پاورپوینت کامل مکتب تاریخنگاری مدینه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مکتب تاریخنگاری مدینه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مکتب تاریخنگاری مدینه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مکتب تاریخنگاری مدینه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

ترجمه محجوب الزویری

در میان مکاتب تاریخ نگاری, مکتب مدینه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در این مکتب اولین مطالعات تاریخی در دوره اسلامی صورت گرفته و تإکید اساسی بر ((مغازی)) یا ((دوران رسالت)) بوده است.

نگارنده بر این تلاش است تا اهمیت این مکتب, مورخان بارز آن (عروه , زهری), موضوع مورد توجه آن ها و تإثیر آن را در مسیر تاریخ نگاری اسلامی مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد.

مطالعات و تحقیقات در تاریخ و دیگر علوم, با تلاش مشترک طالبان علم در حلقه های درس آغاز شد. هر حلقه درس تحت نظارت یک استاد بود و دانشجویان برجسته, پس از طی مراحل تحصیلی خود به تشکیل حلقه درس جدیدی اقدام می نمودند. حضور در حلقه های درس نیز برای همگان آزاد بود; بدین سان, سلسله راویان ادامه می یافت. کم کم, در نتیجه مداومت شرایط و مساعدت مرور زمان, مکاتبی در تاریخ و حدیث و فقه شکل گرفت که اولین آن ها در مطالعات تاریخی, ((مکتب مدینه)) یا ((مکتب مغازی))(۲) است; مکتبی که پیدایش و جهت گیری خود را مرهون تلاش های دو تن از محدثان فقیه, یعنی ((عروه بن زبیر)) و شاگرد برجسته اش ((زهری)) می باشد.

۱

عروه از اشراف و بزرگان قریش می باشد. پدرش ((زبیر بن عوام)), مادرش ((اسمإ بنت ابوبکر)), و خاله اش ((عایشه)), مادر بزرگش ((خدیجه بنت خویلد)), برادرش ((عبدالله بن زبیر)) و همسرش ((ام یحیی)) ـ کوچک ترین فرزند حکم ـ بودند. وی همواره به حسب و نسب خویش مباهات می نموده(۳) و این امر در رشد و شخصیت و حتی بر روایاتش نیز تاثیر نهاده است. در سال ولادت عروه اختلاف وجود دارد; گفته می شود که وی در سال ۲۲ ه” یا سال ۲۶ یا ۲۹ ه” تولد یافته است.(۴) در روایتی سال تولدش ۲۳ ه” / ۶۴۳ م ذکر شده که از بقیه دقیق تر به نظر می رسد, زیرا این تاریخ را روایتی دیگر (که عروه را در زمان جنگ جمل(۳۶ ه”) سیزده سال می داند) تایید می کند. این روایت هم چنین با آنچه که او خود نقل کرده (که در روز جنگ جمل وی را به سبب کم سال بودن بازگردانده اند) تقویت می شود.(۵) در مورد سال وفات عروه نیز چندین روایت داریم: ((طبری)) سال ۹۴ ه” را ذکر می کند. ((ابن سعد)) و پیروانش نیز همین را گفته اند(۶), در حالی که ((ابن قتیبه)) بین سال ۹۳ و ۹۴ ه” را ذکر کرده و ((ابن خلکان)) نیز بر این قول است. علاوه بر این ها, روایات دیگری نیز هست(۷), ولی قدیم ترین و موثق ترین آن ها, وفات او را به سال۹۴ ه” / ۷۱۲ م می داند.

عروه در مدینه رشد کرد و در همان جا به تحصیل پرداخت. سپس مدت هفت سال در مصر اقامت گزید و در همان جا ازدواج کرد(۸) و چند سفر به دمشق رفت. آرمان های عروه با آرمان های پدر و دو برادرش (عبدالله و مصعب) تفاوت داشت. وی از تمایلات خود به روشنی سخن گفته است: ((آرزویم زهد در دنیا و رستگاری آخرت است و می خواهم از کسانی باشم که دانش از ایشان روایت می شود)).(۹)

