پاورپوینت کامل الرضا من آل محمدص ۹۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل الرضا من آل محمدص ۹۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل الرضا من آل محمدص ۹۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل الرضا من آل محمدص ۹۷ اسلاید در PowerPoint :

>

در این نوشتار برآنیم تا شعار (الرضا من آل محمد) را بررسی کنیم; شعاری که عباسیان با تکیه بر آن توانستند بسیاری از بنی هاشم و شیعیان آنان ـ به ویژه ایرانیان ـ را با خود همراه کرده و مدت ها چهره واقعی خود را در پشت آن پنهان سازند.

این بررسی, در چهار محور الرضا در لغت عرب, الرضا در عرف مسلمانان در دو قرن نخست هجری, الرضا در دعوت عباسی و الرضا نزد دعوت شدگان تقدیم می گردد.

الرضا در لغت عرب

الرضا اسم از رضی یرضی است. الرضا مصدر است و به عنوان وصف و به معنای اسم مفعول میآید. گفته می شود: رجل رضی ای مرضی عنه: مرد پسندیده شده; رضی الشیء, رضی بالشیء و رضی عنه, فالشیء مرضو و مرضی ای اختاره و قنع به, یعنی آن را انتخاب کرد و به آن قانع شد, شیء موردپسند است.

در کاربرد الرضا, مفرد, مثنی و جمع و نیز مذکر و مونث یکسان است; گفته می شود: هو رضی, هم رضی. و نیز: رضیت الشیء و ارتضیته, فهو مرضی; آن چیز راپسندیدم, پس آن پسندیده است. و رضیه لذلک الامر فهو مرضو و مرضی:(۱) او را برای آن کار پسندید, پس او پسندیده است. در قرآن, در آیه ۱۰۰ سوره توبه آمده است: ((لقد رضی الله عن المومنین)) خداوند از مومنین راضی شده است و نیز در سوره مجادله آیه: ۲۲ ((و رضیت لکم الاسلام دینا)) اسلام را دین شما پسندیدم و در سوره مائده آیه: ۱۱۹ ((رضی الله عنهم و رضوا عنه.))

الرضا در عرف مسلمانان صدر اسلام

کسی که این کلمه را در متون اسلامی جستجو می کند, به این نکته برمی خورد که ((الرضا)) بیشتر در موارد اختلاف به کار برده می شده است; یعنی هرجا مسلمانان اختلاف می کرده اند, برای حل مشکل و رفع اختلاف ((الرضا)) پیشنهاد می شده است. از بررسی موارد کاربرد ((الرضا)) نتیجه گرفته می شود که ((الرضا)) یعنی ((من اجتمعت علیه الامه: کسی که امت بر او گرد آیند.)) پس می توان گفت که ((الرضا)) مترادف ((الجماعه)) است; الرضا یعنی کسی که گروه تصمیم گیرنده, یا اهل حل و عقد (خبرگان) یا اکثریت انتخاب کنندگان, او را انتخاب کرده و پسندیده باشند. خلاصه, ((الرضا)) یعنی ((منتخب)) و ((برگزیده.)) اینک نمونه ای چند از موارد کاربرد این کلمه را بررسی می کنیم:

O پس از کشته شدن عثمان و فرار امویان از مدینه, مصریان به اهل مدینه گفتند: ((انتم اهل الشوری و انتم تعتقدون الامامه فانظروا رجلا تنصبونه و نحن لکم تبع, فقال الجمهور: علی بن ابی طالب, نحن به راضون: شما اهل شورا هستید و امام را شما بر می گزینید. پس با مشورت, مردی را برگزینید که ما پیرو شما هستیم! پس عموم مردم گفتند: ما علی بن ابی طالب را برگزیدیم و به او راضی هستیم.))(۲)

O پس از مرگ عثمان, اصحاب پیغمبر نزد علی(ع) رفتند و گفتند: این مرد کشته شد و مردم ناگزیر باید رهبری داشته باشند! علی(ع) فرمود: ((إو تکون شوری؟)) قالوا: ((انت لنا رضی))(۳) قال: ((فالمسجد, اذا یکون عن رضی من الناس))(۴) فرمود: آیا شورا تشکیل شده است؟ گفتند: تو برگزیده ما هستی. فرمود: پس (باید بیعت) در مسجد و با رضایت (انتخاب) مردم باشد.

