پاورپوینت کامل جنبه های مختلف اعجاز قرآن ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جنبه های مختلف اعجاز قرآن ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جنبه های مختلف اعجاز قرآن ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جنبه های مختلف اعجاز قرآن ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint :
>
توضیح ابتدایی:
آن چه در پی می خوانید خلاصه مطالبی است که استاد شهید آیت الله مطهری در جلسات مختلف درباره پاورپوینت کامل جنبه های مختلف اعجاز قرآن ۱۱۲ اسلاید در PowerPoint بیان داشته و در سه کتاب منتشر شده است.
منابع مورد استفاده به شرح زیر است:
۱ـ وحی و نبوت فصل قرآن ـ مجموعه آثار ج ۲ از صفحه ۲۱۲ تا ۲۲۵
۲ـ نبوت بخش اعجاز قرآن ـ مجموعه آثار ج ۴ از صفحه ۴۴۸ تا ۵۲۷
۳ـ آشنایی با قرآن، تفسیر سوره بقره ـ مجموعه آثار ج ۲۶ از صفحه ۲۰۰ تا ۲۱۳
تحدّی قرآن
قرآن نشان می دهد که از همان اوّلی که نازل شده است مردم را به مبارزه طلبیده است، نه تنها مردم آن محیط و مردم آن عصر را، بلکه مردم همه ی زمان ها را. در سوره بنی اسرائیل می فرماید: « قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلی أَنْ یأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا یأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً»(۸۸) اگر جن و انس اجتماع کنند و همدست و همفکر شوند و همه آن ها بخواهند منتهای نیروی خودشان را به کار ببرند که مثل این قرآن را به وجود بیاورند، نمی توانند به وجود بیاورند.
ماهیت ادعای قرآن
قرآن در آیاتی صریحاً می فرماید یک سوره هم مثل این قرآن نمی توانید بیاورید. در بعضی جاها دارد که ده سوره؛ شما که می گویید این قرآن افتراء است ده تا سوره هم شما بیاورید. در یک جا می گوید یک سوره شما بیاورید. این آیات را هم بخوانیم برای این که ماهیت دعوای قرآن روشن بشود.
در سوره هود آیه ۱۳ می فرماید: «أَمْ یقُولُونَ افْتَراهُ» آیا این ها می گویند که این افتراست، این سخن را به خدا بسته است و می گوید سخن خداست و حال آنکه سخن خدا نیست؟ «قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ» شما هم ده تا سوره مثل همین بیاورید از همین افتراها «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ» نگویید هنر ما نمی رسد؛ هر کسی هم که دلتان می خواهد دعوت به همکاری کنید که در مقابل خدا چنین سوره هایی بیاورند «إِنْ کنْتُمْ صادِقِینَ» اگر راست می گویید در این ادعای خودتان؛ یعنی اگر واقعاً شما که می گویید این افتراست همین را روی عقیده می گویید. قرآن با کلمه «إِنْ کنْتُمْ صادِقِینَ» می خواهد بگوید این حرفی که این ها می گویند روی عقیده نمی گویند، عقیده ندارند به افترا بودن قرآن؛ چون نمی خواهند زیر بار بروند و چون عناد دارند این ادعا را می کنند.
در سوره یونس آیه ۳۸ می فرماید: «أَمْ یقُولُونَ افْتَراهُ» آیا این ها می گویند این افتراست؟ «قُلْ فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِثْلِهِ» ده تا سوره هم نمی گوییم، بگو یک سوره مثلش بیاورید ـ سوره هم که می گوید، می دانید در قرآن کوچک و بزرگ دارد؛ سوره «إِذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ» هم یک سوره است، سوره «إِنَّا أَعْطَیناک الْکوْثَرَ» هم یک سوره است ـ شما فقط یک سوره مانند این بیاورید کافی است. این جا هم باز می فرماید: «وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ» نمی گویم خودتان تنها بیاورید، هر کس را هم که دلتان می خواهد دعوت به همکاری کنید، با همکارانتان سوره ای مانند قرآن بیاورید. باز اینجا هم می فرماید: «إِنْ کنْتُمْ صادِقِینَ» اگر راست می گویید در ادعای خودتان؛ یعنی شما دروغ می گویید و در ادعای خودتان صادق نیستید.
