پاورپوینت کامل نازعه محمدبن حنفیه با عبداللَّه بن زبیر و ظهور خَشَبیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نازعه محمدبن حنفیه با عبداللَّه بن زبیر و ظهور خَشَبیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نازعه محمدبن حنفیه با عبداللَّه بن زبیر و ظهور خَشَبیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نازعه محمدبن حنفیه با عبداللَّه بن زبیر و ظهور خَشَبیه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

محمد بن حنفیه معروف به ابن حنفیه، فرزند امام علی علیه السلام و مادرش زنی به نام خوله ی حنفیه بود. پس از شهادت امام حسین علیه السلام جماعتی که عمدتاً جریان سیاسی رادیکال وغالی شیعه بودند، با مرگ یزید و در جنبش مختار، امامت او را در عراق ترویج کردند. جماعتی معروف به کیسانیه مولود این نظریه بود. این مسأله سبب دشمنی سرسختانه ی مدعی زبیری خلافت، یعنی عبداللَّه بن زبیر با ابن حنفیه شد؛ چرا که با ظهور مختار او ابن حنفیه را رقیب خود به شمار آورد.

در مقاله ی حاضری نحوه و زمینه های شکل گیری دشمنی عبداللَّه بن زبیر با ابن حنفیه، روابط و مواضع سیاسی ابن حنفیه و ظهور جماعت خشبیه در حمایت از ابن حنفیه مورد بررسی قرار می گیرد.

مقدمه

به دنبال مرگ یزید بن معاویه در محرم سال ۶۴ هجری خلافت امویان به شدت دچار تزلزل شد و ستیزه و کشمکش و جنگ های داخلی شدید میان مسلمانان بر سر تصدی مقام خلافت روی داد. این دوران را در واقع باید دوره ی فترت خلافت امویان به شمار آورد؛ زیرا قدرت امویان به پایین ترین حد خود رسیده و قلمرو آنها صرفاً به شام و بخش های کوچکی از جزیره محدود شده و در آن جا نیز میان خود امویان در نتیجه ی عصبیت های قبیله ای، کشاکش های سختی میان کلبی و قیسی و شمالی و جنوبی به وجود آمده بود. در این زمان چندین مدعی خلافت ظهور کردند و هر یک می کوشیدند با توسعه ی دامنه ی قلمرو خود زمینه های خلافت و سلطه ی سیاسی خود را فراهم آورند. در حجاز عبدالله بن زبیر به سوی خودش دعوت کرد؛ در کوفه شیعیان و توابین به جنبش درآمده و خون خواهی حسین علیه السلام را مطرح کردند و در صدد بودند که یکی از اهل بیت پیامبر را به خلافت برسانند؛ پس از سرکوب آنها، مختار بن ابی عبید ثقفی در میان شیعیان ظهور کرد و به سوی محمد بن حنفیه، فرزند امام علی علیه السلام دعوت کرد؛ خوارج نیز در نقاط مختلف به تکاپو افتادند و در هر جای بیرقی برافراشته شد، به طوری که در یک سال در مراسم حج، چهار بیرق جداگانه برافراشته شد؛ در شام، امویان مروان را برگزیدند، اما خلافت کوتاه مدت مروان مشکل آنها را حل نکرد و، در نهایت، پس از یک دوره ی کوتاه درگیری، عبدالملک بن مروان به عنوان ولیعهد او خلیفه شد. او با مشکلات بی شمار داخلی، تهدیدات رومی ها در مرزهای غربی، عصبیت های قبیله ای و مخالفان و رقبای جدی نظیر مختار و عبدالله بن زبیر و خوارج روبه رو بود. در حجاز نیز با آن که عبدالله بن زبیر، اکثر مناطق شرقی خلافت را تحت فرمان خود داشت، ظهور مختار در کوفه و دعوت او به سوی محمد بن حنفیه او را در شرایط دشواری قرار داد. مختار نمایندگان او را از کوفه بیرون کرد. این امر ابن زبیر را برآشفت و محمد بن حنفیه را که در این زمان در مکه ساکن بود تحت فشار قرار داد تا با او بیعت کند، ولی ابن حنفیه و هاشمیان، از جمله ابن عباس، از بیعت با او سر باز زدند. سیاست کلی هاشمیان در این زمان پرهیز از وارد شدن در درگیری های سیاسی بود، ولی ظهور مختار و دعوت به سوی ابن حنفیه شرایطی را برای آنها ایجاد کرد که باعث شد ابن زبیر نسبت به ابن حنفیه و هاشمیان سوءظن بیش تری بیابد و از آنها بخواهد که با او بیعت کنند؛ اما ابن حنفیه از این امر پرهیز کرد و هم چنان بر سیاست اعتزالی خود پای فشرد، تا این که ابن زبیر در سال ۷۳ هجری به دست حجاج بن یوسف، نماینده ی عبدالملک کشته شد و ابن حنفیه نیز پس از فروکش کردن منازعات سیاسی، با عبدالملک بن مروان بیعت کرد. منازعه ی محمد بن حنفیه و عبدالله بن زبیر، تأثیرات آن در تحولات حجاز و عراق و ظهور مباحث عقیدتی و سیاسی در میان هواداران و شیعیان محمد بن حنفیه از مباحثی است که در ادامه مورد بحث و بررسی قرار می دهیم. تهدید و حبس ابن حنفیه