O در همان واقعه, علی(ع) در پاسخ خواستاران بیعت فرمود: ((ان کان لابد من ذلک, ففی المسجد, فإن بیعتی لا تکون خفیا و لا تکون الا عن رضی المسلمین و فی ملا و جماعه:(۵) اگر ناگزیر باید با من بیعت شود, باید در مسجد باشد. بیعت من پنهانی نیست و جز با رضایت مسلمانان و در جمع مردم انجام نمی شود.))

O پس از اصرار مردم بر بیعت با علی(ع) و سپری شدن مهلت, علی(ع) بر منبر رفت و فرمود: ((یا ایها الناس, عن ملا و اذن, ان هذا إمرکم لیس لاحد فیه حق, الا من رضیتم و امرتم, و قد افترقنا بالامس علی إمر, فان شئتم, قعدت لکم, و الا فلا احد علی إحد:(۶) ای مردم, همه حاضرید و اجازه می دهید, این حکومت شما است و هیچ کس را در آن حقی نیست جز کسی را که شما برگزینید و امارت دهید. ما دیروز با توافق بر امری از هم جدا شدیم, اگر امروز باز بر رإی خود هستید, حکومت شما را عهده دار شوم, و اگر نیستید, هیچ کس را بر دیگری حقی نیست!))

O در روزهای محاصره بیت عثمان, وی از علی(ع) خواست تا شورشیان را ـ که قصد کشتن وی را داشتند ـ برگرداند. علی(ع) پس از بررسی اوضاع به او نوشت: ((الناس الی عدلک احوج منهم الی قتلک, و انی لاری قوما لا یرضون الا بالرضا:(۷) مردم, به عدالت تو بیش از کشتنت نیازمندند, من گروهی را می بینم که جز به ((الرضا)) ـ کسی که مورد قبول همه باشد ـ رضایت نمی دهند.))

O در همان واقعه, علی(ع) در پاسخ خواستاران بیعت فرمود: ((لیس ذلک الیکم انما هو لاهل الشوری و اهل بدر, فمن ((رضی به)) اهل الشوری و اهل بدر فهو الخلیفه:(۸) انتخاب خلیفه, حق شما نیست. این کار منحصر به اهل شورا و اصحاب بدر است, هرکس را که آن ها برگزیدند خلیفه است.))

O در مراسم بیعت با علی(ع), ((طلحه)) ضمن سخنانی گفت: ((… ان الله قد رضی لکم الشوری, فإذهب بها الهوی, قد تشاورنا ((فرضینا)) علیا فبایعوه:(۹) ای مردم, خداوند شورا را برای شما پسندیده است و با آن خواسته دل را از بین برده است. ما مشورت کردیم و علی را برگزیدیم, با وی بیعت کنید!))

O در جنگ جمل, طلحه به علی(ع) گفت: ((فاعتزل هذا الامر و نجعله شوری بین المسلمین, فإن ((رضوا)) بک, دخلت فیما دخله الناس. و ان ((رضوا)) غیرک کنت رجلا من المسلمین:(۱۰) از حکومت کناره بگیر تا آن را شورا قرار دهیم. اگر تو را برگزیدند, در کاری وارد شده ای که همه مسلمانان وارد شده اند, و اگر دیگری را انتخاب کردند, تو هم مردی از مسلمانان هستی!)) کنایه از این که تو هم چون دیگران به انتخاب شورا راضی باش.

