پاورپوینت کامل عصر سلیمان باشکوه؛ بحران جهت گیری ۱ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عصر سلیمان باشکوه؛ بحران جهت گیری ۱ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عصر سلیمان باشکوه؛ بحران جهت گیری ۱ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عصر سلیمان باشکوه؛ بحران جهت گیری ۱ ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

مترجم: فرهاد پوریانژاد

بنیان گذاری امپراتوری عثمانی توسط ترکان مهاجر در آسیای صغیر، رویدادی برجسته و جالب توجّه در جهان اسلام به شمار می رود. سیاست استادانه عثمانیان در مقابله با قدرت های پیرامون و ترکیب اقوام گوناگون با نژادها و زبان های مختلف در نظر اول شگفت به نظر می رسید، اما در دراز مدّت امپراتوری آنان را ناتوان ساخت. پس از قرن دهم هجری (شانزدهم میلادی) این امپراتوری در سراشیبی زوال افتاد، اگرچه سقوط نهایی بسیار دیر روی داد. نگارنده این مقاله بر آن است نشان دهد اگرچه دوره سلیمان قانونی، باشکوه می نمود، اما با خود عوامل تلاشی و زوال را به همراه داشت. از نظر پژوهش گر، سلیمان می خواست با راهکارهایی داخلی بر جهانی که تغییر خویش را شروع کرده بود، پیروز شود. او در دورانی تعیین کننده در جهان، سیاست هایی نامناسب در پیش گرفت، سیاست هایی که در دراز مدت باعث سقوط امپراتوری عثمانی گردید.

عصر سلیمان باشکوه… بحران جهت گیری

هنگامی که حضرت محمّد(ص) در [۱۲ ربیع الاول ۱۱ه ]/۷ ژوئن ۶۳۲م ۵۶۸۳۳ دار فانی را وداع گفت، مردم بیشتر مناطق شبه جزیره عربستان به دین اسلام مشرف شده بودند. در واقع، دین اسلام جامعه عربی یکپارچه ای را به وجود آورده بود که آماده بود حرکت گسترده و شگفت انگیز خود را در تاریخ جهان آغاز کند. پیروزی های مسلمانان، طومار امپراتوری ساسانی را در هم پیچید و امپراتوری بیزانس را از قلمرو آسیایی خود از کوه های توروس(Taurus) و از تمام متصرفات آفریقایی اش محروم ساخت. سپاهیان مسلمان از جبل الطارق عبور کردند و تقریباً بر تمام شبه جزیره ایبری مسلط شدند. خلاصه این که مسلمانان با فتوحات شان در قرن های هفتم و هشتم (۱۳۳ – ۱۳ه /۷۵۱ – ۶۳۴م) همسایه فرانک ها و بیزانسی ها در آن سوی مدیترانه شدند. در آسیا تسلط بر ایران، موجبات نفوذ اعراب مسلمان را بر هند شمالی و حکومت های ترک آسیای میانه که تابع چین بودند، فراهم ساخت.

در نیمه دوم قرن دوم هجری / هفتم میلادی اعراب مسلمان به عنوان یک قدرت جدید در آسیای میانه مستقر شدند. آنها از جیحون عبور کردند و جای پای ثابتی در آن سوی رودخانه مزبور یافتند. در اواخر قرن دوم هجری / نیمه اول قرن هشتم میلادی سپاهیان مسلمان، ولایات سیحون را فتح کردند. این ولایات مرکز فرهنگ یونانی و بودایی بودند و به زودی از کانون های فرهنگ اسلامی و عربی شدند.

مواجهه با چین، که سپاهیان مسلمان حکومت های ترک تابع آن دولت را فراچنگ خویش آورده بودند، اجتناب ناپذیر به نظر می رسید. ۵۵ سال کشمکش و نزاع بین چین و اعراب مسلمان در ۱۳۳ه /۷۵۱م با نابودی سپاهیان چینی در نزدیکی رود تالاس(Talas) پایان پذیرفت. چین کنترل خود را بر آسیای میانه از دست داد.

