پاورپوینت کامل سیر رشد علم و پاسخ به شبهات در معارف اعتقادی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سیر رشد علم و پاسخ به شبهات در معارف اعتقادی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سیر رشد علم و پاسخ به شبهات در معارف اعتقادی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سیر رشد علم و پاسخ به شبهات در معارف اعتقادی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۲۲

گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین علی ربانی گلپایگانی

پیام حوزه: ضمن تشکر و قدردانی از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، با توجه به سابقه و تجربه ی حضرت عالی در عرصه ی
مباحث کلامی و عقیدتی، سیر تولید و گسترش علوم – به ویژه مباحث اعتقادی را در مواجهه با متکلمان مغرب زمین چگونه
ارزیابی می گنید؟ این مباحث در حوزه ی علمیه چگونه با تضارب آرا و مواجهه ی با انظار دیگران می تواند رشد کند؟

بسم الله الرحمن الرحیم . از این که مجله ی پیام حوزه درصدد پیگیری این مساله ی مهم و مورد نیاز بر آمده، سپاسگزارم و از این
که بنده را هم مورد عنایت قرار داده اید، تشکر می کنم . امیدواریم این گفتگو منشا خیر و برکت باشد .

قبل از پاسخ به سؤال شما مقدمه ای لازم است تا جهت بحث را روشن کند و مبنای صحبت های بعدی شود:

نکته ی اول . علم چیست و اقسام آن کدام است؟ علوم حوزوی در کل جغرافیای معرفت بشری چه جایگاهی دارد؟

ویژگی بارز علم این است که حقایق را کشف می کند . این علم و معرفت به لحاظ متعلق گاهی اصل وجود واقعیت ها رامدنظر قرار
می دهد و گاهی ویژگی ها و خصوصیات آن ها را مدنظر قرار می دهد .

به اصطلاح حوزوی و منطقی «هلیات بسیطه » و «هلیات مرکبه » به عبارت دیگر گاهی واقعیات را بدون نسبت با واقعیات پیرامونی
و گاهی با مقایسه با واقعیات دیگر در نظر می گیریم، این از منظر فلسفی .

اما اگر از منظر دینی به دانش نگاه کنیم، متعلق دانش و معرفت انسان یا وجود خداوند است یاصفات و افعال الهی;یعنی انسان در
تلاش های معرفتی خودش از این چارچوب خارج نخواهد شد .

علوم طبیعی هم در حقیقت بحث شان درباره ی صفات و یا افعال خداوند است . هم چنان که علوم اجتماعی و انسانی هم مربوط به
انسان و ویژگی های انسانی و اخلاقی او است و به افعال الهی بر می گردد .

علوم رایج حوزوی هم درباره ی افعال تشریعی الهی بحث می کند . لذا ما با یک نگاه کلان می توانیم بگوییم همه ی علوم صبغه ی
دینی دارند . البته این نگاه که عرض کردم، نگاه رایج نیست . آنچه رایج است، این است که علوم تقسیم می شود به:

الف . علوم دینی;

ب . علوم غیر دینی .

در این دیدگاه، علم دینی بالمعنی الاخص و شامل: عقاید، احکام، اخلاق و تفسیر است . اگر این چهار محور را مطرح کنیم، همه ی
علومی را که بالمعنی الاخص دینی هستند، در بر می گیرد .

نکته ی دوم: علم چه مقصد و غایتی دارد؟

غایت اصلی علم این است که در خدمت بشر باشد . اگر بخواهد در خدمت بشر قرار گیرد، چند کار باید انجام شود:

۱ . مقصد حیات را به انسان نشان دهد;

۲ . راه رسیدن به این مقصد را هم نشان دهد;

۳ . ابزار لازم برای طی این طریق را هم، در اختیار انسان قرار دهد .

پس دانش های بشری یا بیانگر مقصد و حیات انسان است، یا بیانگر راه روش و شیوه ی زندگی و یا بیانگر و تامین کننده ابزار
زندگی انسان است .

