پاورپوینت کامل فلسفه تاریخ در نهج البلاغه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل فلسفه تاریخ در نهج البلاغه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فلسفه تاریخ در نهج البلاغه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل فلسفه تاریخ در نهج البلاغه ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
دیدگاه های امام علی علیه السلام در باب فلسفه تاریخ، تفسیر روشنی از مفاهیم قرآنی است. در سخنان آن امام، فلسفه تاریخ، با رویکردی کاملاً آگاهانه و هدف مند مورد توجه واقع شده است. آغاز و انجام تاریخ مهم ترین بخش این تأملات است. ایشان، کلّ تاریخ را در سه بخش؛ یعنی آفرینش و برگزیدن آدم (آغاز تاریخ)، بعثت پیامبران (مرحله دوم تاریخ) و ظهور منجی مصلح (انجام تاریخ) توصیف می کنند. بر اساس سخنان آن حضرت، عوامل مهم شکل گیری تاریخ بشری عبارتند از: ۱) حاکمیت مشیت الهی ۲) آزادی عمل و قدرت انتخاب انسان.
مقدمه
آغاز و انجام تاریخ، از دیرباز تاکنون، از موضوعات مهم اندیشه بشری بوده است. ردپای این اندیشه را تا اعماق تاریخ، آن جا که جز افسانه های تاریک و روشن اقوام، چیزی باقی نمی ماند، می توان دنبال کرد. امّا رویکرد معرفت شناسانه در این باب، در دو بخش مشخص رقم خورده است:
- نگرش بشری
- نگرش الهی
دیدگاه نخست، تکاپوی بشری است که قدمتی به اندازه تمدن بشری دارد و طیف وسیعی از اندیشوران اعم از چینیان، هندیان، مصریان، بابلیان، ایرانیان، یونانیان و سایر اقوام باستان تا متفکران امروزی غرب و شرق را شامل می شود. میراث معرفتی این اندیشمندان، ناظر بر وجوه مختلفی است که از مادی ترین تا مذهبی ترین عقیده ها را در برمی گیرد و اصلی ترین ویژگی آن، تنوع و تکثر آراست.
دیدگاه دوم، نگرشی فوق بشری است که قدمت بیشتری دارد. پیامبران، مبلّغان بزرگ این عرصه اند که در محوری ترین بخش رسالت خود (بعد از ابلاغ پیام توحید) درباره آغاز و انجام تاریخ بشر، به تفصیل سخن گفته اند، این طیف سلسله طولانی از متفکران مذهبی (جانشینان فکری و معنوی پیامبران) را نیز در برمی گیرد که تا امروز تداوم یافته است. بر خلاف دیدگاه نخست، این نگرش، از وحدت نظری بنیانی پیروی می کند که علی رغم گذشت هزاران سال، هم چنان مستحکم باقی مانده و دیدگاه های مختلف آن نیز، به وحدت پایه ای آن لطمه ای نزده است. نگرش اخیر، به ویژه در میان اندیشوران مسلمان (از گذشته تاکنون)، اهمیت بسیاری داشته و آنان از جنبه های مختلف بدان توجه کرده اند. از این رو معرفت تاریخی مسلمانان، در بدیهی ترین و غالب ترین شکل، همان معرفت مذهبی است و وام گیری آراء غیر اسلامی، با هدف ارائه تعبیری دیگر از همان معرفت مذهبی بوده و در صورت ناسازگاری با عقاید مذهبی، پذیرش چندانی در میان قاطبه مسلمانان نداشته است.
در میان تأملات معرفتی مسلمانان، دیدگاه های امام علی علیه السلام جایگاه ویژه ای دارد. در سخنان آن حضرت، فلسفه تاریخ، با رویکردی کاملاً آگاهانه وهدف مند و به شیوه ای تعلیلی و تحلیلی مورد مداقه قرار گرفته است. آغاز و انجام تاریخ، مهم ترین بخش این تأملات است که فلسفه تاریخ را آن گونه که علی علیه السلام می اندیشید، نشان می دهد.
