پاورپوینت کامل زندگانی و سیره امام علی علیه السلام در دوران حکومت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل زندگانی و سیره امام علی علیه السلام در دوران حکومت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل زندگانی و سیره امام علی علیه السلام در دوران حکومت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل زندگانی و سیره امام علی علیه السلام در دوران حکومت ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

پیش گفتار

بهترین و کامل ترین نمونه حکومت اسلامی، بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله حکومت مولای متقیان علی علیه السلام است. سیاست وی، سیاست راستین اسلام است و از تعالیم عالیه اسلام سرچشمه می گیرد.

تاریخ پرافتخار آن حضرت بویژه در دوران حکمرانی کوتاهش گواه اجرای دقیق مبانی و تعالیم حیاتبخش اسلام است. از این رو سیره و روش حکومت و شیوه زندگی او، بهترین نمونه و سرمشق برای تمام امرا و حکام اسلامی در طول تاریخ است.

در این نوشتار بر آنیم، تا مختصری از سیره و روش زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام در دوران زمامداری را بیاوریم. اگر چه میزان شدت زهد و تقوا و مراقبت شدیدش در زندگی و امور فرمانداران و جلوگیری از حیف و میل اموال مسلمانان چیزی نیست که در این مختصر بتوان آن را به شرح و بیان آورد.

روش امام در وضع خوراک و پوشاکش در دوران حکومت

امیرالمؤمنین علیه السلام در ضمن خطبه ای می فرماید:

«ان الله جعلنی اماما لخلقه، ففرض علی التقدیر فی نفسی و مطعمی و مشربی و ملبسی کضعفاء الناس، کی یقتدی الفقیر بفقری ولایطغی الغنی غناه » (۱)

«خدا مرا امام و پیشوا قرار داده و بر من واجب کرده است که در رفتار و خوراک و پوشاکم مانند مردم ضعیف و مستمند، بر خود تنگ گیرم، تا فقیر از فقر من پیروی کند و ثروتمند هم به واسطه ثروتش طغیان نکند.»

امام علیه السلام در پاسخ «عاصم بن زیاد» که به آن حضرت عرض کرد:

پس شما چرا به خوراک سخت و پوشاک درشت، اکتفا نموده ای و این چنین بر خود سخت گرفته ای؟!

فرمود:

«ویحک، ان الله عزوجل فرض علی ائمه العدل، ان یقدروا انفسهم بضعفه الناس کی لایتبیغ بالفقیر فقره » (۲)

«وای بر تو، خدای عزوجل بر پیشوایان عادل واجب کرده است که خود را در ردیف مردم ضعیف و ناتوان گیرند، تا فقر و تنگدستی، فقیر را از جا به در نبرد.»

علی علیه السلام در دوران حکومتش، عبای کهنه و لباس وصله دار به تن می کرد. روزی از ایشان سؤال کردند:

چرا لباس وصله دار می پوشی؟

فرمود:

این گونه لباس پوشیدن برای خشوع قلب و ذلت نفس اماره، مفید است.

این جریان مربوط به آن زمانی است که بیشتر مسلمانان در فقر و ناداری به سر می بردند.

ابن عباس می گوید: روزی بر امیرمؤمنان علی علیه السلام وارد شدم، در حالی که آن حضرت نعلین خود را پینه می زد، عرض کردم:

ما قیمه هذه النعل حتی تخصفها ارزش این کفش چیست، تا آن که تو خود آن را پینه زنی؟

فقال:

«هی والله احب الی من دنیاکم او امارتکم هذه، الا ان اقیم حقا او ادفع باطلا» (۳)

به خدا قسم این کفش نزد من از دنیای شما یا از حکومت شما محبوب تر است! مگر اینکه حقی را بر پا دارم یا باطلی را دفع کنم.

