پاورپوینت کامل دمیدن روح عزت ملی ۸۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دمیدن روح عزت ملی ۸۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دمیدن روح عزت ملی ۸۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دمیدن روح عزت ملی ۸۲ اسلاید در PowerPoint :

>

پاورپوینت کامل دمیدن روح عزت ملی ۸۲ اسلاید در PowerPoint یکی از خطوط اصلی در سیره ی امام و منش امام در کالبد کشور است.

اشاره:

موضوع عزت ملی یکی از مهم ترین مسائلی است که حضرت امام خمینی رحمت الله علیه بر روی آن تاکید داشتند. مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای مدظله العالی نیز در طول سال های گذشته بارها و بارها بر آن تاکید فرموده اند.[۱] معظم له در ۱۴ خرداد امسال مجدداً مطلب بسیار مهمی در خصوص عزت ملی را در حرم امام خمینی رحمت الله علیه تبیین فرمودند و به کسانی که توانایی سخن گفتن با مردم دارند تاکید کردند که خودسازی نمایند و موضوع عزت را برای مردم تبیین کنند. به همین دلیل بر آن شدیم تا خلاصه ای از فرمایشات معظم له را به جای سرمقاله بیاوریم زیرا به طور قطع یکی از گروه هایی که شامل اوامر ایشان می شوند مربیان عقیدتی سیاسی هستند که تاثیرگذاری به سزایی در اذهان عموم مردم و به خصوص بسیجیان گرانقدر دارند.

عزت یکی از خطوط اصلی سیره ی امام رحمت الله علیه

یکی از خطوط اصلی در سیره ی امام و منش امام… پاورپوینت کامل دمیدن روح عزت ملی ۸۲ اسلاید در PowerPoint در کالبد کشور است… عزت به معنای ساخت مستحکم درونی یک فرد یا یک جامعه است که او را در مقابله ی با دشمن، در مقابله ی با موانع، دارای اقتدار می کند و بر چالش ها غلبه می بخشد.

عزت در منطق قرآن

… در منطق قرآن، عزت واقعی و کامل متعلق به خداوند و متعلق به هر کسی است که در جبهه ی خدایی قرار می گیرد… در سوره ی فاطر می فرماید: «مَنْ کانَ یریدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمیعاً».[۲]

در سوره ی منافقون می فرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّهُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لکنَّ الْمُنافِقینَ لا یعْلَمُونَ»[۳] عزت متعلق به خداست، عزت متعلق به پیامبر و به مؤمنین است؛ اگرچه منافقان و کافردلان این را درک نمی کنند؛ نمی فهمند که عزت کجاست، مرکز عزت واقعی کجاست.

در سوره ی نساء، درباره ی کسانی که خود را متصل به مراکز قدرت های شیطانی می کنند، برای این که حیثیتی به دست بیاورند، قدرتی به دست بیاورند، می فرماید: «أَ یبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّهَ فَإِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّهِ جَمیعاً»[۴] آیا دنبال عزتند این کسانی که به رقبای خدا، به دشمنان خدا، به قدرت های مادی پناه می برند؟ عزت در نزد خداست.

در سوره ی مبارکه ی شعراء، گزارشی از مجموعه ی چالش های پیامبران بزرگ را مطرح می فرماید – درباره ی حضرت نوح، حضرت ابراهیم، حضرت هود، حضرت صالح، حضرت شعیب، حضرت موسی – مفصل درباره ی چالش های این پیامبران بزرگ بحث می کند و گزارش الهی و وحی را به گوش مردم می رساند. در هر مقطعی که می خواهد غلبه ی جبهه ی نبوت را بر جبهه ی کفر بیان بفرماید، می فرماید: «إِنَّ فی ذلِک لَآیهً وَ ما کانَ أَکثَرُهُمْ مُؤْمِنین»[۵] یعنی با این که طرف مقابل اکثریت داشتند، قدرت دست آن ها بود، پول دست آن ها بود، سلاح دست آن ها بود، اما جبهه ی توحید بر آن ها پیروز شد؛ در این یک آیتی است از آیات الهی، و خدای تو عزیز و رحیم است.