آنچه که مقصد را نشان می دهد، علوم عقاید و جهان بینی (علم کلام و فلسفه) است .

آنچه که راه و روش ها را نشان می دهند، شریعت ها هستند که شیوه ی زندگی انسان را نشان می دهند .

و اما دانش هایی که ابزار را در اختیار بشر قرار می دهند، دانش های طبیعی و تجربی هستند .

بحث بعدی این است که دانش با تمدن چه ارتباطی دارد؟

تمدن به لحاظ ریشه ی لغوی از مدینه و مدنیت گرفته شده که ناظر به نوعی زندگی است، در مقابل این زندگی متمدنانه ، زندگی
بدوی قرار می گیرد . زندگی مدنی ویژگی هایی نظری و عملی دارد .

ویژگی های نظری تمدن به علم و معرفت و ویژگی های عملی آن به قواعد و شیوه های زندگی و وسایل و ابزار آن مربوط می شود .

پس تمدن سه رکن دارد: ۱ . رکن معرفتی;۲ . رکن ابزاری;۳ . رکن رفتاری .

از این سه قسم، جنبه ی ابزاری قطعا به معرفت بر می گردد;یعنی ابزار تمدن، محصول دانشی است که این ابزار را به وجود آورده
است . جنبه ی رفتاری هم ریشه در نوعی تفکر و اندیشه و اعتقاد و باور دارد . پس شالوده ی تمدن معرفت، علم و دانش است .

نکته ی سوم . حوزه و دانشگاه در تمدن چه نقشی دارند؟

این هم بحث مهمی است . دانش های بشری سه دسته اند:

۱ . علوم خاص حوزوی;مثل معرفت هایی که به شریعت شناسی و دین شناسی بر می گردد و رسالت حوزه است . این علوم مبانی
دارد که در دانشگاه ها نیست و اگر دانشگاهیان بخواهند در این علوم صاحب نظر شوند (نه مطلع)، بدون تسلط بر آن مبانی و
مقدمات مشکل است .

۲ . علوم طبیعت شناسی;علومی که مخصوص دانشگاه است .

۳ . علوم مشترک;علومی که هم صبغه ی دانشگاهی و هم حوزوی دارد;مثل مباحث انسان شناسی .

البته در دانشگاه ها بیش تر بعد طبیعی و حیات دنیوی انسان را بررسی می کنند و در حوزه های علمیه انسان شناسی از بعد
اخروی و اخلاقی و معنوی مطرح است . در مبحث انسان شناسی، بین حوزه و دانشگاه تعامل وجود دارد .

پس رسالت حوزه ها، بحث های دین شناسی، معرفت شناسی، انسان شناسی، تربیتی و اخلاقی است .

نکته ی چهارم . تعامل فرهنگ ها و تمدن ها

فرهنگ ها و تمدن ها محصول تجربه و تفکر انسانند . تمدن امری بشری و دستاورد تجربه و افکار است . حال چرا این فرهنگ ها در
تعامل قرار می گیرند؟

ریشه این است که این مقوله، مقوله ای بشری است و انسان فطرتا جستجوگر و منفعت طلب است;لذا این عامل فطری و طبیعی
باعث شده است که انسان در تمدن و فرهنگش تعامل و برخورد و جستجو و دادوستد کند . این برخوردها گاهی خشن و گاهی
مسالمت آمیز و همراه گفتگو بوده است .

اسلام در این باره چه موضعی دارد؟ آیا اصل تعامل را می پذیرد؟ و چه شیوه ای را توصیه می کند؟

برای کسی که با الفبای اسلام آشنا باشد، جواب روشن است;آری، اسلام طرفدار تعامل است و روش مسالمت آمیز را توصیه
می کند . بحث را به چند آیه ی شریفه متبرک می کنیم:

قل هاتوا برهانکم … (۱) .

