پاورپوینت کامل عرفان هوس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عرفان هوس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عرفان هوس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عرفان هوس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

مقدمه (ماهیت عرفان های دروغین)

در طول تاریخ همواره به موازات خط راستین انبیاء بزرگ الهی، جریان های غیر مستقیم و کم و بیش انحرافی و غلط وجود داشته است. راه مستقیم همیشه یکی بوده و هست ولی بی‎راهه‎ها متنوع و متکثر هستند. قرآن کریم می‎فرماید: «فَما ذا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلال – با این حال، بعد از حق، چه چیزی جز گمراهی وجود دارد؟!»[۱] گر چه شدت انحراف کم و زیاد دارد، ولی به هر حال، باطل، باطل است.

ظهور گروه مرجئه در زمان امام صادق علیه السلام و ایجاد فرقه بابیه (که بعدها به بهاییت تغییر نام داد) در زمان ناصرالدین شاه قاجار و فرقه وهابیت در عربستان توسط استعمار انگلیس نمونه های مشهور قدیم و صده های نزدیک هستند.

«در سالیان اخیر و با خواست و دخالت قدرت‎های دارای زر و زور و تزویر، بر تعداد آیین‎های ساختگی و انحرافی افزوده شده است. از عرفان‎های سرخ پوستی و غیر الهی و دورن گروی گرفته تا انواع فرقه‎های شیطان پرستی، از انحراف در برخی از شرایع آسمانی تا ماتریالیسم الحادی و لیبرالیسم، همه و همه گونه‎های رنگارنگ و موافق با برخی از سلیقه‎ها هستند.

در کتاب «دایره المعارف ادیان جدید» ۷۰۰ فرقه جدید معرفی شده اند که تمامی آن ها از دهه شصت میلادی به این سو شکل گرفته اند. مترجم این کتاب در ایران دکتر هادی وکیلی درباره ادیان معرفی شده در این کتاب گفته است: «این جنبش ها گرچه عنوان دینی را یدک می کشند اما ماهیت دینی نظیر ادیان ابراهیمی، ندارند. .. ادیان جدید در دسته های مختلف جای می گیرند؛ برای مثال، برخی از آن ها نظیر مدیتیشن، تکنیکال هستند و برخی نیز جنبش های درمان گرایانه قلمداد می شوند… (ولی) تمامی این جنبش ها (مدعی اند) اهدافی نظیر دستگیری از بشر و تأمین سعادت وی را دنبال می کنند»[۲]

نقاط اصلی اشتراک همه ی مکاتب عرفانی دروغین این است که این ها همگی متأثر از مبانی تفکر لیبرال دموکراسی هستند. و این خود یکی از نشانه ها و قرائن مدیریت شده بودن این هاست. این فرقه ها حتی اگر ریشه ی ایرانی یا هندی و شرقی دارند باز هم می بینیم که در اساس با مبانی جهان شناختی، انسان شناختی و ارزش شناختی لیبرالیسم اشتراک نظر دارند!

۱) یکی از مهم ترین نقاط اشتراک تک تک این فرقه ها این است که همه از ناواقع گرایی ارزشی دفاع می کنند. یعنی می گویند ارزش ها سلیقه ای هستند و ریشه در واقعیت ندارند و یا قراردادی یا اعتباری هستند. این حرف دقیقاً مبنای ارزش شناختی لیبرال دموکراسی است. درحالی که مبنای ارزش شناختی نظام اسلامی این گونه نیست. زیرا ما معتقدیم که ارزش ها ریشه در واقعیت دارند؛ حسن و قبح ذاتی است. ارزش افعال در ذات آن ها نهفته است و این اختلافی بسیار جدی است. همه این ها از نسبیت گرایی ارزشی دفاع می کنند همگی بالاتفاق می گویند ارزش ها نسبی اند. نسبت به افراد زمان ها و مکان ها متفاوت می شوند. ارزش همانی است که هر فردی دوست دارد یا یک جامعه ای می پسندد. امروز آن را دوست دارید و فردا چیز دیگری را. این تغییرات هیچ خللی در معنویت و عرفان افراد ایجاد نمی کند. ما در اندیشه اسلامی با این حرف ها مخالفیم و می گوییم ارزش ها ثابت و پایدارند «حَلَالُ مُحَمَّدٍ حَلَالٌ أَبَداً إِلَی یوْمِ الْقِیامَهِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ أَبَداً إِلَی یوْمِ الْقِیامَه»[۳]

