پاورپوینت کامل دور قیامت در نظر اسماعیلیان نزاری ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دور قیامت در نظر اسماعیلیان نزاری ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دور قیامت در نظر اسماعیلیان نزاری ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دور قیامت در نظر اسماعیلیان نزاری ۱۱۳ اسلاید در PowerPoint :

>

نزاریان ایران از سال ۴۸۷ قمری که المستنصر بالله فوت کرد تا سال ۵۵۷ قمری از امام مستور پیروی می کردند. از این تاریخ به بعد پیرو امامت حسن بن محمد بن کیابزرگ که پدرش حجت و داعی امام مستور بود گردیدند. حسن دوم در سال ۵۵۹ قمری با اعلام دور قیامت تغییر اساسی در نگرش نزاریان به مذهب و عقاید مذهبی به ویژه بهشت و دوزخ به وجود آورد و عبادات ظاهری را ملغی اعلام کرد.

جایگاه و اهمیت امام در بین نزاریان و همچنین باطنی گرا بودن آنها در پذیرش این اعتقاد تإثیر بسزائی داشت. با اعلام دور قیامت, نزاریان وارد دور جدید تاریخ خود شدند که تا سال ۶۰۷ قمری ادامه داشت. در این سال جلال الدین حسن نومسلمان قیامت را باطل اعلام کرد و نزاریان را به پیروی از شریعت فرا خواند, اما این اعتقاد هم دیری نپایید که با به قدرت رسیدن فرزندش علإالدین محمد سوم بار دیگر رویکرد محدودی به عقیده قیامت به وجود آمد و عقیده ستر بین آنها نضج گرفت.

مقدمه

اسماعیلیان ایران پس از مرگ المستنصر بالله هشتمین خلیفه فاطمی (۴۸۷ق) با تبلیغات حسن صباح, داعی بزرگ اسماعیلی, معتقد به امامت نزار پسر ارشد المستنصر شده و از فاطمیان مصر جدا گردیدند.

به اعتقاد نزاریان حسن صباح فرزند یا نواده نزار را در سن هشت سالگی به الموت برد و دوره دوم امامان مستور با او شروع می شود. در منابع اسم سه تن از فرزندان نزار با نام های هادی و مهتدی و قاهر آمده است. از زندگی و محل اختفا و مدت امامت آنان اطلاعات دقیقی در دست نیست.(۲)

سه فرمانروای نخستین الموت یعنی حسن صباح و کیا بزرگ امید و محمد بن کیا بزرگ امید خود را حجت امام مستور می نامیدند و به هیچ وجه ادعای امامت نکردند. حسن دوم نخستین امام ظاهر نزاریان

پس از مرگ محمد بن بزرگ امید در ۵۵۷ قمری فرزندش حسن ادعای امامت کرد و دور قیامت را در ۵۵۹ قمری اعلام کرد که تا ۶۰۷ قمری ادامه یافت. او برای اعلام قیامت ناچار به فراهم کردن زمینه هایی بود که مهمترین آن پذیرش امامت وی از سوی نزاریان بود. به جهت اهمیتی که دوران کودکی و ادعای امامت وی دارد لازم است مختصری در این مورد بحث شود.

جوینی در مورد دوره خردسالی حسن می نویسد ((حسن دوم در سال ۵۲۰ متولد شد و در خردسالی به تحصیل علم علاقه فراوانی داشته و سخن ها و مطالبی را برای مردم عنوان می کرده که برای عوام خرق عادت بوده و حتی پدرش نیز از کارهای وی متعجب بود و مردم به متابعت او راغب بودند و چون از پدرش آن مقالات نشنیده بودند گمان می کردند امامی که حسن صباح وعده داده است هموست, لذا اراده آن طایفه به او زیاد می شد و در متابعت او مسارعت می جستند. پدرش چون آن وضع را دید مردم را جمع کرده و گفت این حسن پسر من است و من امام نیستم بل از دعات امام یکی داعی ام و هر کس که این سخن مسموع و مصدق دارد کافر باشد و بی دین)).(۳)

ظاهرا عقیده امامت وی در میان نزاریان بسیار رسوخ پیدا کرده بود, زیرا محمد معتقدین به امامت پسرش را به شدت مورد تعقیب و شکنجه قرار داد و حتی در یک نوبت ۲۵۰ نفر را در الموت به قتل رساند و ۲۵۰ نفر دیگر را از الموت اخراج کرد.