«سوید بن غفله » نیز می گوید: روزی بر علی علیه السلام وارد شدم در حالی که در خانه اش جز حصیر کهنه ای نبود و آن حضرت روی آن نشسته بود به او گفتم: یا امیرالمؤمنین، تو حاکم مسلمانان هستی و در بیت المال نیز حکمت روا است و این همه مردم بر تو وارد می شوند و در خانه ات جز این حصیر نیست. حضرت گریه کرد و فرمود:

«یا سوید، ان اللبیب لاتیاثت فی دار النقله وامامنا دار المقامه قد نقلنا الیها متاعنا، و نحن ینقلبون الیه » (۴)

ای سوید! آدم عاقل در خانه ای که باید از آن منتقل شود، اثاث نمی چیند. در حالی که در جلوی ما خانه اقامت و آخرت است. ما متاع خود را به آنجا انتقال دادیم. خود هم بدانجا منتقل خواهیم شد.

سوید می گوید:

به خدا قسم سخن آن حضرت مرا به گریه انداخت.

علی بن ابراهیم از امام باقرعلیه السلام روایت کرده که آن حضرت فرمود:

«والله کان علی لیاکل اکل العبد و یجلس جلسه العبدو انه کان لیشتری القمیصین السنبلانیین فیخیر غلامه خیرهما فاذا جاز اصابعه قطعه و اذا جاز کعبه حذفه و لقد ولی خمس سنین ما وضع اجره علی اجره » (۵)

به خدا سوگند علی علیه السلام چنان غذا می خورد و چنان می نشست که برده ای می خورد و می نشیند. او دو پیراهن سنبلانی می خرید و بهترین آن را برای غلامش اختیار می کرد و هر گاه آستین آن از انگشتانش تجاوز می کرد، آن را قطع می نمود و اگر از کعبش تجاوز می نمود آن را کم می کرد، او پنج سال حکومت کرد و آجر بر روی آجر [برای ساخت خانه ای شخصی] ننهاد.

هارون بن عنتره از پدر خود نقل می کند:

من در خور نق بر علی علیه السلام وارد شدم، فصل زمستان بود و علی علیه السلام قطیفه کهنه ای بر تن انداخته بود، در آن هنگام از شدت سرما می لرزید.

من به او گفتم: خداوند برای تو و خانواده ات در این مال (بیت المال) سهمی قرار داده است و تو با خود این چنین می کنی؟!

فرمود:

«والله ما ازرؤکم شیئا و ما هی الاقطیفتی التی اخرجتها من المدینه » (۶)

من نمی خواهم به شما اندک چیزی تحمیل کنم، این همان قطیفه کهنه ای است که از مدینه با خود آورده ام.

امیرالمؤمنین علیه السلام حاضر نبود از بیت المال برای خود چیزی زیاده بر دارد، حتی در بیت المال چیزی نگه نمی داشت. هر روز جمعه هر چه در بیت المال بود، میان مردم تقسیم می کرد، بعد زمین بیت المال را جارو می کرد و بر جای آن نماز می خواند و پس از نماز می گفت روز رستاخیز گواه من باشید.

و بنابر نقلی دیگر بر زمین اش آب می پاشید و آنجا استراحت می کرد.

می گویند وقتی به بیت المال می آمد و در آنجا پاره های زر و سیم را می دید زیر لب زمزمه می کرد:

ای زردها و سپیدها، دیگری را فریب دهید. خداوند بر من احسان می کند و از فتنه شما مرا نگه می دارد. (۷)

ابوعمروزاذان فارسی می گوید:

من با قنبر نزد امیرالمؤمنین علی علیه السلام رفتیم. قنبر گفت:

یا امیرالمؤمنین برای تو ذخیره یی نگه داشته ام.

علی علیه السلام فرمود:

آن چیست؟

قنبر پاسخ داد برویم به خانه، چون وارد خانه شدند، در آنجا کیسه بزرگی پر از سیم و زر بود.

قنبر رو به علی علیه السلام کرد و گفت:

ای امیرالمؤمنین علیه السلام تو هر چه از اموال و غنایم بود، همه را قسمت کردی. من این را برای تو ذخیره کردم.

علی علیه السلام رو به قنبر کرد و گفت:

آیا می خواهی که آتش فراوانی به خانه من داخل کنی.