همین امر نیز در حیاتش تبلور یافت. ((ابن هشام)) درباره او گفته است: ((دائما روزه داشت مگر عید فطر و عید قربان, و هنگامی که درگذشت روزه دار بود)).(۱۰) عشق او به دانش نیز از روایتی که فرزندش هشام درباره او نقل کرده متجلی است, وی می گوید: ((پدرم روز حره کتب فقهی خود را سوزاند و پس از آن می گفت: اگر کتاب هایم را می داشتم, برایم محبوبتر از آن بود که خانواده و اموالم را می داشتم)).(۱۱)

عروه در هیچ یک از رخدادهای سیاسی ای که در زمان او به وقوع پیوست مشارکت نکرد. ((عجلی)) درباره وی می گوید: ((او مردی ثقه و صالح بود که وارد فتنه ها نشد)). (۱۲) وی با سیاست امویان مخالف بود از این رو, گوشه گیری از ((اهل ستم))(۱۳) را پیشه نموده بود.

عروه عرصه حیات را به تحصیل و تدریس گذراند; پیوسته به دنبال گردآوری حدیث و اندوختن دانش بود. او از بزرگان مدینه (چه مرد و چه زن) و از کسانی چون عایشه و عمر و اسامه بن زید و عبدالله بن عمرو بن العاص و ابوهریره و عبدالله بن عباس روایت کرده است.(۱۴) وی یکی از هفت فقیه بزرگ مدینه و از اعلام محدثین آن جا به شمار میآید; چنان که ((عمر بن عبدالعزیز)) درباره وی می گوید: ((هیچ کس از عروه بن زبیر داناتر نیست)). زهری می گوید: ((عروه دریایی صاف است که با یک مشت خاک نمی توان آن را مکدر کرد)).(۱۵)

در این مقال, ما عروه را به عنوان یک مورخ در نظر داریم, لذا از نقش او در فقه و حدیث چشم می پوشیم.

البته پیش از پرداختن به تحقیقات تاریخی وی, لازم است بگوییم که عروه با امویان ارتباط داشته است. وی عبدالملک مروان را در نوجوانی می شناخت و در مسجد با او ملاقات می کرد و حتی پس از کشته شدن برادرش عبدالله, در دمشق مهمان عبدالملک شد و در مهمانی ولید نیز شرکت جست. از اخباری که در دست داریم برمیآید که وی, با این که با دربار اموی روابطی احتیاطآمیز داشته, اما به سبب دانش فراوانش مورد احترام شامیان بوده است. اما آنچه بیش از هر چیز در این جا اهمیت دارد پرسش هایی است که دربار اموی از وقایع مربوط به دوران رسالت از وی کرده و او نیز از طریق نامه به آن ها پاسخ گفته است. خوشبختانه برخی از این نامه ها از طریق طبری به دست ما رسیده که از قدیم ترین و موثق ترین بخش های تاریخی که ما در اختیار داریم(۱۶) به شمار می رود!

در سطور آینده می کوشیم با اشاره به آثار تاریخی عروه, با آثار او آشنایی بیشتری حاصل کنیم:

۱ ـ بعثت پیامبر(ص) در چهل سالگی:(۱۷)

O مقدمات نبوت: ((نخستین نشانه نبوت پیامبر(ص) رویای صادقه بود… خداوند تعالی خلوت گزینی را محبوب او فرموده بود و هیچ چیز از این که در تنهایی با خود خلوت کند, برایش عزیزتر نبود)).(۱۸)

O نزول وحی بر پیامبر(ص) در حالی که در غار حرا به عبادت مشغول بود; نزول آیات نخستین[ سوره علق] ((اقرا باسم ربک…)); هراسی که بر اثر وحی در دل پیامبر(ص) افتاد; بیان نگرانی با خدیجه; رفتن آن حضرت به همراه خدیجه به نزد ((ورقه بن نوقل)) و پیش بینی ورقه که آن حضرت در آینده مقامی بس والا خواهد یافت(۱۹).

عروه در نامه ای بیان می کند که پیامبر(ص) چگونه دریافت که برای مإموریتی عظیم آماده می شود. عروه خبر دو فرشته ای را نقل می کند که در منطقه ((بطحإ)) مکه نزد پیامبر(ص) آمده و شکم و قلبش را شکافتند و جایگاه وسوسه شیطان و لخته خون را خارج ساخته (کنایه از برداشتن کینه) و در میان دو شانه اش مهر نبوت(۲۰) زدند.