کامیابی بزرگ اعراب نه تنها به خاطر شایستگی های نظامی عربی یا اسلامی و شور و شوق مذهبی بود، بلکه به موقعیت و وضعیت دنیای آن روزگار نیز بستگی داشت: دو امپراتوری ساسانی و بیزانس به خاطر تمرکز نیروهای شان برای تسلط بر یکدیگر و نیز تلاش برای مقابله با اقوام مهاجم وحشی، دچار ضعف و سستی شده بودند. مبارزه طلبی مداوم و مسؤولیت های بسیار بزرگ امپراتوری، باعث هدر رفتن نیروها و منابع زیاد آنان می شد. ضعف های داخلی به سادگی قابل برطرف کردن نبود. از هم پاشیدگی آشکار امپراتوری ساسانی مدت ها پیش از برخورد اعراب مسلمان شروع شده بود و شورش های ایالات امپراتوری بیزانس در شرق همراه با حکمرانی متزلزل این دولت در غرب، هجوم اعراب مسلمان را شدت بخشید. افزون بر این، امپراتوری بیزانس با مشکلی حل ناشدنی؛ یعنی نبود سیاستمداری توانا روبرو بود. گلها و ژرمن های اروپایی نیز نشانه هایی که حاکی از یک قدرت مدیترانه ای باشد به همراه نداشتند. نبود یکپارچگی و اتحاد در هند، اعراب را به لشکرکشی به مناطق شمال غربی هند که تا آن زمان جزو مناطق مربوط به فرهنگ های یونانی و ایرانی بودند، تشویق می کرد. به سبب کشمکش های محلی، اعراب به دره رود ایندوس(Indus) یورش بردند. چین در قرن های دوم و سوم هجری (هفتم و هشتم میلادی) آن قدر نیرومند نبود که از حمله اعراب از طرف شرق دنیای اسلام جلوگیری کند. این دولت حتی توان نداشت در برابر مهاجمان از ایران حمایت کند، هنگامی که پادشاه ایران ۵۶۸۳۴ سفیرانی نزد پسر آسمان ۵۶۸۳۵ فرستاد، وی از دادن هرگونه کمک نظامی بر ضد اعراب فاتح خودداری ورزید.

اعراب مسلمان حمایت و همکاری مردم بومی مناطق فتح شده را به دست آوردند و بدین سان سیاست توسعه طلبانه خود را تقویت کردند. در جبهه غربی، بربرها بخش بزرگی از حمله به اسپانیا، جزیره سیسیل و مدیترانه غربی را به دوش کشیدند. بربرها حتی اعراب را در مقهور ساختن دیگر قبایل یاغی بربر و نیز بربرهای متحد با بیزانس در مغرب(Maghrib) یاری کردند. در جبهه شرق (سیحون و جیحون) موالی ایرانی که دوش به دوش اعراب می جنگیدند، در حقیقت علیه دشمنان قدیمی ملّی خود؛ یعنی ترکان مبارزه می کردند. در هر دو جبهه (مرزهای شرق و غرب) اسلام به عامل پر قدرت یکپارچگی و الهام بخش بدل شد. نو مسلمانان مناطق فتح شده – ایران و مراکش بهترین مثالها هستند – اکنون آماده بودند در راه برقراری اصول برابری اسلامی در میان مؤمنان، جان خود را فدا کنند. این اسلام بود که به آنها نیرو می بخشید به طوری که آن را چونان اسلحه ای بر ضد خداوندگارانشان؛ یعنی اعراب و خاندان بنی امیه (۱۳۲ – ۴۱ه /۷۵۰ -۶۶۱م) به کار بردند. با پیدایی بنی عباس، امپراتوری ساسانی اساساً مسلمان شده و غلبه انحصاری عنصر عرب متوقف گردیده بود. اکنون قدرت در اختیار قبایل عرب نبود، بلکه غلبه با نظامیان کارکشته و کارمندان اداری بود. نظامیان از ایرانیان و اعراب بودند. از اواسط قرن سوم هجری (اواسط قرن نهم میلادی) خلفا از میان بردگان ترک انتخاب می شدند؛ خلفایی که از آغاز قرن چهارم هجری (آغاز قرن دهم میلادی) قدرتشان در حال افول بود.

