پاورپوینت کامل سیف الدوله صدقه، امیر شیعی بنی مزید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سیف الدوله صدقه، امیر شیعی بنی مزید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سیف الدوله صدقه، امیر شیعی بنی مزید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سیف الدوله صدقه، امیر شیعی بنی مزید ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
طایفه بنی مزید یکی از شاخه های قبیله بنی اسد بود که در سال (۴۰۳ق) موفق به تشکیل امارت شیعی بنی مزید گردید. اولین امیر این امارت، علی بن مزید بود که از سوی سلطان الدوله بویهی به قدرت رسید. پس از وی پسرش نورالدوله دبیس به حکومت رسید که دوران امارت او به دو بخش تقسیم می شود؛ یکی امارت بنی مزید در دوره آل بویه و دوم امارت بنی مزید در دوره تسلط سلجوقیان بود که در دوره اول به دلیل ضعف آل بویه در عراق قدرت بنی مزید افزایش یافت، ولی در دوره دوم به دلیل تسلط سلجوقیان سنی مذهب بر عراق، در قدرت بنی مزید کاهش محسوسی ایجاد شد. بعد از مرگ نورالدوله پسرش بهاءالدوله منصور به امارت رسید که قدرت او نیز کم بود. با قدرت یافتن یکی از بزرگترین امیران این سلسله، یعنی سیف الدوله صدقه در سال (۴۷۹ق)، امارت بنی مزید جانی تازه یافت و درگیری بر سر جانشینی سلطان ملکشاه فضایی ایجاد کرد تا صدقه به یکی از قدرت های بزرگ شیعی در عراق مبدّل گردد. در این مقاله به اقدامات این امیر بزرگ شیعه و تأثیر او در تحولات عصر سلجوقی پرداخته شده است.
امارت سیف الدوله صدقه
بعد از مرگ بهاءالدوله منصور در سال (۴۷۹ق) پسرش سیف الدوله صدقه به امارت بنی مزید رسید، ملکشاه حکومت او را تأیید کرد و خلیفه مقتدی باللَّه، برای او خلعت فرستاد.۲ استانلی لین پل، اعتقاد دارد که قدرت یافتن سیف الدوله صدقه در قلمرو بنی مزید با اعمال نظر خلیفه عباسی بوده است.۳ ولی با توجّه به اینکه حکومت بنی مزید خراجگزار سلجوقیان شده بود و بهاءالدوله منصور نیز با تعهد پرداخت خراج سالیانه از سوی سلجوقیان به قدرت رسید، بنابراین تأیید صدقه باید از سوی ملکشاه بوده باشد، و خلیفه عباسی تنها با فرستادن خلعت می توانست وی را تأیید کند؛ امارت سیف الدوله صدقه کاملاً زیر نظر حکومت ملکشاه سلجوقی بود؛ به گونه ای که در این دوران شش ساله تا مرگ سلطان ملکشاه قدرتمند، سیف الدوله نتوانست به قدرت طلبی های خود بپردازد و تنها در این دوران بنی مزید به ایفای نقش در برابر قبایل راهزن پرداخت. در سال (۴۸۳ق) اعراب بیابانگرد به بصره حمله کردند و آنجا را غارت نمودند، سعدالدوله گوهر آئین، (شحنه بغداد) سیف الدوله صدقه را برای اصلاح امور به آنجا فرستاد، زیرا نیروهای سلجوقی نتوانستند کاری انجام دهند، بنابراین از صدقه کمک خواست و صدقه قبل از اینکه بتواند اقدامی اساسی بکند اعراب، شهر را ترک و اقدام به فرار می کنند و حضور او در بصره مانع از ادامه غارتگری می شود.۴ در سال (۴۸۵ق) که ملکشاه مُرد، قبیله ی غارتگر خفاجه که همیشه منتظر فرصتی برای چپاول شهرها و مناطق آباد بودند، به شهر کوفه حمله کردند. در این زمان به دلیل درگیری های بین مدعیان قدرت سلجوقی، یعنی برکیارق و محمود، تنها سیف الدوله بود که توانست به مقابله با آنان بپردازد و سرکوبشان کند.