پاورپوینت کامل دولت رفاهی شگرد سرمایه داری ۹۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل دولت رفاهی شگرد سرمایه داری ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دولت رفاهی شگرد سرمایه داری ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل دولت رفاهی شگرد سرمایه داری ۹۳ اسلاید در PowerPoint :
>
مقدمه:
بحران های ادواری اقتصاد لیبرالی مبتنی بر بازار آزاد که به گفته آدام اسمیت توسط دست نامریی عرضه و تقاضا کنترل کننده قیمت ها می باشد بارها و بارها در طول تاریخ لیبرالیسم غرب تکرار شده اند که بزرگ ترین این رکودهای اقتصادی پیش از رکود فعلی (۲۰۰۸-۲۰۱۰) مربوط به سال های ۱۹۲۹-۱۹۳۹ می باشد که منجر به سقوط بازار سهام در آمریکا و کشورهای وابسته به سیستم پولی دلار گردید.
آن چه که امروزه مورد تقدیر و تجلیل بسیاری از روشنفکرنمایان می باشد اقتصادی است که به اقتصاد کاپیتالیستی یا سرمایه داری معروف بوده و مدینه فاضله متوسلین به غرب می باشد. لکن نکته ای که می باید مورد توجه واقع گردد این است که این نظام سرمایه داری در مدت زمان ۲ قرن گذشته در چندین مرحله دچار تغییر روند و نگرش گردیده و به قولی چرخش هایی اساسی در سیاست اقتصادی و اقتصاد سیاسی را تجربه نموده است، هر چند که این نرمی و انعطاف به زعم بسیاری خود نقطه قوت این نحله فکری می باشد اما نشان دهنده عدم وجود ثبات و چارچوبی اساسی در این نگرش است که خود دلیلی بر دستاویز بودن دولت های دارای نگرش سرمایه داری در دست سرمایه داران می باشد.
دولت رفاهی که از ابتکارات دوره ویلسون رئیس جمهور وقت آمریکا و با تکیه بر نظریات مشاور اقتصادی وی یعنی جان مینیارد کینز بود از نقطه نظر اجرائی در بسیاری از موارد با اقتصاد کلاسیک لیبرالی در تناقض قرار داشت چرا که لیبرالیسم کلاسیک با محوریت آزادی و عدم ملاحظه دولت در امور اقتصادی عجین بود لکن به دلایل متعددی لیبرالیسم که از ابتدا به دنبال حداقلی نمودن دولت به بهانه جلوگیری از محدود کردن آزادی افراد بود به سمت گسترش اختیارات دولت پیش رفت و این تناقضی آشکار بود.
لیبرالیسم در تمامی کتب مربوطه به عنوان جنبش آزادی بخش از قید فئودالیسم (حاکمیت زمین داران) و حاکمیت کلیسا مطرح می شود که از قبل از انقلاب فرانسه شروع و با انقلاب انگلستان و سپس در آمریکا پیگیری شد.
اما این جنبش آزادی بخش در تحولات خود از یک جنبش، به دولتی پرورده دست سرمایه داران و کارتل ها و تراست های اقتصادی بدل گردید که جنایات و فجایع بی شماری را در سراسر جهان رقم زد و خود به پاسداری از این نظم پولادین سرمایه داری پرداخت.
اقتصادی که لیبرالیسم کلاسیک در آن پرورده شد اقتصادی بود که در آن تنها سرمایه داران به عنوان شهروند شناخته می شدند این نظام بدون هرگونه انصاف به خود تردیدی راه نداد تا کارگران را مسئول مستمندی شان بشمارد، پر زاد و ولدی شان را جنایتکارانه بداند و بر ضرورت نابرابری های اجتماعی تأکید ورزد و این عمل را با پرچم آزادی بپوشاند.
با نگاهی به تاریخ پیدایش لیبرالیسم می بینیم که این نحله فکری در بدو پیدایش در برابر استبداد و قدرت متمرکز سیاسی سر برکشید لذا برخورد آن از دیدگاه نظری با اقتدارگرایی قهری بود اما این مکتب که با انقلاب های فرانسه و انگلستان همراه بود هنگامی که به قدرت رسید با تغییر در تعاریف اولیه خود به انجیل توجیه گر نظم مستقر تبدیل گردید.
این مقاله سعی دارد تا گوشه ای از فراز و فرود لیبرالیسم را بسیار کوتاه مورد بررسی قرار دهد، لیبرالیسمی که در یکی از چرخش های خود با به سر عقل آمدن ظاهری توانست پوست اندازی کرده و با رنگ و بویی جدید خود را به جهانیان تحمیل نماید.