۲) نقطه ی اشتراک دیگر این فرقه ها این است که همگی بر پایه ای از اومانیسم شکل گرفته اند و اومانیسم نیز از دیگر مبانی تفکر انسان شناختی در اندیشه ی لیبرال دموکراسی است. این ها همه این را ترویج می دهند و به گونه های مختلف هر کس به زبانی از آن دفاع می کند یکی می گوید بود و نبود خدا وابسته به خواست و عدم خواست انسان دارد، ما خالق خداییم نه خدا خالق ما، یکی می گوید خدا امری است ذهنی. هر کدام به گونه ای از این تفکر اومانیستی در معنویت و عرفان خود بهره برداری می کنند.

۳) از دیگر مبانی ارزش شناختی تفکر لیبرالیستی، به ویژه در حوزه ی رفتارهای فردی، لذت گرایی است. همه ی این فرقه ها نیز به نوعی بر همین پایه حرکت می کنند. همه می گویند شادی را برای شما به ارمغان می آوریم، غایتی که برای خودشان در نظر می گیرند و هدف عالی و نهایی که برای مکتب خودشان ترسیم می کنند به ارمغان آوردن شادی و لذت است. این همان مبنای لذت گرایی تفکر لیبرالیستی است از پائولوکوئیلو گرفته تا اُشو، از سای بابا گرفته تا عرفان حلقه؛ همه مدعی اند همین کار را می خواهند انجام دهند.

۴) همه یا اغلب این ها از لیبرالیسم دفاع می کنند، حتی بدترین نوع لیبرالیسم که لیبرالیسم جنسی است. اگر اندیشمندانی مثل جان لاک که تفکر لیبرالیستی را مطرح کردند لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی منظورشان بود، این ها پست ترین نوع لیبرالیسم یعنی لیبرالیسم جنسی را ترویج می دهند و بی بند و باری را به نام معنویت و عرفان تئوریزه می کنند.

۵) همه ی این ها به معنای واقعی کلمه دین ستیز هستند که یکی دیگر از مبانی فکری لیبرال دموکراسی است. می دانیم که لیبرالیسم و مارکسیسم از این جهت هیچ تفاوتی ندارند. مارکسیست ها می گفتند دین افیون ملت هاست. لیبرال ها هم می گفتند دین امری است فردی نباید در جامعه دخالت کند. این ها دقیقاً یک حرف هستند. این عرفان های نوظهور نیز هر کدام به گونه ای همین هدف را دنبال می کنند. به عنوان مثال عرفان حلقه مدعی است که راهی برای سیر و سلوک است که ربطی به دین و ملیت و نژاد و قومیت ندارد. مهم نیست که شما ارتباطی به خدا دارید یا ندارید، اعتقادی به معاد دارید یا ندارید، این یعنی تفکر دین ستیزانه، با ادبیاتی محترمانه. عرفان پائولوکوئیلو نیز دقیقاً همین حرف را می زند، دفاع از تساهل و تسامح و تفکر پلورالیستی و یا عرفان اُشو. آیا تفکری دین ستیزانه تر از این تفکر پیدا می کنید که بگویند تنها یک گناه در عالم هست و آن احساس گناه است. بدتر و دین ستیزانه تر از این حرف کسی پیدا می کند آن هم به نام دین و معنویت و عرفان!

۶) نکته ی دیگر اشتراکشان این است که همگی از سکولاریسم دفاع می کنند. می گویند دین نباید در سیاست دخالت کند، عرفان ما عرفان فردی است علی رغم این که همه سیاسی هستند و مدیریت شده توسط مراکز فکری غرب هدایت می شوند ولی تفکر سکولار را تبلیغ می کنند.[۴]

نکته جالب توجه اینکه اکثر کیش ها و آئین های معنوی نو پیدا در ایالات متحده آمریکا، مدتی اقامت داشته اند، به تعبیر دیگر خاستگاه آئین های معنوی معاصر در شرق، هند و چین است، اما محل اقامت و بازسازی آن ادیان کشور آمریکا است.

