پاورپوینت کامل جامعه ی ایرانی در مواجهه با اعرابِ مسلمان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جامعه ی ایرانی در مواجهه با اعرابِ مسلمان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جامعه ی ایرانی در مواجهه با اعرابِ مسلمان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جامعه ی ایرانی در مواجهه با اعرابِ مسلمان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

اوضاع و احوال ایران در قرون نخستین هجری متأثر از ورود اعراب مسلمان به ایران و حاصل مواجهه دو نظام اجتماعی و دو فرهنگ و آیین متفاوت بود. فرهنگ و تمدن ایرانی – اسلامی که محققان ظهور و پیدایش آن را از آغاز قرن سوم هجری به بعد در نظر می گیرند، برآیند حداقل دو قرن مواجهه و ارزیابی دو نظام فرهنگی ایرانی و اسلامی با یکدیگر است که سرانجام به وحدت و همسازی آن دو در نظامی جدید منتج شد. هر چند اصول اساسی این تمدن جدید از اسلام نشأت می گرفت، اما به واسطه دیدگاه جهان شمول اسلام، عناصر و اجزاءِ سازنده آن اغلب خاستگاهی ایرانی داشتند که از سوی دیانت جدید تأیید شده بود. مهم ترین مسأله این دو قرن – که از آن به دوره انتقال (گذر) یاد می شود – فرایند تغییر کیش هر یک از طبقات اجتماعی است. از این رو مقاله ی حاضر به منظور دستیابی به شناختی بهتر و فراگیر از چگونگی پیدایش و نشو و نمای فرهنگ و تمدن اسلامی در ایران به بررسی اولین واکنش های جامعه ایرانی در مواجهه با اسلام و اعراب می پردازد.

مقدمه

تاریخ ایران در اوایل دوره ی اسلامی، یکی از مقاطع سرنوشت ساز این مرزوبوم است. این مقطع زمانی به واسطه ی ماندگارترین تأثیرات (پذیرش دیانت جدید) در تاریخ ایران از حساسیت ویژه ای برخوردار است. در واقع جامعه ایرانی در این دوره با بخشی از میراث باستانی اش ترک پیوند کرد. شکل گذشته ی جامعه ی ایرانی که حدود هزار سال از وحدت نسبی برخوردار بود، به تدریج تغییر یافت و چهره ای تقریباً متفاوت با گذشته پیدا کرد. ورود اسلام و اعراب به ایران، در ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حتی اقتصادی، تأثیرات محسوسی از خود به جای گذاشت که مدت ها – و در بعضی موارد تا عصر حاضر – مسیر تاریخ ایران را به سوی دیگر سوق داد. به عبارت دیگر این دوره، یکی از معدود دوره های انتقالی در سیر تاریخ ایران است: انتقال از عهد باستانی به دوره ی اسلامی. هر چند این دو مقطع به طور کامل از یکدیگر قابل تفکیک نیست، اما پس از دو قرن کشمکش و تلاقی فرهنگی، از اوایل قرن سوم هجری به بعد، شاهد ظهور فرهنگ ترکیبی و مشترک ایرانی – اسلامی هستیم.

