پاورپوینت کامل نقش صوفیان در تشکیل و تداوم حکومت بهمنیان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نقش صوفیان در تشکیل و تداوم حکومت بهمنیان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقش صوفیان در تشکیل و تداوم حکومت بهمنیان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نقش صوفیان در تشکیل و تداوم حکومت بهمنیان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

ورود اسلام به جنوب هند در اواخر قرن هفتم و اوایل قرن هشتم هجری صورت گرفت. با این حال، این سرزمین از مدت ها پیش مورد توجه برخی از صوفیان مسلمان قرار گرفته بود که برای تبلیغ عقاید خویش به آن جا سفر کرده بودند. فتح دکن به دست مسلمانان و تأسیس حکومت بهمنیان به عنوان اولین حکومت مستقل مسلمان، باعث گسترش عقاید صوفیانه و نیز رشد فرقه های مختلف صوفیه گردید. صوفیان در این منطقه نفوذ و اعتبار فراوانی در میان گروه های مختلف اجتماعی پیدا کردند به طوری که پادشاهان بهمنی برای استقرار و تداوم قدرت خویش در دکن و نفوذ در میان مردم ناچار دست به دامان این گروه شدند و با نزدیک ساختن خویش به صوفیان از حمایت جدی مردم برخوردار گردیدند. صوفیان نیز فرصت پیش آمده را برای تبلیغ و گسترش آراء خویش مغتنم شمرده و به حمایت از بهمنیان پرداختند. این مقاله رابطه صوفیان و بهمنیان و نیز پاورپوینت کامل نقش صوفیان در تشکیل و تداوم حکومت بهمنیان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint را بررسی می کند.

مقدمه

حملات مسلمانان به جنوب هند در دوره سلطان علاءالدین خلجی (حک:(علامت اختصاری حکومت) ۷۱۵-۶۹۵) آغاز شد و در دوره محمد بن تغلق (حک: ۷۵۲-۷۲۵) مسلمانان همه این سرزمین را به تصرف خویش درآوردند. عواملی، چون ظلم و سخت گیری محمد تغلق به اتباع هندوی خویش در جنوب، انتقال پایتخت از دهلی به دولت آباد واقع در دکن، مهاجرت اجباری مردم به آن شهر و نیز ضعف حکومت محمد (در دهه های پایانی حکمرانی)، زمینه استقلال دکن به دست امیران و سرداران او را فراهم کرد. حسن کانگوی بهمنی، یکی از امیران محمد در دکن با ادعای انتساب به بهمن اسفندیار، پادشاه افسانه ای ایران، از فرصت پیش آمده به خوبی استفاده کرد؛ وی با حمایت و پشتیبانی دیگر امیران، پس از بسیج نیروها و تدارک چندین نبرد با محمد تغلق، در ۷۴۸ بر شهر دولت آباد مستولی شده و نخستین حکومت مستقل مسلمان را در دکن بنیان نهاد. پس از وی، هفده تن از فرزندانش حدود ۱۷۰ سال بر دکن فرمانروایی کردند. از این تعداد هشت تن در شهر «گلبرگه» استقرار داشتند. احمد اول (حک: ۸۳۸-۸۲۵ه )، نهمین سلطان بهمنی پایتخت خویش را به دلایلی به شهر «بیدر» منتقل ساخت و سایر سلاطین بهمنی نیز پس از وی در این شهر به حکومت پرداختند. انتقال مرکز حکومت از گلبرگه به بیدر، تبعات سیاسی، اجتماعی و مذهبی بسیاری به دنبال داشت و باعث افزایش نقش دانشمندان و وزیران ایرانی در شوؤن مختلف حکومت بهمنیان شد.

