن بود که افکار فلسفی و علمی یونان را به ابزاری برای اثبات حقانیت آیین مسیحیت و
عقاید و احکام آن بدل کرد. هر آنچه توانایی تبیین و توجیه «چرایی » عقاید مسیحی را داشت، مقبول واقع شد و آنچه
ازچنین ویژگی برخوردار نبود طرد و نفی شد. (۶) افزون بر افکار فلسفی، رفته رفته کلیه آراء علمی یونان به شکل پشتوانه
عظیمی برای تبلیغ مسیحیت در آمد و با اصول وریشه مسیحی گری پیوند خورد، بطوری که این آرا، عقاید مذهبی
محسوب شد، وکلیسا مخالفان را بشدت آزار می کرد. (۷)

علامه طباطبایی با اطلاع دقیق از این مباحث به نقد و نظر پرداخت و در شب یلدای غربت اسلام و ظلمت کفر و شرک و
نفاق رسالت خویش را انجام داد. واکنون بر ماست که راه او و شیوه و روش او را در عرصه دین پژوهشی بپاشیم (۸) به طور
کلی در قرون وسطی، الهیات از دو عامل نقل و عقل بهره می جست و این دودر جهت استحکام پایه های مسیحیت آمیخته
شده بود. اما در این میان عقل دردرجه دوم اهمیت قرار داشت و در حقیقت وسیله توجیه نقل محسوب می شد. ازاین رو
هر گاه عقیده ای مذهبی با توجیهات عقلی قابل تبیین نبود با استدلال که عقل توانایی درک نقل را ندارد، آن رای و عقیده
پذیرفته می شد.

تزلزل در ارکان دینی و الهیات غرب

قرن چهاردهم میلادی، سرآغاز رخدادهایی است که از دو سو دین پژوهی را درغرب متحول می ساخت. این جریان های
پیوسته از طرفی بنیاد فلسفه یونانی را که بافهم دین درهم آمیخته بود، متزلزل می ساخت و از سوی دیگر با پیشرفت
علوم تجربی، آراء علمی یونان را که توجیهی برای عقاید مسیحیت محسوب می شد،باطل می کرد.

در انگلستان و فرانسه گرایش به اصالت تسمیه (۹) و دوری از عقل گرایی، فلسفه متافیزیکی را متزلزل و پایه های آن را نابود
می ساخت. در فرانسه نیز در باره طبیعیات ارسطو مناقشه واقع شد و کم کم، آرای علمی درآمیخته با فهم نصوص دینی،
یقینی بودن خود را از دست داد.

زمزمه ناسازگاری فلسفه با عقاید مسیحیت – عقل و دین – و اختلافات ارباب کلیسا با یکدیگر و با فرمانروایان، بی تفاوتی
مردم را به عقاید مذهبی برانگیخت وگرایش به سوی زندگی مادی و چشم پوشی از مسایل ماوراء طبیعی و الهی (۱۰) را
پدیدآورد.

از پیامدهای دیگر این وقایع، طرز تلقی جدیدی از فهم دین و در نتیجه پیدایش مذهب پروتستان، و نظریه ناسازگاری
دین و سیاست است.

سرانجام در اواسط قرون پانزدهم، با سقوط امپراطوری بیزانس زمینه یک تحول فکری فراگیر و همه جانبه در اروپا پدید
آمد و به دستگاه پاپ از هر سو هجوم فکری و علمی شد.

گرایش عمومی به علوم تجربی، در قرن شانزدهم سبب ساز کشفیات جدیدهمچون کشفیات کپلر، کپرنیک و گالیله شد.
این اکتشافات، فلکیات بطلیموس وطبیعیات ارسطو را که باعقاید مسیحیت درآمیخته بود- از دایره حقایق به در برد
وآن ها را عقایدی خرافی، معرفی کرد. همین تغییر و تحول در نحوه نگرش به طبیعت، زمین را به کره کوچکی در کنار
کهکشان ها تبدیل کرد. در نتیجه عامل توجیه اشرفیت انسان از بین رفت. از این رو در باره آیات کتاب آسمانی در شرافت
وافضلیت انسان که سال ها با همین آرای خرافی تبیین می گشت، تردید شد.

این تحولات فکری باعث طرد روش عقلی – در میان روش های فهم دین – شدزیرا عموم دانشمندان، اشتباهات و درک
نادرست حقایق را متوجه عقل واستدلالات عقلی می دانستند؟

موهومات مسحیت و خلاء فکری در غرب

پیشرفت علوم تجربی در زمانی به وقوع می پیوست که تعصب و مقاومت روحانیان مسیحی در برابر این کشفیات، و تضاد
ظاهری عقاید مذهبی با علوم،بدبینی مردم را به ارباب کلیسا و دین و مذهب و وسایل توجیه آن برانگیخته و درنتیجه با
نابودی تنها فلسفه رایج آن عصر – اسکولاستیک – اذهان عموم، با خلافکری و عقیدتی روبرو شد.

ابطال پذیری عقاید مسییحیت و مسایل علمی قدیم که سال ها در ذهن مردم یقینی و درست به شمار می آمدند باعث
ایجاد حس بدبینی به تمام یقینیات و درنتیجه بروز شک گرایی شد. از این رو، پاره ای از دانشمندان در این دوره به
صراحت در باره یقینی بودن کشفیات تازه علمی نیز تردید می کردند.

رویکرد احیاگرانه فکری و دینی در غرب

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.