پاورپوینت کامل مفهوم دولت از افلاطون تا امام خمینی (ره) ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مفهوم دولت از افلاطون تا امام خمینی (ره) ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مفهوم دولت از افلاطون تا امام خمینی (ره) ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مفهوم دولت از افلاطون تا امام خمینی (ره) ۱۱۶ اسلاید در PowerPoint :

>

مقدمه

در طول تاریخ گذشته بشری آن چه منشاء بسیاری از تنازعات بوده دیدگاه های متناقضی است که در اندیشه سیاسی نسبت به نوع دولت ها حاکم بوده و منجر به ظهور و سقوط انواع و اقسام حکومت ها و دولت ها شده است.

اگر بخواهیم نگاهی گذرا به بحث دولت بیاندازیم باید از مداخل ورود به این میدان شروع کنیم «دولت به منزله ابزاری در خدمت تلاش هدفمند انسان برای تنظیم امر سیاسی یا یکی از عظیم ترین دستاوردهای بشری و پر حضورترین واقعیت تجربه انسانی به شمار می رود که سرشت آن گویی با نیروها، قدرت ها و تهدیدها عجین شده است»

از این دیدگاه به نظر می رسد که گذر بشریت از دوران عدم وجود دولت به دوران دولت های مدرن خود سرمنشاء به وجودآورنده بسیاری از تمدن ها بوده است. لکن آن چه دغدغه اصلی بشریت بوده و هست لزوم وجود یا عدم وجود دولت نیست بلکه پاسخ به این پرسش است که: چه کسی باید حکومت کند؟ و یا چگونه باید حکومت کرد؟

پاسخ به این دو پرسش که هر یک در مقاطعی از تاریخ بشری مطرح گردیدند توسط فلاسفه علم سیاست منجر به ظهور انواعی از دولت ها به اشکال متفاوت گردید که به تاریخ اندیشه سیاسی موسوم است. حال برای توصیف چیستی و تحول مفاهیم اندیشه سیاسی باید به مسائلی رجوع کرد که اندیشه از درون آن ها به وجود می آید و این مسائل چیزی نیست جز همان پرسش ها و شک هایی که برای هر اندیشه گری پدید می آید. بنابراین می توان در این جا به ارتباط دو سویه مابین ایجاد پرسش و پاسخ به آن و در نتیجه تولید اندیشه مجدد که منجر به تحول و پیشرفت می گردد پی برد.

در این باب مسئله دولت و مسیر پیشرفت و تحول آن و نظریه های مربوطه که پاسخ گر پرسش های یاد شده هستند می تواند یکی از نقاط اصلی در سرنوشت انسان ها و جوامع باشد که پرداختن به آن از وظایف اصلی حوزه های علمیه و دانشگاه های علوم انسانی است که تا حدودی مغفول مانده و یا به مظاهر غربی آن بسنده شده است. در این مجال برآنیم به بررسی روند و سیر پیشرفت مفهوم دولت و نظریه های مربوط به آن بپردازیم.

تحول مفهوم دولت

تاریخ سیاسی گم شده

از آن جا که عموم کتاب های نوشته شده پیرامون سیر تحول و مفاهیم مربوطه تاریخ دو هزار و پانصد ساله ای را در بر می گیرد که توسط مستشرقین و نویسندگان غربی به رشته تحریر در آمده، مسلم است که بخش وسیعی از تاریخ سیاسی جهان مورد غفلت بوده و هست که تاریخ سیاسی بیش از چهارهزار سال گذشته ایران و تاریخ حکومت انبیاء الهی از این نمونه ها می باشد که خود جای تأمل و بررسی عمیق دارد.