بهمنیان در سراسر حکومت خویش در گلبرگه و بیدر، توجه فراوانی به دانشمندان، صوفیان، ادیبان، شعراء، صنعتگران و سایر نخبگان اجتماعی به ویژه در میان ایرانیان داشتند و این امر باعث شد که در این دوره، بسیاری از دانشمندان و صوفیان، از ایران و سایر سرزمین های اسلامی به دکن مهاجرت و برخی از آنان، مشاغل و مناصب بالای سیاسی و اداری را تصاحب کنند. در این میان، نقش مهمی که صوفیان از فرقه های مختلف تصوف، در حمایت از بهمنیان داشتند، قابل توجه است. تلاش پادشاهان بهمنی برای نزدیک ساختن این صوفیان به خویش و کسب مشروعیت و مقبولیت در میان مردم، یکی از نمونه های جالب همکاری میان صوفی و سلطان را در این دوره رقم زد. تصوف در دکن پیش از بهمنیان

«دکن» سال ها قبل از هجوم لشکریان مسلمان، از طریق صوفیانی که از راه دریا و نیز از شمال هند، به این منطقه سفر کرده بودند، با اسلام آشنا شد؛ صوفیانی که خود را به فرقه های مختلف به ویژه قادریه و جنیدیه منسوب می کردند، دکن را منطقه ای مناسب برای تبلیغ آرا و عقاید خویش یافتند. ابن بطوطه در سفر به جنوبی ترین مناطق دکن، از مقابر و خانقاه هایی متعلق به صوفیان مسلمان در سیلان و برخی جزایر دیگر خبر داده است.۲ هر چند محمد بن تغلق (حک: ۷۵۲-۷۲۵ه ) در دربار خویش در احاطه علما و فقها قرار داشت و تحت تأثیر افکار و آرای ابن تیمیه توجه چندانی به عقاید صوفیان نمی کرد۳ و از جانب آنان مورد انتقاد قرار می گرفت، در دوره وی شبکه گسترده ای از صوفیان در شمال هند پدیدار گشت. محمد با انتقال پایتخت خویش از دهلی به دولت آباد (واقع در شمال دکن)، بسیاری از مردم، اشراف و دانشمندان را به این شهر منتقل کرد. انبوهی از این مهاجران صوفیانی بودند که به فرقه های مختلف تعلق داشتند. این اقدام محمد، سبب اختلاف در ارائه تعالیم صوفیان در شمال گردید، اما به محض ورود این صوفیان به جنوب، آنان شهرهای دولت آباد، خُلدآباد و برخی دیگر از شهرهای جنوبی را مکانی مناسب برای تبلیغ عقاید خویش یافتند و به سرعت، مشکلاتی که پس از انتقال پایتخت، در ارائه تعالیم و نیز امور خانقاه ها ایجاد شده بود، ترمیم و بازسازی کردند. به همین دلیل، مقارن شکل گیری بهمنیان، شهرهای دولت آباد و خلدآباد محل تجمع انبوهی از صوفیان برجسته به ویژه پیروان فرقه های جنیدیه و چشتیه گردید. امیر حسن علاء سجزی (د ۷۳۶ه )، میرمبارک کاروان (د ۷۳۶ه )، خواجه حسن و خواجه عمر (د ۷۵۰ه )، کاکا سعدبخش، شیخ رکن الدین بن عماد دبیر کاشانی، شیخ برهان الدین غریب (د ۷۳۹ه )، شیخ وجیه الدین، شیخ یوسف حسینی مشهور به راجا (د ۷۳۱ه )، شیخ زین الدین داوود شیرازی (د ۷۷۱ه )، سیدعلاءالدین حسینی جیواری (د ۷۳۴ه )، شیخ شمس الدین لامغانی (د ۷۳۶ه )، شیخ عبداللَّه (د ۷۵۳ه )، شیخ رکن الدین جنیدی، حاجی رومی، شیخ صوفی سرمست، شیخ کمال خجندی، منتجب الدین زربخش، کمال الدین سامانه، سید علاءالدین جویری (د ۷۸۱ه ) و شیخ عین الدین گنج العلم (د ۷۹۵ه ) برخی از این صوفیان بودند که به اجبار محمد بن تغلق به دکن نقل مکان کردند و هر کدام در شهر یا روستایی مشغول تبلیغ عقاید خویش گردیدند.۴ به علاوه، هفت تن از صوفیان برجسته فرقه قادریه، معروف به «سبعه قادریه» در شهرهای گُلْبَرْگَه، گُلْگُنده، وَرَنْگَل و برخی مناطق دیگر فعالیت می کردند.۵ این صوفیان روابط بسیار نزدیک و صمیمی با مسلمانان و هندوان دکن داشتند. بنابراین، از همان آغاز فعالیت خود در دکن به دلیل برخی آرا، عقاید و خصلت ها، از قبیل مبارزه با نابرابری و تبعیض و نیز مهمان نوازی مورد توجه مردم قرار گرفتند و به صورت گروهی درآمدند که به راحتی توانستند حمایت مردم را جلب کنند و آنان را به پیروی از اوامر و دستورات خویش وادارند. تصوف در دوره بهمنیان

