پاورپوینت کامل شش برداشت غلط از شش واژه قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شش برداشت غلط از شش واژه قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شش برداشت غلط از شش واژه قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شش برداشت غلط از شش واژه قرآن ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

اشاره[۱]

تکیه گاه عمده «وهّابیون» در کتاب های مختلف در بحث توحید و شرک و عصاره ی کلام آن ها شش واژه از قرآن است که در همه جا به آن استناد می جویند. و با برداشت غلط از این شش واژه دیگر مسلمانان را مشرک فرض کرده و جان و مال و ناموس آن ها را هدر می دانند. این مقاله به بررسی نظرات آنان درباره ی این شش واژه پرداخته و بطلان نظر ایشان را مشخص می کند.

استدلال وهابیون

«محمّد بن عبد الوهّاب» که نظراتش برگرفته از عقاید «ابن تیمیه دمشقی» است، در رساله «کشف الشبهات» مطلبی نگاشته است که خلاصه اش چنین است:

۱- توحیدی که اسلام به آن دعوت کرده توحید در عبادت است، زیرا مشرکان عرب توحید خالق را قبول داشتند و می گفتند عالم همه مخلوق خداست «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَّنْ خَلَقَ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ – هرگاه از آن ها سؤال کنی چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده؟ می گویند: خداوند توانای دانا!» (زخرف/۹)

و در جای دیگر می فرماید: «قُلْ مَنْ یرْزُقُکمْ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ یمْلِک السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ یخْرِجُ الْحَی مِنْ الْمَیتِ وَیخْرِجُ الْمَیتَ مِنْ الْحَی وَمَنْ یدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَیقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ – بگو: چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی می دهد؟ و چه کسی مالک گوش ها و چشم هاست؟ و چه کسی زنده را از مرده، و مرده را از زنده بیرون می آورد و چه کسی امور (جهان) را تدبیر می کند؟ می گویند: خدا! بگو: پس چرا تقوا پیشه نمی کنید؟!» ( یونس/۳۱)

با توجّه به این آیات، مشرکان عرب، خالق جهان و رازق بندگان و مدیر و مدبّر عالم را خداوند یگانه می دانستند. پس شرک آن ها در چه بود؟ اشکال کار آن ها فقط در توحید عبادت بود یعنی بت ها و بعضی از صالحان را پرستش می کردند. به تعبیر دیگر مشرکان عرب هرگز منکر توحید خالق و رازق و ربّ العالمین نبودند، بلکه مشرک در عبادت خدا بودند و اسلام آن ها را به «عبادت» خداوند یگانه دعوت فرمود.

۲- مفهوم «شرک» آن است که انسان غیر خداوند یگانه را بخواند و برای حلّ مشکلات به او پناه برد (به عنوان مثال یا رسول اللَّه و یا علی بگوید) زیرا قرآن مجید می گوید: «فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً – پس هیچ کس را با خدا نخوانید.» (جن/۱۸)

۳- اگر کسی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله یا هر کس از پیشوایان اسلام و صالحان شفاعت بطلبد کار او شرک است! و جان و مال او بر موحّدان مباح است! زیرا او مشرک است و هر مشرکی مهدور الدم و المال و النساء می باشد. قرآن مجید می گوید: «قُلْ للَّهِ الشَّفَاعَهُ جَمِیعاً لَّهُ مُلْک السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیهِ تُرْجَعُونَ – بگو: شفاعت به طور کامل از آن خدا است، حکومت آسمان ها و زمین از آن او است سپس به سوی او بازمی گردید.» ( زمر/۴۴)

۴- به علاوه مشرکان عرب هنگامی که به جهت بت پرستی مورد اعتراض واقع شدند گفتند «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی – ما بت ها را تنها برای این پرستش می کنیم که ما را به خدا نزدیک کند.» (زمر/۳) و هرگز پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله این سخن را از آن ها نپذیرفت.

بنابراین پرستش آن ها نسبت به بت ها برای خالق و رازق بودن آن ها نبود بلکه فقط برای شفاعت بت ها عند الله بود، پس هر کس غیر خدا را شفیع بداند مانند مشرکان عرب است و جان و مال او مباح است!

