پاورپوینت کامل اسماعیلیان اصفهان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اسماعیلیان اصفهان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اسماعیلیان اصفهان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اسماعیلیان اصفهان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

فعالیت اسماعیلیان در اصفهان، از قرن سوم هجری آغاز شد. اطلاعات مربوط به این فعالیت ها تا نیمه ی دوم قرن پنجم، تاریک و مبهم است. در این قرون احمد بن حسین، معروف به دندان و ابوحاتم رازی، در منابع مرتبط با اسماعیلیان این شهر معرفی شده اند.

اوج فعالیت های اسماعیلیان در اصفهان در عهد سلجوقیان است. دو داعی نام دار این دوران، عبدالملک بن عطاش و فرزندش احمد، رهبری اسماعیلیان را در اختیار داشتند. در دوران عبدالملک اصفهان مرکز فعالیت اسماعیلیان بود.

در این مقاله ضمن بررسی تلاش های اسماعیلیان در اصفهان، ارتباط آنان با فاطمیان مصر، اسماعیلیان نزاری الموت و علمای اهل سنت شافعی و حنفی بیان گردیده است؛ و در پایان، رجالی که پاورپوینت کامل اسماعیلیان اصفهان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint ترور کرده اند، معرفی گردیده اند.

مقدمه

از مهم ترین نهضت های تاریخ ایران تا قبل از حمله ی مغول، جنبش اسماعیلیان است. اوج فعالیت آنان در سده های پنجم تا هفتم هجری است. آنان در این مدت با تشکیل دولت اسماعیلی در قلعه ی الموت و قلعه های دیگر، پرچم مخالفت با خلافت عباسیان و سلجوقیان و دیگر حکومت های محلی را برافراشتند.

این فعالیت اسماعیلیان، علاوه بر جنبه ی مذهبی – سیاسی، جنبه ی نظامی هم داشت که موجب شد توجه مورخان به آنان جلب شود.

اسماعیلیان هم زمان با فعالیت در مناطق جبل و شمال شرق ایران، در اصفهان هم دست به اقداماتی جهت نفوذ و گسترش دعوت خویش زدند. اوج نفوذ اسماعیلیان در اصفهان در دوران سلجوقیان و در دوره ای است که اصفهان مرکز دولت سلجوقی بوده است. این مقاله در دو بخش به بررسی فعالیت داعیان اسماعیلی در این شهر می پردازد: در بخش اول به فعالیت داعیان در دوران قبل از سلجوقی، و در بخش دوم به فعالیت آنان در دوران سلجوقی تا انقراض آنان در این شهر.

تحقیقات انجام شده در دوران معاصر در مورد اسماعیلیان بیش تر در بر گیرنده ی فعالیت های اسماعیلیان الموت است. در این تحقیقات کم تر به حرکت پاورپوینت کامل اسماعیلیان اصفهان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint توجه شده است. بررسی تاریخ اصفهان، به خصوص در عهد سلجوقیان، ارتباط تنگاتنگی با فعالیت های اسماعیلیان این شهر دارد. آغاز دعوت اسماعیلی در اصفهان

شروع فعالیت اسماعیلیان در اصفهان در هاله ای از ابهام است. اولین داعی اسماعیلی در اصفهان احمدبن حسین معروف به دندان بود. ابهامات زیادی در مورد شخصیت و اعمال او وجود دارد. بعضی او را مردی توانگر معرفی می کنند که در نزدیکی کرج و اصفهان می زیست. او عقاید شعوبی گری داشت و از اعراب متنفر بود.۲ ابن ندیم او را زیدان و منشی عبدالعزیز بن ابی دلف (د: ۲۸۰ق) حاکم محال کرج معرفی می کند که در فلسفه و نجوم مهارت داشت و برای ستارگان آثار روحانی قایل بود.۳ منابع مخالف اسماعیلیان او را مرتبط با عبداللَّه بن میمون القداح معرفی می کنند. عبداللَّه بن میمون آوازه ی دندان را شنید و وی را به نهضت خویش که خصلت ضد عربی داشت درآورد. دندان که با اهداف و روش های عبداللَّه کاملاً موافق بود، سرمایه و اموال خود را در اختیار عبداللَّه گذاشت که در راه دعوت باطنی هزینه کند.۴ عبداللَّه بن میمون با دندان در زندان عراق آشنا شد و پس از آزادی، در راه بسط دعوت اسماعیلیان کوشید. دندان در ناحیه ی جبل فعالیت می کرد و افراد بسیاری را در آن منطقه به مذهب خویش درآورد. بنا به اخباری، دندان در اصفهان و اهواز مشغول دعوت بوده است.۵