سپس شمشیر خود را کشید و به حامهای سیم و زر نواخت و شعری خواند که مفادش این بود که، هیچگاه از آنچه در نزد او فراهم شده است، خوب آن را برای خود برنگزیده، بلکه همه را به حقداران و مستحقان بخشیده است. سپس رو به زر و سیم انباشته کرد و گفت:

ای سیم سپید فام غیر مرا فریب ده! ای زر زرد گونه غیر مرا فریب ده! (۸)

علت روش امیر المؤمنین در توزیع بیت المال

حضرت علی علیه السلام روش خود را در تقسیم بیت المال این گونه بیان می کرد:

حبیب من رسول خداصلی الله علیه وآله، از غنایم و اموال هیچ چیزی برای روز بعد در بیت المال نگه نمی داشت.

ابوبکر به همین گونه رفتار می کرد چون نوبت به عمر رسید، رایش بر تدوین دیوان ها و تاخیر اموال از سالی تا سال دیگر قرار گرفت.

اما من به همان روش عمل می کنم، که حبیبم رسولخداصلی الله علیه وآله عمل می کرد. (۹)

امیرالمؤمنین علیه السلام در تقسیم بیت المال دقت و احتیاطی بی مانند داشت از این رو طاغیان، آن حضرت را «محدود» می خواندند. (۱۰) حکام و زمامداران دیگر، دست فرزندان و نزدیکان و نور چشمی های خود را در حیف و میل بیت المال کاملا باز می گذارند. ولی علی علیه السلام پیشوای پرهیزگاران در کار بیت المال نسبت به فرزندان و نزدیکان خود کمال سخت گیری را به عمل می آورد. به حدی که برادرش عقیل نیز نتوانست آن را تحمل کند. (۱۱)

رفتار با دوستان و خویشاوندان در بیت المال

علی بن ابی رافع – کلیددار بیت المال می گوید که بر بیت المال علی علیه السلام امین و نیز کاتب آن حضرت بودم. در بیت المال گردنبند مرواریدی بود که در روز بصره به دست آمده بود. روزی دختر علی علیه السلام کسی پیش من فرستاد و گفت:

به من خبر رسیده است که در بیت المال امیرالمؤمنین رشته مرواریدی است و آن هم در دست تو است و من دوست دارم که آن را به من عاریه بدهی تا روز عید اضحی خود را با آن زینت کنم.

گفتم:

من آن را به عاریه مضمونه می دهم، او قبول کرد که عاریه با قید ضمانت باشد و بعد از سه روز برگرداند، پس من آن را به وی تسلیم کردم.

امیرالمؤمنین آن گردنبند مروارید را دیده و شناخته، به او فرموده بود:

این گردنبند را از کجا آورده ای؟!

او گفته بود آن را از علی بن ابی رافع به عنوان عاریه گرفته ام تا روز عید خود را بدان زینت کنم آنگاه به او رد نمایم!

ابن ابی رافع می گوید: امیرالمؤمنین به دنبال من فرستاد، همین که آمدم فرمود:

ای پسر ابورافع آیا به مسلمانان خیانت می کنی؟

عرض کردم:

پناه می برم به خدا که به مسلمانان خیانت کنم!

فرمود:

پس چگونه بدون اجازه من و رضایت مسلمانان گردنبندی را که در بیت المال مسلمین است به دختر امیرالمؤمنین عاریه داده ای؟

عرض کردم:

ای امیرمؤمنان او دختر تو است و از من درخواست نمود که آن را به وی عاریه دهم، تا خود را بدان در روز عید زینت کند، من نیز به قید ضمانت دادم و با مال خود آن را ضمانت کردم که آن را سالم به محل خود برگردانم.

فرمود:

همین امروز آن را برگردان! و بر حذر باش که دیگر آن را تکرار نکنی که در آن صورت مستحق عقاب خواهی شد.

به دخترش نیز فرمود:

دخترم هرگاه عاریه با ضمانت نبود، دستت را به خاطر دزدی از بیت المال قطع می کردم و این نخستین دستی از بنی هاشم بود که به خاطر سرقت قطع می نمودم.

پسر ابو رافع می گوید: دخترش عرض کرد:

یا امیرالمؤمنین من دختر تو و پاره تن تو هستم، چه کسی به این مروارید از من سزاوارتر بود؟!

امام فرمود:

ای دختر علی بن ابی طالب خود را گم مکن و از راه حق دور مشو؟ آیا تمام زنان مسلمان در این عید بمانند این مروارید خود را زینت می کنند؟!