جامعه ی ایرانی از پس حیرت اولیه ناشی از سقوط نظام قبلی – که یکی از نتایج آن دگرگونی فرهنگی ناشی از ورود و رسوخ عناصر جدید بود – بار دیگر طی یک فراگرد توانست با جهت دادن به نیروهای موجود خود از تضاد آنها جلوگیری کند. این جامعه به علت برخورداری از انعطاف ویژه توانست پس از دو قرن سیادت عناصر غیر ایرانی، هم چنان موجودیت خویش را حفظ کرده و از شدت یافتن تزلزل ناشی از عدم همبستگی میان عناصر فرهنگی در جامعه جلوگیری کند. با گذشت زمان، ایرانیان از طریق تطبیق خود با ارزش ها و هنجارهای جدید اجتماعی، که منبعث از دین مبین اسلام بود، تشکل و تمامیت خود را به عنوان یک قوم حفظ کردند و با رسیدن به تعادلی نوین از طریق ادغام پذیری اجتماعی ۲)integration social( و تداخل گروه های گوناگون، به نوعی از سازش اجتماعی و هویت نسبتاً جدید دست یافتند. البته این بار نیز عنصر دین به عنوان یکی از مهم ترین مظاهر تجلی وحدت ظاهر شد؛ «وحدتی که از دوره هخامنشیان و اسکندر مقدونی به بعد، منطقه از آن برخوردار نشده بود.»۳ دین تازه به مثابه پدیده ای خودی تلقی شد و به تدریج از تلاقی فرهنگی ۴)acculturation( بین فرهنگ ایرانی و اسلامی و هم سویی آنها، نوعی وحدت و همسانی میان عناصر این دو فرهنگ به منصه ی ظهور رسید و به عبارتی، فرهنگ سومی پدیدار شد که از قرن سوم به بعد به بار نشست.

در دو قرن اول هجری، چنین به نظر می رسید که جامعه ایرانی به علت پذیرش امواج تفکر اسلامی و دوری از برخی عناصر فرهنگی گذشته، از یک سو و کسب نکردن هویت فرهنگی جدید، علی رغم افزایش تعداد نومسلمانان ایرانی، از سوی دیگر، دچار از هم پاشیدگی اجتماعی شده است. به عبارت بهتر، از آن جا که جامعه ایرانی پس از سقوط ساسانیان هنوز شکل جدیدی نیافته و دچار «بی شکلی فرهنگی»۵ بود، با وجود آن که جزئی از قلمرو جهان اسلام تلقی می شد، به عنوان یک جامعه ی اسلامی برخوردار از فرهنگ اسلامی به شمار نمی آمد.۶

از آن جا که ریشه و منشأ پیدایش فرهنگ و تمدن اسلامی – ایرانی به چگونگی پذیرش دیانت جدید از سوی ایرانیان باز می گردد، در ادامه ی بحث، به بخشی از این موضوع که به اولین واکنش های طبقات مختلف جامعه ی ایرانی در مواجهه با اسلام و اعراب اختصاص دارد، می پردازیم. ***

فارغ از ابهام هایی که درباره نظام طبقات اجتماعی ایران – از جمله در دوره ی ساسانی – وجود دارد، همان گونه که کریستین سن نیز متذکر شده، اصولاً ترتیب مقامات و طبقات در این دوره موضوعی بسیار پیچیده و تاریک است ۷ که به ویژه حمله ی اعراب مسلمان و فروپاشی بسیاری از زیر ساخت های جامعه از یک سو و اشتباهات مورخان مسلمان در شناخت واقعیت و ماهیت مناصب و عناوین بزرگان ایرانی از سوی دیگر، آن را بیش از پیش غامض ساخته است. با توجه به این که – حداقل در ابتدا در جامعه ی مسلمانان عرب، بر خلاف نظام ساسانی، قشربندی مشخص با مرزهایی روشن برای جداسازی افراد از یکدیگر وجود نداشت و در برخی مواقع حتی تفکیک آزاد (حر) از بنده (عبد) در میان آنها مشکل می نمود،۸ اعراب در تشخیص صحیح طبقات اجتماعی ساسانی دچار اشتباهاتی شدند که در گزارش راویان فتوحات نیز دیده می شود. مثلاً در دوره اسلامی اغلب به همه ی بزرگان ایرانی «دهقان» می گفتند و احیاناً پادشاه و مرزبان یک شهر را هم به نام دهقان می خواندند.۹

