پاورپوینت کامل عباسیان و فاطمیان ۹۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل عباسیان و فاطمیان ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عباسیان و فاطمیان ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل عباسیان و فاطمیان ۹۶ اسلاید در PowerPoint :

>

به قدرت رسیدن فاطمیان، با نفوذ و گسترش قلمرو آنها در مناطق تحت نفوذ عباسیان و گرایش توده مردم به آنان همراه شد. خلافت عباسی این روند را تهدیدی جدی برای خلافت خود قلمداد کرد و در صدد مقابله با آن برآمد. از آن­جایی که در این ایام آل بویه بر مرکز خلافت عباسی سیطره پیدا کرده بودند، عملاً دست خلفای عباسی در امور کوتاه شد. به این دلیل در زمان خلافت المطیع والطایع که اوج قدرت و حاکمیت آل بویه بود، آنان نتوانستند به اقدام جدی بر ضد فاطمیان دست زنند، اما در زمان القادر بالله، غزنویان در صحنه سیاسی حضور فعالی یافتند و با توجه به تعصب مذهبی ایشان، راه برای اقدامات القادر و خلفای بعد از او بر ضد فاطمیان هموار گردید.

در این مقاله، تبلیغات گسترده عباسیان بر ضد فاطمیان مصر، خصوصاً از سال ۳۸۱ تا ۵۱۲هـ به طور اجمال بررسی می شود.

مقدمه

تصرف مصر به دست المعز و سردار معروفش، جوهر، در سال ۳۵۸هـ در شرایطی صورت گرفت که خلافت عباسی سرگرم درگیری های داخلی حاکمان بویهی بود و توجه چندانی به مصر نداشت. دولت اخشیدی که از جانب عباسیان بر مصر حکومت می کرد، پس از مرگ کافور اخشیدی دچار قحط و غلا شده بود. المعز با استفاده از این فرصت های پیش آمده به آسانی بر مصر حاکمیت یافت و در جامع عتیق مصر به نام او خطبه خوانده شد و عملاً دست خلفای عباسی از مصر کوتاه گردید.[۱] با پیروزی فاطمیان و حاکمیت آنان در مصر، راه برای گسترش متصرفات آنان در نقاط مختلف هموار گردید. آنان با کمک سردار معروف خود، الجوهر، توانستند بر اسکندریه، مکه، فلسطین، دمشق و دیگر بلاد شام دست یابند.[۲] فاطمیان در ایام المعز شام و حلب را در سال ۳۸۱هـ ضمیمه قلمرو خود کردند. در این زمان، دولت فاطمی از بادیه الشام و نهر العاصی تا سواحل مراکش وسعت داشت. قدرت آنان در شام سال ها بدون تزلزل باقی ماند.[۳] یمن هم تحت حاکمیت دولت فاطمی درآمد که می توان به دو دولتی که تابع و تحت حاکمیت فاطمیان در یمن بودند؛ یعنی دولت صلیحیان تحت حاکمیت قاضی محمد بن علی الهمدانی صلیحی از بلاد همدان و دولت زریعیان که بعد از صلیحیان در یمن قدرت را به دست گرفتند، اشاره کرد.[۴] در همه این مناطق به نام خلفای فاطمی خطبه خوانده شد و نام خلفای عباسی از منبرها حذف گردید. [۵] پیشرفت سریع ایشان در مناطق مختلف و گرایش توده مسلمان به آنان عباسیان را به واکنش واداشت.

