پاورپوینت کامل اندیشه های حسن صبّاح در باب امامت و حجّت ۹۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اندیشه های حسن صبّاح در باب امامت و حجّت ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اندیشه های حسن صبّاح در باب امامت و حجّت ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اندیشه های حسن صبّاح در باب امامت و حجّت ۹۳ اسلاید در PowerPoint :

>

این پژوهش ضمن بررسی نوآوری های مذهبی حسن صبّاح، به نقش وی در بنیان نهادن دعوت جدید اسماعیلی و بحث از آرای او درباره ی جایگاه امام در سلسله مراتب این آیین و ضرورت تعلیم از امام، هم چنین تأثیر این اصلاحات مذهبی در جامعه ی اسماعیلی ایران و چگونگی قرار گرفتن این داعی اسماعیلی در رهبری جنبش نزاریان می پردازد.

یافته های این پژوهش بیانگر آن است که حسن صبّاح با ارائه ی آموزه های تازه ی مذهبی، ضمن اصلاحات بنیادی ساختارِ این آیین، آن را با مقتضیات سیاسی و اجتماعی آن عهد هماهنگ ساخت. این رویکرد مصلحت جویانه و عمیقاً مذهبی سبب شد تا تعالیم این داعی تحت عنوان «دعوت جدید» شهرت پیدا کند. وی به یاری این اندیشه های تازه، ضمن متحد ساختن نزاریان ایران، نیرو و آرمان هایی تازه بدانان داد و با رهبری خویش، در مقام «حجت» امام غایب، جامعه ی نزاری را به سمت کسب توانمندی های سیاسی نیز سوق داد.

مقدمه

آیین اسماعیلی از تشیع امامی منشعب شده و در روزگار خلفای فاطمی مصر، که خود اسماعیلی بودند، رشد و شکوفایی بسیاری پیدا کرده بود. در آن عهد شمار زیادی از دانشمندان اسماعیلی ایرانی در ایران و مصر به کار تألیف آثاری در باب عقاید خویش مشغول بودند. آنان ضمن نشر دعوت و هدایت نوکیشان، به بازسازی و کارآمدی ساختار این آیین نیز همت گماشتند. داعیان ایرانی در ترقی و توسعه ی دعوت فاطمی و سازمان تبلیغاتی نیرومند آن نقش انکارناپذیری داشته اند. این کوشش ها در استحکام خلافت فاطمی در مصر و پیش بردن سیاست های خارجی آن نیز بسیار مؤثر بود. اما این پیوندِ تنگاتنگِ میان اسماعیلیان ایران و مصر، در اواخر قرن پنجم قمری، با بروز تنازع مذهبی بر سر جانشینی خلیفه مستنصر فاطمی (۴۸۷-۴۲۶ق) از هم گسست و در پی آن، فرقه ی تازه ای به وجود آمد. سردم داری این جریان مذهبی را حسن صباح بر عهده داشت. وی معتقد به حقانیت پسر بزرگ خلیفه (نزار) برای قرار گرفتن در جایگاه امامت اسماعیلیان پس از مستنصر بود و در اعتراض به غصب مقام نزار که به دسیسه های درباریان و توسط برادر کوچک ترش (مستعلی) انجام گرفت، خود را از پیکره ی اصلی تشکیلات اسماعیلی در مصر جدا کرد و دعوت مستقل اسماعیلی را در ایران بنیان نهاد. این گروه مذهبی نو با نام نزاری شهره گشت. اندکی پس از پیدایش این گروه، محیط مساعدی برای گسترش و تبدیل آن به یک جنبش فراهم شد. با آشکار شدن آشفتگی ساختار سیاسی حکومت سلجوقی از یک سو و نارضایتی ایرانیان از نابسامانی های امور کشور، از سوی دیگر، دعوت نزاری مبنای یکی از مهم ترین حرکت های عدالت خواهانه و بیگانه ستیز مردم این سرزمین شد. طرح مسأله

محور این پژوهش، نقش حسن صباح در تبیین ساختار فکری جنبش نزاری است. البته نمی توان تأثیر اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران در قرن پنجم قمری و به خصوص سیطره ی سخت گیرانه ی ترکمانان سلجوقی سنی مذهب را در شکل گیری این جنبش انکار کرد. بدون شک، این امور بر سازمان دهی تازه ی اسماعیلیان به پیشوایی حسن صباح تأثیر فراوان گذاشت، اما حرکت گسترده و بنیادگرای نزاریان، مانند بسیاری از جریان های سیاسی و اجتماعی در ایران، اساساً بر اندیشه های مذهبی استوار بود. این خصوصیت در جنبش نزاری بسیار حایز اهمیت است؛ زیرا ثبات عقیده و صبر و جان نثاری نزاریان، عنصر ممتاز و خصوصیت شاخص آنان و اصل ضروری فعالیت ها و توفیقات شگرف سیاسی آنان بود که نزدیک به دو قرن دوام یافت و اسباب شگفتی دشمنان سرسخت و فراوان این گروه شد و گمان بر آن است که یک چنین قدرتی بدون وجود اعتقادی راسخ و استوار ممکن نمی گردید.