در سوره بقره این طور می فرماید: «وَ إِنْ کنْتُمْ فِی رَیبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلی عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ» «۱» اگر شما در شک هستید، واقعاً تردید دارید درباره آن چه که ما بر بنده خودمان فرود آورده ایم خودتان را آزمایشی بکنید «فَأْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ» سوره ای مانند آن بیاورید.
تا این جا ما دو مطلب را در ماهیت ادعای قرآن روشن کردیم: یکی این که قرآن برای خودش ادعای معجز بودن کرده است و دیگر این که این ادعای معجز بودن به این نیست که تمام قرآن معجزه است، بعض قرآن هم معجزه است.
مزایای قرآن بر معجزات دیگر
۱ـ از نوع سخن بودن
البته این جهت هم هست که اگر بتوانیم مدعای خود قرآن را ثابت کنیم، آن وقت مزیت این معجزه بر همه معجزات دیگر روشن است از دو جهت: یکی این که از نوع سخن است یعنی یک چیزی است که خودش مبین یک فکر و یک روح است و یک سلسله مطالب است؛ چون به اندازه ای که سخن، گوینده را نشان می دهد یعنی فاعل خودش را نشان می دهد هیچ کار دیگری، کننده را نشان نمی دهد.
۲ـ قابلیت بقا
مزیت دیگری که در این جهت [برای قرآن ] هست قابلیت بقای آن است. هیچ اثری به اندازه سخن قابل بقا نیست و سرّ این که معجزه اصلی خاتم الانبیاء از نوع سخن انتخاب شده است این است که این دین، دین خاتم است و دینی است که باید برای همیشه باقی بماند و باید جاویدان بماند و یگانه اثری که می تواند به طور جاویدان و دست نخورده باقی بماند سخن است.
اعجاز قرآن در چه قسمتی است
اعجاز قرآن در چه قسمتی است؟ آیا اعجاز قرآن در یک قسمت بالخصوص است یا در قسمت های متعدد است؟ از خود قرآن چه استنباط می شود؟ قرآن تصریح نمی کند که وجه اعجاز، فلان وجه بالخصوص است چون واقعاً نمی خواهد وجوه اعجاز را محدود به یک حد خاصی کند و بلکه در آیات متعدد، در هر قسمتی به یک جنبه بالخصوص به عنوان یک اعجاز اشاره می کند.
سخن پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
شیعه و سنی روایت کرده اند که پیغمبراکرم فرمود: «ظاهِرُهُ انیقٌ وَ باطِنُهُ عَمیقٌ»
«ظاهِرُهُ انیقٌ» زیبایی اش را می گوید، «باطِنُهُ عَمیقٌ» جنبه علمی و فکری اش را می گوید: و باطن آن خیلی ژرف است، ژرفاست، یعنی عمقش خیلی زیاد است مثل یک دریایی که شما در آن شناوری می کنید، یک مقدار می روید ولی آن هنوز عمق دارد، یک مقدار دیگر می روید باز هم هنوز عمق دارد، باز هم می روید هنوز هم عمق دارد. «لَهُ تُخومٌ وَ عَلی تُخومِهِ تُخومٌ» این جا طبقه به طبقه بودن قرآن را ذکر می کند، می گوید یک نهایتی دارد ولی بالای این نهایت، نهایت دیگر است؛ حدی دارد، بالای این حد، حد دیگری است، که در این زمینه هم داریم که قرآن «عِباراتٌ وَ اشاراتٌ وَ لَطائِفُ وَ حَقائِقُ، الْعِباراتُ لِلْعَوامِّ وَ الْاشاراتُ لِلْخَواصِّ وَ اللَّطائِفُ لِلْاوْلِیاءِ وَ الْحَقائِقُ لِلْانْبِیاء» طبقه به طبقه است، یعنی درجه به درجه است، سطح به سطح است؛ یک سطح قرآن برای یک سطح از افکار است، سطح دیگری دارد برای سطح فکر بالاتری. «لا تَفْنی عَجائِبُهُ وَ لا تَنْقَضی غَرائِبُهُ»
شگفتی های قرآن تمام نمی شود، عجایب قرآن پایان نمی پذیرد. معلوم است که پیغمبر اکرم از روز اول نظر داشته است به این مطلب که آن چه که امروز بشر درباره قرآن کشف می کند آخرین حد قرآن نیست؛
محتویات قرآن آن چیزهایی است که تدریجاً در آینده باید کشف کنند و بفهمند، و حقّاً وقتی که ما در حدود فهم و فکر خودمان نگاه می کنیم می بینیم که آن چه که امروز بشر درباره اعجاز قرآن چه از جنبه زیبایی و چه از جنبه علمی ـ و مخصوصاً از جنبه علمی ـ کشف می کند و واقعاً می فهمد و واقعاً هم به دل انسان می چسبد نه یک چیزی که بخواهند ببندند و پیش خود بسازند، خیلی بیش از آن چیزی است که به عنوان مثال در ده قرن قبل چه از نظر زیبایی و چه از نظر علمی و فکری می فهمیده اند.