حسن از این اقدام پدر هراسناک شد و سعی زیادی در جلب نظر پدرش کرد و بر ابطال عقیده پیروانش تإکید می ورزید. او با لطایف الحیل سعی داشت تهمت شرابخواری از خویش رفع نماید تا خیال پدرش آسوده گردد. پیروان حسن شرابخواری را نشانه ظهور امام موعود دانستند. او زمانی که به جای پدر به قدرت رسید قواعد شرعی را که از زمان حسن صباح لازم بود رد کرد و تغییر داد.(۴)

با این توضیحات مشخص می شود که حسن از همان ابتدای جوانی از عقاید اسماعیلیه کاملا آگاه بوده و از شرایط اجتماعی و اقتصادی نزاریان بهترین استفاده را نمود. او خود را حامی مستضعفان معرفی کرد و در کنار توده مردم ایستاد و همچنین کوشید با ریشه یابی دقیق, علت نارضایتی اسماعیلیان را دریابد و قلوب آنان را به خود جلب نماید. به گفته جوینی ((حسن در ابتدای حکومتش جمعی از زندانیان را آزاد نموده و آنان را در رفتن و یا ماندن مختار گذاشت)).(۵) این اقدام حسن در راستای همان سیاست او توجیه پذیر است.

جو عمومی نزاریان با این زمینه ها و شرایط به وجود آمده آمادگی پذیرش امامت حسن را پیدا کرد و علی رغم مبارزه شدید پدرش که حتی به قتل ۲۵۰ نفر و تبعید گروهی از آنان و زندانی شدن حسن منجر شد,(۶) پس از مرگ محمد, به عنوان امام ظاهر اسماعیلیان مورد پذیرش قرار گرفت و تا امروز او و فرزندانش با عنوان امام از نسل نزار شناخته می شوند و آقاخان چهارم (امام حاضر نزاریان) را از نسل وی می دانند. برای نزاریان بسیار مهم است که به نحوی بتوانند نسب حسن را به نزار متصل نمایند, اما منابع تاریخی در این مورد بسیار اندک است. در آثار اسماعیلی در این خصوص مطلبی ذکر نشده و تنها به ذکر امامان مستور دوره دوم اکتفا شده است و نام حسن با لقب علی الذکره السلام بعد از آنها آمده است و هیچ دلیلی مبنی بر چگونگی انتساب حسن به آنها ذکر نشده,(۷) اما در منابع ضد نزاری برخی توجیه ها با دیده انکار نقل شده است.

جوینی در این خصوص می نویسد ((شخصی که او را قاضی ابوالحسن صعیدی می گفتند و از ثقات و مقربان المستنصر بود در سال ۴۸۸ قمری یک سال بعد از مرگ المستنصر به الموت آمد و نزد سیدنا حسن صباح رفت و او در تعظیم و توفیر او تإکیدها نموده و مبالغه ها کرد. قاضی نواده نزار را که از جمله ائمه ایشان بود در زی اختفا و لباس به الموت آورده بود و آن سر جز به حسن صباح نگفت و او را در محلی در الموت ساکن کرد و به موجب حکمت ازلی مستقر از مصر به ولایت دیلم منتقل می بایست شدن. امام پس از آن که به سن بلوغ رسید با همسر محمد بن بزرگ امید زنا کرد و آن زن از امام به حسن حامله شد و چون حسن متولد شد محمد بن بزرگ و اتباعش تصور کردند که حسن فرزند آنان است)).(۸) جوینی سپس با تندی عقیده آنان را به باد سخره گرفته و از این توجیه نزاریان که سعی دارند با زنازادگی حسن را به امام منتسب کنند متعجب می شود و می نویسد ((الولد للفراش و للعاهر الحجر)).(۹)

برخی از اسماعیلیان استدلال کرده اند محمد برای منافع جامعه به هر گونه فداکاری تن می داده او حتی حاضر بود شرافت زن و خواهر و دختر خویش را در راه عقیده اش فدا نماید. این توجیه به هیچ وجه پذیرفتنی نیست, زیرا او همواره حسن را فرزند خود می خوانده و در صورت صحت این عقیده باید امام مستور فردی گناهکار شناخته می شد و سنگسار می گردید.