تأثیرپذیری اندیشه سیاسی از تحولات اجتماعی

یکی از عناصر اصلی که بر طرز تلقی و اندیشه سیاسی تأثیر گذار بوده است شرایط و اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی هر دوره ای می باشد که به وضوح می توان تأثیر اندیشه سیاسی را از این دست تحولات مشاهده نمود. به عنوان نمونه در روزگار «هابز» مسئله مورد اهمیت نا امنی اجتماعی بود که باعث شد اندیشه «دولت حداکثر» به نظریه حاکم تبدیل شود. و در دوران «لاک» که مسئله نا امنی از بین رفته بود اندیشه «دولت حداقل» و نظریه «حق شورش برای مردم»، حاکم گردد.

مفهوم مکانیکی یا اندامواره

در این جا این مسئله مهم به نظر می رسد که انسان در دولت چه جایگاهی دارد و آیا دولت یک مفهوم مکانیکی است و یا یک اندامواره؟

در این رابطه باید گفت که در طول تاریخ مفهوم دولت دیدگاه ارگانیکی (اندامواره ای) به دیدگاه مکانیکی (ابزاری) تبدیل گردید بدین ترتیب که بسیاری از اندیشمندان همچون افلاطون و ارسطو و بعدها ماکیاولی، هگل و روسو در قرن هجدهم میلادی دولت را موجود زنده ای می دانستند که دارای اعضا بوده و توسعه و رشد درونی و هدف و غایتی را در درون خود دارد. اما نظر مخالفین که به نظریه مکانیکی شهرت دارد سال هاست که تفوق یافته است. در این راستا برخی اندیشمندان همچون هابز و لاک که به اصحاب قرارداد اجتماعی معروفند دولت را تنها ابزاری می دانند برای تأمین نظم و امنیت که حاصل عمل ارادی و نوعی قرارداد برای وضع تعهدات و محدودیت هایی برای فرد است.

دیدگاه اندامواره ای بر این نظر است که دولت ابزاری نیست که برای تأمین هدف خاصی ایجاد شده باشد بلکه همانند جامعه و خانواده موجود زنده ای است که خود تحول و تکامل یافته و اهداف آن بالاتر و والاتر از اهداف فردی و جزئی است. بدین ترتیب جدا کردن انسان جامعه و دولت از یکدیگر کاملاً نادرست خواهد بود و قدرت دولت، دشمن آزادی فردی نبوده بلکه تضمین کننده آن خواهد بود. مهم ترین اندیشمند این نظریه افلاطون بوده است که نظریه او را نظری عقلانی – طبیعی دانسته اند بدین مضمون که «انسان به کمک عقل و نه به حکم اراده اش» نهاد طبیعی و مستقل دولت را درمی یابد.

لیکن براساس نظریه مکانیکی دولت حاصل عمل ارادی انسان است. یعنی این که این ماشین بر اساس اراده انسان تشکیل شده و انسان برای رسیدن به اهداف خود، آن را اداره می کند و دولت تنها قراردادی است برای تأمین نظم و امنیت در جهان و بدین ترتیب دولت از فرد و جامعه جدا خواهد بود و دارای ماهیتی ارادی است. لذا بر اساس این دو نظریه می توان دو مقطع تاریخی را برای بررسی دولت به دست داد. اول اندیشه های سیاسی دوران یونان باستان و دوم اندیشه های جدید سیاسی.

حال برای شناخت مفهوم دولت باید اندیشه سیاسی دوره های یاد شده را به صورت مختصر شرح دهیم.

اندیشه های سیاسی دوران یونان باستان

افلاطون

بر این مبنا باید گفت که واضح ترین شکل فلسفه سیاسی کلاسیک در آثار اندیشگران یونان چون افلاطون و ارسطو گرد آمده است و در مقابل آنان اندیشمندان سوفسطایی مسلک، آرایی متضاد داشتند. افلاطون در آثاری چون جمهوریت و قوانین در بیان مفهوم دولت این پرسش را مطرح می نماید که: سرنوشت و ماهیت دولت چیست؟ وی در شرح این موضوع به مسئله نیاز و همبستگی متقابل افراد در اولین مرحله اشاره دارد – که خود سرچشمه گرفته از امکانات محدود انسان و نیاز او به یاری دیگران است – و در مرحله بعد به اختلاف استعداد افراد مختلف برای تأمین نیازهای خود اشاره دارد. در مکالمه ای در کتاب جمهوریت مابین سقراط و ادیمانتوس، سقراط در ضرورت دولت چنین می گوید:

«دولت بدان مفهوم که من استنباط می کنم، زاییده احتیاج نوع بشر است زیرا هیچ کس به تنهایی قادر نیست که تمام نیازمندی های خود را رفع کند.»

وی با این منطق دولت را زائیده احتیاج برای مقابله با خطرات زندگی و تداوم بخش زندگی سعادتمندانه ی او می داند.

لکن وی دو نوع حکومت را در کتاب های خود مطرح می نماید که دارای ساختار سیاسی متفاوتی هستند. در نوع اول که در کتاب جمهوریت مطرح می گردد افلاطون ساختار سیاسی جامعه را به طبقه نظامیان و فرمانروایان که در کنار شهروندان قرار می گیرند تقسیم می کند که نظام کمونیستی یا اشتراکی نظامیان در آن وجود دارد و این دولت امکان رخنه تجملات به ارکان خود را از بین می برد و از طرفی برای رسیدن به خوشبختی واقعی«ایودی مونیا» او معتقد است که باید اهریمن خوب را برگزید، اما خود به این نتیجه می رسد که نمونه ای از این نوع حکومت در زمین قابل اجرا نمی باشد. به همین لحاظ در کتاب دوم خود یعنی «کتاب قوانین»، قانون را به جای علم نیروی حاکم عنوان کرده و می گوید: «مگذارید سیسیل یا هر شهر دیگری مطیع اربابان بشری گردد، بلکه بکوشید تابع قوانین باشید.»

تفاوت و تناقض دو نوع دولت مد نظر افلاطون در نوع اول و دوم حکومت آن است که در نوع اول افراد حاکم و رهبران برای زمامداری امور با دقت انتخاب و تربیت شده لکن هیچ مقررات و قانونی مانع کار آن ها نیست و در نوع دوم کمال مطلوب در قوانین مربوطه تحقق می یابد که بر پایه اصل اطلاع از قانون بنا گردیده است.

دولت مدنظر افلاطون الزام اخلاقی داشت و غایت عمده آن تأمین سعادت انسان ها بود که از عمده وظایف دولت در این میان خوشبخت نمودن انسان ها بر اساس اصل عدالت بوده است.

ارسطو

دومین نظریه پرداز سیاسی یونان باستان ارسطو بوده، که همچون افلاطون می کوشید نیروی اخلاقی قوانین سیاسی را برقرار کند، او معتقد بود که در نتیجه تربیت شهروند، اطاعت از قانون خصلت وی شده و او را به انسانی خوب و با ایمان مبدل می کند و «هر دولت عبارت از نوعی جامعه است و هر جامعه به این منظور که سودی به اعضاء خود برساند، تأسیس شده است، زیرا فعالیت افراد بشر همواره به این قصد صورت می گیرد که آن چه متضمن خیر و صلاح آن هاست به دست آورند. اما اگر غرض نهایی جامعه ها تحصیل خیر و صلاح باشد، غرض دولت یا جامعه سیاسی عبارت از تحصیل بزرگ ترین خیرها در عالی ترین صور آن برای اعضاء جامعه خواهد بود.»

رواقیون

پس از ارائه دو دیدگاه افلاطون و ارسطو در زمینه سیاسی، قبل از میلاد مسیح علیه السلام یعنی حدود ۲۵۰۰ سال پیش تا شروع قرون وسطی، چهار مکتب فکری دیگر پدید آمد که از آن میان تنها رواقیون بودند که در باب اندیشه سیاسی و دولت نظریاتی را ارائه دادند که این نظریه به دلیل به رسمیت شناختن حقوق خاص بیگانگان (حقوق بین الملل) ایده دولت جهانی و قانون جهانی را پدید آورد که قانون دولت جهانی از این منشاء فکری استخراج گردید.

