پاورپوینت کامل پراکندگی جغرافیایی تشیع در ایران روزگار ایلخانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل پراکندگی جغرافیایی تشیع در ایران روزگار ایلخانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پراکندگی جغرافیایی تشیع در ایران روزگار ایلخانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل پراکندگی جغرافیایی تشیع در ایران روزگار ایلخانی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

در این مقاله، با استفاده از منابع تاریخی و جغرافیایی، وضعیت پراکندگی جغرافیایی تشیع در ایران، ابتدا در دوره پیش از یورش مغولان و معاصر با آن و سپس در دوران ایلخانان تا سقوط آنها با تأکید بر تحولات آن دوره­ها بررسی می­گردد؛ با اذعان به این نکته که سایر منابع نیز در این باره راهگشا می­باشند.

درآمد

تشیع، یکی از دو جریان اصلی دین اسلام،[۱] از ابتدای حیات آن به ویژه در ایران، با تهدیدها وموانع گوناگونی مواجه بوده است. اما یورش مغولان به ایران زمین در ابتدای قرن هفتم هجری / سیزدهم میلادی نقطه عطفی در زمینه گسترش و توسعه تشیع به شمار می آید. سیطره مغولان بر بخش وسیعی از سرزمین های اسلامی و قتل خلیفه عباسی، بزرگ ترین حامی مذهب سنّت،[۲] و هم­چنین فروپاشی هیبت و شوکت خداوندان الموت (اسماعیلیان)، مهم ترین رقیبان تشیع[۳] امامیه، راه را برای گسترش بیش از پیش تشیع امامیه هموارتر کرد؛[۴] به بیان دیگر، تشیع امامیه که در جریان تکاپوهای خود تا میانه های قرن هفتم هجری / سیزدهم میلادی روندی آرام و آهسته، اما رو به جلو در پیش داشت، از این زمان به بعد آهنگی سریع تر به خود گرفت[۵] و سرانجام با تشکیل حکومت شیعی صفوی (۱۱۳۵ ـ ۹۰۷ ه / ۱۷۲۲ ـ ۱۵۰۱ م) به خواست تاریخی خویش دست یافت. پژوهش­گران درباره این گسترش، ادله گوناگونی ارائه کرده اند که از هدف این بحث خارج می باشد.[۶]

این مختصر بر آن است تا با بررسی منابع تاریخی و جغرافیایی موجود، پراکندگی جغرافیایی تشیع، در دوره های قبل و هم زمان با یورش مغولان و هم­چنین دوران سیطره ایلخانان بر ایران زمین را ترسیم نماید. در این خصوص دو فرضیه مطرح است:

۱ـ هم چنان که در دوران ایلخانان، تشیع به عللی، نمود و گسترش چشمگیری یافت، در بعد جغرافیایی نیز توسعه قلمروهای شیعی مفروض است؛

۲ـ علی رغم گسترش و برجستگی تکاپوهای شیعی دوران ایلخانان، در بعد جغرافیایی تحول چندان چشم گیری در گسترش قلمروهای شیعی رخ نداد و تقریباً همان چهره قبل با اندک دگرگونی تثبیت گردید.

در خصوص معرفی مناطق شیعی در دوران ایلخانان ـ تا آن­جا که جست­وجو شد ـ تاکنون پژوهش مستقلی به زبان فارسی صورت نگرفته است؛ اگر چه عموم پژوهش­گرانی که درباب تاریخ تشیع در این دوران تحقیق کرده اند به این مسئله اشاره هایی نموده اند؛ به عنوان نمونه، دکتر شیرین بیانی در کتاب ارزش­مند خود دین و دولت در ایران عهد مغول در ضمن بحث از تکاپوهای شیعیان، به برخی نواحی شیعه مذهب نیز اشاره می نماید اما کاملاً این پراکندگی را ترسیم نمی کند هم­چنین نویسنده مقاله هفتم از کتاب تاریخ ایران از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان (پژوهش دانشگاه کیمبریج) با عنوان «دین در عهد مغول» تنها به نحوه تعامل جریان های مذهبی با هم و روند تکاپو و گسترش هر یک می پردازد. نویسنده کتاب مسائل عصر ایلخانان نیز علی رغم دلبستگی به روند تکاپوهای شیعی در راه گسترش، همانند دکتر بیانی تنها به ذکر مهم ترین مناطق می پردازد. هم­چنین است وضع سایر پژوهش هایی که مشاهده گردید. به همین دلیل پرداختن به این مسئله لازم به نظر می رسید. نوشته پیش رو، تلاشی در پاسخ به این نیاز می باشد.

