پاورپوینت کامل باورهای خرافی ۹۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل باورهای خرافی ۹۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل باورهای خرافی ۹۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل باورهای خرافی ۹۵ اسلاید در PowerPoint :

>

اشاره

یکی از معضلات همیشگی جوامع، مخلوط شدن حقایق و باورها با خرافات و کج فهمی ها می باشد. چه بسا باورهایی که پشتوانه ی مشخص و صحیحی نداشته، ولی مرور زمان آن را تا مرز یک اعتقاد مقدس پیش برده است.

دنیای امروز چنان در گرداب خرافات گرفتار شده که بخش بزرگی از فضای فرهنگ جهانی را اوهامی بی اساس فراگرفته است؛ کتاب ها، نشریات و سینما در سطح گسترده ای در خدمت نشر خرافات و ترویج توهماتی است که مردم را سرگرم نموده و از اندیشه های درست و خردورزی و کوشش و پشتکار دور می کند.

چیستی خرافه

خُرافه، واژه ای عربی است و ریشه آن «خرف» به معنای «چیدن میوه» یا «پیری و فرتوتی» است. نام پاییز هم در عربی «خریف» است که ممکن است از همین ریشه مشتق شده باشد. «خُرافه» مصدر این فعل است.

مرحوم دهخدا و دکتر معین در معنای خرافه نوشته اند: خرافه در عرف لغوی، سخنان پریشان و نامربوط ولی خوشایند یا عادت و عقیدتی بیرون از مبنای عقل و ناسازگار با آموزه ها و موازین شرع و حتی عرف را گویند.(۱)

بنابراین خرافات، به معنای عادات و باورهای باطل و بی اساسی است که فاقد مبنای عقلی و علمی بوده و با موازین شریعتْ سازگار نباشد، اگرچه با استفاده از نمادهای دینی و ظاهری مقدس به میدان آمده باشد. به عبارت دیگر، هر نوع اندیشه ی باطل و خلاف واقع است. به طور معمول در خرافه، رویدادها و حوادثی که با هم ارتباط منطقی ندارند، به یکدیگر ربط داده می شوند و یا علت و معلول یکدیگر دانسته می شوند.

تاریخچه خرافات

خرافه در اصل نام مردی از قبیله عذره (از طوایف عرب) بوده است که مدتی غایب شده و پس از برگشت داستان هایی نقل می کرد که گمان کردند او دیوانه و جن زده شده است؛ مردم او را به دروغ متهم می ساختند و گفته های او را باور نداشتند و می گفتند: « هذا حدیث خرافه، و هو حدیث مستملح الکذب ـ این از گفته های خرافه است و این گفتاری نمکین اما دروغ است.» از آن پس به هر سخن دروغی گفته می شد: سخن خرافه. (۲)

صرف نظر از خرافاتی که امروزه با مقاصد سوء و اهداف غیرانسانی ازجمله استعمار و استثمار بشر، از سوی برخی افراد بلکه گروه ها و قدرت های سودجو، ساخته و پرداخته می شود، با توجه به ریشه ی تاریخی و آثار به جای مانده از گذشتگان، خرافات به عنوان پدیده ای انسانی، همواره و در دوران مختلف با انسان همراه بوده و جزیی از رفتار فرهنگی، اجتماعی و فردی او به شمار می رفته است. درحال حاضر نیز این پدیده کماکان به عنوان بخشی از فرهنگ جوامع محسوب شده و در زندگی آن ها حضور دارد.

در هر حال آن چه اهمیت دارد اصل وقوع و محقق بودن وجود خرافات است که همواره وجود داشته و بزرگان دین و انبیا و اولیاء الهی، پیوسته سعی در زدودن این گونه خرافات داشته و همگان را به واقع گرایی و حقیقت جویی ترغیب نموده اند.

به عنوان مثال وقتی یگانه فرزند پسر پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم، به نام «ابراهیم» درگذشت، روز مرگ او آفتاب گرفت، ملت خرافی و افسانه پسند عرب، گرفتگی خورشید را نشانه عظمت مصیبت پیامبر دانسته و گفتند: «آفتاب برای مرگ فرزند پیامبر گرفته شده است.» پیامبر این جمله را شنید، بالای منبر رفت و فرمود: «آفتاب و ماه، دو نشانه ی بزرگ از قدرت بی پایان خدا هستند و سر به فرمان او دارند، هرگز برای مرگ و زندگی کسی نمی گیرند. هر موقع ماه و آفتاب گرفت، نماز آیات بخوانید. در این لحظه از منبر پائین آمد، و با مردم نماز آیات خواند.» (۳)