ریشه های دشمنی و رقابت علویان و زبیریان، به زمان رقابت زبیر در شورای شش نفری عمر برای تصدی مقام خلافت باز می گردد. زبیر در این شورا به عنوان یک رقیب برای تصدی خلافت مطرح شده بود. او هر چند در دسته بندی درونی شوری به نفع علی علیه السلام کنار رفت، پس از شورشِ مردم بر عثمان و کشته شدن وی طبیعی بود که هم چون قبل، به تصدی مقام خلافت امیدوار باشد. اما پس از عثمان، مردم اعم از انصار و مهاجر عمدتاً بر علی علیه السلام اتفاق کردند و او را به خلافت برگزیدند. زبیر نیز از کسانی بود که با علی علیه السلام بیعت کرد، اما بلافاصله به همراه طلحه، که او نیز از نامزدهای قبلی مقام خلافت بود، به سوی مکه و از آن جا به سوی بصره رهسپار شد و جنگ جمل را رهبری کردند.۲ در این میان عبدالله بن زبیر نقش بسیار مؤثری در تشویق و هدایت پدرش بر عهده داشت و حتی در مواقع تردید او را به ادامه ی کار تشویق می کرد.۳ از همین زمان ها تمایلات ابن زبیر برای تصدی مقام خلافت پدیدار شد. او در جنگ یکی از فرماندهان مؤثر در سپاه جمل بود.۴ در همین گیرودار جنگ جمل بود که علی بن ابی طالب علیه السلام سخنانی درباره ی عبدالله بن زبیر گفت که نشان دهنده ی میزان دشمنی عبدالله بن زبیر با علی علیه السلام و فرزندان وی است: «مازال الزبیر منا اهل البیت حتی شب ابنه عبدالله».۵ عایشه که نسبت به علی علیه السلام و فرزندانش حسادت می ورزید، در جریان جنگ جمل به موقعیت خواهرزاده اش عبدالله بن زبیر کمک کرد و حتی امامت نماز را به دستور او به عبدالله بن زبیر سپردند.۶ ریشه های رقابت محمد بن حنفیه و عبدالله بن زبیر نیز در همین جنگ رقم خورد و شکل گرفت. ابن حنفیه در جنگ جمل در مقابل سپاهی قرار داشت که عبدالله بن زبیر و پدرش در رأس آن بودند و پرچم سپاه علی را بر دوش می کشید. عاقبت در این جنگ زبیر کشته و پسرش عبدالله شکست خورد و ابن حنفیه پیروزمندانه در کنار پدرش قرار داشت. حسادت های شخصی ابن زبیر نسبت به محمدبن حنفیه نیز در همین جنگ رقم خورد؛ زیرا از پهلوانی ها و قدرت و نیروی او در این جنگ بسیار صحبت می شد. گفته شده زمانی که از قدرت بازوی ابن حنفیه هنگام پاره کردن زره ای محکم که می خواست آن را به اندازه ی قامت امام علی بن ابیطالب علیه السلام درآورد سخن می رفت، عبدالله بن زبیر که خود را از پهلوانان عرب می دانست و در این مورد با ابن حنفیه رقابت می کرد،۷ چهره اش درهم می پیچید و از این تعریف و تمجید ناراحت می شد. به هر حال تمام سوابق عبدالله بن زبیر در دشمنی نسبت به خاندان علی علیه السلام و حسادتی که نسبت به شخص ابن حنفیه داشت بعداً بر رقابت های سیاسی با ابن حنفیه افزوده شد و این رقابت پس از شهادت امام حسین علیه السلام و دعوت مختار به خون خواهی او و اعلام نمایندگی و دعوت به سوی ابن حنفیه آشکار شد و بغض و عداوت شدیدی نسبت به هاشمیان و خاندان علی علیه السلام در او به وجود آورد.۸ محمد بن حنفیه در آغاز همین سخت گیری بود که برای پرهیز از وارد شدن در مسائل سیاسی به مکه آمد تا به قول خودش در حرم امن الهی پناه بجوید. سخت گیری و دشمنی ابن زبیر بر ابن حنفیه و بنی هاشم به خاطر تهدیداتی بود که از سوی مختار متوجه قلمرو او در عراق، فارس و حجاز شده بود؛ لذا بررسی چگونگی بروز و تشدید این دشمنی در رابطه با رفتار مختار قابل فهم است.

