پاورپوینت کامل تشیع در عصر غیبت صغری؛ تداوم و تحول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تشیع در عصر غیبت صغری؛ تداوم و تحول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تشیع در عصر غیبت صغری؛ تداوم و تحول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تشیع در عصر غیبت صغری؛ تداوم و تحول ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

غیبت امام دوازدهم وضعیت جدیدی را در جامعه شیعی پدید آورد که موجب تحولاتی در زمینه های فرهنگی و علمی آن گردید. این تحولات در ابعاد مختلف فرهنگی به وجود آمد که مهم ترین آن, تغییر مرجعیت علمی شیعیان بود. از ابعاد دیگر می توان به توسعه مکاتب جدید علمی و گسترش تإلیف و تدوین کتب و مصادر علمی شیعیان اشاره نمود. بررسی وضعیت علمی عصر غیبت صغری از آن جهت حایز اهمیت است که این عصر دوره گذار و انتقال از یک وضعیت ثابت به وضعیت ثابت دیگر در جامعه شیعه بود. در حقیقت, غیبت صغری که اتصال دهنده عصر حضور به عصر غیبت کبری بود, دوره آماده سازی و ایجاد زمینه های لازم برای پذیرش غیبت طولانی امام(ع) محسوب گردیده و تحولات علمی پدید آمده در این عصر, گام اولیه برای شکوفایی علمی و فرهنگی تشیع بود.

در زمان رحلت اما یازدهم در سال ۲۶۰ هجری فقط عده اندکی از خواص شیعیان و وکیلان آن حضرت از وجود فرزند ایشان یعنی امام دوازدهم با اطلاع بودند. این در حالی بود که خلیفه عباسی اقدامات وسیعی برای یافتن فرزند و جانشین امام یازدهم ترتیب داده و مدت ها خانه و خانواده امام را تحت مراقبت قرار داده بود.(۱) امام عسگری(ع) پیش از رحلت خود, عثمان بن سعید عمروی از وکیلان و یاران خاص خویش را به عنوان نایب امام دوازدهم به اصحاب خود معرفی نمود. عمروی پس از برگذاری مراسم تدفین امام(ع), از سامرا به بغداد عزیمت کرد و در آن جا سکونت گزید. از وقایع دوران نیابت او اطلاع زیادی در دست نیست و تنها می دانیم که برخی توقیعات امام(ع) از طریق او به شیعیان می رسیده است.(۲) گویا تاریخ وفات او پس از ۲۶۷ هجری رخ داده است. عثمان به فرمان امام(ع) پسرش محمد را به نیابت منصوب کرد. دوران نیابت محمدبن عثمان دورانی طولانی همراه با سختی های زیاد بود. فشار و اختناق اعمال شده از طرف عباسیان, انحرافات دینی و فرقه ای, القای شبهات گوناگون و حرکت های روبه تزاید سایر فرق شیعی مانند زیدیه و اسماعیلیه, مهم ترین مشکلاتی بودند که او با آن ها روبرو بود. محمدبن عثمان در سال ۳۰۵ هجری درگذشت و پس از او حسین بن روح نوبختی به نیابت منصوب شد. نوبختی که مدت ها از دستیاران نایب دوم بود با تدبیر و کیاست خود توانست در اوج بحران, اوضاع مساعدی را برای جامعه شیعه فراهم سازد و تا حد ممکن از فشارهایی که از طرف حکومت بر آن ها اعمال می شد بکاهد. سیاست دینی وی که با تقیه شدید همراه بود هیچ تنش و عکس العمل نامطلوبی را علیه شیعیان پدید نمیآورد. او با این روش توانسته بود در دربار و نزد عالمان سنی مذهب موقعیت خاصی بیابد.(۳) با درگذشت نوبختی در سال ۳۲۶ هجری, محمدبن علی سمری به عنوان نایب چهارم معرفی شد. او در سال ۳۲۹ه” در گذشت و در آخرین توقیعی که شش روز پیش از وفاتش به دست او رسید, مإمور گردید که پس از خود کسی را به عنوان نایب امام معرفی نکند.(۴) این توقیع در واقع اعلام آغاز غیبت کبری بود.