ابتدا باید یادآوری کرد که مراد از تشیع در این بررسی، تأکید بر نحله ای خاص از فرقه های شیعی نمی باشد، بلکه ناظر به تمام گرایش های شیعی در دوران مورد مطالعه است؛ به بیان دیگر، این بررسی همه گرایش های شیعی، اعم از زیدیه، اسماعیلیه، امامیه و نیز گرایش های غالی را شامل می شود. البته با اذعان به این که در این بین، اسماعیلیان، مهم ترین و برجسته ترین جنبش شیعی تا روزگار مورد بحث بودند که موفقیت هایی دیرپا، چه در بعد سیاسی و چه در بعد اجتماعی، در ایران به دست آوردند؛ به گونه ای که در برخی از مهم ترین پایگاه های شیعی آن دوران، یا غلبه با اسماعیلیان است و یا پیشینه حضور و فعالیت داعیان اسماعیلی در آنها دیده می شود.

به هر رو، از بررسی گزارش های موجود این نکته نمایان می گردد که تشیع نیز همپای سایر نحله های مذهبی، در دوران مطالعه، تقریباً در سراسر ایران زمین گسترش یافته و برای خود پایگاه هایی تأسیس نموده است، اما بدیهی است که این گسترش در برخی نواحی چشمگیرتر است؛ به عبارت دیگر، تکاپوهای شیعی در بعضی مناطق به چند دلیل با موفقیت بیشتری همراه بوده است. در این مختصر تلاش خواهد شد علاوه بر بررسی کلی مناطق مختلف، مهم ترین شهرها و نواحی شیعی نیز معرفی شوند. حاشیه جنوبی دریای خزر و دامنه های البرز و آذربایجان

گزارش های موجود نشان می دهد که پیش و هم­زمان با تهاجم مغولان به ایران، به دلیل پیشینه فعالیت های داعیان اسماعیلی به رهبری حسن صباح و جانشینان وی (۶۵۴ ـ ۴۸۳ ه / ۱۲۵۶ ـ ۱۰۹۰ م)، نیمه شمالی ایران به ویژه «ولایت طبرستان و مازندران»[۷] از مراکز مهم تشیع در ایران بوده اند. در واقع نیمه شمالی ایران همواره اهمیت خاصی از لحاظ گسترش تشیع در ایران زمین داشته است. به این معنی که از شهرهای متعددی در این منطقه نسبتاً گسترده می توان نام برد که در آنها گرایش های شیعی بر سایر نحله ها برتری داشتند.

تکاپوهای شیعیان در «ولایات طبرستان و مازندران» پیشینه دیرپاتری در مقایسه با سایر مناطق ایران داشته است.[۸] این نواحی به دلیل برخی شرایط جغرافیایی، سیاسی و فرهنگی همواره مأمن گرایش های غیر رسمی،[۹] به ویژه در تاریخ ایران بوده اند؛ چه آن هنگام که داعیان زیدی در این نواحی به نشر افکار خویش پرداختند و چه آن زمان که اسماعیلیان در تلاش برای کسب قدرت به تبلیغ دعوت خویش مشغول بودند، ساکنان نواحی شمالی ایران به آنها اقبال کردند.

با این حال، برخی شهرها به عللی در مقایسه با سایر بلاد برجستگی بیشتری یافتند؛ از جمله این شهرها ولایت رودبار و قلعه حصین آن «الموت»[۱۰] بوده است. حسن صباح، داعی بزرگ اسماعیلی در ایران، با ورود و استقرار در همین قلعه (۴۸۳ ه / ۱۰۹۰ م) توانست «دعوت جدیده»[۱۱] خویش را گسترش دهد، البته پیشینه تکاپوهای اسماعیلیان در این نواحی به گذشته های دورتر باز می گردد.[۱۲]

هم چنین شهرهای طالقان[۱۳] طبرش[۱۴] استرآباد[۱۵] ساری،[۱۶] ارم،[۱۷] آمل،[۱۸] دهستان[۱۹] و رویان،[۲۰] در زمره مناطق مهمی به شمار می رفتند که در نواحی شمالی ایران عرصه تکاپوهای فرقه های مختلف شیعی بود، اما اسماعیلیان و پس از آنها زیدیان برتر بودند. در واقع، اسماعیلیان تنها نحله شیعی صاحب قدرت نظامی در خور توجه، هم زمان با تهاجم مغولان بوده اند؛ هر چند زیدیان نیز در این نواحی با توجه به پیشینه حضور داعیان زیدی،[۲۱] تا حدی نفوذ و محبوبیت داشتند.

