پاورپوینت کامل هدف خالق یا هدفمندی مخلوق؟ ۶۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هدف خالق یا هدفمندی مخلوق؟ ۶۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هدف خالق یا هدفمندی مخلوق؟ ۶۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هدف خالق یا هدفمندی مخلوق؟ ۶۰ اسلاید در PowerPoint :

>

مقدمه

از پرسش های قدیمی که هنوز هم ذهن بسیاری از افراد را به خود مشغول داشته است سؤال از چرایی خلقت است. البته در طول اعصار مختلف در این خصوص پاسخ های فراوانی داده شده و علمای دینی به شکل های گوناگون به این سؤال جواب گفته اند. ولی با توجه به اهمیت موضوع، در این مقاله با استفاده از بیان علمای ربانی، به اختصار به این سؤال پاسخ خواهیم داد.

مقدمه مهم برای رسیدن به جواب این گونه سؤالات، تحقیق و فهم دقیق اصول عقاید است؛ زیرا برای پاسخ آن ها اول باید شناختی از خداوند و صفات او داشت. اگر این شناخت به وجود بیاید، نقاط به نظر مجهول بسیاری از پرسش ها روشن و شفاف شده و نیازی به پاسخ نخواهند داشت؛ به عنوان مثال برای پاسخ به همین سؤال، نیاز به شناخت صفت کمال، حکمت و بی نیازی، قدرت لایزال خدا و… داریم.

نگاه انسانی به خداوند غلط است

به طور معمول وقتی ما پرسشی را مطرح می کنیم، از دید یک انسان آن را می پرسیم؛ در حالی که در این خصوص باید توجه کرد که فرق بسیاری مابین خالق و مخلوق است.

افرادی که این سؤال را مطرح می کنند که: «هدف خدا از آفرینش چیست؟» در اغلب مواقع در دره خطرناک تشبیه خالق به مخلوق، فرو رفته و فاعلیت خدا را مانند فاعلیت مخلوق تصور کرده اند. در حالی که این سؤال صحیح نیست، چون خدا خود هدف است، نه این که هدف داشته باشد. هر کسی کاری را انجام می دهد، برای آن است که نقص خود را با آن کار برطرف کند. احتیاجی دارد و می خواهد آن احتیاج را مرتفع سازد تا به کمال برسد.

اگر انسان دست به کاری می زند، به خاطر کمبودی است که در خود احساس می کند و برای جبران این کمبود، دنبال یک رشته کارهایی می رود که هرکدام از آن ها، در رفع نقایص و برطرف ساختن کمبودهای او مؤثر می باشد.

به عبارت دیگر: بشر هدفی را که برای کار خود در نظر می گیرد، می خواهد از طریق نیل به آن هدف، کاستی را از خود برطرف نماید. بشر با فعالیت های خود، دنبال تکامل خویشتن است و با احساس نقصی که در خود کرده با جنب و جوش خاصی به دنبال گمشده خود می رود تا به مطلوب خود برسد. به عنوان مثال برای دیدار دوست خود سفر می کند، برای سیرشدن و رهایی از گرسنگی، دست و دهان را به حرکت وا می دارد، و به اصطلاح می خواهد کار خود را به واقعیتی که برای او کمال است، تبدیل کند و وجود ناقص خود را به صورت کامل درآورد.

از این بیان روشن می گردد که آفریدگار جهان که کمال مطلق است، نمی تواند دارای هدف و غرضی باشد که در دیگر فاعل های ناقص هست و به وسیله ی آن تکمیل می شوند، زیرا همان طور که گفته شد، فاعل پیوسته از طریق تعقیب هدف، به دنبال تکامل خود می باشد و می خواهد وجود ناقص خود را به صورت کامل درآورد و نقص وجود خود را به کمال تبدیل کند و هدف به این معنی، در خدا که کمال مطلق و از هر نقص پیراسته است، قابل تصور نیست.