دلیل دیگری که در انتساب حسن به امام مستور ذکر شده, این است که می گویند در همان روزی که همسر محمد بن بزرگ امید وضع حمل کرد از همسر امام مستور نیز که در پای الموت بوده حسن متولد گردید, بعد از دو سه روز زنی همراه فرزند امام به الموت آمد و به سرای محمد وارد شد و پسر امام را با فرزند محمد عوض کرد و فرزند محمد را با خود برد, لذا حسن را فرزند امام معرفی می کنند که در درگاه محمد رشد کرد.(۱۰)

حمدالله مستوفی پس از نقل هر دو روایت می گوید: این هر دو سست است و قابل پذیرش نمی باشد.(۱۱)

همچنان که جوینی می نویسد این استدلال از دلیل اول رسواتر است که زنی بیگانه به سرای پادشاهی وارد شود و در اطراف نوزاد پادشاه هیچ فردی نباشد, او طفلی بیگانه را به جای فرزند پادشاه قرار دهد و او را با خود ببرد و کسی متوجه نشود, پدر و مادر و دایگان هم متوجه تفاوت صورت طفل بیگانه نشوند.(۱۲)

از سوی دیگر این سوال مطرح می شود که چگونه ممکن است نوادگان نزار مدت ۶۹ سال در نزدیکی الموت پنهانی زیسته باشند. چنان که مشهور است هواداران نزار پس از قتل او در ۴۸۸ قمری به یمن گریختند و گروهی از آن جا به هند رفتند و در این مناطق تبلیغ می کردند و خواهان شناسایی امامت نزار بودند,(۱۳) از این رو نمی توان پذیرفت که در ۴۸۷ یعنی پنج سال پس از تصرف الموت به وسیله حسن صباح, هنگامی که اسماعیلیان الموت در خطر انقراض و فشار شدید از سوی سلجوقیان قرار داشتند, امام را که فرزند یا نواده نزار بوده و هشت سال بیشتر نداشته به الموت برده باشند. بدون شک بردن کودک به الموت افسانه ای است که نزاریان برای مشروعیت دادن به امامت حسن دوم ساخته اند.(۱۴) علاوه بر این در دوران قدرت حسن صباح و کیا بزرگ امید و فرزندش محمد حکومت اسماعیلیان آن قدر قوی شده بود که امام به راحتی می توانست ظهور کند و خود حکومت را به دست گیرد. اگر نواده نزار در الموت بوده و محمد بن کیا بزرگ داعی بوده باید برای مقابله با طرفداران امامت پسرش امام اصلی را معرفی کند, نه آن که ۲۵۰ نفر را به قتل برساند.

عموم نزاریان در آن زمان در تعداد اجداد بین حسن و نزار دچار اختلاف شده اند, گروهی معتقدند بین آنها سه نفر می باشد و اسم های آنها را به این صورت ذکر می کنند ((الحسن بن القاهر بقوه الله بن المهتدی بن هادی بن مصطفی نزار بن المستنصر)). گروهی دیگر از آنان بین حسن و نزار دو نفر را بیشتر اسم نمی برند ((الحسن بن المهتدی بن هادی بن مصطفی نزار)) و استدلال می کنند که القاهر لقب خود حسن است. (۱۵) اسماعیلیان امروزی حسن را فرزند القاهر می دانند.(۱۶) ریشه های اعتقادی نزاریان به قیامت

در بین نزاریان این اعتقاد وجود داشت که شریعت به عنوان تقیه برای روشنگری و سرسپردگی اسماعیلیان در مقابل اعمال تعمدانه سنیان به کار گرفته شود و وقتی که امام عدالت کامل را در جهان برقرار کرد ـ منظور روز قیامت که اسماعیلیان در حسابرسی نهایی به بهشت موعود خواهند رسید ـ شریعت از بین خواهد رفت, چون دیگر مناسب اوضاع زمان نیست.(۱۷)

ابو الخطاب که از نخستین متفکران اسماعیلی است بهشت و دوزخ را به شیوه خاصی تعبیر می کرده است. او مراد از بهشت و دوزخی را که در قرآن ذکر شده اشخاص ذکر می کند و برای آنها معنای ماورای ارضی نمی دانست, بهشت را جایی معرفی می کرد که به مردم خیر و نعمت و عافیت برسد و دوزخ را جایی می دانست که مردم به شر و مشقت گرفتار شوند.(۱۸) این عقاید در آثار ناصر خسرو و کرمانی و سجستانی هم دیده می شود. در زمان الحاکم این اعتقاد در بین برخی از دروزیان ظهور کرده بود که قیامت با ظهور الحاکم رخ داده و دور اسلام به پایان رسیده است. کرمانی, که از داعیان و نظریه پردازان آن عهد بود, در رد نظریات آنان کوشید. کرمانی برخی ویژگی های قیامت و بهشت و دوزخ را بیان کرده است.(۱۹)