در اعجاز قرآن اگر بخواهیم بحث کنیم در دو مقوله باید بحث کنیم، یکی مقوله زیبایی و دیگری مقوله علمی و فکری.
اعجاز قرآن از جنبه هنری و زیبایی
فصاحت و بلاغت
یکی از وجوه اعجاز قرآن که از قدیم الایام مورد توجه قرار گرفته و فوق العاده مورد توجه بوده است جنبه لفظی و جنبه ظاهری آن است که به جنبه فصاحت و بلاغت تعبیر می کنند. فصاحت و بلاغت را تا حدودی هر کسی در هر زبانی وارد باشد در آن زبان می شناسد، که خودش یک موضوعی است؛ یعنی روشنی بیان، شیرینی بیان، زیبایی یک بیان، جذابیت یک بیان. راجع به فصاحت و بلاغت، علمای فن بحث کرده اند که چه چیزهایی سبب می شود که کلام زیبا و فصیح شود، از نظر این که آهنگ لفظ و حروف چگونه باید باشد و معانی چگونه باید ردیف شده باشند؛ و می گویند قبل از آن که احتیاج به تعریف داشته باشد و ما بخواهیم تعریف کنیم، هر کسی تا حدودی فصاحت و بلاغت را می شناسد.
به عنوان مثال در زبان فارسی سعدی به فصاحت معروف است. این که هر کسی که با زبان فارسی آشنایی مختصری دارد در روح خودش یک جذبه ای نسبت به آثار سعدی احساس می کند، تابع این نیست که اول تعریف فصاحت و بلاغت را از زبان ادبا شنیده باشد بعد دنبال آن رفته باشد.
اگر زیبایی بصری باشد چشم که به آن افتاد، به سوی آن کشیده می شود. اگر زیبایی سمعی باشد، مثل آهنگ ها، وقتی که یک آهنگ زیبا را یک گوش می شنود، به حکم غریزه و طبیعت خودش به سوی آن کشیده می شود.
مسأله اعجاز قرآن در آن جهتش که مربوط به زیبایی است مربوط به جذابیت قرآن است که چیز جذابی است.
قرآن و تعابیر شاعرانه
این خصوصیت در زیبایی قرآن هست که با این که فصاحت را به منتها درجه رسانده است، از هر نوع تعبیر شاعرانه ای که بوی کذب در آن باشد پرهیز کرده است. به عنوان مثال در شعرها داریم:
یا رب چه چشمه ای است محبت که من از آن یک قطره آب خوردم و دریا گریستم
این از نظر شعری خیلی زیباست اما از نظر واقعیت خیلی دروغ است. وقتی که انسان زیر ذره بین واقع بینی می بیند که یک بشری، می گوید من یک دریا اشک ریختم، می فهمد که این سخن دروغ است. ولی وقتی که از جنبه زیبایی نگاه می کند می بیند واقعاً زیبا گفته. در قرآن بویی از این تعبیرات نیست.
قرآن و تشبیهات
سخن را اغلب تشبیه زیبا می کند، و علت این که زیبا می کند این است که وقتی مطلبی را به مطلب دیگری تشبیه می کنند، دو چیز را قرین یکدیگر قرار می دهند و این اعجاب را برمی انگیزد. در قرآن اتفاقا تشبیه هم زیاد به کار نرفته و با این حال زیباست و فوق العاده هم زیباست. تشبیه در قرآن بسیار کم است. قرآن در عین این که از مقوله زیبایی است باز با عقل و روح و فکر انسان سر و کار دارد یعنی مسائلی که می گوید همان مسائلی است که عقل می پذیرد.
شعر فقط زیبایی است، راهی را نمی خواهد نشان بدهد. جایی که کسی می خواهد راهی را نشان بدهد، او دیگر نمی تواند با تعبیرات شاعرانه که همه اش تخیل است راه را نشان بدهد. وقتی کسی می خواهد یک مطلب را برای دیگری بیان کند باید همان عین حقیقت را به او بگوید، و در قرآن با این که تمام آیات آن تعلیم و یاد دادن است، همان عین حقیقت را گفتن و بیان کردن است، در عین حال زیبایی هم هست.