***
فلسفه تاریخ از دیدگاه امام علی علیه السلام در سه مرحله مشخص قابل بررسی است: الف) برگزیدن آدم؛ آغاز تاریخ
این عقیده در تمامی ادیان توحیدی مطرح است که خداوند با آفرینش و برگزیدن آدم نقطه عطفی در آغاز تاریخ بشری رقم می زند و سیر این تاریخ نیز شکل گسترده همان حوادثی است که به هنگام آفرینش او با پدید آمدن دو جبهه خیر و شر رخ داد. در نهج البلاغه به آغاز تاریخ با همین دیدگاه توجه شده و امام علی علیه السلام در سه خطبه ضمن تشریح سرگذشت آدم، نگرش تاریخی خود را بیان کرده است. در این جهان بینی، خداوند قادر مطلقی است که بدون نیاز به هیچ کس و هیچ چیز «اشیاء را در وقت خود از عدم و نیستی به وجود و هستی انتقال داد… در حالتی که به آنها پیش از آفریدنشان دانا بود و به حدود و اطراف و انتهای آنها احاطه داشت و به چیزهایی که به آن اشیاء پیوسته اند و به نواحی و گوشه های آنها آشنا بود».۲ چنین خالقی، پس از خلق آسمان ها و زمین و آن چه که در آنهاست، «آدم» را می آفریند و در پاسخ به فرشتگان تأکید می کند که «انّی اَعلَمُ ما لا تَعلمون».۳ فرشتگان باید از اصرار بر آن چه که بدان علم ندارند، خودداری ورزند و بر این مخلوق ناچیز، اما «برگزیده» سجده کنند، چه، او تنها مخلوقی است که به افتخار درک و دریافت «اسماء الهی» و به مقام «خلیفه اللهی» نایل شده است. در این میان، کسی هست که بر این موقعیت ممتاز رشک می برد و در مقام اعتراض، بر خلقت پست او طعنه می زند و از سجده امتناع می ورزد. خداوند او را طرد می کند و او نیز سوگند یاد می کند که آدم و فرزندانش را گمراه کند.
در بیان نهج البلاغه، آفرینش آدم، حاوی نکاتی است که فلسفه خلقت و شرح وظایف و تکالیف او را تبیین می کند. بر طبق این دیدگاه، عمل خداوند در خلقت آدم، عملی دو سویه است که از یک طرف با فرشتگان و از طرف دیگر با آدم مرتبط است. فرشتگان مقربان درگاه خدا و تسبیح کنندگان اویند؛ هیچ گناهی از آنان سر نمی زند و هیچ طغیانی آنان را وسوسه نمی کند. از این رو، خلقت موجودی خون ریز و ظالم که غالباً سر به طغیان برخواهد داشت – و خداوند به آن آگاه تر از فرشتگان است – آنان را شگفت زده کرده و سبب می شود که بپرسند: هدف از این خلقت چیست؟
به تصریح نهج البلاغه خداوند از «خلقت» اهدافی دارد که بخشی از آن، «آزمودن فرشتگان» است. «سپاس خداوندی که پوشید توانگری و بزرگواری را و این دو صفت را به خود اختصاص داد و نه برای آفریدگانش… و آنها را برای جلال خود برگزید… پس به سبب اختصاص این دو صفت به خود، فرشتگان، که مقرّب درگاه او بودند، آزمایش کرد تا فروتنان ایشان را از گردن کشان ممتاز و جدا سازد».۴ به سبب همین آزمایش، ابلیس، طرد و به تعبیر خود وی، گمراه می شود: «پس با این که به نهانی های دل ها و پنهانی های پوشیده از نظرها دانا بود، فرمود: من آدم را از گل خلق خواهم کرد، پس وقتی او را بیافریدم و جان دادم برو در افتاده، سجده کنید، پس همه فرشتگان سجده کردند، الّا ابلیس. کبر و خودخواهی به او روی آورد، پس به آفرینش خود بر آدم فخر و نازش نمود و برای اصل خویش «عصبیت» نمود و آشکارا زیر بار فرمان حق نرفت».۵
