پاورپوینت کامل فاطمیان، آل بویه و تبلیغات شیعی ۹۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فاطمیان، آل بویه و تبلیغات شیعی ۹۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فاطمیان، آل بویه و تبلیغات شیعی ۹۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فاطمیان، آل بویه و تبلیغات شیعی ۹۴ اسلاید در PowerPoint :

>

دولت فاطمیان و آل­بویه تقریباً به طور هم زمان به ظهور رسیدند.وجه عمده اشتراک آنها ـ علی­رغم تفوّق مذهب تسنن در سرزمین­های اسلامی ـ تبلیغات شیعی بوده است. فاطمیان با استفاده از داعیان خود، فعالیت­های مذهبی وسیعی آغاز کردند؛ اگر چه نتوانستند دامنه حکومت سیاسی خود را از مصر و شام فراتر نهند. با نفوذ و حضور آل­بویه در خلافت عباسی، مکاتباتی بین ایشان و دولت فاطمی صورت گرفت و این تعامل و تبادل مذهبی، سبب احیاء آیین و رسوم شیعی گردید؛ اگر چه این امر با چالش­ها و مخالفت­هایی همراه بود و با ظهور سلجوقیان در شرق و ایوبیان در مصر و شام، شیعه زدایی به اوج خود رسید، تشیع، مسیر خود را در تاریخ استمرار بخشید.

چشم اندازی بر تاریخ سیاسی دولت فاطمیان و آل­بویه

دولت فاطمیان در سال ۲۹۷ه در افریقیه[۱] شکل گرفت. حضور حدوداً ۶۵ ساله ایشان در آن دیار عمدتاً به جنگ و نزاع با مخالفان و پاره­ای از آن به تحکیم قدرت و بقای خود سپری شد. دولت­مردان فاطمی با آگاهی از اوضاع آشفته مصر بعد از مرگ کافور اِخشیدی (۳۵۷ـ ۳۵۵ه)، جوهر صِقلی (سیسیلی)، سردار معروف خود را مأمور فتح مصر نمودند و او در ۳۵۸ه وارد مصر گردید. وی چهار سال والی مصر بود تا این­که در ۳۶۲ه المُعزّ فاطمی (۳۶۵ـ۳۴۱ه) رسماً پا به مصر گزارد و مرحله دوم دولت ایشان آغاز شد.[۲]

فاطمیان نفوذ دینی خود را بعد از مصر و افریقیه، در سرزمین­های شام، ماوراءالنهر، هند، یمن و حجاز گسترش دادند، اما هرگز به فتح سرزمین­های شرقی جهان اسلام در آن سوی شام موفق نشدند؛ لذا نتوانستند به هدف اساسی خود (اتحاد دنیای اسلام تحت یک خلافت شیعی به پیشوایی خلیفه فاطمی) برسند، اگر چه در کسب اهداف خود توفیقات زیادی به دست آوردند.

دوره دوم خلافت فاطمیان ۱۲۵ سال است که از ورود المُعزّ فاطمی به مصر (۳۶۲ه) تا مرگ خلیفه المُستنصر (۴۸۷ه) ادامه داشت و این دوره، اوج شکوه، قدرت و توسعه این دولت محسوب می­شود. بعد از المُستنصر (۴۸۷ـ۴۲۷ه)، مرحله سوم دولت فاطمیان (عصر وزراء) شروع می­شود که افول ایشان فرا می­رسد.

تقریباً با شکل­گیری دولت فاطمیان در شمال آفریقا، دولت آل­بویه در حال تکوین بود. آل­بویه هنگامی به قدرت رسیدند که خلافت عباسی دست­خوش تجزیه و از هم پاشیدگی شده بود؛ خراسان و ماوراءالنهر در اختیار سامانیان (۳۸۹ـ۲۶۱ه)؛ بحرین و یمامه در حاکمیت قرامطه؛ مصر و شام تحت تسلط محمد بن طُغج اِخشیدی (۳۳۴ـ۳۲۳ه)؛ مغرب و افریقیه در سلطه فاطمیان (۵۶۷ ـ۲۹۷ه)؛ موصل در اختیار آل­حَمدان (۳۹۴ـ۳۱۷ه)؛ اندلس زیر فرمان امویان اندلس (۴۲۲ـ ۱۳۸ه) و طبرستان و گرگان (جرجان) در حاکمیت دیلمیان قرار گرفته بود.[۳]

آل­بویه بعد از قیام خویش، سرزمین­های فارس، ری و اصفهان را در اختیار گرفتند و این در حالی بود که خلافت عباسی عملاً از قدرت اجرایی محروم شده بود.[۴]

