پاورپوینت کامل تشکل های مذهبی;مجالس روضه خوانی به روایت تاج واعظ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تشکل های مذهبی;مجالس روضه خوانی به روایت تاج واعظ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تشکل های مذهبی;مجالس روضه خوانی به روایت تاج واعظ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تشکل های مذهبی;مجالس روضه خوانی به روایت تاج واعظ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

روضه خوانی و انعقاد مجالس روضه میان شیعیان ایران از جایگاه خاصی برخوردار است که در روزگار حکمرانی قاجاریان و به ویژه دوران زمامداری ناصرالدین شاه رونق به سزایی یافت و بیش از پیش مرسوم شد. از اوان مشروطیت بر اثر آشنایی با افکار نو و توجه بیشتر به امور سیاسی و اجتماعی از درون مجالس روضه خوانی, تشکل های مذهبی ـ سیاسی شکفته شد و پس از وقایع شهریور ۱۳۲۰ به بار نشست. با این همه به نقش اجتماعی روضه خوان ها و واعظان که مجری مجالس روضه خوانی بوده و با عامه مردم ارتباط تنگاتنگ داشته اند کمتر توجه شده است.

در این نوشتار کوشش شده با سیری در کتاب دره التاج و مرقاه المعراج, تإلیف یکی از روضه خوانان بنام, ضمن آشنایی با آرا و افکار مولف, تصویری از مجالس روضه خوانی ارائه گردد.

در بررسی دگرگونی های سیاسی ـ اجتماعی متإثر از اندیشه دینی, در تاریخ معاصر ایران از نهضت مشروطه خواهی تا پیروزی انقلاب اسلامی, کمابیش به نقش مراجع تقلید و عالمان طراز اول دین توجه درخور شده است. در این میان سهم واعظان و روضه خوانان که در سلسله مراتب روحانیون شیعه در رتبه فروتری قرار دارند و همواره با توده های مردم ارتباط عینی و پیوسته داشته اند, هنوز به درستی دانسته نیست. البته می توان با پذیرش اصل فضیلت گریه بر مصایب خاندان پیغمبر(ص) و اعتقاد به پاداش اخروی فراوانی که از این راه نصیب ذاکران و گریه کنندگان بر شهیدان کربلا می شود, به تإیید روضه خوانی و تکریم روضه خوانان پرداخت; ولی چنین رویکردی, تبیین عملکرد اجتماعی مجالس روضه و مجریان اصلی آن, یعنی واعظان و روضه خوانان را در بر نخواهد داشت.

اهمیت پرداختن به نقش اجتماعی مجالس روضه خوانی از آن روست که از اوان طرح اندیشه مشروطیت در ایران براثر برداشت های نو از متون اسلامی و فعالیت بطیء روشنفکران مذهبی طی یک فرایند نه چندان ساده از درون مجالس سنتی روضه, محافل وعظ و خطابه ای دیگر سرزد و به تدریج ریشه دواند که میوه آن پس از شهریور ۱۳۲۰, به صورت تشکل هایی که هیإت های مذهبی صنفی یا محلی بود ـ و پیشینه آن به دوره صفویه می رسید ـ جلوه گر شد. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و به ویژه از آغاز دهه ۱۳۴۰, شمار این گونه هیإت ها روبه فزونی گذاشت و بعضا انجمن های اسلامی را در دل خود پروراند. شماری از این انجمن ها که در میان اصناف و پیشه وران بازار و محافل دانشآموزی و دانشجویی برآمدند و بالیدند, به مثابه نهادهایی مدنی و با حفظ هویت مذهبی خود به فعالیت سیاسی دست یازیدند و اسلام سیاسی ـ انقلابی نیم سده اخیر را شکل دادند. چگونگی استحاله مجالس روضه و وعظ را که از سنت معمول گسستند و به محافل مذهبی ـ سیاسی تبدیل شدند, باید در پیدایش جریان روشنفکری مذهبی اواخر عهد قاجاریه جست وجو کرد و رد آن را در دوران حکومت پهلوی پی گرفت.