تعالوا الی کلمه یا اهل الکتاب سواء (۲)

فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه (۳)

نکته ی پنجم . اسلام خودش را آیین برتر می داند لیظهره علی الدین کله وقتی خودش را برتر می داند، پس از موضع برتر هم با
دیگران سخن می گوید و حق را در خودش منحصر می داند . از سوی دیگر گفتگو وقتی برابر است که یا حقیقت را نسبی بدانند یا
حقانیت را، در حالی که اسلام هیچ کدام از این دو را قبول ندارد . اولا حقیقت را مطلق می داند و ثانیا حقانیت را در اختیار خود
می داند . آیا این تناقض نیست؟

در پاسخ می گوییم: درست است که اسلام حقیقت و حقانیت را مطلق می داند، و ادیان دیگر را فی الجمله برخوردار از حقیقت
می داند، ولی ویژگی اسلام آن است که می خواهد با ادیان دیگر عادلانه گفتگو و تعامل کند . این است که اسلام برای عقل و اندیشه
و خرد انسان، جایگاه رفیعی قائل است .

حال با اشاره به آیه ی ۸۹ از سوره ی نحل، از جهتی دیگر جایگاه عقل را مطرح می کنم:

و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شی

همه ی مفسران شیعه و سنی پذیرفته اند که تبیان، تبیان مستقیم نیست، بلکه با واسطه است، حال این واسطه ها چیست؟

در تفکر شیعه، واسطه دو چیز است، ان لله علی الناس حجتین (۴) یکی اهل بیت، دیگری عقل .

اهل سنت، عترت و اهل بیت را برغم احترامی که برایشان قائلند، حجت نمی دانند .

پس اهمیت دادن به عقل و خرد، زمینه ی تعامل و گفتگو را فراهم می کند . به همین دلیل اسلام در جستجوی دانش، مرز مذهب
را کنار گذاشته است . اطلب العلم و لو بالصین (۵) این نشان می دهد که اسلام باز فکر می کند . الحکمه ضاله المؤمن حیثما وجدها
فهواحق بها

۶پس اسلام باب گفتگو را بامشرک ها، مادی ها، پیروان ادیان و … باز کرده است . روش ائمه ی طاهرین (ع) هم برای ما الگو است .

پیام حوزه: دین پذیرفته است که علوم را از جایی دیگر می شود گرفت;زیرا در مواجهه با علوم دیگر، خودمان هم رشد می کنیم . به
نظر شما تضارب آرا و مواجهه با آرا و انظار دیگران چقدر در زمینه ی اعتقادات اتفاق افتاده و به چه میزان در پیشرفت این علم در
حوزه تاثیر داشته است؟

اگر این پرسش را تجزیه کنیم، این نکات از آن استخراج می شود: اولا . موضع گیری حوزه های علمیه نسبت به بحث های جدید
فلسفی و کلامی مغرب زمین چگونه بوده است؟

پیام حوزه: می شود بحث را عقب تر برد و از صدر اسلام شروع کرد . آیااین بحث پیشینه داشته است؟

اگر مقصود نگاه تاریخی به دانش کلام اسلامی و چگونگی برخورد آن با افکار و اندیشه های مختلف باشد، جواب مثبت است .

یکی از جنبه های بالنده ی کلام اسلامی توجه متکلمان به اندیشه های ادیان و مذاهب مختلف بوده است;همین توجه باعث انتقال
افکار و اندیشه ها به فضای خودی شده است . البته به شیوه ای دقیق، (شیوه خیلی مهم است) به صورت کارشناسی و برخورد
علمی و دقیق با اندیشه ها و بعد از نقد و بررسی، نشر آن در جامعه . عکس آن چیزی که متاسفانه در جامعه ی ما شکل گرفته است
که از پایین به بالا است . مسائل فرهنگی باید به عکس روش جاری مطبوعاتی باشد .

وقتی به آثار کلامی شیعه و اهل سنت نگاه می کنیم، می بینیم کتاب های آن ها سرشار از مباحث و دیدگاه های مطرح مخالفین
است . دیدگاه های الحادی، سپس ادیان و کم کم مسائل بین المذاهبی .