جالب تر این که هنگامی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سه ساله بود، نزد مادر رضاعی خود حلیمه سعدیه در بادیه ای دور از مکه به سر می برد، روزی به مادر رضاعی خود گفت: «ای مادر! چرا دو نفر از برادرانم را ـ منظور پسران حلیمه سعدیه است ـ در روز نمی بینم؟» حلیمه گفت: «آن ها روزها گوسفندها را به بیابان برای چراندن می برند، و اکنون در بیابان هستند.» پیامبر(ص) فرمود: «دوست دارم من نیز همراه آن ها بروم» حلیمه به او قول داد که بامداد فردا، او را نیز همراه برادران به بیابان بفرستد. فردای آن روز فرا رسید، حلیمه روغن بر موی پیامبر(ص) زد، سرمه بر چشمش کشید، و یک مهره یمانی (برای محافظت او) بر گردنش آویخت. پیامبر(ص) (که در همان دوران کودکی با خرافات و امور بیهوده مبارزه می کرد) بی درنگ همان مهره را از گردن بیرون آورد و به دور انداخت، سپس به حلیمه رو کرد و فرمود: «مادرجان! آرام بگیر این چیست؟ من خدایی دارم که مرا حفظ می کند. (نه مهره یمانی).» (۴)

خرافات در فرهنگ ها

داستان خرافه پرستی در میان ملل و اقوام مختلف امروزی ادامه دارد که از باب مشت نمونه خروار، به چند مورد اشاره می کنیم:

در اروپا معتقدند اگر دفعتاً بینی کسی خارش کند علامت آن است که با کسی نزاع خواهد کرد.

در اسکاتلند اهل خرافه معتقدند چنانچه بینی کسی دفعتاً شروع به خارش کند نشانه آن است که کسی عاشق دلخسته او است.

در کانادا نیز معتقدند اگر بینی کسی دفعتاً خارش کند یا دیوانه خواهد شد یا با غریبه ای ملاقات می کند یا احمقی را می بوسد و یا در خطر است.

بنابر یک خرافه انگلیسی و اروپایی، اگر کسی به سکسکه بیفتد حتماً یک نفر دارد به او فکر می کند!

در یونان معتقدند سکسکه علامت آن است که شخصی که از سکسکه کننده متنفر است دارد همان لحظه پیش کسی دیگر از او بدگویی و گله می کند و تنها راه خلاصی از دست سکسکه آن است که انسان بتواند نام کسی را که پشت سرش غیبت می کند حدس بزند! (۵)

عدد به اعتقاد بیشتر مردم جهان یکی از اعداد نحس محسوب می شود. شهید مطهری در این باره می گوید: «ما سابقاً خیال می کردیم که این امر (نحس بودن عدد سیزده) اختصاص به ملت ما یا ملت های ما دارد؛ بعد اطلاع پیدا کردیم که ملت های به اصطلاح پیشرفته ـ یعنی اروپایی ها و آمریکایی ها ـ صد درجه بیشتر از ما به این عدد تهاجم کرده اند.» (۶)

خرافات در ایران

مشاهده کردیم که وجود خرافه و اعتقاد به آن، منحصر به جامعه ما نیست. در همه کشورها و در همه آیین ها و دین ها، خرافه، با شدّت و ضعف آن وجود دارد؛ امّا آن چه مسلّم است، هر چه بهره ی انسان ها از دانش و بینش کمتر باشد، به همان نسبت، از واقعیت ها دور می شوند و دل در گرو امور غیر واقعی و خرافات می نهند.

دو شیوه برخورد نادرست با خرافه

متأسّفانه در جامعه ی ما دو شیوه برخورد نادرست نسبت به خرافات وجود دارد.

اول، ورود گزاره ها و اعتقادات بی پایه با عنوان های فریبنده و دل خوش کننده به قلمرو امور حقیقی و دینی است که بسیار خطرناک و آسیب زننده است. همچنین موجب بی اعتمادی دین گرایان به اصل دین و دیگر گزاره های درست دینی می شود.

دوم، نحوه برخورد و مبارزه با خرافات است که عدّه ای با نام آگاهی نسبت به خرافات و قصد مبارزه با آن ها، با بسیاری از اعتقادات و رسوم دینی، تحت این عنوان به مبارزه بر می خیزند. در این نوشتار برآنیم تا به برخی از موارد که به صورت افراطی و خرافی در جامعه ما رواج دارند اشاره و به نقد و بررسی و تبیین درستی و نادرستی آن ها بپردازیم.