پایان سخن محمد بن عبدالوهاب

نقد و بررسی

در واقع تکیه گاه عمده «وهّابیون» در کتاب های مختلف در بحث توحید و شرک همان چند آیه بالاست که در همه جا به آن استناد می جویند، و سعی دارند، از کنار سایر آیات قرآن به سادگی بگذرند و آن ها را نادیده بگیرند، یعنی در برابر قرآن به طور کامل گزینشی عمل می کنند.[۲]

در ضمن برای این که علمای مخالف را که با آیات دیگر قرآن خطاهای آن ها را روشن می سازند، خلع سلاح کنند در یک ادّعای بی سابقه می گویند، تمام آیاتی که دیگران برای ردّ این برداشت در مسأله «توحید و شرک» به آن استدلال کرده اند از آیات متشابه است! و تنها آیاتی که آن ها به آن استناد جسته اند از محکمات قرآن است!![۳]

در یک بررسی دقیق این نکته به دست می آید که خطا و اشتباه و برداشت نادرست وی و پیروانش از «شش واژه قرآنی» سبب شده که همه ی مسلمین را به جز پیروان عقاید خود مشرک بشمرند.

این شش کلمه عبارتند از:

۱- شرک و مشرک (در قرآن مجید)

۲- إله (در لا إله إلّا اللَّه در قرآن مجید)

۳- عبادت (در قرآن مجید)

۴- شفاعت (در قرآن مجید)

۵- دعا (در قرآن مجید)

۶- بدعت (در قرآن و حدیث)

۱- مفهوم «شرک»

«شرک» در لغت عرب به معنی شرکت در چیزی است و «شریک» همان همتا و همطراز است.

لسان العرب در معنی اشتراک می گوید: «اشْرَک بِاللَّهِ: جَعَلَ لَهُ شَرِیکاً فِی مُلْکهِ» و در معنی «شرک» می گوید: «و الشِّرْک أَنْ یجْعَلَ لِلَّهِ شَرِیکاً فِی ربوبیته» و به این ترتیب شرک را به معنی شریک قرار دادن برای خدا در حاکمیت و ربوبیت تفسیر کرده است. راغب در مفردات می گوید:

«شرک در دین دو گونه است: اوّل “شرک عظیم” است که انسان شریک و همتایی برای خدا قرار دهد که سبب محرومیت او از بهشت است. “مَنْ یشْرِک بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیهِ الْجَنَّهَ”(مائده/۷۲)؛ و “شرک صغیر” است اگر غیر خدا را در بعضی امور مورد توجّه قرار دهد که همان ریا و نفاق است. قرآن می گوید: “وَ مَا یؤْمِنُ أَکثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُمْ مُّشْرِکونَ”. (یوسف/۱۰۶)»[۴]

بنابراین، حقیقت شرک عظیم آن است که کسی را همتای خدا و همطراز او در خالقیت و مالکیت و ربوبیت و عبادت بدانیم.

ولی اگر بگوییم حضرت مسیح علیه السلام بیماران غیر قابل علاج را به اذن خدا شفا می داد، و مردگان را به اذن خدا زنده می کرد، و با علمی که از ناحیه خداوند کسب کرده بود از مسائل پنهانی و غیوب خبر می داد، نه راه شرک پوییده ایم و نه سخنی به گزاف گفته ایم.

مگر قرآن مجید از زبان مسیح علیه السلام نمی فرماید: «وَ أُبْرِءُ الْأَکمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْی الْمَوْتَی بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُکمْ بِمَا تَأْکلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیوتِکمْ إِنَّ فِی ذَلِک لَآیهً لَّکمْ إِنْ کنْتُمْ مُّؤْمِنینَ – و (او را به عنوان) رسول و فرستاده به سوی بنی اسرائیل (قرار دادیم، که به آن ها بگوید:) من نشانه ای از طرف پروردگار شما، برای تان آورده ام؛ من از گِل، چیزی به شکل پرنده می سازم؛ سپس در آن می دمم و به فرمان خدا، پرنده ای می گردد. و به اذن خدا، کورِ مادرزاد و مبتلایان به برص را بهبودی می بخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده می کنم! و از آن چه می خورید، و در خانه های خود ذخیره می کنید؛ به شما خبر می دهم؛ به یقین در این ها، معجزه برای شماست، اگر ایمان داشته باشید». (آل عمران/۴۹)