هر چند سرانجام نتیجه ی برخورد دو نظام اجتماعی ایران و اسلام، به وحدت و همسازی انجامید، اما طرح نظرات کلی مبنی بر این که «فتوحات خیره کننده ی اعراب در ایران ناشی از استقبال عامه ی مردم از مهاجمان بوده است»،۱۰ نباید ما را از جزئیات واکنش هر یک از گروه های مختلف جامعه در مواجهه با اعراب مسلمان غافل سازد. البته دشوار نبودن دستیابی به برخی فتوحات، می تواند نتیجه بعضی همدلی های ایرانیان با فاتحان مسلمان باشد که خود تا حدی ناشی از این امر بود که اصولاً در ایران به واسطه قدرت مافوق طبقاتی دولت، طبقات اجتماعی – صرف نظر از تضادها و اختلاف منافع درونی خود – از دولت بیگانه بودند یا به عبارت دیگر دولت را از خود نمی دانستند. از این رو به هنگام ضعف و تزلزل دولت، یا از آن فاصله می گرفتند یا آن را بی دفاع می گذاردند.۱۱ با وجود این به میزانِ نزدیک بودن هر یک از گروه های اجتماعی به مرکز قدرت یا دور بودنشان از آن و نیز با توجه به عوامل دیگر، انگیزه و نحوه ی برخورد هر یک از لایه های اجتماعی ایران با اعراب و اسلام تقریباً متفاوت از دیگری است. یزدگرد سوم، پادشاه ساسانی که از همان ابتدا با خشونت و تنفر هر چه تمام تر به درخواست مسلمانان مبنی بر قبول اسلام جواب منفی داده بود،۱۲ با هر شکستی که متوجه لشکریانش می شد، به اتفاق بستگان نزدیکش یک گام عقب می نشست و در انتظار پیروزی بر حریفان خود بود. شاهزادگان ساسانی حتی سال ها پس از سقوط این سلسله، هنوز در سر، هوای سلطنت از دست رفته را داشتند و مثلاً خسرو – از نوادگان یزدگرد – در سال ۱۱۰ قمری در حمله ترکان به ماوراء النهر، از جمله مهاجمان بود.۱۳ اسپهبدان، امرا و افراد برجسته ی ارتش ساسانی و نیز اشراف نزدیک به دربار سلطنتی عموماً در مقابل سپاه مسلمانان ایستادگی می کردند، زیرا موجودیتشان وابسته به حکومت ساسانی بود و راه دیگری برایشان متصور نبود. مقاومت شدید ساسانیان در اوایل فتوحات، بیش تر خواست این گروه بود تا آن جا که به روایت بلاذری نبردگاه مهران در نخیله «چنان از استخوان کشتگان آکنده شد که با زمین هم سطح گشته بود».۱۴ نمونه ی رستم فرخزاد، نادر بود. تردید وی در آغاز کردن جنگ ۱۵ – و اگر روایت یعقوبی صحت داشته باشد – تمایلش به اسلام ۱۶ بیش تر ناشی از شناخت صحیح او از امکانات و شرایط دو طرف بود تا تمایل قلبی او به مسلمانان. چنان که به روایت دینوری، رستم پس از مذاکره با مغیره بن شعبه آنچه را که با آن روبه رو شده بود بزرگ دانست.۱۷

پس از پیروزی اعراب مسلمان در نهاوند، دیگر شاهد نبردهای منظم میان ارتش ساسانی و سپاه مسلمانان نیستیم. پایداری بدان سان که در قادسیه و نهاوند دیده شد، در سایر نقاط از جمله خراسان هرگز تکرار نشد. با نابودی سپاه متشکل ساسانیان، مقاومت یکپارچه از میان رفت و از آن پس فقط بعضی از سرداران نظامی که در پی احراز مقام و موقعیت گذشته خود بودند، در برخی نقاط، مقاومت های بیهوده ای را علیه اعراب ترتیب دادند.۱۸ با این حال گروه هایی از سپاهیان ایران به سبب خستگی مفرط از جنگ های مداوم این دولت با همسایگانش، تماس نزدیکشان با جامعه ی نظامی مسلمانان و در نتیجه تأثیرپذیری شان از وعده های جذاب اسلام ۱۹ و نیز به امید حفظ موقعیت شغلی خویش به سپاه اسلام پیوستند و اسلام آوردند. این ها جزء اولین گروه های ایرانی بودند که به دعوت آیین نو پاسخ مثبت دادند. مدارک روشنی در دست است که گاه دسته هایی از افرادِ نه چندان برجسته سپاه ساسانی به مسلمانان پیوسته اند، چنان که یک سپاه چهار هزار نفری از لشکر رستم فرخزاد پس از شکست وی در قادسیه گفتند: «ما چون دیگر مجوسان نه ایم. ما را پناهگاهی نیست و اینان ارج ما نشناسند. رأی صواب آن است که به آیین تازیان درآییم و بدیشان عزیز گردیم».۲۰ اینان به این نتیجه دست یافته بودند که: «برادران ما که از آغازِ کار به مسلمانی گرویدند بهتر و صائب تر از ما بودند».۲۱ بر اساس این روایت، این گروه پس از اسلام آوردن، در جنگ مداین و جلولا مسلمانان را یاری کردند.