در کشور ما هم تبلیغ این فرقه ها گسترده است به صورتی که: «بر اساس آمارهای موجود در حدود بیست سال اخیر تعداد ۴۵۰۰ عنوان کتاب با تیراژی حدود دویست میلیون جلد در ترویج و تبلیغ عرفان های نوظهور در کشور ما منتشر شده است! این تازه آن هایی است که مجوز رسمی از وزارت ارشاد دارند. آن هایی که غیرقانونی و قاچاق چاپ شده و در فضای مجازی هستند، بماند! این در حالی است که ما متأسفانه حتی ۴۵ کتاب در نقد این ها نداریم.»[۵]

اگر چه همه افراد و طبقات مخاطب این گروه ها هستند، اما بیشترین قربانیان آنان جوانان و زنانند. افراد گرفتار در بحران های روحی مناسب ترین طعمه های این جریانات هستند. همه ی انسان ها به دین و معنویت گرایش باطنی دارند، اما چون دینداری و عرفان راستین در قطب مخالف پیروی از هواهای نفسانی و جاذبه های شیطانی است، بسیاری پایبندی به دین و سلوک معنوی را دشوار می دانند و در نتیجه روی از آن بر می تابند. شگرد شیادانه ای که برخی از جاعلان معنویت های دروغین به کار می گیرند این است که به مخاطب چنین القا می کنند که می تواند بین خواسته های معنوی و امیال و هواهای نفسانی جمع کند.[۶]

با توجه به این مقدمه لازم است تا مربیان محترم عقیدتی سیاسی نسبت به این عرفان های کاذب به مخاطبین اطلاع رسانی نموده و اذهان را روشن نمایند. به همین دلیل در سلسله مقالاتی به بررسی تعدادی از این مکاتب ساختگی خواهیم پرداخت.

یکی از مشهورترین این مدعیان فردی است ملقب به «اُشو – OSHO» که متاسفانه در چند سال گذشته تعداد زیادی از کتاب های وی – بعد از گزینش و حذف بعضی از مطالب زننده – به فارسی ترجمه و در کشورمان منتشر شده است. در این شماره به بررسی شخصیت و مکتب ارائه شده توسط وی می پردازیم.

اُشو کیست

وی در یازده دسامبر ۱۹۳۱ میلادی در خانواده «موهان» در روستایی کوچک به نام «کوچ وادا» در ایالت مادیا پرادش هند، زاده شد. تحصیلاتش را در هند تا کارشناسی ارشد فلسفه ادامه داد و در ۱۹۵۳ فارغ التحصیل شد.

اُشو به مدت نه سال در دانشگاه جبال پور هند، به تدریس فلسفه پرداخت. وی، بیان اندیشه هایش را از دانشگاه های هند آغاز کرد و سپس به ایراد خطابه و تبلیغ در اقصی نقاط هند پرداخت. هنگامی که با استقبال عده ای مواجه شد، به ابداعات و ادعاهایی دست زد و خود را به عنوان «آغازگر خودآگاهی مذهبی نوین» معرفی کرد.

او در سال ۱۹۷۴م. یک مرکز مراقبه به نام کمون بین المللی اُشو، تاسیس کرد که بعدها به یکی از بزرگ ترین مراکز مراقبه در هند تبدیل شد.

در سال – یعنی ۹ سال قبل از مرگش – جهت معالجه به ایالات متحده رفت و در آن جا پنج سالی اقامت گزید. پیروان اُشو – که به سانیاسین شهره اند – در حومه واشنگتن (ایالت اورگون) مزرعه ای به وسعت ۴۰۰۰ متر مربع اجاره کردند که البته در سال دوم اقامت وی در آمریکا آن مزرعه توسط پیروان اُشو خریداری شد و اُشو به مدت چهار سال در آن مزرعه به دنبال ترویج افکار و عقاید خود بود. مزرعه همان ابتدا «مرکز کمون بین المللی اُشو» نام گرفت (یعنی مرکز تولید، تبلیغ و ترویج افکار و عقاید اُشو.) و به «راجنیش پورام» مشهور شد. پس از شش ماه که از اقامت اُشو در سرزمین امریکا سپری شد، خانمی با نام «شیلا» مدیرعامل مزرعه و جانشین اُشو در آن محله و منطقه شد، این مزرعه دارای اتاقک های کوچک، متوسط و بزرگ بود که برای مراقبه، مدیتیشن و ترویج افکار اُشو مورد استفاده قرار می گرفت. تصمیم ایشان بر این بود که اندیشه های اُشو از این مزرعه به سرتاسر کشور امریکا و کل جهان تسری داده شود. اُشو بعد از چهار سال، رسماً از ایالت متحده امریکا اخراج شد. در رابطه با علت اخراج اُشو از امریکا دلایل مختلفی ذکر شده است:

۱- اُشو و طرفدارانش روابط پر تلاطمی با ساکنان منطقه داشتند. در سال ۱۹۸۴ برای پیروزی در انتخاباتی که به منظور انتخاب دو عضوWasco County Circuit Court برگزار می شد اقدام به ایجاد مسومیت غذایی اهالی منطقه he Dallas نمودند. پیرو بررسی های انجام شده، اُشو به جرائمی مانند حمله زیستی به ساکنان منطقه، توطئه قتل وکیل ایالت اورگون، و تخلف در روادید محکوم، دستگیر، و از آمریکا اخراج گردید.

۲- درگیری های خونین بین مریدان ارشد اُشو به خاطر اختلافات مالی مرکز و تخلفات وسیع و فساد مالی.

۳- مریدان او ادعا می کنند که اخراج او، به خاطر زیر سوال بردن ارزش های جامعه آمریکا بوده است و سران آمریکا از محبوبیت او احساس خطر کردند.

۴- اسناد سازمان اتباع وزارت خارجه آمریکا که وزارت امور خارجه هند هم آن ها را تأیید کرده، نشان می دهد که اخراج او، به دلیل ترویج افراطی فساد اخلاقی بوده که حتی فضای غیر اخلاقی جامعه امریکا هم آن را برنتابید.[۷] به تعبیر دیگر علت اخراج اُشو رواج فساد جنسی خارج از قانون توسط وی است. اُشو بیش از ۱۳۰ شاکی خصوصی داشته که اولین شاکی خصوصی وی، شیلا، مدیر عامل و جانشین اُشو بود.

باید توجه کرد که اگر شخصی از یک کشور اسلامی به دلیل فساد اخلاقی و جنسی که در قوانین اسلام مسئله حساسیت برانگیزی است، اخراج شود، خیلی اعجاب آور نیست، اما اخراج فردی به دلیل فساد اخلاقی از ایالات متحده بسیار عجیب است و این امر نشان دهنده عمق فساد اخلاقی شخص است.

پس از آن بیست و یک کشور جهان مانع از ورود او به کشورشان شدند تا سرانجام سال ۱۹۸۵ مجدداً به هند رفت و در شهر پونای هند ساکن شد.

اُشو در ۱۹۹۰ به طرز مشکوکی درگذشت. برخی طرفدارانش می گویند در اثر مسمومیت با گاز تالیوم توسط نیروهای امنیتی آمریکا در سال ۱۹۸۶م. آرام آرام مریض شد و چهار سال بعد از دنیا رفت. برخی دیگر می گویند در بازداشتگاه او را در معرض اشعه رادیواکتیو قرار دادند، ولی ناظران بی طرف گفته اند در اثر ابتلا به ایدز مرده است.

وی در دوران حیاتش به چند نام شهره بود:

«راجا» نام زمان کودکی

«راجنیش» در سال ۱۹۶۰

«آچاریا راجنیش» از ۱۹۷۱

«باگوان شری راجنیش» از دسامبر ۱۹۸۸

و از سپتامبر ۱۹۸۹ «اُشو» نامیده شد.

بنا به گفته راجنیش او این نام را به پیشنهاد یکی از شاگردانش از واژه اشنیک (Oceanic) به معنای (پیوسته به آب دریا و یکی شده با آن) برگرفته که برای نخستین بار در آثار ویلیام جیمز به کار رفته است. از آن جا که واژه ی اشنیک (دریاگون) تنها به توصیف و تجربه می پردازد و شامل شخص تجربه کننده نمی شود، راجنیش واژه ی (اُشو) را برای خود پسندیده و برمی گزیند. او بعدها پی برد که این واژه از قدیم در میان ساکنان خاور دور رواج داشته و به معنای (شخص مقدسی که آسمان بر او گل می افشاند) به کار می رفته است.

اُشو در دوران زندگی خود توسط مریدان ثروتمند آمریکایی و اروپایی‎اش توانست نزدیک به ۶۰۰ مرکز برای فرقه خود در کشورهای مختلف اروپا و آمریکا تأسیس نماید، لیکن بعد از مرگ وی تعداد این مراکز به کمتر از بیست مرکز کاهش یافته است.

