پاورپوینت کامل نظام آموزشی و پژوهشی حوزه از دیدگاه ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نظام آموزشی و پژوهشی حوزه از دیدگاه ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نظام آموزشی و پژوهشی حوزه از دیدگاه ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نظام آموزشی و پژوهشی حوزه از دیدگاه ۱۰۶ اسلاید در PowerPoint :

>

۱۰۹

پیام حوزه: شما در حوزه علمیه نجف و قم حضور داشتید و نظام
آموزشی هر دو حوزه را می شناسید، اساسا تعریف شما از نظام
آموزشی در حوزه های علمیه چیست؟

آیت الله عمید زنجانی: تعریف دقیق و کامل و جامع از حوزه های علمیه، به
دلیل ابعاد گوناگون آن، کار آسانی نیست؛ چرا که اگر بخواهیم تعریف کاملی به دست
دهیم، باید تمام جوانب را در نظر بگیریم؛ لکن در آغاز، برای رسیدن به یک تعریف
اجمالی، می توانیم از بعضی ضعف ها، چشم بپوشیم و در یک جمله کوتاه،
حوزه های علمیه را به نحوی مجمل، چنین تعریف کنیم:

«مراکزی علمی و پژوهشی هستند که برای تبیین هر چه بیشتر و هر چه بهتر تعالیم
دینی، بالاخص مسائل فقهی فعالیت می کنند.» در این تعریف هر چند کوتاه و مجمل
اهمّیت دو عنصر اصلی به چشم می آید. اول اینکه، تکیه اصلی حوزه ها، بر آموزش
و تحقیق است و آموزش، بدون تحقیق و تحقیق، بدون آموزش، معنادار نیست.
عنصر دوم آن است که تعلیم آموزه های دینی در حوزه ها، با تکیه بر مسائل فقهی و
اصل فقاهت است.

در توضیح عنصر دوم باید اضافه کرد که در حوزه های دینی، رسالت علما،
بزرگان و فارغ التحصیلان در وهله اول، تعلیم و تعلّم و احاطه بر تمام مسائل دینی،
اعم از اخلاق، تفسیر، کلام، فلسفه اسلامی، تاریخ اسلامی و… است. لکن
شاخه هایی چون حدیث شناسی، قرآن شناسی و فقاهت، هم به دلیل برخاستگی
مرجعیّت از حوزه های علمیه، بدان افزوده شده است. البته شاید در ابتدا، هدف
شاخص و برتر حوزه ها فقاهت نبود. شاید در زمان شیخ مفید و شیخ طوسی،
مباحث کلامی در درجه اول اهمیّت قرار داشتند؛ اما به تدریج، در طول تاریخ، به
دلیل وجود برخی مسائل سنّتی جاری و رایج در حوزه ها، برجستگی بیشتر آموزش
و تحقیق، متوجه مباحث فقهی گشت.

البته فقاهت در برگیرنده تمام علوم است، برای مثال، فقاهت منهای کلام
نمی تواند معنادار باشد؛ زیرا در بسیاری موارد، مباحث کلامی جزء اصول و مسائل
بنیادی فقه است. همان گونه که بسیاری از مباحث فلسفه اسلامی نیز از اصول
بنیادی فقاهت شمرده می شوند.

در هر حال، اگر پی جویی کنیم، می توان گفت: آموزش و پژوهش در موضوعات
فقهی، نیازمند یادگیری ده الی چهارده علم دیگر است.

پیام حوزه: از گفته های شما می توان به این نتیجه رسید که محور
آموزشی حوزه از هفتصد، هشتصد سال پیش تاکنون، فقه و مسائل
مربوط به فقاهت بوده است. با توجه به انتظارات جامعه از پرورش
یافتگان حوزوی و وظیفه و رسالتی که بر دوش طلاّب هست و در طول
سال های تحصیل در حوزه، باید به گونه ای تربیت شوند که بتوانند از
عهده این وظایف برآیند؛ از نظر شما، آیا فقه توانسته است پاسخگو و
ارضاء کننده این نیازها در اجتماع و فراهم آورنده این توانایی ها برای
طلاّب باشد؟.