اصولاً استفاده و به کارگیری نیروهای بومی، از جمله روش های نظامی مسلمانان بود. عُمَر به عاملان مرزها نوشته بود، کسانی از «اساوره» پارسی را که به کارشان حاجت است به کمک گیرند و جزیه از آن ها بردارند.۲۲ بر طبق همین سیاست، بخشی از سپاهیان ایرانی از همان آغاز به خدمت مسلمانان درآمدند و ایشان را در ادامه فتوحات یاری کردند؛ چنان که از سپاه پنج هزار نفری «احنف» در خراسان، یک هزار نفر از پارسیان نومسلمان بودند.۲۳ این جماعت که کوچک ترین نشانی از همبستگی با دولت قبلی در آنها مشاهده نمی شد و با سقوط ساسانیان، منابع درآمد خود را از دست رفته می دیدند، نقش شایان توجهی در راهنمایی مسلمانان برای فتح سایر نقاط ایفا کردند. از جمله سپاه «اسواران» که در ابتدا سپاهی متشکل از نژاد غیر ایرانی بود که یزدگرد آنها را از «سندیان» گرد هم آورد و سپس انبوهی ایرانی نیز به آنان پیوست، همگی طی شرایطی که جزئیاتش را طبری و بلاذری ذکر کرده اند، اسلام آوردند و در محاصره ی شوشتر با ابوموسی اشعری همراه شدند.۲۴ مدافعان شهر قزوین نیز مانند «اسواران» بصره، اسلام آوردند، یعنی شرط کردند به هر کس که خواهند، بپیوندند. پس به کوفه رفتند و در آن جا حلیف «زهره بن خویه» شدند. این گروه همان هایی هستند که بعدها «حمراء دیلم» نام گرفتند.۲۵

