پاورپوینت کامل قدرت سیاسی امامیه در دوره ی سلطنت سلجوقیان ۹۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل قدرت سیاسی امامیه در دوره ی سلطنت سلجوقیان ۹۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قدرت سیاسی امامیه در دوره ی سلطنت سلجوقیان ۹۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل قدرت سیاسی امامیه در دوره ی سلطنت سلجوقیان ۹۰ اسلاید در PowerPoint :

>

شیعیان امامی مذهب که در دوره ی سیطره خاندان بویه از آسایش نسبی و اقتدار حکومتی برخوردار بودند در پی یورش سلجوقیان سنی به بغداد و بر افتادن حاکمیت بوئیان، دوران سختی را تجربه کردند. سلجوقیان، آنان را از مناصب اداری راندند، پیشوای دینی آنان – شیخ طوسی – مجبور به ترک بغداد شد و در پی سرکوب شورش بساسیری شیعیان ساکن شهر کرخ، مورد حمله سنیان قرار گرفتند. اما این وضع پایدار نماند و در طی سلطنت سلجوقیان، شیعیان به تدریج مواضع قدرت را مجدداً اشغال کردند. در این مقاله با اشاره به وجود امیران و وزیران شیعی مذهب در ایران و با تفصیل بیشتر در مورد خاندان مزید به عنوان حاکمان شیعی مذهب مناطقی از عراق که در ایران کنونی کمتر شناخته شده اند، به دلایل سیاسی این تغییر وضع و عوامل آن پرداخته شده است.

برافتادن حاکمیت سیاسی بوئیان بر بغداد و دستگاه خلافت و روی کار آمدن سلجوقیان به عنوان حاکمان سنی مذهب هوادار خلافت، موجب شد که امامی مذهبان یعنی شیعیان معتقد به امامت دوازده امام به عنوان جانشینان بلافصل پیامبر و باورمندان به غیبت امام دوازدهم،۲ نه تنها در عرصه ی سیاست بلکه در حیطه ی اجتماع نیز با دشواری های فراوان روبرو گردند.

هنوز دیر زمانی از ورود طغرل، بنیانگذار سلسله ی سلجوقی، به بغداد نگذشته بود که ابوجعفر طوسی، شیخ الطائفه و پیشوای شیعیان، مجبور به ترک این شهر گردید. وی به نجف هجرت کرد (سال ۴۴۸ ق) و به سال ۴۴۹ قمری خانه ی او در محله ی کرخ بغداد مورد هجوم قرار گرفت، غارت شد و کتب او را سوزاندند.۳

در همان سال ۴۴۸ قمری به فرمان ابن مسلمه وزیر القائم بامر الله خلیفه ی عباسی (خلافت ۴۲۲ – ۴۶۷ق) ابوعبدالله بن جلاب پیشوای پارچه فروشان در محله باب الطاق بغداد، به جرم آشکار کردن باورهای شیعی خود به دار کشیده شد.۴

سخت گیری های آلب ارسلان، جانشین طغرل و دوّمین سلطان سلجوقی (سلطنت ۴۵۵ – ۴۶۵ق) بر شیعیان نیز در سیاست نامه ی خواجه نظام الملک بازتاب یافته است. به نوشته ی این وزیر، چون سلطان شنید که یکی از سرداران ترک وی، «دهخدا یحیی»، یک تن از شیعیان را به دبیری خود گماشته، سردار را به دشمنی با خود متهم کرد و به رغم توضیح سردار که حضور دبیری شیعی در نزد خود را واجد ارزش توجه سلطان ندانست، سلطان، دبیر را احضار کرد و خطاب بدو گفت: «ای مردک، تو باطنی ای و می گویی خلیفه ی خدا حق نیست؟» دبیر توضیح داد که باطنی نیست بلکه «شاعی» و «رافضی» است. سلطان، «مذهب روافض» را بدتر از کیش باطنیان شمرده «چاووشان را فرمود تا چوب در آن مردک نهادند و نیم مرده ی او را از سرای بیرون کردند.»۵

به نوشته صاحب فضائح الروافض این سختگیری ها در «روزگار سلطان سعید ملکشاه» (سلطنت: ۴۶۵ – ۴۸۵ق) نیز ادامه یافته است و به تحریک خواجه نظام الملک، عالمان امامی مذهب ساکن ری را «به منبرها بردند، سرها برهنه کرده به بی حرمتی و استخفاف که می کردند بر ایشان و می گفتند شما دشمنان دینید و سابقان اسلام را لعنت می کنید و شعارتان، شعار ملحدان است، ایمان بیاورید تا اگر خواستند و اگر نه، ایمان می آوردند و از مقالت رفض بیزار می شدند.»۶