فلسفه سیاسی اندیشه لیبرالیسم
از نظر فلسفه سیاسی می توان استدلال کرد که اندیشه اصلی لیبرالیسم در زمینه تفکیک حدود جامعه و دولت از فلسفه “توماس هابز” به وجود آمده است. این نظریه که جوهره وجودی اندیشه لیبرالیسم است سعی بر آن داشت تا حوزه ای جدا از حوزه دولت را در حکم قدرت عمومی مطرح نماید چرا که فلسفه سیاسی لیبرالیسم در معنای وسیع آن فلسفه گسترش و افزایش آزادی فردی در جامعه تا حد ممکن است و به عقیده لیبرالیست های کلاسیک دشمن اصلی این آزادی تمرکز قدرت است که بیشترین آسیب را به آزادی فردی وارد می آورد.
از دیدگاه لیبرالی، فرد بر جامعه و مصلحت فردی بر مصلحت اجتماعی اولویت دارد.
آنتونی آربلاستر در کتاب ظهور و سقوط لیبرالیسم چنین می نویسد: «لیبرالیسم از آغاز همزاد و همراه سکولاریسم (جدا انگاری دین از دولت)، مدرنیسم یا سنت ستیزی، فلسفه اختیار یا جبرستیزی، بازار آزاد، رقابت کامل، فردگرایی، مشارکت سیاسی، نظام نمایندگی، عقل گرایی، ترقی خواهی و علم گرایی بوده است و تأکید آن بر حفظ تنوع در همه ی حوزه های زندگی است از این رو ضد وحدت گرایی، تمرکزگرایی، انحصارگرایی، و اقتدارگرایی است.››
لکن تمامی این تعاریف گفته شده که به معنای شعارهای اصلی لیبرالیسم بود با آن که دارای طمطراق و کشش بودند فاقد تعریفی کامل، مستقل و همه پسند گردیدند و از آن جا که این نحله فکری از منبع اصلی دانش یعنی حکمت و دین واقعی (نه کلیسای آلت دست فئودالیسم و اشرافی گری که لیبرالیسم بر علیه آن طغیان کرد) خود را جدا نمود و تنها به علم گرایی به صورت علم حسی و تجربی (آمپرسیستی و ساینتیستی) پرداخت در دوران تطور خود دچار فراز و نشیب های بسیاری گردید و لیبرالیسمی که برای آزادی، برابری و عدالت به پای خواسته بود به سرمایه داری رسید، تا این قشر (سرمایه داران) با ابزار و تعاریف شناور از آزادی و برابری، حاکمان مطلق بشریت گردند و برای پیشبرد اهدافشان از هیچ جنایتی فروگذار نکنند. اینان بانیان به وجود آمدن قرن بیستمی بودند که دو جنگ را اول بر مردمان کشورهای اروپایی و سپس بر مستعمرات تحمیل نمود. جنگ هایی که طی آن میلیون ها انسان (جنگ دوم بیش از ۵۵ میلیون نفر کشته از مردم اروپایی گرفت و نسل کشی ایرانیان در همین دوران اتفاق افتاد) برای ایجاد نظم نوین جهانی مورد نظر سرمایه داران به مسلخ رفتند.
مهم ترین بحث در فلسفه سیاسی لیبرالیسم مسئله قدرت و دولت می باشد که مبانی حقوقی و اقتصادی آن توسط افرادی همچون منتسکیو و آدام اسمیت (اقتصادی) مطرح گردید و جان لاک دیگر اندیشمند لیبرال است که جوهر اندیشه او کوششی برای تهدید قدرت خودکامه بود و جالب آنکه هدف افراد از ورود به جامعه مدنی و تبعیت از دولت را حفظ مالکیت شخصی می دانست.
توماس پین از دیگر عالمان این شِبهه مکتب بود که در کتاب عصر عقل (۱۷۹۶) از آزادی مذهبی دفاع و کلیسا را ریشخند کرد و اعلام داشت که ذهن من کلیسای من است. وی اصل دولت کوچک را از قانون و حقوق طبیعی استنتاج کرد که تنها وظیفه ی حکومت را حراست از حقوق طبیعی افراد در حوزه اقتصاد می دانست. البته اندیشه وی تا حدودی نیز از رفاه اجتماعی طبقات فرودست حمایت می کرد.