آزمایش مذکور، تنها با اعتقاد به جهان بینی توحیدی قابل درک خواهد بود. بر اساس نگرش توحیدی، عزّت و جلال (توانگری و بزرگواری) از آن خداست و هر که فزون از حد خویش کبر ورزد، خوار و ذلیل خواهد شد و در این خصوص، بین آسمانی و زمینی تفاوتی نیست: «نخواهد شد که خداوند سبحان انسانی را به بهشت داخل نماید با کاری که به سبب آن فرشته ای را از آن بیرون نمود. حکم و فرمان خدا در اهل آسمان و اهل زمین یکی است و بین او و هیچ یک از آفریدگانش در روا داشتن آنچه مختصّ به خود اوست – که آن را بر عالمیان حرام کرده و ناروا دانسته – رخصتی نیست».۶ تکبر وتفاخر (عصبیت) ابلیس، زنگ خطری برای آدم نیز هست. هر تکبر ابلیس گونه ای سرانجامی همانند سرانجام ابلیس خواهد داشت و فساد و کشمکش ناشی از آن، منزلت رفیع آدمی را به نابودی خواهد کشاند.۷
امّا آزمایش فرشتگان، نکته دیگری را نیز متجلی می سازد و آن آگاهی خداوند است به آن چه واقع خواهد شد. طبق چنین دیدگاهی، سیر تاریخ شکل خاصی می یابد و آن رویارویی دو گروه در برابر یک دیگر است: گروه حق و گروه شیطانی. این معنا در جنبه دیگر عمل خداوند، دامنه گسترده تری می یابد آن چنان که آفرینش آدم از گل نیز بر همین مبناست: «و اگر خدا می خواست آدم را بیافریند از نوری که روشنی آن دیده را تیره سازد و زیبایی آن بر خردها غالب گردد و از چیز خوشبویی که بوی خوش آن اشخاص را فرا گیرد، هر آینه می آفرید و اگر می آفرید گردن ها در برابر آدم، فروتن و آزمایش درباره او بر فرشتگان آسان می شد، لیکن خداوند سبحان آفریدگانش را می آزماید به بعضی از آن چه اصل و سببش را نمی دانند، برای امتیاز دادن و جدا ساختن آنها و برطرف کردن تکبّر و گردن کشی و دور نمودن خودپسندی از آنان».۸ بدین ترتیب، با آفرینش موجودی با ظاهری نه چندان خوشایند، اما برخوردار از صفات ویژه، عرصه ای پدید می آید که طی آن جبهه خیر و شر تمایز یافته و آدم در مواجهه مستقیم با این دو جبهه، مقام «خلیفه اللهی» را احراز می کند. این مقام همان امانتی است که به گفته قرآن، تنها انسان مسئولیت آن را پذیرفت و سایر مخلوقات از پذیرش آن سر باز زدند.
طرف دیگر این امتحان، آدم است که به گفته نهج البلاغه همه آنچه درباره فرشتگان رخ داد، برای او عبرت بود: «از کار خدا درباره شیطان عبرت گیرید که عبادت و بندگی بسیار و منتهای سعی و کوشش او را باطل و تباه ساخت… نخواهد شد که خداوند سبحان، انسانی را به بهشت داخل نماید با کاری که به سبب آن فرشته ای را بیرون نمود».۹ پس از فرشتگان، نوبت آدم است که آزمایش شود. او و همسرش در بهشت سکنی می یابند و از همه نعمت ها برخوردارند، اما از نزدیک شدن به یک درخت منع شده اند: «به او آموخت که اقدام در این کار، معصیت… و برای مقام و منزلت او خطرناک و زیان آور است».۱۰ امّا این دو فریفته وسوسه شیطان شده و از میوه درخت ممنوع می خورند و زشتی هایشان آشکار می شود. در این هنگام است که به «گناه» خود واقف می شوند و عذر می طلبند: «پس آدم مبادرت کرد به آنچه که خداوند از آن نهی فرموده بود تا کار او با علم خدا که از پیش به آن تعلق گرفته مطابقت نماید».۱۱ این گناهی است که آدم را به سکونت در زمین می کشاند و سرآغاز تاریخ بشری می شود؛ و آدم، به عنوان حجت و راهنمای بندگان خدا برگزیده می شود.