چشم زخم

یکی از اموری که امروزه برای بسیاری از مردم سوال برانگیز و چه بسا هولناک شده و به علل مختلفی همچون شرم و حیا، رعایت حریم مخاطب، حفظ شوون خانوادگی و… تنها به باور قلبی خود اکتفا کرده و کمتر بر زبان جاری می سازند، مسئله شور چشمی و چشم زخم، یا همان چشم نظر است که به دغدغه ای مهم برای برخی افراد تبدیل شده و بسیاری از مشکلات و گره افتادن های زندگی خود را بدان منتسب می کنند.

ریشه های این تفکر از گذشته های بسیار دور در میان مردم رواج داشته است. درگذشته، بیماری، مرگ نابهنگام، بدبختی و حادثه های ناگوار را نتیجه چشم زدن دشمنان و حسودان می دانستند.

به گمان آنان، در نگاه بعضی اشخاص، نیرویی اهریمنی نهفته است که دانسته و ندانسته موجب بدبختی دیگران می شود. به اصطلاح، چشم بعضی شور است و وقتی نگاهشان به کسی بیفتد برای او رنج به بار می آورد به خصوص که در نگاه حسرت و کینه نیز موج بزند. به طور معمول کسانی که دارای چشم های سبزکم رنگ و زاغ بودند، بیشتر به شوری چشم متّهم می شدند.

بعضی وقتی کسی بیمار شد و حدس زدند که براثر چشم شور بوده است، برای او تخم مرغ می شکنند و معتقدند به این وسیله هم، کسی که چشم زده است شناخته می شود و هم اثر آن باطل می گردد. به این منظور کسی تخم مرغ را در دست می گیرد و درحالی که دیگری نام اطرافیان و همسایگان و مهمانان را بر زبان می آورد، با ذغال روی تخم مرغ نشانه می گذارد و تخم مرغ را کمی می فشارد و این کار آن قدر تکرار می گردد تا تخم مرغ بشکند. نام هرکس که بر زبان بوده یا دست بر روی نام هرکس قرارگرفته باشد، او چشم زده است.(۷)

اما واقعیت چیست؟ آیا به راستی شور چشمی و چشم زخم واقعیت خارجی هم دارد یا تنها در محدوده فکر و ذهن و خیال خلاصه می شود؟

آن چه باید دانست این که در قدرت شگرف چشم تردیدی وجود ندارد، ضمن این که، از نظر عقلی نیز چشم زخم امر محالی نیست، چه این که بسیاری از دانشمندان امروز معتقدند در بعضی از چشم ها، نیروی مغناطیسی خاصی نهفته شده، که خواب مغناطیسی نمونه ای از همین نیروی مغناطیسی چشم ها است.

در دنیائی که «اشعه لیزر» ـ که شعاعی است نامرئی ـ می تواند کاری کند که از هیچ سلاح مخربی ساخته نیست، پذیرش وجود نیروئی در بعضی از چشم ها که از طریق امواج مخصوص، در طرف مقابل اثر بگذارد، چیز عجیبی نخواهد بود.

بسیاری نقل می کنند با چشم خود افرادی را دیده اند که دارای این نیروی مرموز چشم بوده اند، و افراد یا حیوانات یا اشیائی را از طریق چشم زدن از کار انداخته اند. لذا، نه تنها نباید اصراری در انکار این امور داشت، باید امکان وجود آن را از نظر عقل و علم پذیرفت.(۸)

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که در مورد «چشم زخم» به آن استناد شده است، از جمله آیه ی ۵۱ سوره ی قلم، که می فرماید:

«وَإِن یَکادُ الَّذِینَ کفَرُوا لَیُزْلِقُونَک بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»؛ و مسلماً نزدیک بود کسانی که کفر ورزیدند هنگامی که آگاه کننده (= قرآن) را شنیدند با چشمانشان تو را بلغزانند و می گویند: «قطعاً او دیوانه است.»

در مورد شأن نزول این آیه بعضی مفسران نقل کرده اند که در قبیله ی بنی اسد افرادی بودند که قدرت چشم زخم داشتند و برخی از آن ها می خواستند پیامبر(ص) را چشم زخم بزنند که آیه ی فوق به این مناسبت نازل شد. (۹)

آیه دیگری که در مورد چشم زخم استفاده شده است، آیه ی ۶۷ سوره یوسف می باشد که می فرماید: «وَقَالَ یَا بَنِیَّ لاَ تَدْخُلُوا مِن بَابٍ وَاحدٍ وَادْخُلُوا مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَهٍ…».