حکومت نوپای بهمنیان نمی توانست همانند تغلقیان برای جلب حمایت مردم بر فقها و علما تکیه کند، چرا که اکثر این افراد در دستگاه های اداری و قضایی تغلقیان خدمت کرده و حقوق و مواجب می گرفتند و نمی توانستند اعتماد پادشاهان سلسله جدید را جلب کنند. از این رو، بهمنیان به صوفیان – که قدرتی بیش از فقها در میان مردم دکن داشتند – رو آوردند. صوفیان نیز این موقعیت را برای تبلیغ عقاید خویش و کسب منافع مادی مناسب دیدند. بر این اساس، از آغاز شکل گیری حکومت بهمنیان، همکاری گسترده ای میان صوفیان و طبقه حاکم به وجود آمد. در واقع، این گروه به عنوان حلقه ارتباط میان حکومت و مردم، اساسی ترین نقش را در همه امور سیاسی و اجتماعی این دوره ایفا کردند. سلاطین بهمنی نیز برای کسب مشروعیت و جلب حمایت مردم، توجه فراوانی به این طبقه کردند.

به طور کلی، صوفیان در دوره بهمنی چه در گُلْبَرگَه و چه در بیدر، اصلی ترین رکن دین و سیاست و مدار همه امور سیاسی و اجتماعی به حساب می آمدند. حسن کانگو (حک:۷۶۰-۷۴۸ه )، بنیان گذار سلسله بهمنیان، زمانی که در دهلی زندگی می کرد (پیش از پیوستن به دربار محمد بن تغلق) به خانقاه نظام الدین اولیاء، معروف ترین صوفی آن دوره در دهلی رفت و آمد داشت و به گفته بسیاری از مورخان، نظام الدین در یکی از ملاقات های حسن با وی، سلطنت حسن را پیشگوئی کرد و به وی مژده حکومت داد.۶ به علاوه مؤلف تذکره الملوک خبر داده که شیخ سراج الدین جنیدی، صوفی معروف این دوره، هنگامی که حسن در دکن ساکن شد، سلطنت او را پیش بینی کرده است.۷ این که چنین پیشگوئی هایی از جانب صوفیان فوق صورت گرفته باشد یا نه، جای بحث است. و احتمال دارد مورخان و نویسندگان این روایات را در دوره فرزندان و جانشینان وی جهت خوش آیند این پادشاهان ساخته باشند. با این حال، حتی اگر روایات فوق را جعلی به حساب آوریم، باز هم رواج این مطالب در دوره بهمنیان و ذکر آن در اکثر تواریخ و تذکره هایی که در این دوره و پس از آن نوشته شده است، نشانگر اهمیت و اعتبار صوفیان نزد سلاطین و مردم دکن است، زیرا این پادشاهان برای کسب اعتبار و جلب حمایت مردم، به این قبیل سخنان متوسل می شدند.

علی رغم نفوذ صوفیان در سراسر دوره بهمنیان، نقش آنان در حکومت و نیز نحوه تعامل آنان با پادشاهان و حاکمان در دوره گُلْبَرگَه و بیدر با یک دیگر متفاوت بوده است. در دوره گُلْبَرْگَه، چند صوفی بسیار برجسته و پرنفوذ ظهور کردند که هر کدام توانستند همه صوفیان و خانقاه های دیگر را تحت الشعاع مقام علمی و معنوی خویش قرار دهند. این صوفیان به هیچ وجه وارد کارهای اجرایی و حکومتی نشدند و حتی برخی از آنان از پذیرش کمک های مالی سلاطین نیز سرباز زده و یا آن را با اکراه پذیرفتند. برخی از این صوفیان در برابر زیاده خواهی های سلاطین و زیرپا گذاشتن قوانین شرعی از سوی آنان، ایستادند و گاه سلطان را مجبور به عقب نشینی در برابر خواسته های مشروع خویش و پذیرفتن نظر و عقیده خود کردند. به طور کلی، این صوفیان، استقلال خویش را در امور دینی حفظ کردند و به دلیل نفوذ فراوان در میان مردم، سلاطین بهمنی مجبور به پذیرش خواست و نظر آنان شدند. شیخ سراج الدین جنیدی، شیخ زین الدین دولت آبادی، عین الدین گنج العلم و سید محمد گیسودراز، از جمله صوفیان معروف دوره گُلْبَرْگَه بودند.