از دیدگاه نهج البلاغه، خلقت آدم، تبلور علم و اراده خداوند و در جهت تحقق اراده الهی است. به همین منظور، به او آموخته می شود که سرپیچی از فرمان خداوند، برای منزلت او خطرناک است، مگر منزلت او چیست؟ او خلیفه و برگزیده خدا، و برتر از همه موجودات بوده و آفرینش تمامی مخلوقات دیگر مقدمه تحقق وجود اوست. از این رو در نهج البلاغه، هر جا که سخن از آفرینش آدم به میان آمده، پیش از آن، آفرینش آسمان ها و زمین و… تبیین شده است. با این حال، علی رغم آموزش های اولیه، آدم می تواند از این فرمان سرپیچی کند. شیطان نیز این را می داند و بدان تمسک می جوید. حسد شیطان به آدم و خرده گیری بر آفرینش ناچیزش که در نهج البلاغه به «عصبیت» تعبیر شده، پس از آدم، فرزندان او را نیز در برمی گیرد؛ و تخم دشمنی و نفاق را میانشان می افکند.۱۲ با این همه این مسأله نیز مورد تأکید قرار می گیرد که آدمی به گونه ای آفریده شده که می تواند پذیرای این عصبیت باشد یا نباشد: «از خدا بترسید در گردن کشی ناشی از تعصب و خودپسندی جاهلیت، زیرا کبر ایجاد دشمنی و دمیدنگاه شیطان است که به آن، امّتهای گذشته را فریب داده است تا این که در تاریکی های نادانی و دام های گمراهی او شتافتند».۱۳ «این اختیار در زیربنای مسیر (آفرینش تا هبوط آدم) در منطقه ارزش ها قرار گرفته و موجب مسئولیت آدم گشته است… عالی ترین نتیجه این اختیار، این بوده است که آدم، طعم اختیار را بچشد و بداند که تکلیف و انجام دادن اختیاری آن چه که در روی زمین به جریان خواهد افتاد، چیست. پس آدم در مسیر جبری خود، اختیار و مسائل مربوط به تکلیف را هم دریافته است».۱۴ در واقع، تصریح نهج البلاغه بر آن است که علاوه بر مشیت الهی سرشت آدمی، به تاریخ او شکل بخشیده و هدف خلقت او نیز بر اساس همین سرشت شکل گرفته است. امتحان آدم که به تبعید او از بهشت انجامید، مختصّ او نبوده بلکه تمام ذریه او را شامل خواهد شد: «آیا نمی بینید که خداوند سبحان پیشینیان را از زمان آدم تا آخرین نفر از این جهان آزمایش فرموده… خداوند بندگانش را به سختی های گوناگون می آزماید و با کوشش های رنگارنگ از آنان بندگی می خواهد و ایشان را به اقسام آن چه پسندیده طباع نیست امتحان می فرماید برای بیرون کردن کبر و خودپسندی و جا دادن فروتنی در جان هایشان و برای اینکه آن آزمایش را، درهای گشاده به سوی فضل و احسان خود و وسا
ئل آسان برای عفو و بخشش خویش قرار دهد».۱۵ نتیجه دوری از کبر، احراز مقام بندگی یا عبودیت است که سبب تکامل آدمی خواهد شد، «بنده باید ملتزم به شئون بندگی و عبودیت باشد تا او را به مقام سلطانی برکشند و این همان آبادانی درون و برون است که به کیمیای عبودیت تحقق می یابد».۱۶ اگر آدمی از طی طریق این تکامل سربپیچد، به همان گمراهی دچار خواهد شد که شیطان را گرفتار ساخت. در عین حال، وظیفه بندگی با وثیقه ای نیز گره خورده است؛ عهد و پیمانی که بر اساس آن، در پاسخ «الستُ بربّکم»۱۷ گواهی داد که همه چیز از آن خداست و همه مخلوقات، بنده و منّت پذیر اویند، امّا ذریه آدم، بارها و بارها این عهد را شکستند. «خدای تعالی پیغمبران خود را در بین آنان برانگیخت و ایشان را پی در پی فرستاد تا عهد و پیمان خداوند را که جبلّی آنان بود، بطلبند و به نعمت فراموش شده یادآوریشان کنند و از راه تبلیغ با ایشان گفت و گو نمایند و عقل های پنهان شده را بیرون آورده به کار اندازند و آیات قدرت را به ایشان نشان دهند».