پاورپوینت کامل نگاهی به کتاب «خلافت اموی» ۹۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگاهی به کتاب «خلافت اموی» ۹۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگاهی به کتاب «خلافت اموی» ۹۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگاهی به کتاب «خلافت اموی» ۹۷ اسلاید در PowerPoint :

>

«خلافت اموی» عنوان کتابی است از عبدالامیر عبددیکسون که با ترجمه گیتی شگری در سال ۱۳۸۱ توسط انتشارات طهوری روانه ی بازار کتاب گردیده است. این اثر، تحقیقی ژرف در زمینه ی تاریخ اسلام و یکی از پر آشوب ترین دوران آن؛ یعنی دوران حکومت عبدالملک مروان (خلافت ۶۵ – ۸۶ق) است و در مقایسه با بعضی آثاری که در زمینه ی تاریخ اسلام منتشر می شود، بسیار دقیق و عالمانه نگارش یافته است مقاله حاضر به معرفی و نقد کتاب فوق اختصاص دارد.

بخش اول: معرفی کتاب

این اثر اوضاع سیاسی دوران حکومت عبدالملک بن مروان (۶۵ – ۸۶ ق) را بررسی می کند و در شش فصل با موضوعات زیر تنظیم شده است:

فصل اول: سابقه ی سیاسی، اجتماعی و مذهبی عبدالملک؛

فصل دوم: مخالفت طرفداران امام علی علیه السلام در این دوره، یعنی شورش مختار بن ابی عبیده ثقفی، زمینه ها و پیامدهای آن؛

فصل سوم: عصبیت (نزاع های قبیله ای) در این دوره و سیاست های عبدالملک برای کنترل این پدیده؛

فصل چهارم: جنگ بین ابن زبیر و عبدالملک و علل حمایت مردم حجاز از ابن زبیر؛

فصل پنجم: بررسی شورش های ابن جارود، زنج، قیام اَزد در عمّان و شورش عبدالرحمن بن اشعث و علل این شورش ها؛

فصل ششم: جنبش خوارج در این دوره و رابطه ی بین شورش مُطرّف بن مغیره و جنبش شبیب بن یزید و خوارج.

نکته ی شایان ذکر این است که نویسنده قبل از فصل اول به بررسی منابع پرداخته است که خود، به یک معنا، بررسی منابع تاریخ اسلام است. وی درباره ی منابعِ بررسی این دوره می نویسد:

منابع ما برای دوره ی مورد نظر عبارت اند از: سالنامه ها، آثار ادبی، تاریخ های محلی، کتاب های جغرافی، آثار مذهبی، سکه ها و کتیبه (ص ۲۳ – ۲۴).

ناگفته نماند که سعی نویسنده بر ارائه ی اثری محققانه بوده است. دکتر حصوری در پیش گفتار خود بر ترجمه ی این اثر می نویسد:

نویسنده برای بررسی اوضاع سیاسی دوره ی عبدالملک بن مروان، تقریباً عمده ی آثار عربی، برخی از آثار فارس و بسیاری از کتاب های محققان غربی را که به زبان های انگلیسی، آلمانی و فرانسه بوده دیده و یادداشت های خود را از آنها گرد آورده است (ص ۹). بخش دوم: امتیازات

الف) هشداری مفید درباره ی منابع استفاده شده در تحقیق؛ نویسنده در بحث بررسی منابع، هشداری می دهد که لازم است همه ی کسانی که در زمینه ی تاریخ اسلام مطالعه می نمایند به آن توجه کنند. او چنین می نویسد:

چون بیش تر منابع موجود درباره ی دوره ی مورد نظر، از زمان عباسیان، دشمنان دیرینه ی امویان، به ما رسیده است، داوری درباره ی امویان را سخت دشوار می کند. به ندرت می توان روایتی تاریخی یافت که محصول دوره ی پس از افول قدرتی باشد و در عین حال با آن همدردی کرده باشد. (ص ۲۳).