تبلیغات عباسیان علیه فاطمیان

المطیع

مقارن با قدرت­گیری خلافت فاطمیان در مصر، المطیع خلیفه عباسی بود. او در سال ۳۳۴هـ به خلافت رسید. در این زمان آل بویه شیعی مذهب بر امور مسلط بودند و خلافت عباسی قدرت اجرایی خود را از دست داده بود.[۶] مزاحمت های قرمطیان برای خلافت عباسی، درگیری های حاکمان بویهی و منازعه­های فرقه­ای بغداد مزید بر علت شده بود که این خلیفه عباسی نتواند به اقدامی جدی بر ضد فاطمیان دست زند. المعز با استفاده از این فرصت­های پیش آمده شروع به توسعه قلمرو خود نمود. او در سال ۳۵۹هـ دمشق را تصرف کرد و نام عباسیان را از خطبه انداخت و ظالم بن موهوب عقیلی را به حکومت آن جا برگزید. در همین سال در مکه به نام المطیع بالله خلیفه عباسی خطبه خوانده شد؛ در حالی که در مدینه به نام المعز خطبه می خواندند.[۷] همین نابسامانی های خلافت عباسی راه نفوذ بر مناطق مختلف را برای فاطمیان هموار کرد. آل بویه هم هر چند با تبلیغات فاطمیان در نقاطی چون فارس و ری مبارزه می کردند، اما عملاً نتوانستند مزاحمت جدی برای آنان فراهم کنند.[۸] دوران خلافت ۲۹ ساله المطیع به این ترتیب سپری شد و او در سال ۳۶۳هـ به دست بویهیان خلع شد و فرزندش، الطایع، جانشین او گردید.[۹] الطایع

عبدالکریم الطایع لامر الله در سال ۳۶۳هـ به خلافت رسید. در زمان این خلیفه، آل­بویه به اوج قدرت دست یافته بودند و عضد الدوله، قدرت مند ترین حاکم بویهی، وارد بغداد شد. ورود او به بغداد به درگیری او با عزالدوله بختیار منجر گردید. این نابسامانی درونی و عدم قدرت اجرایی خلیفه عباسی سبب شد که الطایع همانند المطیع، نتواند اقدامی مؤثر برضد فاطمیان انجام دهد. تنها اقدامی که در زمان او علیه فاطمیان صورت گرفت اقدام نظامی بود، از جمله در سال ۳۶۴هـ الپتکین، غلام معز الدوله بویهی، به حمص رفت، ظالم بن موهوب عقیلی، حاکم فاطمی دمشق، درصدد دستگیری او برآمد. الپتکین عازم دمشق شد و اشراف و شیوخ دمشق به استقبال او رفتند و حمایت خود را از او در مقابله با حاکم فاطمی اعلام کردند. او وارد شهر شد و نام المعز، خلیفه فاطمی را از خطبه انداخت و به نام الطایع، خلیفه عباسی، خطبه خواند. المعز درصدد مقابله با او برآمد، اما در حین تدارک حمله علیه الپتکین درگذشت.[۱۰] در درگیری های متعددی که در زمان خلافت العزیز بالله فاطمی بین الپتکین و جوهر، سردار فاطمی درگرفت، الپتکین دستگیر شد و دمشق دوباره به دست فاطمیان افتاد. در همین سال در مکه به نام خلیفه فاطمی خطبه خوانده شد. به دلیل همین فشارها و نابسامانی های درونی در دوره خلافت المطیع والطایع، آنان نتوانستند آن جدیت و کوششی که از سوی خلفای بعدی در مقابله با فاطمیان صورت گرفت، انجام دهند. با تسلط آل بویه بر امور و اوج گیری قدرت آنان در زمان الطایع، خلفای عباسی به راحتی از سوی آنان عزل و نصب می شدند؛ چنان که الطایع در سال ۳۸۱هـ عزل و القادر جای گزین او شد. مدت خلافت الطایع، هفده سال و هشت ماه بود.[۱۱] القادر

خلیفه مقتدر عباسی که مبارزه تبلیغاتی گسترده ای علیه فاطمیان به مرحله اجرا درآورد، القادر بالله بود. او در سال ۳۸۱هـ بعد از عزل الطایع به خلافت رسید و تا سال ۴۲۲هـ بر مسند خلافت باقی ماند.[۱۲] هم زمان با خلافت القادر، محمود غزنوی در ری و خراسان حکومت می کرد. او مذهب حنفی داشت و با تعصب شدید به مقابله با شیعه، باطنیه و معتزله پرداخت. در این زمان، آل بویه آن قدرتی که در زمان المطیع والطایع داشتند، از دست داده و به نهایت ضعف رسیده بودند. القادر با حمایت پشتیبان جدید خود، محمود غزنوی، به تلاش مجدانه ای برای احیای مذهب سنت و جماعت اقدام نمود.

