پاورپوینت کامل اسلام و غرب، برخورد تمدنها، رویارویی مذاهب؟ ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اسلام و غرب، برخورد تمدنها، رویارویی مذاهب؟ ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اسلام و غرب، برخورد تمدنها، رویارویی مذاهب؟ ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اسلام و غرب، برخورد تمدنها، رویارویی مذاهب؟ ۱۰۳ اسلاید در PowerPoint :
>
۵
من عنوان سخنرانی خود را “اسلام و غرب، برخورد تمدنها؟” با علامت سؤال در آخر آن انتخاب کرده ام. به منظور توضیح علت این
انتخاب، مایلم دو نمونه از تجارب خود را در اوایل دهه ۱۹۹۰ بیان کنم.
سفیر جمهوری اسلامی ایران در بوداپست در فوریه ۱۹۹۲ از من جهت سفر به تهران و شرکت در کنفرانسی تحت عنوان “نهمین
کنفرانس اندیشه اسلامی” دعوت نمود. این کنفرانس توسط سازمان تبلیغات اسلامی ترتیب داده شده بود. در بین شرکت کنندگان
افرادی از تئوریسینهای برجسته و مطرح شیعه که عمدتا از لبنان و ایران بودند، حضور داشتند. (حجت الاسلام) احمد خمینی
فرزند آیت الله امام خمینی (ره)، شیخ فضل الله، رهبر معنوی حزب الله لبنان و تعدادی افراد دیگر نیز در میان حاضرین بودند.
تقریبا کلیه شرکت کنندگان و سخنرانان به شدت به غرب، استکبار و فساد غرب حمله نموده، خواهان نوعی جنگ علیه سمبل
درجه یک امپریالیسم جهان، آمریکا، بودند. آیت الله سیدعلی خامنه ای، رهبر انقلاب اسلامی، با تحلیل اوضاع جهان در دهه ۹۰،
سقوط کمونیسم و شوروی سابق را بوجودآورنده زمینه مناسبی برای پیروزی و فراگیری جهانی اسلام نامید; چرا که برخلاف
مدل زندگی غربی، تنها اسلام عرضه کننده حیات واقعی در این جهان بغرنج و پیچیده بوده است و به عبارت مشخصتر، به گفته
ایشان، تنها انقلاب اسلامی و نهضت اسلامی است که چنین ویژگیهایی را دارا می باشد.
یک سال بعد، در فوریه ۱۹۹۳، من در یک کنفرانس بین المللی دیگر که در لوگزامبورگ و تحت عنوان “نظام بین المللی پس از
سقوط نظم شرق و غرب” تشکیل گردید، شرکت کردم. در بین شرکت کنندگان و دانشمندان و محققین از غرب و جهان سوم،
سخنرانی “پرفسور ساموئل هانتینگتون”، استاد دانشگاه هاروارد، توجه بسیار زیادی را به خود معطوف نمود.
این سخنان تحت عنوان “برخورد تمدنها” ایراد گردید. مایلم در اینجا بعضی جملات و مطالب این سخنرانی را که در مجموعه ای
گردآوری شده و بعدا در شماره تابستانی مجله سیاست خارجی در سالهای ۱۹۹۳ و ۱۹۹۶ با عنوان “برخورد تمدنها و ملاحظاتی
پیرامون نظم جهانی” چاپ گردید، مطرح نمایم. “این مطلب نه یک پیش بینی، بلکه یک فرضیه می باشد. مساله نیز این است:
عامل بنیادی درگیریها و اغتشاشات در دنیای جدید، چه خواهد بود؟ فرضیه من این است که این تهدید و اغتشاشات در درجه
نخست، ایدئولوژی و یا اقتصاد نیست. بزرگترین مرزبندی و تقسیمها در بین بشریت و منبع غالب همه اغتشاشات، فرهنگ خواهد
بود … برخورد تمدنها سیاست جهانی را احاطه خواهد کرد. در آینده خطوط اختلاف (گسل) و شکاف، (FAULT) در بین
تمدنها، به عنوان جبهه ها و مرزهای درگیری خواهند بود. اغتشاش در خطوط گسل بین تمدنهای غربی و اسلامی، به مدت ۱۳۰۰
سال ادامه داشته است. احتمال کاهش درگیریها و اغتشاشات بین غرب و اسلام در آینده که قرنها ادامه داشته است، زیاد نیست و
حتی می تواند بیشتر از گذشته نیز کینه توزانه تر گردد”.