۲ ـ هجرت به حبشه:

O این رخداد در نامه ای از عروه به عبدالملک بن مروان آمده است. او در این نامه آغاز دعوت پیامبر(ص) و موضع قریش را در آن زمان بیان کرده و می گوید: ((در ابتدای دعوت از او دوری نگزیدند و حتی تا حدودی به سخنانش توجه کردند تااین که علنا طاغوت هایشان را به بدی یاد کرد…)). در این هنگام بر او سخت گرفتند و مردم ـ جز اندکی ـ از اطرافش پراکنده شدندو ((این وضع تا زمانی که خداوند تقدیر فرموده بود ادامه یافت)). او سپس ذکر می کند که گروهی از قریش از طائف به مکه آمدند. آن ها کار پیامبر(ص) را زشت شمرده, قومش را علیه او برانگیختند و بر مسلمانان سخت گرفتند. سپس علیه او توطئه چیدند تا پیروانش را گمراه کنند: ((حیله ای بسیار تکان دهنده بود که برخی فریب آن را خوردند. و خداوند کسانی را که می خواست نجات بخشید)). سرانجام چون پیامبر(ص) اوضاع اصحابش را ناگوار دید دستور داد که به حبشه هجرت کنند.

عروه علت انتخاب حبشه را این گونه توضیح می دهد: آن جا فرمانروایی نیکوکار داشت که به کسی در سرزمینش ستم نمی شد. علاوه بر این, حبشه یکی از مناطق داد و ستد قریش بود و بسیاری از قریشیان به آن جا کوچیده بودند, ((بدین ترتیب چند سال گذشت)).(۲۱) عروه ذکر می کند که ((عبدالله بن جحش)) در حبشه مسیحی شد.(۲۲)

۳ ـ افزایش مقاومت قریش در برابر دعوت اسلام:

Oعروه آزارهایی که پیامبر(ص) از قریش تحمل می کرد را ذکر می کند: این که در خانه اش زباله و بر سر[ مبارکش] خاک می ریختند.(۲۳) او اسامی استهزإ کنندگان قریش را نیز ذکر می کند.(۲۴)

قریش در ((حجه)) گرد آمدند و درباره پیامبر(ص) به مذاکره پرداختند ((که او آرزوهای ما را نادیده و پوچ گرفته و نیاکانمان را ناسزا گفته و بر آیین ما خرده گرفته و جمع ما را پراکنده کرده و معبودهایمان را بد گفته است!)) روز دوم, پیامبر(ص) بر آنان گذشت. گروهی با هم بر او یورش بردند و مردی از آن ها انتهای ردایش را گرفت. ابوبکر در مقابلشان برخاست و گفت: وای بر شما! آیا می خواهید مردی را بکشید که می گوید پروردگارم الله است؟ از این رو از این کار منصرف شدند)).(۲۵)

خروج ابوبکر از مکه, پس از این که دید مشرکین علیه پیامبر(ص) همدست شده اند, و بازگشتنش به مکه در امان ((ابن الرغنه)).(۲۶)

۴ ـ هجرت:

O عروه پیام خود را با یک مقدمه درباره موقعیتی که منجر به هجرت گردید آغاز می کند. او به رجوع اغلب کسانی که به حبشه مهاجرت کرده بودند نیز اشاره می نماید و این که ((اسلام آوردگان رو به ازدیاد نهادند, مردم بسیاری در مدینه به اسلام گرویدند, اسلام علنی شد و مردم به پیامبر(ص) روی آوردند)). این جا بود که قریش نگران شدند و برای ایجاد فتنه در میان مسلمین به توطئه چینی پرداختند. اما عاقبت به ستوه آمدند و آخرین توطئه خود را به کار بردند.