الموید فی الدین شیرازی که از داعیان المستنصر و از حامیان قیام بسا سیری بود به هفت دور تاریخ اشاره می کند و این که دور هفتم آن دور قائم القیامه است که با ظهور قائم در آینده به پایان می رسد و داوری روز بازپسین آغاز می شود.(۲۰)

ابو یعقوب سجستانی نیز که همزمان با الموید فی الدین بود نظریات مشابهی دارد, او قیامت را روز بزرگی می داند که در آن روز جان ها برانگیخته می شوند و نشانه های پنهانی به ظهور قائم دلالت خواهد داشت و چون کار به منتهای خود رسید قائم قیامت را اعلام خواهد کرد.(۲۱)

ناصر خسرو برزخ را نفس طبیعی می داند و معتقد است نفوس مردم تا به عالم طبیعی وابسته باشند از برزخ رهایی نیابد. به عقیده او دوزخ عالم جسمانی و فانی است و بهشت عالم روحانی و باقی است.(۲۲)

عقاید اسماعیلیان در مورد پذیرش قائم القیامه و ویژگی های دور قیامت و شرایط محقق شدن قیامت باعث شده بود تا در آثار بزرگان اسماعیلی فصلی مشبع به این موضوع اختصاص یابد و تقریبا در بیشتر منابع که داعیان و فقها از همان ابتدای ظهور اسماعیلیه تإلیف کرده اند به این موضوع به طور مفصل پرداخته شده و سابقه ای قوی در ذهن اسماعیلیان از دور قیامت به وجود آمده بود. با توجه به این پیشینه ذهنی, حسن دوم که اولین امام ظاهر الموت شناخته می شد قیامت را اعلام کرد.(۲۳) اعلام قیامت توسط حسن دوم

چگونگی بر پایی قیامت در چند منبع ضد نزاری و دو منبع نزاری آمده است. به نظر میآید منابع ضد نزاری از جوینی متإثر باشند.

در رمضان سال ۵۵۹ قمری حسن علی الذکره السلام دستور داد اهالی ولایات خود را به الموت رسانده و در مصلی حاضر شوند و چهار رایت بزرگ از چهار رنگ سپید و سرخ و زرد و سبز به چهار ستون منبر نصب کنند. او به منبر رفت و روی به قبله داشت و به پیروانش چنان وانمود کرد که از نزد امام مستور پنهانی کسی نزد او آمده, خطبه ای در معتقدات ایشان آورده; بر منبر فصلی فصیح و بلیغ ایراد کرد و در آخر خطبه گفت امام زمان شما را درود و ترحم فرستاده است و بندگان خواص خویش خوانده و بار تکلیف شریعت از شما برگرفته و شما را به قیامت رسانیده است, آن گاه خطبه ای به عربی خواند به گونه ای که حاضران رقت آوردند به جهت این که گمان می کردند سخن امام است. حسن فردی را که عربی می دانست بر پایه منبر نصب کرد تا ترجمه آن الفاظ را به پارسی برای حاضران می گفت.

مضمون خطبه بر این بود که حسن بن محمد بزرگ امید, خلیفه و داعی و حجت ماست باید که شیعه ما در امور دینی و دنیوی مطیع و متابع او باشند, حکم او محکم دانند, قول او قول ما شناسند و بدانند که مولانا ایشان را شفیع شد و شما را به خدا رساند.

و به این روش فصلی مشبع خواند و بعد از سخنرانی از منبر پایین آمد, دو رکعت نماز خواند و سفره را پهن کردند و قوم اسماعیلیان را بر سر آن نشاند تا افطار کردند و اظهار طرب و شادمانی و نشاط به رسم اعیاد نمودند و گفت امروز عید قیامت است.(۲۴)

شبانکاره ای ضمن نقل این واقعه می نویسد ((حسن در روز قیامت خطاب به پیروانش گفت اکنون امام بر حق منم و نایب رب العالمینم و هر کس که نایب است همجنس است از منسوب, پس بدانید خدای زمین منم و به فردا روز قیامت می دارم و حساب هر کس می بینم)).(۲۵) شبانکاره تنها کسی است که ادعای خدایی حسن را نقل می کند, لذا نمی توان به آسانی این نظریه را پذیرفت.