بنابراین اگر از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و بعضی از بندگان صالح خدا همچون امامان اهل بیت علیهم السلام چنین اموری را به همین صورت یعنی «به اذن خدا» تقاضا کنیم، نه تنها شرک نیست، بلکه عین توحید است، چرا که ما هرگز آن ها را هم طراز و هم ردیف و شریک خدا و مستقلّ در تأثیر قرار نداده ایم، بلکه بندگانی سر بر فرمان او و مجری اوامر او دانسته ایم.

تعجّب است چگونه پیشوایان وهّابی از واژه «شرک» که معنی روشنی دارد، چنین برداشتی کرده و هرگونه درخواست از بندگان صالح خدا را که جز به اذن خدا کاری نمی کنند شرک دانسته اند، مطلبی بر خلاف صریح قرآن؟!

فرض کنید کسی خادمی دارد که گوش به فرمان مولاست و چیزی را جز به اجازه او انجام نمی دهد، اگر کسی از او بخواهد از مولای خود انجام فلان عمل را تقاضا کن، آیا این تقاضاکننده، «خادم» را همتا و هم ردیف و شریک مولا دانسته است، یا در مسیر خدمت؟!

آیا هیچ وجدان بیداری این سخن را می پذیرد، که این کار شرک است؟

تمام اشتباهات آن ها از این جا ناشی می شود که آیات قرآن را در کنار هم نچیده اند تا مفهوم واقعی آن ها روشن شود، بلکه آن چه را که با پیشداوری های آنان در بدو نظر هماهنگ بوده پذیرفته، و بقیه را کنار زده اند.

۲- مفهوم «إله»

تصوّر وهّابیان این است که «إله» فقط به معنی «معبود» است، بنابراین جمله ی «لا إله إلّا اللَّه» که شعار پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم و مسلمین جهان بوده و هست، فقط ناظر به «توحید در عبادت» است، یعنی هیچ معبودی جز خداوند یگانه نیست، و به این ترتیب نظر به نفی شرک در خلقت و رازقیت و ربوبیت و غیر این ها ندارد، زیرا مشرکان جاهلی توحید در خالقیت و رازقیت و ربوبیت را قبول داشتند و تنها مشکل آن ها عدم توحید در عبادت بود، چون غیر خدا را پرستش می کردند.

اما بر خلاف تصوّر وهّابیون، مشرکان عرب تنها گرفتار شرک در عبادت نبودند یا به تعبیر دیگر «إله» در همه جا به «معنی» معبود نیست، بلکه گاه به معنی «خالق» است. قرآن مجید می فرماید: «أَمْ اتَّخَذُوا آلِهَهً مِّنَ الْأَرْضِ هُمْ ینشِرُونَ * لَوْ کانَ فِیهِمَا آلِهَهٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یصِفُونَ – آیا آن ها خدایانی از زمین برگزیدند که (خلق می کنند و) منتشر می سازند؟!* اگر در آسمان و زمین، جز اللَّه خدایان دیگری بود، فاسد می شدند (و نظام جهان به هم می خورد). منزّه است خداوند پروردگار عرش، از وصفی که آن ها می کنند!» (انبیاء/۲۱و۲۲)

در این آیات به روشنی «آلهه» جمع «اله» به معنی «خالق» آمده است و سخن در آیه درباره ی «توحید خالقیت» است نه «توحید در عبادت».

در آیه دیگری همین معنی با وضوح بیشتری دیده می شود: «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَمَا کانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذاً لَّذَهَبَ کلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَ لَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ * عَالِمِ الْغَیبِ وَالشَّهَادَهِ فَتَعَالَی عَمَّا یشْرِکونَ – خدا هرگز فرزندی برای خود انتخاب نکرده؛ و خالق دیگری با او نیست؛ که اگر چنین می شد، هر یک از خدایان مخلوقات خود را تدبیر و اداره می کردند و بعضی بر بعضی دیگر برتری می جستند (و جهان هستی به تباهی می کشید)؛ منزّه است خدا از آن چه آنان وصف می کنند!* او دانای نهان و آشکار است؛ پس برتر است از آن چه برای او همتا قرار می دهند!» (مؤمنون/۹۱و۹۲)

در این آیات وجود خالق دیگری جز خداوند یگانه نفی شده (آن هم با لفظ «إله») که اگر خالق دیگری غیر از او بود نظم جهان به هم می خورد. این آیه اعتقاد مشرکان عرب را به تعدّد خالق روشن می سازد چون می فرماید «فَتَعَالَی عَمَّا یشْرِکونَ».