یکی از مشکلات اساسی در عصر غیبت, ظهور مدعیان نیابت بود که اغلب با ایجاد انحرافات و القإ شبهاتی همراه بود و خطر جدی برای جامعه شیعه به شمار می رفت. مهم ترین این مدعیان که حرکت انحرافی نسبتا گسترده ای را پدید آورد محمدبن علی شلمغانی بود که توقیعی در ذم و لعن او صادر شد. در این توقیع نام چند تن دیگر از جمله احمدبن هلال عبرتایی, محمدبن نصیر نمیری و محمدبن علی بن بلال نیز ذکر شده بود.(۵) اما مهم ترین مشکل شیعیان جو فشار و اختناق بود که از سوی حکومت علیه آن ها ایجاد شده بود. با این حال, از اواخر سده سوم هجری با فراهم شدن موقعیت های بهتر سیاسی برای شیعیان, از شدت فشار و اختناق مذکور کاسته شد. ضعف و سستی دستگاه خلافت و درگیریهای امرا و درباریان برای کسب قدرت بیش تر, زمینه مساعدی برای نفوذ شیعیان در دربار فراهم ساخته بود. از دوران خلافت مقتدر (۲۹۵ـ۳۲۰ه”) با نفوذ خاندان شیعه مذهب بنی فرات در دستگاه خلافت, روند تازه ای در موقعیت سیاسی شیعیان پدید آمد. علی بن محمدبن فرات معروف به ابن فرات اول و فضل بن جعفر معروف به ابن فرات دوم سال ها تصدی مقام وزارت را به عهده داشتند.(۶) حسین بن روح نوبختی سومین نایب امام نیز از موقعیت سیاسی خوبی برخوردار بود.(۷) بی شک موقعیت های سیاسی مذکور تإثیر بسزایی در وضعیت اجتماعی و بالطبع اوضاع فرهنگی شیعیان داشت.

در کنار تحولات سیاسی که روندی کند و آرام داشت, فعالیت های علمی شیعیان در عصر غیبت صغری از روندی روبه جلو و همراه با تحولات جدید در ابعاد مختلف برخوردار بود. در بررسی وضعیت علمی شیعیان, توجه به پراکندگی جمعیتی آن ها از جهت شناخت حوزه های فعالیت علمی شیعه حایز اهمیت است. گزارش هایی که از منابع جغرافیایی و دیگر منابع به دست آمده, حاکی از آن است که شیعیان در نواحی مختلف سرزمین های اسلامی با تراکم های جمعیتی متفاوت می زیستند. شهر قم مهم ترین شهر شیعه مذهب بود و در میان آثار جغرافی نویسان قرن چهارم, به این خصلت معروف بود. بلخی در (المسالک و الممالک) گفته است که مردم قم همه مذهب تشیع داشتند.(۸) هم چنین, روایات متعددی درباره قم و شیعیان آن از امامان نقل شده است.(۹) کوفه گرچه از جهت سابقه تاریخی, اولین شهر دارای گرایش های شیعی بود, اما از نظر تراکم جمعیتی, در رتبه دوم قرار داشت. مقدسی تإکید می کند که برتری جمعیتی در کوفه ـ به جز در محله کناسه ـ با شیعیان بود.(۱۰) در بغداد شیعیان قسمت عمده ای از جمعیت شهر را تشکیل می دادند(۱۱) و دو محله کرخ و باب الطاق به ایشان اختصاص داشت.(۱۲) در خراسان شهرهای نیشابور و بیهق مرکز سکونت شیعیان بود.(۱۳) وجود وکلای متعدد امام دوازدهم در این نواحی شاهد این امر است.(۱۴) بنابه گزارش هایی که مقدسی ارائه نموده است, شیعیان در گرگان و طبرستان,(۱۵) اهواز,(۱۶) فارس(۱۷) و برخی شهرهای شمال عراق(۱۸) و در شام از جمله طبریه, نابلس و امان(۱۹) و در اسکندریه مصر(۲۰) می زیستند. وجود وکلای امام در این نواحی نیز گواه این مطلب است.(۲۱) هم چنین وجود وکیلان امام در شهرهای دیگری چون قزوین, همدان, کرمانشاه, آذربایجان و… نیز گزارش شده است.(۲۲) از جمله شهرهای مهم شیعه نشین در این عصر شهر ری بود که مردم آن از گزارش های قوی شیعی برخوردار بودند و محدثان و فقیهان بزرگ شیعه در این عصر ظهور یافتند. بدیهی است پراکندگی شیعیان در شهرها و نواحی مختلف تإثیر چشم گیری در گسترش علوم و عقاید تشیع داشت و حوزه های علمی متعددی را پدید میآورد. در شهرهایی که شیعیان از برتری جمعیتی برخوردار بودند فعالیت های علمی آن ها توسعه بیش تری داشت. غیبت امام(ع) موقعیتی را پدید آورده بود که بیش از پیش بر ضرورت فعالیت های علمی تإکید می کرد. این موقعیت که به سبب تغییر در مبانی مرجعیت علمی تشیع پدید آمده بود منشإ تحولات چشم گیری در نظام علمی و اندیشه ای شیعیان گردید که شکل گیری و تکوین اولیه این تحولات در عصر غیبت صغری صورت گرفت و دستاوردهای نهایی آن چند دهه پس از غیبت صغری بروز یافت و دوران نوشکوفایی فرهنگی تشیع را پدید آورد. در بررسی وضعیت علمی عصر غیبت ـ همانند همه اعصار ـ بایستی شاخص های اصلی را به قرار زیر مورد توجه قرار داد: مرجعیت علمی, مکاتب علمی, حوزه ها, دستاوردها, دانشمندان و اندیشمندان.