بعد از آن که قرآن این گزارش را در طول سوره ی مبارکه ی شعراء مرتب تکرار می کند، در آخر سوره خطاب به پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «وَ تَوَکلْ عَلَی الْعَزیزِ الرَّحیمِ»؛ به این خدای عزیز و رحیم که تضمین کننده ی غلبه ی حق بر باطل است، توکل و تکیه کن. «الَّذِی یرَئک حِینَ تَقُومُ * وَ تَقَلُّبَک فی السَّاجِدِینَ»؛ او ناظر به حال توست؛ در حال قیام، در حال سجده، در حال عبادت، در حال حرکت، در حال تلاش؛ او حاضر و ناظر است، تو را می بیند؛ «إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم»[۶]. پس در منطق قرآن، عزت را باید از خداوند طلب کرد.

عزت؛ حصاری در برابر دشمن

وقتی که عزت شامل حال یک انسان، یک فرد یا یک جامعه می شود، مثل یک حصار عمل می کند، مثل یک باروی مستحکم عمل می کند؛ نفوذ در او، محاصره ی او، نابود کردن او برای دشمنان دشوار می شود؛ انسان را از نفوذ و غلبه ی دشمن محفوظ نگه می دارد. آن وقت هرچه این عزت را در لایه های عمیق تر وجود فرد و جامعه مشاهده کنیم، تأثیرات این نفوذناپذیری بیشتر می شود؛ کار به جایی می رسد که همچنان که انسان از نفوذ و غلبه ی دشمن سیاسی و دشمن اقتصادی محفوظ می ماند، از غلبه و نفوذ دشمن بزرگ و اصلی، یعنی شیطان هم محفوظ باقی می ماند. آن کسانی که عزت ظاهری دارند، این عزت در دل آن ها، در درون آن ها، در لایه های عمیق وجود آن ها نیست؛ لذا در مقابل شیطان بی دفاعند، نفوذپذیرند.

اسکندر؛ غلام غلامان

معروف است که می گویند اسکندر مقدونی در یک راهی می گذشت، مردم به او کرنش می کردند. یک مرد پارسای مؤمنی در یک گوشه ای نشسته بود، کرنش نکرد، احترام نکرد، بلند نشد. اسکندر تعجب کرد، گفت: «او را بیاورید.» او را آوردند. گفت: «تو چرا در مقابل من کرنش نکردی؟» (مرد)گفت: «زیرا تو غلامِ غلامان منی؛ چرا در مقابل تو کرنش کنم؟» (اسکندر) گفت: «چه طور؟» (مرد پارسا) گفت: «زیرا تو غلام شهوت و غضب خود هستی، و شهوت و غضب غلامان منند، در اختیار منند، من بر آن ها غالبم.»

امام مصداق «وَ تَوَکلْ عَلَی الْعَزیزِ الرَّحیم» بود

… ما امام را این جور شناختیم. امام در طول حیات، چه در حوزه ی علم و تدریس، چه در دوران مبارزه ی دشوار، و چه در حوزه ی مدیریت و حاکمیت – آن وقتی که در رأس کشور قرار گرفت و مدیریت جامعه را در قبضه گرفت – در همه ی این ها مصداق «وَ تَوَکلْ عَلَی الْعَزیزِ الرَّحیم»[۷]بود. برای همین بود که کارهای بزرگی که همه می گفتند نشدنی است، با طلوع امام، این کار ها شدنی شد؛ همه ی سدهایی که گفته می شد شکستنی نیست، با حضور امام، این سد ها شکستنی شد. او علاوه بر این که خود، مظهر عزت نفس و اقتدار معنوی بود، روح عزت را در ملت هم زنده کرد… ملت ما با احساس عزتی که از درس های انقلاب و امام آموخت، توانست خود را کشف کند. ملت، خود را کشف کرد، توانایی های خود را کشف کرد؛ و چنین شد که ما در این چند دهه، بسیاری از تحقق وعده های الهی را با چشم خود دیدیم؛ چیزهایی را که در تاریخ می خواندیم، در کتاب ها می دیدم، در مقابل چشمِ خودمان مشاهده کردیم؛ غلبه ی مستضعفین را بر مستکبرین، بی بنیادی قصرهای به ظاهر باشکوه مستکبران و بسیاری از حوادث دیگر را در این سال ها دیدیم.

