پاورپوینت کامل خردورزی در معارف دینی ازدیدگاه علامه طباطبایی رحمه الله ۸۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خردورزی در معارف دینی ازدیدگاه علامه طباطبایی رحمه الله ۸۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خردورزی در معارف دینی ازدیدگاه علامه طباطبایی رحمه الله ۸۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل خردورزی در معارف دینی ازدیدگاه علامه طباطبایی رحمه الله ۸۳ اسلاید در PowerPoint :

>

۳۶

پیش گفتار

در بین ادیان زنده جهان هیچ یک، به اندازه اسلام و اولیای آن، در باب خرد و خردورزی سخن نگفته اند. (۱) ازویژگی های
بارز معارف اسلامی، دعوت همگان به تعقل و تفکر و پرهیز از خمود عقلی و جمود فکری است. به گفته علامه
طباطبایی رحمه الله، تنها در قرآن کریم بیش از سیصد آیه در ستایش خردورزی و سفارش به تفکر و تدبروجود دارد. (۲)
قرآن کریم علاوه بر آن که معارف خود را خردپذیر و عقلانی دانسته و برای اثبات حقانیت آن ها به اقامه براهین عقلی
می پردازد بلکه از مخالفان خود نیز برهان می طلبد:

«قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین (۳) ». این دین در قلمرو امور فرا عقلی نیز به بیان فلسفه احکام و فروعات دینی
می پردازد.

به عنوان مثال، در باب نماز (۴) می فرماید:

«ان الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر (۵) ».

از این رو می توان گفت «از دیدگاه قرآن مدار کارها عقل است » و مخالفت یا موافقت، باید براساس برهان و استدلال باشد.

خرد ستیزی، ایمان بدون پشتوانه علم و تقلید کورکورانه، در معارف اسلامی اموری نکوهیده اند. درهیچ کلامی از اولیای
دین، سخنی در ستایش این امور مذموم دیده نمی شود. ایمان و علم دوشادوش هم و بلکه ملازم یکدیگرند. اگر در دینی
دعوت به ایمان بی دلیل و اعتقاد به امور نامعقول شود، گواهی برالهی نبودن آن دین است.

چگونه ممکن است، پیامی که برای هدایت آدمیان فرستاده می شود بر پایه امور نامعقول و خرد ستیزاستوار باشد؟ و
دعوت به تقلید جاهلانه کند؟ و آن ها را به نادیده گرفتن بزرگ ترین امتیاز انسانیت خویش یعنی عقل ترغیب کند؟
به گونه ای که برخلاف حکم فطرت و سرشت خود، امور بی برهان را گردن نهند؟ (۶)

با توجه به آن چه آورده شد، پرسش هایی به ذهن می آید; منظور از این عقل که قرآن، همگان را به آن احاله می دهد و
دعوت خود را بر پایه آن استوار می سازد چیست؟ آیا اسلام هر نوع تفکر و استدلالی ازهر شخصی و با هر انگیزه ای را تایید
و تاکید می کند؟ آیا اسلام که به خردورزی و اندیشه وری دعوت کرده به نتایج و پیامدهای آن نیز، ولو مخالف با احکام و
معارف خودش باشد، پایبند است؟

نسبت عقل و وحی با یکدیگر چگونه است؟ آیا همیشه، هم دل و هم زبان اند؟ در صورت بروزاختلاف کدامین را باید تقدم
بخشید؟ و بالاخره این سؤال اساسی پیش می آید که با وجود بهره مندی آدمیان از نیروی عقل چه نیازی به وحی و پیام
آسمانی است؟

این سؤالات بحث انگیزترین پرسش هایی است که در طول تاریخ اسلام، همواره اذهان بسیاری ازبزرگان را به خود
مشغول داشته است. و کتاب های بسیاری در پاسخ به این پرسش ها نوشته شده است.

عالمان اسلامی در مواجهه با این پرسش ها نگرش های متفاوتی داشته اند (۷) .

گروهی چون اهل الحدیث، حنبلیان، ظاهریان و اخباریان با تعصب و تصلب بر ظواهر کتاب و سنت جانب نقل را ترجیح
داده و عقل و برهان را نادیده گرفتند. این دسته را می توان نص گرایان افراطی نامید.