آیت الله عمید زنجانی: برای پاسخ به پرسش هایی از این دست، ناگزیرم به طور
اجمال، به سیر تاریخی مسئله آموزش و پژوهش در حوزه های علمیه، اشاره کنم.
زمانی، حوزه های علمیه شیعه، بیشتر، متکفّل پاسداری از امامت و ارکان تشیّع بود.
لکن بعد از آنکه مسائل کلامی حل شد، و این مباحث، محوریت خود را از دست
داد، توجه حوزه های علمیه و محافل و جوامع شیعه، به مباحث فقهی و فقه اهل
بیت جلب شد؛ چرا که سیر سریع و پیشرفت تاریخی فقه مذاهب چهارگانه، فقه
شیعه را به چالش کشانده بود؛ بنابراین ضرورت ایجاب می کرد که از آن، در برابر فقه
این مذاهب حمایت و پاسداری شود. تاریخ فقاهت شیعه نشان می دهد که مرحوم
محقّق حلّی، صاحب شرایع؛ علامّه حلّی، شهیدین و محقّق کرکی، بیشترین تلاش را
در راه پاسداری از فقه اهل بیت، در برابر فقه مذاهب اربعه چهارگانه داشته اند. ارزش
این مجاهدت ها با نگاهی به فقه زیدیه بیشتر آشکار می شود؛ فقه زیدیه چون
حمایت و پاسداری جدی نشد، در برابر فقه مذاهب دیگر، خصوصا فقه حنفی دوام
نیاورد. در حال حاضر، متأسفانه بسیاری از زیدیان از نظر اعتقادی، شیعه و معتقد به
امامت بلافصل امیرالمومنین علیه السلام هستند، ولی از نظر فقهی، تابع فقه حنفی اند.

تلاش فقهای بزرگ ما به ویژه از زمان محقق حلی به بعد، بر آن بود که از اصالت
فقه اهل بیت، در برابر تهاجم سنگین مذاهب چهارگانه، بالاخص فقه حنفی و شافعی
پاسداری کنند. و انصافا این رسالت، تا به امروز، به نحو احسن انجام شده است.
دستاورد این دوره، کتاب های بسیار ارزشمند و نفیسی است که میراث عظیم فقه
شیعه به شمار می روند. شیعیان با تکیه به همین آثار ارزشمند و استفاده از آنها
توانسته اند شالوده اصلی فقه شیعه را به صورت یک فقه مستدل و مستقل، در برابر
دیگر مذاهب، بنیان گذاری کنند.

دوران متأخرین که بعد از شهیدین آغاز می شود، نیز دوران اوج گیری همان
کوشش هایی است که از دوره محقق حلی آغاز شده بود. از نظر من، تمایل
حوزه های علمیّه به فقه را می توان در دو وجه، خلاصه کرد. وجه اول، فعالیتی است
که متأخرین بعد از مرحوم محقق حلی، برای استقلال و استقرار بخشیدن به فقه اهل
بیت، در برابر فقه مذاهب چهارگانه انجام دادند. و وجه دوم، مرحله توسعه فقه
شیعه به دنبال آن، مطرح شدن مسئله مرجعیت بوده است. مرجعیت، محصول
حوزه های علمیه است و مهم ترین سرمایه مرجعیت نیز، فقه و تبیین مسائل حلال و
حرام است، همین مسئله، زمینه توسعه هر چه بیشتر فقه شیعه را فراهم آورده است.
در همه این مراحل، آموزش همواره در کنار تحقیق بوده است.

شاید تنها زمانی که می توان آموزش بدون پژوهش را در ادوار فقه شیعه یافت،
همان صد سال بعد از شیخ طوسی تا ابن ادریس باشد. دوره زمانی صد ساله میان
شیخ طوسی و ابن ادریس را به این دلیل که اکثر مجتهدین، تابع مرحوم شیخ طوسی
بوده اند، دوره مقلّده می نامند. اما ابن ادریس، خود یک مجتهد مسلم، نقدپذیر و
نقاد بود. غیر از این دوره، هیچ مجتهد و فقیهی، در هیچ زمانی به کارها و تحقیق های
انجام گرفته در گذشته، بسنده نکرده است. این بزرگان تا زمانی که پژوهش جدیدی
نکرده، به اجتهاد جدیدی نمی رسیدند، آن را آموزش نمی دادند. از این روی،
آموزش در حوزه های علمیّه، از زمان ابن ادریس تا به حال، در همه حوزه های قدیم
و جدید، چه در نجف، قم و چه در مشهد، همواره با تحقیق همراه بوده است.