اما این که روضه و روضه خوانی از چه هنگام و چگونه از جمله شعایر رسمی مذهب شیعه گردید و به خصوص در ایران ارزش فراوان یافت, موضوع این بررسی نیست. کوتاه آن که در این باره, حاجی میرزا حسین نوری(۱۲۵۰ ق= ۱۲۱۳ ش / ۱۳۲۰ ق = ۱۲۸۲ ش), عالم ومحدث بزرگ شیعی در مقدمه کتاب لولو و مرجان, پس از بیان چگونگی مرثیه سرایی در روزگار ائمه (علیهم السلام) می نویسد:

((این صنف از مومنین[ روضه خوان ها] اسمی مخصوص نداشتند تا. .. ملاحسین کاشفی [وفات ۹۰۶ یا ۹۱۰ ق] کتاب روضه الشهدا را تإلیف نمود)).

پس از آن ((مردم رغبت نمودند در خواندن آن کتاب در مجالس مصیبت و به جهت فصاحت و اغلاق آن کتاب, هر کس از عهده خواندن آن بر نمیآمد, بلکه اشخاص مخصوصه بودند که آن را درست آموخته, در مجالس تعزیه داری می خواندند و ایشان معروف شدند به روضه خوان; یعنی خواننده کتاب روضه الشهدا. پس از آن کم کم از آن کتاب به کتاب دیگر انتقال نمودند و از آن به خواندن از حفظ و آن اسم اول برایشان ماند و کار این طایفه اندک اندک بالا گرفت و برای اصل مقصد که گریانیدن باشد, مقدماتی پیدا شد از قصص و حکایات و. .. و فنی شد مخصوص و ممتاز و کار ترقی آن به آن جا رسید که یکی از علمای اعلام می فرمود در مقام مطایبه و مزاح که: در این اعصار روضه خوانی داخل در علوم شده و علمی شده مخصوص که باید در تعریف آن گفت: علم یبحث فیه عن عوارض اجسادالشهدإ و ما یتعلق بها)).(([ ((۱روضه علمی است که درباره عوارض اجساد شهیدان و آن چه به آن وابسته است, بحث می کند].

عصری که در نقل حاجی نوری, کار ترقی روضه خوان ها بدان جا رسید که روضه در زمره علوم قرار گرفت و عبدالله مستوفی نیز از آداب و رسوم اجرای روضه هایش توصیفی دل انگیز ارائه داده است, عصر فرمانروایی ناصرالدین شاه بود. گزارش مستوفی راجع به روضه و روضه خوانی حاکی از آن است که در آن هنگام روضه خوان ها دو صنف بوده اند:

((یکی واعظین که بعد از خطبه افتتاحیه و طرح کردن یکی از آیات قرآن, وارد تحقیق در اطراف آیه شده و با ذکر امثال و حکم, مطالب عالی اخلاقی و مذهبی را تشریح و توضیح و با ذکر اشعار مناسب, مطالب را دلنشین کرده و در آخر هم مقداری ذکر مصیبت نموده, منبر خود را به دعای شاه اسلام و عموم مسلمانان و صاحب خانه ختم می کردند.

دسته دیگر, روضه خوان به معنی اخص بودند که منبر را با سلام بر سیدالشهدا شروع و بلافاصله وارد ذکر مصیبت شده و به قدر ده دقیقه, نظم و نثر به هم مخلوط کرده و در آخر, باز هم منبر را به دعای سابق الذکر ختم می نمودند.

برای واعظین, سواد و برای ذاکرین, آواز از لوازم بود. حتی ذاکرین هم اکثر مردمان با سوادی بودند و از عهده موعظه بر میآمدند)).((۲))

مستوفی ورود افراد بی سواد بیآواز را به این صنف از هنگامی می داند که روضه خوانی از روی کتاب اسرارالشهاده ملا آقای دربندی و کتاب جوهری رواج یافت. ((۳))

رونق مجالس روضه و گرمی کار روضه خوان ها در زمان ناصرالدین شاه به حدی بود که محمدحسن خان اعتمادالسلطنه, نذر کرده بود که همه ساله در شب عاشورا, چهل منبر روضه رود.((۴)) جالب آن که در محرم سال ۱۳۰۰ ق, سیزده منبر از چهل منبر معهود, در پامنار و در منزل اعیان و علما برپا شده بود. به نظر می رسد, اعتمادالسلطنه به مجالس گروه های فرودست جامعه پای ننهاده و آن ها را به شمار نیاورده است. شاه نیز به هنگام ماه محرم, تشکیل مجلس روضه و شرکت در آن را فرض خود می دانست و حتی در گشت و گذارهای بی شمارش به گوشه و کنار کشور آن را ترک نمی کرد.((۵))

به این ترتیب, در فرهنگ شفاهی ایران از زمان رواج کتاب روضه الشهدا تا دوران همه گیر شدن رسانه های عمومی, روضه از جمله متداول ترین و کارآمدترین وسایل آموزش آموزه های دین به عامه خلق بوده است. در حقیقت, روضه بخشی از ادب دینی است که در قالب شعر و کلام موزون, حدیث سوگ امام حسین(ع) را باز می گوید و روضه خوان یاد آن ماتم را به ویژه در ایام سوگواری ماه محرم, در احساس عزاداران زنده می کند و در تلطیف احساسات مذهبی آن ها می کوشد.