صحرانشینان ترک نقشی قاطع در تاریخ اسلام – به استثنای مغرب – در قرن چهارم هجری (دهم میلادی) ایفا کردند. پیش از پایان قرن چهارم و طی قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) مهاجرت های ترکان، تاریخ اروپای شرقی و خاورمیانه را عمیقاً تحت تأثیر خود قرار داد. مهم ترین مهاجرت ترکان به شرق اسلامی، مهاجرت سلجوقیان بود که به خاطر نام خاندانی که آنها را رهبری می کرد، به این نام مشهور شده بودند. سلجوقیان در پایان قرن چهارم هجری (دهم میلادی) وارد فرارود [ماوراء النهر] شدند و پیش از آن که از سیحون بگذرند و جهان اسلام را در نوردند، مذهب تسنن را پذیرفتند. در حالی که نیروهای کمکی مسلمان در خراسان و فرارود در حال جنگ بودند، سلجوقیان به زودی توانستند بر اربابانشان پیروز شوند. آنها حتّی در نیمه نخست قرن پنجم هجری (یازدهم میلادی) قدرت نظامی و سیاسی شان را به داخل ایران گسترش دادند. در ۴۴۷ه /۱۰۵۵م چونان رهایی بخشان عباسیان یا به عنوان قهرمانان آرمان اهل تسنن وارد بغداد شدند. بدین سان، سلجوقیان به برتری خاندان بویه بر خلیفه سنی مُهر پایان زدند. سلجوقیان نه تنها قدرت را در امپراتوری عباسیان فراچنگ خویش آوردند، که حکومت فاطمیان مصر را نیز به مبارزه فراخواندند. افزون بر این، آنها مرزهای سنتی و قدیمی میان بیزانس و جهان اسلام را برچیدند. سلجوقیان پس از برتری بر ارمنستان در جنگی بر ضد بیزانس در ملازگرد(Manzikert)56836 در نزدیکی دریاچه وان به سال ۴۶۳ه /۱۰۷۱م به پیروزی قاطعی دست یافتند. نتیجه فوری پیروزی در نبرد ملازگرد، مهاجرت گسترده سلجوقیان مسلمان و گروه هایی از قبایل ترک به آسیای صغیر، مرکز امپراتوری بیزانس در آسیا بود.

به دلیل هجوم فزاینده ترکان به آسیای صغیر، فقدان نیروی نظامی و فشار مشکلات مالی، بیزانس، برای بیرون راندن ترکان از آسیای صغیر بارها به پاپ متوسل شد. سیاست پاپ ها بر ضد اسلام در اسپانیا، ایتالیا و جزیره سیسیل موفقیت آمیز بود و اکنون آنها آماده بودند تا سیاست را به جنگ بر ضد ترکان نیز تعمیم دهند. نبرد ملازگرد مداخله غربیان را توجیه می کرد. هدف غرب نه تنها آزاد کردن بیزانس، که آزادسازی اماکن مقدس مسیحی از دست بی ایمانان ۵۶۸۳۷ بود. اما هیچ یک از اهداف ذکر شده تحقق نیافتند و مبارزه طلبی مسیحی بر سر سرزمین مقدس(Holy Land) با پیروزی کامل نیروی اسلام پایان پذیرفت. حتی آسیای صغیر نیز تا زمانی که فرانک ها هنوز قسطنطنیه را در اختیار داشتند (۶۵۹ – ۶۰۱ه /۱۲۶۱ – ۱۲۰۴م) تقریباً به دست ترکان افتاده بود.

