پاورپوینت کامل وقتی منحرف، عارف شود؛ قسمت دوم عرفان هوس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وقتی منحرف، عارف شود؛ قسمت دوم عرفان هوس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وقتی منحرف، عارف شود؛ قسمت دوم عرفان هوس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل وقتی منحرف، عارف شود؛ قسمت دوم عرفان هوس ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

اشاره

در شماره قبل ضمن توضیحی درباره عرفان های دروغین به بررسی قسمتی از نظرات یکی از مدعیان این مکاتب به نام اُشو پرداختیم. از آن جا که یکی از مهم ترین انحرافات مکتب اُشو در خصوص مسائل جنسی است، در این شماره به این موضوع می پردازیم. این موضوع به طور طبیعی موضوعات خانواده، فرزندان، تربیت و… را در بر می گیرد. اگرچه موضوع مقاله اُشو می باشد ولی از آن جا که نظرات اُشو شبیه بسیاری از مکاتب نوظهور دیگر است، به بهانه بررسی نظرات این عارف دروغین، به کلیاتی در این موضوع اشاره می کنیم که البته برای درک بهتر انحرافات اُشو لازم است.

انحرافات جنسی در طول تاریخ بشر

انحرافات جنسی و طرح آزادی های مربوط به آن بحث جدیدی نیست و از ابتدای خلقت انسان وجود داشته است.

در طول تاریخ بشر اقوام مختلف دچار انحرافات جنسی بوده اند و یکی از دلایل درگیری آن ها با پیامبرانشان، این بود که نمی خواستند تن به دستورات آن ها در خصوص کنترل شهوت بدهند. خداوند کریم در قرآن مجید وقتی درباره ی جانشینان پیامبران صحبت می نماید علت انحراف آن ها را پیروی از شهوات – که مصداق اولیه آن طبق آیات و روایات شهوت جنسی است – بیان می فرماید: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاهَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یلْقَوْنَ غَیا – امّا پس از آنان، فرزندان ناشایسته ای روی کار آمدند که نماز را تباه کردند، و از شهوات پیروی نمودند و بزودی (مجازات) گمراهی خود را خواهند دید.»[۱]

نمونه هایی از آن ها که در آیات و روایات و تاریخ ذکر شده است از این قرار است:

۱- در زمان نوح زنان هوسران در مجلس مردان شرکت می کردند. امام باقر علیه السلام فرموده است: «در زمان نوح عده ای از زنان خود را می آراستند و با لباس های زرد رنگ در مراسم شادمانی مردان شرکت می کردند.»[۲]

۲- طبق بعضی از نقل ها کشندگان ناقه ی صالح به دلیل کامروایی از زنان فاسد دست به این اقدام زدند.[۳]

۳- قوم لوط به عمل شنیع همجس بازی پرداختند.[۴]

۴- حضرت یوسف علیه السلام به دلیل این که تسلیم شهوات زنان نشد به زندان افتاد.[۵]

۵- سبب شهادت حضرت یحیی علیه السلام شهوترانی و علاقه پادشاه به یک زن بود.[۶]

۶- بلعم باعورا [۷]عالم مستجاب الدعوه ای بود که برای نابودی لشگر موسی علیه السلام، به کفار پیشنهاد داد تا زنانشان را در میان لشگر موسی بفرستند و وقتی لشگر دچار زنا شد به هزیمت رفت.[۸]

۷- «در تاریخ می خوانیم که گروهی از اعراب در زمان جاهلیت به هنگام طواف خانه کعبه لخت مادرزاد می شدند، و صوت می کشیدند و کف می زدند و نام آن را عبادت می گذاشتند.»[۹] «وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیه – نمازشان نزد خانه (خدا)، چیزی جز “سوت کشیدن” و “کف زدن” نبود.»[۱۰]

۸- «ثقفیان که توفیق اسلام را تفوّق قریش می شمردند از مسلمانی، امتیازات بیشتر می خواستند، می گفتند ما مردمی عزبیم از زنا چگونه توانیم گذشت و هم از ترک ربا بیم داشتند، می گفتند: همه کسب و سود ما از رباست، حرمت ربا و زنا از ما بردارید که ربا خوریم و زنا کنیم و مسلمان باشیم.»[۱۱]

۹- «در تاریخ اندلس اسلامی یعنی اسپانیای فعلی می خوانیم که نقشه ای که مسیحیان برای تصرّف اندلس و بیرون کشیدن آن از دست مسلمین کشیدند این بود که به صورت دوستی و خدمت، وسائل عیاشی برای آن ها فراهم کردند: باغ ها و بوستان ها وقف ساختن شراب و نوشانیدن مسلمین شد. دختران زیبا و طنّاز در خیابان ها به دل ربایی و عاشق سازی پرداختند. سرگرمی های شهوانی از هر جهت فراهم شد و روح ایمان و جوانمردی مرد. پس از این جریان بود که توانستند مسلمانان را بی درنگ از دم تیغ بگذرانند.»[۱۲]