O پس از آن که معاویه به حکومت دست یافت, روزی بنی هاشم را گرد آورد و گفت: ((إلا تحدثونی عن ادعائکم الخلافه دون قریش, بم تکون لکم؟ ((إبالرضا)) بکم؟ إم بالاجتماع علیکم دون القرابه؟ إم بالقرابه دون الجماعه؟ إم بهما جمیعا؟ فان کان هذا الامر ((بالرضا)) والجماعه, دون القرابه, فلا إری القرابه إثبتت حقا و لا إسست ملکا, و ان کان بالقرابه دون الجماعه و ((الرضا)) فما منع العباس عم النبی و وارثه و ساقی الحجیج و ضامن الایتام إن یطلبها. .. , و ان کانت الخلافه ((بالرضا)) والجماعه والقرابه جمیعا, فإن القرابه خصله من خصال الامامه, لا تکون الامامه بها وحدها, و إنتم تدعونها بها وحدها, ولکنا نقول: إحق قریش بها من بسط الناس ایدیهم الیه بالبیعه, و نقلوا اقدامهم الیه للرغبه. ..: ای بنی هاشم, شما ادعا دارید که خلافت حق اختصاصی شما است و از آن دیگر قریشیان نیست. آیا درباره این ادعایتان با من سخن نمی گویید؟ به چه دلیل خلافت از آن شما است؟ آیا به دلیل رضایت (انتخاب) مردم و گرد آمدن آنان بر شما است (و به خویشاوندی نیست) یا به خویشاوندی است و نه به اجتماع مردم؟ یا به هر دو است (هم به رضایت و اجتماع مردم است و هم به خویشاوندی)؟ اگر حق خلافت به رضایت و اجتماع مردم است و به خویشاوندی نیست, که در این صورت خویشاوندی نه حقی را ثابت می کند و نه حکومتی را بنیان می گذارد! و اگر حق خلافت به خویشاوندی است و به گرد آمدن مردم و رضایت آنان نیست, پس چه چیزی عباس عموی پیامبر(ص), و وارث او و ساقی حاجیان و سرپرست یتیمان و. .. را از مطالبه آن بازداشت؟ و اگر خلافت هم به رضایت و گرد آمدن مردم است و هم به خویشاوندی, در این صورت خویشاوندی یکی از شرایط امامت است و امامت تنها به خویشاوندی نیست. شما تنها به سبب خویشاوندی ادعای خلافت دارید, ولی ما می گوییم که سزاوارترین قریش به خلافت کسی است که مردم با او بیعت کنند و با شوق به سوی او روند. … ))

ابن عباس در پاسخ معاویه گفت: ((ندعی هذا الامر بحق من لولا حقه لم تقعد مقعدک هذا, و نقول: کان ترک الناس إن یرضوا بنا و یجتمعوا علینا, حقا ضیعوه و حظا حرموه. ..:(۱۱) ما خلافت را به حق کسی (پیامبر (ص) ) ادعا می کنیم که اگر حق او نبود, اکنون تو بر این جایگاه ننشسته بودی, و می گوییم: این که مردم از انتخاب ما و گرد آمدن بر ما سرباز زدند, حقی بود که پایمال کردند و بهره ای بود که از آن محروم شدند. … ))

گفتنی است که در این متن, همه جا واژه ((الرضا)) مترادف واژه((الجماعه)) آمده است.

O آن گاه که ((عبدالله بن زبیر)) از ((محمد بن حنفیه)) و ((عبدالله بن عباس)) خواست تا با او بیعت کنند, در پاسخ گفتند: ((انا لا نبایع الا من اجتمعت علیه الامه, فاذا اجتمعت علیک الامه بایعناک. ..:(۱۲) ما جز با کسی که امت بر او گرد آمده باشد, بیعت نمی کنیم. هرگاه امت بر تو گرد آمدند, با تو بیعت خواهیم کرد. … ))

O پس از مرگ ((یزید بن معاویه)), ((سلم بن زیاد)) (والی خراسان) سپاه خراسان را به بیعت با ((منتخب)) و ((الرضا)) فرا خواند: ((… و دعا الناس الی البیعه علی الرضا حتی یستقیم امر الناس علی خلیفه فبایعوه.))(۱۳)