نقش تحقیق در حوزه های علمیه، بسیار کلیدی است؛ چرا که بُعد تحقیقی در این
حوزه ها از بُعد آموزشی و تعلیمی برجسته تر به نظر می رسد. زیرا بسیاری از محققین
فرصت آموزش و تعلیم را به اندازه تحقیق پیدا نکرده اند، ولی با تألیف کتاب های
بسیار دقیق و عمیق، استدلال های محققانه، فقاهت و فقه را پیش برده اند. لکن
همیشه تحقیق در خدمت آموزش نبوده است، بدین معنا که انجام دادن تحقیق، در
حوزه ها، لازمه آموزش دادن و آموزش دیدن نیست؛ بلکه این دو، برای حوزه های
علمیه و عالمان حوزه، به صورت دو هدف مستقل و دو وظیفه موازی، در کنار
یکدیگر تعریف شده است. یعنی، چه این عالمان، به امر آموزش می پرداختند و چه
نمی پرداختند، کار پژوهش را هیچ زمانی کنار نمی گذاشتند.

از همین روست که برخی از بزرگان در زمان خودشان به فقاهت مشهور بوده اند،
ولی از آنها کتاب های تحقیقی اصولی به جا مانده است، مانند میرزای قمی که در
زمانه خودش به تبحّر بیشتر در زمینه فقه معروف بود، ولی کتاب قوانین او به صورت
کتاب درسی، ماندگار شده است؛ یا برخی از فقها از نظر اصولی، زبردست شناخته
شده اند، ولی کتب فقهی شان برای تدریس و آموزش استفاده می شود؛ مثل مرحوم
صاحب ریاض که در زمان خویش یک اصولی مسلّط و مبرز بود، ولی به دلیل
تحقیقاتی که در زمینه مباحث فقهی کرده بود، کتاب فقهی اش کتاب درسی شده
است، ولی هیچ یک از آثار اصولی اش کتاب آموزشی نیست.

این امر، نشان دهنده آن است که تحقیق به صورت یک هدف والاو مستقل، با
حوزه های علمیه عجین شده است؛ به بیان دیگر، ما نمی توانیم هیچ نوع تعریفی
درباره حوزه های علمیّه، منهای مسئله تحقیق به دست دهیم. با اینکه فرهنگ حاکم
بر حوزه ها این است که شاگردان، همواره با دیده قداست و حتی به چشم پیرو و
مراد، به استادان خویش می نگریستند؛ اما به تبعات عاطفی ناشی از این مسائل،
هرگز مانع از آن نشده است که علیه گفته های اساتید خود بشورند، یا نظریات آنان را
به نقد بکشند و نظریات جدیدی را جایگزین آنها بکنند.

برای نمونه، با وجود شخصیت هایی چون شیخ انصاری و وحید بهبهانی در
حوزه علمیه که شخصیت هایی فوق العاده، تلقی می شوند و آوازه آنان، نه تنها در
آموزش، بلکه در تحقیق نیز، جهانی شده است، به طوری که برخی تصور می کردند،
فکری گسترش یافته تر و رأیی مستدل تر از رأی آنان نمی توان یافت؛ شاگردان آنها با
تمام احترامی که برای اساتید خویش قائل بودند، نظریات آنها را به نقد کشیدند و
تئوری های جدیدی جایگزین آنها کردند.

تحولاتی که بعد از شیخ انصاری، میرزای شیرازی، میرزای نائینی و مرحوم
آیت اللّه خوئی و سپس شاگردان ایشان تا امروز، شکل گرفته، نیز به همین قیاس و قرار
بوده است. برای مثال، من خود در درس آیت اللّه خوئی حضور داشتم. هنگامی که
ایشان نظریات خود، یا شیخ استاد، مرحوم نائینی، یا به تعبیر ایشان، شیخ المحقق
(مرحوم آقا شیخ محمد حسین اصفهانی) را نقل می کردند، همگان تصور می کردند
که این سخن، آخرین نظریه در این مبحث است و دیگر نمی شود روی این مبحث یا
فلان نظر، کار کرد. اما می بینیم، هم اکنون شاگردان آقای خویی، با وجود احترامی که
برای ایشان قائل اند، بسیاری از نظریات ایشان را که متقن و نقدناپذیر می نمودند، کنار
گذاشته اند. این مطلب، درباره شاگردان امام (آیت اللّه خمینی قدس سره ) نیز با همه
شیفتگی هایی که نسبت به ایشان وجود دارد، صدق می کند. به طور کلی، در عرف
حوزه های علمیّه، بر خلاف آنچه که تصور می شود، نقد گفته های یک فرد، به معنای
عدم قبول خود آن شخص نیست، بلکه بدین معنا است که گفته های فلان
شخصیت، قابل تأمل و تعمق است.