از سه برادر مؤسس آل­بویه (احمد، حسن و علی)، احمد که ملقب به معزّالدوله (۳۵۶ـ۳۲۰ه) و جوان­تر از همه بود، در ۳۳۴ه وارد بغداد شد و دوازده روز بعد، المُستکفی، خلیفه عباسی (۳۳۴ـ ۳۲۹ه) را به گونه­ای اهانت­آمیز عزل کرد.[۵]

آل­بویه برای تصرف سرزمین­هایی از شرق جهان اسلام و فتح بغداد، شبیه فاطمیان در تصرف سرزمین­هایی در شمال آفریقا و فتح مصر، تلاش می­کردند. زمینه­های ارتباط

روابط بین فاطمیان و آل­بویه را می­توان به دو دوره متمایز تقسیم نمود: دوره اول که دولت فاطمیان با قدرت و استحکام دولت آل­بویه هم زمان است، عمدتاً شامل عصر مُعزالدوله (۳۵۶ـ۳۲۰ه) و عضدالدوله (۳۷۲ـ۳۳۸ه) می­باشد. مُعزّالدوله بغداد را فتح نمود، ولی قادر به پیوند سیاسی ایران با عراق نبود؛ در حالی که عضدالدوله توانست سرزمین ایران و عراق را تحت یک حاکمیت قرار دهد. روابط خلافت فاطمی با آل­بویه در این دوره حسنه و درخور توجه بوده است؛ تا جایی که آل­بویه برای ابراز حُسن نیت به فاطمیان، دست داعیان فاطمی را در شرق جهان اسلام باز گذاشتند و ایشان آزادانه مشغول فعالیت شدند؛ اگر چه این امر در بعضی مواقع با مناقشاتی همراه بوده است.[۶]

دوره دوم، دوران ضعف آل­بویه است که بعد از مرگ عضدالدوله (۳۷۲ه) می­باشد. در این دوره، آل­بویه به دلیل اختلافات و درگیری­های داخلی به چند گروه تقسیم شدند و خلافت عباسی که مدت­ها تابع رای و نظر امیران آل­بویه بود، نسبتاً بر اوضاع سیاسی مسلط گردید. آنان در حقیقت قدرت سیاسی خود را باز یافتند و نفوذ و روابط فاطمیان به حداقل رسید.

در دوران مُعزّالدوله (۳۵۶ـ۳۲۰ه) که قدرت نفوذ آل­بویه در ارکان خلافت عباسی در حال افزایش است، داعیان اسماعیلی ـ که فرستاده فاطمیان بودند ـ تقریباً در هر شهری از بین­النهرین فعالیت داشتند و کتاب­های ایشان، در سطح گسترده، رواج داشته است، اما این فعالیت تدریجاً رو به ضعف نهاد. نفوذ داعیان فاطمی قبل از این هم ـ تا حدودی ـ رونق داشت، خصوصا یکی از برنامه­های ایشان رخنه در طبقه حاکم بود، از جمله نصر بن احمد، حاکم سامانیان (۲۷۹ـ۲۶۱ه)، به آیین اسماعیلیه گروید و بزرگانی چون ابوزیدبلخی (۳۲۲ـ ۲۳۵ه)، ابوالحسن عامری فیلسوف نیشابوری (۳۸۱ـ۳۰۰ه) و ابن سینا (۴۲۸ـ۳۷۰ه) مظنون به آیین اسماعیلی بودند.[۷] فتح مصر در ۳۵۸ه، قرمطیان[۸] را از اسماعیلیان جدا نمود. قرمطیان در ۳۶۰ه از حمایت عزّالدوله دیلمی (۳۶۷ـ۳۵۶ه) و ابوتغلب حَمدانی (د: ۳۶۹ه) در موصل برخوردار گردیدند. عزّالدوله و عضدالدوله اقطاعی را به قرمطیان واگذار کردند، به علاوه عضدالدوله برای جنگ مشترک بر ضد رومی­ها با فاطمیان به توافق رسیده و دعوت فاطمیان را در قلمرو خویش پذیرفته بود. هم چنین شُکرالخادم، غلام مورد اعتماد عضدالدوله، در حالی که اجازه رفتن به حج را از امیر آل­بویه گرفته بود، قصد قاهره نمود و به نزد فاطمیان رفت.[۹] آل­بویه با این که شیعه بودند، هرگز در صدد ساقط نمودن خلافت عباسی بر نیامدند، حتی مُعزّالدوله بعد از فتح بغداد قصد داشت خلافت را به علویان یا فاطمیان واگذار نماید، ولی یکی از نزدیکانش او را نصیحت نمود که این امر صواب نیست، زیرا تو امروز اعتقاد داری که خلافت عباسی بر حق نیست و اگر نزدیکانت را به کشتن خلیفه فرمان دهی او را خواهند کشت و چه بسا زمانی­که علویان بر تخت خلافت نشینند و فرمان به قتل تو دهند نمی­توانی آنها را از این امر باز داری و به ناچار مجبور به تبعیت از خلیفه خواهی بود.[۱۰] تعامل مذهبی در روابط فاطمیان و آل­بویه