اندیشه های سیاسی قرون وسطی

سنت آگوستین و علمای کلیسا

طی قرون وسطا دولت در اندیشه سیاسی سنت آگوستین (۳۵۴-۴۳۰م) و علمای کلیسا بار دیگر رونق گرفت که این رونق مرهون نظریه ای اصلی درباره ی حکومت سیاسی بود و این نظریه همچون سایر علوم از این جمله نشأت می گرفت که «ترس از خدا آغاز حکمت است.»

نوعی اندیشه که بر اساس تعالیم کلیسا برنامه ریزی شده بود تضادی تند با دیدگاه یونانی مآب شهروندی پیدا کرد چرا که در دیدگاه یونانی شهر تجسم نیکی سیاسی قلمداد می شد اما دنیای کلیسا بر این پافشاری می کرد که تمام نیکی ها و خوشبختی ها در گردن نهادن به مشیت پروردگار است و دولت الزاماً باید برای این هدف فعال شود. استفاده از این نظریه، ابزاری بود در دست زورمداران و فئودال ها که باعث ایجاد تشنجات اجتماعی فراوانی گردید.

کتاب «شهر خدا» توسط آگوستین نوشته شد و به توجیه برتری کلیسا بر قدرت دنیوی پرداخت و توصیه می کرد تا تمنای شهر آسمان جایگزین تمنای مسائل زمینی گردد. نگاه او بیشتر از آن که معطوف به دولت ها باشد با افراد سر و کار داشت و تاریخ را عرصه ی کشمکش دولت ایمانی و زمینی می دانست که سرانجام آن، پیروزی دولت آسمانی است و هرچند که به ترویج اندیشه دولت آسمانی می پرداخت دولت زمینی را مورد احتیاج و بازوی کلیسا معرفی کرده و مسیحی بودن آن را شرط الزامی حکومت می دانست و حق شورش برای مردم را زمانی متصور می شد که مقررات دولت با اصول مسیحیت منافات می یافت.

سن توماس آکوئیناس

از دیگر واعظان فلسفه سیاسی ارسطو در مسیحیت «سن توماس آکوئیناس» (۱۲۲۶-۱۲۷۴م) بود. او همچون ارسطو دولت را پدیده ای طبیعی و مظهر خیر می دانست که قیود به وجود آمده از دولت باعث رشد و ترقی افراد خواهد بود. و نکته قابل تأمل در اندیشه های او این بود که دولت مد نظر وی برای کسب سعادت به همکاری با مذهب نیازمند است و در حوزه های مشترک وظایف دولت و مذهب تابعیت با دولت خواهد بود. به عبارت دیگر در اندیشه های سیاسی که قوای مذهب و اندیشه کلیسا را یدک می کشیدند نیز حوزه دولت، حوزه ای مجزا از حوزه مذهب در نظر گرفته شده و تنها بر این نظر توافق گردید که در جایی که همپوشانی بین اختیارات هر یک به وجود می آید تصمیم نهایی با کلیسای مسیحی به عنوان نماد مذهب مسیحی باشد.

آکوئینانس قانون را به چهار گروه «ازلی، طبیعی، الهی و بشری» دسته بندی نمود و بدین لحاظ مشروعیت فرمانروایی را تا جایی تصور می کرد که بر قانون طبیعی یعنی بخشی از قانون ازلی که توسط خرد انسان کشف شده است استوار باشد و کلیسا می تواند بدین لحاظ در موضع داوری فرمانروایان بوده و بر آنان نظارت داشته باشد.

