پاورپوینت کامل نسب شناسی در دوره ی اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نسب شناسی در دوره ی اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نسب شناسی در دوره ی اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نسب شناسی در دوره ی اسلامی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

پژوهش گر و دانش آموخته حوزه علمیه قم

علم انساب از تعیین نسب مردم و روش های پژوهش در آن، با هدف پرهیز از خطا در تعیین نسب اشخاص سخن می گوید. نسب شناسی از جمله علوم پایه برای مورخ محسوب می شود و می توان آن را در زیر مجموعه تراجم طبقه بندی کرد.

تاریخ نسب شناسی در میان عرب به قبل از اسلام بر می گردد لکن خلافت اموی بیشترین حمایت را از نسب شناسی داشت. در دوره عباسیان نیز مسأله ی کلامی و فقهی حقانیتِ قریش و نفی بنی امیه از آن، به طرح مباحث جدیدتر و جدی تر در عرصه ی نسب شناسی انجامید. در مقاله حاضر ضمن معرفی علم انساب و مکاتب آن سیر تاریخی پیدایش و تطور این دانش در اسلام تا عصر حاضر مورد بررسی قرار گرفته و در انتهای مقاله گزیده ای از منابع مهم این شعبه از معرفت، شامل منابع عمومی، انساب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم قبایل، و بالاخره پاره ای از تحقیقات خاورشناسان به اجمال ارائه شده است.

مقدمه

علم انساب(۱) از تعیین نسب مردم و روش های تحقیق آن سخن می گوید و غرض آن، پیش گیری از خطا در تعیین نسب اشخاص است.(۲) حاجی خلیفه نسب شناسی را این گونه تعریف کرده است:

علمی است که به شناسایی نسب های مردم می پردازد و دارای منفعت زیاد است و هدف آن احتراز خطا در نسب اشخاص است.(۳)

این علم گاهی به بررسی نسب قبایل و به دست آوردن پیوند و ارتباط یک قبیله با قبایل دیگر می پردازد که از آن به انساب قبایل یاد می کنند.(۴)

مسائل مربوط به نسب را در سه دسته می توان طبقه بندی کرد:

۱ – واقعیتی است در نظام قبیله ای دوره ی جاهلیت که در دوره ی اسلامی تداوم یافته است. در آن جامعه ها، پیوندهای خانوادگی و مناسبات اجتماعی با مشخصه های خاص تابع این واقعیت بود.(۵)

۲ – به عنوان نهادی دولتی که از زمان خلیفه ی دوم (عمربن خطاب) تأسیس شد و می توان تسامحاً و توسعاً آن را با ثبت احوال امروز قیاس کرد.

۳ – به عنوان دانشی با ویژگی های یک علم که در گذشته با عنوان علم انساب، جزئی از دانش تاریخ بود و در این مقاله از آن به نسب شناسی یاد می کنیم.

برخی از محققان، نسب و نژاد را یکی دانسته اند؛(۶) ولی نژاد شناسی(۷) شاخه ای از مردم شناسی است نه تاریخ. این دانش به فرهنگ های ممیز گونه های مختلف نوع بشر می پردازد. نژاد یا Race در زیست شناسی و ژن شناسی هم کاربرد دارد.(۸)

بعضی نسب شناسان عصر حاضر، متعرّض کم توجّهی یا بی توجّهی به این دانش شده و این بی مهری ها را موجب متروک شدن آن دانسته اند(۹)؛ و بعضی، از احیای این دانش سخن گفته و استدلال کسانی را که به دلیل پیشرفت

های بشر در علوم زیستی و جامعه شناسی و آمار، نیاز به نسب شناسی را نفی می کنند پاسخ گفته اند.