در کتاب های سید مرتضی و کتاب های قاضی ابوبکر باقلانی سنی، خیلی منظم بحث های کلامی و عقیدتی ادیان و مذاهب
گوناگون مطرح شده است .

اضافه بر این، کتاب های متنی که از مبدا تا معاد را بحث کرده اند، گاهی موضوعی و تخصصی به مسائل پرداخته اند . در زمان
ائمه ی طاهرین (ع) هم این گونه بوده است;همانند: رد بر دهریه، رد بر ملحدین، رد بر قدریه و … که هر فکری در جامعه مطرح
بوده یا به گونه ای با آن برخورد می کردند را به عنوان یک موضوع، مورد بحث قرار می دادند . الگوی این روش از قرآن گرفته شده
است .

قرآن یک کتاب باز است . آیات قرآن خیلی راحت، افکار دهریه تا گرایشات دینی ستاره پرستان، بت پرستان، اهل کتاب و … را
مطرح می کند، منتها با جواب و تحلیل و نقد .

در تاریخ تفکر اسلامی از آغاز گفتگوهایی بوده است . در عصر رسالت پیامبر گرامی اسلام (ص)، در دوران ائمه ی طاهرین (ع) تا
عصر غیبت، دوران متکلمان اسلامی و … اجمالا این بحث ها بوده و کتاب های آن هم موجود است و شاهدی گویا بر تضارب آرا و
تعامل فکری بین ادیان و مذاهب و … بوده است . به همین دلیل مقام معظم رهبری فرموده اند که متکلمان سابق از مسائل زمان
خودشان جلوتر بوده اند . جواب ها را در آستین آماده داشتند . ولی الان وضعیت مطلوبی نداریم .

پیام حوزه: آیا این مواجهه باعث رشد علمی کلام شده است؟

طبعا همین طور است . رشد علم به حرکت است . انسان در حرکت رشد می کند . احساس نیاز باعث حرکت و اختراع و رشد است .
احساس نیاز معنوی هم همین طور است . به هر حال وقتی افکار و اندیشه ها آمد و چالش ایجاد کرد وانسان احساس نیاز کرد،
برای حفظ عقیده ی خودش تلاش و چاره اندیشی و بررسی و تحلیل می کند تا جواب شبهه های جدید را بدهد . این کار خود به
خود باعث زایش علمی می شود .

اصولا، برای متفکران باید اصل اولیه استقبال از طرح شبهه ها و ایرادها باشد .

پیام حوزه: آیا این مواجهه علاوه بر گسترش علوم دینی، باعث ورود زمینه های جدید به علوم ما شده است؟

در واقع از سه گزینه ی قابل طرح در این باره، بنده به دو گزینه اعتقاد دارم;این سه گزینه عبارتند از:

۱ . افکار و اندیشه های جدید، مایه های اصلی را همانند آنچه در وحی و تفکر ما است القا کند .

۲ . تنبه دادن به آنچه از آن غفلت داشته ایم;مثلا انطباق آیه و حدیث یا اصلی بر موردی که به آن توجه نداشته ایم .

۳ . طرح موضوعات جدید .

بنده معتقدم در محور دوم و سوم تعامل فرهنگ ها و اندیشه ها مؤثر بوده است .

پیام حوزه: گاهی به کاربرد و تاثیر بعض علوم و دانش ها توجه نداریم . با طرح سؤال و شبهه ی جدید به این ابزار توجه می کنیم و یا
از علومی که کاربردی در معارف ما نداشته اند، استفاده می شود .

در تایید سخنان حضرت عالی اشاره می کنم که یکی از بزرگان فرموده اند: من تولید علم در حوزه ی معارف دینی را به این معنا که
می توانیم به چیز جدیدی دست پیدا کنیم، قبول ندارم . تولید علم به این معنا است که در معارف، باز آفرینی کنیم و برداشتی
جدید از این معدن شود .