در آیه شریفه آمده است که حضرت یعقوب(ع) به فرزندان خویش فرمان می دهد که هنگام ورود به شهر مصر از دروازه های مختلف آن وارد شوند و همگان از یک در و همزمان وارد نشوند؛ گروهی از مفسران گفته اند: علت این بوده که برادران یوسف از جمال کافی بهره مند بودند (اگر چه یوسف نبودند ولی برادران او بودند) و هم قامت های رشید داشتند، و پدر نگران بود که جمعیت یازده نفری که قیافه های آنان نشان می داد از یک کشور به مصر آمده اند، توجه مردم را به خود جلب کنند، او نمی خواست از این راه چشم زخمی به آن ها برسد. (۱۰)

همچنین گفته شده است که سوره فلق «قُل اَعُوذُ بِرَبِّ الفَلَقِ… وَ مِن شَرِّ حَاسِدٍ اِذَا حَسَدَ ـ بگو پناه می برم به پروردگار سپیده صبح… و از شرّ هر حسودی هنگامی که حسد می ورزد» دلالت بر چشم زخم دارد؛ زیرا چشم زخم نوعی حسد نفسانی و درونی است که شخص حسود با اظهار تعجب و حسادت از دیدن زیادتر از آن چه که می پنداشته، باعث چشم زخم می شود؛(۱۱) به تعبیر دیگر، حسادت ریشه و عاملی برای چشم زخم است.

در روایات نیز، تعبیرات مختلفی پیرامون چشم زخم دیده می شود، که وجود چنین امری را تأئید می کند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «چشم زخم، مرد سالم را در قبر و شتر سالم را در دیگ می کند.» (۱۲)

کنایه از این که شتر در اثر چشم زخم مریض می شود و صاحبش از ترس تلف شدنش آن را کشته و گوشت آن را برای طبخ درون دیگ قرار می دهد.

در نهج البلاغه، حضرت علی علیه السلام به صراحت می فرماید: «چشم زخم حق است و توسل به دعا برای دفع آن نیز حق است.» (۱۳)

در نتیجه باید گفت که از نظر دین و از نظر عقل و علم، مانعی جهت پذیرش «چشم زخم» نداریم، اما باید توجه داشت که این مطالب به معنای پذیرفتن همه ی خرافاتی که در این زمینه رایج است، نمی باشد و نمی توان تمام مشکلات و گره های زندگی را بدان منتسب نمود و خود را تبرئه کرد.

شهید مطهری می فرماید: «چشم زخم اگرهم حقیقت باشد به این معنای رایج امروز در میان ما، بالاخص در میان طبقه نسوان(زنان) که فکر می کنند همه مردم چشمشان شور است، قطعاً نیست. همان کفار جاهلیت هم به چنین چیزی قائل نبودند، بلکه معتقد بودند که یک نفر وجود دارد و احیاناً در یک شهر ممکن است یک نفر یا دو نفر وجود داشته باشند که چنین خاصیتی در نگاه و نظر آن ها باشد. پس قطعاً به این شکل که همه ی مردم دارای چشم شور هستند و همه مردم به اصطلاح نظر می کنند، نیست.» (۱۴)

برای پیشگیری و درمان شوری چشم در روایات راهکارهایی همانند گفتن ذکر«مَا شَاءَاللهُ لاقُوَّهَ اِلَّا بِاللهِ العَلِی العَظِیم(۱۵) گفتن «تبارک اللّه اَحسَنُ الخَالِقیِن»هنگام تعجب از چیزی،(۱۶) خواندن آیه «و ان یکاد…»، (۱۷) خواندن معوذتین،(۱۸) استفاده از انگشتر عقیق، صدقه دادن و… اشاره شده است.

اسپند دود کردن

در باور بسیاری از مردم اسفند (اسپند) دود کردن، برای رفع چشم زخم مفید است. لازم است بدانیم که (اسپند) یا اسفند یکی از داروهای اصلی گیاهی است که به زبان عربی «حَرمل» نامیده می شود.

در برخی از این روایات نیز از این گیاه «اسپند» نام برده شده، و برای آن فوائدی ذکر شده است که به چند نمونه اشاره می کنیم.

حضرت علی علیه السلام فرمود: «در هر درختی از اسپند، ملائکه ای (از جانب خداوند مأمور) است که آن را نگهدارد تا به دست کسی برسد، و ریشه آن پناهگاه است برای علاج مجنون و مریض، و شاخه آن درمان هفتاد دو نوع مرض است.» (۱۹)

در این روایت به یک نکته ی مهم روانی، که باعث گرایش و اعتقاد مردم به مفید بودن اسپند دود کردن برای دفع چشم زخم است، اشاره شده است و آن این که: بسیاری از مردم عوام وقتی پس از دود کردن اسپند مشاهده می کنند که فضای خانه و اخلاق افراد آن، دچار دگرگونی شده و از حالت بداخلاقی به خوش اخلاقی و شادی گرایش پیدا کرده است؛ تصور می کنند این شادابی و خوش اخلاقی، مرهون معجزه وار

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.