O پس از مرگ یزید بن معاویه و فرار ((عبیدالله بن زیاد)) از عراق, مردم بصره خواستند برای خود امیری برگزینند. سران آن ها ((قیس بن الهیثم السلمی)) و ((نعمان بن سفیان راسبی)) بودند. قیس به انتخاب نعمان رضایت داد و گفت: ((قد رضیت بمن رضی به النعمان و سماه لکم.)) و نعمان از قیس و مردم بر ((الرضا)) (منتخب) پیمان گرفت: ((… و إخذ علی قیس و علی الناس العهود بالرضا.))(۱۴)

O در قیام مختار, شیعیان بر او گرد آمده و به او رضایت دادند: ((… واتفقوا علی الرضا به.))(۱۵)

O در قیام توابین, ((رفاعه بن شداد)), پس از ((مسیب)), رشته کلام را به دست گرفت و گفت: ((ولوا إمرکم رجلا تفزعون الیه و تحفون برایته و قد رإینا مثل الذی رإیت, فإن تکن انت ذلک الرجل, تکن عندنا مرضیا. ..: فرماندهی تان را به مردی بسپارید که در سختی ها به او پناه برده و بر پرچمش گرد آیید! رإی ما چون رإی تو است. اگر تو آن مردی, نزد ما برگزیده ای (پسندیده ای)…. ))

O هنگامی که ((مصعب بن زبیر)) با ((عبدالملک بن مروان)) به پیکار بود, ((مهلب بن إبی صفره)) و یارانش, از طرف ((عبدالله بن زبیر)) در خوزستان با خوارج می جنگیدند. چون مصعب کشته شد, مهلب و یارانش با عبدالملک بیعت کردند. خوارج چون چنین دیدند فریاد برآوردند که ای دشمنان خدا, دیروز در دنیا و آخرت از او بیزاری می جستید و او امروز که امیر شما را کشته, امامتان شده است!؟ کدام گمراه و کدام راه یافته است؟!.)) سپاهیان مهلب پاسخ دادند: ((یا اعدإ الله, رضینا بذالک, اذ کان یلی امورنا و نرضی بهذا کما کنا رضینا بذاک:(۱۶) ای دشمنان خدا! به مصعب راضی بودیم چون امیر ما بود, و اکنون به عبدالملک رضایت داریم, چنان که به مصعب رضایت داشتیم.))

O در پیکار ((هرثمه بن إعین)) با ((ابوالسرایا)), چون عرصه بر هرثمه تنگ شد, فریاد برآورد: ((یا إهل الکوفه, علام تسفکون دمإنا و دمائکم؟ ان کان قتالکم ایانا کراهیه لامامنا, فهذا المنصور بن المهدی, رضی لنا و لکم, نبایعه. ..:(۱۷) ای کوفیان, چرا خون خود و خون ما را می ریزید؟ اگر جنگتان با ما بدان جهت است که امام ما را نمی پسندید, این, منصور پسر مهدی است و مورد پسند ما و شما است. با او بیعت می کنیم. …))

O در قیام ابوالسرایا پس از مرگ ((ابن طباطبای علوی)), ابوالسرایا در سخنرانی خود گفت: ((… و قد وصی ابوعبدالله الی شبیهه. .. فإن رضیتم فهو الرضا, والا فاختاروا لانفسکم:(۱۸) ابوعبدالله (ابراهیم بن طباطبا) کسی مانند خود را به جانشینی برگزیده است. .. اگر او را می پسندید, او منتخب ـ ((الرضا)) ـ است وگرنه, دیگری را برای خود برگزینید.))

O در همین قیام, پس از سخن ابوالسرایا, ((علی بن عبدالله علوی)) که ابن طباطبا او را به جانشینی خود انتخاب کرده بود, به ((محمد بن زید)) علوی گفت: ((قلدناک الریاسه و انت الرضا عندنا:(۱۹) تو را ریاست دادیم, تو نزد ما پسندیده ای (منتخب مایی).))

O در جریان نصب امام رضا به امامت, ((ابن سنان)) از امام کاظم(ع) پرسید: ((پس از شما چه کسی امام است؟ امام پاسخ داد: فرزندم علی. ابن سنان گفت: ((له الرضی والتسلیم:(۲۰) به او راضی و تسلیم هستیم.))