مرجعیت علمی

در دوران حضور ائمه(ع) مرجع اصلی و نخستین شیعیان در مسایل علمی, امامان معصوم بودند. شیعیان به طور مستقیم با آن ها در تماس و ارتباط بودند و آن چه نیاز داشتند فراگرفته و برای دیگران نقل می کردند و بدین ترتیب علوم اهل بیت در بلاد اسلام منتشر می شد. راویان و محدثان, مرجع علمی بودند که دیدار امام بر ایشان میسر نبود. با شکل گرفتن نظام وکالت, مردم از شهرهای دور و نزدیک به وکلای امام مراجعه می کردند. در واقع رابطه میان مردم و امام بودند و فاصله میان آن ها را کوتاه می کردند.

آغاز غیبت و عدم حضور امام(ع) که رکن اصلی تشیع و تکیه گاه شیعیان در مسایل علمی بود را می توان بحرانی در بعد علمی و فرهنگی در مذهب تشیع تلقی کرد. طبیعی بود که روبه رو شدن با این بحران پیامدها و دشواریهای بسیار سختی به همراه داشت; از این رو تإسیس نظام نیابت در این دوران در واقع حرکتی در جهت کاهش صدمات حاصل از آن بود. نواب خاص امام که از عالمان برجسته و اصحاب ائمه بوده و سال ها با ایشان در ارتباط بودند اینک معتبرترین مصدر علمی محسوب می شدند; زیرا آن ها تنها راه ارتباط با امام غایب بودند. در واقع, یکی از وظایف مهم آن ها حل مشکلات علمی و مسایل مستحدثه شیعیان بود. آن ها در عصری که امکان دسترسی به امام معصوم(ع) برای همگان میسر نبود در مسایل کلامی و عقیدتی مرجع تعیین حقانیت و جلوگیری از انحرافات بودند. در این زمینه, به خصوص مقابله با عقاید فرقه ها و نحله های مختلف اهمیت زیادی داشت; به عنوان مثال, وقتی شیعیان از محمدبن عثمان عمروی نایب دوم, درباره گفتار مفوضه و عقاید آن ها سوال کردند, او در پاسخ, عقاید مفوضه را در نسبت دادن خلق و رزق به ائمه(ع) تکذیب کرده و این افعال را از شوون ذات مقدس الهی برشمرد.(۲۳)

توجه به این نکته که نواب خاص در ارتباط با امام هستند و می توانند از این طریق به حل و فصل مشکلات و مسایل علمی و عقیدتی شیعیان بپردازند نوعی یقین و اطمینان گفتار آن ها برای شیعیان پدید میآورد که پذیرش سخن ایشان را بدون هیچ شک و تردیدی امکان پذیر می ساخت. وقتی یکی از شیعیان از حسین بن روح درباره علت تسلط دشمنان بر امام حسین(ع) سوال کرد, او پاسخ مفصل و قانع کننده ای ارائه داد به طوری که راوی می گوید:

(در این که او این پاسخ ها را از جانب خود می گوید تردید کردم ولی بدون آن که سخنی بگویم او روبه من کرد و گفت: اگر آسمان بر سرم فرود آید یا بادهای سهمگین برمن بوزد بهتر است از این که به رإی و نظر خود در امور دینی سخن بگویم. این مطالب را از اصل یعنی حجت خدا شنیدم).(۲۴)