در اقوالی که راجع به دندان وجود دارد، تناقضات زیادی هست. اگر دندان کاتب احمدبن عبدالعزیز ابی دلف بوده باشد، نمی تواند از جهت زمانی همکار و هم دست عبداللَّه بن میمون باشد. با آن که منابع مخالف اسماعیلیان او را از داعیان مهم و از پایه گذاران مذهب قرمطی معرفی می کنند، اسماعیلیان اسمی از او در آثار خویش ذکر نکرده اند. ابوحاتم رازی و دعوت اسماعیلی اصفهان

دومین شخصیتی که منابع، او را از داعیان اسماعیلی اصفهان دانسته اند، ابوحاتم رازی داعی بزرگ اسماعیلی ری است.۶ او از بزرگ ترین شخصیت های اسماعیلی در ایران است که در حدود سال ۳۰۰ قمری شروع به فعالیت کرد. وی جانشین ابوجعفر، از خاندان خلف در دعوت اسماعیلی ری بود.۷ ابوحاتم از نویسندگان اسماعیلی است که بعضی از کتاب های او از دستبرد زمانه مصون مانده است. از جمله کتاب های او کتاب الزینه در کلام ۸ و کتاب اعلام النبوه ۹ در باب مسائل کلامی و فلسفه در دفاع از دین، بر مبنای مناظراتی است که بین ابوحاتم و ابوبکر محمدبن زکریای رازی صورت گرفته بود. آرا و اندیشه های ابوحاتم در متفکران بعدی اسماعیلی تأثیر زیادی داشته و اغلب آنان، مانند حمیدالدین کرمانی و ناصر خسرو، در اثبات آرای خود یا نقض آرای مخالفان به مطالب ابوحاتم نظر داشته اند.۱۰

در دوره ی ابوحاتم دعوت اسماعیلیان گسترش یافت. وی به دعوت اسماعیلیان در ایران جهت جدیدی بخشید. او داعیانی را به ایالات مجاور ری، از جمله اصفهان فرستاد.۱۱ ذکری از نام و شرح اعمال داعی ابوحاتم در اصفهان در منابع نیست.

ابوحاتم در دوران خود کوشید تا طبقه ی حاکم را جذب فرقه ی اسماعیلیه کند و در همین راستا «احمد بن علی» (فرمان دار ری از سال ۳۰۷ تا ۳۱۱ق) را به آیین اسماعیلیه درآورد.۱۲ در حوالی سال ۳۱۳ قمری به خاطر تسلط سامانیان سنی مذهب حامی خلافت عباسی، ابوحاتم به اجبار ری را ترک و به سوی طبرستان عزیمت کرد۱۳ و در آن جا به ترویج عقاید اسماعیلی پرداخت.