در همین خصوص، گزارش هایی مبنی بر رقابت و کشمکش بین زیدیان و اسماعیلیان تا سر حد جنگ و درگیری نیز در دست می باشد.[۲۲] هم­چنین نحله امامیه نیز دست کم از روزگار علویان طبرستان در این ناحیه پیروانی داشته است.[۲۳]

براساس گزارش های موجود یکی از اهداف و وظایف هولاکو خان، اولین ایلخان مغول (د:۶۶۳ه / ۱۲۶۵م) در حمله به ایران بر چیدن قلعه های اسماعیلی و پایان دادن به هیمنه و شوکت خداوندان الموت بود[۲۴] که در اجرای آن موفق گردید. به همین دلیل انتظار می رفت با پایان کار جانشینان حسن صباح، «باطنی گری» نیز پایان یابد. اما چنین امری نه تنها محقق نگردید، بلکه روایت ها از ادامه تکاپوهای اسماعیلیان در این مناطق حکایت دارند.[۲۵] در واقع با ویرانی قلعه های اسماعیلی و از بین رفتن پایگاه های نظامی آنان، به عنوان مهم­ترین نحله شیعی در نواحی شمالی ایران، هم چنان مناطق شمالی ایران یکی از مراکز مهم شیعی در ایران دوران ایلخانی و پس از آن باقی ماند؛ به نحوی که باز هم شهرها و ولایات متعددی دراین نواحی به عنوان مراکز شیعیان نام­بردارند.

نواحی اشکور، دیلمان، طوالش، خرکان، خستجان،[۲۶] طالقان،[۲۷] جرجان،[۲۸] آمل، ساری،[۲۹] و رودبار[۳۰] در زمره مناطق شیعی شمال ایران و در حاشیه جنوبی دریای خزر و دامنه های البرز می باشند که در منابع دوران بعد از یورش مغولان از آنها نام برده شده اپست. نکته حائز توجه در این خصوص، کاسته شدن از اهمیت این نواحی در مقایسه با قبل و هم چنین تفوق تدریجی گرایش امامیه بر سایر فرقه ها در این دوران می باشد. این نکته را می توان از گزارش های موجود دریافت؛ به عنوان نمونه، اقبال مردم این نواحی به سید قوام الدین مرعشی، مؤسس سلسله مرعشیان (د: ۷۸۲ه / ۱۳۸۰م) که مذهب امامیه داشت. [۳۱]، جلوه ای از گرایش به تشیع امامیه می باشد.

آذربایجان نیز یکی دیگر از نواحی ایران است که شیعیان در آن فرصت تکاپو به دست آورده اند. البته این ناحیه نیز در زمره مناطقی قرار می گیرد که در گذشته مورد توجه گرایش های غیر رسمی و ضد خلافت بوده است. [۳۲] درباره پیشینه حضور خوارج در این ناحیه اطلاعاتی موجود است،[۳۳] اما سابقه حضور شیعیان در این منطقه به دوران حکومت مسافریان در این ولایت باز می گردد. داعی اسماعیلی، ابوالقاسم علی بن جعفر، نیز که مدتی وزارت مسافریان را برعهده داشت، در راه گسترش و ترویج مذهب اسماعیلی در آذربایجان تلاش گسترده ای انجام داد. [۳۴] اسماعیلیان در دوره های بعد هم در این ناحیه فعال بودند. صاحب جامع التواریخ از گرویدن گروهی موسوم به پارسیان ـ که او ایشان را مزدکی می نامد[۳۵] ـ به مذهب اسماعیلی در سال ۵۳۶ه/۱۱۴۲م خبر می دهد. وی علت این گرایش را قدرت یابی روزافزون اسماعیلیان در این ناحیه و دیگر مناطق می داند.[۳۶] در مجموع، اسماعیلیان مطرح ترین فرقه شیعی این ناحیه در آن روزگار بودند. خراسان و قهستان

گروه دیگر از شهرها و نواحی که در زمره مناطق شیعی پیش از یورش مغولان به شمار می آیند، در شرق ایران، یعنی ناحیه خراسان شمالی و قهستان قرار داشتند. در این نواحی نیز اسماعیلیان اولین تکاپوهای شیعی را صورت داده اند. [۳۷] نکته حائز اهمیت این که علی رغم وجود مرقد امام هشتم شیعیان در قریه سناباد از توابع نوقان توس[۳۸]، تشیع امامیه تا این زمان، در مقایسه با اسماعیلیه، در این ناحیه در حاشیه قرار دارد. صاحب نقض یقین دارد که سبزوار (بیهق) و مشهدرضا (سناباد) «همه شیعه اصولی و امامتی باشند»،[۳۹] اما درباره نواحی دیگر خراسان اظهار نظر صریحی نمی کند. در دیگر منابع هم، تا آن جا که جست وجو گردید، ذکری در این باره نشده است. با توجه به این که «دهکده کوچک سناباد از اوایل قرن هفتم تا قرن نهم رو به آبادانی نهاد و در قرن نهم. .. تبدیل به شهرچه ای گردید»؛[۴۰] ولایت سبزوار تنها شهر مهم خراسان بوده است که در آن شیعیان امامیه جمعیت بیشتری داشتند.