همو از دشواری وضع شیعیان در عهد محمد بن ملکشاه (سلطنت: ۴۹۸ – ۵۱۱ ق) اینگونه یاد می کند که در روزگار محمد «اگر امیری کدخدای رافضی داشتی، بسی رشوت به دانشمندان سنی دادی تا بگفتندی که او رافضی نیست سنی است یا حنفی»۷ و گزارش می کند که در زمان سلطنت محمود بن محمد بن ملکشاه (۵۱۱ – ۵۲۵ق) شیعیان با «قتل و صلب» روبرو شدند، «روی علمای رفض سیاه کردند و منبرهایشان شکستند و از مجلس دانشمندان منع کردند.»۸

با توجه به این گزارش ها، به نظر می رسد که نمی توان از قدرت سیاسی امامی مذهبان در عصر سلجوقی سخن گفت اما واقع تحقق یافته ی تاریخ این است که در همان روزگاری که آن سخت گیری ها بر شیعیان تحمیل می گردید، امیران امامی مذهب بر بخش هایی از عراق و ایران حکومت می کردند. افزون بر این، از همان دوران اقتدار نظام الملک، نفوذ دیوانسالاران شیعی در دستگاه سلطنت آغاز شده بود و در گذشت زمان به حدی رسید که بسیاری از وزیران سلاطین سلجوقی و حتی خلفای عباسی، امامی مذهب بودند. بربنیاد وجود آن امیران و حضور این وزیران است که می توان از قدرت سیاسی شیعه امامی در عصر سلجوقی سخن گفت و معرفی اجمالی امیران و وزیران را در این مقاله پی گرفت. خاندان مَزْیدْ

در بین امیران امامی مذهب حاکم بر مناطقی از عراق، از خاندان مزید باید نام برد که بطنی از قبیله ی عرب نژاد بنی اسد بودند. آغاز کسب قدرت این خاندان به میانه ی سده ی چهارم هجری و هنگامی باز می گردد که ابومحمد مهلبی وزیر معزالدوله ی بویی (امارت در عراق ۳۳۴ – ۳۵۶ق)، ابوالحسن علی بن مزید را مأمور حفاظت از شهر سورا در عراق و مناطق اطراف آن کرد.۹ در طی دوران دراز حکومت علی هم برقدرت خود افزود و هم پایه های قدرت خانواده ی خود را محکم کرد. وی سرانجام در ذیقعده سال ۴۰۸ قمری درگذشت ۱۰ و پس از کشمکش بر سر جانشینی او، فرزندش نورالدوله دُبیس به قدرت رسید.

دبیس شصت و شش سال حکومت کرد و چون در هشتاد سالگی به سال ۴۷۴ قمری درگذشت ۱۱ توانسته بود هم در کشمکش های سیاسی آن روزگار، قدرت سیاسی خود را حفظ کند و هم خاندان مزید را به حدی از توان برساند که به عنوان یکی از بازیگران اصلی در صحنه ی سیاست عراق به شمار آیند.

جانشین وی، فرزندش بهاءالدوله منصور بود. وی به نزد ملکشاه رفت و موافقت او را با امارت خود به دست آورد. از خلیفه نیز خلعت امارت گرفت و به سال ۴۷۷ قمری به همراه وزیر خلیفه در لشکرکشی بر ضد امرای عُقَیلی شرکت کرد. امرای عقیلی در شمال عراق، امیرنشین مستقلی تشکیل داده بودند و وزیر خلیفه با سپاهی که ملکشاه در اختیار او قرار داد به نبرد با آنان پرداخت. رفتار بهاءالدوله منصور در این لشکرکشی، انسانی بود و وی با بذل مال، بسیاری از مردان و زنان اسیر شده ی خاندان عقیل را، رهایی بخشید و مایحتاج زندگی داده روانه ی سرزمین های خود ساخت. او به سال ۴۷۹ قمری درگذشت و چون خبر مرگ وی به نظام الملک رسید، خواجه از مرگ «بزرگِ دستاربندان» اظهار تأسف کرد و خلیفه مقتدی (۴۶۷ – ۴۸۷ق) نقیب علویان را نزد فرزند و جانشین او صدقه فرستاده تسلیت گفت.