دویست سال ذلت

… در این دوران طولانی دویست ساله ی منتهی به انقلاب، ما یک دوران سختِ تاریک ذلت را گذراندیم. خیلی ها از تاریخ بی خبرند، و خیلی ها تاریخ را سرسری نگاه می کنند. باید در تاریخ تعمق کرد، از تاریخ درس گرفت. ما در این دویست سال، یک دوران تاریک ذلت را از سر گذراندیم.

نشانه های این ذلت، زیاد است.

ما در تمام این دوران، در حوزه ی سیاست، یک ملت منزوی بودیم؛ در فعل و انفعالات منطقه ی خودمان – چه برسد به فعل و انفعالات جهان – هیچ تأثیری نداشتیم.

در این دوران دویست ساله، استعمار به وجود آمد. دولت های مستعمر از اقصی نقاط عالم به منطقه ی ما آمدند؛ کشورهایی را گرفتند، ملت هایی را اسیر کردند، منابع ثروت ملت ها را غارت کردند. در این دویست سال، دولت ایران و ملت ایران، بی خبر و غافل، به حوادث نگاه می کردند؛ حتّی شاید از حوادث مطلع هم نمی شدند، چه برسد به این که بخواهند در آن حوادث دخالت کنند و تأثیر بگذارند.

در حوزه ی اقتصاد، وضع ما روزبه روز به طرف انحطاطِ بیشتر حرکت می کرد.

در حوزه ی علم و فناوری، به کلی عقب مانده بودیم؛ هیچ دستاورد علمی ای که قابل توجه و قابل عرضه باشد، در مقابله ی با حرکت عظیم علمی در دنیا نداشتیم.

در سیاست داخلی خودمان، دستخوش سیاست های بیگانگان بودیم. استعمارگرها، قدرت های مسلط دنیا، بر روی حکومت های ما اثر می گذاشتند؛ آن ها را به این طرف و آن طرف می کشاندند، به آن ها تحمیل می کردند، از آن ها کار می کشیدند؛ و دولت های ما، پادشاهان ما، قدرت های مسلط ما، هیچ عکس العمل شایسته ی انسانی افتخارآمیزی از خودشان نشان نمی دادند.

حتّی در زمینه ی حفظ تمامیت ارضی کشور، حفظ حاکمیت دولت ها، ضعف خجالت آوری را در این دورانِ دویست ساله مشاهده و تجربه کردیم.

در همین دورانِ دویست ساله است که معاهده ی ذلت بار ترکمانچای و قبل از آن، معاهده ی گلستان اتفاق افتاد؛ هفده شهر قفقاز را از ایران جدا کردند.

در همین دورانِ دویست ساله بود که آمدند بوشهر ما را اشغال کردند، بدون کمترین مقاومتی از سوی دولت و دولتی ها.

در همین دوران بود که یک دولت بیگانه آمد در قزوین اردوی نظامی زد و دولت مرکزی تهران را تهدید کرد که باید فلان کار را بکنید، فلان اقدام را بکنید، فلان کس را بیرون کنید، والّا به تهران حمله می کنند. یعنی تا قزوین جلو آمدند، تهران را تهدید کردند، دولت مرکزی در تهران به خود می لرزیدند. اگر شخصیت های نادری در این میان نبودند، قطعاً تسلیم اولتیماتوم آن دولت بیگانه می شدند.

در همین دوران بود که دولت انگلیس آمد حکومت پهلوی ها را در ایران به وجود آورد؛ رضاخان را انتخاب کردند، از یک مرکز فرودستی او را بالا کشیدند، به سلطنت کشور رساندند و سلطنت او را در کشور به صورت یک قانون درآوردند و همه ی امور را به دست او دادند و او هم در مشت خودشان و در اختیار خودشان بود.

در همین دوران بود که قرارداد ننگین ۱۲۹۹ – ۱۹۱۹ میلادی – اتفاق افتاد؛ که بر طبق این قرارداد، اقتصاد کشور به دست بیگانه می افتاد و سیاست کشور و اقتصاد کشور یک باره در اختیار دشمنان ایران قرار می گرفت.