از اقدامات تبلیغی القادر که تأثیر عمده ای در تحریک توده مردم و برانگیختن آنان علیه فاطمیان داشت، انتساب فاطمیان به قرامطه بود. این اتهام می توانست عاملی مهم برای جلوگیری از گرایش مردم به فاطمیان باشد؛ زیرا قرامطه با اقداماتی از قبیل حمله به حجاج، هتک حرمت خانه خدا، تغییر احکام اسلامی و. ..، وجهه عمومی خود را در بین مسلمانان ـ چه شیعه و چه سنی ـ از دست داده بودند. آنان گروهی بودند که در سال ۲۸۳ به قدرت دست یافتند و با خلفای عباسی، چون معتضد و مکتفی، درگیری های شدیدی داشتند.[۱۳] چنان که در سال ۳۱۲ ابوطاهر جنابی، فرمان روای قرمطیان، شهر کوفه را به تصرف خود درآورد و شمار زیادی از سپاهیان خلیفه عباسی را به قتل رساند. ترس و وحشت از قرامطه در میان اهالی بغداد به حدی بود که در این سال هیچ یک از امیران آنها به حج نرفت.[۱۴] حمله های مکرر قرمطیان به حجاج و هتک حرمت خانه خدا و ربودن حجرالاسود در سال ۳۱۷، سبب دوری و نفرت مسلمانان از این گروه شد.[۱۵] هدف عباسیان از این حربه تبلیغاتی، برانگیختن احساسات مردم بود، اما برخوردهایی که فاطمیان با قرمطیان داشتند، باعث شد این حربه چندان مؤثر نیفتد، به عنوان نمونه می توان به برخوردهای المعز با قرامطه اشاره نمود؛ او با قرمطیان که به کمک الپتکین دمشق را تصرف کرده بودند به مبارزه برخاست و تعداد زیادی از آنان را به قتل رساند.[۱۶] هم چنین در جریان ربودن حجرالاسود به دست قرامطه، ابی عبیدالله المهدی، خلیفه فاطمی، آنان را نفرین کرد و نامه ای مملو ازدشنام و ملامت برای ابوطاهر قرمطی فرستاد و به او اعلام داشت که تو «برای ما و شیعیان ما ننگ و لعن به بار آوردی و حقاً باید دیگران ما را کافر و ملحد بدانند؛ زیرا عمل تو نسبت به حجاج و اهل مکه چنین و چنان بوده تو باید مال مردم و کسوت کعبه و دارایی اهل مکه و حجاج را پس دهی و حجرالاسود را برگردانی». در اثر همین اظهارات تند و خصمانه عبیدالله المهدی، قرمطی­ها در زمان خلافت المطیع عباسی حجرالاسود را باز گرداندند.[۱۷] اصولاً از همان ابتدای خلافت فاطمیان، دائماً بین آنان و قرامطه اختلاف بود در حالی که در اکثر کتاب های پیشینیان، قرامطه را با فاطمیان مترادف هم ذکر کرده اند و اگر کسی را قرمطی می گفتند، مقصود همان فاطمی مذهب بود؛ چنان که درباره محمود غزنوی گفته شده که «انگشت اندر جهان کردی و قرمطی می­جست».[۱۸]