جهان اسلام نه تنها در سوریه و مصر، بلکه در شمال آفریقا، حصاری محکم و تسخیرناپذیر بین آفریقا و غرب به وجود آورد. این مسأله مهم ترین و اساسی ترین تحوّل در تاریخ آفریقا از ظهور قدرت جهانی اسلام تا کشف دماغه امید نیک توسط پرتغالی ها و حتی کشف آمریکا توسط اسپانیائیها؛ یعنی از قرن اول تا دهم هجری (هفتم تا شانزدهم میلادی) محسوب می شود. طی این دوره طولانی، قدرت نیروی دریایی اسلام در دریای مدیترانه به طور چشمگیری ضعیف شد. چالش طولانی با بیزانس و عمدتاً با نیروی دریایی سوداگران جمهوری های مسیحی غربی – ابتدا ایتالیایی ها و بعداً حتی نرمان ها در سیسیل و جنوب ایتالیا – به قدرت نیروی دریایی اسلامی در مدیترانه خاتمه بخشید. بعد از، از دست دادن کیلیکیه، کرت، قبرس، جزیره سیسیل، مالت و جزایر بالریک، قدرت های اسلامی در قرون وسطی دیگر نتوانستند موقعیت برتری را در آب های مدیترانه به دست آورند. حتی راه اندازی ناوگان عظیم (با هفتصد کشتی که از بزرگ ترین ناوگان های دریای مدیترانه بود) توسط خلیفه عبدالمؤمن (۵۵۸ – ۵۲۴ه /۱۱۶۳-۱۱۳۰م) از سلسله موحّدین ۵۶۸۳۸ نتوانست اهمیت این تحول اساسی تاریخی را کم رنگ کند. فقط در قرن دهم هجری (شانزدهم میلادی) عثمانیان بودند که نیروی دریایی اسلامی را در دریای مدیترانه طی یک دوره کوتاه احیاء کردند.

از نظر تاریخ اقتصادی و مبارزه طلبی، مسلمانان به تدریج تنها شرکای بزرگ تجاری بازرگانان ایتالیایی شدند. در این وضعیت، سیاست مدیترانه ای اسلام در شکل و شمایل جدیدی خود را نشان داد، چرا که بازرگانان ایتالیایی اجازه یافتند فقط در نقاط مشخصی از ساحل مدیترانه اسلامی تجارت کنند؛ به دیگر سخن سواحل آفریقایی و آسیایی مدیترانه چونان پرده ای آهنین که اسلام ایجاد کرده بود، در برابر غرب باقی ماند. این جبهه اسلامی قادر بود از تمام دست اندازی های صلیبیون جلوگیری کند. حتی سیطره سریع مغول ها در قرن هفتم هجری (سیزدهم میلادی) نتوانست این جبهه را از بین ببرد، مصر نیز از توفان حمله مغول مصون ماند. بنابراین هیچ قدرت آسیایی یا اروپایی نتوانست برتری و نفوذ اسلام را در آفریقا از ابتدای ظهور قدرت جهان اسلام در قرن دوم هجری (هفتم میلادی) تا اکتشافات جغرافیایی پرتغالی ها در قرن دهم هجری (شانزدهم میلادی) در معرض خطر قرار دهد. این وضعیت در آسیا تا حدودی متفاوت بود. امپراتوری بزرگ مغول، صلح مغولی(Pax Mongolica) را در سرتاسر آسیا برقرار ساخت و راه های تجاری خود را – از مرزهایش در آسیای صغیر و دریای سیاه تا بنادر چینی – به روی همسایگانش گشود. سوداگران غربی و میسیونرهای فرانسوی برای نخستین بار از زمان ظهور اسلام، آسیا را در نوردیدند. صلح مغولی یا صلح تاتاری(Pax Tartarica) که حدود یک قرن طول کشید (اواسط قرن هفتم هجری تا اواسط قرن هشتم هجری / اواسط قرن سیزدهم میلادی تا اواسط قرن چهاردهم میلادی) با تجزیه امپراتوری مغول خاتمه یافت. به هر حال، در دوره استیلای جهانی مغول، همکاری مؤثری از نوع نظامی یا سیاسی بین مغول ها و فرانک ها برقرار نشد. این واقعیت که مغولان، دین اسلام را میان خود و اتباع ترکشان رواج دادند کم اهمیت نیست، بدین ترتیب جهان اسلام گسترده تر شد.