ب) محدود نمودن قلمرو تحقیق؛ نویسنده، حوادث تاریخی سال های ۶۵ – ۸۶ قمری، آن هم ابعاد سیاسی این دوره را موضوع تحقیق خود قرار داده است؛ این در حالی است که بعضی نویسندگان، موضوعی بسیار کلی، مثل تاریخ امویان یا عباسیان را با تمام ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و… مورد پژوهش قرار می دهند.

ج) نقد گزارش های تاریخی و سنجش آنها؛ یکی از ویژگی های مهم این اثر نقدهای نویسنده بر گزارش های تاریخی و سنجش آنها و در نهایت داوری و ترجیح یکی از گزارش ها بر سایر گزارش هاست که در این جا به برخی از آنها اشاره می کنیم:

  1. چنین گفته شده است که عبدالملک مروان پیش از رسیدن به خلافت یک فرد کاملاً مذهبی بوده، ولی پس از به قدرت رسیدن دیگر چنین نبوده است. نویسنده چنین چیزی را قبول ندارد. مثلاً، در مورد محاصره ی مکه توسط سپاهیان او و به منجنیق بستن کعبه می نویسد:

در فرمان به حجّاج برای حمله به کعبه، مقصودش آن بخش از بنا بود که رقیبش ابن زبیر ساخته بود و در دوره ی زندگی پیامبر وجود نداشت و بنابراین بر طبق سنّت، مقدس نبود. مدرک تأیید این نظر که عبدالملک ساختمان اصلی را محترم می داشت، در روایتی از جغرافی دان سده ی چهارم، مقدسی آمده است (ص ۱۸۶).

در ادامه ی همین موضوع، ساختن قبه الصخره توسط عبدالملک را مطرح می کند که نقل کرده اند عبدالملک این کار را انجام داد تا مردم به جای زیارت کعبه مسجد الاقصی را زیارت کنند – چنان که یعقوبی نقل نموده است – و چون مردم از جلوگیری از اجرای تکلیف مذهبی خود شکایت می کردند، عبدالملک از حدیثی یاری جست که حج در مسجد الاقصی را، بر اساس روایتی از زهری، اجازه می داد. در این جا نویسنده چنین می نویسد:

بررسی انتقادی گویتاین نشان می دهد که گزارش یعقوبی، قابل اعتماد نیست و مورخان مسلمان سده ی سوم این امر را که عبدالملک می کوشید زایران را از مکه به اورشلیم برگرداند تأیید نمی کنند، به علاوه، چنان که ی. و. هیرشبرگ ثابت کرده است، حدیث های مربوط به اورشلیم، درزمان عبدالملک نشأت نگرفته، بلکه به زمان پیش تر برمی گردد؛ در دوره ای که باورها و افسانه های تقدس اورشلیم در میان مردم فلسطین و شام شایع بود، زهری که گفته می شود عبدالملک به استناد او از حدیث حج در اورشیلم کمک خواسته ظاهراً، در این زمان بسیار جوان و برای خلیفه یا ساکنان شام ناشناخته بوده است. این که ساختن قُبَهُ الصخره ظاهراً با انگیزه های مذهبی صورت گرفته با این واقعیت تأیید می شود که این بنا هم چون یکی از مهم ترین مکان های مقدس در اسلام پس از مکه و مدینه، حتی پس از پیروزی عبدالملک بر عبدالله بن زبیر باقی ماند و به همین سبب به نظر نمی آید که عبدالملک در اندیشه ی جانشین کردن اورشیلم به جای مکه بوده است.

تأثیر مذهب را در برخی از وجوه سیاست خارجی عبدالملک نیز می توان دید:

به محض این که خیالش از جانب کشورش آسوده شد، به سیاستی تجاوزکارانه در خارج روی کرد؛ کشمکش گذشته با روم شرقی را با اعلام جهاد با کفّار، تقریباً هر سال ادامه داد. بلاذری می گوید عبدالملک می خواست پسرانش هم، مانند خودش دل بسته ی قرآن و حدیث باشند. گزارش های دیگری از این قبیل نیز نشان می دهد که به خلاف تهمت هایی که منتقدانش به او می زنند، در دوران خلافت خود نه دل بستگی اش را به مطالعات مذهبی و مسائل الهی از دست داد و نه ارتباطش را با متألّهان و مردان متدین؛ هم چون مکاتبه اش با حسن بصری درباره ی مسائل دینی، چون جبر و اختیار (ص ۴۷-۴۹).