ابن زبیر، پس از به خلافت رسیدن یزید، ضمن امتناع از بیعت با یزید و پناهنده شدن به خانه ی کعبه، هم چون حسین بن علی علیه السلام یکی از مخالفان جدی یزید بود. او حسین علیه السلام را رقیب خود می دید و تا هنگامی که امام حسین علیه السلام زنده بود ادعای خود را به طور آشکار پی گیری نکرد؛ پس از شهادت امام حسین علیه السلام راه برای طرح ادعاهای سیاسی او هموار شد و با مرگ یزید کاملاً اوضاع را برای خویش مساعد دید؛ لذا در صدد برآمد تا با کسب بیعت از بزرگان قریش و بنی هاشم به آرزوی خویش جامه ی عمل بپوشاند، اما تلاشش برای جلب حمایت دو تن از بزرگان قریش، یعنی عبدالله بن عباس و محمد بن حنفیه و کسانی همچون مختار با ناکامی مواجه شد. وی ابتدا در پی جلب نظر هاشمیان برآمد، اما چون محمد بن حنفیه و ابن عباس به عنوان بزرگان بنی هاشم، حاضر به بیعت با وی نشدند او سیاست های شدیدتری علیه آنها اعمال کرد. این موضوع با ظهور یک مدعی جدید به نام مختار در کوفه نگرانی های عبدالله بن زبیر را بیش تر کرد؛ چرا که مختار به سوی اهل بیت دعوت می کرد و در میان خاندان علی علیه السلام خود را وزیر و امین اهل بیت و نماینده ی محمد بن حنفیه اعلام کرد. او بر کوفه مسلط شد و نمایندگان سیاسی ابن زبیر را از آن جا بیرون کرد؛ لذا ابن زبیر به محمد بن حنفیه به عنوان یک رقیب خطرناک برای خود می نگریست و به دنبال آن بود تا با اعمال فشار شدیدتری او را وادار به بیعت با خود نماید. برای او بیعت ابن عباس به عنوان بزرگ هاشمیان و نیز محمد بن حنفیه به عنوان یک رقیب – که طرف داران پر حرارتی در کسوت خون خواهی امام حسین علیه السلام پیدا کرده بود و شخصیت های زیرکی همانند مختار و ابراهیم بن اشتر به حمایت از او برخاسته بودند و رجال معروفی چون سعد بن مالک اشعری، ابوعبدالله جدلی، عامربن واثله کنانی ابوالطفیل و مثنی بن مخربه عبدی از او طرف داری می کردند – اهمیت اساسی داشت.