پس خداوند در افعال خود هدف و غرضی که تکمیل کننده وجود او باشد، ندارد؛ زیرا هدف، کمالی است که نقص را ترمیم می کند و برای آفریدگار جهان، نقصی نمی توان فرض کرد، که جبران و تکامل آن نیازمند نیل به هدف باشد.

هدف آفرینش

باید توجه نمود که اگر می گوییم برای آفریدگار جهان هدف و غرضی نیست، این سخن غیر آن است که بگوییم آفرینش، هدف و غرض ندارد یا کار او فاقد غرض است؛ نفی هدف برای آفریدگار، غیر از آن است که آفرینش را بی هدف و بی غرض تصور نماییم.

اگر قرآن برای آفرینش انسان هدفی معتقد است و می فرماید:

«أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکمْ عَبَثاً وَ أَنَّکمْ إِلَینا لا تُرْجَعُونَ»(مؤمنون/۲۳)؛ «آیا تصور می کنید که شما را بیهوده آفریده ایم و شماها به سوی ما باز نمی گردید».

«الَّذینَ یذْکرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ وَ یتَفَکرُونَ فی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلا»(ال عمران/۱۹۱)؛ «همان ها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آن گاه که بر پهلو خوابیده اند، یاد می کنند و در اسرار آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند (و می گویند:) بار الها! این ها را بیهوده نیافریده ای!»

«وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَینَهُما لاعِبین»(دخان/۳۸)؛ «هرگز آسمان ها و زمین و آن چه را که در میان آن ها قرار دارد، بازیچه و (بی هدف) نیافریدیم.»

مقصود این است که آفرینش انسان، هدفی دارد و جهان به خاطر هدفی آفریده شده است، هرچند برای آفریدگار که کمال مطلق است، هدفی که مکمّل وجود او باشد، در کار نیست تا از این طریق نقص خود را برطرف کند.

معنی حکمت الهی این نیست که خداوند اشیاء را به کار می گیرد و میان آن ها رابطه ای برقرار می کند تا به نتیجه ای برسد بلکه به معنی این است که او اشیاء را آفریده و برای اشیاء کمالاتی قرار داده است و توجه به این کمالات را در درون این اشیاء

قرار داده که اسمش هدایت است. «رَبُّنَا الَّذی أَعْطی کلَّ شَی ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی (طه/۵۰)؛ پروردگار ما همان کسی است که به هر موجودی، آن چه را لازمه ی آفرینش او بوده داده، سپس هدایت کرده است.»

از کار خداوند سؤال نمی شود

خداوند در آیه ۲۳ سوره مبارکه انبیاء می فرماید: «لا یسْئَلُ عَمَّا یفْعَلُ وَ هُمْ یسْئَلُونَ ـ او (خداوند) از آن چه انجام می دهد سؤال نمی شود، امّا آن ها (مردم، در انجام کارهایشان) مورد بازخواست قرار می گیرند.»

از کار خداوند سؤال نمی شود که چرا آن کار را کرد. واقع امر این است که کار خدا «چرا» ندارد. خدا در کار خودش مسؤول نیست؛ آن، مردم هستند که در کار خود مسؤولند.

سؤال و «لِمَ ـ برای چه» بر دو نوع است: «لِمَ» اثباتی و «لِمَ» ثبوتی).

لم ثبوتی این است که از علت عینی و واقعی یا از غایت عینی و واقعی یک شئ سؤال می کنیم و لم اثباتی سؤال از دلیل است درباره یک امر مشکوک؛ می پرسیم: به چه دلیل؟

مثلاً می پرسیم: «شما چه دلیلی دارید بر این که فردا باران می آید؟» این برای اثبات موضوع است.

ولی اگر باران در حال باریدن باشد سؤال قبل بی معنی است و در اینجا می توان سؤال کرد که: «چرا بارن می آید.؟» و این سؤال همان «لِمَ» ثبوتی است.

«لِمَ» ثبوتی خودش دو قسم است: یک وقت سؤال از علت فاعلی است، و یک وقت سؤال از علت غائی است.