ابوحاتم موفق شد اسفار و مردآویج سردار او را مدتی به کیش اسماعیلی درآورد۱۴ و هنگامی که اسفار ری را فتح کرد، ابوحاتم همراه او به ری آمد. بنا به نقل حمیدالدین کرمانی، داعی بزرگ اسماعیلی، مباحثه ی مشهور بین ابوحاتم و زکریای رازی، که ابوحاتم آن را در کتاب اعلام النبوه ثبت کرد، در حضور مردآویج صورت گرفته است. حمایت مردآویج از ابوحاتم تداوم نیافت و در سال ۳۲۱ قمری نظر مردآویج درباره ی اسماعیلیان عوض شد و او به آزار و اذیت آنان پرداخت؛ و این امر شاید بدان سبب بود که ظهور مهدی در زمانی که ابوحاتم پیش بینی کرده بود، اتفاق نیفتاد.۱۵

ابوحاتم بعد از آن مجبور شد از ری به آذربایجان فرار کند و به یکی از حاکمان محلی به نام مفلح پناهنده شود. او در حدود ۳۲۲ قمری درگذشت.۱۶

دعوت اسماعیلیان در اصفهان در دوران سلجوقیان

از فعالیت های اسماعیلیان در اصفهان بعد از ابوحاتم تا دوره ی سلجوقیان در منابع ذکری به میان نیامده است در این دوران مراکز عمده ی فعالیت های اسماعیلیان در نواحی شمال غربی و مرکزی و شمال شرقی ایران بود. اصفهان در دوران سلجوقیان از مراکز فعالیت اسماعیلیان بود و آنان در تحولات شهر نقش قابل توجهی داشتند.

اوضاع نابه سامان خلافت، دگرگونی های بزرگ اجتماعی و اقتصادی قرن پنجم، گسترش دعوت فاطمیان در نواحی تحت سلطه ی عباسیان در اوایل و اواسط این قرن، کشته شدن خواجه نظام الملک، بزرگ ترین دشمن اسماعیلیان، و جنگ های دایمی بین برکیارق و محمد و اوضاع نسبتاً مغشوش ممالک سلجوقی، زمینه را برای گسترش دعوت اسماعیلیان در اصفهان، مرکز سلجوقیان، مهیا کرد.

با مرگ ملکشاه، اصفهان رونق و شکوفایی خود را از دست داد و جانشینان سلطان سلجوقی آنچه را وی بر پا داشته بود، از میان بردند. مرگ ملکشاه زودرس بود و فرزندان نابالغی از وی بر جای ماندند که هیچ کدام توان سلطنت نداشتند. این سال ها، سال های اغتشاش و جنگ داخلی بود. ترکان خاتون، همسر ملکشاه به هم دستی تاج الملک، فرزند چهار ساله اش محمود را بر تخت شاهی نشاند،۱۷ در حالی که برکیارق فرزند سیزده ساله ی ملکشاه جانشین رسمی بود.

ترکان خاتون کوشید با بذل و بخشش فراوان، نظر امرای سپاه را به طرف فرزندش جلب کند. در اصفهان ترکان نظامیه – یاران نظام الملک – از این که تاج الملک، دشمن نظام الملک، جانب محمود را گرفته است نگران شدند و از برکیارق حمایت کردند. آنها برکیارق را به ری برده و در آن جا سپاهی را برای مقابله با ترکان خاتون، که به نام پسرش حکومت می کرد فراهم آوردند. دو سپاه در نزدیکی بروجرد با یکدیگر درگیر شدند. سپاه ترکان خاتون شکست خورد و به اصفهان بازگشت. برکیارق نیز با سپاهش به اصفهان آمد و به محاصره ی آن نشست. به سبب طولانی شدن محاصره، شهر دچار قحطی شد. سلطان محمد از اصفهان گریخت و در پی فرار او شهر به دست سربازان برکیارق غارت شد. تاج الملک به نواحی بروجرد گریخت ولی دستگیر و به برکیارق تسلیم شد. ترکان نظامیه او را به دلیل دشمنی هایش با نظام الملک کشتند.۱۸

ترکان خاتون بعد از شکست اولیه اش در برابر برکیارق، اسماعیل یاقوتی، عضو دیگر دودمان سلجوقی را به جنگ با برکیارق دعوت کرد. اسماعیل سپاهی از ترکمنان آذربایجان واران گردآورد، اما شکست خورد. ترکان خاتون با تتش فرزند آلپ ارسلان که حاکم شام بود تماس گرفت، اما در سال ۴۸۷ قمری ناگهان درگذشت.۱۹

اسماعیلیه از این موقعیت استفاده کردند و قدرت خود را گسترش دادند. آشفتگی اوضاع اصفهان باعث شد که اسماعیلیانِ این شهر نخستین کسانی باشند که فعالیت رسمی خود را وسعت دادند.