شما هم می فرمایید: هر آنچه که معرفت است در دین وجود دارد . پس ما به معرفت جدیدی نمی رسیم، بلکه به برداشت های جدید
و نگاه های جدیدی می رسیم .

در قسم آخر مقدمات عرض کردم که در تفکر اسلامی، عقل در مرتبه ای قرار گرفته که می تواند منبع باشد . اگر عقل فقط روش
استنباط از منابع وحیانی باشد، نتیجه همان می شود که شما فرمودید و اگر عقل را در مرتبه ای عمیق تر و اساسی تر بدانیم،
می شود قبول کرد که در مواردی، با غور در مسائل فکری و معرفتی به نکاتی دست بیابیم که آن را درنص نداشته ایم .

البته احتمال این معنا هست که بگوییم این هم در نصوص موجود بوده ولی از آن غفلت داشتیم . این را رد نمی کنم .

ذوالاطراف بودن و جامع بودن وحی را نمی شود انکار کرد، اما ممکن است گاهی نکاتی دریافت شود که حداقل در توجه به اشارات
و نکاتی که در متن وحی بوده، بسیار کارا باشد .

البته این بحث نیاز به تامل وتفکر بیش تری دارد .

پیام حوزه: با توجه به پیشینه ای که علمای سلف حوزه در مواجهه با آرا و انظار و به روز بودن پاسخ ها و نوزایی معارف اعتقادی
داشته اند، آیا در زمان ما، حوزه های علمیه در آگاهی از آرا و انظار متکلمین، فلاسفه و دانشمندان علم اعتقادات به روز هستند؟ آیا
توانسته ایم هم طراز با دانش های سرزمین های دیگر، علوم اعتقادی و کلامی خودمان را باز آفرینی و عرضه کنیم؟

اولا باید ببینیم آیا علم کلام و عقاید در حوزه ی علمیه جایگاه مناسبی دارد؟ آن گاه ببینیم در مواجهه با مسائل جدید و تولید چه
وضعیتی دارد؟

وقتی برای یک دانش سرمایه گذاری مطلوب کردیم می توانیم انتظار عملکرد مطلوب هم داشته باشیم;مثلا اگر در انتخاب
اموری مانند متن مناسب و استاد مناسب دقت های لازم را به عمل نیاورده ایم، نمی توانیم در امتحان خیلی سخت بگیریم .

یکی از بزرگان فرموده بود: «ما نمی توانیم از ۵۰ نفر که در رشته ی تخصصی تحصیل می کنند، به هر ۵۰ نفر دکترا بدهیم » .

بنده می گویم: این حرف درستی است، اما از اول چرا ۵۰ نفر را گزینش کنیم؟ درست تر این است که از اول ۵۰ نفر گزینش نکنیم، ۱۰
نفر را گزینش کنیم . هم هزینه کم تر و هم نتیجه بهتر می شود و مشکل مدرک و رساله نوشتن هم نداریم .

واقع این است که علم کلام، هنوز که هنوز است در غربت و مهجوریت است و جایگاهی را که این علم در آغاز داشته، پیدا نکرده
است . چند جمله را در تاکید بر جایگاه اعتقادات و کلام عرض می کنم: مرحوم طبرسی در جلد هفتم مجمع البیان در تفسیر آیه ی
۵۲ سوره ی فرقان و جاهد هم به جهادا کبیرا می فرماید:

و فی هذا دلاله علی ان من اجل الجهاد و اعظمه عندالله سبحانه جهاد المتکلمین فی حل شبهه المبطلین و اعداء الدین .

این نگاه طبرسی به علم کلام است .

یک سخن هم از خواجه نصرالدین طوسی در نقد المحصل نقل کنم:

ان اساس العلوم الدینیه علم اصول الدین .

پایه و اساس تمام علوم دینی، علم کلام است .

وارد شدن در سایر علوم دینی بدون علم کلام، ممکن نیست .