از دیرباز رسم چنین بود که گاه کسانی از روضه خوان ها, روضه های خود را می نوشتند و به شکل کتاب در دسترس دیگران قرار می دادند. جمعآوری و بررسی روضه های مکتوب و ضبط روضه های شفاهی, مهم ترین ابزاری است که در شناخت کارکرد اجتماعی روضه و روضه خوان به کار میآید. در میان کتاب هایی که روضه خوان ها نوشته اند, یکی از بهترین آن ها, کتابی است باقی مانده از دوران نزدیک به مشروطه, با نام دره التاج و مرقاه المعراج که سیر کوتاهی در آن به روشن شدن موضوع این نوشتار کمک شایانی خواهد کرد.

حاج میرزا محسن نیشابوری(۱۲۶۴ ق= ۱۲۲۷ ش / حدود ۱۳۴۲ ق = ۱۳۰۳ ش) ملقب به تاج الواعظین و متخلص به تاج واعظ, مولف دره التاج,((۶)) پس از گذشت شش ماه از آغاز تإلیف کتاب در واپسین جمعه ذیحجه سال ۱۳۲۰ ق = ۱۲۸۳ ش, آن را به پایان رساند. چهار سال بعد, یعنی در ۳ صفر ۱۳۲۴ = ۷ اردیبهشت ۱۲۸۵, دره التاج را در قطع رحلی و با ۳۶۳ صفحه به همراه فهرست مطالب در بادکوبه به چاپ رساند. دره التاج در عین حال مجموعه ای است مشتمل بر سرگذشت مولف و مطالبی به نظم و نثر درباره توحید و نعت پیامبر (ص) و امامان شیعه و مراثی آن نفوس شریف و ذکر واقعه کربلا از هنگام خروج امام حسین (ع) از مدینه تا اسارت خاندانش به همراه حکایات و اندرزهایی برای تربیت اخلاقی مردمان. بخشی از آن نیز حاوی چیستان و اوراد و اذکار و طلسمات و ختوم است و به قول مولف:

((مجموعه ای است از برای اهل ارض. هر کس هر چه خواست بهره مند خواهد گردید)). [ص ]۲

آگاهی ما از زندگی تاج واعظ اندک است. آن چه را که می دانیم, بیشتر از همین کتاب برگرفته ایم.

میرزا محسن در خانواده ای زاده شد که نیاکانش همه اهل منبر بودند. از چگونگی دانش اندوزی و میزان تحصیل او آگاهی درستی نداریم. از کتابش برمیآید, شاعری بود خوش ذوق و نویسنده ای با نثری پخته. با ادب عرب و تفسیر قرآن و حدیث نیز آشنا بود. افزون بر فلسفه و عرفان, در ادب فارسی به ویژه موسیقی, تبحری تمام داشت. روی جلد دره التاج با القابی نه چندان نادرست, او را چنین وصف کرده اند:

((العالم الکامل و إجل الافاضل, إفصح المتکلمین فی البیان و إملح الواعظین لتبیان و اکمل المحدثین بین الانام و إفضل المحققین فی الاسلام[. ((دانشمند کامل و بزرگوارترین فاضلان و زبانآورترین سخنوران در شرح و بیان و با نمک ترین واعظان در روشن کردن[ مطالب] و کامل ترین روایت کننده اخبار در میان آفریدگان و فاضل ترین محققان در اسلام].