با حذف خانواده ساسانی و امرای برجسته نظامی، در ابتدا – به ویژه در دوره خلفای راشدین – ساختار اجتماعی ایران تغییر چندانی نیافت و هر یک از طبقات جامعه به تناسب جایگاه و موقعیت اجتماعی، به نوعی خود را با شرایط جدید منطبق کرد. به این ترتیب در ابتدا در زندگانی و نهادهای اجتماعی مردم، دگرگونی عمیقی پدید نیامد و هر چند مدینه و دمشق به جای تیسفون، پایتخت رسمی کشور شدند، ولی هم چنان زورمندان بومی و محلی بر ایران فرمان می راندند، چنان که در روزگار ساسانیان نیز چنین بود. برخی از این حکام – اعم از مرزبانان و دهقانان – گرچه در ابتدا به تنهایی یا در کنار امرای نظامی، به رویارویی با سپاه اعراب مسلمان پرداختند و در این راه کشته شدند یا به اسارت رفتند،۲۶ اما به زودی به دلیل نبود حکومت مرکزی و اتکا بر درآمدهای ارضی، ناگزیر از سازش با مسلمانان شدند.۲۷ حتی حکام محلی منطقه سواد، پیش از این و در ابتدای تهاجمات مرزی اعراب، یزدگرد را تهدید کرده بودند که اگر به حفظ منافع آنها در مقابل مسلمانان اهتمام نورزد تسلیم مسلمانان خواهند شد.۲۸ در نواحی شرقی ایران همچون خراسان، حکام و اشراف محلی، به ویژه دهقانان، به دلیل نداشتن انگیزه مقاومت و نیز حفظ جایگاه اجتماعی و امتیازهای شخصی و نیز نیازشان به اعراب برای متوقف ساختن حملات اقوام ترک، خیلی زود راه مسالمت با مسلمانان را در پیش گرفتند و حتی برای تسلیم مناطق تحت نفوذ خود به ایشان پیشقدم شدند. برای مثال مرزبان توس در سال ۲۹ هجری به والی بصره و کوفه نامه نوشت و آن دو را به خراسان فرا خواند.۲۹ هر چند سازش بزرگان خراسان با اعراب مسلمان، طبق ضوابط و شرایط مسلمانان انجام می گرفت، اما موجب شد، ایشان نسبت به هم ردیفان خود در غرب ایران، آسیب کم تری ببینند. این گروه اجتماعی نیز دلبستگی چندانی به ساسانیان نداشتند و حتی حاضر نشدند شاه فراری ایران را پناه دهند۳۰ و سرانجام او را به قتل رساندند.۳۱ آنها در آخرین روزهای حکومت ساسانیان از چنان موقعیت و نفوذ فراوانی برخوردار بودند که سقوط ساسانیان در آغاز برای اتباع ایشان محسوس نبود۳۲ تا آن جایی که برخی محققان روحیه تجزیه طلبی امرای محلی را از جمله علل سقوط دولت ساسانی شمرده اند.۳۳ این گروه بیش تر به حفظ مال و پایگاه خویش می اندیشیدند تا دفاع از شاه ساسانی و سقوط کشور. از این رو، مقتضی دیدند که خراج گزار اعراب شوند و در برخی موارد به دین جدید درآیند و پایگاه پیشین خود را در منطقه حفظ کنند. بر اساس سکه های به جا مانده ی یکی از حکام محلی ناحیه آذربایجان در اواخر قرن اول هجری معلوم می شود که چگونه – به احتمال – یک حاکم محلی، دین عوض کرده و در منصب خود باقی مانده است.۳۴ با ضربه خوردن و فرومالیده شدن اشراف بزرگِ وابسته به دربار ساسانی، طبقات متوسط اشراف که به طور عمده از دهقانان ۳۵ و مرزبانان ۳۶ و بقایای خاندان های کهن بودند، موقعیت بهتر و جایگاه برجسته تری یافتند، به نحوی که حتی اصطخری در قرن چهارم هجری از بقای خاندان های کهن، با نام اهل البیوتات (واسپوهران در فارس) یاد می کند.۳۷ نیاز دو جانبه ی اعراب مسلمان و فرماندهان محلی – چون مرزبانان و دهقانان – موجب نزدیکی هرچه بیش تر آنها به یکدیگر می شد.

اعراب مسلمان هنگام فتوحات خود با مرزبانان بسیاری روبه رو شدند که بر ولایات داخلی فرمانروایی می کردند، ولی سرانجام راه مسالمت و سازش پیش گرفتند و مهم تر آن که علیه رقبای منطقه خود به کمک اعراب شتافتند.۳۸ حتی پیش از این در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله نیز مرزبان بحرین و جمعی از هم کیشان وی، اسلام را بر آیین زرتشتی ترجیح داده، مسلمان شده بودند.۳۹

دهقانان که در گذشته عهده دار جمع و جبایت خراج و «به منزله ی چرخ های ضروری دولت بودند»۴۰ و از میزان درآمد منطقه ی خود بهتر از هر کس اطلاع داشتند، به طور عمده در دوره اقتدار اعراب مسلمان بر مناصب خود ابقا شدند و به صورت ممیزان و تحصیل داران مالیاتی نظام جدید درآمدند و در مواردی به منظور خوش خدمتی نزد مسلمانان حتی به جاسوسی برای ایشان دست زدند.۴۱ موقعیت سیاسی اجتماعی دهقانان در نظام جدید تا بدان پایه بود که گاه سران قبایل عرب در اعتراض به جایگاه برجسته دهقانان، از حکام عرب انتقاد می کردند.۴۲