در همین دوران بود که رئیس سه کشور – که متحدین جنگ بودند – به تهران آمدند و بدون این که از دولت اجازه بگیرند، بدون این که به دولت مرکزی کمترین اعتنایی بکنند، در این جا جلسه تشکیل دادند. روزولت، چرچیل و استالین به میل خودشان به تهران آمدند و جلسه تشکیل دادند؛ نه از کسی اجازه گرفتند، نه گذرنامه ای نشان دادند. محمدرضا که آن روز پادشاه ایران بود، مورد اعتنای این ها قرار نگرفت؛ آن ها به دیدن او نرفتند، او به دیدن آن ها رفت؛ وارد اتاق شد، برایش بلند نشدند، اعتنا نکردند!

ببینید ذلت یک دولت مرکزی که سرریز می شود بر روی مردم، تا کجا ها منتهی می شود؟ این، حضیض ذلت یک حکومت و یک ملت است. این، مال دوران دویست ساله ی ماست.

استثناهای کوتاه یا ناکام

البته در این میان، استثناهایی وجود داشت: مثلاً یک امیرکبیری سه سال بر سر کار آمد. یا فتوای میرزای بزرگ شیرازی توانست قضیه ی تنباکو را فیصله بدهد. یا علما در قضیه ی مشروطیت دخالت کردند. یا نهضت ملی شدن نفت در یک دوره ای به راه افتاد. همه ی این ها کارهای کوتاه مدت، موقت و بعضاً به کلی ناکام بود؛ اما روال کلی، حرکت کلی، حرکت ذلت بود که بر این ملت بزرگ، بر این ملت تاریخ ساز، بر این ملتِ دارای مواریث عظیم تاریخی تحمیل شده بود.

حضور مردم در صحنه، زمینه ی جلب رحمت الهی

انقلاب کبیر اسلامی به کلی جهت را عوض کرد و ورق را برگرداند. همت امام – که رهبر این انقلاب و زمامدار این انقلاب و پیشوای این انقلاب بود – بر این گماشته شد که روح عزت ملی را در این مردم احیاء کند؛ عزت آن ها را به آن ها برگرداند. امام بزرگوار فرهنگ

«ما می توانیم» را به دهان مردم انداخت و در دل آن ها جایگزین کرد؛ این همان فرهنگ قرآنی است که فرمود: «وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنینَ»[۸]خود ایمان به معنای علوّ است. ایمان وسیله ی علوّ مادی است، اما فقط این نیست؛ نفس ایمان علوآور است، عزت آور است، یک ملت را رشد می دهد. خود امام جلو افتاد، رهبری کرد، آن وقت انگیزه ها در مردم بیدار شد، همت ها در مردم بیدار شد، استعداد ها جوشیدن گرفت؛ و عمل مردم، حضور مردم در صحنه، زمینه ی جلب رحمت الهی شد. این، نکته ی بسیار عظیمی است. رحمت الهی گسترده است؛ اما تا انسان ظرف خود را آماده نکند، این باران رحمت گیر او نمی آید. ملت ما به صحنه آمد، خود را در وسط میدان قرار داد، این شد زمینه ی رحمت الهی و هدایت الهی؛ هدایت الهی شامل حال او شد، رحمت الهی شامل حال او شد، حرکتِ بی وقفه آغاز شد؛ حرکت به سمت عزت، حرکت رو به جلو، حرکت عزت آفرین؛ البته گاهی کند، گاهی تند، اما بدون وقفه و تعطیل.

احیای روح عزت، با استحکام ساخت درونی

وقتی ادبیات انقلابی امام را ملاحظه می کنید، می بینید تکیه ی اصلی بر روی ساخت درونی ملت است؛ احیای روح عزت، نه با تفاخر، نه با غرور، نه با به خودبستن، بلکه با استحکام ساخت درونی. آن چه که ما باید به آن توجه کنیم، این است که این یک کارِ مقطعی نیست؛ این یک کارِ مستمر است، یک کارِ ادامه دار است. ملت باید با عوامل رکود و ایستایی مقابله کند. عواملی وجود دارد که یک انسان پیشرو را، یک ملت پیشرو را مت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.