طرف داران احیا معتقدند که آگاهی از پیشینه ی هر نسل، فرد و قبیله ضروری است و این در پرتو نسب شناسی به دست می آید. نیز نیازهای شرعی، ادبی و اجتماعی بر ضرورت آن تأکید دارد؛ از این رو، نسب شناسی دارای فواید علمی و عملی فراوانی است.(۱۰)

مرحوم آیت اللَّه نجفی مرعشی با احیای کتاب های اصیل نسب شناسی، در بازسازی این دانش با جدیت کوشید و، حداقل، علم انساب شیعی به همت ایشان حیات دوباره یافت.(۱۱)

در دوره های پیشین، نیاز به نسب همانند نیاز به شناسنامه ی امروزی بود؛ چنان که آدمی بدون آگاهی به نسب خود، مانند انسان بی شناسنامه، مجهول بود و نمی توانست به استیفای حقوق خود بپردازد؛(۱۲) بنابراین، دسترسی به انساب از طریق علم انساب، فقط برای تبعیض نژادی و تفاخر طبقاتی و برتری جویی قبیله ای نبود، بلکه وسیله ای برای ترقی اجتماعی نیز بود.(۱۳)

به درستی می توان ادعا کرد که نسب شناسی در گذشته یک ضرورت اجتماعی بوده، ولی امروزه این کارآیی خود را از دست داده و به مثابه جزئی از میراث فرهنگی مسلمانان و عرب است که هویت تاریخی و تمدنی مسلمانان منوط به آن است.(۱۴)

در گذشته نسب شناسی آن قدر پیشرفت کرده بود که برای برخی حیوانات هم تحقیقات کارشناسانه انجام می دادند. هشام بن محمّد، معروف به ابن کلبی، پس از پژوهش درباره ی انساب اسب، کتاب انساب الخیل فی الجاهلیه و الاسلام را تدوین کرد.(۱۵) استفاده های نسب شناسی

عرب، به ویژه عرب بادیه نشین، شأن و اهمیت ویژه ای برای نسب قایل بود. در بین عرب های صحرایی، حقوق انسانی و حتی ارزش زندگی هر کس به نسب او بستگی داشت. نسب هر فرد تعیین کننده ی درجه ی حمایت اجتماعی و دفاع طبقه یا قشری از او بود؛(۱۶) به همین دلیل، نسّابه (نسب شناس)ها موقعیت بالایی در جامعه ی عرب داشتند و به بزرگی از آنان یاد می شد، زیرا مرجعِ حل بسیاری از اختلافات بودند.(۱۷) البتّه این تلقی برای فرهنگ غیرعرب، غیر عادی و غیر معقول است.

نتایج به دست آمده از نسب شناسی، موضوع و اساس بسیاری از مؤلفه های جامعه شناختی (مانند نوع روابط مصلحت آمیز بین افراد قبیله و مناسبات افراد یک قبیله با قبیله ی دیگر و حمایت درون قبیله ای و برون قبیله ای) و روان شناختی (مانند رشد روحیات و اخلاقیات ویژه در قالب تحقیر یا تفاخر) و حتی حقوقی و فقهی (مانند بهره مندی از بیت المال یا تأمین حقوق اجتماعی) بود.(۱۸)

مسائل چندی در فقه و کلام شیعه، تابع نتایج پژوهش های نسب شناسی است؛ مانند:

  1. تولّی و قبول امامت اهل بیت علیهم السلام واجب است. چنان که در قرآن آمده است:

به امت بگو که من مزد رسالت نمی خواهم جز محبت به خویشاوندان.(۱۹)

۲ – حرمت پرداخت صدقه به اهل بیت علیهم السلام و نوادگان آنها و وجوب پرداخت خمس به آنها؛ البته تشخیص اهل بیت علیهم السلام و نوادگان پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بر عهده ی نسب شناسی است.

فقیهان یکی از شرایط مشروعیت امام علیه السلام را اعتبار نسب وی، به ویژه قریشی بودن او، می دانند.(۲۰) در وقف، ارث و ازدواج مسائلی وجود دارد که مصادیق آنها قریشی بودن است و نیاز به تعیین مصداق توسط دانش انساب دارد.