در موسیقی به لحاظ آگاهی از ردیف و آواز به مقام استادی رسید. اهل موسیقی او را هنرمندی بزرگ می دانند.((۷)) در آواز تحریرهای زیبایی مخصوص به خود داشت. ((۸)) در ردیف مروی صلحی گوشه ای به نام گیلکی حاجی تاج و یک مثنوی در اصفهان, منسوب به اوست.((۹)) دکتر ساسان سپنتا که صدای تاج واعظ را از استوانه های حافظالاصوات((۱۰)) استخراج کرده, این ویژگی ها را برای آن برشمرده است:

خرده تحریرهای مناسب بر مصوبات شعری, مکث های مطبوع بین بعضی بندهای سخن, ادا کردن کلام غیر منظوم به صورت آهنگین و استوار بودن طنین گفتارش بر مبنای یکی از گوشه های ردیف موسیقی.((۱۱))

لحن آوازش چنان بود که هنگام خواندن, همگان را مجذوب صدای دلنشین خود می کرد. گویند: مردمان به قدری مجذوب و شیفته آواز وی بودند که وقتی از منبر فرود میآمد, بیشتر حاضران بر می خاستند تا خود را به مجلسی برسانند که او می بایست روضه ای دیگر در آن جا بخواند.((۱۲)) درباره تإثیر مجلس روضه و آواز دلنواز او, داستان ها نقل کرده اند. از جمله:

جمعی از دوستان تاج, مجلس بزمی در باغ سالاریه رشت به پا کرده بودند. از اتفاق, تاج واعظ هم گذارش بدان جا افتاد و چون دوستان را در آن حال دید, ضرب را به دست گرفت و با آوایی چنان دلنشین, شعر مصیبت خواند که همه را شیدای خود کرد. سپس با آهنگی مناسب و اشعاری جان گداز, چگونگی بردن خاندان پیغمبر امجد(ص) را از کربلا به شام به گونه ای دلکش ادا نمود که همه به گریه افتادند و مجلس سرور و شادی محفل عزاداران مانند شد.((۱۳))

تاج واعظ, سخن دان و موقع شناس بود. یک بار گفته بود:

بیشتر شنوندگان وعظ, نادان هستند و از سخنان واعظ چیزی در نمی یابند; زیرا اهل منبر بیشتر فضل می فروشند و به زبان مردم سخن نمی گویند.

آن گاه شرط بسته بود روی منبر اباطیلی به هم ببافد و کلماتی مهمل را چنان با آواز خوش بسراید که کسی به بی معنی بودن آن پی نبرد. پس از آن چنین کرد و شرط را برد. شادروان روح الله خالقی, نوشته است: در این جا هم, آواز خوش تاج, سبب پیروزی او گردید.((۱۴))

با این مایه از هنر همواره خود را نوکر امام حسین(ع) می دانست و از واپسین سخنانش در حال احتضار, این جمله بود که آن را بر زبان می راند:

((ای حسین بن علی, آقا! یک عمر نوکری کردم; یک آن, آقایی کن)).((۱۵))

براساس آن چه تاج واعظ در زندگی نامه خود نوشته خویش در دره التاج آورده است:

در پانزده سالگی با پدر به نجف رفت. چندی بعد, پدر در همان جا به سرای دیگر شتافت. میرزامحسن, آهنگ کربلا کرد و با مادرش بدان سو رهسپار شد. گویا در این هنگام زندگی را با دشواری می گذراند و از مرده ریگ پدر بهره ای جز اندوه در دست نداشت.

میراث غم, آن چه را که او داشت

یک تخم به مزرع دلم کاشت

یعنی که هر آن که او حسینی است

باید به غم و محن کند زیست

[ص ]۵

چندی پس از اقامت در کربلا که زمانش بر ما معلوم نیست, با مادر عازم مکه شد و حج گذارد. در بیست سالگی به مشهد رفت و شش سال در آن جا ماندگار شد. شاید همان جا تحصیل خود را به انجام رساند. در بیست سالگی به تبریز رفت و به سببی که خود اشارتی به آن کرده است, به سیر در آفاق متمایل گشت:

گفتم به خود, از چه مانده ای پست

کن سیر هر آن چه در جهان هست

تا قدر تو را همه شناسند

دل داده شوند و دل ببازند

حیف است که چون تو مرد عارف

بی بهره بماند از ذخارف

[ص ]۵

از این رو دوباره به کربلا رفت. سپس از راه دریا وارد بوشهر شد و از آن جا به شیراز و اصفهان پای نهاد و با دختری از خانواده صدر ازدواج کرد. سپس بر آن شد تا از راه ورود به دربار و نزدیکی به ناصرالدین شاه آوازه صدا و منبرش را به همه جا برساند. برای همین در ماه محرم به آهنگ تهران, اصفهان را پشت سر گذاشت و توانست ظهر روز تاسوعا خود را به تکیه دولت برساند و به انواع وسایل, مستخدمان تکیه را راضی کند تا اجازه دهند پس از همه روضه خوان ها به منبر رود و یک دقیقه بیش نخواند. وقتی روی منبر جای گرفت, شاه و بزرگان قوم از این که آخوندی ناشناخته و ناخوانده به منبر برشده است, متغیر و متعجب شدند. از آن سو تاج, بی هیچ مقدمه و معطلی, فقط این بیت را در دستگاه شور با آهنگی بسیار خوش و گیرا خواند:

فردا به باغ, وعده آن سرو قامت است

یاران حذر کنید که فردا قیامت است

از آهنگ خوش خود, طرفه غوغایی برانگیخت و شاه را فریفته خود ساخت. از آن پس, در تهران به آوازه رسید و بنام شد.((۱۶)) خود در این باره گفته است:

از دست قضا, سمند اقبال

پی گشت و به ری شدم در آن سال

ز الطاف شه شهید و اعیان

مقبول شده به شهر تهران

[ص ]۷

پس از پایان مراسم سوگواری محرم به مشهد رفت و چندی بعد دوباره به تهران بازگشت. ورود او به پایتخت, با جنبش تنباکو همزمان شد. (۱۳۰۹ ق)

تاج, ضمن اشاره به این رخداد, نظر خود را درباب آن بیان کرده است. به باور او, همواره دستی غیبی سرزمین اسلام را از گزند حوادث سهمناک مصون نگاه می دارد. از این ابراز نظر, رإی او را در چگونگی مدیریت جامعه می توان دریافت:

آن که گوید صاحب ایران کجاست

کاش بودی تا بدیدی در چه جاست

دست غیبی زد چنان بر خارجی

که نه اجزا ماند و نه شخص رجی((۱۷))

هر زمان کین شرع را آید عدو

دست غیبی زخم او سازد رفو

آفرین بر همت نواب شرع

آن نگه دارندگان اصل و فرع

خاصه فخرالاتقیإ فی الزمن

اعلم العباد, حاج میرزا حسن((۱۸))

یک تن کامل به وقت گیر و دار

بهتر از همدستی پانصد هزار

گرنبودی دست غیب و ذوالفقار

می ندانم چون شدی انجام کار

[ص ]۹

پس از واقعه دخانیه, بیماری وبا در تهران همه گیر شد. (۱۳۱۰ ق = ۱۲۷۲ ش). ((۱۹)) تاج در هشتم محرم در رکاب ((نایب شاهنشه گردون سریر)) یعنی شاهزاده کامران میرزا به بیرون شهر رفت. از آن پس پیوسته به مسافرت پرداخت و از راه انزلی به بادکوبه و تفلیس و باتوم و ترابوزان و اسلامبول رهسپار شد. گویا در این گشت و گذار, با اندیشه های نو و دانش های جدید آشنایی پیدا کرد و به مفهوم وطن پی برد. از مقایسه آن شهرها و آداب مردمانش با آن چه درون کشور می گذشت, ذهنی نقاد یافت. دور نیست که بتوان او را با اندکی تسامح از جمله هواخواهان نهضت نوگرایی و نوخواهی در ایران به شمار آورد. به ایران و آن چه امروز منافع ملی اش می خوانیم توجه خاص داشت. بیگانه ستیز بود و آشکارا به استقلال و منافع ایران می اندیشید. سفارش می کرد:

((تا می توانی از مإکول و ملبوس مملکت خود بپوش و بنوش, چرا که چیزی که از وطن خود انسان عمل میآید, خوش تر است; و دیگر این که اجناس جای دیگر رواج نمی گیرد و ملک خودت آباد خواهد گردید و کمال ظلم است که ملک خود را خراب ساخته, به آبادی ملک اجنبی بپردازی. ..)).

تاج واعظ! معنی حب الوطن هم این بود

هر که دلسوز وطن شد, لایق تحسین بود

[ص ۱۷۹ ـ ]۱۸۰

به درگاه خدا دعا می کرد:

خلق ایران را وطن پرور نما

عدل خواه و معدلت گستر نما

در وصیت نامه اش از بازماندگان خواست:

((کفن او را از کرباس وطن قرار دهند)).

با وجود این به مدرسه دارالفنون که بنیانش برای ترقی ایران بود, اعتقاد نداشت و معتقد بود آموزش های آن به کار ایران نمیآید. به دانش آموختگان آن مدرسه طعنه می زد و آن ها را به انجام دادن ناشایست متهم می کرد.((۲۰)) با این که تا اندازه ای با علوم جدید آشنایی پیدا کرده بود, ولی آن را برای تبیین حوادث طبیعی کافی نمی دانست. این را می توان در سببی که برای شیوع بیماری وبا بیان کرده است, دریافت.