گرایش به اسلام در جامعه ایرانی نیز در ابتدا از سوی این طبقات بیشتر می نمود. بلاذری در موارد متعدد، اسلام آوردن دهقانان را به ویژه در ناحیه «سواد» ذکر می کند.۴۳ این نکته از این نظر حایز اهمیت است که منطقه ی «سواد» از نظر مکانی و زمانی، شاهد اولین رویارویی های مسلمانان و ایرانیان بوده است. با این حال نمی توان با نظرهای کلی از این دست موافق بود که: «همواره نجبای متنفذ ایرانی، رهبران، اشراف و اعیان بودند که به عنوان یک اقدام احتیاطی، به مذهب فاتحان می گرویدند»؛۴۴ زیرا این دیدگاه درباره ی تمام مناطق به طور یکسان صدق نمی کرد. هر قسمت از قلمرو ایرانی نشین، متناسب با شرایط و اوضاع و احوال خود، واکنش متفاوتی در مقابل اسلام نشان داده است. برای مثال در حالی که در برخی نقاط از جمله ماوراءالنهر، رعایا به واسطه معاف شدن از جزیه، گروه گروه مسلمان می شدند و این امر مخالفت امرای محلی را در پی داشت،۴۵ در مناطقی دیگر همچون سواد و خراسان، دهقانان، پیشگامان تغییر کیش بودند. در واقع اینان نخستین کسانی بودند که بیش از هر کس متوجه این موضوع شدند که در پرتو پذیرش دین اسلام می توانند تسلط خود را بر رعایای زمین های تحت حاکمیت خود اعمال کنند، و به این ترتیب به اتفاق اشراف عرب، طبقه جدیدی از اشرافیت را در ایران به وجود آوردند.

همان گونه که پیش تر نیز اشاره شد، موارد متعددی از اسلام آوردن دهقانان نواحی غربی و مرکزی ایران در همان ابتدای فتوحات اعراب به چشم می خورد. در خراسان و مناطق مرکزی ایران علاوه بر این که اغلب فتوحات به شکل صلح آمیز و در مواردی حتی به درخواست دهقانان و حکام محلی بوده است، پذیرش اسلام نیز سهل تر و سریع تر و در ابتدای امر بیش تر از سوی دهقانان و اشراف محلی صورت گرفته است. اسلام آوردن دهقانان که می توانست انگیزه های متفاوتی اعم از حفظ موقعیت اجتماعی و نیز پرهیز از خفت پرداخت جزیه داشته باشد، اغلب به پیشنهاد خود آنها انجام پذیرفته است. مثلاً در اصفهان عده ای از اشراف سر تسلیم فرود آوردند و خراج گزار شدند. سپس از پرداخت جزیه سر باز زدند و اسلام آوردند.۴۶ مرزبانان و دهقانان که در دوره ساسانی از پرداخت جزیه معاف بودند، ادای آن را به قوم عرب، نوعی تحقیر و کسر شأن اجتماعی خود می دانستند و این از جمله عواملی بود که این بخش اجتماعی را در گرایش به اسلام ترغیب می کرد.