  1. مُبرّد می گوید: ابراهیم، فرزند مالک اشتر، پیش از پشتیبانی از مختار، نامه ای به ابن حنفیه (محمد حنفیه) نوشت و از او تأیید خواست و ابن حنفیه هم، مثل همیشه، پاسخ گنگی به او داد و ابراهیم آن را اجازه ی پیوستن به مختار قلمداد نمود.

نویسنده در نقد این گزارش چنین می نویسد:

پذیرفتن این گزارش به نظر دشوار می آید؛ زیرا در هیچ کدام از منابع کهن و نو تأیید نشده است؛ به علاوه، پاسخی که گفته می شود ابن حنفیه به ابراهیم نوشت، همانی است که به نمایندگان کوفه – هنگامی که به تحقیق در ادعای مختار برای تأیید نماینده شدن او آمده بودند – داد و این امر ما را به این فکر می اندازد که مُبرّد دو حادثه را در هم کرده است (ص ۷۱).

  1. کسانی که به مختار نظر خوشی ندارند نوشته اند که او شگردهایی را برای جلب قلوب مردم به کار می بست؛ از جمله دستور داده بود کرسی ای را حمل نمایند و این گونه جلوه داده شده بود که این کرسی علی علیه السلام است.

نویسنده در این باره چنین می نویسد:

دو روایت، اصل ماجرای این کرسی و مراسم آن را به ما باز می گویند: یکی از ابومخنف در بلاذری و طبری است که مختار را عامل حضور کرسی می داند و دیگری از طفیل بن جعده بن هبیره در طبری است که می گوید: مختار تنها با این فکر موافق بوده است. مهم ترین نکته در این جا این است که نگهبانان کرسی که بودند و چه کسانی به دور آن گرد آمده بودند؟ از ابومخنف در طبری روایت شده که نخستین نگهبان کرسی، موسی پسر ابوموسی اشعری و پس از او حوشب بُرسُمی بوده است که هر دو یمنی بودند. آنهایی هم که به دور کرسی بودند و صندلی را تکریم می کردند یمنی بودند. در میان همه ی قبیله های عربستان جنوبی، رسمِ بردنِ نشانِ قبیله ای به هنگام جنگ بسیار شایع بود؛ زیرا باور داشتند که این نشان ها آنان را پیروزی خواهد بخشید؛ بنابراین صندلی در این جا درست مثل نشانه ی قومی در پیروزی و بالا بردن شجاعت جنگ جویان عمل می کرد و روشن است که اندیشه ی کرسی از آنِ مختار نبوده و در این مورد روایت طفیل بر روایت ابومخنف ارجح است (ص ۹۵ – ۹۶).

  1. در مورد سال درگیری بین مصعب و عبدالملک اختلاف است. بعضی این درگیری را مربوط به سال ۷۲ و بعضی مربوط به سال ۷۱ می دانند.

نویسنده ی کتاب، سال ۷۲ را انتخاب می نماید و در این باره چنین می نویسد:

تاریخ جنگ دیرجا ثلیق بین مصعب بن زبیر و عبدالملک بن مروان، ماه جمادی اول یا دوم سال ۷۲ قمری / ۶۹۱ میلادی است؛ اما واقدی در طبری تنها کسی است در بین منابع کهن که سال ۷۱ قمری / ۶۹۰ میلادی را می دهد این که منابع بعدی این تاریخ را تکرار کرده اند، دلیل درست بودن آن نیست؛ زیرا بیش تر محتمل است که از روایت واقدی به عنوان سند استفاده کرده باشند؛ به علاوه، روایت دیگری از خود واقدی در طبقات ابن سعد هست که ابن عساکر آن را تکرار کرده که تاریخ ۷۲ قمری / ۶۹۱ میلادی را می دهد گذشته از این ها، تاریخ ۷۲ قمری / ۶۹۱ میلادی از آنجا تأیید می شود که عبدالملک، پس از پیروزی حجاج را به سوی ابن زبیر فرستاد که منابع ما همگی در مورد آن در سال ۷۲ قمری / ۶۹۱ میلادی اتفاق نظر دارند (ص ۱۸۳).