۱۰- در فتنه باب که منجر به تشکیل فرقه بهاییت گردید، یکی از عناصر اصلی زنی به نام «فاطمه زرین تاج برغانی قزوینی» ملقب به «قُرهالعَین» بود. او نخستین زنی است که در تاریخ معاصر ایران، بر اساس دستورالعمل یک مکتب استعماری پوشش را از روی و تن برگرفت و نخستین سنگ بنای بی حجابی را در جامعه اسلامی ایران به جا گذاشت. وی با سیمایی آراسته و نیمه برهنه بر منبر می نشست و با صراحت تمام می گفت: «آن چه اسلام آورده در هنگام ظهور باب ملغی و منسوخ است و چون بابِ قائم حق دارد که در مذهب تصرف نماید، پس شریعت اسلام بعد از ظهور قائم، منسوخ است و چون قائم هنوز احکام و تکالیف جدید را مدون و تکمیل نکرده است زمان فترت است و کلیه تکالیف از گردن مردمان ساقط. تا امروز تبعیت از احکام دین اسلام بر شما واجب بود، ولی از هنگام ظهور باب دیگر بر هیچ مسلمانی جایز نیست که از دستورات دین اسلام پیروی نماید. با لذت کامل زندگی کنید و از هر قیدی آزاد باشید.» یکی از مهم ترین نکاتی که وی به عنوان مذهب باب مطرح کرد و باعث شد تا هوسرانان جذب بابیت و بهائیت گردند، اشتراکات جنسی و چند شوهری زنان بود.[۱۳]

داستان شهر پمپی، کمون آلمان و موارد بسیار دیگری نیز در تاریخ آمده است که به برخی از آن ها به مناسبت مطالب دیگر این مقاله اشاره خواهیم نمود.

فطرت جنسی

خداوند کریم در قرآن مجید می فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِک الدِّینُ الْقَیمُ وَ لکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ – پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسان ها را بر آن آفریده دگرگونی در آفرینش الهی نیست این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمی دانند!»(روم/۳۰)

آیه فوق بیانگر این حقیقت است که: نه تنها خداشناسی، بلکه دین و آئین به طور کلی، و در تمام ابعاد، یک امر فطری است، و باید هم چنین باشد، زیرا مطالعات توحیدی به ما می گوید میان دستگاه تکوین و تشریع هماهنگی لازم است، آن چه در شرع وارد شده حتماً ریشه ای در فطرت دارد و آن چه در تکوین و نهاد آدمی است مکملی برای قوانین شرع خواهد بود. به تعبیر دیگر: تکوین و تشریع دو بازوی نیرومندند که به صورت هماهنگ در تمام زمینه ها عمل می کنند، ممکن نیست در شرع دعوتی باشد که ریشه آن در اعماق فطرت آدمی نباشد، و ممکن نیست چیزی در اعماق وجود انسان باشد و شرع با آن مخالفت کند. بدون شک شرع برای رهبری فطرت حدود و قیود و شرائطی تعیین می کند تا در مسیرهای انحرافی نیفتد، ولی هرگز با اصل خواسته فطری مبارزه نمی کند بلکه از طریق مشروع آن را هدایت خواهد کرد، و گرنه در میان تشریع و تکوین تضادی پیدا خواهد شد که با اساس توحید سازگار نیست. دین به صورت خالص و پاک از هر گونه آلودگی در درون جان آدمی وجود دارد، و انحرافات یک امر عارضی است، بنا بر این وظیفه پیامبران این است که این امور عارضی را زایل کنند و به فطرت اصلی انسان امکان شکوفایی دهند.[۱۴]

با این توضیح آن چه ادیان توحیدی در خصوص محدود کردن مسائل جنسی در دایره خانواده بدان امر نموده اند یک امر فطری است و نگاهی به تاریخ زندگی بشر این امر را ثابت می کند.