برخلاف آن می توان به شهرهای متعددی در خراسان، اعم از قسمت های شمالی و ناحیه قهستان اشاره کرد که در آنها فرق مختلف اسماعیلی در تکاپو برای قدرت یابی و نشر افکار خویش بودند. [۴۱] طالقان،[۴۲] نیشابور،[۴۳] مهنه، غرجستان، غور[۴۴] و هرات[۴۵] (در شمال و شرق) و نیز طبس، تون، قائن[۴۶] و به گزارش یاقوت حموی، جغرافی دان مسلمان، سراسر ناحیه قهستان،[۴۷] در شمار بلادی بودند که گرایش های اسماعیلی در آنها برای کسب قدرت تکاپو می کردند. اگر چه در برخی از این نواحی در مجموع شیعیان در اقلیت قرار داشتند، این اسماعیلیان بودند که بر سایر فرقه های شیعی تفوق داشتند. در این میان، ولایت خوارزم در شمال غربی خراسان و شهر مهم آن جرجانیه نیز در منابع به عنوان ناحیه ای که در آن گرایش های معتزلی بر سایر تمایل ها غلبه دارد،[۴۸] معرفی شده است. با توجه به نزدیکی بین برخی عقاید شیعه و معتزله، احتمالاً می توان این ناحیه را نیز در زمره مناطق مستعد نفوذ و گسترش تشیع بر شمرد.

همان گونه که پیش تر اشاره شد، نخستین هدف هولاکوخان از حمله به ایران، ویرانی و انقیاد قلعه های اسماعیلی بود. به همین دلیل خراسان و به ویژه قهستان نخستین منطقه ای بود که به دلیل وجود قلعه های متعدد اسماعیلی می بایست پاک سازی می شد.

این بار نیز مغولان به موفقیت نسبی دست یافتند؛[۴۹] قلعه های اسماعیلی یکی پس از دیگری فتح شد و اهل آن «به جز پیشه وران تمامت را به قتل آوردند»،[۵۰] اما این مسئله به معنی پاک سازی این نواحی از شیعیان نبود؛ نه تنها اسماعیلیان تا مدت ها در برخی نواحی مقاومت نمودند،[۵۱] بلکه خراسان بار دیگر شاهد تکاپوی شیعیان در مناطق گوناگون آن بود؛ با این تفاوت که برخلاف گذشته که اسماعیلیان به شدت فعال بودند، این بار شیعیان امامیه برای به دست آوردن قدرت تلاش می کردند. تا حدی که در اواخر دوران ایلخانی و هم زمان با انحطاط تدریجی قدرت ایلخانان پس از مرگ ابوسعید بهادر خان و نیز سر بر آوردن مدعیان قدرت در گوشه و کنار قلمرو ایلخانان، با به قدرت رسیدن دولت شیعه مذهب سربداران (۷۸۸ ـ ۷۳۳ ه / ۱۳۸۶ ـ ۱۳۳۳ م)، تکاپوهای شیعیان امامیه به ثمر نشست.

بدین ترتیب، منابع با اجماع بیشتری از شهرهای بیهق (سبزوار)،[۵۲] توس (مشهدالرضا)[۵۳] و نیشابور[۵۴] به عنوان شهرهایی که شیعیان امامیه در آنها برتری دارند، یاد می کنند. هم­چنین برخی گزارش ها حاکی از این مطلب است که دعوت جنبش های امامیه در دیگر نواحی خراسان، چون خواف و قهستان نیز با استقبال روبه رو می شده است.[۵۵] به بیان دیگر، آن چه در نواحی شمالی ایران رخ داد؛ یعنی گرایش شیعیان از مذهب اسماعیلیه به امامیه در خراسان نیز به تدریج حادث شد. البته این انتقال با آهستگی بیشتر درباره سایر نواحی صورت گرفت. سیستان و کرمان