سیف الدوله صدقه، قدرتمندترین امیر خاندان مزید بود. وی پس از مرگ پدر، به اصفهان نزد ملکشاه رفته خلعت گرفت و اجازه یافت که فرمانروای نواحی زیر سلطه پدرش باشد.۱۲

در ذیحجه سال ۴۷۹ قمری ملکشاه به بغداد رفت. سیف الدوله صدقه نیز عازم آن شهر شد و سلطان را به میهمانی خود دعوت کرد. شکوه و تجمل این میهمانی را ستوده اند و گفته شده که وی هزار قوچ و صد شتر برای این میهمانی سربرید، بیست هزار من شکر مصرف کرد، صورت های پرندگان و درندگان از شکر ساخته شده و بر سر سفره ی سلطان گذاشته شد، از ملکشاه در خیمه ای ابریشمی پذیرایی شد و پس از پایان پذیرایی، خیمه، پانصد ظرف نقره ای موجود در آن و مبلغ بیست هزار دینار، پیشکش سلطان گردید.۱۳

برگزاری آن میهمانی و تقدیم این پیشکشی از سوی سیف الدوله، آن هم در آغاز حکومت او، نشانگر آنست که سیف الدوله ثروت بسیار داشت. افزون بر این از گزارش های موجود چنان بر می آید که وی در مناطق حکومت خود آزادی عمل کامل داشت. نوشته اند که به سال ۴۷۹ قمری خلیفه مقتدی دستور داد در سرزمین های زیر سلطه ی مزیدیان نیز به جای «حی علی خیر العمل» شعار «الصلوه خیر من النوم» سر دهند. به سال ۴۸۰ قمری نیز خلیفه خواست که یهودیان ساکن در مناطق زیر سلطه بنی مزید، بر لباس خود غیار دوزند تا از مسلمانان، متمایز شوند اما ظاهراً به این دستورات، اعتنا نمی شد چرا که به سال ۴۸۴ قمری فرمانی مشابه از سوی خلیفه صادر گردید.۱۴

توان نظامی سیف الدوله چندان بود که خلیفه و سلطان خود را نیازمند یاری وی می دیدند. هم خلیفه برای ایجاد آرامش در بغداد که بر اثر نزاع شیعه و سنی، وضعی آشفته یافته بود، از صدقه کمک گرفت و هم سلطان خواهان همراهی او با شحنه بغداد شد که برای ارزیابی خسارات وارده به بصره در پی هجوم اعراب بنی عامر، بدان شهر اعزام شده بود. (سال ۴۸۳ق) در هر دوی این موارد، امامی بودن صدقه نیز در نظر گرفته شده بود. اهمیت این ویژگی به هنگام دخالت او برای سرکوب نزاع فرقه ای در بغداد، آشکار است. در مورد بصره نیز از آن رو از وی یاری خواسته شد که اعراب بنی عامر، مهاجمین به بصره، سر سپرده ی منجمی بودند که ادعای مهدویت می کرد. این مدعی سرانجام در سال ۴۸۴ قمری دستگیر شد. او را به بغداد بردند و به دار کشیدند.۱۵

در جنگ های میان فرزندان ملکشاه که بر سر جانشینی پدر صورت گرفت. سیف الدوله نخست از برکیارق حمایت می کرد اما چون وزیر برکیارق در صدد برآمد خراج چندین ساله از وی بگیرد، امیر مزیدی به مخالفت پرداخت، از برکیارق گسست، نام وی را از خطبه انداخت و کوفه را نیز تصرف کرد و به نام محمد برادر برکیارق خطبه خواند.۱۶

سیف الدوله در مخالفت با برکیارق از تأیید خلیفه المستظهر بالله (۴۸۷ – ۵۱۲ ق) برخوردار بود و هواخواهی این خلیفه از محمد چندان بود که یک بار وی اعلام کرد محمد را بر همه مناطق به جز خانه ی خود خلیفه، ولایت داده است.۱۷ هواخواهی سیف الدوله نیز از محمد بن ملکشاه چندان ادامه داشت که به سال ۴۹۸ قمری چون برکیارق درگذشت و در بغداد به نام فرزند او ملکشاه خطبه خوانده شد، سیف الدوله صدقه با جانشینی پسر برکیارق نیز مخالفت کرده فرزندان خود دبیس و بدران را به موصل فرستاد و از محمد که آن شهر را در محاصره گرفته بود خواست به بغداد بیاید. محمد چنین کرد و با سفر به بغداد، قدرت را در این شهر به دست گرفت.۱۸ صدقه نیز در بغداد حضور یافت و پس از ترک این شهر از سوی محمد، وی نیز به پایگاه خود شهر حله بازگشت که آن را در سال ۴۹۵ قمری بنیاد نهاده بود و از همین روی حلّه سیفیه خوانده می شود. حلّه در گذر روزگار به یکی از مهمترین پایگاه های تشیع امامی در عراق مبدل گردید.۱۹

چون محمد از صدقه خواسته بود مانع حمله قبایل عرب به کوفه گردد، در طی دو سال بعد، صدقه درگیر حل و فصل منازعات قبایل عرب گردید اما افزون بر آن بصره و قلعه تکریت را تصرف کرد، اگر چه به فرجام به سبب هجوم قبایل متحد عرب به بصره مجبور شد این شهر را رها کند.۲۰