شهید مطهری در این خصوص می فرماید: چیزی که در وجدان هر مرد و زنی هست مسئله عفت است ولی چیزهایی هست که مقدمه و وسیله آن است؛ یعنی آن کسی که می گوید حجاب خوب است آیا می خواهد بگوید که حجاب، خودش از آن نظر که حجاب است خوب است قطع نظر از عفت؟ و اگر زن حجاب داشته باشد خوب است ولو این که این زن صد درجه بی عفت تر باشد از وقتی که بی حجاب بود؟ آیا آن کسی که می گوید حجاب خوب است، از این نظر می گوید که حجاب را مقدمه و حافظ و نگهبان خوبی برای عفت می داند؟ اگر به کسی که می گوید حجاب بد است بگویی آیا عفت بد است، می گوید نه. همان فاسدترین و بی عفت ترین زنان دنیا هم معتقدند که بی عفتی بد است. منتها وقتی که بگویی چرا این کار را می کنی، می گوید دیگران هم همین طورند، منتها کارهای دیگران را نمی بینند و اعمال مرا می بینند. چرا کمونیست ها نتوانستند با اشتراک جنسی و به اصطلاح با کمونیسم جنسی پیش بروند؟ ابتدا این کار را کردند ولی چون دیدند این امر برخلاف فطرت و وجدان بشر است، این موضوع را از سال ۱۹۳۶ به کلی کنار گذاشتند و گفتند شرکت فقط در مال است، موضوع زن و ناموس باید احترامش محفوظ بماند.[۱۵]

ما فعلاً وارد این بحث نمی شویم که آیا ریشه فطری و طبیعی دارد یا ندارد؟ زیرا این بحث دامنه درازی دارد؛ همین قدر می گوییم این توهم پیش نیاید که واقعاً علوم به آن جا رسیده که ریشه احساساتی از قبیل حیا و غیره – که امروز «اخلاق جنسی» نامیده می شوند – را به دست آورده است. آن چه در این زمینه ها گفته شده جز یک عده فرض ها نیست و خود فرض کننده ها به هیچ وجه وحدت نظر ندارند. مثلاً فروید منشأ پیدایش احساس حیا را چیزی می داند، راسل چیز دیگر، ویل دورانت چیز دیگر،. .. علت اصلی تمایل این افراد به غیرطبیعی بودن این احساسات، عدم موفقیت برای توجیه صحیح این احساسات است.[۱۶]

فطرت خانواده

یکی از دلایل اصلی «فطرت جنسی» انسان، تحکیم فضای خانواده است که آن هم جزو فطرت بشر است.

شهید مطهری می فرماید: در طبیعت تدابیری به کار برده شده که طبیعتاً انسان و بعضی حیوانات به سوی زندگانی خانوادگی و تشکیل کانون خانوادگی و داشتن فرزند گرایش دارند. قرائن تاریخی، دوره ای را نشان نمی دهد که در آن دوره انسان فاقد زندگی خانوادگی باشد؛ یعنی زن و مرد منفرد از یکدیگر زیست کنند و یا رابطه جنسی میان افراد صورت اشتراکی و عمومی داشته باشد. زندگی قبایل وحشی عصر حاضر – که نمونه ای از زندگانی بشر قدیم به شمار می رود – نیز چنین نیست.[۱۷]

اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع، پیوند زن و شوهری را محکم می سازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر می شود. فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیرهمسر مشروع، از نظر اجتماع خانوادگی این است که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود؛ در حالی که در سیستم آزادی کامیابی، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار می رود و درنتیجه کانون خانوادگی بر اساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود.

علت این که جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به آنان پیشنهاد می شود، جواب می دهند که حالا زود است، ما هنوز بچه ایم، و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی می کنند همین است؛ و حال آنکه در قدیم یکی از شیرین ترین آرزوهای جوانان ازدواج بود. جوانان پیش از آن که به برکت دنیای اروپا کالای زن این همه ارزان و فراوان گردد «شب زفاف را کم از تخت پادشاهی» نمی دانستند.

ازدواج در قدیم پس از یک دوران انتظار و آرزومندی انجام می گرفت و به همین دلیل زوجین یکدیگر را عامل نیک بختی و سعادت خود می دانستند، ولی امروز کام جویی های جنسی در غیرکادر ازدواج به حد اعلی فراهم است و دلیلی برای آن اشتیاق ها وجود ندارد.

تفاوت آن جامعه که روابط جنسی را محدود می کند به محیط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده می شود این است که ازدواج در اجتماع اول پایان انتظار و محرومیت، و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت است. در سیستم روابط آزاد جنسی پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه می دهد و آن ها را ملزم می سازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان می بخشد.