سیستان یکی دیگر از مناطق شرقی ایران است که در منابع گزارش هایی مبنی بر حضور شیعیان در آن­جا وجود دارد. منطقه سیستان از آن جا که در سر حد شرقی ایران قرار داشت و تا حدودی دست یابی به آن دشوار می نمود، از دیرباز یکی از مراکز تجمع خوارج بود. نتیجه پژوهش های محققان نشان می دهد که حضور خوارج دراین ناحیه تا قرن های نخستین اسلامی سابقه داشته است.[۵۶] طبق نقل یاقوت حموی، خوارج این منطقه نه تنها نیازی به پنهان کردن مذهب خود نمی دیدند، بلکه به هنگام معامله، بدان افتخار هم می کردند.[۵۷]

در کنار حضور خوارج در سیستان از تکاپوی اسماعیلیان نیز خبر هایی در دست می باشد.[۵۸] البته حضور اسماعیلیان در این ناحیه را باید در پیوند با تکاپوهای داعیان اسماعیلی در خراسان و قهستان دانست.[۵۹] به هر روی، اسماعیلیان سیستان یکی از گروه های بسیار فعال اسماعیلی به شمار می رفتند.[۶۰]

کرمان نیز ناحیه ای است که خوارج در آن پیشینه دیرپایی داشتند. شهرستانی، سابقه حضور خوارج در کرمان را به بعد از جنگ نهروان می رساند.[۶۱] هم­چنین وی از حضور خوارج خلفیه در کرمان خبر می دهد.[۶۲] اما پروفسور مادلونگ اولین حضور خوارج در کرمان را مربوط به سال ۶۶ ه / ۶۸۶ م و فرقه اَزارقه می داند.[۶۳] گویا خوارج در این زمان بر این منطقه سیطره استواری داشته اند؛ به حدی که به ضرب سکه اقدام کرده اند.[۶۴] هم­چنین در شهر بم مسجد جامعی خاص خویش که محل خزانه ایشان نیز بوده، داشته اند.[۶۵]

اما آن چه مهم تر و به بحث اصلی نزدیک تر است، حضور و تکاپوی اسماعیلیان می باشد. به گزارش جامع التواریخ، کرمان از مناطقی است که حسن صباح در بازگشت از مصر به دعوت در آن پرداخته است.[۶۶] مهمترین اقدام اسماعیلیان در این ناحیه، دعوت ایرانشاه بن تورانشاه از شاهزادگان سلجوقی کرمان ـ که چندی هم حکومت کرد ـ به کیش اسماعیلی می باشد؛[۶۷] هر چند حکومت این شاهزاده اسماعیلی مذهب چندان نپایید و با تکفیر علمای کرمان غائله او پایان یافت.[۶۸] هم­چنین از پذیرش کیش اسماعیلی از سوی قبیله قفص، ساکن در کرمان، اخباری در اختیار می باشد.[۶۹] به هر روی، این گزارش ها نشان از قدرت و اهمیت این فرقه در کرمان دارد. نواحی مرکزی و غربی و جنوب غربی

عراق عجم نیز یکی از نواحی و مراکز مهم شیعیان در ایران به شمار می آید. شهرها و مناطق شیعی این ناحیه را می توان به دو گروه تقسیم نمود؛ گروه نخست شهرهایی هستند که علی رغم حضور قلعه­های اسماعیلی در اطراف آنها شیعیان امامیه در آنها بر سایر فرقه ها برتری دارند. اغلب این شهرها در نواحی شمالی عراق عجم قرار دارند. شهرهایی، چون قم،[۷۰] آبه (آوه)،[۷۱] ری،[۷۲] کاشان،[۷۳] ورامین،[۷۴] خرقان،[۷۵] کره،[۷۶] و فراهان،[۷۷] در این گروه قرار می گیرند. این نکته را می توان با مراجعه به منابع این دوران دریافت؛ به ویژه تأکید صریح صاحب نقض – از علمای امامیه ساکن ری – اگر چه در برخی موارد لحن اغراق گونه ای دارد، مبین این مسأله است. یکی دیگر از ویژگی های این شهرها این است که در برخی از آنها اختلاف هایی بین شیعیان و سنیان آن ناحیه وجود داشته است که در آن دوران، با توجه به کثرت و قدرت اهل سنت در دیگر نواحی ایران، طبیعی به نظر می رسد.