شما بعد از چهارده قرن پیدا کنید یک کسی بتواند به این زیبایی و به این تأثیر موعظه کند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ» ای کسانی که ایمان آورده اید (خطاب به مؤمنین است) تقوای الهی را داشته باشید، خدا را در نظر بگیرید «وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ» لازم است هر نفسی دقت کند در آن چه که برای فردا پیش می فرستد (چه قدر این تعبیر عجیب است!).
سبک بیان قرآن
اولاً قرآن یک سبک بیان مخصوصی است. اجمالاً می دانیم که سبک ها [متفاوتند.] لااقل در فارسی می توانیم بشناسیم که سبک عبارت ها با هم خیلی فرق می کند. به عنوان مثال سبک نثر سعدی یک سبک مخصوص به خود است.
قرآن یک سبک و اسلوب مخصوص به خود است. اگر ما یک آیه قرآن را در میان نهج البلاغه بگذاریم می بینیم آیه قرآن در آن نمایان و مشخص است که این یک سبک است و آن سبک دیگری؛ این کلمات به شکل دیگری با یکدیگر پیوسته شده اند غیر از آن شکل. چنین سبکی در زبان عربی سابقه ندارد (در غیر عربی که معنی ندارد بگوییم این سبک باشد)؛ نه تنها سابقه ندارد، لاحقه هم ندارد، و این خیلی عجیب است.
قرآن سبکش لاحقه ندارد یعنی هیچ کس نیامده و نتوانسته است یک سطر بیاورد که همان وضع خاص قرآن و همان اسلوب غیر قابل توصیف قرآن را داشته باشد که وقتی سر هم کنیم بگوییم این با آیه قرآن چه فرق می کند؟ آن نرمش عجیبی را که در این سبک هست [داشته باشد؛] و لهذا هم بی سابقه است و هم غیر قابل تقلید.
آهنگ پذیری قرآن
مسأله دیگری که مربوط به سبک قرآن است و از قدیم مورد توجه بوده است مسأله آهنگ پذیری قرآن است. این خیلی عجیب است. تا آن جا که در زبان ها نشان داده اند، جز شعر چیز دیگری آهنگ نمی پذیرد. آهنگ واقعی که یک نفر موسیقیدان بتواند برای آن آهنگ بسازد؛ شعر است که آهنگ می پذیرد. البته هر نثری را می شود با آواز بلند خواند اما آن کسی هم که آهنگ ها را نمی شناسد می فهمد که اگر این را ساده بخوانند بهتر از آن است که با آواز بخوانند. ولی یک نثر آهنگ پذیر آن نثری است که وقتی آن را با آهنگ می خوانند آن را بهتر بیان می کند تا وقتی که ساده می خوانند. به این می گویند آهنگ پذیری، یعنی آهنگ، آن را بهتر می تواند بیان کند از غیر آهنگ.
قرآن [از نظر قالب ] شعر نیست، چون نه وزن دارد نه قافیه و نه هجاهایش هماهنگ با یکدیگر است. قرآن یگانه نثر آهنگ پذیر است. همین قرائت هایی که می خوانند ـ کسانی که اهل قرائت هستند ـ با آهنگ می خوانند. حالا شما یک کلام دیگر، خود خطبه های پیغمبر را بیایید با آهنگ بخوانید، اصلاً نمی پذیرد. خطبه های نهج البلاغه را شما بیایید با آهنگ بخوانید، نمی پذیرد. هر کلام نثر عربی یا فارسی را بیایید با آهنگ بخوانید، نمی پذیرد. تنها قرآن است که آهنگ پذیر است و این همان مطلبی است که از صدر اسلام به آن توجه شده است.
حلاوت قرآن
موضوع دیگر مسأله حلاوت قرآن است یعنی شیرینی و تناسبش با ذائقه انسان به طوری که سیر ناشدنی است. خود تلاوت قرآن موضوعیت دارد، به خاطر اثری که در خصوص تلاوت قرآن موجود است و این اثر هم باز مربوط به همان سبک و زیبایی قرآن است، چون این کلام با کلمات دیگر فرق می کند یعنی همان معنی را اگر شما از زبان دیگر بشنوید آن اندازه در شما اثر نمی گذارد که از زبان قرآن بشنوید؛ باز نه چون قرآن کلام خداست و به شکل مرموزی این اثر را می گذارد، بلکه جنبه مرموزی و اعجاز آمیزی اش همان جنبه زیبایی آن است، همان جنبه تناسب فوق العاده و تحریک فوق العاده ای است که این کلام می تواند در روح شنونده ایجاد کند. لهذا قرآن را خیلی باید تلاوت کرد.