عروه تماس گرفتن اهل مدینه با پیامبر(ص) را ذکر کرده و می گوید: ((سپس هفتاد تن از سران کسانی که[ در مدینه] اسلام آورده بودند, نزد پیامبر(ص) آمدند و در ایام حج, با آن حضرت در ((عقبه)) بیعت کردند و پیمان همبستگی بستند که ما از توییم و تو از مایی)). قریش نیز بر مسلمانان سخت گرفتند و پیامبر(ص) سرانجام دستور هجرت به مدینه را داد. خداوند ـ عزوجل ـ نیز درباره قریش آیه ((و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه و یکون الدین کله لله))(۲۷) را نازل فرمود.(۲۸)

این قسمت, خبر فتنه نخست است و حکایت هجرت به حبشه را تکمیل می کند. اما نمی دانیم که آیا این خبر ـ چنان که ((هوروفتس)) می پندارد: ـ بخشی از نامه عروه به عبدالملک مروان بوده یا این که خود روایتی مستقل است; زیرا احتمال می رود که عروه محتوای آن نامه را بیان کرده و با این تتمه, آن را تکمیل کرده باشد.(۲۹)

۵ ـ حدیث هجرت پیامبر(ص) به مدینه:

O عروه این ماجرا را با اشاره به هجرت مسلمانان به مدینه و ماندن پیامبر(ص) در مکه (و این که حضرتش در انتظار فرصتی مناسب بوده) آغاز می کند. عروه تدابیری را که برای هجرت انجام گرفت, اختفای سه روزه پیامبر(ص) و ابوبکر در غار و ماجراهای مربوط به این موضوع و بقیه مسیر تا مدینه را به تفصیل شرح می دهد.(۳۰)

این خبر, با اسناد دو خبر پیشین ذکر می شود و در آن نیز به آیه ((و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه)) اشاره شده است; این ها ما را به این اعتقاد می خواند که این خبر نیز در تکمیل دو روایت قبلی است.(۳۱)

عروه در روایتی دیگر, وصول پیامبر(ص) به ((قبا)) را در مسیر مدینه ذکر می کند و این که چگونه مسلمانان هر روز در انتظار قوم پیامبر(ص) بوده اند.(۳۲)

عروه ابتلإ برخی از اصحاب پیامبر(ص) به بیماری تب (پس از وصول به مدینه) را ذکر کرده(۳۳) و روایتی از موضع ((عبدالله بن ابی)) نسبت به پیامبر(ص) نقل می کند که در آن, رفتار خشک و ناراحت وی نسبت به پیامبر(ص) آشکار است.(۳۴)

۶ ـ خبر سریه عبدالله بن جحش:

O در این روایت, جزئیات اعزام افراد به سریه, سفارش های پیامبر(ص) به عبدالله, هجوم به کاروان قریش, تصاحب شتران, کشته شدن دو قریشی, آشفتگی و اختلاف نظر پیرامون جنگ در ماه حرام تا زمان نزول آیه ((یسإلونک عن الشهر الحرام… ))(۳۵), و سپس پذیرش شتران[ به عنوان غنیمت جنگی] توسط پیامبر(ص) ذکر شده است. (۳۶)

۷ ـ غزوه بدر:

O روایت عروه در این مورد, در نامه ای میآید که برای عبدالملک مروان فرستاده و با این عبارت آغاز شده است: ((اما بعد, برایم نامه ای درباره خروج ابوسفیان نوشته ای…)).

این روایت طولانی[ متشکل از روایات پیاپی] است که از زمان بازگشت ابوسفیان از شام آغاز می شود; سپس به ذکر استمداد ابوسفیان از قریش و اسارت غلامی از قریش توسط[ پیروان] پیامبر(ص) و پرس و جوی آن حضرت از تعداد دشمنان ادامه می یابد. عروه به آمادگی پیامبر(ص) برای نبرد و برخورد دو گروه[ مسلمین و مشرکین] با یکدیگر و پیروزی مسلمانان اشاره می کند. اما درباره جنگ تفصیل نداده و تنها به گفتن این جمله اکتفا می کند: ((قریش و پیامبر(ص) با هم رو در رو شدند و خداوند رسول خود را پیروز, و پیشوایان کفر را خوار ساخت و دل مسلمین را شاد فرمود)).

در این نامه نکات جالبی به چشم می خورد; از جمله, مقدمه ای است که عروه در آن, از عوامل زمینه ساز جنگ سخن می گوید: ((پیش از این نیز میانشان مبارزه برقرار بود و عده ای نیز در این برخوردها کشته شده بودند; از جمله: ((ابن الحضرمی)) در جایی به نام ((نخله)) به قتل رسیده بود. چند تن از قریش هم اسیر شده بودند…. ((عبدالله بن جحش[ ((بر کاروان قریش] یورش برد… و این واقعه, آتش جنگ را میان رسول خدا(ص) و قریش شعله ور ساخت و این اولین درگیری میان دو گروه بود.))