مراد من از این توضیح نسبتا طولانی، اشاره به این نکته بود که تحقیق در
حوزه ها، هیچ وقت متوقف نمانده و شاید حیات حوزه های علمیه نیز منوط به آن
بوده است. به طوری که اگر آموزش در حوزه های علمیه کمرنگ شود، با ادامه روند
تحقیقات، می توان حوزه ها را نجات داد. به همین دلیل همه به بازسازی حوزه
علمیّه نجف یا بهره از سرمایه عظیم تحقیق در این میراث کهن، علی رغم متوقف
شدن آموزش در آن، چشم دوخته اند.

پیام حوزه: آیا از صحبت های شما، می توان به این نتیجه رسید که
رشد افراد و رسیدن آنها به درجه بالایی از فهم و درک مسائل علمی در
گرو تلاش فردی و تحقیق و پژوهش خود آنها در زمینه های مختلف
است؟ چرا که اگر آموزش به صورت یک سیستم در یک مجموعه یا
مؤسسه نهادینه شود، همه افراد می توانند حداقل تا یک سطح معین
رشد یابند و چون در حوزه های علمیه، امر آموزش به صورت یک
سیستم منسجم، و نظام آموزشی به شکل متداول زمان و مراکز آموزشی
معاصر نبوده و نیست، چهره ها سبب رشد و پیشرفت علوم حوزوی
می شوند؟.

آیت الله عمید زنجانی: البته نمی توان گفت آموزش در حوزه ها هماهنگ با
آموزش متداول نبوده است. شاید متداول و هماهنگ با زمان خویش بوده است و
هم اکنون زمانه اش سپری شده است. مسئله روش های آموزش و شیوه های
پژوهشی، موضوعی جدا از بررسی وجود اصل آموزش و پژوهش در حوزه ها
است. چرا که درباره نظام آموزشی و پژوهشی و شیوه ها و راهکارهای رایج آن در
حوزه ها، می توان به نقاط ضعفی اشاره کرد.

در حوزه های علمیّه، نظام آموزشی و شیوه های رایج در امر آموزش، به تدریج،
به صورت یک سنّت بسته در آمده است. بدین معنا که ابتدا روش های آموزشی، به
صورت شخصی و با ابتکار عمل اساتید تعیین می شده است؛ لکن با گذشت زمان،
برخی از این نظام ها و روش ها، کارآمدی بالایی داشته و نتیجه خوبی داده است و از
این رو، به صورت یک روال پذیرفته شده، یا یک سنّت رایج درآمده است.

بسیاری از روش های آموزشی متداول امروز، پیشینه ای این چنین دارند. برای
مثال، اگر موضوع یک ساعته بودن زمان درس ها را، در تاریخ مکتوب حوزه ها
ریشه یابی کنیم به مقطعی از زمان می رسیم که سرآغاز این رسم بوده است. اما در
تاریخ حوزه، کسانی هم بوده اند که خارج از این سنّت عمل کرده اند و زمان درسشان
بیشتر یا کمتر از یک ساعت بوده است. برای مثال، زمان درس آیت اللّه خویی، بر
خلاف عرف حوزه، بیست وپنج دقیقه بود. ایشان در طول این زمان، اجازه صحبت
کردن یا سؤال کردن را به هیچ کس نمی دادند و می فرمودند این زمان متعلق به همه
است، اشکالات و سؤالات شخصی خود را بعد از کلاس و پایان درس بپرسید.

این روش جدا از صحیح یا ناصحیح بودن آن، چون ابتکار شخصی ایشان بود، در
زمان خودشان پذیرفته شد، ولی سنت ماندگار و نهادینه نشد و این شیوه، مدتی بعد
از فوت ایشان منسوخ شد. برعکس آیت اللّه خویی، امام خمینی، روشی متفاوت
داشتند. ایشان اگر وارد مبحثی می شدند و کسی سؤالی مطرح نمی کرد، خسته
می شدند و می گفتند مگر محفل روضه است که من متکلم وحده هستم و شما
مستمع.