داعیان اسماعیلی اصفهان در دوران سلجوقیان

عبدالملک بن عطاش

اسماعیلیان نواحی شرقی خلافت، از نیمه ی دوم قرن پنجم قمری، چون قدرت فاطمیان را رو به زوال می دیدند، دیگر متوقع اتکا به رهبری مرکزی از پایگاه دعوت در قاهره نبودند، گرچه آماده هم نبودند که استقلال و جدایی خویش را از فاطمیان تا بعد از مرگ خلیفه ی فاطمی، مستنصر (د: ۴۸۷ق) اعلام دارند. مدتی پیش از آن که شقاق نزاری – مستعلوی رخ دهد، اسماعیلیان ایرانی تحت رهبری و مرجعیت یک داعی عمده که مقرّش در اصفهان، پایتخت اصلی سلجوقیان، بود، قرار داشتند. این داعی، عبدالملک بن عطاش بود. او از اوایل دهه ی ۴۶۰ قمری در اصفهان ریاست اسماعیلی را در سراسر منطقه ی مرکزی و غربی ایران، از کرمان تا آذربایجان، بر عهده داشت.

درباره ی عبدالملک اطلاعات زیادی در دست نیست. اطلاعات موجود او را، همانند بسیاری از مبلغان و داعیان اسماعیلی، مردی دانشمند معرفی می کنند که شغل طبابت داشت و به خاطر فضل و دانشش، حتی در محافل اهل سنت از احترام زیادی برخوردار بود. خط او معروف و در اصفهان کتب بسیاری به خط او موجود بوده است.۲۰ راوندی در راحه الصدور، عبدالملک را ادیبی معرفی می کند که در ابتدا خویش را به تشیع منسوب می کرد و سپس به اسماعیلی بودن متهم شد و چون مورد تعرض واقع شد به ری گریخت.۲۱

عبدالملک از داعیانی است که در زمان های پایانی، قبل از انشقاق فاطمیان به نزاری – مستعلوی رهبری را در اختیار داشته است. او از ابتدای کار با فاطمیان مرتبط بود و امام فاطمی او را داعی مناطقی از ایران و ماوراء النهر قرار داده بود.۲۲

عبدالملک بن عطاش در مقام رهبری، داعیان را به مناطق مختلف ارسال داشت تا دعوت اسماعیلی را بین مردم تبلیغ کند. از مهم ترین داعیان او ابونظم و ابومؤمن بودند. به ادعای صاحب تاریخ الدعوه الاسماعیلیه داعیان او علاوه بر ایران در مناطقی مثل دمشق، صیدا، عکا، طائف و… نیز به دعوت پرداختند.۲۳

عبدالملک بن عطاش به همراه تعدادی دیگر از داعیان اسماعیلی ایران، در دهه های آخر قرن پنجم قمری، در زمینه های فکری و عقلی هم فعال بودند و احتمالاً درباره ی مسائل و مباحث اعتقادی خود رسالات و کتبی هم نوشته است که از بین رفته اند. از سال های پایان زندگی عبدالملک اخبار در خور اعتمادی در دست نیست. بعضی از اخبار نه چندان مورد اعتماد، بیان می دارند که عبدالملک در آخر عمر اصفهان را ترک کرد و به الموت نزد حسن صباح رفت و سال های آخر عمرش را در زیر چتر حمایت حسن صباح به سر برد. راوندی می نویسد:

«چون عبدالملک از اصفهان گریخت به ری رفت و از آن جا به حسن صباح پیوست. من استهدی الاعمی عمی عن الهدی.