درگذشت گیسودراز، آخرین صوفی معروف و با نفوذ در دوره گُلْبَرْگَه، خلأ بزرگی در میان صوفیان ایجاد کرد. تأثیر فقدان وی بر احمد اول (حک: ۸۳۸-۸۲۵)، نهمین پادشاه بهمنی چنان بود که وی را مجبور ساخت با انتقال پایتخت به بیدر و دعوت از سلسله جدیدی از صوفیان، در صدد جبران این ضایعه برآید. احمد اول تلاش کرد با دعوت از نخبگان و دانشمندان ایرانی، جامعه ای جدید بر اساس روابط فرهنگی و سیاسی نو در بیدر ایجاد کند از این رو، وی ناامید از تأثیر فرزندان و نوادگان گیسودراز در جامعه، دست به دامان صوفیان خاندان نعمت اللهیه شد تا علاوه بر هم خوانی با جامعه جدید، با عقاید و تمایلات شیعی وی نیز هماهنگ باشند. به همین دلیل، وی که از طریق برخی شاگردان شاه نعمت اللَّه ولی با آثار و کرامات او آشنا شده بود، نعمت اللَّه و فرزندانش را به پایتخت جدید فراخواند. نعمت اللَّه، خود از پذیرش دعوت سلطان سرباز زد. لیکن یکی از نوه های خویش را به بیدر فرستاد. پس از درگذشت نعمت اللَّه، فرزندان و مریدان وی همگی راهی دربار بیدر گردیدند. علی رغم ادامه فعالیت صوفیان فرقه های دیگر، دوره حکومت بهمنیان در بیدر را باید دوره تفوق و برتری صوفیان قادریه از شاخه نعمت اللهیه دانست. بر خلاف دوره گُلْبَرْگَه، در «بیدر» هیچ صوفی برجسته ای که بتواند همه صوفیان را تحت الشعاع قرار داده و نقش یگانه داشته باشد، ظهور نکرد. از طرفی صوفیان دوره بیدر و فرزندان و نوادگان شاه نعمت اللَّه به طور گسترده وارد خدمات سیاسی و نظامی گردیدند و برخی از آنان حتی به فرماندهی سپاه دست یافته و در نبردهای زیادی شرکت کردند. برخی از این صوفیان در تنازعات و اختلافات سیاسی میان دو گروه «آفاقی» و «دکنی» نقش مهمی ایفا کردند. آنان با خاندان شاهی روابط سببی گسترده ای برقرار کردند و احترام و نفوذ آنان در میان مردم تنها به دلیل نقش برجسته دینی و معنوی آنان نبود، بلکه بیشتر به سبب موقعیت برتر سیاسی و اجتماعی آنان و روابطی بود که با سلاطین و امرا داشتند. صوفیان برجسته در دوره بهمنیان

  1. شیخ رکن الدین بن شیخ سراج الدین ابوالمظفر جنیدی (۷۸۱-۶۷۰ه ): وی اولین صوفی برجسته و صاحب نفوذ در دوره پنج سلطان نخست بهمنی است. در واقع، شیخ سراج الدین جنیدی، نام پدر اوست که به وی اطلاق می گردید. او از صوفیان منسوب به فرقه جنیدیه است که نسبتش با دوازده واسطه به ابوالقاسم جنید بغدادی می رسد.۸ پدر وی از بغداد به پیشاور مهاجرت کرد و شیخ سراج در ۶۷۰ه در این شهر به دنیا آمد. او از صوفیانی بود که در ۷۲۹ه، با اجبار و اکراه محمدبن تغلق از دهلی به دولت آباد نقل مکان کردند.۹ وی در مدت حضور خویش، تلاش زیادی برای تبلیغ اسلام و نیز آموزه های فرقه متبوع خویش در میان مسلمانان و هندوان انجام داد و موفق شد گروهی از هندوان را به دین اسلام جذب کند.۱۰