آنچه در این پژوهش مورد نظر قرار گرفته بررسی افکار و اندیشه های حسن صباح و میزان تأثیر او در گسترش اعتماد به نفس و قوت گرفتن جامعه ی اسماعیلی ایران است که در قالب سه پرسش عرضه می گردد.

  1. حسن صباح چه دگرگونی هایی در اندیشه های اسماعیلی ایجاد کرد؟
  2. آثار این اندیشه ها در میان اسماعیلیان ایران چه بود؟
  3. حسن صباح در پی این دگرگونی ها به کدام مرتبه از مراتب تشکیلاتی اسماعیلی دست یافت؟ پیشینه

حسن صباح بسیاری از ساختارهای دعوت اسماعیلی فاطمی را تغییر نداد. مباحث کیهان شناسی و معرفت و شناخت شناسی فلسفی که از جمله مهم ترین بخش های منظومه ی فکری اسماعیلیان بود،۱ اساساً مورد نظر وی نبود. کیش اسماعیلی مبتنی بر مرجعیت امام بود. امام در دعوت فاطمیان، معلم اول و مطلع از غیب و وراث علوم نبوی و انسانی فوق بشر و معصوم از خطا بود، اما در دوره ای نزدیک به روزگار حسن صباح، فیلسوفان اسماعیلی که غالباً ایرانی بودند، دگرگونی هایی در سلسله مراتب دینی ایجاد کردند؛ از جمله ی این تحولات، مسأله ارتقای رتبه ی امام بود که نزد داعیان اسماعیلی، چون: ابوحاتم رازی (ت ۳۲۲ ق) ابویعقوب سجستانی (ت بعد از ۳۶۱ق) و حمیدالدین کرمانی (ت بعد از ۴۱۱ق) نیز سابقه داشت. امام که تا پیش از این در مرتبه ای پایین تر از مقام «ناطق»۲ و «اساس»۳ قرار داشت و در عالم جسمانی مظهر «جدّ»۴ روحانی بود، اینک نه تنها از مرتبه ی «نفس کل» درگذشته، بلکه مظهر «کلمه امر»۵ شده بود. معنای این سخن آن بود که خداوند به میانجی امام، جهان را آفریده و، در عین حال، او مظهر و تجلی ذات باری تعالی بوده است.۶ شدت تأکید بر جایگاه والای امام سبب بروز برخی افراطکاری ها شد تا جایی که شماری از اسماعیلیانِ نخستین معتقد بودند که هر کس به امام اعتقاد پیدا کرد، بر هر کاری مجاز است.۷

لزوم تعلیم از امام – که مورد تأکید حسن صباح بود و یارانش را بدان رو «تعلیمیه» می گفتند۸ – نیز امری نوظهور نبود؛ زیرا شیعیان از آغاز تاریخ خویش در برابر اهل سنت، قائل به مرجعیت اشخاص برگزیده و معصوم در حل و فصل مسائل دینی بودند. این امر به معنای پذیرش اصل «تعلیم» بود و بدیهی است که در چنین روندی «امام» همان شخص مورد نظر شیعه است که معلم و مرجع تعلیم است.۹ بنابر اعتقادات شیعه، اگر خداوند، برای راه نمایی خلق، پیامبری را با توانایی و قدرتی که به وی عطا می شود بر می گزیند، چگونه ممکن است از تداوم و نگه داشتن دینش غفلت ورزد؟ به نظر شیعیان، این بی توجهی در حکمت الهی محال است. آنان یقین داشتند که خداوند جانشینی برای پیامبر تعیین کرده و آن فرد برگزیده جز حضرت علی علیه السلام نیست. استدلال شیعیان اساساً بر این دلیل استوار بود که فقط علی علیه السلام داعیه ی جانشینی پیامبر را داشته و بنابر ادعای علی که او به تصریح پیامبرصلی الله علیه وآله امام مبین و برگزیده از جانب خداست، این حق برای آن حضرت ثابت می گردد؛ لذا ادعای اهل سنت مبنی بر این که اشخاص می توانند به اختیار خود خلیفه ای برگزینند، نه تنها مخالف و مغایر این دلیل مبین (یعنی ادعای امامت علی علیه السلام) بلکه خلاف اظهار صریح پیامبرصلی الله علیه وآله در نصب علی علیه السلام به جانشینی خود است.۱۰