اُشو سخنران قهاری بود و سخنرانی های او کمتر از پنج ساعت نبود و در تمام آن ها از مثال ها و داستان های مختلفی استفاده می کرد. از وی بیش از هفت هزار سخنرانی بر روی نوار کاست و ۱۷۰۰ سخنرانی بر روی نوار ویدئو ضبط شده است، که در بیش از هفت صد جلد کتاب و مجله درج شده و تا کنون این کتاب ها به بیش از پنجاه زبان دنیا ترجمه شده است. اُشو یک نویسنده به معنای رایج نیست، او شخصاً هیچ کتابی را ننوشته است، بلکه کتاب های منتشر شده با نام اُشو، در واقع مجموعه ای از سخنرانی های وی هستند.

از اُشو در سایت های مختلف بالغ بر سه هزار عکس وجود دارد که معمولاً عکس های وی روتوش شده و زیباسازی شده است. در این قبیل عکس ها، چهره ای پیامبر گونه به اُشو داده شده، وگرنه صورت حقیقی او با غالب عکس هایش متفاوت است.

اُشو لباس خود را به گونه ای انتخاب می کرد تا تداعی لباس مقدس در مکاتب مختلف را داشته باشد.

اُشو ادعاهای عجیبی را مطرح می کند که ابتدا خواننده را به شخصیت متکبر و مغرور وی رهنمون می کند و سپس با عمق محتوای بسیار مبهم و غیر قابل درک او مواجه می نماید. ادعاهایی که شاید در دنیا از طرف کسی بیان نشده است!

برخی از ادعاهای اُشو به قرار زیر است:

۱) اُشو روشن ضمیر شده و به مرحله شکوفایی رسیده است.[۸]

۲) اُشو در کنار بودا و عیسی و موسی قرار دارد و راه او، همان راه کریشنا، مسیح، موسی و زردشت است و مانند پیامبران می باشد و عصاره تمام ادیان را هدیه می دهد.[۹]

۳) بدون اُشو تمام دنیا در زیانند و غیر از اُشو هیچ کس نمی تواند؛ چرا که پیام او کاملاً جدید است؛ «من پیامی کاملاً جدید برای دنیا دارم؛ بنابراین سوء تفاهم امری حتمی است. ولی خوب به یاد بسپارید که هر کس که صدایش را بر علیه من بلند می کند باید آن را با سند و منطق حمایت کند و آماده باشد تا قطعه قطعه شود!»[۱۰]

۴) هر که با اُشو باشد برکت می یابد و فانی می گردد و شاخص می شود.[۱۱]

۵) اُشو بدون ایدئولوژی، ملت و دین و مکتبِ کلامی و فلسفی است.[۱۲]

۶) اُشو برای تمام بشریت کیمیاگر و حقیقت است.[۱۳]

۷) وی در مورد آثار خود می گوید «آثار من اصل و فلسفه نیست بلکه نوعی کیمیاگری است، علم تغییر و تحول است.»

زندگی شخصی اُشو خود موضوع مهمی برای ناقدان اوست. زندگی اُشو علیرغم ادعای عرفانی که درباره خود داشته است اصلاً شباهت و رنگ و بوی یک زندگی عرفانی نداشت بلکه برعکس شباهت زیادی به زندگی شیفتگان دنیا داشت. اُشو در دوران اقامت خود در امریکا سالیانه ۱۵ تا ۴۵ میلیون دلار درآمد شخصی از مریدان ثروتمند آمریکایی خود کسب کرده است. وی در دوران اقامت خود در شهر آنتیلوپ آمریکا مالک یک هواپیمای شخصی و ناوگانی مرکب از ۹۳ دستگاه ماشین گران قیمت ( ROLLS ROYCE رولز رویز) بود. که بعضی از قسمت هایشان طلاکاری شده بودند و مدیر برنامه هایش در پاسخ به سؤالی از دلیل تعدد این ماشین ها، اعلام کرده بود: «اُشو، بسیار ماشین دوست دارد و می خواهیم تعداد این خودروها را به سیصد و شصت و پنج برسانیم؛ تا او برای هر روز سال یک ماشین داشته باشد. به همین دلیل در آمریکا به رولز رویز گورو (مرشد رولز رویزی) معروف شد.»[۱۴]

اعتقادات اُشو

اُشو خود را «آغازگر خودآگاهی مذهبی نوین» می داند و مدعی است که حرف تازه ای ارائه داده است. در حالی که نظرات وی به شدت تحت تاثیر مذهب تانترا است که آن را با مبانی ماتریالیستی غرب آمیخته و همان حرف های کهنه را با ادبیاتی نه چندان جدید مطرح می کند. برای روشن شدن این مطلب، قبل از بررسی عقاید و سخنان اُشو لازم است تا در خصوص مذهب تانترا مطالبی ارائه شود.