به این ترتیب منحصر ساختن دعوت اسلام به «توحید در عبادت» و عدم توجّه به شاخه های دیگر توحید، اشتباهی بزرگ و مخالف آیات قرآن است.

همچنین از آیات دیگر استفاده می شود که جمعی از مشرکان فراتر از مسأله عبادت بت ها و خالقیت، اعتقاد به «ربوبیت» بت ها یعنی تأثیرگذاری در سرنوشت خود داشتند و در یک پندار خرافی فکر می کردند بت ها به عنوان مثال نسبت به مخالفان خود، غضب می کنند و آن ها را بیچاره می سازند و موافقان را یاری می دهند و خوشبخت می کنند، به عنوان مثال مشرکان زمان هود می گفتند: «إِنْ نَّقُولُ إِلَّا اعْتَرَاک بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّی أُشْهِدُ اللَّهَ وَاشْهَدُوا أَنِّی بَرِی ءٌ مِّمَّا تُشْرِکونَ – ما (درباره تو) فقط می گوییم: بعضی از خدایان ما، به تو زیان رسانده (و عقلت را ربوده) اند. (هود) گفت: من خدا را به شهادت می طلبم، شما نیز گواه باشید که من بیزارم از آن چه شریک (خدا) قرار می دهید.» (هود/۵۴)

آن ها چنین می پنداشتند که بت ها گاه خشم می گیرند و زیان می رسانند و گاه خشنود می شوند و برکت می دهند. یعنی بت پرستان بت ها را در سرنوشت خود مؤثّر می دانستند و نوعی ربوبیت برای آن ها قائل بودند، که این عقیده گروه زیادی بود.

شعر معروفی را که شاعر عرب در مذمّت طایفه «بنی حنیفه» در جاهلیت سروده – به مناسبت این که آن ها بتی از خرما ساخته بودند و در یک سال قحطی آن را خوردند! – نیز شاهد این مدّعاست!

أَکلَت حَنِیفهُ رَبَّها زَمَنَ التقَحُّمِ و المَجاعهْ

لم یحْذَرُوا، من ربِّهم سُوء العَواقِبِ و التِّباعه

«طائفه ی بنی حنیفه خدای خود را در سال قحطی و سختی خوردند، و آن ها از مجازات پروردگار خود نترسیدند.»[۵]

کلمه «رب» بر بت ها اطلاق شده و خورندگان بت را از عواقب سوء کار خود برحذر داشته تا مبادا بر آن ها خشم گیرند و زیان رسانند.

شاعر دیگری می گوید: «أَ رَبٌ یبُولُ الثُّعْلُبَانُ بِرَأْسِه – آیا بتی که روباه ها بر آن بول می کنند “رب” است.»[۶] در طول تاریخ بت پرستی، اطلاق کلمه «رب» و «ارباب» بر بت ها حاکی از آن است که آن ها معتقد بودند بخشی از تدبیر امور جهان به دست بت هاست.

به همین دلیل هنگامی که حضرت یوسف علیه السلام می خواهد زندانیان مشرک را به توحید دعوت کند، می فرماید: «یا صَاحِبَی السِّجْنِ ءَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ – ای دوستان زندانی من! آیا خدایان پراکنده بهترند، یا خداوندِ یکتای قدرتمند؟!» (یوسف/۳۹) (به کلمه ارباب جمع رب توجّه داشته باشید).