“برخورد تمدنها” اصطلاح و عنوانی بود که توسط ساموئل هانتینگتون دارای شهرت جهانی گردید. با این حال، ساموئل
هانتینگتون نخستین دانشمندی نبود که اصطلاح فوق را بکار برد، بلکه پرفسور برنارد لوئیس که شاید بتوان او را به عنوان یکی از
معروفترین مستشرقین عالم نامید، برای اولین بار، این مطلب را مورد ملاحظه قرار داد. وی طی سخنانی در سال ۱۹۹۰ که بعدا با
اصلاحاتی تحت عنوان “ریشه های خشم و غضب مسلمانان” (۲) در ماهنامه آتلانتیک چاپ گردید، اصطلاح “برخورد تمدنها” بدون
علامت سؤال در آخر، آن را به عنوان یکی از بخشهای مقاله ارائه نمود که به شکل گسترده ای نیز در جهان انعکاس یافت. به علاوه،
تاثیر بسیار چشمگیری نیز بر تلقی غرب نسبت به اسلام معاصر داشته است. لوئیس تصور منظره یک اغتشاش محتمل الوقوع بین
اسلام و غرب را به عنوان گامی دیگر از این رویارویی تاریخی (اگرنه غیرقابل اجتناب) تقویت نمود: “مبارزه بین اسلام و غرب برای
مدت ۱۴ قرن ادامه داشته است. این مبارزه به شکل ابعاد طولانی از حملات و ضدحمله ها، جهادها و جنگهای صلیبی و پیروزی و
شکستها ادامه داشته است.
امروزه، بخش عمده ای از جهان اسلام به نحوی فزاینده و خشونت بار، از غرب منزجر شده است، آمریکا ناگهان به صورت دشمن
عمده و اصلی و تجسم شیطان، مخالف سرسخت همه چیزهای خوب، بویژه برای مسلمانان و اسلام درآمده است.
این موضوع که کمتر از برخود تمدنها نیست، شاید عکس العمل غیرعاقلانه ولی به طور قطع، تاریخی نوعی رقابت قدیمی علیه
میراث یهودی مسیحی و به علاوه حضور غیردینی، سکولاریزم و توسعه جهانی هردو این پدیده ها باشد. ذکر این نکته نیز حائز
اهمیت بسیار است که ما به نوبه خود، نه تنها نباید در ورود به یک مبارزه تاریخی تحریک شویم، بلکه عکس العمل غیرعاقلانه علیه
رقیب نیز نشان ندهیم.
دردهه ۹۰، اسلام، مجددا کانون توجه جهانی گردیده است. این توجه و عنایت شدید به اسلام نیز با ویژگیهای توام با اغراق و
خصومت عرضه گردید. اصطلاح “تهدید اسلامی” واژه ای بود که به شکل گسترده در مطبوعات غرب و رسانه های گروهی و
همچنین از جانب سیاستمداران شناخته شده، مورد استفاده قرار گرفت. ویلی کلاوس، دبیر کل سابق ناتو، از اسلام به عنوان
کمونیسم جدید و یکی از بزرگترین تهدیدهای غرب که هرکجا کمونیسم از بین رفت، جای آن را گرفت، یاد کرد.
این تفسیر و تصور توسط روزنامه نگاران و از طریق درج مطالب در مطبوعات، شکل هیجان انگیزتری به خود گرفت. اصطلاح
بنیادگرایی که به طور مرتب و عمده مورد بهره برداری قرار می گیرد، کلمه ای است که تقریبا در همه جا به طور اتوماتیک، با اسلام
توام گردیده است. در نتیجه، خوانندگان عادی به این نتیجه می رسند که اسلام و بنیادگرایی ذاتا یک چیز می باشند. بنابراین،
اسلام به یک جنبه قوانینی که به طور عمده با واقعیتهای منفی نظیر خشونت، واپسگرایی، بازگشت به گذشته و تهدیدی علیه
همه چیزهای خوب توام است، تبدیل می گردد. اصطلاحاتی همچون بنیادگرایی، رادیکالیسم یا افراطگرایی، کلماتی نیستند که به
طور دقیق تعریف شده باشند. این واژه ها می توانند با مفاهیم متفاوتی قابل انعطاف باشند; چرا که یا معانی مشخص و دقیقی
ندارند یا بیانگر رفتار و طرز برخورد بعضی گروههای متعصب می باشند. این گونه اسلام که تهدیدی علیه ما و طریقه زندگی ما
است، دشمن ما محسوب می شود و در نتیجه، می بایستی علیه آن بجنگیم یا حداقل از خود در مقابل حملات اسلام دفاع کنیم.