در قرون ۱۷ و ۱۸ میلادی به لحاظ این که پس از رنسانس اندیشه ی مطرح دیگری وجود نداشت، اندیشه لیبرالی جنبشی نظری ایجاد نمود و برای مقابله با اقتدارگرایی ـ که مانع از رشد طبقه تاجرپیشه و یا همان بورژوآ بود ـ قراردادی بودن ماهیت دولت، آزادی کار و مال از هرگونه قید و بند فئودالی، مذهبی و اخلاقی را به ارمغان آورد و مبنای اصلی اصلاحات قرار داد. با یک بررسی سطحی می توان فهمید که در آن دوره تنها طبقات تاجر بودند که از این نحوه تفکر سود کلان مادی می بردند چرا که لازمه تاجر بودن توان دست اندازی بر سفره های مختلف و ارتباط با افراد و فرهنگ های مختلفی بود که در آن دوره به لحاظ مذهبی و فرهنگی امکان پذیر نبود لکن لیبرالیسم با اصل تسامح و تساهل و هدف قرار دادن مذهبی که حدودی را در امور قرار می داد و همچنین از نظم حاکم که توسط فئودالیسم (زمین داری) بنا شده بود حمایت می کرد راه را برای تجارت بدون قید و بندهای اخلاقی و مذهبی و فرار از نظم حاکم باز نمود و با توسل به اندیشمندان لیبرال نظام جدیدی را که به لیبرالیسم کلاسیک مشهور گردید بنا نهاد.
لیبرالیسم کلاسیک و سقوط آن
آن چه از نظر گذشت اگر با نگاهی به وضعیت فعلی جامعه ما تطبیق گردد شاید نتایج مشترکی را به ذهن متباتر نماید دیری نیست که از انقلاب ما می گذرد، انقلابی که چالش بزرگ لیبرالیسم بوده هست و خواهد بود لکن ظاهراً عواملی خواهان حذف این تقابل بوده و هستند و سعی می نمایند تا اندیشه انقلاب اسلامی که دارای ریشه های وسیع مخالفت با اقتصاد لیبرال سرمایه داری بود به فراموشی سپرده شود، خواننده گرامی باید بداند که هر چند لیبرالیسم کلاسیک در اوایل قرن بیستم سقوط کرد و جای خود را به اندیشه دولت رفاهی داد اما در دهه ۱۹۷۰ به بعد این نوع لیبرالیسم با پوسته جدیدی اما با همان اندیشه کلاسیک مجدداً وارد میدان گردید و این بحث نیز از این جهت مهم می باشد که هر چند لیبرالیسم چند صباحی بر سر عقل آمد، اما بسیاری از روشنفکرنمایان ظاهراً به سر عقل نیامده و نوشخوار کننده تفکرات منسوخی هستند که با انقلاب اسلامی در تضاد ظاهری و باطنی می باشد و چند سالی است که رواج دهنده آن بوده و هستند.
سید شهیدان اهل قلم چنین می نویسد:
نگاهی به شهر بینداز! عقل غربی سیطره یافته و وجود بشر را در دایره المعارف خویش معنی کرده است، بی دردی و لذت پرستی، توجیه عقلانی یافته است و از میدان های ورزشی تا کلاس های دانشگاه رب النوع تمتع است که پرستیده می شود و باز در این میان بسیج و حزب الله تنها و غریب است و با آن چوب زیر بغل و پای مصنوعی و دست فلج، چشم پلاستیکی و موی کوتاه و محاسن و لباس ساده و فقیرانه و لبخند معصومانه مظهری است از یک دوران سپری شده که با خونین شهر آغاز شده و در والفجر ۱۰ به پایان رسیده و بعد از مرصاد از ظاهر اجتماع به باطن آن هجرت کرد و بیماردلان را در این غلط انداخت که دیگر تمام شد. نه…!
لیبرالیسم کلاسیک را باید این گونه تفسیر کرد:
تفکرات پوسیده ای که خود به باطل بودن خود رسیده اند و برای نجات به هر دست آویزی می آویزند. این نحله در اولین مرحله سقوط خود که دلایل آن از نظر می گذرد به مفهوم دولت رفاهی پناه برد.
لیبرالیسم کلاسیک و اصول آن
همان گونه که عنوان شد در لیبرالیسم فردگرایی و انسان محوری در تقابل با خدامحوری قرار داشت بنابراین سؤال اصلی اندیشمندان آن، این بود که بالاترین موجود و ارزشمندترین موجود چگونه می تواند به سعادت برسد و جواب های این سئوال به صورت اصول اساسی لیبرالیسم درآمد.
۱ـ اصل آزادی:
افرادی همچون لاک، مونتسکیو، جرمی بنتهام و کانت این گونه استدلال کردند که اگر انسان آزادی نداشته باشد نخواهد توانست استعدادهای جسمی و فکری خود را شکوفا نماید. مفهوم آزادی در کشورهایی مطرح گردید که آبستن انقلاب صنعتی بودند و انقلاب صنعتی پدید آورنده ابزار و اسباب نیرومندی برای تولید ثروت بود که منجر به شکاف میان صنعت قبل و بعد از آن گردید. این امر باعث شد تا کارگاه های مبتنی به روش سنتی ورشکسته و تعطیل گردیده و تنها تجار دارای سرمایه های کلان بتوانند کارخانه های مدرن را تصاحب نمایند و به فعالیت بپردازند و پس از انقلاب صنعتی بود که شکاف میان اغنیا و فقرا بیشتر شده و جامعه به صورت دوقطبی درآمد. این اتفاق نتیجه آزادی به مفهوم (liberty) یا آزادی مثبت بود که به یک فاجعه تبدیل گردید.