شیخ سراج در دوره پنج سلطان نخست بهمنیان، نقش مهمی در مسائل سیاسی، اجتماعی و مذهبی ایفا کرد؛ این سلاطین در کارهای مهم سیاسی و اجتماعی، نظر وی را جویا شده و به آن عمل می کردند. به گفته مؤلف تذکره الملوک، حسن کانگو قبل از رسیدن به سلطنت، در روستای کودچی (گَنْگی) در نزدیکی مِرج (از توابع دولت آباد)، مدتی به همراه مادر خویش در خدمت شیخ سراج بود و از شاگردان و مریدان خانقاه او به حساب می آمد.۱۱ در این مدت، شیخ در موقعیت های مختلف بارها سلطنت حسن را پیشگویی کرد و با پیشنهاد و راهنمایی وی بود که حسن لشکریانی برای نبرد با نیروهای تغلقیان و هندوان فراهم ساخت.۱۲ پس از پیروزی حسن و استقرار حکومت بهمنیان، شیخ سراج، موقعیت برتری یافت. شیخ مراسم جلوس و تاج گذاری حسن را در مسجد قطب الدین مبارکشاه خَلَجی در دولت آباد انجام داد و به هنگام جلوس وی، خطبه ای به زبان عربی ایراد کرد و به رسم عباسیان، عبایی سیاه بر سلطان پوشانید.۱۳ این شیوه، هنگام جلوس چهار تن از جانشینان حسن کانگو؛ یعنی محمد اول (حک: ۷۷۷-۷۶۰ه )، مجاهد شاه (حک: ۷۸۰-۷۷۷)، داوود (حک: ۷۸۰) و محمد دوم (حک: ۷۹۹-۷۸۰) نیز تکرار شد و در مراسم تاج گذاری و جلوس هر یک از آنان شیخ پیراهن و دستاری سیاه بر سلطان پوشانید و پس از ایراد خطبه، با آنان بیعت کرد.۱۴ حسن کانگو پس از سرکوب یک شورش در سال ۷۵۲ه به «ساغَر» در جنوب گُلْبَرْگَه رفت و در آن جا با بسیاری از علما و صوفیان دیدار کرد.۱۵ ظاهراً وی در همین سفر روستای کودچی در اطراف آن را به صورت «جاگیر» به شیخ سراج بخشید و شیخ نیز با اکراه آن را پذیرفت. در کتاب خانه مقبره شیخ در گُلْبَرْگَه دو سند درباره این جاگیر موجود است؛ در یک سند که مربوط به سال ۷۷۹ه است، شیخ سراج تولیت این جاگیر را به نوه خویش، شیخ شبلی واگذار کرده است و در سند دیگر که به «وصیت نامه» معروف است، شیخ برخی از درآمدهای حاصل از این جاگیر را میان فرزندان خود و گروهی از مردم تقسیم کرده است.۱۶ القابی از قبیل مرجع اهل الاسلام، صاحب نگین و تاج، قطب دوران، قطب الاقطاب، قطب الانام و غوث الاسلام که سلطان در سند اول، خطاب به شیخ به کار برده، اعتقاد وی به شیخ و نهایت احترام او را در نزد دربار نشان می دهد.

محمد اول، همانند پدر، به شیخ سراج اعتقادی راسخ داشت.۱۷ او مدام برای زیارت شیخ و استمداد از وی، از گلبرگه به روستای کودچی می رفت. شیخ که شاهد رنج های سلطان و همراهانش در این رفت و آمدها بود؛ تصمیم گرفت در گلبرگه ساکن شود. این امر باعث خوشحالی فراوان سلطان گردید و برای وی خانقاه و خانه ای در پایتخت بنا کرد.۱۸ سلطان در آغاز و پایان هر لشکرکشی به خانقاه شیخ می رفت و با اجازه وی به شهرها و نواحی مختلف حمله می کرد. به علاوه پس از کسب پیروزی و به دست آوردن غنایم، خمس آن را جهت تقسیم میان مستمندان، نزد شیخ می فرستاد.۱۹