د) نقد نظریات محققین معاصر؛ یکی دیگر از ویژگی های این اثر توجه به آرا و نظریات مستشرقین و محققین معاصر و در نهایت نقد آنهاست که در این جا به مواردی از آنها اشاره می شود:

  1. در بحث قیام مختار و شرکت موالی در این قیام و پایگاه اجتماعی آنان، نظر یکی از محققین برجسته ی عرب، یعنی عبدالعزیز الدوری را نقل می کند که معتقد است در منابع مثال هایی که پایگاه اجتماعی پست تری را برای موالی نشان می دهند، بیش تر استثنا است تا قاعده و بنابراین، این امر نمی تواند علت بیزاری ایشان از حکومت عرب باشد؛ علت واقعی در نظر ایشان، غرور نژادی نسل ایرانی ضد عرب (شعوبی) بود. نویسنده در نقد سخن فوق می نویسد:

در حالی که این عامل (شعوبی) را، به ویژه در دوره ی عباسی و اواخر دوره ی اموی انکار نمی کردند، مشکل بتوان آن را دلیل عمده در دوره ی مورد نظر (دوران حکومت عبدالملک) دید. این واقعیت که اعراب به طور اتفاقی موالی را در دیوان و در موارد اندکی آنها را فقط در مسئولیت فرماندهی نظامی یا قضایی اجازه ی کار دادند، تنها مدتی کوتاه بود و خالی از مخالفت اعراب نبود. این که فقط عدّه ی کمی از موالی به کارهای عالی رسیدند، از تعداد آنان در کوفه که چهل هزار بود، آشکار می شود (ص ۷۷).

  1. در زمان عبدالملک مروان که یکی از پرآشوب ترین دوران جامعه ی اسلامی بود، قبیله ی بنی فزاره به تشویق بشر بن مروان (برادر عبدالملک) پولی را که گرفته بودند صرف خرید تجهیزات نظامی کردند و آن گاه در اقدامی تلافی جویانه در جایی به نام بنات قین تعداد زیادی از کلبیان را کشتند.

یکی از مستشرقین به نام دُزی، حادثه ی بنات قین را در زمان معاویه دانسته است. نویسنده در این مورد می نویسد:

در مورد روز بنات قین منابع ما می گویند: هنگامی که عبدالملک فرمان تنبیه بنی فزاره را به حجّاج داد، او حاکم حجاز بود. با توجه به این که حجّاج در سال ۷۳ قمری / ۶۹۲ میلادی به حکومت حجاز رسید و در سال ۷۵ قمری / ۶۹۴ میلادی بود که به حکومت عراق انتقال یافت، روز بنات قین بایستی در زمانی بین ۷۳ قمری / ۶۹۲ میلادی و ۷۵ قمری / ۶۹۴ میلادی اتفاق افتاده باشد؛ بنابراین به نظر می رسد که دُزی در نهادن روز بنات قین در زمان معاویه اشتباه کرده است (ص ۱۳۹).

  1. درباره ی علت بی تفاوتی عبدالملک نسبت به درگیری بین مصعب و مختار و عدم دخالت در این ستیزه، یکی از مستشرقین به نام وِلهاوزن معتقد است که علت بی تفاوتی عبدالملک در این درگیری، قحطی ای بود که در ۶۸ قمری / ۶۸۷ میلادی در شام روی داد. نویسنده در نقد سخن فوق می نویسد:

اما این امر نادرست است؛ زیرا این قحطی یک سال پس از جنگ مصعب و مختار پدید آمد؛ از سوی دیگر، مصعب خود در جنگ با دشمنان دیگرش، مثل شیعیان در کوفه و خوارج در بصره، گرفتارتر از آن بود که در برابر عبدالملک بایستد؛ بنابراین هرگونه درگیری بین آن دو به تعویق افتاد، شاید عبدالملک عاقلانه تر دانسته باشد که دشمنانش با هم بجنگند و خود را ضعیف کنند (ص ۱۷۵).