او شورش علیه فرمانروایان را در صورت نقض مکرر قوانین طبیعی جایز دانسته و شکلی از حکومت قانونی محدود را که تکامل یافته اش دموکراتیک لیبرال باشد پیش بینی کرده است ولکن با تمامی نظریه پردازی هایی که گاهاً اختلاف هایی با اندیشه کلیسای مسیحی داشت، نگرش قرون وسطایی به جامعه نتوانست به الگویی پذیرفته شده در دوران سیاسی عصر جدید تبدیل گردد.

اندیشه های سیاسی عصر جدید

در عصر جدید – که از قرن پانزدهم میلادی به بعد را شامل می شود – بر اثر برخی تحولات سیاسی و اجتماعی، اندیشه سیاسی جدیدی شکل گرفت که در رأس آن نسبت انسان گرایی مدنی یا جمهوری خواهی کلاسیک قرار می گرفت. اندیشمندی همچون ماکیاولی نماینده این فلسفه سیاسی محسوب می گردید و در سال های بعد سنت های لیبرالی که شکل گیری آن ها مدیون اصحاب قرار داد اجتماعی همچون هابز و لاک بود مدیون همین نوع فلسفه سیاسی بودند. تحولاتی که مجموعه این اندیشه ها را باعث گردید به طور عمده عبارت بود از مبارزات میان بارون ها و پادشاهان برسر قلمرو قدرت قانونی، شورش های دهقانی، گسترش بورژوازی یا داد و ستد پیله وری، درخواست بازگشت به جمهوری دموکراسی آتن و قوانین رم، و نهایتاً منازعات مذهبی مثل مبارزه کلیسا و دولت و به ویژه اصلاح پروتستانی که به تدریج موجب جدایی قدرت دولت به عنوان حامی مذهب و کلیسا از کلیسا گردید، و این آغاز نظریه ماکیاولی بود.

دوران ماکیاولی

دوران ماکیاولی (۱۴۵۹-۱۵۱۷م) دوران چیدن سیاست های دولت جدید دنیوی بود. در این دوران وی اساسی ترین پایه های نظام قرون وسطی را مورد هجمه قرار داد. یعنی دعوی حق الهی پادشاهان را که عموماً از قشر فئودال، سرمایه دار و اشراف بودند را مطلقاً ادعایی زائیده خیال و نه بر اساس اندیشه سیاسی معرفی کرد. او در کتاب های گفتارها و شهریار چرخه فساد و تباهی سه نوع حکومت (مشروطه، آریستوکراسی و دموکراسی) را بر اساس مطالعه تاریخ کشف نمود و تلاش خود را صرف نمود تا بین قدرت دولت و قدرت شهروندان موازنه ای درست برقرار نماید. در نظریه وی – همچون افلاطون و ارسطو – دولت پدیده ای طبیعی و شبیه جسم ارگانیک تصویر می گردد که تنها راه پی بردن به ماهیت آن شناسایی نفسانیات و انگیزه های درونیش می باشد. ماکیاولی شرط پایداری دولت را در تبعیت مردم از قانون می داند و بر این اساس دو نوع دولت (آزاد و مقید) را بر می شمرد که در دولت آزاد مردم از صمیم قلب از قوانین دولت اطاعت می کنند ولی در دولت مقید که پیکری بیمار از جامعه است احکام فرمانروایان بر اتباع کشور تحمیل می گردد به این لحاظ است که وی جمهوری را بر دولت سلطنتی ارجحیت می دهد لکن معتقد است که اکثریت ملت ها به دلیل دوری از فضیلت، شایسته ی برخورداری از جمهوری نیستند و استناد می کند که قوم فاسد شایسته حکومت آزاد نخواهند بود.

وی از نظریه پردازانی است که به منطق دولت در مقابل حقوق افراد اولویت می دهد و بر اولویت حفظ جامعه به هر وسیله ممکن تأکید نموده است.