خطبه ای که حسن قرائت کرده است در منابع نیامده تنها اشاره ای شده است که حسن در این خطبه به کنایه یا تصریح از امامت خویش سخن رانده است. در کتاب کلام پیر بخش هایی از خطبه آمده است که حسن در اثنای خطبه ویژگی های قیامت را گفته و این نکته را متذکر شده است که در قیامت عبادات از مردم برداشته شده و افعال و اعمال به پایان رسیده است.(۲۶) رشیدالدین فضل الله نقل می کند که ((اسماعیلیان از زمان مهدی تا زمان حسن دوم طاعات و عبادات را انجام می دادند و نماز و روزه برپا می داشتند, ولی از این زمان چون امور دینی و ارکان شرایع را فرو گذاشتند ایشان را ملحد خواندند و لفظ الحاد بر قامت استقامت ایشان چست آمد)).(۲۷) اعلام قیامت در قهستان

در قهستان(۲۸) جمع زیادی از اسماعیلیان زندگی می کرده اند که بر اثر حملات مغول از جمعیت آنها کاسته شده, ولی کاملا از بین نرفته اند و امروزه نیز در اطراف بیرجند و قائن و کاشمر و نیشابور چندین روستای بزرگ اسماعیلی نشین وجود دارد.

در زمان حسن, رهبر اسماعیلیان این منطقه رئیس مظفر بوده است. حسن خطبه برای او فرستاد و در خطبه چنین آورده بود که خلیفه خدا بر روی زمین و امام نزاریان من هستم و رئیس مظفر جانشین من است باید همه از او فرمان برند, فرمان او و کلام او کلام ماست و آنچه گوید دین و حق است.(۲۹)

رئیس مظفر در ۲۸ ذیقعده سال ۵۵۹ قمری در دژی که به قول جوینی سرچشمه الحاد و بی ایمانی آنان بود و مومنآباد(۳۰) نام داشت منبر نهاد, ولی نه در جهت قبله بلکه در خلاف آن و همان گونه که امامش در الموت کرده بود انجام داد و محمد خاقان پس از رئیس مظفر بر منبر رفت و پیغام حسن را با مضمون زیر به اطلاع اسماعیلیان رساند: مستنصر پیشتر پیغامی به الموت فرستاد که خداوند توانا همیشه در میان آدمیان جانشینی داشته است که خلافت می کرده است, مستنصر یک خلیفه بود و حسن صباح خلیفه او, اگر مردم از حسن صباح پیروی کنند چنان است که از مستنصر پیروی کرده اند و امروز من, حسن, اعلام می کنم که خلیفه خدا بر روی زمین هستم و رئیس مظفر خلیفه من است, شما باید از دستورهای او پیروی کنید و انجام دستورهای وی را وظیفه خود بدانید. در آن روز که این مسئله اعلام شد در مومنآباد مردم چنگ و دیگر آلات موسیقی نواختند و بر پله های منبر نزدیک آن شراب نوشیدند.(۳۱)

تفاوت اصلی که در خطبه مومنآباد و الموت دیده می شود در مسئله امامت است. حسن در الموت به صورت کنایه ادعای امامت می کرد ولی در نامه مومن آباد به صراحت از امامتش سخن رانده است و پس از واقعه مومن آباد همه اسماعیلیان تبلیغ می کردند که حسن امام و از نوادگان نزار است. حسن برای آماده کردن شرایط از زمینه های قبلی که توضیح دادیم به خوبی بهره برد. او موقعیت و شرایط را برای پذیرش امامت آماده دید و حتی همه شرایط و ویژگی های امامت را همچون نسب و معصومیت و جز آن را برای خود در نظر گرفت. اعلام قیامت در شام

رهبر اسماعیلیان شام راشد الدین سنان بود. او که از دوستان حسن دوم بود و از سوی او به این منطقه فرستاده شده بود روابط نزدیکی با حسن داشت. سنان موظف شد تا دور قیامت را در شام اعلام کند. او مراسمی مشابه آنچه در ایران برپا شد برگزار کرد, اما به نظر میآید عقیده جدید در نزاریان شام تإثیر بسیار محدودی داشت. مولفان نزاری کتب عقیدتی در شام کمترین اطلاع از نوشته های همکیشان ایرانی خود نداشتند و همچنان دوری بودن تاریخ مقدس را حفظ کرده بودند و پس از مرگ حسن, سنان مستقل شد و حتی اخبار و روایت هایی است که محمد پسر حسن دوم, قصد قتل او را داشته است.

به هر حال سنان عقیده قیامت را به روایت خویش تعلیم می داد. ویژگی های این عقیده نامشخص است, ولی می توان به اطمینان گفت این اعتقاد در نزاریان شام ریشه پیدا نکرد.(۳۲) منابع ضد نزاری از برپایی قیامت در

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.