بعضی ها مانند برتراند راسل پنداشته اند که جلوگیری از معاشرت های آزاد صرفاً به خاطر اطمینان مرد نسبت به نسل است؛ برای حل اشکال، استفاده از وسائل ضدآبستنی را پیشنهاد کرده اند؛ درصورتی که مسأله، تنها پاکی نسل نیست؛ مسأله مهم دیگر ایجاد پاک ترین و صمیمی ترین عواطف بین زوجین و برقرار ساختن یگانگی و اتحاد کامل در کانون خانواده است. تأمین این هدف وقتی ممکن است که زوجین از هرگونه استمتاع از غیر همسر یا همسران قانونی چشم بپوشند، مرد چشم به زن دیگر نداشته باشد و زن نیز درصدد تحریک و جلب توجه کسی جز شوهر خود نباشد و اصل ممنوعیت هر نوع کامیابی جنسی در غیر کادر خانواده حتی قبل از ازدواج هم رعایت گردد.[۱۸]

مخالفت با فطرت

با توجه به فطری بودن دین، محدودیت های جنسی و تشکیل خانواده، افرادی که درصدد توسعه بی بندوباری بوده اند تلاش کرده اند تا ابتدا آزادی های جنسی را یک امر فطری، عقلی و حتی دینی جلوه دهند.

شهید مطهری می فرماید: فروید و اتباع وی مدعی هستند که اخلاق کهن را در امور جنسی باید واژگون کرد و اخلاق جدیدی را جایگزین آن نمود. به عقیده فروید و اتباع وی اخلاق جنسی کهن براساس محدودیت و ممنوعیت است و آن چه ناراحتی بر سر بشر آمده است، از ممنوعیت ها و محرومیت ها و ترس ها و وحشت های ناشی از این ممنوعیت ها که در ضمیر باطن بشر جایگزین گشته، آمده است.

برتراند راسل نیز در اخلاق نوینی که پیشنهاد می کند، همین مطلب را اساس قرار می دهد. او به عقیده خود در زمینه اخلاق جنسی از منطقی دفاع می کند که در آن احساساتی از قبیل احساس شرم، احساس عفاف و تقوا، غیرت (حسادت از نظر او) و هیچ گونه احساس دیگری از این گونه که وی و امثال او آن ها را «تابو» می خوانند وجود نداشته باشد، معانی و مفاهیمی از قبیل زشتی، بدی، رسوایی در آن راه نیابد، فقط متکی به عقل و تفکر بوده باشد. محدودیت جنسی را فقط آن قدر می پذیرد که در مورد ممنوعیت های غذایی قابل پذیرش است.

وی در کتاب جهانی که من می شناسم در فصل مربوط به «اخلاق تابو» در پاسخ پرسشی که از وی می شود به این که «آیا هیچ گونه پند و اندرزی برای کسانی که بخواهند درباره ی امور جنسی خط مشی درست و عاقلانه ای در پیش گیرند دارید؟» می گوید: «… بالأخره لازم است که مسأله اخلاق جنسی را هم مانند سایر مسائل مورد بررسی قرار دهیم. اگر از انجام عملی زیانی متوجه دیگران نشود دلیلی نداریم که ارتکاب آن را محکوم کنیم. ..»

در پاسخ پرسش دیگر به این که «بنا به عقیده شما باید هتک عصمت را محکوم ساخت، ولی شما اعمال منافی عفت معمولی را چنان چه خسارتی بار نیاورد محکوم نمی کنید» می گوید: «بله، همین طور است. ازاله عصمت (بکارت) یک تجاوز جسمی در میان افراد است اما اگر با مسائل اعمال منافی عفت مواجه شدیم آن وقت باید موقعیت را در نظر گرفت و ملاحظه کرد در چنین موقعیت حساس دلایلی برای ابراز مخالفت وجود دارد یا نه.»[۱۹]

نظر اسلام

اسلام با سرکوب غریزه جنسی مخالف است، و برقراری ارتباط جنسی را در چارچوب دستورات الهی نه تنها مذموم نمی شمارد بلکه آن را یکی از بهترین راه های کنترل شهوت دانسته و کاری مقدس می داند و به آن سفارش می نماید. توصیه های مکرر معصومین علیهم السلام به ازدواج دائم یا موقت و ثواب بسیاری که برای این موضوع در روایات آمده است، مؤید این مطلب است.

به عنوان نمونه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند:

«إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا جَامَعَ أَهْلَهُ بَسَطَ عَلَیهِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَک جَنَاحَهُ وَ تَنْزِلُ عَلَیهِ الرَّحْمَهُ فَإِذَا اغْتَسَلَ بَنَی اللَّهُ لَهُ بِکلِّ قَطْرَهٍ بَیتاً فِی الْجَنَّهِ وَ هُوَ سِرٌّ فِیمَا بَینَهُ وَ بَینَ خَلْقِهِ یعْنِی الِاغْتِسَالَ مِنَ الْجَنَابَه –

هر مومنی که با همسرش آمیزش نماید، هفتاد هزار فرشته بال هایشان را برای آن ها می گسترانند و رحمت خدا بر آنان نازل می گردد. پس وقتی که غسل می کنند در مقابل هر قطره ی آبی که از غسل آن ها بر زمین می چکد، خداوند خانه ای در بهشت برایشان بنا می کند و غسل جنابت رازی است بین خداوند و بندگان او.»[۲۰]

اما همان طور که اشاره شد آن را در دایره حلال محدود می نماید و در خصوص آزاد گذاردن آن هشدار می دهد.

رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: «أَکثَرُ مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِی النَّارَ الْأَجْوَفَانِ الْبَطْنُ وَ الْفَرْج – بیشترین چیزی که امت من به واسطه آن داخل جهنم خواهند شد شکم و فرج است.»[۲۱]

همچنین فرموده اند: «مَنْ وَقَی شَرَّ قَبْقَبِهِ وَ ذَبْذَبِهِ وَ لَقْلَقِهِ فَقَدْ وُقِی – هرکه از شر شکم و شهوت و زبان خود محفوظ ماند از همه بدی ها محفوظ است.»[۲۲]

فصل مشترک آیین های غیر الهی

همه ی فرقه ها و مکاتب جدید به نوعی بر پایه لذت گرایی حرکت می کنند. هدف عالی و نهایی که برای مکتب خودشان ترسیم می کنند به ارمغان آوردن شادی و لذت است. این همان مبنای لذت گرایی تفکر لیبرالیستی است. از پائولوکوئیلو گرفته تا اُشو، از سای بابا گرفته تا عرفان حلقه؛ همه مدعی اند همین کار را می خواهند انجام دهند. در همین راستا همه یا اغلب این ها لیبرالیسم جنسی را ترویج می دهند و بی بندوباری را به نام معنویت و عرفان تئوریزه می کنند.[۲۳]

عارفِ منحرف

می توان گفت مکتب اُشو چیزی جز یک انحراف جنسی عمیق نیست و خود اُشو نیز چیزی بیش از یک منحرف جنسی نمی باشد. اگر تمام عبارات، سخنرانی ها و کتاب های اُشو با موضوعیت سکس و زنان را جمع آوری کنیم خواهیم دید که این بیانات متعلق به یک شهوتران افراطی است.

نکته مهم مکتب اُشو این است که در قرن اخیر منشاء اکثر انحرافات جنسی کشورهای غربی بوده اند ولی اُشو سر از هند درآورد. وی هیچ حرف تازه ای ندارد آن چه که وی گفته، اسلاف او سال ها قبل مطرح کرده اند. تنها هنر او این است که فساد غربی و شرقی را در هم آمیخت و ملغمه ای از فساد ساخت و به جهان عرضه کرد.

بر اساس تعلیمات وی تعداد زیادی از مریدانش مواد مخدر مصرف و قاچاق می‎نمودند.

شمار زیادی از مریدان زن وی آشکارا به فاحشه‎گری می‎پرداختند. تعدادی از مریدان زن رجنیش در دادگاه های هند از وی به دلیل آزار جنسی توسط او، شکایت کردند.

اُشو و گناه

یکی از ترفندهای اُشو برای از بین بردن وجدان بیدار انسان این است که اصل وجود گناه را زیر سؤال ببرد. این همان نظریه نسبی بودن اخلاق است که سال هاست توسط برخی متفکرین غربی مطرح شده است. اُشو منکر گناه است و آن را ترفند ادیان برای سلطه بر مردم برمی شمارد: «آن ها ایده هایی بس احمقانه به خوردت می دهند و آن گاه که از انجام آن ناتوان ماندی در تو ایجاد حس گناه می شود و همین یعنی تو به دام افتادی. گناه راز کاسبی همه ی ادیان شرک است.»[۲۴]

شعار اصلی اُشو این است یک قانون تنها در دنیا وجود دارد و آن این که هیچ قانونی وجود ندارد. شعار او این است که نظم در هرج و مرج است و باید رسوم و عادات را شکست تا نظم آسمانی و نظم خدایی که فقط از اتحاد دو جنس زن و مرد ایجاد می شود پدید بیاید.

به این جمله عجیب وی دقت کنید: «به صدای قلبتان توجه کنید و از آن پیروی کنید؛ به خاطر داشته باشید که من تضمین نمی کنم که آن ندا همیشه شما را به راه راست هدایت کند؛ بیشتر اوقات، شما را به گمراهی می برد. این حق شماست که آزادانه به گمراهی بروید. این، بخشی از کرامت شماست؛ حتی در مقابل خداوند بایستید… گاهی زیباست که حتی با خداوند هم مخالفت کنید. این طوری، مستحکم می شوید.. درستی و نادرستی امور را کنار بگذارید. چیزی که امروز درست است، ممکن است فردا غلط باشد.[۲۵]