در این فراز از نامه توصیفی از روحیه مسلمین هنگام رفتن به ((بدر)) را می بینیم: ((نمی پنداشتند جز غنیمت چیزی در انتظارشان باشد, و گمان نداشتند در صورت برخورد با قریش جنگی بزرگ رخ دهد)).(۳۷)

اشارات دیگری نیز در روایت عروه در مورد ((بدر)) دیده می شود; از جمله آن سخن پیامبر(ص) که هنگام اعزام مسلمین فرمودند: ((این شتران قریش است که بر آن ها اموالشان قرار دارد! به سویشان بشتابید! باشد که خداوند آن را غنیمت شما قرار دهد!))(۳۸) هم چنین بیمناک بودن قریش از این که قبیله ((بکر)) علیه ایشان قیام کنند; نقش ادعایی شیطان در تقویت روحیه آنان,(۳۹) و دعای پیامبر(ص) هنگامی که دید قریشیان به بدر روی آورده اند نیز در آن آمده است: ((پروردگارا, همانا تو بر من کتاب نازل فرمودی و مرا وعده دادی که پیروزی بر یکی از دو گروه را نصیبمان فرمایی و همانا وعده ات را خلاف نمی فرمایی! پروردگارا, این قریش است که با تکبر و گردنکشی با تو مخالفت کرده و فرستاده ات را تکذیب نموده است! پروردگارا, یاریت را که به من وعده فرموده ای بر ما عطا فرما! پروردگارا, فردا بر آنان خشم گیر… )).(۴۰) عروه سپس کشتگان مشرکین در ((قلیب)) را بعد از خاتمه جنگ برمی شمارد.

۸ ـ غزوه قینقاع:

O پس از غزوه ((بدر)), قبیله قینقاع بنای حسادت و نیرنگ گذاشتند. ((عروه)) حکایت این جنگ را از زمان نزول آیه ((و اما تخافن من قوم خیانه…)),(۴۱) محاصره آنان توسط پیامبر(ص) تا خروجشان از قلعه به دستور پیامبر(ص) و میانجیگری ((عبدالله بن ابی)) و کوچ دادن آنان از مدینه و اموالی که به دست مسلمانان افتاد شرح می دهد.(۴۲) آن گاه غزوه ((بئر معونه)) را ذکر کرده(۴۳) و به صورتی گذرا به غزوه ((رجیع)) هم اشاره می کند.(۴۴)

۹ ـ غزوه خندق:

[ Oگزارش عروه از این غزوه چنین است:] تلاش های یهود برای گرد آوردن طوایف علیه پیامبر(ص); خروج قریش به رهبری ابوسفیان که قبیله غطفان, خزاره, بنی مره و گروهی از قبیله اشجع را با خود همراه کرده بود و بالاخره, پیامبر(ص) که این خبر را می شنود و خندقی پیرامون مدینه حفر می کند.(۴۵)

۱۰ ـ غزوه بنی قریظه:

O پس از بازگشت احزاب از جنگ, بین پیامبر(ص) و یهودان بنی قریظه جنگی در گرفت. آن حضرت قلعه های بنی قریظه را محاصره کرد و آنان را وادار به خروج از دژهای خویش کرد. سرانجام نیز سعد بن معاذ در میانشان داوری کرد و به کشتن جنگجویان و اسارت زنان و اطفال و تقسیم اموالشان حکم نمود.(۴۶)

۱۱ ـ غزوه بنی المصطلق:

[ Oعروه] به توزیع اسرای بنی مصطلق و ازدواج پیامبر(ص) با ((جویریه بنت الحارث)) اشاره می کند.(۴۷) او خبر افک (متهم شدن) عایشه را نیز در ضمن بیان همین غزوه میآورد.(۴۸)

۱۲ ـ صلح حدیبیه:

O عزیمت پیامبر(ص) برای زیارت کعبه در سال حدیبیه, در حالی که قربانی با خود داشت و قصد جنگ نداشت; تعداد کسانی که همراه پیامبر(ص) بودند; فرود آمدن پیامبر(ص) در حدیبیه و انجام گفت و گو با قریش و دعوت آنان به مصالحه و ترک مخاصمه و صلح به مدت چهار سال, به شرط آن که هر کدام از آن ها از دیگری در امان باشد. در عهدنامه صلح, پیامبر(ص) ((بنی کعب)) را از هم پیمانان خود, و قریش, ((بنی کنانه)) را از متحدان خود شمردند[. عروه] پس از بیان این وقایع بقیه مواد عهدنامه و موکول شدن ورود مسلمانان به مکه به سال آینده را ذکر می کند.(۴۹)

۱۳ ـ غزوه موته:

[ Oعروه درباره این غزوه موارد زیر را بیان می کند]: تاریخ وقوع آن; ترتیب فرماندهان و شمار شرکت کنندگان در غزوه; رسیدن مسلمین به ((معان)) و آمدن هرقل (هراکلیوس), سربازان و هم پیمانانش; تصمیم مسلمین پس از مذاکره;(۵۰) بازگشت مسلمین و موضع مردم و نوجوانان نسبت به آنان, و تشویق ایشان توسط پیامبر(ص). (۵۱)

۱۴ ـ فتح مکه:

O عروه در نامه ای که برای عبدالملک مروان نگاشته, خبر فتح مکه را به تفصیل شرح داده است. او سبب حمله پیامبر, و نحوه آرایش سپاه, آمدن نمایندگان قریش (ابوسفیان و همراهانش) به نزد پیامبر(ص), ورود مسلمین به مکه, نبرد خالد بن ولید با برخی از قبایل و پیروزی وی بر آن ها را همراه برخی از جزئیات فردی بیان کرده است.(۵۲)

۱۵ ـ غزوه حنین:

قبیله ((ثقیف)) و ((هوازن)) هنگامی که خبر فتح مکه را شنیدند, از بیم آن که پیامبر(ص) به ایشان نیز هجوم آورد, متحد شده و به قصد جنگ با پیامبر(ص) در وادی ((حنین)) گرد آمدند. پیامبر(ص) حدود دو هفته در مکه درنگ فرمود, آن گاه با ایشان روبه رو شد و آنان را شکست داد و چارپایانشان را به غنیمت گرفت و زنان و کودکانشان را اسیر نمود.(۵۳)

پس از غزوه ((طائف)), نمایندگان ((هوازن)) به نزد پیامبر(ص) آمده و اسلام آوردند. آن حضرت نیز اسرایشان را آزاد فرمود.(۵۴)

۱۶ ـ غزوء طائف:

پیامبر(ص) پس از پیروزی در ((حنین)) رو به ((طائف)) نهاد. قبیله ((ثقیف)) از درون قلعه به جنگ با مسلمین پرداختند, اما مردمی که در اطراف منطقه بودند اسلام آوردند. محاصره ثقیف فقط دو هفته به طول انجامید. پیامبر(ص) به ((جعرانه)) که اسرای ((حنین)) در آن جا بودند مراجعت فرمود و پس از آزاد ساختن آنان به مدینه بازگشت. هیإتی از ثقیف نیز به مدینه آمده و با پیامبر(ص) بیعت کردند.(۵۵)

۱۷ ـ نامه های پیامبر(ص) به مناطق مختلف:

O نامه به إهالی ((هجر));(۵۶) نامه به ((حارث بن عبد کلال)), ((شریح بن عبد کلال)) و ((نعیم بن عبد کلال));(۵۷) نامه به ((منذر بن ساوی))(۵۸) نامه به إهالی ((یمن));(۵۹) نامه به قبیله ((ثقیف));(۶۰) نامه به اهالی ((ایله));(۶۱) نامه به قبیله ((خزاعه));(۶۲) نامه به ((زرعه بن ذی یزن));(۶۳) و نامه به ((عبدالله بن جحش)).(۶۴)

۱۸ ـ دوران پایان زندگانی پیامبر(ص):

O پیامبر(ص) به آمادگی سپاه ((اسامه)) فرمان داد; آغاز بیماری پیامبر(ص); تشویق مسلمین توسط پیامبر(ص);(۶۵) به حضور در لشکر ((اسامه)); شدت یافتن بیماری آن حضرت و رحلت ایشان و ذکر سن آن حضرت;(۶۶) نیز اشاره به شورش ((اسود عنسی)) و کشته شدنش در زمان حیات پیامبر(ص).(۶۷)