شاهد دیگر: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم طبق صریح قرآن مجید به مشرکان اهل کتاب خطاب کرد: «قُلْ یا أَهْلَ الْکتَابِ تَعَالَوْا إِلَی کلِمَهٍ سَوَاءٍ بَینَنَا وَ بَینَکمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا نُشْرِک بِهِ شَیئاً وَ لَا یتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ – بگو: ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان است؛ که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم؛ و بعضی از ما، بعض دیگر را – غیر از خدای یگانه – به خدایی نپذیرد. هرگاه (از این دعوت،) سرباز زنند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم.» (آل عمران/۶۴)

تعبیر به «ارباب» به خوبی نشان می دهد که آن ها در مسأله ی ربوبیت خداوند نیز گرفتار شرک بودند.

در آیه دیگری از همین سوره می خوانیم: «وَ لا یأْمُرَکمْ أَنْ تَتَّخِذُوا الْمَلَائِکهَ وَ النَّبِیینَ أَرْبَاباً أَیأْمُرُکمْ بِالْکفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُّسْلِمُونَ – خداوند به شما دستور نمی دهد که فرشتگان و پیامبران را، پروردگارِ خود انتخاب کنید. آیا شما را، پس از آن که مسلمان شدید، به کفر دعوت می کند؟!» (آل عمران/۸۰)

همچنین قرآن درباره ی بت پرستان جاهلیت می فرماید:

«وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَهً لَّعَلَّهُمْ ینصَرُونَ – آن ها جز “الله” خدایانی برگزیدند تا آن ها را یاری کنند.» (یس/۷۴)

یعنی آن ها گرفتار شرک در شاخه ربوبیت و تأثیر در سرنوشت خود نیز بودند و بت ها را دارای تأثیر فوق العاده ای می پنداشتند.

در داستان ابراهیم علیه السلام در برابر بت پرستان می خوانیم، او در آغاز با آن ها همصدا شد و درباره ی ستاره و ماه و خورشید سه بار «هذا رَبِّی»[۷] گفت تا بطلان عقیده ی آن ها را در پایان کار نشان دهد.

تکیه او بر ربوبیت به خوبی نشان می دهد که بت پرستان «بابل» ماه و خورشید و ستارگان را تدبیر کننده زندگی خود می پنداشتند.[۸]

نتیجه این که «إله» فقط به معنی معبود نیست، بلکه گاه به معنی «خالق» و گاه به معنی «ربّ» نیز استعمال می شود و مشرکان فقط در «عبادت» گرفتار شرک نبودند بلکه در امر «خالقیت» و «ربوبیت» نیز مشرک بودند.

بنابراین هرگاه قرآن مجید می فرماید: «اگر از آن ها سؤال کنی خالق و مدبّر عالم کیست؟ می گویند: خداست» منظور مدبّر آسمان ها و زمین است، چرا که آیات قرآن با هم تناقض و تضادّی ندارد.

۳- مفهوم «عبادت»

«عبادت» سوّمین واژه قرآنی است که وهّابیان برداشت نادرستی از آن دارند. آن ها با صراحت می گویند: اگر کسی به سراغ صالحان برود که آن ها نزد خداوند برای او شفاعت کنند مصداق آیه شریفه ذیل می باشد: «أَلَا للَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی إِنَّ اللَّهَ یحْکمُ بَینَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لَایهْدِی مَنْ هُوَ کاذِبٌ کفَّارٌ – آگاه باشید که دین خالص از آنِ خداست، و آن ها که غیر خدا را اولیای خود قرار دادند، (دلیل شان این بود که:) این ها را نمی پرستیم مگر برای این که ما را به خدا نزدیک کنند. خداوند روز قیامت میان آنان در آن چه اختلاف داشتند داوری می کند؛ خداوند آن کس را که دروغ گو و کفران کننده است هرگز هدایت نمی کند.» (زمر/۳)

ولی آن ها به این نکته قرآنی توجّه ندارند که عیب کار مشرکان این نبود که از صالحان شفاعت می طلبیدند، بلکه مشکل کار آن ها این بوده که برای شفاعت، آن ها را «عبادت و پرستش» می کردند، در برابر آن ها به خاک می افتادند و سجده می کردند. (در مفهوم آیه فوق و جمله ی «مَا نَعْبُدُهُمْ» دقّت فرمایید)

ما هنگامی که به زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم برویم و بگوییم از تو می خواهیم در دنیا و آخرت برای ما شفاعت کنی، آیا او را پرستش کرده ایم؟ برای او به خاک افتاده و سجده کرده ایم؟

«طلب شفاعت» ارتباطی به «عبادت» ندارد.

