پاورپوینت کامل آسیب ها، موانع و راه حل های تولید علم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آسیب ها، موانع و راه حل های تولید علم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آسیب ها، موانع و راه حل های تولید علم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آسیب ها، موانع و راه حل های تولید علم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
۱۰۲
گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین مهدی هادوی
پیام حوزه: با تشکر از حضرت عالی که در این گفتگو شرکت فرمودید . نخست از حضرت عالی می خواهیم تحلیل و دیدگاه تان را
درباره ی پاسخ مقام معظم رهبری به نامه ی جمعی از اندیشمندان حوزه و دانشگاه که در آن بر ضرورت نهضت علمی برای تولید و
توسعه ی علم تاکید شده است، ارائه بفرمائید .
به نظر شما وظیفه ی حوزه ی علمیه برای دستیابی به آنچه در این دو نامه آمده است، چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم . با تشکر از نشریه ی پیام حوزه که زحمت این کار را کشیده اند .
عرض کنم که به اعتقاد من اصل این مساله که به تولید اندیشه و تولید علم اهتمام جدی داشته باشیم یک ضرورت بوده وهست و
در واقع این نامه و پاسخی که مقام معظم رهبری داشتند تجلی همین ضرورتی است که وجود داشته و هنوز هم وجود دارد!
برای تحقق این آرمان بلند زمینه هایی باید ایجاد شود . جلب انظار عمومی به این بحث در پیدایش این زمینه ها مؤثر است . هر
چند که بدون شک رسیدن به این زمینه ها نیازمند برنامه ریزی و هدایت از سوی مدیریت های کلان فرهنگی کشور از جمله
مدیریت حوزه ی علمیه ی قم است . یکی از زمینه های مهم این امر ، ایجاد فضای آزاد برای طرح اندیشه های نو است . ما همواره
بااین دغدغه و تردید مواجه بوده ایم که شاید طرح بعضی از اندیشه ها به دلیل این که مورد ارزیابی و دقت قرار نگرفته اند،
اعث شود در فکر و اندیشه ی افرادی که تخصص کافی ندارند، بحران ایجاد کند . به همین دلیل فضا به گونه ای نبوده که اندیشه های
نو مورد توجه و استقبال عمومی فضای فرهنگی کشور باشد .
به اعتقاد من ایجاد فضایی برای طرح اندیشه های نو یکی از مقدمات این کار است . البته ایجاد فضا برای طرح اندیشه های نو
نیازمند مقدمات و طی مراتبی است . مقصود من این است که هر کسی بدون این که واقعا مراحل علمی را طی کرده باشد، بحثی
را بدون آنکه مورد ارزیابی جدی و منصفانه قرار گرفته باشد، در هر مجال و تریبونی نباید مطرح کند . متاسفانه شاید در فضای
فکری کشور ما الان این وضع وجود دارد و همین هم باعث می شود که تردیدها و نگرانی ها تشدید شود .
افرادی که صلاحیت علمی ندارند بحث هایی را که اصلا خودشان در آن صاحب نظر نیستند و اظهاراتشان اتقان کافی ندارد در
مجال های غیر تخصصی در بین افرادی که توانایی داوری و قضاوت نسبت به این بحث ها را ندارند، مطرح می کنند و در نتیجه جز
این که ذهن ها را مشوب به بعضی از پرسش های بی پاسخ و گرفتار تردید و شک کنند، هیچ اثر دیگری بر آن مترتب نمی شود .
برغم این رویه ی غلط باید فضایی ایجاد کرد تاکسانی که دارای صلاحیت علمی هستند، تشخیص داده شوند و در بین صاحبان
صلاحیت علمی کسانی که کار علمی و پژوهشی درباره ی موضوعاتی کرده اند، معین شوند و سپس اینان مطالب و نظریات خود را
ابتدا در جمع های تخصصی در منظر کسانی که توانایی نقد و ارزیابی این بحث را دارند عرضه کنند و بعد از این که کار پختگی
خودش را پیدا کرد، در جمع های عمومی مطرح شود .
البته این به این معنا نیست که ضرورتا هر نظر نووی پذیرفته شود، اما یک نظر نو از سوی کسی که صلاحیت علمی دارد و خودش
روی آن موضوع کار تحقیقی کافی انجام داده، و این کار مورد نقد و ارزیابی صاحب نظران قرار گرفته، صلاحیت عرضه دارد . اگر چه
ممکن است ایراداتی بر آن وارد باشد یا حتی رد شود .