مختار، چنان که گفته شد، از رجال برجسته ی شیعه در کوفه بود که پس از ناکامی در کمک به مسلم بن عقیل به دست ابن زیاد گرفتار و با وساطت عبدالله بن عمر از زندان ابن زیاد رهایی یافت و به سوی مکه که ابن زبیر در آن جا بود رفت. وی ابتدا در تلاش بود که با ابن زبیر متحد شود. این تلاش ها برای اتحاد با ابن زبیر در سال ۶۲ هجری صورت گرفت ۹ ولی از آن جا که با او به توافق نرسید از بیعت با او خودداری کرد و برای مدتی به طایف رفت.۱۰ در این زمان هنوز ابن حنفیه به سوی مکه نیامده بود و در مدینه ساکن بود، ولی احتمالاً در بحبوحه ی لشکرکشی یزید به مدینه او این شهر را ترک کرد. از تاریخ دقیق حرکت ابن حنفیه از مدینه به مکه اخبار دقیقی در دست نیست و به احتمال زیاد او پس از قتل عام حره مدتی در مدینه بود. مختار نیز پس از قتل عام حره و ادامه ی لشکرکشی سپاه یزید به سوی مکه آمده و با ابن زبیر متحد شده و تحت شرایطی با او بیعت کرده بود.۱۱ اتحاد او با ابن زبیر در قبل از محرم سال ۶۴ هجری صورت گرفت و این امر می رساند که مختار از اواخر سال ۶۲ هجری تا آغاز سال ۶۴ هجری را در طائف گذرانده است. در محرم سال ۶۴ هجری او را در صف سپاهیان ابن زبیر در زمان محاصره ی مکه می بینیم و لذا او اندکی قبل از این با ابن زبیر متحد شده بود.

آن چنان که از اخبار وقایع مربوط به محاصره ی مکه به وسیله ی سپاه یزید برمی آید، مختار تا ماه ربیع الاول سال ۶۴ هجری در کنار ابن زبیر و علیه سپاه یزید می جنگید،۱۲ اما رفتار نامناسب ابن زبیر و کم توجهی او به مختار و نیز رویداد مرگ یزید در این سال باعث شد که مختار متوجه عراق شود، ولی قبل از این که به عراق رهسپار شود اخبار اوضاع عراق و شورش مردم آن جا و اجتماع شیعیان برگرد سلیمان بن صردخزاعی (رهبر توبه گران) را دریافت کرده بود، به همین منظور در رمضان این سال به سوی کوفه رفت و در آن جا به نام ابن حنفیه شروع به دعوت کرد.

شواهد و جزئیات دقیقی در مورد ارتباط مشخص مختار با ابن حنفیه قبل از ورودش به کوفه در دست نداریم. اما احتمالاً او قبل از ورود به کوفه با ابن حنفیه و امام علی بن حسین علیه السلام ارتباطاتی – که معلوم نیست به چه صورت بود – داشته است. دو احتمال درباره ی این ارتباط وجود دارد: احتمال نخست این که او در دوره ی اقامت کوتاه مدتش در طائف، با ابن حنفیه و امام علی بن حسین علیه السلام در ارتباط بوده و در آن موقع تأییدات خود را از ابن حنفیه به دست آورده است. دوم این که این ارتباط پس از جدایی از ابن زبیر و قبل از رفتن به کوفه بوده است؛ چرا که او پس از بازگشت از طائف مدتی در مکه اقامت و برای مدت کوتاهی با ابن زبیر همکاری کرده و با مرگ یزید از او جدا شده بود. در این زمان به احتمال، ضمن ارتباطات با ابن حنفیه و با اجازه ی او به سوی کوفه رفته و در آن جا به سوی او دعوت را آغاز کرده و به خون خواهی امام حسین علیه السلام اقدام نموده بود.