آیین تانترا

تانترا از دسته آیین های باستانی است که در بیشتر ادیان اصلی هند مانند هندویی، بودایی و جینی تأثیر گذارده است.

از دیدگاه آیین تانترا، دور جهان به چهار عصر اصلی تقسیم می شود:

۱- در عصر نخست – کریتا یوگا (Kta Yuga) – که عصر طلایی کمال است، همه در معرفت به سر می برند، خدا و اهریمنی نیست، دهارما (Dharma) یا نظم کیهانی استوار است.[۱۵] همه ریگ ودا (g-Veda) را باور دارند. حقیقت و دانش برجسته ترین نقش را در عصر کالی ایفا می کند و مراقبه برترین عمل آیینی این عصر به شمار می آید.

۲- در عصر ترت یوگا (Tret Yuga)، یک چهارم دهارما فراموش می شود و گاو

– به عنوان نمادی از دهارما و نظم کیهانی – روی سه پا می ایستد و طبیعت برجسته ترین نقش را در عصر ترتآ ایفا می کند. قربانی برترین عمل آیینی این عصر به شمار می رود.

۳- در دوآپارا یوگا (Dvpara Yuga)، کشمکش مخالفان و جنگ خدا و اهریمن آغاز می شود. اختلاف نسبتاً زیادی میان طبقات اجتماعی به وجود می آید و براهمان ها وظایف خود را به خوبی انجام نمی دهند. در این جا نیمی از دهارما به فراموشی سپرده می شود و گاو روی دو پا می ایستد. آمیزشی از طبیعت و جسم برجسته ترین نقش را در عصر دوآپارا ایفا می کند و پرستش خدایان اصلی ترین عمل آیینی این عصر محسوب می شود.

۴- کالی یوگا (Kali yuga) که به معنای عصر تاریکی است، آخرین عصر از عصرهای چهارگانه است. در این عصر یک چهارم، دهارما باقی می ماند و ارزش های معنوی و اخلاقی نابود می شوند.

در ویشنو پورآنا (کتاب مقدس آیین) آمده است که: «فساد بر همه چیز حکم فرما خواهد شد، دولت و ثروت تنها معیار ارزش و مقام، شهوت یگانه پیوند میان زن و مرد، و دروغ تنها راه موفقیت در امور دنیوی محسوب خواهد شد. نظام طبقاتی متلاشی می شود و دستورات و احکام ودایی را دیگر کسی رعایت نخواهد کرد. براهمان ها از مقام خود سقوط خواهند کرد و پست ترین طبقه بر زمین حاکم خواهند شد.»

جسم، برجسته ترین نقش را در عصر کالی ایفا می کند و عمل خالصانه، برترین عمل آیینی این عصر به شمار می رود.

نکته ی قابل توجه در این بخش از آموزه های تانترا، حضور برجسته ی خدای کآلیی در به وجود آمدن عصر کالی (تاریکی) است. کآلیی که خدایی مونث است، در نقاشی ها و تصاویر، شیوا (خدای مرد) را با حالتی دهشتناک به زمین افکنده و او را نیمه جان کرده است! بدین گونه، شیوا از رقصیدن باز می ایستد و همین امر، سبب ایجاد خلل در نظام جهان می شود.

کآلیی سپس با ظهور خود و مجازات شدید بدکرداران و ریاکاران، به عصر کالی پایان می دهد و چرخه عصرها را به عصر طلایی باز می گرداند.

از این جا می توان به پیوند میان آیین تانترا و عصر کالی پی برد؛ به این صورت که بر اساس برخی متون مقدس، باور به این آیین و انجام آموزه های آن، تنها راه رسیدن به رهایی در این عصر است.