نکته ی دیگر این که باید برای صاحب نظران واقعی مجال عرضه ی افکار و استفاده ی از افکارشان را فراهم کنیم;یعنی صاحب نظران
حوزوی احساس کنند دیدگاه های آن ها این مجال را دارد درصورتی که از فیلترهای لازم عبور کرد و اتقان و اعتبار آن ثابت شد،
مورد استفاده ی عملی کارگزاران نظام قرار بگیرد;نه این که صرفا به عنوان یک بحث مطرح بشود و نهایتا در گوشه ی یک کتابخانه
یا در یک مجموعه بایگانی شود .
این یک بحث جدی است و به صورت کلی درکشوربا آن مواجه هستیم . بدنه ی تصمیم ساز کشور با بدنه ی کارشناسی کشور
ارتباط منطقی و سیستمی ندارد . البته تصمیم سازان کشور از کارشناسان و متخصصان استفاده می کنند، اما این استفاده به
صورت موردی و سلیقه ای است نه به صورت سیستمی، نظام مند و کامل . متخصصان علوم اسلامی و حوزویان و متخصصان
دانشگاهی از این جهت مورد نوعی بی مهری اند . تخصص آن ها – آنگونه که باید – در تصمیم سازی مملکت مورد استفاده قرار
نمی گیرد .
مثلا وقتی قرار است طرحی یا لایحه ای در مجلس شورای اسلامی بحث شود، اگر این طرح یا لایحه ابعاد اسلامی دارد، توسط
کارشناسان حوزوی به صورت جدی ارزیابی شود و دیدگاه های آن ها واقعا مورد اهتمام و اعتنا باشد و اگر بعد غیر حوزوی دارد از
سوی کارشناسان دانشگاهی ارزیابی شود .
اگر چنین فضایی ایجاد شود بدون شک طرح ها و لوایحی که مجلس تصویب می کند از پختگی بیش تری برخوردار خواهد شد و
بعضی مشکلات بین مجلس و شورای نگهبان برطرف می شود و موارد فراوانی که شورای نگهبان یک طرح یا لایحه را به دلیل
مخالفت با قانون اساسی یا مخالفت با اسلام رد می کند و یا مسائلی از این قبیل پیش نخواهد آمد .
این فقط یک نمونه است . به طور کلی در بدنه ی تصمیم سازی کشور شاهد استفاده ی سیستمی از توانایی های تخصصی کشور
نیستیم . الان که می خواهد کاری انجام شود، چه دولت و چه مجلس و چه قوه ی قضائیه باید از توانایی کارشناسی موجود در کشور
به ویژه حوزه ی علمیه استفاده کنند .
بایستی چنین فضایی را ایجادکنیم – البته فضای واقعی – یعنی واقعا روال مصوبات مجلس، تصمیم گیری در دولت، تصمیم گیری
در قوه ی قضائیه به این شکل باشد که تا از مرحله ی کارشناسی گذر نکرده و از نظر همه ی کارشناسان صاحب صلاحیت استفاده
نشده تصمیمی گرفته نشود . تا وقتی این فضای واقعی را برای طرح اندیشه های نو و استفاده از اندیشه ها ایجاد نکرده ایم، نباید
توقع داشته باشیم که یک حرکت و جنبش جدی در این زمینه به وجود آید .
مقدمه ی دیگر، مساله آموزش و پژوهش است چه در حوزه، چه در دانشگاه . اگر آن دو مقدمه ی اول تحقق پیدا کرد آموزش و
پژوهش معنا دار خواهد شد . باید حوزه و دانشگاه توانایی های شان برای عرضه ی افکار جدید تقویت شود . البته به صورت طبیعی
در حوزه و دانشگاه شخصیت هایی پرورش پیدا می کنند که توانایی اظهار نظر و عرضه ی مباحثی را دارند .
در حوزه به صورت سنتی به دلیل قابلیت های خاصی که داشته و عنایات خاصی که از سوی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) به
این مجموعه بوده، همواره در طول تاریخ شخصیت های درخشانی به وجود آمده اند و توانسته اند بحث های بسیار جدی و مهمی را
در حوزه های مختلف اندیشه مطرح کنند، اما مجموعه ی آموزشی و پژوهشی باید توانایی اش افزایش پیدا کند تا تعداد این گونه
افراد در سطوح مختلف – نه فقط افراد نابغه و تراز اول بلکه سطوح میانی – برای رشد اندیشه گسترش یابد و آن ها هم پرورش پید
اکنند .