یک سخن هم از مقام معظم رهبری – که خداوند به ایشان عمر با عزت و طولانی دهد – عرض می کنم . ایشان در سفری که در
سال ۱۳۷۴ به قم داشتند درباره ی نواقص حوزه فرمودند:

… عدم گسترش کافی و لازم علم کلام می باشد . که این حقیقتا فاجعه است . از این بالاتر و تلخ تر فراموش شدن کلام است .

اصلا علم کلام فراموش شده است . حالا از کلامی که فراموش شده است، انتظار داریم که از مرزهای اعتقادی و دینی دفاع کند .
اول باید این وضعیت نا مطلوب و نا بهنجار علم کلام را حل کنیم .

اگر کسی بگوید در حوزه، رشته ی تخصصی کلام وجود دارد و چندین سال است که فعالیت می کند، در پاسخ باید گفت صرف اسم
گذاشتن که دردی را دوا نمی کند . فارغ التحصیلان این رشته کجا رفته اند؟ کجا تدریس می کنند؟ کجا تالیف می کنند؟ کدام مرکز
این ها را حمایت می کند؟

بله در حوزه درس کلام برای عموم طلاب برقرار است و خود من آن را تدریس می کنم! ولی کی و کجا؟ ساعت ۱۱ ظهر که طلبه
رمق ندارد . درسی که باید پایه و اصل باشد در ساعت بی حوصلگی و بی رمقی برقرار است .

خدا رحمت کند مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی می فرمودند:

من به آقایان توصیه می کنم، بخشی از منبرهای خود را به جوانان اختصاص بدهید و اعتقادات را به آن ها بگویید که اگر این کار را
نکنید، کاری برای ما باقی نمی ماند .

حال پس از روشن شدن وضع تحصیل علم کلام در حوزه، ببینیم وضع ما در مواجهه با کلام غربیان چگونه بوده است .

کارهایی که در این زمینه در دو دهه ی اخیر انجام شده، چند گونه است:

۱ . ترجمه ی آثار غربی در حوزه های مختلف کلامی به دور از هر گونه نقادی .

۲ . گروهی به دلیل اهداف سیاسی و یا کسب نام و نشان، عقاید و اندیشه های غربی آن هم اندیشه های اومانیستی، نسبیت،
سکولاریسم، کثرت گرایی، الحاد و … را که در کتاب های فیلسوفان غربی فراوان است، در جامعه ی ما نشر و ترویج کرده اند . گروهی
هم در صدد بوده اند، این ها را بومی کنند تا جزو فرهنگ ما شود .

۳ . نوشته های منتقدانه و تحلیلی به صورت کتاب و یا مقاله . این دسته ی سوم را می شود به دو گروه تقسیم کرد: بعضی ها ضعیف
ونا کارامدند و بعضی هم قوی هستند .

روی هم رفته توجه و اقبالی که به این مساله شده است، ستودنی است;به ویژه با آن همه مشکلاتی که عرض کردم . شاید علت این
توجه و اقبال به کلام، آن است که عموم احساس نیاز کرده اند .

برای گسترش آموزش علم کلام و به ویژه کلام جدید و گسترش آگاهی و دفاع از حریم دین در قبال مباحث غیر موحدانه و عموما
اومانیستی، نیازمند برنامه ریزی کلان و گسترده ای هستیم .

اولین گام در این مسیر تشکیل یک شورای عالی علمی در کلام است . هدایت فعالیت های آموزشی نیز یک ضرورت است تا افراد با
تجربه و صاحب نظر تربیت شوند . در برنامه ریزی آموزشی نیز می توان از چهره های دانشگاهی که صاحب فکر و با دغدغه هستند،
استفاده کرد . مجموعه ای از صاحب نظران با شناسایی وضع فرهنگی و نیازهای فرهنگی و اطلاعات و آمارهای درست، برنامه های
۵ ساله یا۱۰ ساله تدوین کنند . هدف گذاری و برنامه ریزی بلند مدت کنند و بر متون درسی نظارت کنند .

بر مجلات و کتب حوزه و کلام نظارت علمی داشته باشند . بر گفتمان های کلامی هم نظارت و اشراف داشته باشند که از حالت
آشفتگی بیرون آیند .