اگر کسی نزد حضرت مسیح می آمد و بچّه کور مادرزاد خود را می آورد و به او می گفت تو که می گویی کور مادرزاد را به اذن خدا شفا می دهم «وَ أُبْرِئُ الْأَکمَهَ وَ الْأَبْرَص» (آل عمران/۴۹) خواهش می کنم فرزند مرا به اذن اللَّه شفا بده،؛ آیا این کار عبادت مسیح است؟! این کاری است که قرآن آن را مجاز شمرده است.

«عبادت» در لغت و عرف به نهایت خضوع در برابر دیگری گفته می شود مانند رکوع و سجود، امّا خواهش کردن از دیگری هیچ ارتباطی با این موضوع ندارد.

راغب در مفردات می گوید: «العُبُودِیهُ إظْهارُ التَذَلُّلِ وَ الْعِبادَهُ أبْلَغُ مِنْها لأنَّها غایهُ التَذَلُّلِ»[۹]

در لسان العرب می خوانیم: «اصْلُ الْعُبُودِیهُ الخضُوعُ وَ التَذَلُّلُ»[۱۰]

مذهب وهّابیت جمله «لِیقَرِّبُونَا إِلَی اللَّهِ زُلْفَی» را مورد توجّه قرار داده، ولی از کنار جمله «مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا.. .» به راحتی گذشته است، پس اشکال کار در عبادت غیر خدا است نه در «تقاضای شفاعت برای نزدیکی به خدا» آن هم شفاعت به اذن الله. (دقّت کنید)

۴- مفهوم «شفاعت»

شفاعت چهارمین واژه قرآنی است که این گروه در تفسیر آن گرفتار خطا شده اند و حکم کفر تمام کسانی را که از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم یا امامان اهل بیت علیهم السلام یا صالحان دیگر تقاضای شفاعت کنند، صادر کرده و آن ها را «مشرک»! خوانده اند.

آن ها به قدری در این راه تندروی می کنند که پیشوای آنان در رساله «کشف الشبهات» این مشرکان را!! بدتر از بت پرستان زمان جاهلیت می شمرد و تصریح می کند: شرک آن ها سبک تر از شرک این هاست! زیرا آن ها در حال رفاه «بت» می پرستیدند، ولی در حال سختی (به عنوان مثال هنگامی که گرفتار امواج خروشان و خطرناک دریا می شدند) خدا را با اخلاص می خواندند! [۱۱]

یعنی: افراد متدینی که تمام مبانی اسلام را قبول دارند و همه آداب و احکام اسلام را انجام می دهند، از تمام گناهان پرهیز دارند، از راه های دور به زیارت خانه خدا می آیند و حافظ قرآن و عالم به معارف اسلام هستند، از بت پرستان شراب خوار آدمکش و جاهل و خونخوار و آلوده به انواع گناهان زمان جاهلیت که هیچ چیز را قبول نداشتند، بدترند، چرا که از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم یا کسان دیگری که آن ها را صالح می دانند طلب شفاعت کرده اند.

در حالی که اصل مسأله شفاعت ضمن آیات فراوانی از قرآن مجید به اثبات رسیده و به اجماع علمای اسلام از مسلّمات است، حتّی وهّابی ها نیز منکر اصل شفاعت نیستند و با صراحت به آن معترفند.

نکته دیگر این که، عدم امکان شفاعت شفیعان، بدون اذن خدا نیز از مسلّمات است، زیرا در بیش از پنج آیه از قرآن به این موضوع تصریح شده، از جمله در آیهالکرسی می خوانیم: «مَنْ ذَا الَّذِی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ – چه کسی نزد خداوند – جز به اذن او – شفاعت می کند؟!» (بقره/۲۵۵) [۱۲]

توحید افعالی می گوید همه چیز در عالم باید به اذن خدا صورت گیرد و کسی همتا و شریک او نیست، اگر شفاعتی هم صورت می گیرد به

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.