بین یک نابغه ای که اندیشه ای را مطرح می کند تا مجالی که آن اندیشه مورد استفاده قرار گیرد، شکافی است . این شکاف باید
توسط نیروهای میانی که هر کدام از توانایی و قابلیت مناسب برخوردارند، پر بشود تا اندیشه و نظریه عینیت پیداکند .
یکی از مشکلاتی که در حوزه با آن مواجه بودیم، این است که نابغه ای بحثی را مطرح کرده ولی واسطه هایی که این بحث را به
اموری قابل استفاده تبدیل کنند، وجود نداشته است . در نتیجه این بحث در حد یک بحث نظری و کاملا انتزاعی باقی مانده و
هیچ وقت به عینیت نرسیده است .
این چیزی است که باید در آموزش و پژوهش حوزوی سامان یابد و تا مقدمات آن تحقق پیدا نکرده، نمی توانیم شاهد تحقق آرمانی
باشیم که در این نامه و پاسخ مقام معظم رهبری به آن اشاره شده است .
پیام حوزه: برای این که حوزه های علمیه بتوانند نظریه پردازی کنند و این نظریه پردازی ها منجر به تولید علم شود و بعد مجال
پاسخگویی به سؤالات و شبهات فراهم شود، اقدامات اساسی و زیر بنایی ضروری است . نخست باید هدف گذاری و تعیین استراتژی
و راهبرد نظام آموزشی را در دستور کار قرار داد و آن گاه برای دستیابی به این هدف، برنامه و نظام اجرایی و عملی ایجاد کرد .
بدیهی است، برای این که بتوانیم تولید علم کنیم، به سؤالات پاسخ بدهیم، نیازهای جامعه را پاسخگو باشیم و حوزه بتواند
وظیفه ای را که دین برایش تعیین کرده انجام بدهد، باید این امور هدف گذاری شود و برنامه ریزی نظام آموزشی به گونه ای باشد
که به طور طبیعی افراد را به این سمت هدایت کند .
به نظر شما برای این که حوزه بتواند این چنین هدف گذاری کند، چه تدابیری باید اندیشیده شود؟ و اساسا ارکان نظریه پردازی
چیست؟
از قسمت آخر بحث شما شروع می کنیم . اولا . کسی که می خواهد در موضوعی نظریه پردازی کند، باید تمام پیشینه ی دانشی را
که در آن زمینه وجود دارد، بداند و از نظریاتی که مطرح بوده و بحث هایی که قبلا گفته شده مطلع باشد!
ثانیا . باید با روش ها و معیارهایی که در آن دانش وجود دارد، کاملا آشنا باشد و بداند با چه روش و معیاری در یک دانش – مثلا در
فقه – بحث می کنند .
ثالثا . باید نظریات بدیلی را که در خارج از حوزه ی اندیشه ی اسلامی و در آن زمینه مطرح شده، بداند . فرض کنید در حوزه ی
فلسفه بحث خاصی که مورد نظر است چه نظریات بدیل دیگری وجود دارد؟ یا در حوزه ی فقه در یک بحث خاص مثلا اقتصاد چه
نظریات دیگری وجود دارد؟
این سه، عناصری هستند که امکان طرح یک نظریه ی جدید را فراهم می کند .
البته واقعیت قضیه این است که طرح یک نظریه جدید اصلا یک امر قهری نیست;یعنی این طوری نیست که هر کسی پیشینه ی
یک دانش و نظریه های آن را کاملا بداند و با روش ها و معیارهای یک دانش آشنا باشد و نظریات بدیل خارج از حوزه ی اندیشه ی
دینی را در آن زمینه بداند، ضرورتا مبدع یک نظریه ای باشد، این طور نیست! این ها شرایطی است که به صورت طبیعی در
نظریه پردازی لازم است، ولی کافی نیست . عنصر اصلی در نظریه پردازی نوآوری و نبوغ است که بعضی از افراد از این
وهبت برخوردارند و همه این را ضرورتا ندارند .