در عبارتی دیگر می گوید: «اگر خداوند سکس را گناه بداند بنابراین در این دنیا هیچ گناه کاری بزرگ تر از او نیست! در تمامی کائنات گناه کار بزرگ تری از او وجود ندارد.»[۲۶]

آموزگار جنسی

در جهان، اُشو به عنوان آموزگار جنسی (sex guru) شهرت پیدا کرد، چرا که وی نیروانا (nirvana) یعنی رستگاری را در آزادی کامل در لذات جنسی در هر نوع ممکن می‎دانست. بر اساس این مکتب انسان برای رسیدن به نیروانا باید از تمام ابعاد و ظرفیت های خود بهره گیرد خصوصاً ابعاد جسمانی. انزوا و گوشه گیری ممنوع بوده و باید از همه ی لذات مادی بهره گرفت. کتاب ایشان کاماسوترا بیانگر اصول تانتریک است.

مذهب تانترا[۲۷]، بر اساس پرستش شاکتی، همسر شیوا استوار است و پیروان این مذهب، انرژی جنسی و شهوت زنانه را نماد شاکتی می دانند. مذهب تانترا، تلفیقی از دو مذهب بودایی و هندی است.[۲۸]

در آیین تانترا از دخترهای طبقه ی پایین جامعه و روسپی ها برای اجرای مراسم آیینی خود استفاده می کنند. هر اندازه فساد و هرزگی زنان بیشتر باشد، برای اجرای این آیین مناسب ترند. تعلیمات پیروان این آیین طولانی و سخت است و حتی زن های جوان نیز باید با گورو (مربی) در ارتباط باشند و بدن خود را وقف عمل به آیین ها کنند.[۲۹]

اُشو می گوید: تانترا، دانش نفس کشیدن و معاشقه کردن است و کاماسوترا دانش حالت های مختلف معاشقه کردن.

در جای دیگری می گوید: «سکس مساله اصلی است، همه ی دشواری های دیگر از آن سرچشمه می گیرد و تا پیش از زمانی که انسان به شناخت ژرفی از نیروی جنسی دست پیدا نکرده باشد یاری دادن او امکان ناپذیر است.»[۳۰]

نتیجه گیری محیرالعقول

اُشو درکتابی به تفصیل درباره رابطه جنسیت و پیوند زن و مرد سخن گفته و نتیجه گیری کرده که واقعاً عجیب است.

وی می گوید: «زن چند کالبد دارد؛کالبد اول زن، زنانه و کالبد دوم او، مردانه است. مرد هم دارای چند کالبد است. کالبد اول مرد، مردانه و کالبد دوم او زنانه است. کالبد زن و مرد به تنهایی ناقص است و در ترکیب با یکدیگر کامل می شود. وحدت این دو جنس به صورت خارجی صورت می گیرد. در این صورت آن ها تن واحد و کالبد واحد می شوند. این اتحاد، موقتی است و از آن نشاط و شادی فراوانی حاصل می شود. زن و مرد در این صورت متوجه شعف و لذت ناشی از اتحاد و پیوند دو موجود می شوند…زن نیمی و مرد نیم دیگر است. هر دوی آن ها عامل انرژی اند. زن قطب منفی و مرد قطب مثبت است. اگر قطب مثبت و منفی به هم برسند، مداری تشکیل شده و نوری ایجاد می شود که با نور معمول متفاوت است. اگر پیوند کوتاه باشد مدار به سرعت قطع می شود و در صورتی که طولانی باشد و از نیم ساعت بگذرد، مدار الکتریکی بین آن دو می چرخد و این مدار برای برخی کاملاً قابل مشاهده است. در جهان امروز که پر از تنش است طبعاً روابط کوتاه و مدارهای مغناطیسی یا تشکیل نمی شود یا بسیار سریع قطع می شود.» اُشو رابطه این دو جنس را در جهان غرب به یک عطسه ساده تشبیه می کند و برای شرق تاسف می خورد که دنباله رو غرب در این جهت شده است. (اُشو در این جا سخنانی دارد که قابل ذکر نیست).