۵ این قبیل کارها باعث شده بود که حتی خلیفه عباسی نیز به لزوم تداوم قدرت بنی مزید پافشاری کند. در این دوران رابطه ی سیف الدوله با خلیفه عباسی در حدّ مطلوبی بود. بعد از مرگ سلطان ملکشاه سلجوقی، قلمرو سلجوقیان دستخوش آشوب ها و درگیری های فراوانی شد که مدعیان قدرت مسبب آن بودند و این فضا، فرصت مناسبی به سیف الدوله داد تا به افزایش قدرت خود بپردازد و به تدریج به عنوان یک قدرت تأثیرگذار در سیاست سلجوقیان تبدیل شود. یکی از نمونه های آن در این عصر، تبدیل شدن قلمرو آنها به پناهگاه مخالفان و فراریان از خلافت عباسی یا سلجوقی بود، به گونه ای که در سال (۴۸۸ق) وزیر خلیفه المستظهر؛ یعن
ی عمیدالدوله محمد بن فخرالدوله که از خلیفه متوهّم شده بود، به نزد صدقه فرار کرد و خلیفه بعد از فرستادن پیک های متعدد و دلجویی از او توانست، این وزیر را به بغداد برگرداند.۶ یک سال بعد، یعنی در سال (۴۸۹ق) بنی خفاجه قلمرو سیف الدوله را مورد هجوم قرار دادند. سیف الدوله سپاهی به فرماندهی پسر عموی خود، قریش بن بدران در پی آنها فرستاد ولی خفاجه او را دستگیر کردند و بعد هم رهایش کردند. سرانجام خفاجه قصد کربلا کردند و در آنجا دست به تبهکاری و فساد زدند و این بار صدقه سپاهی برای دفع آنها مهیا کرد و آنان را تحت فشار قرار داد و گروه بسیاری از آنها را حتی تا نزدیک ضریح به قتل رساند.۷ سیف الدوله با این اقدامات و محک زدن قدرت خود توانست در بین النهرین آوازه ای پیدا کند.
سیف الدوله برای به قدرت رسیدن به تدریج، به مدعیان قدرت نزدیک شد و در اتحادهای آنها شرکت فعال پیدا کرد. رابطه سیف الدوله صدقه با برکیارق
بعد از مرگ ملکشاه، وزیرش تاج الملک و ترکان خاتون اقدام به ایجاد حزبی در برابر طرفداران نظام الملک کردند. آنها به سرعت محمود چهار ساله را به تخت سلطنت نشاندند و از خلیفه برای او لقب ناصرالدنیا والدین گرفتند. گروهی مخالف، که معروف به نظامیه و هواداران خواجه نظام الملک بودند وارد عمل شدند و ابوالمظفر برکیارق دوازده ساله را به شهر ری بردند و تاج پادشاهی به سرش گذاشتند. برکیارق در ابتدای قدرت یابی خود، با مدعیان مختلف سلطنت مانند: تتش، ارسلان ارغون و محمود روبرو شد و توانست آنها را شکست دهد. مرکز قدرت شخصی برکیارق عراق و مغرب ایران بود، علاوه بر این توجّه ویژه ای به خراسان که مهد قدرت و دولت آنها بود، داشت. رسم تقسیم قلمرو که در عصر سلجوقی رایج بود باعث شد که برکیارق، حکومت خراسان را به برادرش سنجر بدهد و هم چنین گنجه را به اقطاع محمد داد، که برادر تنی سنجر بود. تا سال (۴۹۰ ق) برکیارق مشغول فرونشاندن شورش ها و آرام کردن قلمرو خود بود و از سال (۴۹۰-۴۹۸ق) او گرفتار درگیری با برادر ناتنی اش ابوشجاع محمد تپر(تپر در ترکی یعنی آنکه می یابد، پیدا می کند) بود.۸