البته نوآوری هم مراتب دارد و بالاترین مرتبه اش آن است که نظریه ی تازه ای را که نبوده عرضه کند .
نوآوری های محدودتر که تعدیل نظریات گذشته یا اصلاح بعضی از بخش های یک نظریه یا چگونگی عرضه ی آن است
امکان پذیرتر است .
به هر حال تولید یک اندیشه ی جدید یک امر قهری و در اثر این مقدمات نیست، اما این مقدمات، بستر را برای کسی که
استعدادش را دارد فراهم می کند .
حال اگر بخواهیم یک نظام آموزشی ایده آل را تعریف کنیم در یک نظام آموزشی ایده آل اولین کار، هدف گذاری در آن نظام است .
در برنامه ریزی آموزشی همواره گفته می شود و جزو مسائل کاملا شناخته شده ی برنامه ی آموزشی است که ابتدا هدف های کلان
برای یک مجموعه ی آموزشی معین می شود . بعد این هدف ها تبدیل به اهداف خرد می شود و بعد مرحله بندی می شود . مثلا
وقتی در حوزه یکی از اهداف پرورش افرادی که صاحب نظریه ی تازه باشند قرار بدهیم آن وقت این هدف کلان در مراحل
آموزشی خرد می شود . مثلا در هرمقطعی چه توانایی هایی رادر این شخص باید ایجاد کنیم و اگر با این دید سراغ برنامه ریزی
آموزشی برویم، در برنامه ریزی آموزشی باید این سه عنصری راکه گفتم تامین کنیم . مثلا در نهایت می خواهیم کسی را تربیت
کنیم که اقتصاد اسلامی را برای امروز عرضه کند و نظریه ارائه دهد . این فرد باید با پیشینه ی مباحث حوزه ی اقتصاد در اسلام
کاملا آشنا باشد، معیارها و شیوه های استانداردی را که در این زمینه در اسلام وجود دارد بشناسد و نظریه های بدیلی را که خارج
از حوزه ی اندیشه ی اسلامی مطرح است، بداند .
این جاست که تازه بحث متن آموزشی فرا می رسد . اول باید برای شخصی که هیچ اطلاعی از اقتصاد اسلامی ندارد، متنی تهیه
کنیم تا اطلاع کلی از مباحث مربوط به اقتصاد اسلامی را به دست آورد و با نظریات بدیل در حوزه اقتصاد آشنایی پیدا کند . وقتی
اهداف یک کتاب تعیین شد آن وقت برای تامین هدف در هر بخش برنامه لازم است، این مراحل به صورت طبیعی اتفاق نمی افتد
هر بخشی متکفل چه هدفی باشد تا آن وقت یک کتاب آموزشی شکل بگیرد .
یکی از مشکلاتی که داشته و داریم این است که حتی وقتی ایده آل فکر می کنیم، در عمل بر اساس واقعیت های موجود و
محدودیت های موجود عمل می کنیم و در نتیجه گرفتار همان محدودیت ها می شویم .
نمونه ای راجع به نظام آموزشی حوزه در سال ۷۲، عرض کنم: مقام معظم رهبری در قم راجع به نظام آموزشی حوزه سخنرانی
داشتند و وظایفی را مشخص کردند . بعد از آن، جلساتی تشکیل شد و بزرگانی از حوزه در آن جلسات حضور یافتند و در
برنامه ریزی ها ایده آل و اساسی فکر کردیم، ولی وقتی به عینیت می آمدیم مثلا می گفتیم یک طلبه ادبیات عرب بخواند می گفتیم
در ادبیات چه کتابی را بخواند؟! می آمدیم کتاب های موجود را در نظر می گرفتیم در حالی که وقتی یک نظام آموزشی شکل
می گیرد باید برای همه ی مواد درسی اش کتاب تالیف شود! و چون چنین کاری در یک دوران کوتاه اصلا ممکن نیست باید این را با
اصلاح در برنامه ریزی آموزشی به مرور انجام دهیم . گردش کار زمانی اش را در یک فرایند زمانی طراحی کنیم . مثلا فرض کنید
برای یک دوره ی آموزشی ۱۰ ساله، ۱۲ تا ۱۴ سال نیاز داریم تا آن نظام را متحول کنیم . حداقل دو سه سال از کل دوره بیش تر وقت
نیاز داریم تا کل دوره متحول شود و فرد مبتدی باید بر اساس برنامه ی کاملی که کتاب هایش تدوین شده و استادش تربیت شده،
آموزش ببیند . این کار انرژی بسیار فوق العاده و برنامه ریزی و مدیریت کلانی می خواهد .