۱۸ تکلیف بندگی، متضمن پای بندی به این عهد توحیدی است؛ عهدی که آدم پس از عصیان، آن را می شناسد و آگاهی ذهنی او به معرفتی درونی بدل می شود. «غفلت از این علم (عهد) با غفلت های معمولی متفاوت و تأثیر آن در نظام زندگی بسیار بیشتر است. گویی این فراموشی تغییری در فطرت آدمی است».۱۹ در پایان این مرحله، آدم، شایستگی مقام راهنمایی را می یابد: «خدا او را حجّت و راهنما قرار داد»؛۲۰ هبوط می کند و تاریخ او در مسیر اراده الهی توأم با چند جنبه خاص استمرار می یابد که عبارتند از: تداوم آزمایش الهی، شیطان و حزبش، قدرت انتخاب آدم. ب) بعثت پیامبران
پس از هبوط آدم، دومین مرحله تکوین تاریخ بشری آغاز می شود و آن، رسالت آدم در زمینه نهادینه کردن دستورات و اوامر خداوندی به نسل خود در جهت نجات آنها از سقوط در گمراهی و دام های شیطان است. آدم، نخستین راهنمای بشری و پیامبر الهی محسوب می شود و آغازگر سلسله طولانی پیام آوران الهی است که پس از او با همان وظیفه رسالت، مبعوث می شوند و آنها «دین خدا» را در همه زمان ها و مکان ها با مبانی یک سان تبلیغ می کنند: «خدای تعالی از روی نیک خواهی و حسن تقدیر و تدبیرش، اسلام را دین خود و فرشتگان و رسولانش قرار داد و برای تبلیغ آن، پیامبران را به میان بندگان خویش فرستاد و بندگان برگزیده خویش را [مأمور] رسالت گردانید».۲۱ خداوند از پیامبران پیمان گرفته است که «پیام» او را ابلاغ کنند، پیامی که برای رستگاری انسان – با توجه به سرشت ویژه اش – حیاتی است. بدین ترتیب، پس از آدم، انسان ها، باز هم آزمایش می شوند، چون «بشر، اهل غفلت و فراموشی است و چه بسا در گردش زمان، عهد خود را از یاد می برد، به این جهت ارسال رسولان، ضرورت پیدا می کند… تاریخ در حقیقت، تاریخ غفلت و تذکر است».۲۲ بعثت پیامبران با توجه به جایگاه آنان و شرایط خاص اجتماعی، عرصه امتحان انسان هاست؛ در خطبه اوّل و دوم نهج البلاغه، شرایط اجتماعی هم زمان با ظهور پیامبران تبیین شده است؛ در آن زمان مردم مبتلا به «فتنه های بسیار بوده، ریسمان دین پاره شده، ستون های ایمان و یقین، متزلزل گردیده، اصل دین مختلف و کار آن در هم و برهم شده، مردم پیرو شیطان گشته و در راه های او قدم نهاده و بیرق کفر و ضلالت افراشته و راه هدایت، محو شده بود».۲۳ این وضعیت نابهنجار، منجر به پنهان شدن عقول و فراموشی عهد و پیمان الهی و گمراهی انسان ها گردیده بود: «زمانی که بیشتر بندگان، فرمان خدا را دگرگون کردند و حق خدا را ندانسته و رقیبانی را با او پذیرفتند و شیطان ها، آنان را از شناخت خدا بازداشته و از عبودیت او برگردانده بودند… در آن هنگام، مردم روی زمین فرقه های جداجدا، دارای هوس های پراکنده و شیوه های گوناگون بودند؛ افرادی خدا را همانند آفریدگانش دانستند، گروهی در نام او فرو مانده و به او نرسیده بودند و عدّه ای دیگر، به حقیقتی جز او اشاره می کردند».