در سال (۴۹۲ ق) محمد که مدعی سلطنت بود از خلیفه لقب غیاث الدنیا والدین گرفت، او از حمایت برادرش سنجر و نظامیه برخوردار بود. هم چنین مؤیدالملک پسر نظام الملک که به نظام الملک ثانی نیز معروف است وزیر او شد. طرفداران محمد بیشتر دیوانسالاران خراسانی یا دست پروردگان نظام الملک بودند، در مقابل طرفداران برکیارق دیوانسالاران عراقی بودند که بسیاری از آنها تمایلات شیعی داشتند. سیف الدوله صدقه در ابتدای درگیری های جانشینی ملکشاه سلجوقی جانب برکیارق را گرفت، او در شعبان سال ۴۸۶ق به نزد سلطان برکیارق در نصیبین رفت و با او دیدار کرد و با وی روانه بغداد شد.۹ اتحاد سیف الدوله با برکیارق باعث شد که در درگیری سال (۴۹۳ق) سلطان برکیارق با برادرش سلطان محمد که به جنگ سفیدرود معروف است سپاهی به فرماندهی پسرش عزالدوله در اختیار برکیارق قرار دهد. این نبرد که نخستین نبرد از نبردهای پنجگانه این دو مدعی قدرت بود به شکست برکیارق منتهی شد.۱۰ فرمان برداری سیف الدوله صدقه از سلطان برکیارق دوامی نداشت، زیرا در جنگ دوم به سال (۴۹۴ق) که بین سلطان محمد و برکیارق درگرفت کمکی به برکیارق نکرد هرچند که این درگیری با پیروزی برکیارق به پایان رسید، ولی با کمک هایی که سنجر به محمد نمود باعث شد که نیروهای برکیارق تحلیل بروند. مشکلات مالی که برای برکیارق به وجود آمد باعث، رویگردانی متحدانی چون صدقه از او شد به گونه ای که در سال (۴۹۴ ق) بعد از نبرد دوم، وزیر برکیارق یعنی ابوالمحاسن دهستانی به صدقه نامه نوشت و به او گفت: «از خزانه سلطانی هزار هزار دینار نزد تو به جای مانده و چنین و چنان دینارها از بابت سال های بسیار است آنها را بفرست وگرنه سپاهیان به آن سوی گسیل می داریم و بلاد تو و آن مال را می گیریم». هنگامی که این نامه به صدقه رسید نام سلطان محمد در خطبه آورد، سلطان برکیارق به دنبال او فرستاد که به حضورش بیاید ولی قبول نکرد و گفت حاضر به ملاقات نیست و اطاعت وی را قبول نمی کند، مگر اینکه سلطان وزیر خود را به او تحویل دهد که برکیارق قبول نکرد و رابطه شان قطع گردید و صدقه به سرعت شهر کوفه را که در زمان طغرل از قلمرو بنی مزید جدا شده و به خفاجه داده شده بود تصرف کرد.۱۱ عدم پرداخت مالیات از سوی سیف الدوله سبب شد که بعد از نبرد دوم، برکیارق برای تأمین نیازهای مالی سپاه خود به عراق برود و با غارت آن نواحی باعث رویگر
دانی مردم از خود شود و هنگامی که کوشید تا خراج عقب افتاده صدقه را از خلیفه بگیرد سبب شد که خلیفه، محمد را پادشاه بخواند.۱۲ دلایل اختلاف صدقه با برکیارق چه بود؟ آیا فقط عدم پرداخت مالیات عقب افتاده باعث این اختلاف شد؟ منابع این دوران علت رویگردانی سیف الدوله از برکیارق را در موضوع مالیات می دانند، ولی با توجه به حوادث بعدی متوجه می شویم که صدقه طرفدار قدرتی بود که کمتر بر او اعمال نظر کند، زیرا تنها در این صورت بود که می توانست به توسعه طلبی های خود در مرکز و جنوب عراق بپردازد. بنابراین، برکیارق که قصد داشت بر امیر صدقه تسلط داشته باشد، با صدقه درگیری پیدا کرد. به نظر می رسد در ارزیابی قدرت مدعیان سلطنت سلجوقی (محمد و برکیارق) سیف الدوله صدقه دچار اشتباه شده بود، زیرا بعدها که سلطان محمد به قدرت رسید و سلطان بلامنازع سلجوقیان در ایران شد مانع از قدرت طلبی های بیش از حد امیر حله گردید.