بسیاری از باصطلاح متخصصان و کارشناسان، بر پایه مناقشات تاریخی بین اسلام و مسیحیت، در صدد یافتن زمینه های جنگ
مذهبی می باشند.
در اینجا می خواهم بعضی عناوین را از مطبوعات غربی بیان نمایم: عناوینی نظیر “جنگ سرد جدید با اسلام”، “بحران صلیبی
جدید: انتفاضه جهانی”، “اسلام درنگاه غرب: جنگ صلیبی اشتباه؟” و … مطبوعات مجارستان نیز از این روند مستثنا نبوده اند. در
اینجا، مایلم به مقاله ای که در شماره اول دسامبر ۹۷ روزنامه نپسابادشاگ (۳) تحت عنوان “اپیدمی بنیادگرایی اسلامی” و به قلم یک
نویسنده مصری به نام دکتر رشوان محمد چاپ گردیده است، اشاره نمایم. این مقاله نمونه ای عالی از چگونگی گمراه نمودن
خوانندگان دارای اطلاعات ناصحیح به طریقه شبه علمی و توسط یک کارشناس (که یک مصری است) می باشد و بدین طریق،
یک تصویر کاملا اشتباه و غلط و دیدگاهی غیرواقعی از اسلام را با هدف ایجاد وحشت نسبت به تهدید اسلام ترسیم نمود. در اینجا،
به بعضی از جملات این مقاله اشاره می کنم: نویسنده، مقاله خود را با طرح چند سؤال آغاز می کند:
چرا تروریسم اسلامی خود را در هیات چنین اشکالی ارائه می نماید؟ چرا خشونت و خصومت آن در وهله اول، متوجه مسیحیت
اروپایی است؟ آیا بنیادگرایان، قربانیان خود را به دلیل خارجی و غریبه بودن و یا به دلیل مسیحیت، می کشند؟ نویسنده، پاسخ
صحیح را مربوط به ماهیت و جوهره دین اسلام ذکر می کند: “دین اسلام با فقدان اغماض و گفت وگو، همیشه بار سوءظن و عدم
اعتماد و خصومت علیه مذاهب دیگر را به همراه داشته است.
در بسیاری نقاط در قرآن مفاهیم غیرقابل انکاری از “آنتی سمیتیسم” را می توان پیدا نمود. به گفته قرآن، یهودیان دشمن شماره
یک مسلمانان می باشند. دین اسلام همانند مسیحیت که مبلغین مسیحیت را به رسمیت می شناسد، نیست و تنها جهاد و جنگ
مقدس را می شناسد. خصومت در دنیای اسلام عموما علیه خارجیان و غریبه ها و به طور اخص متوجه مسیحیت است. چنانچه
تصور کنیم مسائل اقتصادی عامل اصلی گسترش و اشاعه تروریسم به مثابه شعله های آتش می باشد، اشتباه است. دلیل و عامل
اصلی نیز در جوهره و نهاد اولیه و فطرت اسلام و چیزهایی از این قبیل نهفته است.
من نتوانستم خود را از پاسخگویی به این مقاله معاف کنم و در ۵ ژانویه ۱۹۹۸، طی مقاله ای در همان روزنامه با عنوان “دیو جدید
در افق؟” (۴) پاسخ دادم. آیا واقعا اسلام به معنی تهدید علیه غرب و تمدن غربی است؟ چرا اسلام در دهه ۱۹۹۰ به منزله دشمن اصلی
غرب مطرح گردید؟ آیا هیچ گونه درگیری خصومت وار بین اسلام و غرب، بین دو تمدن و بین اسلام و مسیحیت و مابین دو
مذهب وجود دارد؟ چه کسی از چه کسی باید بترسد؟ اینها سؤالات مهمی هستند که باید پاسخ داده شوند.