مجاهدشاه و محمد دوم نیز با شیخ رابطه ای نیکو داشتند. به گفته مؤلف تذکره الملوک، مجاهدشاه هر روز در خانقاه شیخ حاضر می شد و بسیاری از کارهای دیوانی را در آن جا انجام می داد.۲۰ در اواخر سلطنت مجاهد رابطه وی با شیخ سراج به دلایلی تیره شد. این امر به قدری مردم را به سلطان بدبین کرد که پس از مرگ سلطان، مردم اجازه ندادند او را در مقبره خانوادگی اش به خاک سپارند.۲۱ شیخ سراج در دوره محمد دوم در ۷۸۱ه درگذشت. سلطان محمد به هنگام بیماری شیخ به عیادت او رفت و پس از وفات وی نیز بر سر تربتش حاضر شد و مراسم تعزیت به جای آورد.۲۲

شیخ سراج در دوران فعالیت خویش، شاگردان بسیاری تربیت کرد و بسیاری از صوفیان را از ایران و شمال هند به درگاه خویش جذب نمود. از این رو، فعالیت فرزندان و مریدان شیخ پس از وی نیز ادامه یافت. شیخ درآمدهای جاگیر اعطا شده به خود را در میان فرزندان و برخی مردم تقسیم کرد که این امر نشان دهنده ادامه فعالیت این گروه پس از اوست. انتقال پایتخت به بیدر باعث کم شدن نفوذ صوفیان جنیدی و اعقاب شیخ سراج گردید. با این حال، خانقاه آنان در سال های پایانی حکومت بهمنیان و نیز در دوره جانشینان آنان در بیدر هم چنان فعال بود و گروه های زیادی از مردم را به خود جلب می کرد.۲۳ حضور محمودشاه بهمنی در سال ۹۰۱ه در مقبره شیخ سراج در گلبرگه و دیدار با سجاده نشین آن، نشانه اهمیت این خانقاه در اواخر دوره بهمنیان است.۲۴ خانقاه شیخ سراج الدین جنیدی امروزه نیز در گلبرگه با نام «روضه شیخ» بسیاری از علاقه مندان را به خود جلب می کند.