نبرد سوم سلطان محمد و برکیارق بی نتیجه به پایان رسید، این نبرد در سال (۴۹۵ ق) رخ داد و توافقی بین طرفین برقرار شد که هر یک از طرفین در قلمرو خود دارای لقب و عنوان باشند به این صورت که محمد لقب ملک و برکیارق لقب سلطان داشته باشد. یکی از حوادث این دوران، اعطای خلعت و لوا به محمد و سنجر از سوی خلیفه عباسی بود که سیف الدوله صدقه مأمور اعطای خلعت به محمد بود.۱۳ سلطان محمد که با تأیید شدن از سوی خلیفه، خود را دارای قدرت بالایی می دانست، یک طرفه توافق نبرد سوم را شکست ولی در درگیری با نیروهای برکیارق شکست خورد و به اصفهان فرار کرد، اصفهان به مدت ۹ ماه در محاصره برکیارق بود ولی محمد توانست فرار کند و در نبرد پنجم که آخرین درگیری بود و در خوی و میان دریاچه های ارومیه و وان اتفاق افتاد محمد شکست خورد و تمایل خود را به صلح نشان داد، توافقی که بین طرفین برقرار شد تا سال مرگ برکیارق یعنی سال (۴۹۸ ق) به قوّت خود باقی ماند.۱۴ در دورانی که رابطه سیف الدوله با برکیارق تیره شد، روابط سیف الدوله با محمد بیشتر گردید به گونه ای که در سال (۴۹۶ ق) سلطان محمد بن ملکشاه بر بغداد مستولی و خطبه به نام او خوانده شد. در آن زمان شحنه بغداد، ایلغازی بن ارتق بود که توسط سلطان محمد ملکشاه انتخاب شده بود ولی با شکست سلطان محمد از برکیارق در آخرین نبرد که در همدان صورت گرفت. بر کیارق، گمشتگین القیصری را برای شحنگی بغداد، فرستاد. ایلغازی به سیف الدوله پناه برد و درباره ی تجدید عهد با کسی که از جانب برکیارق قصد او بکند با سیف الدوله سوگند یاد کرد که به عهد خود وفا کند. در ربیع الاول این سال (۴۹۶ ق) گمشتگین وارد بغداد شد و به نام برکیارق خطبه خواند و کسی نزد سیف الدوله فرستاد و از او خواست که در اطاعت برکیارق باشد، ولی صدقه نپذیرفت و از حله به صرصر رفت. در این زمان نام برکیارق از خطبه بغداد انداخته شد و نام هیچ کس برده نشد و خطبا اکتفا به نام خلیفه کردند. زمانی که سیف الدوله به صرصر رسید با ایلغازی و سقمان اقدام به تاراج نواحی دجیل کردند. در این زمان خلیفه شخصی به نزد سیف الدوله فرستاد که دست از آزار و اذیت خلایق بردارد، او به شرط بیرون رفتن فرستاده برکیارق و قیصری از بغداد پذیرفت و خطبه به نام محمد خوانده شد.۱۵ سیف الدوله به حله برگشت و پس از آن به واسط که توسط قیصری غارت شده بود وارد شد و با مردم به
عدالت رفتار کرد، ولی قیصری را آزاد گذاشت که به سوی برکیارق برگردد. در واسط نیز به نام محمد خطبه خوانده شد و سیف الدوله و ایلغازی هر کدام پسران خود را در آنجا گذاشتند و برگشتند. به سبب حوادثی که اتفاق افتاده بود سیف الدوله پسر کوچکتر خود منصور را به همراه ایلغازی به نزد خلیفه المستظهر فرستاد که رضایت او را بدست آورد.۱۶ بنابر صلحی که بین محمد و برکیارق بعد از آخرین نبرد آنها در سال (۴۹۷ ق) برقرار شد سلطان محمد، از رودخانه سفید رود تا باب الابواب، دیار بکر، جزیره موصل، شام و از بلاد عراق، که قلمرو سیف الدوله بود تصاحب کرد و برکیارق آن را پذیرفت و نام برکیارق در خطبه بغداد ذکر شد ولی سیف الدوله حاضر نشد به نام برکیارق خطبه بخواند و در این مورد با شحنه بغداد، ایلغازی اختلاف پیدا کرد.