امروزه علم روانشناسی می گوید هنگامی که انسان تنها مستمع باشد، فقط یک
ساعت، گیرایی و فعالیت ذهنی دارد، پس از آن فقط شنونده است و ذهن او آماده
تجزیه و تحلیل شنیده ها نیست.

این روش (یک ساعته بودن کلاس ها)، شاید به دلیل همین نکته روانشناسی؛
نهادینه و ماندگار شده و به صورت سنت درآمده است. اما در اینکه ملاک این
گزینش ها چه بوده و چرا برخی از روش ها نهادینه و ماندگار شده و برخی دیگر، پس
از رفتن صاحب آن شیوه، از بین رفته است، هنوز برای ما جای ابهام دارد.

زمان تدریس، نمونه ای بود که من مطرح کردم، می توان شیوه های مرسوم را نیز
به همین نحو بررسی کرد. یکی از این شیوه ها، روش تدریس است. برای مثال،
چگونگی ورود و خروج به مسئله، و اینکه آیا ابتدا باید مقدمات مطرح شوند و
نتایج در آخر بیان شوند، یا اینکه نتایج را از اول پیش بینی کنیم تا سیر بحث مشخص
شود و از ابتدا معلوم باشد که به کجا می خواهیم برسیم.

به طور کلی، نمی توان به نظام واحدی در آموزش حوزه دست یافت. البته
نمی توان گفت که هیچ نظام خاصی وجود ندارد. اما باید گفت آموزش و پژوهش، در
حوزه از نظام مناسبی برخوردار نیست. با مقایسه نظام آموزش حوزوی با نظام
آموزش دانشگاهی، یا حتی در سنجش نظام پژوهش حوزه ها با نظام پژوهشی
دانشگاه ها، تفاوت های بسیاری میان آن دو به چشم می آید که از نظر من یکی از
مجاری تحقق مسئله وحدت حوزه و دانشگاه، همین جا است. یعنی نقاط قوتی در
روش های تدریس و تحقیق حوزه ها وجود دارد که دانشگاهیان باید از آن استفاده
کنند، و از بعضی تجربیات دانشگاهیان، حوزویان باید سود برند.

این تجربیات، لزوما با اعتقادات، نسبت مستقیم ندارد؛ بدین معنا که ممکن
است، شیوه ای در عین اعتقاد باطل، تجربه شود و نتیجه خوبی بدهد. نظام آموزش
دانشگاهی، مزایای ارزشمندی دارد. برای مثال، نقل کردن مطالب به صورت
صحیح، یکی از بایسته های نگارش است. اگر به بررسی این موضوع بپردازیم،
می بینیم که سلیقه های شخصی در نقل مطالب، در نظام حوزوی، به تدریج به
صورت یک سنت درآمده است. مثلاً شیخ در مکاسب و رسائل نقل قول ها را جدا
کرده، و از آنها در جای مناسب استفاده کرده است. همچنین نظریات خود را از نقل
قول ها جدا می کند و دائما ارتباط بین نظراتش و نقل قول ها را حفظ می کند. این
روش، یک نظام است که در آن، اجزای تحقیق کاملاً به هم مربوط و دارای ورودی و
خروجی مشخص است. شیخ، در اکثر جاهای مکاسب، این نظام را رعایت می کند.
یعنی در ابتدای ورود، مسئله را تعریف می کند، اقوال موجود در مسئله را بر
می رسد، به ادله مسئله توجه می کند، سپس ادله را جرح و تعدیل می کند و درنهایت
به یک دلیل جدیدی می رسد و از این دلیل جدید، یک رأی جدید دریافت می کند.
سپس مجددا به آرای دیگران برمی گردد و سعی می کند آرای دیگران را موافق
خویش ببیند و نظریات دیگران را توجیه کند تا آنجا که آنها را همسو با خودش کند.

وی همچنین از تکروی، گریز دارد و نمی خواهد در مقابل اقوال گذشتگان قول
جدیدی بیاورد که کاملاً تازگی داشته باشد؛ یعنی تعمقی دوباره در اقوال قدما
می کند و می کوشد نظر آنها را نیز در همین چار چوب ببیند و در پایان می گوید آنان
هم اجمالاً یا تفصیلاً بدین رای رسیده اند. حتی در نقل قول های مکاسب،این نکته
هم رعایت می شود که اقوالی که شیخ، خود به طور مستقیم آنها را دیده، با اقوال
محکی، یعنی نظریابی که شخص دیگری در کتاب خودش نقل کرده و شیخ از قول
وی نقل می کند

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.