کرا کور رهبر بود در سفر

بود منزلش بی گمان در سفر

و به خط او پس از آن نامه ای یافتند به دوستی نوشته و در اثنای آن یاد که وَقَعْتُ بِالْبازِ الْاَ شْهَبِ فَکان عَوَضاً لی عَمّا خَلَّفْتُه؛ به باز اشهب رسیدم و او را بر همه ی جهان بگزیدم و دل از آنچه بگذاشتم برداشتم.»۲۴

به اعتقاد بعضی از نویسندگان، منظور عبدالملک از «باز اشهب» حسن صباح است.۲۵

فرض دیگر در مورد سال های پایانی حیات عبدالملک بن عطاش این است که او در اصفهان بوده ولی پسرش احمد با اختیارات محدودی، جانشین پدر در اصفهان بوده است.۲۶ عبدالملک بن عطاش و حسن صباح

عبدالملک راهنمای حسن صباح بود که استعداد فوق العاده ی حسن را شناخت و پرورش داد و از آن در جهت دعوت اسماعیلیان استفاده کرد. ارتباط حسن صباح با عبدالملک از طریق یکی از داعیان او به نام مؤمن بود. حسن صباح بعد از آن که توسط یکی از مبلغان محلی اسماعیلی در ری به نام امیره ضراب به کیش اسماعیلی رهنمون شد، بر آن شد که با امام فاطمی قاهره عهد بیعت کند.۲۷ این کار را مؤمن انجام داد. حسن صباح می گوید:

«و دیگری بود مؤمن نام که عبدالملک عطاش او را به دعوت اجازت داده بود. از او عهد بیعت خواستم گفت: مرتبه ی تو که حسنی از من که مؤمنم بیش تر است؛ من چگونه عهد بر تو گیرم، یعنی بیعت امام چگونه از تو ستانم؟ بعد از الحاح، عهد بر من گرفت».۲۸

مدتی پس از بیعت حسن صباح، عبدالملک به ری آمد؛ زیرا در اصفهان به علت عقاید اسماعیلی مورد تعقیب قرار گرفته بود. حسن با عبدالملک دیدار کرد و مورد پسند و توجه وی قرار گرفت. ابن عطاش در تشکیلات اسماعیلی مقام و منصبی به حسن داد. در همان حال، عبدالملک، حسن را بر آن داشت که به سوی قاهره نزد امام فاطمی، مستنصر باللَّه، برود۲۹ و این احتمالاً برای ترقی دادن و تعلیم و تربیت حسن بود؛ هم چنان که سی سال قبل از آن ناصر خسرو به این سوی رفته بود.

جامع التواریخ از زبان حسن صباح می نویسد:

«در رمضان سنه اربع و ستین و اربعمائه عبدالملک عطاش، که در آن وقت در عراق داعی بود، به ری آمد، مرا بپسندید و نیابت دعوت به من فرمود، گفت: تو را به حضرت (خلیفه) باید شد، و خلیفه آن زمان المستنصر باللَّه بود».۳۰

روشن نیست که عبدالملک چه مقام و منصبی به حسن داده بود؛ زیرا در میان سلسله مراتب اسماعیلی اصطلاح نایب به چشم نمی خورد. چون رشیدالدین فضل اللَّه دوبار آن را با نقشه رفتن حسن به مصر همراه آورده است باید چنین پنداشت که حسن صباح مقام نمایندگی عبدالملک را در مصر به دست آورده بود.۳۱

حسن صباح در سال ۴۶۹ قمری با اجازه و یاری عبدالملک از اصفهان به طرف مصر عزیمت کرد و در صفر ۴۷۱ قمری به قاهره رسید و مدت دو سال و چند ماه در مصر اقامت داشت و در ذوالحجه ۴۷۳ قمری به اصفهان بازگشت.۳۲ بعد از مراجعت از مصر به سفرهای دور و درازی در سراسر کوهپایه های مغرب ایران پرداخت. او در جست وجوی محلی بود که بتواند پایگاه عملیات خود را در آن مستقر سازد.