ری از جمله این شهرها است که اختلاف های مذهبی در آن گاهی تا حد جنگ و خون­ریزی پیش می رفت. بر اساس گزارش های النقض، سیاست نامه، راحه الصدور و آیه السرور، ری، شهری شیعی (امامیه) بوده است. یاقوت حموی نیز که اثر خود را در حدود نیم قرن بعد نگاشته است، ری را شهری معرفی می کند که در گذشته شیعیان اکثریت جمعیت آن را تشکیل می داده اند. وی هم­چنین از بروز اختلاف و درگیری بین شیعیان (اکثریت) و سنیان حنفی و شافعی (اقلیت) در آن­جا خبر می دهد. ظاهراً در پی اتحاد حنفیان و شافعیان، شیعیان شکست خورده و از شهر رانده شدند، اما پس از چندی بین حنفیان و شافعیان نیز کشمکش هایی پدید آمد که نتیجه آن غلبه شافعیان بر حنفیان بود.

«این محله های خراب که می بینی ویرانه منازل شیعیان و حنفیان است و همین یک محله شافعی که کوچکترین محله ری می باشد. باقی مانده و شیعیان و حنفیان مذهب خویش پنهان می دارند.» [۷۸]

زکریا بن محمدبن محمود القزوینی نیز که اثر خود آثار البلاد و اخبار العباد را در حدود نیم قرن بعد از معجم البلدان و یک قرن پس از نقض نوشته است، هیچ ذکری از حضور شیعیان در ری نمی کند، اما از اختلاف بین شافعیان و حنفیان ـ که همواره پیروزی با شافعیان بوده ـ خبر می دهد. [۷۹] خواند میر نیز این مسئله را با اندک تفاوتی تأیید می کند.[۸۰] این گزارش ها مؤید قول یاقوت حموی است. شیعیان ری که زمانی اکثریت جمعیت شهر را تشکیل می دادند. در این نزاع ها کاملاً نابود نشدند، بلکه با مهاجرت به روستاهای اطراف و هم­چنین پنهان کردن مذهب خویش[۸۱] (تقیه) به حیات خود ادامه دادند؛ به نحوی که در اواخر دوران ایلخانان بار دیگر بر سایر فرق در ری برتری یافتند. [۸۲]

قزوین نیز ولایتی است که در ناحیه عراق عجم قرار داشت و علی رغم این که صاحب کتاب نقض از آن با صفت «دارالسُّنه»[۸۳] یاد کرده، از مناطق نفوذ شیعیان به شمار می آمده است؛ به طوری که نه تنها اسماعیلیان در نواحی اطراف آن­حضور داشتند،[۸۴] بلکه در خود شهر نیز محله ای مخصوص شیعیان امامیه وجود داشت.[۸۵] البته به دلایل گوناگون، از جمله تحرک های اسماعیلیان الموت و اختلاف بین ساکنان شیعه و سنی شهر، درگیری هایی نیز میان آنها گزارش شده است.[۸۶]

ابهر یکی دیگر از شهرهای دامنه البرز است که در آن از حضور گرایش های شیعی خبرهایی نقل شده است. راوندی اهل ولایت ابهر را رافضی می داند،[۸۷] اما قزوینی رازی از ایشان با لقب «بی نفسان ابهر»[۸۸] یاد می کند که احتمالاً این صفت به دلیل وجود برخی گرایش های معتزلی و مشبهی در این مناطق باشد. در این ناحیه نیز یورش مغولان نه تنها حضور شیعیان را کاهش نداد، حتی در مواردی سبب گسترش تشیع در مناطقی گردید که پیش از آن شیعیان در آن­جا در اقلیت بودند؛ به این معنی که برخی از شهرهای مهم شیعیان، چون قم و ری در اثر تهاجم مغولان آسیب دیده، سکنه آن قتل عام شدند[۸۹]، اما با فروکش کردن سیل بنیان کن مغول، شیعیان این نواحی بار دیگر سربر آورده، به تکاپوهای خویش ادامه دادند. به این ترتیب است که در منابع پایان دوران ایلخانان، علاوه بر شهرهای قم،[۹۰] آوه (آبه)، [۹۱] ری،[۹۲] کاشان،[۹۳] ورامین،[۹۴] فراهان،[۹۵] و قزوین،[۹۶] که پیش از این از آنها یاد شده بود، شهرها و نواحی دیگری، چون ساوه[۹۷] که پیش از این اکثریت اهل آن سنی و در کشاکش دائم با اهل آوه که شیعه مذهب[۹۸] بودند و هم چنین پشکل دره،[۹۹] اردستان[۱۰۰] و نهاوند[۱۰۱] که پیش از این به گرایش معتزلی و مشبهی متهم بودند،[۱۰۲] به عنوان مناطق شیعی با گرایش امامیه یاد شده است.