غیر از بهره وری از تجارب و دستاوردهای این دانش در حقوق، روایت هایی به دیدگاه های اخلاقی پرداخته اند؛ برای نمونه، در روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم چنین آمده است:

تَخَیرُوا لنطفکم وَ انکحُوا الأکفاء وَ انکحُوا إلَیهِم؛(۲۱)

در روایت دیگری آمده است:

مَن انتَسَب إلی غَیر أَبِیه أَو تولی غَیر مَوالِیه فَعَلَیه لَعنَهُاللَّه وَ المَلائِکه وَ النَّاس أَجمَعِین.(۲۲)

شعر عرب در زمینه های فخر به آبا و اجداد و هجو و ناسزاگویی به آنها، از مطالب نسب شناسی بسیار سود برده است.(۲۳)

سترستین(Zettersteen) فواید دینی، فرهنگی و اجتماعی نسب شناسی را این گونه طبقه بندی کرده است:

  1. ایمان به پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم منوط به شناخت ایشان است و بخشی از این شناخت از طریق علم انساب صورت می گیرد؛
  2. مشروعیت امامت؛
  3. شناخت مردم از یکدیگر؛
  4. ضرورت شناخت همسر لایق.(۲۴) زبان نسب شناسی

نسب شناسی، مانند هر دانش دیگری، دارای زبان و در نتیجه، واژگان و اصطلاحات ویژه ی خود است. برخی از این اصطلاحات عبارت اند از: صحیح النسب، مقبول النسب، مشهورالنسب، مردود النسب، نسب القطع، معقب، مطعون، درج، منقرض، مذیل، وحده، قعید، حفید، عریق، ناقله، مکثر، نازله.(۲۵)

نسب شناسان چندگونه اصطلاح دارند:

  1. اصطلاحاتی که بیانگر نوع و درجه ی فرد در یک سلسله یا نوع و درجه ی خود سلسله اند؛ مانند: مقبول النسب، حفید و….
  2. اصطلاحاتی که بیانگر صحت یک حلقه در یک سلسله یا صحت خود سلسله اند، مانند: له ذریه، له ذیل و… اگر درجه ی صحت متوسط یا پایین باشد، اصطلاحاتی نظیر: «صحیح»، «لاریب فیه» و «لا غبار علیه» را به کار می برند.
  3. اصطلاحاتی که گویای عدم صحت و جرح است؛ مانند: «فیه نظر»، «لقیط» و…
  4. در طبقه بندی گروه های اجتماعی هم اصطلاحاتی نظیر: قبیله، شعب، بطن، فخر و… به کار می رود. مکاتب و انواع نسب شناسی

نسّابه ها برای این دانش دو نوع کتاب مُشجّر (بحر الانساب) و مبسوط نوشته اند. کتاب های مشجر بیش تر از مبسوط است. برخی معتقدند شافعی روش مشجر را ابداع کرد.(۲۶) در این روش همه ی شخصیت های یک سلسله در شاخه های اصلی و فرعی، به صورت درخت، نمایش داده می شوند. ابن عبدالسمیع خطیب از مشجرنویسان مشهور و مؤلف الحاوی، و ابوعبیده قاسم بن سلام از مبسوطنویسان و نویسنده ی مبسوط نسب الطالبیین می باشد.

در روش مبسوط از بالاترین (قدیمی ترین) نیا و پدر بزرگ آغاز می کنند و پس از آن فرزندان از نسل دوّم را نام می برند و آن گاه اولاد یکی از همین فرزندان و فرزندان او را و… دنبال می کنند؛ پس از اتمام آن شاخه به برادر دیگر نسل دوّم به ترتیب می پردازند.

تفاوت عمده ی روش مشجر و مبسوط این است که در اولی بررسی از پایین (جدید) به بالاست؛ یعنی از نوادگان به سمت نیا می روند، ولی در مبسوط از نیا به نوادگان می رسند.(۲۷)

در مورد نسب شناسی قبایل هم طبقه بندی ویژه ای وجود دارد. ترتیب طبقه بندی مرسوم چنین است: شعب، قبیله، عماره، بطن، فَخِذ و فصیله؛(۲۸) مثلاً سلسله ی بنی عباس این گونه است: خزیمه، کنانه، قریش، قصی، هاشم و عباس.

نسب شناسان مسلمان در چهار مکتب مهم جای می گیرند:

  1. مکتب مدینه و شام؛
  2. مکتب عراق؛
  3. مکتب یمن؛
  4. مکتب غرب اسلامی.