در ۶۴۱ه /۱۲۴۳م مغولان، سپاه رومی – سلجوقی را در کوسه داغ (نزدیک سیواس) شکست دادند و آناتولی ترکی فراچنگ مغولان درآمد. اما آنان استقلال امپراتور یونانی را که پس از، از دست دادن نیقیه(Nicaea)56839 حکومت می کرد، محترم می شمردند. مغولان به قسطنطنیه نیز که در دست فرانک ها بود، حمله نکردند. در حقیقت امپراتوران یونان و فرانک اجازه دادند که متصرفات شان چونان وزنه تعادلی در برابر حکومت تابع سلجوقی در آسیای صغیر باقی بماند. در ۶۵۹ه /۱۲۶۱م یونانیان قسطنطنیه را دوباره تصرف کردند، اما هرگز در یکپارچه کردن امپراتوری شان کامیاب نشدند. آنها حتی پس از انتقال پایتخت شان به قسطنطنیه، از تقویت و دفاع باقی مانده متصرفات بیزانس در آسیای صغیر غفلت ورزیدند. اما این مهم نه به خاطر دوری از مغولان بود و نه به خاطر ترس از سلسله رومی – سلجوقی که خلأ سیاسی را در آسیای صغیر پس از ۶۵۹ه /۱۲۶۱م پر کرده بود، بلکه این تحوّل از یک سو باید به خاطر امیرنشین های غازیان ترکمان در نظر گرفته شود که جمعیت شان پیوسته به دلیل مهاجران گریزان از ویرانی و چپاول ناشی از حمله مغولان در حال افزایش بود و از سوی دیگر، هم چنین به خاطر جمعیت یونانی که در نواحی تازه تصرف شده مناطق آناتولی ساکن شده بودند.