گروهی دیگر چون معتزلیان و افرادی مانند ابن رشد و ابن طفیل – بنابرنظر مشهور- درست در نقطه مقابل دسته اول،
بر ترجیح جانب عقل کوشیدند و عقل را یگانه معیار و میزان فهم شریعت پنداشته وبهای بسیار اندکی به ظواهر دادند.
این دسته را می توان عقل گرایان افراطی دین دار نامید.

دسته سوم یگانه راه نجات بخش و حقیقت یاب را، تصفیه باطن و زدودن زنگارهای غفلت و هواپرستی دانسته، نه عقل را
کار ساز دانستند و نه نقل را راه گشا.

البته در این میان عالمان تطبیقی نیز کم نبودند، کسانی که در پی یافتن راه حل هایی برای جمع بین داده های عقل و نقل
و دل برآمدند. افرادی همچون ابن عربی، عبدالرزاق کاشانی، ابن فهد حلی، شهیدثانی و فیض کاشانی در تطبیق وحی و
عرفان کوشیدند. برخی دیگر چون ابونصر فارابی، شیخ شهاب الدین سهروردی و صائن الدین محمد ترکه، در تطبیق برهان
و عرفان تلاش کردند و پاره ای دیگر مانند قاضی سعید قمی در هماهنگ کردن عقل و وحی کوشیدند و بالاخره جمعی
دیگر نیز مانند ابن سینا وصدرالمتالهین سعی در جمع بین عقل و وحی و عرفان را داشتند. (۸)

علامه طباطبائی رحمه الله نیز یکی از بارزترین عالمانی است که به مساله عقل و وحی و ارتباط و نسبت آن هاتوجه ای
ویژه داشته و در جهت تطبیق آن دو تلاش گسترده ای کرده است. سیره علمی و عملی این فیلسوف بزرگ بهترین گواه
همت او در هماهنگ سازی عقل و وحی و کشف است. (۹) البته وی به رغم تلاش های بی دریغش در این مساله معتقد است
که نزاع عقل و وحی را پایانی نیست و تلاش فیلسوفان ومتکلمان در هماهنگ سازی آن ها، تلاشی جاودانه و پایان ناپذیر
خواهد بود:

رگ رگ است این آب شیرین آب شور
در خلایق می رود تا نفخ صور

تلاش ما، در این نوشتار کوتاه، بر آن است که به مساله عقل و وحی از دیدگاه علامه طباطبائی، نگاهی گذرا افکنده و
دیدگاه این فیلسوف بزرگ را درباب مهم ترین مسایل مربوط به این حوزه، دریابیم.

مفهوم عقل

منظور از عقلی که این همه اسلام آن را سفارش و ستایش کرده «فطرت » است، گوهری که در همه آدمیان، به یکسان،
وجود دارد.

همه انسان ها امور فطری و مطابق با سرشت خود را خواه ناخواه می پذیرند و اختلاف و نزاعی در آن ندارند و اگر نزاعی
باشد، از قبیل مشاجره در بدیهیات است که ناشی از عدم دقت در اطراف موضوع است. (۱۰)

طریق صحیح تفکر و ادراک عقلی مقبول تعالیم اسلامی، به کارگیری و استفاده از استدلال و برهان است. برهانی که
مبتنی بر مقدمات بدیهی و یا منجر به بدیهی باشد. (۱۱) بنابراین اگر بر هر امری برهان فلسفی – که از مقدمات یقینی
تشکیل می شود- اقامه شود. اسلام آن مساله راپذیرفته و تایید می کند. وهیچ واهمه ای از پذیرش پیامدهای برهان، به
عنوان امری دینی و حکمی الهی وجود ندارد. و از مصادیق روشن قاعده اصولی مشهور «کل ما حکم به العقل حکم به
الشرع » است.

دلیل حجیت برهان عقلی

حجیت برهان عقلی، امری ذاتی و قطعی و بی نیاز از اثبات است. به عبارت بهتر، حجیت برهان،اثبات پذیر نیست. زیرا از
امور بدیهی است و بهترین دلیل حجیت و حقانیت امور بدیهی، بداهتشان است (۱۲) .

«آفتاب آمد دلیل آفتاب ».