حوزه یک بافت سنتی داشته که برای اهداف خودش بسیار هماهنگ و منسجم و توانااست . اگر حوزه را با معیارهای یک
برنامه ریزی آموزشی ارزیابی کنیم حتی اگر یک مدیریت و برنامه ریزی منسجمی برای حوزه وجود نداشته و لی عملا با الطاف امام
زمان – عجل الله تعالی فرجه الشریف – و نیت خالص عالمان گذشته، باهمه ی به ظاهر پر اکندگی ها، از یک انسجام کامل در اهداف
و روش ها و برنامه ها برای اهداف متعارف و سنتی خودش برخوردار بوده است;یعنی این نظام برای تربیت مجتهد در حوزه ی فقه
به معنای سنتی اش یک مجموعه ی کامل و منسجمی است، اما وقتی این مجموعه را در مقایسه با نیازهایی که امروز داریم درنظر
می گیریم با مشکل مواجه می شویم . این مجموعه چقدر پاسخگوی نیازهای موجود است؟
مشکل آن موقع جدی تر می شود که می خواهیم این مجموعه را به یک مجموعه ای که کارآمدی کافی داشته باشد، متحول کنیم .
چه کنیم تا در این تحول، توانایی ها و ارزش و قابلیت های سیستم سنتی حوزه حفظ و جنبه های کاستی که وجود دارد، جبران شود؟
این خیلی بحث مهمی است .
حالا از این بحث انتزاعی اگر کمی بیرون بیاییم به نظرم به روش هایی نسبتا ساده می توانیم این کار را بکنیم . چون اگراین طور
انتزاعی نگاه کنیم شاید اصلا دست نیافتنی است .
گرچه در برنامه ریزی آموزشی از آغاز و ا بتدایی ترین مرحله باید تحول آموزشی را آغاز کرد، ولی من معتقدم برای این که این امر
عینیت پیدا کند باید در حوزه از بالاترین سطح شروع کنیم نه از پایین ترین سطح . پس پیشنهاد می کنم درس های خارج حوزه که
الان هم شمار آن ها در حال افزایش است را به سمت وسویی هدایت کنیم که این درس ها ناظر به نیازهای روز شود .
اگر کسی قضا می گوید، درگیر مسائل قضایی روز باشد . اگر کسی حج می گوید، درگیر مسائل روزآمد حج باشد .
مدیریت حوزه هم زمینه ای را فراهم کند که پرسش هایی که در هر زمینه وجود دارد، به اساتید و مدرسان درس خارج به فراخور
موضوع درسشان منتقل شود .
حاصل این نوع بحث ها در واقع حرکتی برای پاسخگویی به نیازهایی است که وجود دارد . این حرکت بدون شک یک حرکت کامل و
بی نقصی نخواهد بود، اما بسته به توان آن استاد، بسته به میزان تشویق کارگزاران حوزه و انرژی که استاد صرف می کند، حتما
بخشی از این نیازها را به صورت طبیعی تامین خواهد کرد .
همین بخش نیز می تواند مورد ارزیابی و نقادی قرار بگیرد و کم کم در سطوح پایین تر در آموزش های سطح به گونه ای از آن
استفاده شود . مثلا کسی که در درس خارج بحث قضا را دارد، در آن بحث با نظر به مشکلات و مباحث روز بحثی را سامان دهد .
اگر چه این بحث یک بحث خارج و تحقیقی هست و مستقیما قابل استفاده برای سطوح نیست اما بسته به توانایی های استاد و
میزان انتقال نیازها به ا و و میزان اهتمام مجموعه به حاصل کار او تا حدودی ناظر به مسائل روز خواهد بود و این قضا با آن قضایی
که در لمعه آمده تفاوت خواهد کرد . طبعا استاد آن کتاب می تواند این کار تحقیقی را ببیند و در حدی که امکان دارد از این کار در
تدریسش استفاده کند . این یک مرحله ی ساده است .