البته تحریکات و حوادث مشکل آفرین بسیاری توسط مسلمین طی دهه های گذشته وجود داشته است. در الجزایر، اسلام گرایان
برنده انتخابات شهرداریها گردیده، ولی توسط ارتش از بدست گیری قدرت محروم گردیدند. الجزایر در یک جنگ داخلی تمام عیار
قرار دارد که طی آن شبه نظامیان با گروههای نظامی در حال نبرد هستند و طی آن هزاران روشنفکر، روزنامه نگار و سایر
غیرنظامیان کشته شده اند. سودان در حال حاضر توسط یک حزب اسلامی اداره می شود.
مایلم به دلیل اینکه مرکز ثقل و کانون فعالیتها و تحقیقات علمی من مربوط به نظام بین المللی می باشد، از تغییرات تاریخی که در
دهه های ۸۰ و ۹۰ در سیستم و نظام جهانی بوجود آمد، آغاز کنم. سقوط شوروی و بلوک شرق سابق منجر به پایان سیستم
دوقطبی در جهان گردید.
مشخصه و خصوصیت نظام بین المللی در این روزها، با تشدید همزمان پروسه و روندهای متناقض توام می باشد که شامل
همگرایی و واگرایی، جهانی شدن و منطقه گرایی یا تکه تکه شدن، مدرنیزه، پسامدرنیزه و سنت گرایی و نظایر آن می گردند. ما
همچنین شاهد ظهور مجدد روندهایی با ماهیت فرهنگی از قبیل ناسیونالیسم، نژادگرایی و هویتهای سیاسی نیز هستیم.
در دهه ۹۰، کشورهای غربی به لحاظ شرایط غیرقابل پیش بینی و نامشخص هرج و مرج و همچنین رشد احاطه کشورهای
سرمایه داری پیشرفته، به عنوان مشخصه های بارز نظام بین المللی قلمداد می گردند. جهان شمولی و جهانی شدن که عمدتا حوزه
اقتصاد و ارتباطات در نظام جهانی را دربر می گیرد، با منطقه گرایی فرهنگی و تکه تکه شدن همراه شده است.
هویت در هر سطح و میزان، تنها در ارتباط با “دیگری” و یک شخص متفاوت، قبیله، نژاد یا تمدن قابل تعریف است. به طور تاریخی،
قوانین و مقررات، اعمال کننده رفتارهایی در قبال افرادی که مشابه ما بوده و آنهایی که متفاوت هستند، می باشد. قوانین ملل
مسیحی در برخورد با یکدیگر با آن دسته از قوانین که مربوط به برخورد با مسلمین بود، تفاوت داشتند. مسلمانان نیز در قبال
افراد “دارالسلام” و “دارالحرب” رفتار متفاوتی دارند. افراد نیز برای تعریف و مشخص کردن خود، نیاز به دیگران و دشمنانی دارند.
آنها به طور طبیعی، افرادی را که شبیه نیستند، به عنوان تهدید و غیرقابل اعتماد تلقی می کنند. “ما” در قبال “دیگران”، تقریبا به
شکل یک روند و تمایل جهانی تبدیل شده است. در دنیای معاصر، لفظ “آنان”، عمدتا به افرادی از تمدنهای متفاوت اطلاق می شود.
پایان جنگ سرد منجر به خاتمه درگیری نشد، بلکه منجر به پدید آمدن هویتهای جدید فرهنگی و همچنین الگوهای اغتشاش
جدید در بین گروههایی از فرهنگهای متفاوت گردید.
تجدید سنت گرایی که در برهه های اخیر توسعه بسیاری داشته است، به معنی بازگشت به چیزهایی که قبلا وجود داشته و یا حفظ
پدیده های سنتی و کهنه نیست، بلکه عکس العمل به بعضی تاثیرات داخلی و یا خارجی و پاسخی به مسائل فوری و ضروری روز
می باشد که به واسطه تکرار تاریخی مبتنی بر سنت، مشروعیت یافته و خود را به منزله یک طرف خودی در جهت توسعه در مقابل
و مخالفت با طرف بیگانه نشان داده است. به طور مشخص، ما در این عملکرد، جوهره هایی از بنیادگرایی را که از دید بسیاری به
منزله “مانیفیست خودیت” تلقی می گردد، مشاهده می کنیم. تجدید سنت گرایی هیچ چیز به غیر از رد کردن توسعه با محوریت و
مرکزیت اروپایی و به شکل دقیقتر، با محوریت اروپای غربی (آنچه که مدرنیزه نامیده می شود) نمی باشد. تجدید سنت گرایی، با
جهانی شدن تمدن غربی و ارزشهای آن به مبارزه و چالش برخاسته، این مساله را که تمدن غربی به عنوان نماینده توسعه یافتگی
در حد اعلای درجه می باشد، مورد سؤال قرار می دهد.