در باب فرض نخست باید سخت تردید کرد؛ زیرا قراین موجود و وقایع بعدی چنین ارتباطات و یا تأییداتی را ثابت نمی کند. با وجود این که مختار حدود یک سال از صحنه ی حوادث کنار کشیده و در زادگاهش در شهر طائف بود، از فعالیت ها و تلاش های او هیچ اطلاعی در دست نیست، ولی این احتمال وجود دارد که مختار در این دوره، برای فراهم آوردن مشروعیت قیام خود تلاش هایی انجام داده باشد و این تلاش ها می توانست در قالب ملاقات هایی با امام علی بن حسین علیه السلام و محمد بن حنفیه بوده باشد. اما اگر چنین فرضی را قبول کنیم و یا حتی اشارات و یا تأییداتی در این باره نیز در منابع بیابیم، باز نمی توانیم این فرض را تأیید کنیم که مختار با وجود چنین تلاش هایی توفیقی به دست آورده و یا نتیجه ی مثبتی عایدش شده باشد. بازگشت او از طایف به مکه و اتحادش با ابن زبیر – که نه علی بن حسین علیه السلام، نه محمد بن حنفیه و نه حتی ابن عباس حاضر به بیعت با او بودند – دلیلی بر این امر است که مختار در صورت در پیش گرفتن چنین سیاستی و به دست آوردن تأیید آنها برای قیام خود، نمی توانست به اتحاد و پیوند با ابن زبیر روی بیاورد؛ ولی از آن جا که او در پایان دوره ی اقامت یک ساله ی خود در طایف به سوی ابن زبیر آمده و با وساطت عباس بن سهل با ابن زبیر اتحاد کرده ۱۳ نشان می دهد که او تأییدی از امام علی بن حسین علیه السلام و ابن حنفیه به دست نیاورده بود؛ چرا که او در سال ۶۴ هجری پس از سپری شدن اقامت در طایف به مکه بازگشت و اتحاد خود را با ابن زبیر تحت شرایطی عملی ساخت و در صف متحدان او وارد شد و با سپاه یزید جنگید.۱۴

اما احتمال دوم با روند حوادث و وقایع هم خوانی بیش تری دارد؛ چرا که بر اساس اکثر منابع تاریخی، مختار قیام خود را به نام ابن حنفیه آغاز کرد. این امر می رساند که او پس از ناکامی های نخستین، پیش از آن که از ابن زبیر جدا و راهی کوفه گردد، با ابن حنفیه مجدداً ملاقات هایی داشت و یا مکاتباتی بین آنها صورت گرفت و موافقت هایی ضمنی در این باره کسب کرد و یا حداقل از سکوت ابن حنفیه رضایت او به خون خواهی حسین علیه السلام را استنباط کرد. روند طبیعی حوادث و جنبش مختار نشان می دهد که او بدون کسب چنین تأییدی حداقل به صورت ضمنی، نمی توانست در رأس جنبش خون خواهی حسین علیه السلام قرار گیرد و یا به سوی ابن حنفیه دعوت کند.

البته از آن جا که مختار قبل از پیوستن به ابن زبیر نیز در صدد خون خواهی امام حسین علیه السلام بود، باید هر دو احتمال بالا را به صورت دیگری بازسازی کرد و آن این که مختار از همان آغاز خروج از کوفه در زمان ابن زیاد، همان طور که گفته شد، قصد خون خواهی حسین علیه السلام را داشت و این موضوع را بر زبان آورده بود، ولی قصد داشت به وسیله ی اتحاد با ابن زبیر به نیت خود جامه ی عمل بپوشاند؛ البته در این مورد خواهان نقش برجسته ی خود و حتی اطاعت پذیری ابن زبیر از ایده و نظر خود بوده است؛۱۵ اما ابن زبیر نمی خواست حرکت خود را کاملاً در این جهت قرار دهد و مختار نتوانست درباره ی آنچه می خواست و پیش بینی می کرد با ابن زبیر به نتیجه برسد و برای همین منظور، بدون توافق از او جدا شد و مدتی به طائف رفت. در این دوره ی اقامت یک ساله در طائف که نزدیک مدینه، محل سکونت ابن حنفیه و امام علی بن حسین علیه السلام بود، او می بایست به عنوان یکی از شیعیان کوفی ملاقات هایی با علی بن حسین علیه السلام و یا محمد بن حنفیه صورت داده و قصد و نیت خود را به طور غیر مستقیم یا آشکار مطرح کرده باشد، ولی نه علی بن حسین علیه السلام و نه محمد بن حنفیه پس از حادثه ی کربلا دیگر چندان تمایلی به دخالت مستقیم در امور سیاسی نداشتند و پاسخ صریح و روشنی نیز به مختار ندادند. بر اساس برخی اخبار، علی بن حسین علیه السلام بعداً در پاسخ درخواست مختار، به خاطر پرهیز از این امر، به طرد وی پرداخت. البته در این مورد روایات متناقضی وجود دارد، اما واضح است که در این مرحله در صورت طرح هرگونه پیشنهادی به این دو نفر، پاسخی نگرفت؛ لذا مجدداً به مسأله اتحاد با ابن زبیر اندیشید و به مکه بازگشت و با ابن زبیر متحد شد. البته برای مختار با وجود این اتحاد، این راه همواره باز بود که در شرایط مناسبی دوباره اهداف خود را در پیش بگیرد؛ و این شرایط بعداً فراهم شد.