۱۹ ـ امور شخصی:

O در نامه ای که عروه به ((عبدالملک مروان)) نگاشته, وفات حضرت خدیجه(س) و ازدواج پیامبر(ص) را با عایشه ذکر کرده است.(۶۸) او در نامه ای, به ولید بن عبدالملک نوشته است پیامبر(ص) با خواهر ((اشعث)) و با ((کندیه)) ازدواج نکرد, بلکه با دختر ((بنی الجون)) ازدواج کرد; اما پیش از زفاف وی را طلاق گفت.(۶۹)

از آثاری که با اقتباس از اخبار عروه به ما رسیده, پیداست که توجه وی منحصر به مغازی (سیره پیامبر) نبوده, بلکه او متوجه دوره خلفای راشدین نیز بوده است.

در این جا برای به دست دادن تصویری کلی از مطالعات تاریخی عروه به اختصار به این بخش از آثار او نیز اشاره می کنیم:

۱ ـ عروه تصمیم ابوبکر بر تجهیز سپاه ((اسامه)) و اعزام وی را به رغم ارتداد برخی از قبایل عرب و وضع بحرانی مسلمین ذکر می کند.(۷۰) او خبر ارتداد قبایل را به صورتی همه جانبه (اما در عین حال مختصر و مفید) بیان می کند,(۷۱) اما به سبب اهمیت موضوع, خبر ارتداد قبیله ((یعامه)) را به تفصیل شرح می دهد.(۷۲) او حکایت ((منضم بن نویره)) را ـ که برای خونخواهی برادر, و آزادی اسرا و شکایت از رفتار ((خالد بن ولید)) به نزد ابوبکر آمده بود ـ ذکر می کند, آن گاه بیان می کند که ابوبکر, نظر عمر درباره عزل خالد از فرماندهی سپاه را نمی پذیرد.(۷۳)

۲ ـ ابوبکر سپاهیانی به شام اعزام کرده و مسیر هر یک از فرماندهان را تعیین می کند.(۷۴) عروه ماجرای جنگ ((اجنادین)) و زمان درگیری و پیروزی مسلمین و اسامی برخی از شهدا را ذکر می کند.(۷۵)

۳ ـ عباس و حضرت فاطمه, سهم خود از میراث پیامبر(ص) در فدک و سهم پیامبر(ص) در خیبر را از ابوبکر طلب می کنند; همسران پیامبر(ص) هم از ابوبکر سهم پیامبر(ص) در خیبر و فدک را برای خود می خواهند. عروه رای عایشه را نیز در این مورد ذکر می کند.(۷۶)

۴ ـ ابوبکر به منظور رسیدگی به امور مسلمین, تجارت را رها کرده و به حقوق خود از بیت المال اکتفا می کند;(۷۷) بیماری ابوبکر و تاریخ درگذشت وی.(۷۸)

۵ ـ اشاره به جنگ ((یرموک))(۷۹) و نیز اشاره به جنگ ((قادسیه)).(۸۰)

۶ ـ خبر عزیمت عمر بن خطاب به ((ایله)) در سفرش به بیت المقدس.(۸۱)

۷ ـ خبر جنگ جمل.(۸۲)

با این که عروه در ذکر اخبار ارتداد, همان روش نقل مغازی (سیره) را به کار می گیرد, اما به دست دادن نظریه تاریخی عروه در روایات مربوط به دوره خلفای راشدین بسیار مشکل است; زیرا وی اخبار ارتداد را تفصیل نمی دهد و از آن جز اخباری اندک و اشاراتی گذرا ذکر نمی کند, در حالی که برای ارایه نظریه تاریخی وی ـ البته به صورت تقریبی ـ در روایات او از مغازی, مواد تاریخی بیشتری در اختیار داریم, زیرا می بینیم که او در ذکر مغازی تاریخ دوران پیامبر(ص) ابتدا به آغاز وحی و شروع دعوت و هجرت به حبشه و مدینه می پردازد, سپس برخی از فعالیت های دوران مدینه از قبیل سریه ((عبدالله بن جحش)) و غزوه بزرگ بدر و غزوه قینقاع و خندق و بنی قریظه و صلح حدیبیه و حمله موته و فتح مکه و غزوه حنین و طائف و برخی از مکاتبات پیامبر(ص) و وقایع اواخر حیات پیامبر(ص) را شرح می دهد. البته برخی از روایات او در پاسخ پرسش های دربار اموی است, و برخی دیگر را برای شاگردان خود بیان کرده است.