ژان بُودَن

از دیگر نظریه پردازان دولت ژان بُودَن (۱۵۳۰ – ۱۵۹۶) می باشد که نظریات خود را از عهد قرون وسطی و جدید استخراج نمود. او زمامدار را نایب خدا و مکلف به اجرای قوانین الهی بر روی زمین دانسته و منشاء دولت را از خانواده و ترکیبی از نظریات، تکامل، زور و قرارداد اجتماعی یک جانبه و طبیعی بیان می کند و حاکم را هر که باشد اعم از شاه، مجلس یا اشراف، منبع قانون و حقوق می داند.

«بودن» با انتقاد به این که دولت و قوانینش فقط انعکاس نسبتاً ناقص آن عدالت، خیر و حقیقت کاملی است که به اخلاق خداوندی تعبیر می شود، در حقیقت، خود را پیرو سنت فکری قرون وسطا نشان می دهد.

توماس هابز

توماس هابز(۱۵۸۸-۱۶۷۹) از اولین واعظان اندیشه لیبرال است که در کتاب لویاتان «سیرت بشر را میل بی پایان به کسب قدرت می داند میلی که تنها با مرگ به پایان می رسد.»

این نگاه که سیرت بشر را عموماً شرور می پندارد در بسیاری از دیدگاه های غربی به بشر، مشاهده شده است و با همین پیش فرض است که ستون های اجتماع غربی شکل می گیرد تا جایی که هابز از این حالت به جنگ همه با یکدیگر یاد کرده و انسان را گرگِ انسان می داند و چنین استدلال می کند که این وضعیت جنگی در توده ی بشر وجود داشته و میل به قدرت در ذات همه وجود دارد، به دلیل این وضعیت نابسامان امنیت تمام انسان ها در خطر می باشد و در این وضع «طبیعی» قدرت عمومی یا دولتی وجود ندارد. بنابراین طی یک قرارداد اجتماعی عموم مردم برای تأمین منافع بلند مدت خود در سایه امنیت و صلح، بخشی ازحقوق خویش را به یک مرجع قدرتمند واگذار کرده و دولت شکل می گیرد.

هابز عملاً این نکته را فراموش می کند که مردم در چه زمانی این قراداد را منعقد کرده اند و آیا کسی از آنان در خصوص این قرارداد نظری خواسته است.

هابز عملاً از هم میهنان خود نمی خواست که با یکدیگر قرارداد منعقد کنند بلکه از آن ها می خواست که بپذیرند چنین قراردادی منعقد شده است!!!

جان لاک

دیوید هلد جان لاک (۱۶۳۲-۱۷۰۴) طلایه دار سنت دموکراسی حمایتی است، نظریه جان لاک دارای نقطه مشترکی با نظریه هابز می باشد و آن طعنه لاک به قرارداد اجتماعی هابز است.

لاک نیز همچون هابز وضع طبیعی یا اولیه انسان ها را ملاک تئوری خود قرار می دهد اما درک متفاوتی را ارائه می نماید. وی معتقد است که افراد آن گونه که هابز می گوید در وضع طبیعی در جنگ به سر نمی برند بلکه آنان آزاد و برابرند و از قانون طبیعی پیروی می کنند اما این ترس وجود دارد که در این وضعیت حقوق طبیعی افراد محفوظ نباشد، به این دلیل اتباع دولت نه همه حقوق خود بلکه بخشی از آن را برای حراست از زندگی، آزادی و مستغلات آنان به دولت واگذار می کنند و رضایت مردم شرط اولیه برقراری دولت می باشد. بدین ترتیب در صورتی که دولت از این اختیار سوء استفاده کند قرارداد اجتماعی خود به خود باطل می گردد. حکومت مطلوب لاک حکومت قانون است و قوانین به وسیله نمایندگان مردم وضع می گردد لکن سلب برخی از حقوق که در زمان وضع طبیعی، مردم صاحب آن بوده ان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.