او پس از بازگشت به مکه با وساطت عباس بن سهل با ابن زبیر آشتی و تحت شرایطی با او بیعت کرد و در نبردی که بین سپاهیان یزید با عبدالله بن زبیر و پیروانش صورت گرفت، در کنار ابن زبیر و خوارج علیه سپاه یزید جنگید. آنچه او را از ابن زبیر جدا کرد، فرصت پیش آمده ی ناشی از مرگ یزید، بر هم خوردن نظم سیاسی عراق و فراهم آمدن شرایط مناسب برای از سرگیری موضوع خون خواهی امام حسین علیه السلام و ملاقات و گفت وگو با ابن حنفیه بود. این گفت وگو به صورت مخفی صورت گرفت؛ چرا که هم مختار و هم ابن حنفیه هر دو سخت تحت نظر ابن زبیر بودند. در این جا بود که مختار تأییداتی از ابن حنفیه گرفت، اما این تأییدات به صورت ضمنی صورت پذیرفت. در واقع، عدم قاطعیت ابن حنفیه در دادن جواب مثبت و یا منفی به مختار این فرصت را برای او فراهم ساخت که بلافاصله از ابن زبیر جدا و راهی کوفه شود. در این زمان مرگ یزید نیز شرایط را برای خارج شدن ابن حنفیه از عزلت کامل مهیا ساخت و وی با اظهار نظرهای خود در واقع نه تنها مختار، بلکه هر قیام انتقام جویانه ای را که بتواند داد اهل بیت را بستاند مورد تأیید قرار داد؛ اما همواره بر این امر تأکید کرد که از خون ریزی بیهوده در میان مسلمانان پرهیز دارد و این سخن البته به معنای پرهیز از تعقیب و یا کشتن قاتلان امام حسین علیه السلام نبود. در این زمان ابن زبیر نمایندگانی به کوفه فرستاد و بر آن جا مسلط شده بود. ورود مختار به کوفه در اواخر سال ۶۴ هجری و بنا به اخباری در ماه رمضان این سال بود و این درست زمانی بود که توابین برگرد سلیمان بن صرد اجتماع کرده و آماده ی خروج و نبرد با امویان بودند.۱۶ ورود او با تبلیغات به نام ابن حنفیه و خون خواهی حسین علیه السلام باعث شد که جمعی از شیعیان از سلیمان بن صرد جدا شوند و به مختار دل ببندند. به هر حال توابین از کوفه خارج شدند و در ربیع الاول سال ۶۵ هجری در عین الورده در مصاف با سپاهیان امویان تحت رهبری ابن زیاد قتل عام شدند و جز اندکی از آنان باقی نماند که به کوفه بازگشتند.۱۷