طبیعی است که اسلام آوردن بزرگان هم چنین می توانست محرک نیرومندی در «گروش» عامه ی مردم، به ویژه رعایا، به اسلام باشد. در این میان کشاورزان جزء آخرین گروه های اجتماعی بودند که با اعراب مسلمان تماس برقرار کردند، زیرا امور آنها از طریق دهقانان (اربابان زمین) رتق و فتق می شد و به همین خاطر مدارکی دال بر تغییر کیش آنها در اوایل فتوحات و بخصوص در ناحیه سواد موجود نیست. اما به نظر می رسد حتی این عده نیز، علی رغم تعصب مذهبی شان که از عوارض زندگی بسته ی روستایی بود، تا حدی به واسطه ی سرکوب جنبش مزدکی و دست نیافتن به آرزوهای دیرینه از یک سو و امید به دستیابی به وضعی بهتر از سوی دیگر، به مسلمانان خوشامد گفته اند،۴۷ به ویژه که ایشان به واسطه ی عدم شرکت در جنگ ها علیه اعراب، به دستور ابوبکر به حال خویش ماندند و در پناه مسلمانان قرار گرفتند.۴۸ «فیلیپ حتی» استقبال کشاورزان آرامی ناحیه عراق را از جنگجویان مسلمان یکی از عوامل موفقیت ایشان برمی شمرد.۴۹ «بولت» نیز در میان بخش های مختلف اجتماعی ایرانی، دو گروه را که بیش از همه در دوره ی امویان تمایل به گروش به اسلام داشتند، اسیران جنگی و افرادی از پایین ترین طبقات جامعه می داند که مانند رعایای نگون بخت در اراضی کشاورزی به کار مشغول بودند،۵۰ به خصوص که برای این بخش اجتماعی عامل نیرومندی همچون معافیت از جزیه نیز در تغییر کیش بسیار مؤثر بود. اما امرا و نجبای محلی به ویژه در ماوراءالنهر، علی رغم همکاری با امویان، خواهان گروش طبقات پایین به اسلام نبودند، زیرا علاوه بر کسر درآمد – که به هر حال امرا پاسخگوی آن بودند – موقعیت اجتماعی شان نیز متزلزل می شد. «دهقانان ماوراءالنهر، در حفظ سازمان اشرافی ذی نفع بودند و بدین سبب نمی توانستند در برابر رواج و انتشار دین نو که در آن زمان هنوز جنبه ی دموکرات منشانه ی خود را از دست نداده بود بی اعتنا باشند».۵۱ به همین دلیل تأکید بر اخذ مجدد جزیه از نومسلمانان و حتی ممانعت از اسلام آوردن فرودستان در این ناحیه، بیش تر از سوی این طبقه مطرح می شد تا اعراب.۵۲ به مرور اشراف ایرانی و عرب در خراسان و ماوراءالنهر جبهه ی واحدی را علیه نومسلمانان و اهل ذمه و تحرکات عدالت خواهانه – که داعیه ی برابری مسلمانان اعم از عرب و عجم را مطرح می ساخت – تشکیل دادند. به نظر می رسد غیر از کاهش مالیات، عامل دیگری که امرای محلی را ب

ه مخالفت با نشر اسلام وامی داشت، منافع سیاسی و تمایل به حفظ و ادامه نفوذ خود بود که طبعاً با توسعه و گسترش اسلام در مخاطره می افتاد.۵۳

بخشی دیگر از گروه های نسبتاً متنفذ جامعه ی ایرانی را دبیران و مستوفیان تشکیل می دادند که با اصلاحات انوشیروان و متمرکز شدن هسته ی اصلی امور در دربار و رشد دیوان سالاری اهمیتی بیش از پیش یافتند و با سقوط ساسانیان و فرومالیده شدن بزرگان و نیاز اعراب به ایشان برای رتق و فتق امور، تخصص و مهارت خود را در امور اداری در اختیار مسلمانان گذاردند و در نظام اداری جایگاه برجسته تری پیدا کردند. اگر چه هیچ گاه وجود این افراد به اندازه دهقانان ضروری نبود، اما به کارگیری اصول و شیوه های مالیاتی محلی توسط اعراب و این که حکومت خود را در بسیاری از موارد به شکل دولت ساسانی بنیان نهادند،۵۴ موجب شد ضرورت نیاز به دبیران و دیوانیان بومی هم چنان نیرومند باقی بماند تا آن جا که گزارش نظامی عروضی در قرن ششم هجری از وضع دبیرخانه عهد خود، به طور کلی قابل تطبیق با تکالیف و وظایف دبیران زمان ساسانیان است.۵۵ به این سبب در قرون اولیه هجری غالب رؤسای مهم سازمان اداری و نیز اکثر دبیران و مشاوران و کارمندان و مباشران و عمّال حکومت و بزرگان عرب، از موالی بود

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.