  1. در مورد قیام عبدالرحمن بن محمد بن اشعث و انگیزه ی او در مخالفت با امویان، وِلهاوزن هر گونه انگیزه ی مذهبی در قیام ابن اشعث را نفی می کند و نتیجه می گیرد که این شورش بیش تر کوشش دوباره ی عراقیان برای رها شدن از یوق شامیان بود. در مقابلِ این نظر، مستشرق دیگری به نام خانم ل. وچا. وگلیری این نظریه را که قیام انگیزه ی مذهبی نداشته، نمی پذیرد. او به لحاظ شرکت موثّرِ قُرّا در آن، برجنبه ی مذهبی قیام تأکید می کند. در این جا نویسنده به طور ضمنی هر دو نظر را رد می کند و معتقد است که عواملی چند در به وجود آوردن این حادثه مؤثر بوده است و هر گروه با انگیزه ی خاصی در این قیام شرکت نموده است. او چنین می نویسد:

در مورد رهبر آن، علت عمده، تحقیر شخصی از جانب حجاج بود، اما حامیان او هر یک دلیل خاص خود را در پیوستن به او داشتند. می توان برای تنش های اساسی پنهان در شورش، چهار انگیزه را بر شمرد: کوشش های حجّاج برای موثّرتر کردن حکومت شامیان که عراقیان از آن تنفر داشتند؛ نابرابری در دستمزد و امتیازی که بین عراقیان و شامیان بود؛ مخالفت شیعیان با امویان و نابرابری های اجتماعی بین موالی و اعراب. قُرّا که بسیاری از آنان خود موالی بودند، موالی را در مبارزه برای کسب حقوق برابر پشتیبانی می کردند (ص ۲۲۱ – ۲۲۲).

  1. درباره ی انگیزه ی مخالفت و قیام مُطرّف بن مغیره در زمان عبدالملک آرای گوناگونی بیان شده است. وِلهاوزن معتقد است که مطرّف علایق شدید خارجی داشت. در این جا نویسنده اظهار می دارد که:

«نه روابط او با شبیب (یکی از رؤسای خوارج) و نه حمله های صریح او به بی عدالتی های خلیفه و حاکمان، الزاماً او را خارجی نمی سازد (ص ۲۵۸).

سپس نویسنده با استناد به سه دلیل معتقد است که او از خوارج نبوده است: ۱. مطرّف معتقد بود که حاکم باید قرشی باشد (بر خلاف نظریه ی خوارج در مورد حاکم)؛ ۲. نه خوارج و نه پیروان مطرّف هیچ یک او را خارجی نمی خواندند؛ ۳. نه مطرّف و نه یاران او شعار خوارج (لا حکم الاّ لله) را نپذیرفتند. و در آخر می نویسد:

به این دلایل، مشکل می توان او را خارجی خواند (ص ۲۵۸).

ه ) پرهیز از حصرگرایی در تبیین حوادث تاریخی؛ از ویژگی های برجسته ی این اثر این است که نویسنده ی محقق در تبیین حوادث تاریخی دچار حصرگرایی نشده است، بلکه حوادث تاریخی را معلول علل و عوامل مختلفی می داند که ما در این جا به نمونه هایی از آن اشاره خواهیم کرد.

  1. در مورد گرایش موالی در قیام مختار می نویسد:

مختار بهره وری موالی از فی ء را در تساوی با اعراب و اسب سواری آنان را قانونی کرد. او حتی یکی از موالی اهل عرینه به نام ابوعمره را به فرماندهی نگهبانان ویژه ی خود گماشت. مختار هم چنین اعلام کرد که هر برده ای که به سوی او بیاید آزاد خواهد بود (ص ۷۷ – ۷

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.