او در ادامه می گوید: «اگر زن بتواند با کالبد مردانه درونی خود پیوندی مبارک برقرار سازد، از این آمیزش درونی، سفر معنوی آغاز می شود، مرد نیز همچنین اگر بتواند با کالبد زنانه درونی خود پیوندی برقرار کند، لذتی همیشگی نصیب او خواهد شد. بنابراین باید اتحاد از بیرون به درون انتقال یابد تا غم و رنج برداشته و لذت و نشاط جای آن را بگیرد. یوگا و مدیتیشن یا مراقبه راهی است برای نکاح درونی. اگر بدن زن با کالبد اتری یکی شد، نوزاد آن ها مونث و اگر مرد با کالبد درونی خود اتحاد یابد، نوزاد آن ها مذکر است؛ زیرا کالبد دوم، کالبد اول را می خورد و بر آن تفوق می یابد و در این صورت نقص خارجی زن یا مرد تکمیل می شود. کالبد سوم مرد، مردانه و کالبد چهارم او زنانه است. در زن هم چنین است؛ کالبد سوم او زنانه و چهارم او مردانه است. بنابراین در درون انسان انواعی از روندهای تکاملی برقرار است. در ازدواج های درونی که ممکن است میان کالبد سوم یا چهارم صورت گیرد، هیچ گونه انرژی ای هدر نمی رود؛ از این رو غم و رنج دنبال آن نیست… مرد همیشه مهاجم است و زن همیشه تسلیم. اگر این دو با یکدیگر ترکیب شوند، ما باقی نمی ماند. از اتحاد آن دو آن چه باقی می ماند من است و این فنا است. اگر زن کاملاً تسلیم مرد شود، راه طولانی او کوتاه می گردد. در این صورت ازدواج های درونی و اتحاد کالبدهای زنانه و مردانه داخلی به سهولت انجام می گیرد و در چنین حالتی، زن می تواند بگوید: همسر خدا است.»[۳۱]

یعنی انسانی که ارتباط جنسی ندارد، یک انسان ناخودآگاهی است، تنها راه تبدیل ناخودآگاهی به خودآگاهی، رفع نیازهای جنسی است. روشن است که در القاء این سخنان، تحت تاثیر نظریه جنسیتی فروید بوده است.

بر همین اساس خودارضایی از نگاه اُشو کاملاً توجیه شده است؛ زیرا وی اعتقاد دارد که ریشه خودارضایی در زن و مرد، اتحاد دو کالبد ناهمجنس درون آن هاست. با این سخن وی خودارضایی را پدیده ای مثبت ارزیابی می کند!!!

عشق اُشو

اُشو محور اصلی بیانات خود را عشق قرار داده و از این کلمه زیبا و مقدس سوء استفاده کرده است. اُشو می خواهد عشق را که یک امر معنوی و روحی است در عالم ماده و مادیات جای دهد و از این اشتباه بزرگ همان هوس گرایی و بی بندوباری پدید می آید. به همین دلیل، عشقی که اُشو از آن دم می زند و آن را خدا می داند؛ در نظر او چیزی جز یک ارتباط سخیف جنسی نیست. به این عبارات وی توجه کنید:

«در هنگام سکس شما به جهان هستی از همیشه نزدیک تر هستید. توسط سکس است که الوهیت می تواند تولید زندگی کند و زندگی جدیدی را خلق کند. بنابراین در سکس ما به خالق از همیشه نزدیک تر هستیم… اگر ما با قداست!!! به سکس روی بیاوریم، با بازیگوشی می توانیم به آسانی لمحه ای از الوهیت را دریافت کنیم.»[۳۲]

«عشق از آمیزش جنسی زاییده می شود و آن گاه عبادت از عشق زاییده می شود و آن گاه خدا [۳۳]بر اثر عبادت در انسان تجلی می یابد و این انسان به بالاتر و بالاتر و بالاتر به اوج گرفتن ادامه می دهد.»۳

«کلیساها از خدا خالی اند و کابین های عشق (محل سکس) مملو از خدایند.»۴

«هر روز به انسان هایی بر می خورم که می آیند و می گویندکه در پی خدا هستند هرچه بیشتر آن ها را می بینم بیشتر در می یابم که مشکل آن ها سکس است.»۵