اختلاف اساسی عقاید دینی قرامطه با احکام اسلامی، حربه مناسبی برای بهره برداری عباسیان علیه فاطمیان بود.[۱۹] از دیگر تبلیغات مؤثر القادر که در تاریخ نمود بارزی دارد، تدوین استشهادنامه او در رد نسب فاطمیان است. او بر این امر واقف بود که عامل مهم موفقیت فاطمیان، در ادعای انتساب آنها به آل علی(ع) است؛ زیرا شدت علاقه مسلمانان و خصوصاً شیعیان به اهل بیت باعث می شد که آنان همواره در پی آن باشند که خلافت را به یکی از صاحبان اصلی آن برگردانند. همین احساس خطر باعث شده بود که عباسیان در مقابله با فاطمیان که خود را به آل علی(ع) منسوب کرده بودند درصدد رد نسب آنان برآیند و به این طریق از زیر سؤال رفتن مشروعیت خلافت خود جلوگیری کنند. بر این اساس، القادر در صدد برآمد با مشروع جلوه دادن اتهامات خود علیه فاطمیان آن را با فتوای فقها و تأیید قضات مستند کند و مردم را از گرایش به فاطمیان ـ که آنها را دیصانی مذهب می خواند ـ باز دارد. او در ربیع الآخر سال ۴۰۱هـ محضری تشکیل داد و در آن از قضات، فقها و اشراف شهادت گرفت که نسب فاطمیان به دیصانیان می رسد و آنان هیچ گونه انتسابی به آل علی ندارند.[۲۰] او آنها را به عبید بن سعد الجرمی منسوب کرد. علما و فقیهان حاضر در این جلسه هم شهادت دادند که ادعای فاطمیان ]در انتساب[ به علویان ادعایی باطل است. در حرمین شریفین شایعه شد که همانا الحاکم خلیفه فاطمی و اجداد او کافر و فاسقند و به آنها اتهام زندقی مذهب و مجوسی و ثنوی زدند. هم چنین شایعه کردند که خلفای فاطمی ]آشامیدن[ خمر، ریختن خون و سبّ انبیا را حلال می دانند و ادعای الوهیت دارند.[۲۱] فقها و قضات حاضر در این جلسه از سادات، الشریف رضی و برادرش مرتضی، با اکراه این کار را انجام دادند.[۲۲] شریف رضی که با تهدید القادر مجبور به شرکت در این جلسه شده بود، محضرنامه را امضا کرد، اما بعد از آن با سرودن اشعاری در مدح فاطمیان، انتساب آنان را به آل علی برحق دانست.[۲۳] مضمون اشعار او چنین است:

من که دارای زبانی برنده ام و از قبول ستم ننگ دارم هرگز با خواری در جایی به سر نمی برم. آباء و حمیت من مرا هم چون مرغان بلندپرواز از ستم کشی دور می سازد و در دیار دشمن به من ستم روا می شود و حال آن که در مصر خلیفه ای علوی وجود دارد. در آن هنگام که بیگانگان حق مرا پایمال می کنند کسی خلیفه است که پدرش پدر من و خویشانش خویشان من اند. سرور همه مردم یعنی محمد و علی ریشه من را به ریشه او پیوسته است. در آن محیط خواری من عزت و در آن سرزمین تشنه کامی همچون سیر آبی است.[۲۴]

این اشعار سید رضی خود دلیلی بر دسیسه بازی های القادر است. او با تهدید فقها و قضات مبنی بر تأیید استشهادنامه خود قصد داشت آن را به قبول مردم برساند. اساس اندیشه القادر که او را واداشت تا به رد نسب فاطمیان دست زند، نوشته ها و تألیف های دشمنان فاطمی قبل از او بود. اولین دشمن سرسخت فاطمیان که در رد نسب آنان کتابی نوشت که اساس کار دیگر مورخان در برخورد با فاطمیان شد، ابن رزام، رئیس دیوان مظالم بغداد، در اوایل قرن چهارم بود. القادر هم در ذکر استشهادنامه خود علیه فاطمیان از آن بی تأثیر نبود. همین ابن رزام، فاطمیان را به مذهب دیصانی و اباحی گری متهم کرد. پس از او، اخو محسن علوی همین اتهامات را تکرار نمود[۲۵] و سپس مورخان معروفی، چون نویری، ابن واصل، ابن خلکان، ابن تغری بردی، ابن عذاری مراکشی، جوینی و عریب بن سعد قرطبی، نسب علویان فاطمی را منکر شدند و القادر بالله عباسی هم بر اساس همین رساله اخو محسن، انتساب خلفای فاطمی را به خاندان امام علی ـ علیه السلام ـ رد کرد. اما تاریخ نگاران معروف دیگر، همانند خواجه رشیدالدین فضل الله، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن خلدون، حمدالله مستوفی، ابوالقاسم کاشانی، عبدالکریم سمعانی و…، در آثارشان بر درستی نسب فاطمیان اذعان دارند و دلیل اصلی نوشتن استشهادنامه علیه فاطمیان را دشمنی و عداوت القادر می دانند.[۲۶] القائم