فعالیت های حسن صباح در دوران بعد از بازگشت در مصر احتمالاً زیر نظر و رهبری و هدایت عبدالملک بوده است؛ زیرا در این مدت دعوت اسماعیلی هم چنان زیر فرمان کلی عبدالملک بود و شهرت و اعتبار عبدالملک در سالنامه های سنی هم بر این مسئله اشاره دارد که عبدالملک در این سال ها هنوز داعی بزرگ اسماعیلیان در ایران بوده است. عبدالملک عطاش و رئیس مؤیدالدین مظفر

از رجال مهم سلجوقی که به دعوت عبدالملک بن عطاش در اصفهان به فرقه ی اسماعیلی پیوست، رئیس مؤیدالدین مظفر، معروف به مستوفی است. وی در عهد ملکشاه رئیس خراج اصفهان بود.

رئیس مؤیدالدین چون به کیش اسماعیلی گروید، از طرف روحانیون سنی اصفهان و عام و خاص مورد لعن قرار گرفت و چون کار بر او سخت شد از اصفهان به دامغان، که محل امنی بود، و به علاوه جمعی از مردم آن جا به آیین اسماعیلیان گرویده بودند، مهاجرت کرد. وی در قومس و مازندران و خراسان مستغلات و املاکی خرید و متوطن شد.

رئیس مظفر با وجود گرایش به اسماعیلیان از مردان متنفذ و مورد احترام جامعه ی آن زمان بود. رشیدالدین فضل اللَّه می نویسد:

«وقتی سلطان سنجر از خراسان به عراق آمد، رئیس مظفر به اشاره ی حسن صباح، که می خواست به هر وسیله با سلطان روابط خویش را نیکو کند، مجلس ضیافتی بر پا کرد و هدایای بسیاری به وی و امیران و صاحب منصبان او داد. رئیس مظفر را که پیر و ناتوان بود در ملحفه گذاشته به نزد سلطان آوردند، سلطان او را بسیار نواخت و مرتبه ی او را گرامی داشت. یکی از وزیران، رئیس را نکوهش کرد و گفت: «پیرانه سر مطیع ملحدان شدی.» رئیس مظفر پاسخ داد: زیرا که حق با ایشان دیدم، وگرنه توقع به مال و جاه نداشتم و ندارم و آنگاه چند نامه را که از دربار سلجوقی به وی نوشته شده بود به وزیر نشان داد و گفت: ببین که از دیوان سلطان مرا چگونه القاب عالی و اسامی بلند نوشته اند! و بعد نامه های حسن را بدو نشان داد و گفت: ببین ایشان چگونه بی تکلف می نویسد! اگر مقصودم طلب مال و لقب و مقام بود، هرگز نمی بایست از درگاه سلطان دور شوم. وزیر تعجب کرد و گفت: «احسنت به فرمانده و فرمانبر، این را چه توان گفت؟»۳۳ احمد بن عبدالملک بن عطاش

احمد بن عبدالملک بعد از پدرش داعی اصفهان گردید. او از درگیری های میان امرای سلجوقی استفاده کرد و مبارزه با آنان را شدت بخشید. احمد مخفیانه به تبلیغ آیین اسماعیلی در اصفهان، مرکز سلجوقیان پرداخت. اوج فعالیت های پاورپوینت کامل اسماعیلیان اصفهان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint در دوره ی وی است.