۱۷ برکیارق که قصد داشت برای سروسامان دادن به اوضاع عراق و سرکوب سیف الدوله راهی آن دیار شود در بین راه فوت کرد.۱۸ حمایت سیف الدوله از محمد حتی بعد از مرگ برکیارق نیز ادامه پیدا کرد و هنگامی که در بغداد به نام فرزند برکیارق یعنی ملکشاه خطبه خوانده شد سیف الدوله به این کار رضایت نداد و سلطان محمد را ترغیب کرد که به بغداد بیاید، هنگامی که محمد اقدام به این کار کرد سپاه وی را تا بغداد همراهی نمود و در بغداد به نام محمد خطبه خوانده شد.۱۹
دوران درگیری های جانشینی بعد از مرگ ملکشاه تا مسلط شدن کامل سلطان محمد در سال (۴۹۸ ق)، اوج قدرت بنی مزید و استقلال آنها بود. در ادامه بحث خواهیم دید که این فرصت مناسب، امکان افزایش قدرت سیف الدوله را فراهم کرد و او با ایجاد شهر حله به عنوان پایتخت دائمی خود و تصرف شهرهای متعدد عراق خود را به عنوان پادشاه عرب معرفی کرد. بنای شهر حله
سیف الدوله صدقه وقتی که توانست از جنگ های داخلی سلجوقیان نهایت استفاده را بکند، در اولین اقدام برای نشان دادن قدرت خود در سال (۴۹۵ق) اقدام به بنای شهر حله کرد.این شهر جدید پایتخت حکومت او شد. در واقع پیش از بنای شهر حله توسط سیف الدوله، امرای قبل از او در خانه های عربی که چادر بود، زندگی می کردند.۲۰ شهر حله که در چند کیلومتری خرابه های بابل در کنار رود فرات، یعنی رودی که در قرن چهارم قمری به نام سورا خوانده می شد جای داشت، در آن زمان موسوم به جامعان به معنی دو مسجد بود. قسمت اعظم آن در ابتدای قسمت شرقی رود فرات قرار داشت و محلی آباد و حاصلخیز بود. سیف الدوله پایتخت خود را در مقابل جامعان ساخت. موضعی که شهر حله در آن ساخته شد نی زاری بود که درندگان در آن زندگی می کردند، پس از پاک سازی آن منطقه شهر جدیدی در آنجا ایجاد کردند.۲۱ در کتب جغرافیایی نام چهار محل به نام حله ثبت شده است: ۱. حله بنی مزید (شهری) که در سرزمین بابل میان کوفه و بغداد واقع است و سیف الدوله صدقه در سال (۴۹۵ق) نخستین کسی بود که در آنجا خانه ساخت و به ایجاد بنا و توسعه آن پرداخت. حله را تا پیش از آن جامعین می گفتند. ۲. حله بین قبله نزدیک مزار از ناحیه مسیان، میان بصره و واسط؛ ۳. حله خاندان دبیس، پسر عفیف اسدی، شهرکی است نزدیک حویزه میان بصره و اهواز. ۴. حله بنی المراق، دهکده بزرگی است نزدیک موصل از آن گروهی از بزرگان ترکمن که آنان را مراق گویند.۲۲ شهر حله مورد نظر ما، شهر حله بنی مزید یا سیفیه است که به دلیل انتساب به احداث کننده آن یعنی سیف الدوله صدقه به این نام موسوم است. شهر حله در امتداد فرات گسترش پیدا کرد. رودخانه ی فرات که از وسط این شهر می گذرد باعث گردید که بین دو بخش آن جدایی بیفتد. بنابراین، پلی برای آن ساختند که از قایق های بهم پیوسته تشکیل شده بود. این پل بعد از ایجاد شهر حله محل عبور کاروان های حجاج و زیارتی شد. ابن جبیر در سفرنامه خود در سال (۵۸۰ق) و ابن بطوطه نیز در قرن هشتم از این پل یاد می کنند. حله بعد از آنکه پایتخت بنی مزید شد توسعه پیدا کرد و دارای بازارهای بزرگی شد که پذیرای تجّار و بازرگانان بود. نخلستان های این شهر به گونه ای معروف شد که اکثر قریب به اتفاق سیاحان و جهانگردان از آن یاد کرده اند.