به نظر می رسد که روایات عروه صرفا خطوط اولیه وقایع تاریخی را می نمایاند که به لحاظ اجمال و تفصیل با یکدیگر تفاوت دارند; برخی روایات او جز اشاراتی گذرا نیستند و برخی دیگر ـ چنان که در بیان ماجرای بدر و حدیبیه و فتح مکه می بینیم ـ روایاتی مرتبط به هم و پیوسته اند. اما ملاحظه می کنیم که از غزوه ((احد)) مطلب قابل ذکری بیان نمی کند,(۸۳) هم چنان که در روایات او ذکری از زمان وقوع حوادث ـ جز غزوه ((موته)) ـ نمی یابیم. با وجود این, ملاحظه می کنیم که عروه در تحقیقات خویش فقط به غزوات نپرداخته, بلکه مطالبی از سیره پیامبر(ص) را از آغاز نزول وحی تا زمان وفات آن حضرت نقل کرده است.

((سخاوی)) به ((مغازی)) عروه اشاره کرده(۸۴) و ((حاجی خلیفه)) نیز این مطلب را با این سخن مورد تایید قرار داده است: ((گفته می شود نخستین کسی که در این مورد به تالیف ((مغازی)) اقدام کرد, عروه بن زید بوده است)).(۸۵)

برداشت ما از قطعاتی که نقل کردیم آن است که عروه درباره مغازی سخن گفته است, اما در روایات او از سیره پیامبر(ص), طرح تاریخی واضحی به چشم نمی خورد.

عروه محدثی ثقه بود که در نقل روایات از روش اهل حدیث پیروی می کرد. منزلت و مناسبات اجتماعی او نیز سبب شده بود که بتواند روایاتش را از منابع اصلی نقل کند. با این حال, او در برخی از روایاتش اسناد را آورده و در برخی دیگر(۸۶) آن را واگذار کرده است.(۸۷)

به نظر می رسد عروه در پاسخ های مکتوبش به عبد الملک مروان (اگر چه او اسناد روایت خویش را ذکر نکرده, اما) چندحدیث را به صورت روایتی پیوسته به هم آمیخته است.به یاد داشته باشیم که عروه از برجستگان تابعین بوده و در آن زمان مسإله ذکر سند همراه با روایت, هنوز کاملا پا نگرفته بود. لذا نقل مستقیم یک روایت ـ خصوصا روایت تاریخی ـ از جانب یک تابعی, طریقی پذیرفته و مورد اعتماد بوده است.

عروه در کنار روایات شفاهی, به مدارک مکتوب نیز توجه داشته و چنان که در سطور فوق ملاحظه کردیم, تعدادی از نامه های پیامبر(ص) به نواحی مختلف را نیز ذکر کرده است که این خود نقطه عطفی در سیر تحول تاریخ نگاری است. علاوه بر این, چنان که در نقل ماجرای هجرت,(۸۸) تشریح روحیه مسلمین هنگام عزیمت به غزوه بدر(۸۹) و در گزارش غزوه قینقاع می بینیم,(۹۰) وی به آیات قرآنی که مربوط به این حوادث تاریخی بوده نیز استشهاد کرده است. هم چنین وی برای ((ابن هنیده)) کاتب ولید بن عبدالملک, موقعیت تاریخی نزول آیه ((یا ایها الذین امنوا اذا جإکم المومنات مهاجرات… ذلکم حکم الله یحکم بینکم و الله علیم حکیم))(۹۱) را تشریح کرده و بدین ترتیب متعرض نکته ای مهم شده و آن, هجرت زنان از مکه به مدینه بر اثر تمایلشان به اسلام است ـ که پس از حدیبیه واقع شد ـ او هم چنین واکنش پیامبر(ص) نسبت به آنان را نیز یادآور می شود.(۹۲)

این نکته, بیانگر پیوند علم تفسیر و تاریخ در سپیده دم تاریخ نگاری است; به طوری که استشهاد به آیات

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.