این اطمینان و یقین, آرامشی را پدید میآورد که از شدت بحران پیش آمده می کاست. در نامه هایی که از طرف امام به شیعیان می رسید بر صیانت و مورد اعتماد بودن نایبان خاص تإکید می شد. در نامه ای که به مسایل اسحق بن یعقوب جواب داده شده بود, آمده بود که محمدبن عثمان نایب دوم مورد اعتماد است و نامه ها و جواب های او در حکم نامه و جواب آن حضرت است.(۲۵)

بر اساس برخی شواهد, به نظر می رسد که نواب خاص به نوعی بر فعالیت های علمی شیعیان و نقل روایات و تإلیف کتاب ها اشراف و نظارت داشتند; بطور مثال, پس از صدور توقیع امام(ع) مبنی بر ذم و لعن شلمغانی, یکی از مسایلی که راویان با آن روبه رو شدند نقل روایات او بود, اما حسین بن روح با استناد به گفتار ائمه(ع) این مشکل را این گونه رفع نمود که:

(من همان جوابی را به شما می دهم که امام عسگری در پاسخ به کسانی گفت که پرسیدند ما با کتاب های بنی فضال چه کنیم که خانه های ما از آن ها پر است و حضرت فرمود: هر چه را روایت کرده اند بگیرید و آن چه خود نظر داده اند رها کنید). (۲۶)

هم چنین, نقل شده است که وقتی شلمغانی ـ پیش از انحراف اعتقادیش ـ کتاب (التکلیف) خود را نوشت, حسین بن روح آن کتاب را خواست و به طور کامل مطالعه کرد و مطلب نادرستی در آن ندید.(۲۷) در موردی دیگر, او کتابی به نام (التإدیب) را برای علمای قم فرستاد تا درباره صحت و سقم مطالب آن نظر دهند. (۲۸) این اقدام نوبختی که نشان دهنده اهتمام او به بررسی علمی کتاب های نوشته شده است را می توان در واقع اقدامی در جهت سنجش وضعیت علمی قم و عالمان آن دیار تلقی کرد; زیرا بدون شک برای او که نایب امام و در ارتباط مستقیم با امام(ع) بود تشخیص درستی و نادرستی مطالب کتاب مذکور به راحتی میسر بود.

نایبان خاص به رغم فعالیت گسترده علمی, به تإلیف و نگارش کتاب یا رساله ای دست نزدند و در این باره خبر یا گزارشی به دست ما نرسیده است. تنها خبری که در این باره نقل شده این است که عثمان بن سعید نایب اول, برخی مسایل و احکام فرا گرفته از امام یازدهم همراه با مسایلی که از امام دوازدهم فرا گرفته بود را در مجموعه ای گرد آورده و به نایب دوم سپرد. بنا به نقل دختر او این مجموعه مسایل پس از مرگ نایب دوم به حسین بن روح نوبختی رسید و هم چنان در نزد او بود.(۲۹) شاید عدم اقدام نایبان به تإلیف کتاب جهت رعایت تقیه بوده است. موقعیت خطر آن ها به گونه ای بود که می بایست هر گونه مرجعیت دینی و علمی را از خود نفی کنند.

توجه به این نکته حایز اهمیت است که اتصال علمی شیعیان با امام غایب کاملا قطع نشده بود. این اتصال از طریق مکاتبه و نامه نگاری و توسط نواب خاص برقرار مانده بود. در موارد بسیاری, عالمان شیعه با ارسال نامه به امام(ع), مسایل علمی خویش را از ایشان سوال می نمودند. این نامه ها از طریق نواب خاص به امام(ع) می رسید و جواب آن ها باز گردانده می شد. نمونه بارز آن, مکاتبات محمدبن عبدالله حمیری است که جواب چهار نامه او نقل شده است. در این جوابیه ها به تعداد زیادی از سوالات پاسخ گفته شده است.(۳۰) هم چنین, می توان به جواب مسایل اسدی, وکیل امام, اشاره نمود.(۳۱)

گذشته از نایبان خاص, وکیلان امام در شهرهای مختلف نیز مرجع علمی شیعیان در آن نواحی بودند. سیستم وکالت در عصر غیبت به کار خود ادامه می داد و در کلیه نواحی ای که شیعیان سکونت داشتند وکیلانی تعیین شده بودند. آن ها رابطه مردم با نواب خاصه بودند. نام بسیاری از این وکیلان در ضمن اخباری که نقل شده, ذکر گردیده است.(۳۲)