۲۳ ابن جبیر راه حله به بغداد را زیباترین راه پهنه ی زمین می داند که با آب فرات مناطق اطراف حله آباد می شود.۲۴ بیشتر اماکن شهر حله در جانب غربی آن بوده و در طرف شرقی آن اماکن کمی بوده است. ابن بطوطه در قرن هشتم اهالی این شهر را شیعه دوازده امامی و از دو طایفه کرد و دیگری اهل الجامعین می داند که این دو تیره در آن دوره دائماً در حال جنگ بوده اند.۲۵ رابی بنیامین در سفرنامه اش مناطق یهودی نشین حله را چهار کوره می داند که ده هزار خانوار یهودی در آن ساکن بوده است. در میزان جمعیتی که رابی بنیامین عنوان نموده باید شک کرد، زیرا بنیامین ارقامی را در کتابش ذکر کرده که با توجه به شرایط منطقه و میزان جمعیت آن شهر در زمان مورد بحث غیرممکن می باشد.۲۶ شواهد نشان می دهد که شهر حله در قرن پنجم قمری یک اقامتگاه دائمی بوده است نه یک اردوگاه موقت، به تدریج حله با آبادی جامعین یکی شده و امرای بنی مزید بر گرد شهر حله حصار محکمی کشیدند و به این ترتیب شهر، مرکز قدرت بنی مزید در عراق گردید.۲۷ دلایل انتخاب محل جامعین برای ایجاد پایتخت از سوی سیف الدوله چه بوده است؟ ۱. اولین دلیل منطقی برای آن، موقعیت استراتژیک شهر حله بود که عبارت بود از نزدیکی به محل اسکان عشایر بنی مزید، یعنی نهر نیل فرات ۲۸ و دیگر اینکه بنی مزید متکی به قدرت نظامی بدویان بود و حله نزدیک بیابان های اسکان اعراب بدوی بود. ۲. موقعیت اقتصادی حله که محل عبور کاروان های تجاری و زیارتی حجاج بوده و باعث ترقی آن شد. ۳. نزدیکی به شهرهای مذهبی شیعیان نظیر کوفه، نجف، کربلا.۲۹ ۴. شرایط اقلیمی عالی که رود فرات باعث رونق آن می شد. سیف الدوله صدقه در اوج قدرت
سیف الدوله در نبردهای برکیارق و محمد شرکت کرد که در ابتدا به جانب برکیارق بود ولی بعد از مدتی به سلطان محمد گرایش پیدا کرد. فضای ایجاد شده توسط مدعیان قدرت به سیف الدوله فرصت توسعه طلبی و افزایش متصرّفات را داد و سیف الدوله در اولین اقدام برای گسترش متصرفات خود شهر هیت را تصرف کرد. در زمان برکیارق این شهر در دست بهاءالدوله شروان بن وهب بن وهیبه، به اقطاع داده شد و او با گروهی از بنی عقیل در آنجا بود. رابطه او با سیف الدوله صدقه دوستانه و خوب بود تا اینکه بین آنها دشمنی ایجاد شد، زیرا سیف الدوله با دختری از پسر عمّ خود ازدواج کرد که قبلاً شروان خواستگاری کرده و پذیرفته نشده بود. بنابراین، او با بنی عقیل که در حوزه قدرت سیف الدوله بودند بر ضد صدقه هم پیمان شدند ولی صدقه تسلیم آنها نشد و شروان به حج رفت و با حالتی مریض به حله برگشت و سیف الدوله او را مجبور نمود که هیت را به وی بدهد و او شهر را تسلیم کرد. ولی حاکم هیت به نام محمد بن رافع، قبول نکرد که شهر را به پسر سیف الدوله، یعنی دبیس بدهد لذا، سیف الدوله خود به آنجا لشکر کشید و با منصور بن کثیر، برادرزاده شروان درگیر شد که گروهی از ربعیین شهر را برای سیف الدوله گشودند و منصور تسلیم شد و سیف الدوله پسر عمّ خود، ثابت بن کامل را به جانشینی خویش در آنجا گماشت و به حله برگشت.