تا اواسط قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی) امیرنشین های غازی تقریباً تمام متصرفات آسیایی بیزانس را ضمیمه قلمرو خود کرده بودند. امیرنشین غازی عثمانی، کامیاب ترین و موفق ترین امیرنشینان بود. عثمانیان پس از تصرف بورسا(Bursa)56840 (در اصل بروسا(Brusa)، نیقیه یا ایزنیک(Iznik) و نیکومدیا(Nicomedia)56841 یا ایزمیت(Izmit) قسطنطنیه را از لحاظ راهبردی به شدت به مخاطره افکندند. افزون بر این، نزاع بین امپراتوران رقیب، جان ششم کانتاکوزنوس(John VI Cantacuzenus)56842 و جان پنجم پالئولوگوس(John V Palaeologus)56843 به برقراری موفقیت آمیز حکومت اسلامی توسط عثمانیان در بالکان منجر گردید و از حدود ۷۶۷ه /۱۳۶۵م آدریانوپُل ۵۶۸۴۴ یا ادرنه ماندگاه جدید آنها شد. هم چنین مرگ نابهنگام استفان اروش چهارم دوشان پادشاه صرب در ۷۵۶ه /۱۳۵۵م و مرگ پادشاه مجار شاه لویی یا لیائوش امیر آنجو در ۷۸۴ه /۱۳۸۲م خلایی در جنوب غربی اروپا به وجود آورد که به وسیله عثمانیان پر شد، نه مجارها؛ مجارهایی که بوسنی، بلغارستان، والاشی و مولداوی به عنوان حکومت های تابعه آن چنان باید و شاید بر ضد عثمانیان کمکش نکردند. خداوندگاران جدید؛ یعنی عثمانیان، نیروی خود را برای مطیع نمودن منطقه بین دانوب و ماریتزا متمرکز نمودند. در ۷۹۱ه /۱۳۸۹م عثمانیان کمتر از ۴۰ سال پس از استقرار در خاک اروپا پیروزی قطعی را در آمسل فلد (منطقه توکا و به ترکی کوزوو) به دست آوردند. پس از آن عثمانیان کامیاب ترین قدرت ها در بالکان شدند. صربستان با شکست در کوزوو – مانند بلغارستان پیش از این – حکومتی تابعه شد و صرب ها مجبور گردیدند که تعهدات نظامی خویش را در همه نبردهای بزرگ اوایل تاریخ عثمانی انجام دهند: در حمله بایزید به والاشی در سال ۷۹۷ه /۱۳۹۵م، در زد و خورد موفقیت آمیز بر ضد صلیبیون در نیکوپولیس ۵۶۸۴۵ (Nicopolis)، در ۷۹۸ه /۱۳۹۶م و نهایتاً نبرد مرگ بار و شوم آنقوره بر ضد تیمور لنگ در ۸۰۴ه /۱۴۰۲م پس از آن عثمانیان متصرفات خویش را در آسیای صغیر پیشکش مغولان کردند و مجبور شدند تسلط خود را در اروپا پس از عقب نشینی مغولان از نو برقرار سازند. اروپای غربی از این فرصت مناسب استفاده نکرد. در همان زمان – اواسط قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی) – حرکت استعماری آلمان در جنوب شرقی اروپا متوقف گردید.

در ۸۱۶ه /۱۴۱۳م سلطان محمّد اول، یکپارچگی را به عثمانی باز گرداند. هنگامی که مجارستان ثابت نمود که در تصرف دوباره صربستان ناتوان است و یا قادر به خلق موقعیت راهبردی در جنوب دانوب نیست، بار دیگر مسأله تهدید ترکان حادتر شد. با پیروزی مراد (مراد دوم ۵۶۸۴۶: ۸۵۵ – ۸۲۴ه /۱۴۵۱ – ۱۴۲۱م) بر مجارستان و متحدانش در وارنا(Varna) به سال ۸۴۸ه /۱۴۴۴م قدرت عثمانی در محدوده دانوب استوارتر شد. جان هونیادی(John Hunyadi) دلاور مجاری (و نایب السلطنه مجارستان به گاه کودکی لادیسلاو پنجم(Ladislau V) بر تلافی شکست وارنا پای فشرد. او به درون صربستان نفوذ کرد و در کوزوو با مراد دوم روبرو شد. در اینجا بود که مقاومت مسیحی در آخرین نبرد خود (۸۵۲ه /۱۴۴۸م) برای آزادی مردم بالکان به شکست انجامید. بعد از ۸۵۲ه /۱۴۴۸م تنها موضوع مهم آن سال ها این بود که ایستادگی مسیحیان در بالکان به پایان رسیده است.

عثمانیان در جبهه اسلامی و ترکمان، همه امیرنشین های غازیان ترکمان را مقهور خویش کردند، اما هنوز مجبور بودند با دو رقیب در آناتولی روبرو شوند. نخست با ترکمانان شیعه مذهب و سپس با قرامانیان که امیرشان در قونیه مستقر و از حمایت سلاطین مملوک و حکومت نوظهور مذهبی و نظامی صفویان در ایران برخوردار بود. اگرچه تکاپوهای صفویان به قطعی تر کردن مبارزه با امپراتوری عثمانی سرعت بخشید، اما تصرف قسطنطنیه پس از موفقیت عثمانی در حمله و ویران نمودن هگزامیلیون(Hexamilion) دیوار یونانی سراسر تنگه کورنت(Corinth) در ۸۵۰ه /۱۴۴۶م (و بعد از پیروزی مراد در ۸۵۲ه /۱۴۴۸م) مسأله ای ضروری تر به نظر می رسید. حکومت عثمانی که وارث مرده ریگ امپراتوری بیزانس در نیمه نخست قرن نهم هجری (پانزدهم میلادی) بود، به پایتخت طبیعی امپراتوری این حکومت؛ یعنی قسطنطنیه نیاز داشت.