بر اساس این متون، آموزه های پیشین ارزش عملی خود را از دست داده و دیگر نمی توانند فرد را به رهایی رهنمون شوند؛ از این رو، باور بر این است که در این عصر، فرد به جای دوری از لذّات و هواهای نفسانی، خود را با آگاهی در آن ها غرق می کند تا بتواند به رهایی دست یابد.

در آیین تانترا از دخترهای طبقه ی پایین جامعه و روسپی ها برای اجرای مراسم آیینی خود استفاده می کنند. هر اندازه فساد و هرزگی زنان بیشتر باشد، برای اجرای این آیین مناسب ترند. تعلیمات پیروان این آیین طولانی و سخت است و حتی زن های جوان نیز باید با گورو (مربی) در ارتباط باشند و بدن خود را وقف عمل به آیین ها کنند.[۱۶]

خدای اُشو

اُشو تحت تاثیر اندیشه های هندوئیزم مفهوم خدا و جهان وجود را دریک راستا می داند و باز تحت تاثیر همان اندیشه و به خصوص عقاید بودایی نهایت سیر انسان را وصول به این حقیقت باطنی هستی معرفی می کند. در اندیشه ادیان هندی اعتقاد افراطی به وحدت کیهانی عالم باعث شده تا در خداشناسی این ادیان چیزی به نام خدای مشخص صاحب اراده وجود نداشته باشد. خداشناسی اُشو نیز در همین حال و هوا رقم خورده است.

سخنان اُشو درباره خدا بسیار متناقض، مبهم، بی معنا و سبک است. گاهی منکر وجود خداست و می گوید خدا مفهومی ذهنی است و گاهی کل هستی را خدا می داند. خدای اُشو یک رقاصه، یک شعر، یک تجربه و گاهی خدای وی عشق است. گاهی خداوند هم نور است و هم تاریکی و در برخی موارد می گوید خدا فقط نور است و تاریکی ندارد. عبارات او درباره ی خدا، در بعضی موارد زیباست و حتی در برخی موارد شبیه اعتقادات اسلامی است ولی در پس این زیبایی با ظرافت تمام یک گمراهی بزرگ پنهان شده است.

دقت در سخنان وی (که در زیر آمده است) برای اهل فن کافی است تا به اوج گمراهی او پی ببرند.

۱) «سالکان معنوی علیه من هستند، زیرا تصور می کنند که من خدا را انکار می کنم. من خدا را انکار نمی کنم، بلکه به او بعدی واقعی می بخشم، او را زنده می کنم، او را به تو نزدیک تر می کنم، حتی از قلبت نزدیک تر. خدا هسته وجود توست. او از تو جدا نیست، دور نیست، در آسمان نیست، بلکه همین جاست. من می خواهم آن تصور را که خداوند جایی دیگر در زمانی دیگر است نابود کنم. خداوند اکنون و همین جاست. غیر از این جا مکانی و غیر از اکنون زمانی وجود ندارد.» (سخنان و گفتار رهایی بخش اُشو)

۲) «دینداری چیزی نیست جز هنر نیست کردن خود در کل. کل همان خداست. به همین دلیل کسی که به خدا رسیده است مقدس نامیده می شود. او خود، کل شده است. دیگر مستقل از کل نیست. پندار نادرست و احمقانه جدا و مستقل بودن از کل را دور انداخته است. او دیگر کوه یخ نیست، بلکه ذوب شده و به اقیانوس پیوسته است. آن لحظه، لحظه شادمانی است. پس از آن دیگر شادمانی تو را ترک نخواهد گفت.»

۳) «هستی دم دست توست و خدا فقط در ذهنت وجود دارد. یک مفهوم است و وجود عینی ندارد.» (زندگی موهبتی الهی است از اُشو)

۴) «کلمه خدا یک بهانه است، ابزاری است برای ابراز احساسات ما به کل، در واقع کل هستی خداست» (اُشو – راز بزرگ)

۵) «خدا نام دیگر ناشناخته و ناشناختنی است. بزرگ ترین خطر است. اما آن گاه که خطر کنی بی درنگ رشد می یابی.» (اُشو – عشق پرنده آزادی است)

۶) «پیام من خیلی ساده است در زندگی کردن حد و مرزی برای خود قائل نباشید. با تمامیت وجود، شور و شوق و عشق و نهایت احساس زندگی کنید، چرا که غیر از زندگی؛ خدایی وجود ندارد.» (سخنان و گفتار رهایی بخش اُشو)