  1. عین الدین محمد جنیدی بیجاپوری مشهور به گنج العلم (۷۹۵-۷۰۶ه ): دیگر صوفی برجسته جنیدی در دوره سلاطین نخست بهمنی است. از رابطه گنج العلم با پادشاهان این سلسله اطلاع چندانی در دست نیست. دیدار حسن کانگو با وی به هنگام سفر سلطان به ساغَر، در کنار سایر دانشمندان و بزرگان آن عصر نشانه اعتباری است که وی نزد اولین سلطان بهمنی داشته است. وی یکی از صوفیان فعال جنیدی دکن در دوره بهمنیان است و آثار و تألیفات زیادی به وی منسوب است. لیکن متأسفانه، هیچ یک از این آثار موجود نیست. گستردگی حوزه مطالعاتی و پرداختن به موضوعاتی، از قبیل تفسیر، تصوف، کلام، حدیث و تاریخ، نشانه وسعت دانش و معرفت وی است. به طور کلی، می توان او را بزرگترین و پرکارترین صوفی دکن، قبل از گیسودراز دانست.۲۵ محمد قادری در اثر کوچک خویش به نام شجره اجازه و اراده که به بیان شجره نامه صوفیان جنیدی در دکن اختصاص دارد، از یکی از آثار گنج العلم به نام اطوار الابرار سود برده است.۲۶ این کتاب به زبان عربی و درباره شرح حال و نسب صوفیان جنیدی بوده است. محمد سلیمان صدیقی، محقق برجسته تاریخ تصوف در دکن، مدعی است که خلاصه ای از این کتاب به زبان فارسی موجود است.۲۷ یکی از آثار مهم وی به نام ملحقات طبقات ناصری نیز در اختیار مورخانی چون فرشته و عبدالجبار قرار گرفته است. مطالب این دو مورخ به نقل از گنج العلم، نشانه احاطه وی بر تاریخ سرزمین های اسلامی و نیز رابطه مؤلف با بهمنیان است.۲۸
  2. شیخ زین الدین دولت آبادی (۷۷۱-۷۰۱ه ): وی اولین صوفی برجسته از سلسله چشتیه در دوره بهمنیان است. شیخ زین الدین در ۷۰۱ه در شیراز متولد شد و در جوانی به هندوستان و دربار محمد بن تغلق سفر کرد. وی نیز از جمله دانشمندانی بود که به دستور محمد بن تغلق از دهلی به دولت آباد نقل مکان کردند. زین الدین در آغاز دانشمندی عقل گرا و از منتقدان صوفیه بود. ولی تحت تأثیر برهان الدین غریب به تصوف گرائید و پس از درگذشت وی در ۷۳۷ه به عنوان خلیفه و جانشین وی شناخته شد. زین الدین با حسن کانگو و محمد اول معاصر بود. وی، از جمله صوفیانی است که بر اصول دینی و فرقه ای خویش شدیداً پایبند بود و هیچ جاگیر یا هدیه ای از جانب سلاطین نپذیرفت. رابطه حسن کانگو با وی بسیار صمیمی بود. به گفته فرشته حسن گانگو پس از استقرار بر تخت سلطنت، پنج من طلا و ده من نقره برای شیخ برهان الدین فرستاد تا میان فقرا و مساکین تقسیم کند.۲۹ لیکن با توجه به درگذشت برهان الدین در سال ۷۳۷ه و انتخاب زین الدین به جای وی، به نظر می رسد کانگو این مقدار طلا و نقره را برای شیخ زین الدین فرستاده است. شیخ زین الدین پس از درگذشت حسن، محمد فرزند وی را به دلیل ارتکاب مناهی و شرب خمر، فرد مناسبی برای احراز سلطنت ندانست و از بیعت با وی سرباز زد. این امر باعث بدبینی مردم به سلطان شد. از این رو، وی تلاش فراوانی برای جلب رضایت شیخ به عمل آورد ولی این تلاش ها ثمری نبخشید و روابط آن دو هم چنان تیره باقی ماند. به علاوه شیخ زین الدین، حاکم دولت آباد به بهرام خان مازندرانی که علیه محمد اول شوریده بود، پناه داد و از این طریق نارضایی خویش را از سلطان آشکار ساخت. سلطان از وی خواست که شهر را ترک نماید، لیکن وی به شدت در مقابل این تقاضا ایستاد و ضمن رد درخواست سلطان از او خواست از ارتکاب معاصی و محرمات دوری کند، امر به معروف و نهی از منکر نماید و به قوانین شرعی جامع عمل پوشد تا وی حکومت او را مشروع دانسته و به رسمیت شناسد. غضب شیخ زین الدین سبب وحشت سلطان و در نتیجه، پذیرش نظر وی گردید. بنابراین دستور داد مغازه های شراب فروشی بسته و دزدان و غارت گران و کسانی که به اعمال خلاف شرع دست می زدند، تنبیه شوند. شیخ نیز وی را دعای خیر کرد و به او لقب «غازی» داد.۳۰ از آن پس رابطه شیخ و سلطان بسیار خوب شد؛ و سلطان در سختی ها و ناملایمات سیاسی و اجتماعی به خانقاه وی می رفت و از او استمداد می جست.۳۱ اصرار شیخ بر خواسته های خویش و عقب نشینی سلطان در برابر وی، از طرفی، نشانه پایبندی شیخ بر اصول و قوانین دینی و از طرف دیگر، حاکی از نفوذ فوق العاده وی در میان مردم است، به طوری که سلطان بهمنی را با همه قدرت و شوکت مجبور به عقب نشینی کرد. به علاوه این امر نشان می دهد در میان صوفیان این دوره، اختلافاتی درباره نحوه تعامل با حاکمان وجود داشته است، چرا که در همین سال ها شیخ سراج الدین جنیدی از حامیان سرسخت محمد اول در همه امور سیاسی و اجتماعی بود و طبق اسناد موجود اموال و جاگیرهایی از پادشاهان بهمنی پذیرفته بود. در واقع شیخ زین الدین با اعمال خویش، به نوعی شیخ سراج و حمایت های وی از سلطان را مورد طعن قرار داده بود.

شیخ زین الدین دارای شاگردان و مریدانی بود که پس از وی در شهرهای مختلف دکن و گُجَرات فعالیت می کردند. شخصی به نام امیر حسین ملفوظات شیخ را تحت عنوان هدایت القلوب جمع آوری کرده و امروزه موجود است.۳۲

  1. سید محمد بن یوسف حسینی معروف به گیسودراز: صوفیان معروف سال های نخستین حکومت بهمنیان؛ یعنی شیخ سراج الدین جنیدی، شیخ زین الدین دولت آبادی و عین الدین بیجاپوری تا ا
      راهنمای خرید:
    • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
    • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
    • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.