پس آن مروارید را گرفته به محل برگردانید. (۱۲)

ابن ابی الحدید روایت کرده است که عبدالله بن جعفر بن ابی طالب گفت، به عمویم علی علیه السلام عرض کردم:

اگر امر کنی که به من کمکی شود، یا نفقه ام را زیاد کنند، بسی بجا است. به خدا سوگند که من نفقه خود را ندارم مگر اینکه اسبم را بفروشم.

امام در پاسخ فرمود:

«لا والله ما اجد لک شیئا الا ان تامرعمک ان یسرق فیعطیک »

نه به خدا، من چیزی برای تو نمی یابم جز اینکه بخواهی عموی تو دزدی کند و به تو ببخشد. (۱۳)

و همچنین عتاب آن حضرت به یکی از فرزندانش که برای مهمانش مقداری عسل از بیت المال به عنوان قرض درخواست می کرد، در حکایات تاریخی آمده است.

مؤلف کتاب «الغارات » ابوسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی (متوفی ۲۸۳ ه) می نویسد:

اشراف اهل کوفه از علی علیه السلام ناراضی بودند و به معاویه گرایش داشتند زیرا علی علیه السلام هیچ کس را از غنایم بیت المال بیشتر از حقش نمی داد، ولی معاویه به اشراف و بزرگان دو هزار درهم بیشتر می داد. (۱۴)

یکی از شیعیان و یاران آن حضرت نزد او آمد و درخواست مالی خاص از آن حضرت کرد. امام در پاسخ او فرمود:

این مال نه از آن من است، نه از آن تو، بلکه غنیمتی است برای مسلمانانی که به وسیله شمشیر آن را به دست آورده اند. اگر تو با آنان در جنگ شریک بودی، برای تو از آن سهمی است به اندازه سهم آنان، و گرنه آنچه را آنان به دست خود چیده اند، شایسته نیست که به دهان دیگران برود. (۱۵)

و ده ها جریان دیگر که در کتب تواریخ مسطور است، همه نمایانگر جدیت آن حضرت در مساله بیت المال است و روش قاطع ایشان را در سیاست مالی نشان می دهد.

زهد و پارسایی امام علیه السلام

هیچ انسانی زاهدتر و قانع تر از او شناخته نشده است. او سرور پارسایان و قناعت کنندگان است، موقعیت های سخت تر و دشوارتر را برمی گزید. او در دوران زندگیش، هیچ گاه از غذایی سیر نخورد، خوراکش خشک ترین غذاها بود. بر سر سفره اش نمک و یا سرکه و اگر گهگاهی چیز دیگری بر آن می افزود، از سبزی ها بود. کمی بالاتر که می رفت اندکی شیر بود. گوشت خیلی کم می خورد و چنین می گفت:

لاتجعلوا بطونکم مقابر الحیوان (۱۶)

شکم های خود را گورستان حیوانات قرار ندهید.

از زهد سخن می راند وبه اختصار و بیانی نیکو آن را به کلام خدا مستند می ساخت و می فرمود:

«الزهد، کله بین کلمتین من القرآن: قال الله سبحانه (لکیلا تاسوا علی مافاتکم ولا تفرحوابما آتاکم) و من لم یاس علی الماضی و لم یفرح بالآتی، فقد اخذ الزهد بطرفیه » (۱۷)

تمام معنی زهد در دو جمله از قرآن مجید خلاصه شده است: خداوند سبحان می فرماید: بر آنچه از دستتان رفته اندوه و دریغ مخورید و بر آنچه به شما رسیده، شادمان مباشید. هر کس بر گذشته تاسف نخورد و بر آینده شادمان نباشد همه زهد را، از هر دو سو به دست آورده است.

او زهد را محرومیت نمی دانست بلکه آن را ثروتی گرانقدر به شمار می آورد که به آن رغبت داشت. آن حضرت می فرمود:

«الزهد ثروه » (۱۸) بی میلی به دنیا ثروت و دارایی است.

او گوینده این شعر است که می گوید:

افادتنی القناعه کل عز

وای غنی اعز من القناعه؟! (۱۹)

قناعت همه گونه عزتی به من بخشید و کدام ثروتی گرامی تر از قناعت است؟!