۱ـ علت فاعلی: یک وقت می گوییم چرا چنین شد، یعنی چه عاملی سبب شد. مثلاً اگر ببینیم که یک لامپ سوخته است، می گوییم برای چه این لامپ سوخت؟ یعنی چه عاملی و چه فاعلی سبب شد که این لامپ بسوزد. که ممکن است بگوییم نوسانات برق باعث شد یا کسی به لامپ ضربه زد. آن وقت در جواب اول ممکن است بگوییم چه کسی باعث ایجاد نوسانات برق شد؟

پس سؤال از علت فاعلی، مثل این سؤال است که: چه طور این برق روشن می شود؟ آن عاملی که به وجودآورنده ی این برق است چیست؟ چه طور می شود که قطرات باران از بالا فرو می ریزد؟

۲ـ علت غایی: سؤال از علت غائی جایی است که می گوییم: «برای چیست؟» یعنی کاری به عامل آن نداریم، می پرسیم: عامل که این کار را می کند برای چه می کند؟ چرا باران فرو می ریزد؟ یعنی فرو می ریزد که چه بکند؟

یعنی با این که فاعل معلوم است، سؤال از «لم» می کنیم. اینجا سؤال از هدف می کنیم؛ مثل این که می گوییم: برای چه شما این درس را می خوانید؟ یعنی بعد از این که فرض کردیم که خواننده ی این درس شما هستید، سؤال از «لم» می کنیم، و از غایت این فعل شما می پرسیم. در واقع می خواهیم بگوییم که هدف و انگیزه ی شما در این کار چیست؟

در مورد خلقت خدا بحث از «لِمَ» اثباتی معنی ندارد، «به چه دلیل» گفتن معنی ندارد. چون اثبات شده است. بحث در «لِمَ» واقعی است. در «لِمَ» ثبوتی است. سؤال یا از علت فاعلی است و یا از علت غائی.

مشخص است که ذات حق تعالی علهالعلل است، هم در علت فاعلی و هم در علت غائی.

یعنی هر کس هر کاری انجام می دهد اتکایش به نیرویی است که او ارزانیش داشته و اما خود او به کسی اتکاء ندارد،«أَنَّ الْقُوَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً»(بقره/۱۶۵) پس علت همه ی پدیده ها در نهایت خود اوست.

از طرفی هر هدف و خیری که کسی از کار خود انتظار داشته و یا به دست می آورد همه به عنایت او و به دلیل اسبابی است که او فراهم نموده و عوامل و شرایطی است که او نظیم می کند. یعنی هر هدفی که کسی داشته باشد به وسیله او مشخص شده است.

و این هدف هرچه باشد کمال بالاتر از آن وجود دارد تا جایی که هدف خود خدا باشد که آن وقت کمال دیگری بالاتر از آن نخواهد بود. پس در نهایت تمام اهداف به او می رسد.

در نتیجه اصلاً جواب «لِمَ» خود اوست، هم در «لِمَ» فاعلی و هم در «لِمَ» غائی. اگر کسی این مطلب را درست درک کند، می داند که سؤال از [فعل ] خدا، یا سؤال از فاعل است که فاعل کیست، که خودش فاعل است؛ یا سؤال از هدف و نهایت است که باز هم غایت نهایی خود اوست و ورای او غایتی نیست.

هنگامی که خدا را می خوانیم و می گوییم «تو» معنایش این است: ای آن چیزی که همه چیز از توست و همه چیز منتهی به توست. دیگر معنی ندارد که بپرسیم: این فعل تو از چه صادر شده و به سوی چیست؟ چون همه چیز از اوست و همه چیز به سوی اوست. پس وقتی که انسان بخواهد از خدا سؤال کند و بگوید که: «ای خدا چرا؟» معنایش این است:

«ای آن که همه چیز از توست و همه چیز به سوی توست، این که از تو پیدا شده از چه پیدا شده، و این که به سوی توست به سوی چیست؟»

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.