نه با دلیل عقلی می توان حجیت برهان را اثبات کرد; چرا که «تقدم شی بر نفس » خواهد بود و مفسده دور است و نه با
دلیل نقلی و شرعی، زیرا در آن صورت «دور» خواهد بود، برای آن که حجیت ظواهردینی، خود، متوقف بر برهان عقلی
است. (۱۳)

ابطال برهان نیز همین گونه است، حجیت برهان عقلی، ابطال پذیر هم نیست. نه با دلیل عقلی می توان حجیت عقل را
انکار کرد و نه با دلیل شرعی.

علامه طباطبائی در پاسخ کسانی که معتقدند آیات و روایات، عقل را حجت نمی دانند دلیل بودن آن را ابطال کرده اند،
می فرماید: این سخن به منزله تیشه ای است که ابتدا به ریشه آیات و روایات زده می شودو حقانیت آن ها را ابطال می کند،
زیرا اثبات حقانیت و معصومیت وحی، راهی جز طریق عقل ندارد. (۱۴)

ضرورت پذیرش برهان

هر سخنی که در تایید حجیت و حقانیت برهان عقلی گفته می شود، جنبه تنبیهی و تعلیلی داشته وهیچ گاه به هدف اثبات
آن نیست. و چون حجیت آن ذاتی و قطعی است، کسی نمی تواند از تمسک به آن جلوگیری کند. مگر نه اینکه مطلوب
همه آدمیان، رسیدن به حقیقت و واقعیت است. پس چیزی که حق نمایی، ذاتی آن است، چگونه می توان به آن بی مهری
کرد. از همین جا است که علامه طباطبائی بر این سخن اخباریان که «ائمه اطهارعلیهما السلام بعد از شناخت امام، در
عقل را مسدود کرده و از تکیه بر آن بر حذرداشته اند» (۱۵) به شدت می تازد و می فرماید:

… هو من اعجب الخطا ولوابطل حکم العقل بعد معرفه الامام کان فیه ابطال التوحید والنبوه و الامامه و سائرالمعارف
الدینیه و کیف یمکن ان ینتج من العقل نتیجه ثم یبطل بهاحکمه و تصدیق النتیجه بعینها… . (۱۶)

این سخن از عجیب ترین اشتباهات است. اگر پس از معرفت امام، حکم عقل راباطل بپنداریم، به معنای ابطال توحید و
نبوت و امامت و دیگر معارف دینی است.چگونه ممکن است از عقل نتیجه ای گرفت و سپس با آن حکم عقل را ابطال کرد
و درهمان حال نتیجه را تصدیق نمود.

جایگاه تقوا در خردورزی

قرآن کریم در بسیاری از آیات کافران، فاسقان و منافقان را از دانش سودمند و تعقل کارآمد بی بهره دانسته و دسترسی
بی تقوایان را به حقایق قرآنی، ناممکن می داند.

«و ما یتذکر الا من ینیب (۱۷) ».

«و من یتق الله یجعل له مخرجا (۱۸) ».

آیا این آیات به معنای آن است که تعقل کافران و بی تقوایان از نظر قرآن، امری بیهوده و بی نتیجه است؟ تقوا چه نقشی در
تعقل دارد که خردورزی ناپارسایان راه به جایی نمی برد.

بی تردید، قرآن کریم مخالفان خود را به تعقل و تدبر فراخوانده و در برابر کافران و حق گریزان،احتجاجات عقلی فراوانی را
به کار گرفته است. همچنین پیامبر اسلام و ائمه اطهارعلیهما السلام، در برابر منحرفان و دین ستیزان، از براهین عقلی
مدد جسته و به آن ها استناد کرده اند. اینها همه به روشنی، گواهی می دهندکه نشاندن پارسایی در کنار خردورزی و
دانش اندوزی، به معنای آن نیست که بی تقوایان از درک براهین عقلی ناتوانند والا همه آن احتجاجات، بیهوده بود. زیرا در
آن صورت، کافران و مشرکان، راهی برای ادراک حقایق نداشتند و راه عقل بر آنان بسته بود. و اگر گفته شود که این
احتجاجات برای زمانی است که آنان ایمان آورده و تقوا را همنشین تعقل کنند، باز هم از بیهودگی و بی فایدگی شان
نمی کاست.