سومین مرجع علمی شیعیان در عصر غیبت, فقیهان و محدثان بودند. در واقع, مرجعیت این گروه امری بود که می بایست در این دوران تثبیت و تحکیم می شد. اگر چه زمان حضور ائمه(ع) گاه فقیهان و محدثانی از طرف آن ها به عنوان مرجع علمی شیعیان معرفی می شدند,(۳۳) اما با این حال, حضور امام موقعیت آن ها را کاملا تحت الشعاع خود قرار می داد. شرایط دوران غیبت به گونه ای بود که این امر به قطعیت نسبی رسید, به خصوص که مسإله مرجعیت علمی فقیهان و محدثان, مورد تإکید و تإیید امام دوازدهم(ع) بود. اسحق بن یعقوب نقل کرده است که امام(ع) در جواب سوالات او که از طریق نایب دوم به دستش رسید, فرموده بودند: (در حوادث پیش آمده به راویان احادیث ما مراجعه کنید; آن ها حجت من بر شمایند و من حجت خدا هستم). (۳۴) باید توجه داشت که فقیهان شیعه در واقع همان راویان و محدثان بودند و اطلاق نام فقیه بر عالمان شیعه تا دوران غیبت صغری چندان مرسوم و معمول نبود. بدین ترتیب, مرجعیت علمی فقیهان تا پایان عصر غیبت صغری کاملا در جامعه شیعه نهادینه شد.

مکاتب علمی

در عصر غیبت با توجه به موقعیت علمی آن, دو مکتب علمی عمده در مراکز علم و دانش شیعیان رواج داشت: مکتب کلامی و مکتب حدیثی, که هر یک تحت تإثیر عوامل و عناصر تإثیرگذار زمانی قرار داشت. علاوه بر این دو, می توان به وجود نوعی مکتب فقهی در این عصر اشاره کرد که با مکتب فقهی پیشین, یعنی زمان حضور امامان, و مکتب فقهی پس از آن ـ در اوایل قرن پنجم ـ تفاوت داشت. در واقع, می توان آن را انتقال از یک دوره دیگر تلقی کرد.

مکتب کلامی

گرچه طرح مباحث کلامی ـ به معنای اصطلاحی آن که از قرن دوم رواج یافت ـ در گفتار امامان(ع) به ویژه در کلام امیرالمومنین سابقه دیرینه ای داشت, اما شکل گیری کلام شیعی را می توان به دوران امام صادق(ع) و شاگردان آن حضرت نسبت داد. طبقه اول متکلمان شیعه را شاگردان مبرز امام ششم و هفتم تشکیل می دادند; کسانی چون هشام بن حکم, هشام بن سالم, محمدبن نعمان, مومن طاق و دیگران. مرکز بروز و ظهور کلام شیعی, شهر کوفه بود که اکثر این افراد در آن می زیستند. عصر غیبت صغری, دوران ظهور طبقه دوم متکلمان شیعه بود. کوفه تا این زمان مرکزیت مکتب کلامی شیعه را که در تقابل دایم با مکتب اعتزالی بصره بود حفظ کرده بود, اما با پیدایش شهر بغداد و به دلیل موقعیت ممتاز علمی آن, تا حد زیادی از اهمیت شهر کوفه کاسته شده بود و در این عصر, مرکزیت مکتب کلامی شیعه به بغداد انتقال یافته بود. بی شک در شکل گیری مکتب کلامی فوق و تکوین آن در عصر غیبت صغری, برخورد با نظرات کلامی معتزلیان و آرای فرقه ها و نحله های مختلف اسلامی و غیر اسلامی که به وفور در بغداد حضور داشتند, بی تإثیر نبود. عالمان شیعه ناگزیر بودند برای پاسخگویی به حملات و شبهات مخالفان که در این عصر بیش تر دارای گرایش های کلامی و اعتزالی بودند, به شیوه و روش خود آن ها متوسل شوند. اما باید توجه داشت که این امر دلیل بر وام گیری و تإثیر پذیری کلام شیعی و متکلمان شیعه از مکتب اعتزال ـ چنان که بسیاری از دانشمندان غربی و مسلمان باور دارند ـ نیست و در حقیقت, مبانی کلامی شیعی تفاوت های اساسی با کلام معتزله داشت.