از زمانی که توسعه سرمایه داری اروپایی باعث بوجود آمدن اقتصاد جهانی و بازار جهانی شده است، توسعه غیر برابر وجود داشته
که هنوز نیز ملموس است; توسعه ای نابرابر و وابستگی غیر متناسب یکطرفه بین مرکز توسعه یافته و محیط پیرامون غیر
توسعه یافته نظام جهانی. اقتصاد جهانی و بازار جهانی در طول استعمار اروپایی و در نتیجه جریان یافتن سرمایه اروپایی به مناطق
غیر اروپایی جهان، با هدف شکل دادن دنیای غیر اروپایی، بر پایه دیدگاههای خود صورت گرفت. قدرتهای استعماری، مناطق
غیراروپایی را با توسل به زور، نه تنها در بعد اقتصادی و سیاسی، بلکه در زمینه فرهنگی، به صورت یک وابسته درآوردند. اروپاییان با
قائل شدن به برتری و تفوق، ماهیت و جوهره و طرز تفکر و فرهنگ اروپایی، سنتها و فرهنگهای منطقه ای را نادیده گرفتند; چرا
که این فرهنگها با آنچه در اروپا وجود داشت، متفاوت بودند. این حالت هیچ چیز به جز یک ماموریت تمدن سازی با طرح برتری و
جهانی بودن فرهنگ اروپایی نبود و این موضوع در خصوص جهان اسلام نیز صادق بود.
غربی کردن باعث از بین رفتن و تخریب شیوه های زندگی قدیمی و منجر به پدید آمدن نوعی احساس مقاومت در قبال پذیرش
عناصر خارجی جدید و همچنین احساس خطر شدید نسبت به حفظ هویت و فرهنگ گردید. در حال حاضر نیز تقریبا کلیه
موضع گیریها و اقدامات تمدن اسلامی، در واقع، پاسخی به چالشهای اروپایی و عکس العملهایی به رفتارهای گذشته تمدن و
فرهنگ اروپایی در قبال تمدن اسلامی می باشد.
غرب در تلاش است که موقعیت برتر خود را دائمی نماید و به این تلاشها نیز ادامه خواهد داد تا از منافع خود به عنوان منافع
جامعه جهانی دفاع کند. این جمله (جامعه جهانی) به شکل یک اسم جمع، به منظور مشروعیت جهانی دادن به اعمالی که
منعکس کننده منافع آمریکا و قدرتهای غربی است، درآمده است. به عنوان نمونه، غرب تلاش می کند که اقتصاد جوامع غیر غربی
را به یک سیستم اقتصادی جهانی ملحق نماید که کنترل و سیطره آن را در دست دارد. غرب از طریق صندوق بین المللی پول و
دیگر سازمانهای اقتصادی بین المللی، منافع اقتصادی خود را توسعه و سیاستهای اقتصادی را که از دید آنها مناسب است، بر سایر
ملل نیز تحمیل می کند. غیرغربی ها نیز هیچ گونه مضایقه ای از اینکه به شکافهایی که بین اصول غربی و اقدامات غرب وجود دارد،
اشاره کنند، ندارد. دموکراسی در این جوامع، تشویق و ترویج داده می شود، ولی تا آنجایی که منجر به روی کار آمدن بنیادگرایان
نگردد، کشورهای ایران و عراق جهت عدم تکثیر سلاحهای هسته ای مورد موعظه و اندرز قرار می گیرند، ولی این واقعیت در مورد
اسرائیل وجود ندارد. تجاوز علیه کشور نفت خیز کویت به شکل بسیار گسترده ای دفع می گردد، ولی نه در قبال بسیاری ملتهای
دیگر. عملا معیارهای دوگانه، بهای غیر قابل اجتناب جهانی شدن اصول استاندارد می باشد. تعریف کردن معنی اسلام کار بسیار
مشکلی است. در غرب، ۲ نوع دیدگاه کاملا متضاد از مفهوم نادرست اسلام وجود دارد. اولی را می توان دیدگاه سکولاریزم و دیگری
را دیدگاه استبدادی و توتالیتر نامید که تعریف دوم نیز به
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 