مثلاً ابن کلبی متعلق به مکتب عراق و، ابن حزم متعلق به مکتب غرب اسلامی (اندلس) است. هریک از این مکاتب رویکرد و گرایش های تئوریک خاص خود را دارند.(۲۹) جایگاه نسب شناسی در بین شاخه های دانش تاریخ

نسب شناسی از علوم پایه برای مورخ است؛ زیرا اطلاعات لازم مربوط به افراد را در اختیار مورخ قرار می دهد. بخشی از هویت شخص با شناخت اجداد و پدر و مادر مشخص می گردد که از طریق نسب شناسی صورت می گیرد. بعضی نسب شناسی را یکی از ارکان تاریخ نگاری می دانند.(۳۰)

نسب شناسی با شاخه های دیگر تاریخ، یعنی اسم شناسی (کنیه و لقب شناسی)، رجال، تراجم یا زندگی نامه، طبقات و تذکرهالقبور ارتباط دارد.

نسب شناسی بیش ترین رابطه را با زندگی نامه نویسی دارد که در فرهنگ اسلامی به تراجم یا ترجمه ی حال یا شرح حال موسوم است.(۳۱) شاید بتوان نسب شناسی را از شاخه های زیرمجموعه ی تراجم دانست؛ (۳۲) زیرا ترجمه یا زندگی نامه به تاریخ زندگی یا تاریخ دوره ای از زندگی شخص گفته می شود؛(۳۳) از این رو، اولین اطلاعات ارائه شده در مورد زندگی نامه ی هر شخص، مربوط به پدر و مادر و اجداد شخص است؛ چون بدون این اطلاعات هویت فرد شناسایی نمی گردد، تا بتوان به خوبی به آن پرداخت.

اسم شناسی که به کنیه و لقب و نام اصلی فرد می پردازد، از گذشته تاکنون تحولاتی داشته است؛ مثلاً به منظور جلوگیری از اشتباهات در نام های مشابه یا نزدیک به هم، آثاری نوشته شد؛ از جمله المؤتلف و المختلف از الحسن بن بشر (درگذشت ۳۷۰ ق). در دوره ی جدید کتاب های «مستند مشاهیر» به منظور یکدست(استاندارد) کردن ضبطهای مختلف یک نام، نوشته و منتشر شده است.(۳۴) تاریخ نسب شناسی

عرب در جاهلیت فقط به نوعی از تاریخ نگاری، یعنی «انساب قبایل» و «ایام حروب» آشنایی داشت که با قصه و شعر و گاهی اساطیر آمیخته بود.(۳۵) این سبک، به دلیل شورانگیزی، حتی در دوره ی اسلامی و در کاخ های خلفا طرف دارانی داشت.(۳۶)

چون از دوره ی جاهلیت متون مکتوبی در این باره به دست ما نرسیده است، اطلاعات نسب شناسی مربوط به دوره ی جاهلیت، از اشعار، نوشته های روی قبرها و کتیبه ها و خاطرات شفاهی، که در دوره ی اسلامی مکتوب گردیده اند، به دست می آید. البته اشعار جاهلی مهم ترین منبع است.

عرب اهتمام ویژه ای به تمایز اقوام و افراد داشت و شأن و رتبه ی افراد را در هویت خانوادگی آنان و پدر و مادرشان می جست. در مقایسه با زندگی نامه نویسی، که دارای اهداف اخلاقی یا علمی بود، (مثلاً زندگی نامه ی شهدا و عالمان به منظور ارائه ی الگوهای مطلوب تدوین می شد)،(۳۷) نسب شناسی فقط با هدف های تمایز و تفکیک و فخرفروشی شکل گرفت.

اگر نسب شناسی را با رجال (راوی شناسی) مقایسه کنیم، باید بگوییم که هدف رجال فقط صحت و سقم راویان احادیث است. از تلاش های خالصانه ی مورخانی که برای اثبات طهارت و بزرگی اجداد پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم کوشیدند و نسب شناسی ایشان را تهیه نمودند، نباید غفلت کرد؛ در واقع این تلاش ها دانش نسب شناسی را گام ها به پیش برد.

عامل دیگر در نضج و رشد این دانش، استفاده های سیاسی از نسب افراد حاکم، برای دست یابی به مشروعیت، بود.