درست است که ما خودمان هم گاهی مردم را ملامت می کنیم که افرادی فقط قرآن را تلاوت می کنند ولی به محتویات و دستورهای آن کاری ندارند، در حدیث هم هست: «رُبَّ تالٍ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ یلْعَنُهُ» بسا کسانی که قرآن را تلاوت می کنند ولی قرآن خودش آن ها را لعن می کند، چون بر ضد قرآن عمل می کنند؛ این مطلب حرف درستی است ولی به معنی آن است که قرآن را هم باید عمل کرد و هم تلاوت کرد.
زیبایی معنوی
پس مسلّماً یکی از وجوه اعجاز قرآن کریم همان زیبایی الفاظش است ولی این زیبایی الفاظ، مجزا از زیبایی معنوی قرآن نیست.
احساسات بشر یک نوع نیست، انسان انواعی از احساسات دارد و هر جمال و زیبایی با یک نوع از احساسات انسان مطابقت و هماهنگی دارد. موسیقی زیباست ولی زیبایی ای است که گوش انسان آن را احساس می کند. مناظر زیبا زیباست ولی زیبایی ای است که چشم انسان با آن ها سر و کار دارد. یک غزل عشقی را که انسان می شنود با غریزه شهوانی او سر و کار دارد؛ آن غریزه، زیبایی آن را احساس می کند؛ ولی شعر حماسی فردوسی را که می شنود حس سلحشوری او از آن لذت می برد.
ولی زیبایی قرآن با احساس معنوی انسان، یعنی آن احساسی که توجه انسان را به عالم بالا تحریک و تهییج می کند. سروکار دارد.
اعجاز قرآن از جنبه علمی و فکری
و اما جنبه علمی و فکری؛ آن مربوط به محتویات قرآن است، ربطی به لفظ و ظاهر قرآن ندارد.
اعجاز قرآن از نظر بیان توحید و معارف ربوبی
آن چه راجع به این قسمت در قرآن آمده است، از حدود فکر یک فرد، هر اندازه نابغه باشد، [بالاتر است؛] این جور اظهارنظر کردن غیر مقدور است خصوصاً با توجه به محیطی که قرآن در آن محیط نازل شده است یعنی معارف مردم آن عصر و زمان و محیط، و با توجه به امّی بودن و درس ناخواندگی پیغمبر، و حتی با توجه به آن چه که در دو منبعی که برای این مطالب در آن عصرها وجود داشته است، یکی کتب آسمانی آن وقت مثل تورات و انجیل و حتی کتاب هایی نظیر اوستا، و دیگر افکار علمی و فلسفی ای که در آن عهدها بوده گو این که در عربستان چیزی از این افکار نبوده است؛ حالا اگر ما در همین مسأله رسیدیم به این مطلب که بیان قرآنی بیانی است مافوق عصر و زمان خودش و حتی خیلی مقدّم بر ازمنه بعد الی یومِنا هذا، آن گاه با توجه به این که کسی که این سخنان را گفته یک مرد عرب امّی بوده است، این خودش اعجاز است.
توصیفات خدا به عظمت و جلال در قرآن
کسانی که در علم توحید واردند می دانند که بسیاری از مراتب توحید [و بسیاری از] توحیدها در مرتبه بالاتر، شرک و کفر است.
قرآن در این جور مسائل آن حد اعلای مراتب توحید را بیان کرده است، همان هایی که واقعاً در ذهن امثال ما ـ مخصوصاً در توحید در فاعلیت ـ نمی گنجد و مجبوریم یا مجبورند خیلی ها که این جور آیات را تأویل کنند چون آن قدر بزرگ است که نمی توانند تصور کنند. به عنوان مثال در اول سوره حدید چند آیه است که همه آن آیات عجیب است. یک آیه اش این است: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِکلِّ شَی ءٍ عَلِیمٌ» او اولِ همه اشیاء است، اول مطلق اوست و آخر مطلق هم او
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 