کس ندانست این عذاب و این نکال

از چه آمد, خلق را بشکست بال

در طبیعی, اعتقاد دیگر است

لیک او, در اعتقادش ابتر است

کز عفونت می شود کرمی پدید

هم کند تولید مکروب عدید

جمله در جو هوا رقصان شوند

داخل اندر جوف هر انسان شوند

هم چنین در زلزله, گویند این

که نباشد جز بخارات زمین

هر کجا حبس بخار آن جا شود

هم بلرزد, هم زمین, لرزان شود

من ندانم غیر قهر ذوالجلال

که دهد بر خلق وحشی, گوشمال

به باور او, علم از آن رو ابتر است که هر دانش ((هادی راه نجات)) نیست و فقط ((این شرافت بهر یک علم است, نی مجموع آن)) و آن دانش رهنما هم ((علم فقه خالق اکبر)) است و دیگر هیچ! با وجود این, برای پیشگیری از بیماری به مردم سفارش می کند مقررات بهداشتی را به کار بندند و مثلا از حمام های عمومی که محل تولید بیماری و آلودگی است, دوری گزینند.

((تا می توانی از رفتن[ به] حمام های عمومی خود را بازدار, به واسطه این که تولید امراض متعدده می کند. اگر بتوانی کوزه آبی سربسته در میان خزانه ببند[ و] در وقت بیرون آمدن خود را طاهر کن, یعنی بدن را از آن آب شست و شو بده و بیرون بیا)).

تاج واعظ! ام الامراض است حمام عجم

شخص پاک از عیب آن حمام گیرد صد سقم

پر بود آبش زشاش خلق و چرک زخم ها

کرمک حمام هایش هر یکی, یک اژدها

[ص ]۱۷۹

به نکته ای که می توان آن را بی تفاوتی مدنی نامید, اشاره ای شگفت دارد. توصیه اش که برگرفته از تجارب شخصی است, ناامیدیاش را از پیرایش و اصلاح عقاید قوم نمایان می سازد:

((هر موهومی که در خلق بینی, ایراد مگیر و سرزنش مکن, بلکه مصدق آن ها باش; چرا که بر خلاف جمهور حرفی زدی, اسباب خود را فراهم می کنی. شخص واحد با جمعی نمی تواند طرف شود و از پیش برد, مگر این که قوه پیغمبری داشته باشد و هذا محال)). [ص]۱۷۵ اما خود, آن چه از آداب و عادات عامه را که ناروا و منکر می دانست, بی محابا نفی می کرد و به آن می تاخت:

((در نه سالگی دختر به شوهر مده و کار پاکان را قیاس از خود مگیر. زنی در دنیا فاطمه(ع) نخواهد شد. پیغمبر هم در این سن حکم نفرموده. باید دست چپ و راست را تمیز دهد یا خیر؟. .. تزویج علی و فاطمه هم محض تإکید تناکح بود و رفع رسوم جاهلیت[. ((ص۱۷۶ـ]۱۷۷.

((هیچ وقت به جهت حمل جنازه خودت وصیت مکن به اماکن مقدسه. .. بعد از مردن حمل جنازه تو اسباب اذیت زنده هاست. وانگهی در صورتی که سعید باشی, ملک نقاله می برد. لازم به حمل مکاری نخواهد بود. فرق ملک نقاله با مکاری, این است که ملک نقاله چنان می برد که جسد تعفنی نمی کند[. ((… ص ]۱۷۹

با خرافات سر ستیز داشت و آن ها را بر نمی تابید:

((گویند که آهوان[ منطقه] ((دشت آهوان)) در امانند و مردم جرإت صید ندارند. چون امام(ع) در آن منزل ضامن آهو شده و صید هم رها کرده و رفته و باز آمده. سفری در آن جا منزل کردم. گوشت شکاری دیدم. پرسیدم از کجاست؟ گفتند: از فلان صحراست. گفتم: مگر این جا شکار نمی کنند و به کار نمی برند. گفتند: نه صید صیاد ثمر دارد, نه گلوله اثر. این آیه به خاطرم رسید:

((قل من حرم زینه الله التی إخرج لعباده والطیبات من الرزق;(([ ((

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.