به گفته ی مورخان سلجوقی، احمد در دوران پدرش کرباس فروشی می کرد؛ اما تقیه می نمود و چنین وانمود می کرد که منکر عقیده ی پدر است. بدین علت مخالفان اسماعیلیان که موجب فرار پدرش گشته بودند، به او آسیبی نرساندند.۳۴

در دوران احمد بن عبدالملک، در میان اسماعیلیان از نظر سیاسی یک نظر وجود داشت و آن تسخیر قلاع بود. اسماعیلیان با تلاشی گسترده، بر بسیاری از قلاع مستحکم و وسیع دست یافتند. بعد از فرار عبدالملک، احمد در صدد تصرف قلعه شاهدز، واقع بر کوه صفه در هشت کیلومتری جنوب اصفهان ۳۵ برآمد. تصرف این قلعه از نظر سیاسی و نظامی برای اسماعیلیان حائز اهمیت بود و ضربه سهمگینی به قلب دولت سلجوقی وارد کرد؛ زیرا قلعه ی شاهدز در عین این که نظامی بود و برای حفظ ذخایر جنگی به کار می رفت، پناهگاهی امن برای خود ملکشاه و پردگیان حرم او بود. راوندی در مورد این قلعه می نویسد:

«قلعه دز کوه که سلطان ملکشاه بنا فرموده بود و شاهدز نام نهاده و در وقت غیبت سلاطین خزانه و سلاح خانه و وشاقان خود و دختران سرای آنجا بودند و جماعتی از دیالمه حافظ قلعه بودند.»۳۶

احمد برای تصرف قلعه، خود را به صورت معلم کودکان قلعه ی شاهدز، که بیش تر محافظان آن سربازان دیلمی با تمایلات شیعی بودند، درآورد. وی به تدریج همه ی محافظان قلعه را به آیین اسماعیلی هدایت کرد۳۷ و چون اختلاف و جنگ میان برکیارق و محمد بالا گرفت، از نفوذ خود در میان نگهبانان قلعه استفاده کرد و در سال ۴۹۴ قمری قلعه را به تملک خود درآورد.۳۸

بنابر روایتی، احمد دعوت خانه ای نزدیک دروازه ی شهر بنا کرد و شروع به تبلیغ و دعوت در تمامی اصفهان نمود. به طوری که سی هزار نفر دعوت او را پذیرفتند.۳۹ با گسترش قدرت اسماعیلیان، شروع به گرفتن خراج و عوارض از نواحی اطراف شاهدز کردند۴۰ و از این طریق ضربه ی سنگینی بر اعتبار و قدرت سلجوقیان وارد آوردند.

مدتی بعد، اسماعیلیان قعله دیگری را به نام خان لنجان، در حدود سی کیلومتری جنوب اصفهان گرفتند. مشخص نیست که اسماعیلیان این قلعه را تسخیر کردند یا به آنان واگذار گردید. در داستانی از آن نوع که مورخان دوست می دارند درباره ی اسماعیلیان بگویند، آمده است که نجاری با رئیس قلعه طرح دوستی ریخت و سپس در ضیافتی همه ی محافظان قلعه را «سیاه مست» کرد و به این طریق، قلعه را تصرف نمود.۴۱ برکیارق و پاورپوینت کامل اسماعیلیان اصفهان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint

با تصرف قلعه های شاهدز و خان لنجان، که مانند قلاع دیگر اسماعیلی مستحکم بودند، نفوذ اسماعیلیان بیش تر گردید.

چون سلطان برکیارق، سخت سرگرم منازعه با نابرادری اش سلطان محمد بود که بوسیله برادرش سلطان سنجر پشتیبانی می شد، کم تر به اعمال اسماعیلیان توجه داشت و قوای او کم تر از آن بود که قسمتی از آن صرف مبارزه با آنان شود؛ از جهت دیگر، می توان گفت که سلطان و یا بعضی از سرکردگان او با چشم اغماض به اسماعیلیان می نگریستند و حتی شاید در بعضی موارد از روی بصیرت به آنان کمک می کردند.۴۲

اسماعیلیان با پیروزی برکیارق بر سلطان محمد در اقدامات خود گستاخ تر شدند. دعوت اسماعیلی در دربار و سپاه برکیارق نفوذ کرد. تعداد امیران و سپاهیان برکیارق

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.