در اواخر جمادی الاولی ۸۵۷ه /اواخر مِی ۱۴۵۳م قسطنطنیه در دست عثمانیان بود و ایاصوفیا به گاه ورود سلطان محمد فاتح به منظور عبادت و نماز تبدیل به مسجد شد. به زودی فاتح سُنی عثمانی، خود را حامی مسیحیان ارتودوکس و کلیسای یونانی اعلام کرد، بنابراین جهت گیری اصلی و ویژگی فرهنگی امپراتوری را که رهبری ترکان بر دین داران مسلمان و مسیحی بود اعلام نمود [با این حال ] حقوق سنتی و الزامات یک بطریق ارتودوکس در حکومت اسلامی برقرار گردید.

محمّد دوم در جنگ های اروپایی و آسیایی اش، موقعیت راهبردی ونیز و جنوا را در آب های عثمانی نه تنها در دریای اژه و مرمره که در دریای سیاه حتی پس از ضمیمه کردن کریمه در ۸۸۰ه /۱۴۷۵م از میان برد. سلطان محمّد دوم در جبهه دانوب هنگام تسخیر بلگراد به سال ۸۶۰ه /۱۴۵۶م – که آخرین مانع عبور از دانوب و لشکرکشی به مجارستان بود – به خاطر مقاومت مؤثر مجارها به رهبری هونیادی شکست خورد. پس از آن، تلاش وی برای متّصل کردن تمام شبه جزیره بالکان با جنوب دانوب و پیشروی به سوی ایتالیا متمرکز شد. موفقیت در بالکان مسلّم و قطعی بود. سلطان نیروهایش را در سال ۸۵۵ه /۱۴۸۰م به جنوب ایتالیا گسیل داشت و اُترانتو(Otranto) نزدیک بریندیسی(Brindisi) را تصرّف نمود. سقوط اُترانتو غارت رُم را در پی داشت، اما محمّد در حالی که در سال ۸۶۶ه /۱۴۸۱م لشکرکشی گسترده ای را تدارک می دید، ناگهان چشم بر دنیا بست. نیروهای عثمانی نتوانستند به ایتالیا نفوذ کنند و به گاه حکومت با یزید دوم ۵۶۸۴۷ فراخوانده شدند.

افزون بر اینها، محمد با قدرت اوزون حسن در شرق مقابله کرد. اوزون حسن (۸۸۳ – ۸۷۱ه /۱۴۷۸-۱۴۶۶م) در اصل رییس قبایل ترکمان مشهور به آق قویونلو (سپید گوسفندان) سلسله یا حکومت آق قویونلو بود. او امپراتور ترابوزان و حکام قرامانی را که دشمنان سرسخت عثمانی در شرق آناتولی بودند، زیر شهپر حمایت خویش گرفت. حتی در سال ۸۷۷ه ۱۴۷۲/م با ونیز، قبرس و شهسواران مهمان نواز(Knights Hospitallers) طرح دوستی ریخت. او قول داد نیرویی سی هزار نفری به سواحل مدیترانه گسیل دارد تا به نیروهای ونیزی که به سلاح آتشین مجهز بودند، بپیوندد. اما این قول و عهد فقط در حد یک نقشه باقی ماند. در واقع آن چه روی داد نزاعی مجزّا بین قدرت های مسلمان بود. نخست عثمانیان، نیروهای اوزون حسن را تار و مار کردند. این پیروزی اساساً به خاطر کاربرد سلاح آتشین توسط عثمانیان بود و اوزون حسن مجبور گردید از حملات خود به قلمرو عثمانی دست بکشد. در ۸۷۹ه /۱۴۷۴م نیروهای محمد به آسانی فتح قلمرو قرامانی را کامل کردند. پس از آن عثمانیان با قبیله ذوالقدر۵۶۸۴۸ و خداوندگارانشان و ممالیک در جنوب شرقی آناتولی روبرو شدند.