مرحله ی بعدی این است که اگر بر حفظ متن لمعه اتفاق داشته باشیم، بحث هایی که استاد درس خارج تحقیق کرده و شاید در
لمعه مطرح نشده را به همراه نمونه های عینی – که تطبیق این بحث با واقعیت های روز است – در پاورقی بیاوریم و برای آن طلبه
عرضه کنیم .
در این روال می توانیم کم کم به تولید متون آموزشی متناسب با نیازهای روز برسیم . این روش روشی قابل تحقق است . اساسا
رویه ی سنتی هم در حوزه برای تغییر و اصلاح متون و نظام آموزشی همین بوده است . مثلا یک بحث کاملا تحقیقی در درس خا
رج کم کم به مرور همانند معالم یک متن آموزشی شده و چون بحث خارج است حاوی اشکالاتی نیز هست;زیرا صاحب معالم این
کتاب را برای کسی که اصلا آشنایی با اصول ندارد و هیچ تصوری از این علم ندارد، ننوشته است، ولی به هر حال مراحلی را طی
کرده تا به این جا رسیده و اولین کتاب آموزشی شده است . در حالی که زمانی آخرین تحقیق حوزوی بوده است .
همین کار را در مراتب کامل تر یک مدیریت فعال و پویا می تواند به صورت نظام مند انجام دهد . البته نه این که عین دروس خارج
تبدیل به متن کتاب درسی سطح شود . بلکه محصولات درس های خارج به شکل های گوناگون در دروس سطح مورد استفاده قرار
بگیرد تا کمبودهای موجود در سطح پر بشود .
پیام حوزه: به نکته ی خوبی به عنوان یکی از راه حل های اصلاح متون آموزشی اشاره کردید . به بحث نظریه پردازی و تولید علم بر
می گردیم . روال عادی حوزه های علمیه چنین بوده که استوانه های علمی حوزه در طول تاریخ نظریات نویی را در رابطه با علوم
مختلف ارائه کرده اند و این نظرات نو باعث گسترش علم شده مثل تغییراتی که علم کلام کرده، تغییراتی که اصول کرده، اما فرق
علوم حوزوی با علوم دیگر این است که ما هر آنچه که در اختیار داریم بر گرفته از اصول و محکمات و منابع علم دینی مان یعنی
قرآن و روایات است . این منابع قابل تغییر نیستند;منابع ثابتند . آنچه که می تواند تغییر پیدا کند، نوع نگرش و برداشت و نوع
بینش نسبت به آن منابع است . تفاوت در نگرش ها، مجال تفاوت و تولید نظریات جدید را پیش می آورد .
برای ایجاد این نگرش ها در مواجهه با منابع اصیل دینی و ایجاد زمینه ی پیدایش نظریات جدید و تولید علم از منابع چه باید کرد؟
علاوه بر مطالبی که تا کنون عرضه کردم، به اقبال حوزویان و شاگردان در کنار خواست و تقاضای نظام، مواجه کردن اساتید با
پرسش ها و نیازها و برنامه ریزی مدیریت اشاره می کنم:
شما فرمودید که نمی توانیم در منابع دست ببریم، نهایتا تفاوت در نگرش ها است، در این جا باید به مساله دقیق تر نگاه کرد، گاهی
یک نظریه ی تازه طوری زاویه دید را تغییر می دهد که اصلا تلقی ما از منابع تلقی دیگری می شود .
حالا برای این که بحث عینی بشود، نمونه ای را عرض می کنم . در سمیناری در سال ۶۸، مسئولیت کمیسیون اقتصاد در قرآن بر
عهده ی من گذاشته شد . اولین بحثی که مطرح بود، این بود که مباحث اقتصادی قرآن را چگونه استخراج و استنباط کنیم . به
دوستان گفتیم پرسش هایی را که در زمینه ی اقتصاد می شود مطرح کرد، فهرست کنید و با ذهنی که سؤال دارد به سراغ قرآن
بروید;چون قرآن پاسخگوی سؤالات است . فهرستی از سؤالات تنظیم شد و سپس دوستانی که الان بعضی هایشان از محققین
هستند، قرآن را خواندند و مجموعه ای از آیات که ناظر بر پرسش ها بود استخراج کردند .
مشکل بعدی آن بود که آیات را چگونه طبقه بندی کنیم چطور با هم مرتبط کنیم . با توجه به این که شهید صدر در اقتصادنا یک
الگو داده است، آیاتی را که اس
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 