فصیرها لنفسک راس مال

و صیر بعدها التقوی بضاعه (۲۰)

قناعت را برای خود، سرمایه قرار ده و بعد از آن تقوا را نقدینه و کالای خویش ساز؟

تجارتی سودآورتر و تواناتر از قناعت برای تضمین آزادی انسان نیست.

عمربن عبدالعزیز، خلیفه اموی که در زمان خود به زهد معروف بود، می گوید:

در این امت، بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله زاهدتر از علی بن ابی طالب نیامده است. (۲۱)

خواجه نصیرالدین طوسی در برتری امام علی بن ابی طالب علیه السلام می گوید:

و کان ازهد الناس بعدالنبی:صلی الله علیه وآله او پارساترین مردم پس از پیامبرصلی الله علیه وآله بود.

و علامه در شرح آن می گوید: لباس و طعام او از همه خشن تر و غلیظتر بود، هرگز از طعام سیر نخورد.

علامه می فرماید: این برنامه ویژه امام بود و دیگری با او مشارکت نداشت و هیچ کس حتی به بعضی از درجات او نرسید. کفش های او از شاخ درخت خرما بود پیراهن خود را گاهی با پوست و دیگر گاه با لیف خرما وصله می کرد. (۲۲)

انعطاف ناپذیری در برقراری مساوات

به خاطر بر پا داشتن مساوات و محو بدعت ها، در دوران خلافت آن حضرت فتنه ها برپا شد و حوادث ناگواری پیش آمد. بزرگانی از یارانش برای خاموشی این فتنه ها از آن حضرت استدعا کردند که فعلا مصلحت ایجاب می کند به اعیان و بزرگان اصحاب، مقدار بیشتری از بیت المال داده شود تا امام را در مقابل دشمن یاری کنند. البته این پیشنهاد، به خاطر این بود که معاویه چنین می کرد، امام از شنیدن این سخن برآشفت و گفت:

«اتامرونی ان اطلب النصر بالجور، لا و الله لاافعل ما طلعت شمس و ما لاح فی السماء نجم والله لوکان المال لی، لواسیت بینهم، فکیف و انما هی اموالهم » (۲۳)

آیا به من دستور می دهید که بوسیله بذل و بخشش های نابجا و ستم کردن به امت اسلام به دنبال پیروزی باشم؟ به خدا قسم هرگز این کار را تا جهان باقی است انجام نمی دهم. اگر این مال، مال شخصی من بود آن را به طور مساوی تقسیم می نمودم. پس چگونه یکی را بر دیگری ترجیح دهم و حال آنکه مال، مال عموم مسلمانان است؟!!

علی علیه السلام در کار حق نفع خویش را نمی جست و به جلب دوستان و استمالت دشمنان هم نمی اندیشید، در اجرای عدالت و در طلب حق، از هرگونه میل و تعصب خودداری می ورزید.

برخورد قاطع امام با تخلفات یارانش

یکی از وسایل تبلیغ در صدر اسلام و دوران خلفا، شاعران سخنور بودند که از راه شعر خلیفه را به نیکوترین وجهی تعریف می کردند. از این رو، این طایفه نزد خلفای اموی و عباسی جایگاهی شایسته داشتند و اگر گاهی مرتکب خلاف اخلاق می شدند، عذرشان پذیرفته بود. و این جمله معروف حکم مثل جاری پیدا کرده بود.

«یجوز للشاعر مالا یجوز لغیره »

برای شاعر رواست آنچه برای غیر شاعر نارواست. اگر چه این جمله در آغاز مربوط به کیفیت استعمال الفاظ بود، ولی کم کم توسعه یافت و شامل گفتار و رفتار نیز شد!.

حال رفتار علی علیه السلام را با یکی از شعرای معروف که نخست از یاران وی بود، بررسی می کنیم. نام این شاعر «نجاشی » است. وی در جنگ صفین شاعر امام علیه السلام بود.

پس از جنگ صفین هنگامی که در کوفه بود در روز اول ماه رمضان به شاعر دیگری به نام «ابوسمال » برخورد، او نجاشی را به خانه خود فرا خواند و وسوسه اش کرد و هر دو باهم به باده نوشی پرداختند. این خبر به امام رسید، جمعی را فرستاد تا آن دو را دستگیر کنند. ابوسمال خود گریخت، ولی نجاشی گرفتار شد و او را نزد امام علیه السلام بردند. امام فرمود او را ۸۰ تازیانه زدند، پس از آن ۲۰ تازیانه بر آن افزودند.