بنابراین منظور از همنشینی تقوا و تعقل آن است که روح و سرشت آدمی به آن حالت پاکی و صداقت نخستین و
فطری اش برگردد تا به آسانی حقایق را پذیرا شود. (۱۹)

توضیح آنکه، انسان دارای مجموعه ای از نیروهای متضاد و متزاحم است. هر نیرویی، بی توجه به نیروهای دیگر، سر در کار
خویش دارد و در اندیشه ارضای خواسته های خود است. اگر انسان به یکی ازاین قوا، گرایش بیشتری نشان دهد و در
ارضای خواسته های آن کوشش بیشتری کند. سرکشی آن قوه وسرکوبی قوای دیگر را در پی خواهد داشت. و انسانیت
انسان، که بر پایه مجموعه این نیروها شکل می گیرد، در میان این کوتاهی و زیاده روی ها پایمال می شود. پس، چاره ای جز
ارضای همه نیروهای نفسانی، به طور مساوی و عادلانه، وجود ندارد. انسان واقعی کسی است که در ارضای
معقول خواسته های تمامی قوای درونیش کوتاهی نکند.

از سوی دیگر انسان در ابتدای پیدایش خود، از بسیاری از علوم و معارف آگاهی ندارد، کسب دانش وتوسعه دانستنی ها
معلول کارکرد قوای درونی است. طبیعتا تلاش انسان در جهت ارضای خواسته های یکی از این قوا موجب میل فکری به
سوی آن و غفلت از مقتضیات سایر قوا و در نتیجه انحراف فکری وعقیدتی خواهد شد. چرا که حب و بغض ها،
جهت گیری های تعصب آمیز و در یک کلام، تمایلات نفسانی، مسیر تفکر صحیح را منحرف می کنند. به تعبیر زیبا و
دلنشین امیرالمؤمنین علیه السلام:

اکثر مصارع العقول تحت بروق المطامع; (۲۰) آنجا که برق شمشیر طمع در فضای اندیشه بلند می شود، بیشترین جایی
است که عقل به زمین می خورد.

صاف خواهی چشم و عقل و سمع را
بر دران تو پرده های طمع را
هر که را باشد طمع الکن شود
با طمع کی چشم و دل روشن شود (۲۱)

قرآن کریم نیز، در جای جای آیات خود، بر این حقیقت صحه می گذارد و پیروی از شهوات و امیال حیوانی را موجب
گمراهی می داند و اسیران نیروهای غضبی و شهوی را، از شناخت حقیقت محجوب می داند و رهایی از چنگال نفسانیات و
خواسته های شیطانی را، راه رستگاری و سعادت معرفی می کند:

«فخلف من بعدهم خلف اضاعوا الصلاه و اتبعوا الشهوات فسوف یلقون غیا الا من تاب و آمن و عمل صالحا» (۲۲)

سپس قومی که نماز را ضایع کرده و از شهوات و تمایلات نفسانی پیروی می کردند،جانشین آن قوم خداپرست شدند. و
اینان به زودی سزای گمراهی خود را خواهند دید;مگر آنان که توبه کرده، ایمان آورده و کردار نیکو انجام دهند.

«ساصرف عن آیاتی الذین یتکبرون فی الارض بغیرالحق و ان یروا کل آیه لایؤمنوابها و ان یروا سبیل الرشد لا یتخذوه
سبیلا و ان یروا سبیل الغی یتخذوه سبیلا ذلک بانهم کذبوا بایاتنا و کانوا عنها غافلین » (۲۳) .

به زودی کسانی را که به ناحق تکبر می ورزند، از (فهم) نشانه های خود باز خواهم داشت;اینان اگر هرگونه نشانه ای (از
عظمت خداوند) را ببینند، ایمان نمی آورند; و اگر راه هدایت را به آن ها بنمایانند، بر نمی گزینند[اما] اگر مسیر ضلالت را
ببینند آن را برخواهند گزید. این [حق گریزی آنان] بدان جهت است که آیات خداوند را تکذیب کرده و از آن ها غافل
شدند.

سعدی نیز همین حقیقت قرآنی را به صورت زیبایی بیان کرده است:

حقیقت سرایی است آراسته
هوا و هوس گرد برخاسته
نبینی که هرجا که برخاست گرد
نبیند نظر گر چه بینا است مرد (۲۴)

در نتیجه تحصیل تقوا که همان تعدیل نیروهای انسانی است، موجب پاکی و زلالی فطرت انسان وفزونی بینش و بصیرت
او می شود و پذیرش حقایق و بهره مندی از دانش های سودمند و دستیابی به اندیشه های درست را در پی خواهد داشت. (۲۵)

«ان تتقو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.