۲۴ بدین ترتیب، شرک به خداوند و گمراهی انسان ها، عامل اصلی بعثت انبیاء بوده است؛ شرک اساس «دین خدا» را متزلزل و آن را در اذهان، به صورت های مختلف و متضاد جلوه گر می سازد و به «هوس های پراکنده و شیوه های گوناگون» مبدل می کند و وحدت معنوی جامعه بشری را که بر پایه فطرت یک سان آنها قرار دارد، از میان می برد. از این رو، سرگذشت پیامبران – علی رغم تفاوت های زمانی و مکانی – شباهت های اساسی دارند و آن چه را از زبان یک پیامبر یا قومش می شنویم، درباره پیامبران و اقوام دیگر نیز صدق می کند. با تأمل بیشتر در عبارات نهج البلاغه، پدیده شرک، شامل جنبه های وسیع تری می شود که از حدّ عدم ایمان به خدای واحد فراتر می رود. سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام در تبیین شرایط اجتماعی جوامع در زمان ظهور انبیا، بیانگر انحطاط فکری و روحی انسان هاست که همگی از پیامدهای شرک است. در یکی دیگر از خطبه های علی علیه السلام که ابوزکریای حریری، یکی از صحابه ایشان، آن را نقل کرده، رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله با چنین صفاتی تشریح می شود: «او را به رسالت فرستاد، اجابت کننده، اندرز دهنده، ادب کننده و پرهیزگار… محو کننده و زداینده آیین های باطل بیهوده گویان»۲۵ در جای دیگر آمده است: «محمدصلی الله علیه وآله آنان را، کتاب، حکمت، سنت و فرایض آموخت تا هدایت شوند، تأدیب کرد تا پراکنده نشوند، متحد ساخت تا از آلایش ها پاک گردند و جسم و جانشان را تزکیه نمود».۲۶ امام علیه السلام تأکید می کنند که تمامی انحرافات و مفاسد موجود در جوامع بشری، به دلیل فراموشی خدا و غفلت از معرفت او صورت می گیرد و لذا پیامبران، هدایت گر جامعه اند؛ یعنی اندرز دهنده، تأدیب کننده، روشن گر حق و راستی، آموزنده حکمت و سنت خدایی اند و آنها عهده دار بیدار کردن عقول راکد و خفته، گشودن چشم ها و باز کردن گوش ها و متحد کردن قلوب و اقوام پراکنده بر محور یک گرایش و دین توحیدی فطری می باشند. به بیان دیگر، رسالت انبیاء در دو هدف بزرگ خلاصه می شود: «هدف نخست که اهمیت بیشتری دارد، عبارتست از زنده کردن فطرت پاک و سلیم انسان، فطرتی که با آن به خدای متعال، ایمانی حقیقی پیدا کند، مخلوق بودن خود را دریابد و در نتیجه جایگاه خویش را در هستی بشناسد… و هدف دوّم، که از برخی جهت ها نتیجه هدف اوّل است، ایجاد انگیزه های روحی، روانی و اجتماعی برای تحقق فرایند رشد عقلی و مادی و اجتماعی در زندگی است به گونه ای که بین رشد روحی و اخلاقی و رشد مادی، توازن برقرار شود».۲۷ این همان چیزی است که در نهج البلاغه «اتمام حجّت» نامیده می شود: «مردم را در باب ربوبیت و معرفت خود [از آن جهت ]، که حجّت و دلیل بر آن استوار کند، رها نکرد، بلکه به سبب حجّت ها و دلیل هایی که بر زبان برگزیدگانش (پیامبران) جاری کرد و همه آنان یکی بعد از دیگری آورنده پیغام های او بودند، از ایشان پیمانی گرفت، تا این که به وسیله پیغمبر ما، محمدصلی الله علیه وآله حجّتش را تمام کرد و جای عذری باقی نگذاشت».