برخی از نویسندگان رشد نسب شناسی اسلامی را در پرتو رویکرد قبیله گرایی پاره ای از مورخان، در مقابل رویکرد حدیث گرایی دیگر مورخان دانسته اند.(۳۸) در اوایل قرن دوّم هجری برخی از نویسندگان انساب قبایل خود را تدوین کردند و حتی تک نگاری هایی درباره ی انساب قبیله ی خود نوشتند.(۳۹) این سبک نگارش ها از مایه هایی هم چون شعر و اقوال شفاهی عامیانه بیش تر بهره می برد.(۴۰)

بسط قلمرو اسلامی با فتوحات، بینش نسّابان را از نظر کمی، گسترش بخشید و در شالوده ها و روش های آنها نیز تحول ایجاد کرد.(۴۱) نسب شناسی به تدریج در تاریخ های عمومی ادغام و هضم گردید.(۴۲)

گاهی اولین نسب نگار را محمّدبن مسلم شهاب زُهری (د. ۱۲۴ق) نویسنده ی کتاب نسب قومه می دانند؛ البته کتابش به دست ما نرسیده است.(۴۳) ابویقظان (د. ۱۹۰ ق) کتاب اخبار تمیم و کتاب نسب خندف را نوشت و این دانش را بسط داد. از این آثار چیزی جز قطعه های پراکنده در کتاب ها در دسترس نیست.

برخی گفته اند: نخستین کسی که در این زمینه فعالیت علمی انجام داد، هشام بن محمّدبن سائب کلبی (د. ۲۰۶ یا ۲۰۴ ق) بود و پنج کتاب در این موضوع تألیف کرد.(۴۴) این نظر چندان صحیح نیست؛ البته هشام و پدرش محمّد (د. ۱۴۶ ق) تحول اساسی در نسب شناسی به وجود آوردند، ولی از پدر، کتابی به ما نرسیده است. سید حسن صدر، ابوعبداللَّه احمد جهمی را از اولین نویسندگان دوره ی اسلامی و کتاب انساب قریش و اخبارها را از او می داند.(۴۵)

جواد علی، مورخ عراقی، می نویسد:

نوشته ای از نسب شناسی دوره ی جاهلی نمی شناسیم. اولین گزارش مدون رسمی مربوط به زمان خلیفه ی دوم، عمربن خطاب است. در این دوره ثبت نام مردم برای پرداخت حقوق شهروندان از بیت المال بر اساس شأن اجتماعی و خاندان، ضرورت نسب شناسی پیش آمد. متأسفانه، ثبت های آن دیوان به دست ما نرسیده و از نسابه ها کسی به اخذ و اقتباس از آن دفاتر ثبتی اعتراف و تصریح نکرده است.(۴۶)

اهتمام به انساب، ابتکار عرب ها نبود. بلکه ملت های دیگر، مانند یونانی ها، رومی ها، فارس ها، هندی ها، اروپایی ها و سامی ها نیز به روابط نسبی خود اهمیت می دادند.(۴۷) تورات گاهی اجداد یک نفر را تا چندین نسل آورده است؛(۴۸) اما قرآن این گونه به اجداد و نسل های یک نفر نپرداخته، گویا نگاه قرآن به نسب با نگاه تورات متفاوت است.

عمر در سال پانزدهم یا بیستم قمری به ثبت و ضبط انساب و طبقه بندی آنها در دیوان دستور داد.(۴۹) روش دیوانیان عمر این گونه بود که عرب را به دو بخش قحطانیان و عدنانیان تقسیم می کردند و عدنانیان را به دلیل ظهور پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از آنها، مقدم می داشتند؛ پس از آن عدنانیان را به ربیعه و مضر تقسیم می کردند و مضر را مقدم می شمردند؛ سپس مضر را به دو گروه قریش و غیر قریش تفکیک کرده، قریش را برتری می دادند؛ نیز قریش به بنی هاشم و غیر بنی هاشم تقسیم می شد که بنی هاشم برتری داشتند. ملاک برتری در نظر آنها، ظهور پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم از بین آنها بود؛ بنابراین محور اصلی طبقه بندی، بنی هاشم بود و به ترتیب بر اساس نزدیکی به بنی هاشم، لایه لایه می شدند.(۵۰) البته ابن اثیر ضمن حوادث سال ۱۵ هجری گزارش زیر را آورده است:

وقتی خلیفه ی دوّم دیوان محاسبات را برای پرداخت حقوق تأسیس کرد به صفوان بن امیه و حارث بن هشام مبلغی پرداخت و آنها از گرفتن آن به دلیل کمی امتناع کردند. خلیفه به آنها گفت: إنّی إنما اعطیتکم علی السابقه فی الإسلام لا علی الأنساب.(۵۱)

این گونه گزارش ها نشان می دهد که فقط خصوصیات قبیله ای ملاک احتساب ها نبوده است. طرح انساب در دیوان مذکور را عقیل بن ابی طالب، مخرمهبن نوفل و جبیربن مطعم تهیه کردند.(۵۲) گاهی چنین طرحی را گرته برداری از رومی ها در اعطائات به اهالی شام دانسته اند.(۵۳) اقدام به ثبت نسب ها و تأسیس دیوان، تأثیر فوق العاده ای در ارتقای این دانش داشت.(۵۴)

با وجود عملیات تسجیلی مذکور، انساب قبایل از دوره ی امویان به بعد به درستی ثبت و ضبط نشده است. شاخه ها و فرع های جدید در یک قبیله و روابط یک قبیله با قبیله های دیگر معلوم نیست. اسناد و مدارک دیوانی دولتی از دوره ی عمر به بعد هم در دسترس نیست که بر ابهامات موجود افزوده است.(۵۵)

علاوه بر این ها، «فتوحات» نیز از چند جهت بر نسب شناسی تأثیر داشت:

  1. اموال و غنایم زیادی در فتوحات به خلافت اسلامی می رسید و ضرورت تأسیس نظام حساب رسی و توزیع ثروت احساس شد. ملاک پرداخت ها در این نظام، غیر از نسب، قرابت به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، سابقه ی گرایش به اسلام و ابراز شجاعت در جهادها بود.(۵۶)
  2. جامعه ی بسته ی مکه و مدینه باز شد و تعدادی از عرب ها در نقاط مختلف جهان اسلام پراکنده شدند و با دیگر اقوام اختلاط یافتند.
  3. ورود ملیت های غیر عرب به جامعه عرب شدّت گرفت.
  4. تعصبات قبیله ای با رشد تمدن و فرهنگ جدید کاهش یافت.

در عصر خلافت اموی با وجود گشایش جامعه ی عرب، منازعات قبیله ای دامن زده شد. گویا سیاست امویان بر تشدید اختلافات بود. ادبیات این دوره پر از تفاخرات و تنقیص ها است؛ از سوی دیگر خلافت اموی، برای کسب و ارتقای مشروعیت سیاسی و اجتماعی به انساب و مفاخر قبیله ای خود پناه می برد که خود به خود به ترویج انساب منجر می شد. در مجموع، خلافت اموی بیش ترین حمایت را از نسب شناسی داشت.(۵۷)

دوره ی خلافت عباسی با شعار «الرضا من آل محمّد» آغاز شد و هدف عباسیان بازگرداندن خلافت به اهلش، یعنی نوادگان پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، بود؛ از این رو، مسأله ی کلامی و فقهی حقانیت قریش برای خلافت را پیش کشیدند. منظورشان از قریش منسوبان به علی علیه السلام (علویان)، جعفر(جعفریان) و عباس(عباسیان) بود و بنی امیه را بیرون از قریش می دانستند. بدین ترتیب این اختلافات سیاسی به طرح مباحث جدیدتر و جدّی تر در عرصه ی نسب شناسی منجر شد.(۵۸)

در همین دوره، عروبت گرایی بنی امیه به شعوبیه گرایی انجامید که به طعن عرب می پرداختند. اینان بسیاری از مفاخر عرب ها را تبدیل به مثالب کردند.(۵۹) در مقابل این حملات شعوبیه اعراب کتاب های زیادی در فضایل نسب عرب نوشتند، مانند فضایل قریش از علی بن محمد مدائنی و مناقب قریش از ابن عبده. در این جدال ها و منازعات نسب شناسی هم رشد یافت.(۶۰)