اسماعیلیان نیز مانند دیگر شیعیان معتقد بودند علی علیه السلام وصی پیامبرصلی الله علیه وآله است؛ زیرا به نص موثق و صریح به وصایت و جانشینی برگزیده شده و امام امت اسلامی است و پس از وی هر امامی، امام پس از خود را به نص نام می برد.۱۱ امامِ مورد اعتقاد شیعه در تمامی حوزه های هدایت پیامبر، از جمله قلمرو علم و دانش مذهبی، به اعتبار این که باب مدینه ی علم پیامبر است، جانشین او می گردد.۱۲ آنان می گفتند که علم، به رأی و قیاس برای آدمی حاصل نمی شود، بلکه به تعلیمِ معلم صادق حاصل می گردد.۱۳ بدون تردید، شیعیانِ نخستین این نوع تعلیم را در حوزه ی تکالیف شرعی روا می شمردند، اما در امور نظری منکر حصول علم به طریق استدلال نبودند؛۱۴ ولی حسن صباح و گویا برخی از داعیان اسماعیلی، پیش از وی، استدلال را در وصول به علم در اصول عقاید کافی نمی شمردند و می گفتند به معلم احتیاج داریم. احتمالاً اصل تعلیم، کمابیش شبیه آنچه حسن صباح عرضه کرد، پیش از این نزد داعیان دیگر مطرح بود. هاجسن بر این نظر است که شاید حسن آن را از داعی پیش از خود (عبدالملک عطاش) اخذ کرده و از عربی به فارسی برگردانده باشد.۱۵ شکل گیری اندیشه ی دعوت جدید نزد حسن صباح

نزاریان اولیه و به خصوص حسن صباح، توجه و علاقه ی خاصی به عقیده ی امامت ابراز می داشتند.۱۶ او از منادیان اعتلای مقام امام در سلسله مراتب آیین اسماعیلی بود و نظرش را درباره ی این موضوع، هنگام گفتار در مورد ضرورت تعلیم از امام مطرح کرده است.۱۷ اندیشه ها و تفسیرهای تازه ی حسن صباح و داعیان متقدم بر او در باب عقاید اسماعیلی سبب وضع و ظهور دعوتی نو شد. این دعوتِ به خصوص به نام حسن صباح شهرت یافت. وی نخستین بار به تبیین دقیق این دعوت برخاست و فصولی در مورد آن منتشر کرد؛۱۸ از این رو حسن صباح را بنیان گذار واقعی دعوت جدید اسماعیلی می دانند. آرا و اندیشه های حسن صباح و تأثیر آن در انسجام ذهنی نزاریان انعکاس گسترده ای در میان مورخان و ناظران سنی داشت و آنان دعوت او را نو و در برابر دعوت فاطمیان (الدعوه القدیمه) می دانستند و آن را «الدعوه الجدیده» نام نهادند.۱۹

بنابر گزارش های تاریخی، حسن صباح پس از بازگشت از مصر و پیش از دست یابی بر الموت – در فاصله ی سال های ۴۷۳-۴۸۳ قمری برخی از آموزه های اصلی دعوت جدید را در جریان نشر دعوت به کار گرفت و همانها هم، عامل نفوذ و تأثیر سخنان وی بر یاران تازه ی وی بود. از جمله این آموزه ها تأکید و پافشاری حسن بر لزوم تعلیم از امام بود و این که امام اسماعیلی تنها آموزگار واقعی و شایسته است.۲۰ معرفی جایگاه رفیع امام در نظام هستی و ضرورت انحصار تعلیم به وی، مهم ترین بخش آموزش های حسن بود؛۲۱ افزون بر این آموزه های عقیدتی، جذابیت گفتارهای حسن در طعن وی بر سلجوقیان بود. او از سلجوقیان ترک نژاد نفرت نداشت، ولی شیوه ی حکومت آنان را ناپسند می دانست؛ از این رو، در تعالیمش آنان را طرد می کرد و نژاد ترکان را از جنس جن و پری می شمرد؛۲۲ ایرانیان که در آن روزگار از ترکان ستم بسیار می دیدند از این ظرافت ها و نکته گیری ها به وجد می آمدند و دعوت حسن صباح را بسیار خوشایند و موافق طبع و میل درونی خویش می یافتند. چهار فصلِ حسن صباح، بیانیه ی دعوت جدید

چنان که گذشت، اعتقاد به تعلیم (از امام) از عقاید اساسی و بنیادی نزاریان نخستین بود؛ اما با توجه به این که نیاز به تعلیم از اشخاص برگزیده در میان اسماعیلیان از آغاز وجود داشت، این پرسش مطرح می گردد که نظریه نزاریان شامل چه پدیده ی تازه ای بود و چه تغییری ایجاد کرده بود؟