۷) «نیچه می گوید خدا مرده است. این حرف اشتباه است، برای این که خدایی که آن ها می گویند هرگز وجود نداشته که حالا بخواهد بمیرد. زندگی هست، همیشه بوده و خواهد بود؛ این یعنی خدا.» (سخنان و گفتار رهایی بخش اُشو)

۸) «خداوند یک شخص نیست، بلکه تنها تجربه ای است که تمام هستی را به پدیده ای زنده مبدل می سازد. تنهایی او مطرح نیست. او با زندگی می تپد… با زندگی که دارای ضربان است. لحظه ای که دریابی دل هستی می تپد، خداوند را کشف کرده ای.» (سخنان و گفتار رهایی بخش اُشو)

۹) «خدا شخص نیست بلکه اوج احساس سعادت و آرامش و احساس غایی من به این جهان متعلقم و جهان به من متعلق است می باشد.» (اُشو – شهامت)

۱۰) «من از هیچ کس نمی خواهم که به من وفادار باشد، به من وابسته باشد در هیچ راهی. تمام تلاش من این است که به شما آزادی کامل را بدهم، پس روش و متدها هم هر چیزی که شما می خواهید، شما می توانید خودتان آن را مطابق با خودتان خلق کنید. حتی خدا هم لازم نیست، هیچ چیزی نیاز نیست؛ تو خودت برای خودت کافی هستی.»

۱۱) «اگر خداوند بخواهد دعاهای تو را بکشد نمی تواند! در این جا او ناتوان است! عشق غایت است.» (اُشو – راز بزرگ)

۱۲) شیطان قدرت گمراه کردن شما را ندارد، خداوند هم قدرت هدایت شما را ندارد.» (اُشو – راز بزرگ)

۱۳) «خدا شیء نیست موضع است، موضع جشن وسرور.» (اُشو – الماس های اُشو)

۱۴) «حق با زرتشت است هنگامی که می گوید: “من تنها می توانم به خدایی ایمان بیاورم که قادر به رقصیدن است” مایلم که به آن اضافه کنم اگر قادر به رقصیدنید پس خدا می شوید.» (اُشو – معبودی رقصان)

۱۵) «خدا فلسفه نیست بیشتر موسیقی است. خدا نثر نیست بیشتر شعر است. خدا فرضیه نیست بیشتر رقص است.» (اُشو – دل به دریا بزن)

۱۶) «راه من کاملاً متفاوت است من می گویم عشق خداست.» (اُشو – با خود یکی شو)

۱۷) «اگر از من می پرسید، من به شما می گویم، خدا را فراموش کنید، حقیقت را فراموش کنید، من به شما می گویم تنها به دنبال عشق باشید» (اُشو – راز بزرگ)

۱۸) «از نظر من، عشق مهم است و خدا چون ابزاری برای رسیدن به عشق است، اهمیت دارد. اصولاً خدا، هدف من نیست و من به خدا، علاقه مند نیستم.» (اُشو – دل به دریا بزن)

۱۹) «عارف، در جست وجوی شادمانی، به زندگی روی می آورد. او پروای خدا در سر ندارد؛ البته عارف در راه خود، خدا را هم می یابد؛ اما او در جست وجوی شادمانی است. بنابراین، عرفان هیچ، مجموعه باورهایی در مورد بی خدایی یا با خدایی ندارد. عرفان، بر هیچ باوری متکی نیست.» (اُشو – پرواز در تنهایی)

۲۰) «اگر عاشق باشی، می توانی خدا را کاملاً فراموش کنی؛ چرا که از عشق، هر چیزی امکان پذیر است.» (اُشو – شهامت)

۲۱) «خدا نام دیگری است برای عشق ابدی.» (اُشو – عشق رقص زندگی)

البته عشقی که اُشو از آن دم می زند و آن را خدا می داند در نظر او چیزی جز یک ارتباط سخیف جنسی نیست. به این عبارات وی توجه کنید:

۲۲) «در هنگام سکس شما به جهان هستی از همیشه نزدیک تر هستید. توسط سکس است که الوهیت می تواند تولید زندگی کند و زندگی جدیدی را خلق کند. بنابراین در سکس ما به خالق از همیشه نزدیک تر هستیم… اگر ما با قداست!!! به سکس. روی بیاوریم، با بازیگو

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.