عامل دیگر در رشد نسب شناسی منازعات گسترده بر سر خلافت یا مجادله بر سر آموزه های دینی در مشروعیت حاکم بود؛ مانند درگیری بین بنی هاشم و بنی عباس بر سر خلافت و شرایط حاکم.(۶۱) قرآن و نسب شناسی

قرآن از یک سو، تفاخر نسبی را کنار نهاده و از سوی دیگر به آثار حقوقی نسبت های خانوادگی پرداخته و روش هایی را برای تصحیح نسب ها یا شیوه هایی برای جلوگیری از آثار سوء اختلاط نسبت ها پیش نهاده است.

بسیاری از مفسران ذیل آیه «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکمْ مِنْ ذَکرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکرَمَکمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکمْ» به بررسی نظر اسلام درباره ی فلسفه ی تعدد و تکثر قبایل پرداخته اند. علامه طباطبایی معتقد است:

این آیه در مقام از میان برداشتن تفاخر به انساب است.(۶۲) اختلافات بین مردم، فقط به منظور شناسایی یکدیگر و تمایز افراد است نه این که دست مایه ی فخرفروشی و امتیازات طبقاتی و نژادی گردد.(۶۳)

رابطه ی نسبی یعنی رابطه ای که از راه ولادت و رحم، فردی را به فرد دیگر پیوند می دهد که در اصل یک رابطه ی طبیعی است. این واقعیت در قوانین اسلامی، مانند ازدواج و ارث، مؤثر است.(۶۴) از سوی دیگر برای جلوگیری از آلودگی نسب ها، زنا در شریعت اسلام تحریم شده است.(۶۵)

اساس علم نسب شناسی عرب بر تقسیم عرب به قحطانیان و عدنانیان است.حتی عمر بین آنها، در پرداخت، تفاوت و تمایز قایل بود؛ ولی در قرآن از این طبقه بندی خبری نیست و همه ی عرب را از یک جد اعلی یعنی ابراهیم می داند.(۶۶)

برخی از دانشمندان اهمیت دادن به نسب را مولود نیاز انسان به تعاون و بهره مندی از کمک دیگران دانسته اند و برای اثبات نظرشان به آیات قرآن استشهاد می کنند:

قرآن کریم شرح حال دو تن از فرستادگان خدای متعال را نقل کرده که یکی از آنها به دلیل نداشتن خویشاوندان از ناتوانی خود خبر داده و گفته است: ای کاش مرا بر منع شما توانی بود(هود، آیه ۹۱).(۶۷)

البته باید متذکر شد نسب شناسی غیر از تعاضد و تعاون اجتماعی است.

اساس جامعه ی جاهلی بر قبایل و قبایل بر عصبیت نهاده شده بود. عصبیت محور وفاق و تعاون درونی قبیله را ایجاد می کرد. و در واقع پیوند درونی اعضای قبیله بود که بدون نسب تحقق نمی یافت.(۶۸)

با ظهور اسلام نظام قبیله ای به نظام بزرگ تر مدنی و سیاسی تبدیل شد و اسلام فرهنگ و گفتمان جدیدی در مناسبات و روابط اجتماعی طرح کرد و تعریف جدیدی از نسب ارائه نمود.(۶۹) قرآن در این بازسازی فرهنگی نقش زیادی داشت.(۷۰) نسب شناسی در دوره ی معاصر

جامعه های مسلمان با پشت سر گذاشتن دوره ی کهن و سادگی، به مرور گسترش یافت و پیچیده شد؛ به طوری که مناسبات اجتماعی و روابط افراد قابل کنترل و گزارش نیست. از سوی دیگر، بسط و گسترش روابط انسانی و ازدیاد جمعیت موجب شد که مردم دوره ی جدید کم تر از گذشته به انساب اعتنا کنند؛ حتی شهرنشینان دوره های گذشته نیز نسبت به بادیه نشینان چنین بودند؛(۷۱) از این رو، هر چه به عصر جدید نزدیک تر شدند، اختلاط نسب ها از تمایزها بیش تر گرد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.