در سال ۵۰۰ قمری سیف الدوله صدقه که «ملک العرب» خوانده می شد از قدرت بسیار برخوردار بود. خانه ی او در بغداد پناهگاه مظلومان و مغضوبین خلیفه و سلطان بود و همین ویژگی فرجام او را رقم زد. سلطان محمد سلجوقی بر ابودلف سرخاب بن کیخسرو حاکم ساوه و آبه خشم گرفته بود. او به پناه صدقه رفت، صدقه نیز بدو پناه داد و خواسته محمد برای تحویل دادن او را رد کرد. محمد به عراق لشکر کشید و صدقه نیز به رغم مصلحت اندیشی پسرش دبیس که او را به تقدیم هدایا و جلب نظر سلطان تشویق می کرد، آماده جنگ شد. صدقه نیرویی پرتوان فراهم آورد. وی توانست بیست هزار سوار و سی هزار پیاده بسیج کند. چون تلاش میانجیگران به نتیجه نرسید، بین سلطان و صدقه جنگ در گرفت. صدقه شکست خورد و به قتل رسید. فرزند وی دبیس و نیز سرخاب دیلمی به اسارت محمد درآمدند و همسرش گریخت. محمد سلجوقی، همسر صدقه را به بغداد خواست و در دیدار با وی از قتل صدقه اظهار تأسف کرد، آن گاه، دبیس را آزاد کرد اما به وی اجازه بازگشتن به حلّه نداد.۲۱ دبیس تا هنگام مرگ محمد در اردوگاه او به سر می برد.

مرگ صدقه و اسارت فرزندش دبیس، به قدرت رو به تزاید خاندان مزید ضربه زد. با این همه، پایگاه اجتماعی قدرت آنان چندان مستحکم بود که چون به سال ۵۱۱ قمری محمد از دنیا رفت و فرزندش محمود به سلطنت رسید، دبیس از او اجازه گرفت که به حله باز گردد. محمد پذیرفت و دبیس به حلّه بازگشت ۲۲ و عده زیادی کرد و عرب گرد او جمع شدند. چندی بعد خلیفه مستظهر (۴۸۷ – ۵۱۲ ق) درگذشت و فرزندش ابومنصور فضل با لقب المسترشد بالله خلیفه شد (۵۱۲ – ۵۲۹ ق).

پناهندگی برادر خلیفه، ابوالحسن، به دبیس و خودداری دبیس از تحویل پناه جوی خود موجب شد که بین او و خلیفه نزاع درگیرد. خلیفه خانه ی پدری دبیس در بغداد را مصادره کرد و به مسجد جامع ملحق ساخت. دبیس نیز با اخذ فتوا به نفع خود و پخش آن در بین مردم، مخالفت خود را با غصب خانه ی پدری نشان داد.۲۳ ابوالحسن برادر خلیفه نیز از پناه دبیس بیرون آمد و پس از مدتی اسیر هواخواهان دبیس گردید و از سوی او به خلیفه تحویل داده شد و زندانی گردید.۲۴

به رغم تحویل ابوالحسن، اختلاف میان دبیس با خلیفه پابرجا ماند. در سال ۵۱۳ قمری دبیس منابر موجود در مرقد امیرمؤمنان و مشهد حسینی را در هم شکست و اعلام کرد که در این دو محل، نماز جمعه برگزار نخواهد شد و به نام کسی خطبه خوانده نمی شود.۲۵ اتخاذ این موضع از سوی دبیس، شگفت آور است و به نظر می رسد که معلول بی اعتنایی خلیفه به خواست دبیس مبنی بر آزاد کردن ابوالحسن بوده است. افزون بر این دبیس از درگیری میان محمود و مسعود دو پسران سلطان محمد سود جسته با لشکر خود خلیفه را به تصرف بغداد تهدید می کرد.

کشمکش دبیس با خلیفه و سلطان منجر به شکست او در جنگ با مسترشد شد (سال ۵۱۷ق) دبیس از میدان گریخت و نزد طغرل پسر دیگر محمد بن ملکشاه رفت و او را تحریک به حمله به بغداد کرد. لشکرکشی طغرل به بغداد با توفیق همراه نبود و طغرل و دبیس هر دو به خراسان نزد سنجر رفتند۲۶ که پیشتر مدتی در حلّه نزد سیف الدوله صدقه زیسته بود و آنگونه که سنجر در نامه به وزیر خلیفه نوشته، در آن هنگام، صدقه، دبیس را نزد سنجر آوده از وی خواسته بود که پیوسته یاور فرزندش باشد.۲۷

سنجر از دبیس حمایت کرد و به محمود فرمان داد که او را یاری کند، اما تلاش این دو سلطان سلجوقی در برابر سرسختی خلیفه که با رشوه دادن به سلطان همراه بود، امکان موفقیت نداشت و بنابراین پس از کوشش بی ثمر چند ساله برای دبیس چاره ای جز این نماند که در سال ۵۲

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.