۲۸ قرآن کریم به این معنی تصریح کرده است: «البته ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و کتاب و معیار به وسیله آنان نازل نمودیم تا مردم عدالت را برپا دارند».۲۹ «ای پروردگار ما، در میان آنان، رسولی از خود آنان بفرست تا آیات ترا بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و آنان را پاکیزه کند».۳۰ «آنان که پیروی می کنند از رسول پیام آور درس ناخوانده که خبر او در تورات و انجیل که در دست دارند، ثبت شده است، آنان را به نیکی دستور می دهد و از بدی باز می دارد، پاکیزه ها را برای آنان حلال و پلیدی ها را برای آنان تحریم می کند و بار سنگین و زنجیرهایی که بر گردن آنان بود، برمی دارد و کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاری اش کردند و از آن نوری که با او نازل شده است پیروی کردند، رستگارانند».۳۱ چنین برداشتی از تاریخ، حاوی چند نکته قابل توجه است: نخست آن که داستان آفرینش و برگزیدن انسان در میان مخلوقات به عنوان «حامل بار امانت الهی» و «خلیفه اللَّه» با فلسفه بعثت پیامبران، کاملاً هماهنگ است و این تنها در پرتو تفکر توحیدی قابل درک و پذیرش است. دیگر آن که علی رغم آن که در این دیدگاه، تاریخ، مظهر تحقق اراده خداوند در جهت هدفی خاص است، امّا انسان به دلیل داشتن قدرت انتخاب، مسئول است و مشیت خداوندی، خللی به این امر وارد نمی سازد. «ما همواره در معرض آزمایشیم و در موقعیت خاص قرار داریم و باید پاسخ گوی عمل خود باشیم و این یکی از صورت های تاریخی بودن وجود آدمی است».۳۲ ارتباط میان بعثت پیامبران و مسئله امتحان، ناظر به چنین مسئولیتی است: «اگر خداوند سبحان هنگامی که پیامبران را برانگیخت، [اراده می کرد که ] به آنان گنج های زر و کان های طلای ناب و باغ هایی که همه گونه درخت در آن می کارند عطا کند و مرغ های آسمان و جانوران زمین را با ایشان همراه سازد، بجا می آورد و اگر چنین می کرد آزمایش ساقط و پاداش، نادرست می شد و نیازی به خبرها نبود و برای قبول کنندگان، مزدهای آزمایش شوندگان لازم نبود و گرویدگان، شایسته ثواب نیکوکاران نبودند و نام ها با معانی مطابقت نمی کرد، ولی خداوند سبحان، پیغمبرانش را در اراده و تصمیم هایشان قوی و توانا گردانید و در آن چه دیده ها به حالاتشان می نگرند، ناتوانشان قرار داد با قناعتی که دل ها و چشم ها را از بی نیازی پر می کرد و با فقر و تنگدستی که چشم ها و گوش ها را از رنج و آزار پر می نمود و اگر پیغمبران دارای توانایی بودند که کسی قصد تسلّط بر ایشان نمی کرد و دارای تسلّطی بودند که ستم نمی کشیدند… این حال برای مردم در پند پذیرفتن آسان تر و از خودپسندی و گردنکشی دورتر بود و از راه ترس که بر ایشان غالب می شد یا از راه رغبت و خواهشی که آنها را مایل و متوجه می گردانید، ایمان می آوردند، پس قصدها خالص نبود و نیکویی ها قسمت شده بود، ولی خداوند سبحان خواسته که پیروی از پیغمبران و تصدیق به کتاب ها و فروتنی برای ذات و تسلیم در مقابل فرمان و گردن نهادن به طاعت و بندگیش، چیزهایی مخصوص او در برداشته باشد که به
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 