القائم بعد از القادر در سال ۴۲۲هـ به خلافت رسید و تا سال ۴۶۷هـ بر مسند خلافت باقی ماند. از حوادث مهم دوره خلافت او ورود سلجوقیان به عرصه قدرت بود. او هم چنین در زمان خلافت خود با شورش ارسلان بساسیری مواجه شد و همین واقعه او را حدود یک سال از مسند خلافت پایین آورد. بساسیری با برکناری القائم به نام فاطمیان در مرکز خلافت عباسی خطبه خواند، اما ظهور سلجوقیان و دشمنی شدید آنان با فاطمیان و نیز اختلاف های درونی فاطمیان که موجب عدم ارسال نیرو برای کمک به بساسیری گردید، باعث شد که القائم دوباره خلافت از دست رفته خود را به دست آورد.[۲۷] واقعه مهم دیگر که در زمان القائم حائز اهمیت می­باشد، سر باز زدن معز بن بادیس از اطاعت فاطمیان است؛ او که در افریقیه حاکمیت داشت به نام القائم خطبه خواند و نام المستنصر فاطمی را از خطبه انداخت. تلاش المستنصر برای مطیع کردن او بی اثر ماند.[۲۸] مستنصر مجبور شد سپاهی از اعراب را به نبرد او بفرستد. با شکست معز دوباره در بلاد افریقیه به نام خلیفه فاطمی خطبه خوانده شد.[۲۹] در سال ۴۴۴هـ القائم بالله عباسی با تأسی از القادر سند دیگری بر رد نسب فاطمیان نوشت. او با دیصانی خواندن فاطمیان، آنها را از دایره اسلام خارج دانست. وی هم چنین از فقها، قضات و اشراف خواست که بر صحت آن گواهی دهند. حربه تبلیغاتی این اتهام در واقع رد مشروعیت فاطمیان و جلوگیری از گسترش سلطه و نفوذ آنان بود؛ زیرا میزان نفوذ فاطمیان در این زمان به حدی بود که والیان سرزمین های مقدس اسلامی، چون بیت المقدس، مکه و مدینه به نام المستنصر خطبه می خواندند.[۳۰] اقدام مهم دیگر القائم در عرصه تبلیغاتی، تحریک مردم برضد داعیان فاطمی بود، چنان که مبارزه گسترده مردم با فاطمیان و داعیان آنان سبب تقیه مذهبی و انزوای اجتماعی آنها شده بود. همین تحرکات ناصر خسرو ـ داعی مشهور فاطمی ـ را سال ها در دره یمکان در بی پناهی و سرگردانی قرار داد. خلفای عباسی با ترغیب و برانگیختن توده های مردم بر ضد فاطمی مذهبان، امنیت اجتماعی آنان را به مخاطره افکندند. شدت برخوردی که با ناصر خسرو شد مؤید این ادعاست. چنان که این داعی فاطمی از شدت تحریکات مردمی و برخوردهای اهل سنت مجبور به اقامت در دره یمکان شد. این افراد چندین بار خانه و زندگی ناصر خسرو را غارت کردند.[۳۱] شدت برخورد با فاطمی مذهبان به حدی بود که در نیشابور یکی از شاگردان ناصرخسرو را

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.