در این زمان، مختار که فعالیت هایش درکوفه تحت کنترل نمایندگان ابن زبیر بود، گرفتار و محبوس شد و زمانی که بقایای توابین بازگشتند، پیام تسلیتی از زندان برای آنان فرستاد و وآنان را به پیروزی و قیام وعده داد و با جماعتی از شیعیان از زندان مکاتبه می کرد و مژده می داد که به زودی آزاد خواهد شد. او برای تحقق منظور خود مخفیانه نامه ای به وسیله ی یکی ازمعتمدان خود برای عبدالله بن عمر نوشت تا برای بار دوم و این بار شفاعت او را نزد ابن زبیر بکند تا نمایندگانش در کوفه او را آزاد کنند. به هر حال با این عمل و با دادن تعهدات و سوگندهای مؤکد او را آزاد ساختند، ولی مختار پس از آزادی خود بی درنگ در پیش یارانش در تدارک قیام کوشید و سوگندها و تعهدات سپرده شده را با قبول فدیه قابل جبران دانست و در پی گیری اهداف خود نیز مصمم تر شد و با همراهی ده تن از مردان برجسته ی شیعه برای آماده کردن پیروان خود برای قیام اقدام کرد. اقدامات وی در کوفه و زمزمه هایش به نام دعوت به سوی ابن حنفیه،عبدالله بن زبیررا مجبور کردکه ابن حنفیه را تحت کنترل قرار دهد.در این زمان ابن حنیفه و ابن عباس از مدینه به سوی مکه آمده بودند. بر اساس اخبار تاریخی، او و ابن عباس برای پرهیز از فتنه و دور شدن از حوادث سیاسی به سوی مکه آمدند و به خانه ی خدا پناهنده شدند و این حادثه بعد از واقعه ی حره، یا حداقل هم زمان با آن اتفاق افتاد.۱۸ به نظر نمی رسد که ورود محمد بن حنفیه به مکه بلافاصله بعد از واقعه ی حره اتفاق افتاده باشد؛ چرا که در واقعه ی حره یکی از فرزندان او به نام جعفر بن محمد کشته شد۱۹ و طبعاً ابن حنفیه می بایست مدتی را در سوگ فرزندش در مدینه به سر ببرد؛ اما منابعی که در مورد بیعت دسته جمعی و اجباری مردم مدینه با یزید و از حوادث حره سخن رانده اند از ابن حنفیه نام نبرده اند، در حالی که فرزندان او، عبدالله و حسن، به همراه عموزاده ی خود، امام علی بن حسین علیه السلام در این زمان در مدینه بودند و هنگامی که مسلم بن عقبه، علی بن حسین علیه السلام را برای بیعت فراخواند – البته بر خلاف دیگران او را مجبور به بیعت نکرد و آزاد گذارد – از امام علیه السلام درباره ی دو جوانی که همراه او بودند پرسید، امام علیه السلام جواب داد که عموزادگانم عبدالله و حسن هستند. در این زمان هیچ نامی از ابن حنفیه به میان نیامد. گویا با وقوع حوادث و شورش مردم، او با احتیاط از حوادث کناره گرفت. در نهایت به نظر می رسد که او، مدتی پس از واقعه ی حره، مدینه را به سوی مکه ترک کرد. در این زمان بود که عراق با شنیدن این اخبار در ناآرامی فرو رفت؛ مختار نیز پس از شنیدن اخبار مرگ یزید و اوضاع ناآرام عراق به سوی عراق رفت و همه اعمال خود را به نام محمد بن حنفیه در کوفه انجام داد و بعد از قتل عامِ کشندگان حسین علیه السلام، چنان که گفته شد، سرهای آنان را به همراه اموال و هدایایی برای ابن حنفیه فرستاد. رفت و آمد شیعیانِ ابن حنفیه در مکه و اقدامات مختار به نام او در عراق، ابن زبیر را برآشفت؛ زیرا غلبه ی مختار بر کوفه و در نتیجه ی آن بر بخش عظیمی از حیطه ی فرمانروایی ابن زبیر، یعنی موصل، جزیره، حلوان، ارمنستان، آذربایجان، ری، ماهین، اصفهان و جبال و اعزام فرمانداران مختار بدان مناطق، ابن زبیر را سخت نگران ساخت و چون وی چنین دید در صدد برآمد تا از طریق محمد بن حنفیه، مختار بن ابی عبید را وادار به اطاعت از خود سازد. ابن زبیر پیروزی های مختار را مرهون استظهار و پشت گرمی به محمد بن حنفیه می دید؛ ل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.