گروه دوم از شهرهای منطقهعراق عجم، اغلب در نواحی غربی و جنوبی قرار گرفته اند. منابع درباره مذهب آنها صراحت قبل را ندارند. به بیان دیگر برخی صفت ها و ویژگی هایی که شهرهای مورد نظر با آن توصیف شده اند، به نوعی نشان دهنده گرایش های شیعی می باشد. اتهام خارجی و معتزلی یا مشبّهی از جمله صفت هایی است که منابع درباره این نواحی به کار رفته است. هم چنان که پیش تر یادآوری شد با توجه به نزدیکی برخی از عقاید شیعه و معتزله، احتمالاً می توان این نواحی را نیز در زمره مناطق مستعد نفوذ و گسترش تشیع برشمرد.

در این گروه، شهرهایی چون همدان، هروگرد (بروجرد)، مزدقان (مزدغان)،[۱۰۳] جرباذقان (گرپایگان / گلپایگان)، حدود لرستان،[۱۰۴] اردستان،[۱۰۵] و ارجان،[۱۰۶] گرچه براساس گزارش های موجود اهل سنت در آنها اکثریت جمعیت را تشکیل می دهند،[۱۰۷] گرایش های معتزلی و مشبّهی نیز صاحب نفوذ و قدرت بودند؛ از همین­رو این گونه به نظر می رسد که این شهرها نیز در شمار نواحی مستعد نفوذ و گسترش تشیع قرار گیرند. شهر شیز، از توابع شهرزور، دیگر منطقه در عراق عجم است که بنا به نقل یاقوت حموی در آن شهر زیدی مذهبان برتر از سایر فرقه ها بودند.[۱۰۸]

در این بین، منابع، «حدود لرستان و دیار خوزستان» را مناطقی معرفی کرده اند که در آنها خوارج صاحب قدرت و نفوذ بوده اند. [۱۰۹] البته این مسئله احتمالاً اتهامی است که صاحب نقض به دلیل برخی گرایش های غالیانه در این مناطق، به آنها نسبت می دهد؛ زیرا از یک­سو، وی در گزارشی دیگر، اهالی این نواحی را در زمره مشبّهه قرار می دهد، و از سوی دیگر، گزارش های مقدسی (جغرافی دان مسلمان)، ناصر خسرو قبادیانی (داعی بزرگ اسماعیلی) و یاقوت حموی در آثارشان حاکی از غلبه تمایل های معتزلی در این سرزمین ها می باشد. [۱۱۰] خبرهایی نیز مبنی بر حضور و تکاپوی اسماعیلیان در این منطقه وجود دارد.[۱۱۱] به ویژه گزارش مؤید فی الدین شیرازی، داعی اسماعیلی (د:۴۷۰ه/۱۰۷۷م)، درباره مسجدی در اهواز که دور محراب آن بعد از نام حضرت رسول(ص) اسامی امامان اسماعیلی و خلفای فاطمی مصر نوشته شده بود،[۱۱۲] نشان از قدرت و اهمیت این نحله در ناحیه خوزستان دارد. به احتمال قوی، پیشینه حضور خوارج[۱۱۳] و هم چنین برخی فرقه های غالی چون «اسحاقیه نصیریه» در این نواحی[۱۱۴] سبب چنین اتهامی شده است.

گزارش گران دوران های بعد هم آگاهی هایی در تأیید مطالب بالا در اختیار پژوهش گر قرار می دهند؛ به عنوان نمونه حمدالله مستوفی همدان را ناحیه ای می داند که در آن گرایش های معتزلی و مشبهی حضور پررنگی دارند. [۱۱۵] خواندمیر هم از حضور والی علوی در همدان خبر می دهد. [۱۱۶] هم چنین موارد متعدد ظهور مهدی های دروغین در این ناحیه و استقبال مردم از آنها، مانند شورش موسی کردستانی[۱۱۷] (۶۶۳ ه / ۱۲۶۵ م)، قیام قاضی سید شرف الدین ابراهیم در شیراز[۱۱۸] (۶۸۳ ه / ۱۲۸۴ م) و نیز قیام مبارک شاه علوی کردی (رهبر و مقتدای اهل حق) در نواحی کردستان[۱۱۹] مبین این امر است که گرایش های شیعی در این مناطق در حال قدرت گیری بوده اند.