پاسخ این پرسش بر این فرض استوار است که دعوت جدید حسن صباح، در واقع، تنظیم مجدد و تفسیر جدیدی از یک اندیشه ی کهن شیعی بود. این تعبیر تازه از اصل تعلیم، به کامل ترین و پرورده ترین وجه، به قلم حسن صباح، در رساله ای کلامی به نام چهار فصل، به زبان فارسی ارائه شده بود که اکنون در دست نیست، اما معاصر وی، عبدالکریم شهرستانی (ت ۵۴۸ ق)، خلاصه ای از این اثر را به عربی در کتاب الملل و النحل خویش که تنها چهار سال پس از مرگ حسن صباح تألیف شده گزارش کرده است.۲۳ این خلاصه کامل تر و مشروح تر از گزارش هایی است که مورخان ایرانی، چون جوینی و رشیدالدین فضل اللَّه ارائه کرده اند.۲۴ منبع اصلی پژوهش حاضر در باب آرای حسن و دعوت جدید نیز مبتنی بر گزارش مستوفی و منظم شهرستانی است؛ با این همه، از گزارش های جوینی و مؤلفان دیگر، به رغم اختصار آنها، نیز بهره گرفته شده است.

جوینی در گزارش کوتاه و روشن خویش نوآوری حسن صباح را چنین آورده است:

تغییر او آن بدعت را که بعد از او همان طایفه آن را دعوت جدیده خواندند چنان بود که… حسن صباح، به کلی درِ تعلیم و تعلم دربست و گفت: خداشناسی به عقل و نظر نیست به تعلیم امام است؛ چه اکثر خلق عالم عقلااند و هر کس را در راه دین نظریست. اگر در خداشناسی نظر عقل کافی بودی، اهل هیچ مذهب را بر غیر خود اعتراض نرسیدی و همگنان متساوی بودندی، چه همه کس به نظر عقل متدین اند. چون سبیل اعتراض و انکار مفتوح است و بعضی را به تقلید بعضی احتیاج است، این خود مذهب تعلیم است که عقل کافی نیست و امامی باید تا در هر دور مردم به تعلیم او متعلم و متدین باشند.۲۵

حسن صباح – چنان که شهرستانی بیان داشته است – عقیده ی شیعیان در باب تعلیم را در چهار فصل به عبارت درآورد. هدف نگاشتن این فصول، که صورت انتقاد از نظریه ی شیعیان پیشین در باب عقیده به تعلیم را دارد، اثبات این رأی است که تنها امام اسماعیلی می تواند آن معلم محق و راستین بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله باشد. شاید از همین روست که به نقل شهرستانی و جوینی، حسن این فصول را «الزام» نام نهاد.۲۶ این فصل ها به اختصار حاوی این مطالب است:

در نخستین قضیه، حسن بر عدم کفایت عقل به تنهایی در فهم و درک حقایق دینی تصریح و تأکید می کند. جوینی به تکیه ی کلام حسن در این قضیه اشاره کرده، می گوید:

دقیق ترین آن الفاظ و معانی یکی آن است که از معترضان مذهب خود سؤال می کرد که خرد بس یا نه بس؛ یعنی اگر خرد در خداشناسی کافی است، هر کس که خردی دارد معترض را برو انکار نمی رسد و اگر معترض می گوید: خرد کافی نیست، با نظر عقل بهم هر آینه معلمی باید. این مذهب اوست.۲۷

و غرض وی رد عقیده ی فلاسفه است؛ چون آنان تنها بر عقل تکیه می کنند. دیگر شیعیان و اهل سنت با وی در این نظریه (عدم کفایت عقل و ضرورت وجود معلم) اتفاق دارند.۲۸

در قضیه ی دوم، حسن نظریه ی اهل سنت را درباره ی صحت اتخاذ علم دین از علما و فقهای متعدد نفی می کند و گوید:

چون احتیاج به معلم، ثابت شد، یا هر معلمی به اطلاق صلاحیت تعلیم دارد یا از معلمی صادق ناگزیر است؟ کسی که قائل به صلاحیت هر معلمی باشد، او را نرسد که دیگران را انکار کند و اگر کسی ترجیح نهد و معلم خصم را انکار کند، هر آینه پذیرفته است که به ناچار معلمی صادق و معتمد بایست.۲۹

حسن و دیگر شیعیان در اینجا اتفاق نظر دارند که تنها یک معلمِ مؤید از جانب خداوند می تواند باشد و آن، امام صادق در هر زمان و دوره است؛ بنابراین اهل سنت نیز بر خطا هستند.

در قضیه ی سوم، حسن نظریه ی مرسوم شیعه را در باب تعیین امام زیر سؤال می برد. به گفته ی او، حال که نیاز به معلمی صادق ثابت شد، آیا نباید نخست وی را شناخت؟ برای شناخت یگانه معلم صادق در هر دوره، باید صداقت و مرجعیت او اثبات پذیرد.۳۰ با این استدلال، شیعیان نیز مانند اهل سنت و فیلسوفان در تنگنا می افتند.

حسن در قضی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.