دومین گام تاسیس کمیته های علمی تحت نظر این شورا است . این شورا نیز خودش تحت نظر شورای عالی حوزه است نه در
عرض آن .

کمیته های علمی آثار و کتبی که در همه جای دنیا چاپ می شود را به روز و سریع دریافت و به صورت یک بانک اطلاعات عمل
کنند، شبهات شناسایی و طبقه بندی شود .

گام سوم تشکیل جامعه ای از محققان، نویسندگان و فضلای حوزه تحت عنوان کانون، جامعه، مجمع و یا هر عنوان دیگر . این جمع
چند کار را بایستی انجام دهند:

۱ . بحث ها و گفتگوهای علمی را راه اندازی کنند;

۲ . از این گروه برای پاسخگویی استفاده شود;

۳ . برای متون درسی از همین گروه و افراد ورزیده ی دیگر تحت نظر شورای عالی کلام و شورای عالی حوزه استفاده شود;

۴ . در تالیف آثار کلامی، نیاز جامعه در حد دبستان، راهنمایی، دبیرستان، مردم عامی و دیگر طبقات مختلف مشخص و طبقه
بندی شود .

طبعا مجموعه ی این فعالیت ها، دبیر خانه ای می خواهد که رابط بین محققان و نویسندگان و کمیته های علمی و شورای عالی کلام
باشد . در واقع این کار احتیاج به پشتیبانی و مدیریت دارد .

اگر این سه نهادی که گفته شد در حوزه ی مباحث اعتقادی و کلامی شکل بگیرد، می توان انتظار داشت که این علم جایگاه مناسب
خود را بیابد و در حوزه ی نشر علم و تولید اندیشه و پاسخ به شبهات نقش خودش را ایفا کند .

مراکز پژوهشی فعلی حوزه، مثل مؤسسه ی امام صادق (ع) و مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) و جاهای دیگر باید با
آن دبیرخانه مرتبط باشند و کمیته های علمی از طریق این مراکز علمی تغذیه شوند .

نکته ی دیگر که بنده خیلی به آن معتقدم این است که از هر گونه کاری که شائبه ی جناحی در آن باشد، پرهیز شود;زیرا در غیر
این صورت از اول ناکام است و بخشی از مخاطبان را از دست خواهد داد .

پیام حوزه: آیا در حال حاضر متن کاملی از اعتقادات شیعی داریم که قابل پذیرش، سهل الوصول و به زبان مردم جامعه ی امروزی
باشد؟

سوال دیگر این که همواره در تاریخ علمی شیعی از دستاوردهای پیشینیان استفاده شده و آن را سنگ بنای بیان مسائل به زبان روز
قرار می دادند، اما امروزه بعضی از کتاب های کلامی در عین ارزشمندی و در حالی که می توانند ماخذ و منبع باشند، بیان و شکل
ورود و خروج شان در بحث، به سده های پیش بر می گردد و برای امروزیان قابل درک و فهم نیست . چگونه می توانیم این مباحث
ارزشمند کلام را به زبان امروزی عرضه کنیم؟

در مورد سؤال اول، به نظر می آید که اگر مخاطبان را دسته بندی و بعد متناسب با مخاطبان قضاوت کنیم، بهتر است و چون این
کار را نکرده ایم جواب طبعا منفی است . این شیوه ی تدوین بحث کلامی جزء سیاست ها نبوده است;شاید به صورت موردی و
متفرقه کارهایی شده باشد . خوب است تامین این نیاز، یک سیاست فرهنگی باشد;حجم نیازها به گونه ای است که بدون
سیاست گذاری و حمایت جدی، هدف برآورده نمی شود . این کار ظاهرا جزء سیاست های آموزشی نبوده است .

بیاییم مراکزی راه بیاندازیم که هدف گذاری کنند و مخاطبان را بشناسند . این کار نشده;در تبلیغ هم این کار نشده است .

البته در دوره ی معاصر بزر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.