شیعیان در شیراز و اصفهان، دو شهر بزرگ و مهم عراق عجم، نیز حضور داشتند؛ البته آنان در این دو شهر، همانند دیگر شهرهای بزرگ از حیث جمعیت در اقلیت بودند. مستوفی از حضور «اندک… شیعه»[۱۲۰] در شیراز و ابن بطوطه از تعداد زیاد «سادات»[۱۲۱] دراین شهر سخن گفته اند. اسماعیلیان نیز در این منطقه حضور داشتند. در این خصوص، گزارشی مبنی بر وجود مسجدی (مشهدی) خاص اسماعیلیان در فسا (بسا، موضعی در چهار منزلی شیراز) در دست می باشد.[۱۲۲] هم چنین نقل هایی درباره تکاپوی اسماعیلیان در اطراف اصفهان، پیش از دوران ایلخانان، موجود است،[۱۲۳] اما ابن بطوطه از اختلاف بین شیعیان و اهل تسنن شهر که موجب ویرانی بخشی از شهر شد خبر می دهد.[۱۲۴] این مسئله نیز تا حدودی حاکی از قدرت یابی تدریجی شیعیان در این شهر می باشد. عراق عرب

ناحیه دیگری که با مراکز شیعی در دوران ایلخانان می توان پیوند داد، عراق عرب بود. پیشینه حضور امامان شیعه و مشاهد ایشان در این ناحیه اهمیت ویژه ای درباب گسترش تشیع به آن می بخشد. در برخی دوران ها سلسله هایی نیز در این منطقه، به ویژه در شمال بین النهرین و جزیره به قدرت رسیدند که گرایش های شیعی داشتند؛ سلسله هایی، چون حمدانیان (۳۹۴ ـ ۲۹۳ ه / ۱۰۰۴ ـ ۹۰۵ م) و بنی مزید (۵۴۵ ـ ۳۵۰ ه / ۱۱۵۰ ـ ۹۶۱م)، بنی عقیل (۴۸۹ ـ ۳۸۰ ه / ۱۰۹۶ ـ ح ۹۹۰ م) و بنی مرداس (۴۷۲ – ۴۱۴ ه / ۱۰۷۹ ـ ۱۰۲۳م) از آن جمله اند.[۱۲۵] با این همه، تا پیش از سقوط خلافت عباسی (۶۵۶ ه / ۱۲۵۸م) شیعیان به دلایلی همواره در این ناحیه اقلیتی نامطلوب برای دستگاه خلافت بودند؛ اقلیتی که قدرت چندانی نداشتند و به تبع آن، گاهی تحت تعقیب دستگاه خلافت قرار می گرفتند. به همین دلیل علی رغم وجود شهرهای متعدد شیعی در این ناحیه، آنان قدرت در خور توجهی نداشتند.

به هر رو، شهرهای موصل، سامرا، میسان (ولایتی میان بصره و واسط)، بصره، حلّه، کوفه و بغداد ـ که از دیرباز همواره بین شیعیان و سنی های این شهرها نزاع­های خونینی در می گرفت[۱۲۶] ـ از جمله شهرهایی هستند که در عراق عرب (پیش از سیطره مغولان) به داشتن گرایش های شیعی معروف بودند؛ البته با تفاوت هایی چند، به عنوان نمونه موصل،[۱۲۷] سامراء[۱۲۸] و بصره[۱۲۹] شهرهایی بودند که شیعیان آن در اقلیت به سر می بردند. نقل هایی نیز از پیشینه حضور خوارج در بصره و موصل موجود است.[۱۳۰] از میسان، برخلاف آنها، به عنوان شهری با گرایش های غالیانه یاد شده است.[۱۳۱] مولف گمنام بعض فضائح الروافض حله را به داشتن گرایش های شیعی غالی متهم کرده است،[۱۳۲] اما قزوینی رازی اهل آن را شیعه امامیه می داند.[۱۳۳] کوفه شهری بود که زیدیان در آن صاحب قدرت بودند[۱۳۴] و بغداد با این که دارالخلافه بود و اکثریت ساکنان آن اهل سنت بودند، شیعیان نیز در آن محله ای مخصوص به خود داشتند.[۱۳۵]

سقوط دستگاه خلافت عباسی و سیطره ایلخانان بر ایران نقطه عطفی برای شیعیان این ناحیه به شمار می آید؛ البته نه بدان معنی که این تحول موجب فزونی مناطق شیعی گردید، بلکه با برداشتن قیدهای گذشته و در نتیجه سیاست دینی به دور از تعصب مغولان، شیعیان فرصت مغتنمی برای ابراز وجود به دست آوردند. ابن الفؤطی (مورخ قرن هشتم هجری / چهاردهم میلادی)مواردی از این گونه تظاهر های شیعی، چون ظهور مدعیان نیابت امام زمان(ع)[۱۳۶] و پیدا شدن مقابر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.