مدیتیشنِ اُشو

مراقبه یا مدیتیشن از جمله مهم ترین راه کارهای سلوک در آئین اُشو به حساب می آید. مراقبه و تمرکز درونی را می توان از جمله مهم ترین تاثیرات آئین بودا بر مرام «اُشو» تلقی نمود. از نظر اُشو مراقبه روشی است مطمئن برای درونی کردن انضباط و اخلاق. او تحمیل بیرونی ارزش های اخلاقی را ناکارآمد می پندارد و تنها راه زایش درونی را مراقبه می داند. مراقبه های اُشو ترکیبی از رقص و موسیقی و پرت و پلاگویی و خنده و گریه بی هدف و گاه در آوردن ادای حیوانات و… است. مراقبه اُشو در مشاهده افکار و لذایذ بدنی می ماند و برعکس مراقبه عرفانی و دینی منتهی به یک سلوک معنوی و تعالی روحی نمی شود. مراقبه او به نوعی لذت ها را دوبرابر می کند به این شکل که شخص علاوه بر آن که با بدن به کسب لذت می پردازد به عنوان یک ناظر بیرونی بر لذت بری خود نظاره می کند و لذا از لذت مضاعفی بهره مند می شود. از نگاه اُشو، وقتی در نقش عامل لذت پایان می یابد و شخص در اندوه از دست دادن خوشی ها رها می شود در قالب ناظر می تواند شادی و لذت را تداوم بخشد. در این جا دیگر سخن از هستی محض و اتحاد و فنا ی با آن درکار نیست، بلکه همین دنیا و همین لذات و شادکامی ها هستند که محور مراقبه می شوند. سالک اُشو در مراقبه خود می کوشد تا در همین جایی که هست باقی بماند و نظاره گر خود بازیگرش در لذت بری مادی باشد. اُشو معتقد است راهی نو پیش پای دنیای غرب گذاشته که بر اساس آن زندگی معنوی را با تلفیق عشق و مراقبه تجربه کنند. اما او مشکل خلاء معنویت غرب که ناشی از غرق شدگی زندگی غربی در امور دنیوی و لذات زودگذر است را حل نکرده بلکه راهی برای تداوم آن و گریز از سرخوردگی ناشی از افراط ها و کاستن عوارض لذات جسمی پیشنهاد کرده است. در حقیقت او می گوید ای اهالی تمدن غرب نگران نباشید، به کامجویی خود ادامه دهید درحالی که جسم خود را غرق لذت می کنید روح خود را نیز با نظاره این لذت بهره مند سازید و بدین ترتیب نگرانی های روحی خود را موقتاً فراموش نمائید.[۳۴]

او نودیسم (لخت گرایی) را با بیانی دیگر ارائه می کند و آن را نظریه ای نو می داند. در حالی که نودیسم سال هاست در جامعه ی غرب مطرح است.

وی به مریدان خود توصیه می‎کرد که برای رسیدن به آرامش حداکثر لذت جنسی را به هر شکل ممکن حاصل نمایند.

در جایی می گوید: «سکس بزرگ ترین هنر مدیتیشن است. این پیشکش تانترا به دنیاست. پیشکش تانترا از همه عالی تر است؛ زیرا کلیدهایی را در اختیارت قرار می دهد که از پست ترین به عالی ترین استحاله پیدا کنی. کلیدهایی را در اختیار قرار می دهد که لجن را به نیلوفر آبی بدل کنی… و عشق از آمیزش جنسی زاییده می شود.»[۳۵]

محور دیگر مراقبه ای که اُشو در تعلیمات خود مطرح می کند، رقص است. اُشو در باب مراقبه قائل به هفت مرحله است که اولین مرحله آن «رقص آتش» یا «مراقبه آتش» نام دارد. اُشو اعتقاد دارد که در آتش انرژی های خاصی نهفته است، باید دست ها را حلقه زد و به گونه ای خاص به رقص پرداخت. این اولین گام در راستای مراقبه است.[۳۶]

اُشو به پیروان خود پیشنهاد می کند که روزانه نیم ساعت بدن را کاملاً رها کنند، ذهن خود را از هرگونه فکر و تعصب خالی کنند و جسم را با تمام وجود و انرژی با ریلکسیشن حرکت دهند، به گونه ای که تمام انرژی های منفی از جسم و بدن خارج شود و به جای آن «پرانه» یعنی انرژی های مثبت موجود در فضا جایگزین شود. به ادعای او با این کار انسان فاقد تمام انرژی های منفی و واجد تمام انرژی های مثبت در جهان می شود.

اُشو می گوید: «رقصیدن خاموش نیست کاربسیار پویایی است درپایان، شما به جنبش تبدیل می شوید، بدن فراموش می شود، تنها جنبش به جای می ماند، راستی این است که رقص غیر زمینی ترین کارهاست، غیر زمینی ترین هنرهاست، زیرا تنها جنبشی آهنین است، رقص از همه سو غیر مادی است بنابراین به هیچ رو نمی توانید بدان چنگ زنید.»[۳۷]

حتی این رقص نیز کپی برداری از آیین هایی در آسیا، آفریقا و آمریکا است. در این آین ها رقص هایی وجود داشته و دارد که انسان با تکرار حرکاتی، به نوعی از خلصه می رسد. حتی در میان فرقه هایی از دراویش ایران نیز این نوع رقص وجود داشته، که در میان بعضی از آن ها به رقص سما مشهور بوده است.

معبد اُشو؛ مرکز هرزگی

اُشو در ۱۹۷۴ کمون خویش را به نام “پونا” تأسیس کرد تا اصول مدیتیشن خود را در آن عملی نماید. در سال در حومه واشنگتن «مرکز کمون بین المللی اُشو» را که به «راجنیش پورام» مشهور شد تاسیس نمود و پس از اخراج از آمریکا دوباره به پونا برگشت. معبد اُشو “پونا” درشمال شرقی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.