نجاشی رو به امام کرد و گفت:

یا امیرالمؤمنین آنچه به عنوان حد بود، دانستم، ولی نفهمیدم ۲۰ تازیانه اضافی برای چه بود؟

فرمود:

برای گستاخی تو نسبت به پروردگارت و روزه خوردن در ماه رمضان (۲۴).

این ماجرا انعطاف ناپذیری امام را در اجرای عدالت و احکام الهی نشان می دهد. علی علیه السلام هیچگونه تبعیض و ترس و ملاحظه ای در اجرای حق نداشت. آن حضرت در پاسخ یکی از یاران خود که از دوستان و همشهریان نزدیک نجاشی بود و با جمعی دیگر از مردم یمن درباره تازیانه زدن نجاشی اعتراض کردند و گفتند:

تو میان دوستان و بیگانگان و مطیعان و مخالفان یکسان عمل می کنی؟! و با برادر ما نجاشی بدانگونه شدت عمل نشان دادی، از این جهت دل ما را آزردی و میان ما جدایی افکندی و ما را به راهی وادار کردی که عاقبت آن رفتن به دوزخ است؟!

فرمود:

احکام خدا فقط بر مردمی پارسا و مطیع دستور خدا آسان است. ای برادر یمنی، نجاشی یکی از مسلمانان است که آنچه را خداوند حرام کرده است، انجام داده و حرمت حریم الهی را از بین برده است. درباره او حدی اجرا شد که خداوند کیفر چنین گناهی قرار داده است.

می گویند که این فرد اعتراض کننده (که نامش «طارق » بود) با نجاشی شبانه از کوفه نزد معاویه می روند. معاویه بسیار شاد می شود و در مجلسی که سران و بزرگان یارانش جمع بودند شرحی در ستایش خود و نکوهش علی علیه السلام بیان می کند. طارق طاقت نمی آورد و بپا می ایستد و بر شمشیر خود تکیه می کند، آنگاه خطبه ای بسیار شیوا در ستایش و تنزیه خدا و مدح رسول خداصلی الله علیه وآله می خواند و می گوید:

ای معاویه! ما نزد امامی پرهیزگار و عادل بودیم که در پیرامون او گروهی از اصحاب پرهیزگار و هدایت یافته پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله جمع شده اند که همگی اهل دین هستند نه مردم دنیا، آنان همیشه شمع فروزان هدایت بوده اند. اگر کسانی از پیرامون او کنار می روند، نه برای آن است که حق را در جای دیگر می بینند، بلکه برای این است که تحمل حق بر مردم سخت است!.

و پس از آنکه شرح مبسوطی بیان می کند به نجاشی می گوید که اینجا جای تو نیست. (۲۵)

این سخت گیری ها در اجرای عدالت نه فقط طلحه و زبیر و طارق و نجاشی و… را از وی رنجانید بلکه برادرش عقیل ابن ابی طالب و پسرعمش عبدالله بن عباس را هم از وی ناخشنود کرد.

سختگیری در اجرای دین و قانون

آن حضرت در کار دین، سخت گیر و بی اغماض بود. همین عامل او را برای بعضی از اهل زمانه تحمل ناپذیر کرده بود.

می گویند: علی علیه السلام امر کرد، قنبر، مردی را حد بزند. قنبر تحت تاثیر احساسات، سه تازیانه اضافه زد. علی علیه السلام آن مرد را وادار کرد قنبر را، برای جبران آن زیادی، سه تازیانه بزند. (۲۶)

علی علیه السلام با مشاهده کوچکترین انحراف از نمایندگان و عمال خویش شدیدا دلتنگ می شد و با ارسال نامه ای شدید اللحن آنان را به خطای خویش متوجه می ساخت. این نامه ها فراوان است. در اینجا تنها به نقل قسمتی از نامه علی علیه السلام به عثمان بن حنیف مبادرت می ورزیم.

عثمان بن حنیف، پیر مرد با سابقه و پرهیزگاری بوده است که

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.