در چارچوب فلسفه آزادی، هیچ مقامی نمی توانست آزادی فعالیت اقتصادی [مد نظر سرمایه داران] کسی را محدود کند. به تدریج این اندیشه پیدا شد که چنین آزادی می تواند اسارت بار باشد، چون قطبی شدن جامعه را به دنبال دارد و آزادی این چنینی به مثابه حضور گله ای از میش و گرگ در کنار یکدیگر است که برای گرگ ها (قشر سرمایه دار و بورژوا) آزادی به معنای واقعی کلمه وجود دارد لکن آزادی برای گله میش ها (مردم و کارگران) همان اسارت است.
۲ـ اصل برابری:
اصلی که برای کنترل بر آزادی مطرح گردید برابری بود. اما آن چه به عنوان پاسخ از سوی لیبرال ها در جواب حدود برابری مطرح گردید عبارت بود از برابری در زمینه های سیاسی، اجتماعی و قضایی یا حقوقی.
بنابراین مفاهیم یعنی این که برابری اجتماعی معادل برتری نداشتن کسی بر دیگری بوده و برابری سیاسی یعنی داشتن یک حق رأی برای هر کس و برابری قضایی یعنی یکسان بودن قانون برای همه افراد. اما آن چه به واقع صورت پذیرفت عدم برابری در اقتصاد بود که به از بین رفتن تولید کنندگان کوچک و صاحبان حرفه منجر گردید و برابری در سطح قضایی و اجتماعی نیز شعاری بود که پس از انقلاب صنعتی بر روی کاغذ ماند.
۳ـ اصل برادری:
اصل برادری نیز اصلی بود که خواهان جبران تنفر و قساوت به وجود آمده به واسطه عدم وجود آزادی و برابری در جامعه بود که این اصل نیز خود به لحاظ دوقطبی بودن جامعه در عمل هیچ توفیقی نداشت.
۴ـ اصل حکومت دموکراسی یا مردم سالاری:
آن چه در اصول دیگر لیبرالیسم مطرح شد تنها زمانی قابلیت اجرا داشت که در سایه حکومت غیردیکتاتوری باشد. لکن آن چه پس از انقلاب فرانسه به وقوع پیوست تنها حکومت بورژوآها یا سرمایه داران بود که به اقتصاد و مردم نگاهی خاص به عنوان بردگان داشتند. از نمونه این نوع نگاه آن بود که در بسیاری از کشورها حق رأی تنها برای افرادی در نظر گرفته شد که دارای مقدار معینی پول یا زمین بودند. نتایج این نوع نگاه و سرمایه داری به وجود آمده در فردای شکل گیری حکومت های لیبرال فاجعه آمیز بود.
نظام مذکور باعث تجمیع ثروت های کلان در دست عده ای اندک گردید، آن چه به وقوع پیوست را نمی توان به طور دقیق بیان نمود چرا که عمق آن، چنان ناپیداست که از بیان خارج است؛ قشر عمده مردم از سوددهی کارخانه ها و معادن نه تنها بی بهره بودند بلکه شرایط عادی زندگی را نیز نداشتند و به صورتی رقت بار زندگی می کردند و به جهت این که تنها مصرف کنندگان تولیدات صنعتی بدین نحو محدود به قشر کوچکی از جامعه شدند و قدرت خرید به حد پائینی در جامعه رسید بر اساس قانون طلایی لیبرال ها هیمنه اصول عرضه و تقاضا شکسته شد چرا که با افزوده شدن تولید و نبود مصرف کننده دیگر سرمایه داری قادر به ادامه حیات نبود و در این مرحله بود که صدای خرد شدن استخوان بندی اصول سرمایه داری شنیده شد.
جنگ اول و دوم جهانی و بحران اقتصادی و ظهور کمونیسم
در سال های آغازین قرن بیستم اقتصاد و سرمایه داری که خرک خیمه لیبرالیسم می باشد مضمحل گردید دیگر کسی نمی توانست تضاد درونی آزادی و لیبرالیسم را توجیه نماید. تا این دوره تمامی لیبرال های سینه چاک به کوچک کردن دولت یا دولت حداقلی که از دخالت در اقتصاد بپرهیزد پرداخته بودند.
آنتونی آربلاستر می نویسد: ‹‹در جوامعی که با فقر و گرسنگی توده دست به گریبانند، همه آن ها
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 