۳۰ دومین شهری که به تصرف صدقه درآمد واسط بود. در سال (۴۹۷ق) سلطان محمد شهر واسط را به صدقه تسلیم کرد و سیف الدوله با سپاهی انبوه به واسط رفت در حالی که این شهر در دست گروهی از ترک ها بود که از طرف برکیارق در آنجا حکومت می کردند. سیف الدوله دستور داد که در بین ترک ها ندا دهند هر کس اقامت گزیند، ذمه ای نسبت به وی نخواهد داشت و گروهی از ترک ها رو به برکیارق گذاشتند و گروهی هم با صدقه باقی ماندند و سیف الدوله شهر را به مهذب الدوله بن ابوالجبر صاحب بطیحه واگذار کرد و تا آخر آن سال شهر را به پنجاه هزار دینار از او تضمین گرفت و به حله برگشت. مهذب الدوله مدتی در واسط بود سپس به شهر خود برگشت.۳۱ ولی بعد از مدتی سیف الدوله با مهذب الدوله اختلاف پیدا کرد و پسر عموی مهذب الدوله، یعنی حماد نیز به سیف الدوله پیوست. علت اختلاف این بود که مهذب الدوله در بیت المال شهر واسط دست برد، سیف الدوله از او مطالباتی کرد و مهذب را روانه زندان کرد. بدران پسر صدقه که داماد مهذب بود او را از زندان آزاد کرد. در این زمان حماد عهده دار واسط بود و با پسر عمویش درگیری پیدا کرد. حماد خود، داماد مهذب الدوله بود و به نزد سیف الدوله رفت و از او یاری خواست و سیف الدوله سپاهی به او داد که بر مهذب الدوله پیروز شد، ولی دوباره احتیاج به کمک پیدا کرد و این بار صدقه یکی از فرماندهان خود به نام سعید بن حمید عمری را به کمک او فرستاد. حماد مردی بخیل و تنگ نظر و مهذب الدوله آدمی سخاوتمند بود و برای سپهبد اموالی فرستاد و با او مهربانی کرد و سعید از مهذب حمایت کرد و قرار بر این شد که مهذب الدوله پسر خود به نام نفیس را به نزد سیف الدوله بفرستد و بین آنان آشتی ایجاد شد و سیف الدوله نیز او را با پسر عمویش حماد آشتی داد و صلحی میان آنان در سال (۵۰۰ق) برقرار شد.۳۲ سومین شهری که سیف الدوله به تصرف درآورد عانه بود. بلک بن بهرام بن ارتق، پسر برادر ایلغازی بن ارتق، شحنه بغداد بود. بلک، مالک شهر سروج بود و فرنگیان آن شهر را از وی گرفتند و بلک بن بهرام از آنجا فرار کرد و به عانه رفت و آنجا را که در دست پسران یعیش بن عیسی بن خلاط بود تصرف کرد. مشایخ آنجا از سیف الدوله یاری خواستند و سیف الدوله دعوت آنها را اجابت کرد و به عانه رفت. بلکه بن بهرام و ترکمانان از آنجا فرار کردند و پسران یعیش بار دیگر بر شهر مسلط شدند. صدقه گروگان هایی از ترکمانان گرفت و به حله برگشت، ولی بار دیگر بلک بن بهرام به همراه دو هزار سپاهی از ترکمانان به عانه باز گردید، مدافعان شهر چندی مقاومت کردند ولی بلک توانست وارد شهر شود. وی بسیاری از مردم را به قتل رسانید و عانه را غارت نمود و به طرف هیت فرار کرد که آنجا را بگیرد. صدقه وقتی خبر را شنید به جانب هیت به حرکت درآمد، ولی بلک بن بهرام از رفتن به هیت پشیمان شد و بازگشت و سپاهیان صدقه نیز بدون درگیری بنویعیش را در عانه به قدرت رساندند.۳۳ چهارمین شهر متصرفی صدقه، بصره بود. در سال (۴۹۹ق) بصره در دست اسماعیل بن ارسلانجق بود او با استفاده از اختلافات سلاطین، دارای قدرت زیادی شده بود و به صدقه چنین وانمود می کرد که در اطاعت و موافقت او است. همین که سلطان محمد بعد از مرگ برادرش قدرت را به طور کامل در دست گرفت، قصد کرد بصره را به اقطاع بدهد ولی اسماعیل قبول نکرد و سلطان از صدقه خواست که بصره را از اسماعیل بگیرد. ابتدا صدقه حاجبی را فر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 