O مإمون روزهای سه شنبه برای مناظره فقهی می نشست. روزی نشسته بود که مردی ـ دامن به کمر زده و کفش به دست گرفته ـ وارد شد, بر گوشه ای ایستاد و گفت: ((السلام علیکم.)) مإمون جواب سلامش را داد. مرد گفت: از این جایگاهی که در آن نشسته ای خبرم ده؟ آیا به اجتماع امت است یا به قهر و غلبه؟ مإمون گفت: نه به این است و نه به آن, بلکه کسی که عهده دار حکومت مسلمانان بود, من و برادرم را جانشین خود کرد, ((فلما صار الامر الی, علمت إنی محتاج الی اجتماع کلمه المسلمین فی المشرق والمغرب علی الرضا بی: چون حکومت به من رسید, دانستم در انتخاب خودم به اجتماع رإی مسلمانان در شرق و غرب نیازمندم)) و دیدم که اگر حکومت را رها کنم مسلمانان با هم نزاع می کنند; کار اسلام پریشان و کار مسلمانان آشفته می گردد; جهاد باطل, حج متوقف و راه ها ناامن می شود, ((فقمت حیاطه للمسلمین الی ان یجمعوا علی رجل یرضون به فإسلم الیه الامر: (۲۱) پس برای حفظ مسلمانان حکومت را به عهده گرفتم تا این که آنان بر کسی که مورد قبول همه باشد گرد آیند و من حکومت را به او بسپارم. و هرگاه آنان بر کسی اتفاق کنند, حکومت را به او واگذار می کنم.)) پس آن مرد سلام کاملی کرد و رفت.

چنان که ملاحظه می شود در موارد بیست گانه مذکور که از متون مختلف و از محدوده زمانی سال ۳۶ تا۲۲۰ هجری گردآوری شده است, ((الرضا)) غالبا با کلمه ((الجماعه)) مترادف آمده است و حتی در مواردی هم که تنها به کار رفته همان معنا را دارد. از بررسی موارد کاربرد واژه ((الرضا)) چنین برمیآید که مقصود از آن در عرف اهل آن زمان, ((منتخب)), ((برگزیده)) و ((کسی است که همه یا اکثریت مردم یا اهل حل و عقد (خبرگان) او را انتخاب کرده و پسندیده باشند.

معنای ((الرضا من آل محمد)) در دعوت عباسیان

با توجه به آنچه در معنای الرضا گفته شد, ((الرضا من آل محمد)), یعنی ((منتخب)) از ((آل محمد(ص))) چون سال ۱۰۰ هجری سپری شد و حکومت اموی به مرحله ثبات خود رسید و با اصلاحات ((عمر بن عبدالعزیز)) فشار حکومت بر مخالفان کاهش یافت, بنی هاشم که از پیش منتظر سپری شدن سال ۱۰۰ بودند, در سال های آغازین سده دوم هجری, در سه گروه کاملا جدا از هم ـ که هر سه متکی بر یکی از سه پسر بزرگ حضرت علی(ع) بودند ـ, دعوت خود را شروع کردند. این سه گروه عبارت بودند از: عباسیان, فرزندان امام حسن(ع) و فرزندان امام حسین(ع).

O عباسیان خود را میراث دار ((ابوهاشم)) پسر ((محمد بن حنفیه)) می دانستند. پس از شهادت امام حسین(ع), چون فرزندان امام حسین(ع) و امام حسن(ع) تحت نظر بودند, و از طرفی محمد بن حنفیه نه در واقعه کربلا شرکت کرده بود و نه به بیعت ابن زبیر تن داده بود, میدان فعالیت برای او و فرزندش بیشتر باز بود. به نقلی ابوهاشم پسر محمد حنفیه هنگام مرگ, محمد بن علی, نوه عبدالله عباس را جانشین خود کرد و بدین گونه سازمان دعوت او به عباسیان رسید.(۲۲)

O فرزندان امام حسین(ع) به رهبری ائمه شیعه: امام باقر(ع).

O فرزندان امام حسن(ع) و در رإس آن ها ((عبد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.