در این عصر, متکلمان بزرگی در بغداد و دیگر شهرها و حوزه های علمی شیعه ظهور کردند که مهم ترین آن ها خاندان نوبختی بودند. ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی (متوفی ۳۱۱ه”) که ریاست شیعیان بغداد را به عهده داشت, برجسته ترین فرد این خاندان بود که شیخ طوسی با القاب و عناوین والایی از او یاد کرده است.(۳۵) پس از او, حسن بن موسی نوبختی (متوفی ۳۱۰ه”) متکلم و فیلسوف بزرگ شیعه در بغداد بود. (۳۶) از دیگر حوزه های شیعی که مکتب کلامی در آن رواج داشت شهر ری بود در این شهر به رغم تإثیر پذیری شدید از مکتب حدیثی قم, کلام شیعی بروز و ظهور خاصی داشت. این امر بیش تر به جهت رویارویی عالمان شیعه با معتزلیان و زیدیان ری بود. ابن قبه رازی از متکلمان ممتاز این شهر بود.(۳۷) در خراسان, شهر نیشابور دارای گرایش های کلامی بیش تری بود. متکلمان شیعه نیشابور مانند ابن عبدک جرجانی تحت تإثیر مکتب کلامی بغداد و متکلمان آن بودند.(۳۸) رواج مکتب کلامی در عصر غیبت صغری تإلیف کتاب های کلامی بسیاری را در بیان و اثبات عقاید شیعه و رد اقوال مخالفان در برداشت بخش عمده این تإلیفات در بغداد انجام گرفت و سهم عمده ای از آن ها متعلق به ابوسهل نوبختی بود. شیخ طوسی بیش از سی کتاب از وی نام برده است;(۳۹) ولی هیچ یکی از آثار او موجود نیست. حسن بن موسی نوبختی نیز که دارای تصنیفات متعددی بود, یک مجموعه کلامی به نام (الارإ و الدیانات) نوشته بود که موفق به اتمام آن نگردید.(۴۰) ابن قبه رازی دو کتاب در باب امامت به نام های (الانصاف) و (المستثبت) نوشت که در رد کتاب های ابوالقاسم بلخی, متکلم خراسانی, بود.(۴۱) متإسفانه از تإلیفات کلامی این دوره اثری باقی نمانده است. با توجه به برخی شواهد, کتاب (الیاقوت) نوشته ابواسحاق ابراهیم بن نوبخت نیز از تإلیفات قرن ششم هجری است.(۴۲) به هر حال, مکتب کلامی این عصر دستاوردهای ارزنده ای داشت که موجبات تکامل کلام شیعی در آغاز غیبت کبری را فراهم ساخت. طبقه سوم متکلمان شیعه که در رإس آن ها شیخ مفید قرار داشت, در واقع شاگردان همین مکتب کلامی بودند که به اصلاح و تنقیح آرای کلامی آن پرداختند. از آثار ایشان, به ویژه شیخ مفید, می توان تا حدودی به آرای کلامی متکلمان عصر غیبت صغری پی برد. شیخ مفید در اوایل کتاب (المقالات) به نقد پاره ای از آرای نوبختیان پرداخته است. (۴۳)

مکتب حدیثی

مکتب حدیثی شیعه مکتبی دیرپا و اصیل بود که حیات خود را با ظهور اسلام آغاز کرد. احادیث معصومین همواره منبع دانش شیعیان و فصل الخطاب مسایل اختلافی بوده است. در عصر غیبت به رغم عدم دسترسی مستقیم به امام(ع), شیعیان به جهت در اختیار داشتن انبوه احادیثی که در طی سال های متمادی گرد آورده بودند, از منبع علمی ممتازی برخوردار بودند. محدثان با استناد به برخی احادیث که از پرداختن به کلام و جدال نهی می کردند, توجه به علم کلام و بهره گیری از آن را ضروری نمی دانستند و حتی از آن پرهیز می کردند. شیخ صدوق, ممتازترین پرورش یافته مکتب حدیثی این عصر, بخشی از این احادیث را در پایان کتاب (التوحید) خود آورده است.(۴۴) به عقیده محدثان, تنوع موضوعی احادیث که تمامی ابواب و اصول و فروع و… را در بر می گرف

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.