محمد در سال ۸۸۶ه /۱۴۸۱م درگذشت. دو پسر از او باقی ماند: بایزید که نماینده دسته دوشیرمه(Devshirme)56849 و جَم که نماینده اشراف ترک به شمار می رفت. در هم چشمی بر سر قدرت، بایزید زودتر به پایتخت رسید و سلطان شد. جم پافشاری کرد، اما هنگامی که در فراچنگ آوردن قدرت در آناتولی شکست خورد، به اروپا گریخت. داستان جم در تاریخ عثمانی بی نظیر است. این حقیقت ساده که برادر سلطان حاکم هنوز زنده و آزاد بود، صلح داخلی و نظم حکومت عثمانی را دچار آشوب و نابسامانی می کرد. قدرت های اروپایی که هنوز ناامیدانه مشغول جنگ با عثمانیان بودند، در صدد استفاده از موقعیت برآمدند. حتی سلطان مملوک در قاهره اکنون بسیار مایل بود که این قربانی را که یک بار در به دست گیری قدرت کمکش کرده بود، به چنگ آورد. جم در سال ۹۰۰ه /۱۴۹۵م در وضعیت مشکوکی فوت کرد و خطر همیشگی اتحاد قدرت های اروپایی که ممکن بود از جم به عنوان وسیله ای در جهت حمله به عثمانی استفاده کنند، از بین رفت.

اکنون بایزید کار محمّد دوم را ادامه داد؛ یعنی تحکیم قدرت عثمانی در خط دانوب در امتداد مرزهای شرقی اسلامی و مدیترانه شرقی. رقیب بایزید در مجارستان شاه ماتیاس یکم(Matthias I) (895 – 862ه /۱۴۹۰ – ۱۴۵۸م) پسر دلاور مجاری هونیادی بود. ماتیاس منطقه کوچکی را در شمال غرب بوسنی با حمایت اشراف کروات حفظ کرد و درگیری مهمی میان او و بایزید پیش نیامد. در واقع ماتیاس کوروینوس(Matthias Corvinus) ایده عملیات خصمانه جدی را علیه ترکان مسکوت گذاشت، در عوض به رویای اتحاد اروپای مرکزی تحت حکومت خویش و به دست آوردن تاج شاهی تحقق بخشید. در سال ۹۰۰ه /۱۴۹۵م حمله ناموفق عثمانی به بلگراد و یورش به داخل ترانسیلوانیا(Transylcania)56850، کرواسی(Croatia) و کارینتیا(Carinthia)56851 پایان پذیرفت، زیرا بایزید بار دیگر قرارداد متارکه جنگ با مجارستان منعقد کرد و می خواست نیروهایش را برای جنگ با ایتالیا متمرکز کند.

در حقیقت ادعای برتری فرانسه بر ایتالیا به نفوذ عثمانی بر حوضه دریای آدریاتیک و تاخت و تاز به سواحل ایتالیا سرعت بخشید. ونیز که با نفوذ قدرت فرانسه و عثمانی روبرو بود، نه تنها از خطر فعالیت ها و ازدیاد ناوگان عثمانی در دریای اژه باخبر شد بلکه از این تکاپوها در دریای آدریاتیک نیز آگاه گردید. با وجود این، ونیز در سواحل دالماسی(Dalmatia)، آلبانی(Albania) و مورآ(Morea)56852 پایگاه های نظامی قدیمی داشت. افزون بر این، ناوگان عثمانی از سوی کشتی های دریازنان مسلمان که قدرت مهیبی در دریاها شده بود، حم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.