مقطع زمانی که آل­­بویه در آن به قدرت رسیدند از جنبه­ای حایز اهمیت بود. اصول اعتقادی شیعه امامیه را بزرگانی، هم چون کُلینی (د: ۳۲۹ه)، ابن بابویه (د: ۳۸۱ه) شیخ مفید (د: ۴۱۳ه) فعّال و تدوین کرده بودند. از طرفی مهم­ترین رویداد در دوران شکل­گیری قدرت آل­بویه، غیبت کبرای حضرت مهدی(ع) در (۳۲۹ه) بود که این امر بحث شایع محافل دینی و مذهبی شده بود و لذا پیش­برد مقاصد شیعی در عصر آل­بویه امری مقبول به نظر می­رسید و سبب بروز کشمکش­های عقیدتی در این دوران گردید.[۱۱]

منطقه شیعه نشین کرخ[۱۲] در اکثر سال­ها محل درگیری بین شیعیان و اهل تسنن بود. مورخانی، مثل ابن اثیر و ابن جوزی در ذکر وقایع آن سال­ها، از درگیری­ها یاد کرده­اند. از طرفی، اهالی عراق و خصوصاً بغداد و حتی سپاهیان ترک که بعضاً تحت امر آل­بویه قرار داشتند، سُنّی مذهب بودند و لذا آل­بویه برای جلوگیری از ناآرامی­ها مجبور بودند تا میان ایشان موازنه­ای برقرار نمایند؛ آنان حتی در چند مورد داعیان علوی را توقیف کردند. در ۳۴۰ه، جوانی از شیعیان ادعا نمود که روح علی(ع) در او حلول کرده و همسرش، فاطمه، نیز مُدّعی شد که روح فاطمه(س) در او حلول نموده است. مَهلبی، وزیر مُعزّالدوله (۳۵۶ـ۳۲۰ه)، دستور داد آنها را دستگیر کنند و شلاق بزنند، ولی بعد از آن که به تشیع اعتراف کردند، با وساطت معزالدوله مورد عفو قرار گرفتند.[۱۳]

مُعزّالدوله علی­رغم برقراری سیاست آشتی اعتقادی در بین مذاهب، تسنن و تشیع، رسوم شیعی را تأیید نمود. وی در ۳۵۱ه فرمان داد تا برسر در تمامی مساجد این عبارت­ها نوشته شود: لعنت خدا بر معاویه پسر ابوسفیان، لعنت بر کسی که فدک را از فاطمه(س) غصب نمود، و لعنت بر کسی که مانع دفن جسد امام مجتبی(ع) در کنار قبر جدّش رسول خدا گردید، و کسی که ابوذر را نفی بلد نمود، و عباس را از شورا بیرون نمود. در این وضعیت، خلیفه عباسی مجبور به پذیرش این امر بود و این کار صورت گرفت. بعد از نوشتن این عبارات، افرادی شبانه آنها را پاک نمودند و به پیشنهاد مهلبی قرار شد فقط نام لعنت خدا بر ظلم کنندگان به خاندان پیامبر و معاویه نوشته شود و نام دیگران قید نشود.[۱۴]

یک سال بعد در ۳۵۲ه، با دستور مُعزّالدوله، نخستین بار مراسم یادبود عاشورای حسین بن علی(ع)، با عزاداری عمومی برگزار گردید؛ دکان­ها بسته شد؛ خرید و فروش در بازار ممنوع گردید و زنان با گیسوان آشفته، چهره­های سیاه کرده و جامه­های ژنده به صورت گروهی حرکت می­کردند و بر سر و روی خود می­زدند و به علت کثرت شیعیان، اهل سنت ممانعتی نمی­کردند.[۱۵] در همین سال، در ۱۸ ذی­الحجه (عید غدیر خُم)، بر پا کردن چادرهای آذین بسته، افروختن آتش، نواختن موسیقی، خواندن نماز در صحرا و زیارت کاظمین (مرقد امام کاظم و جواد علیهماالسلام) مرسوم گردید.[۱۶] اهل تسنن در واکنش به این نوع تبلیغات شیعی اعلام کردند که در ۱۸ محرم ـ مصادف با سالگرد روز کشته شدن مصعب بن زُبیر ـ قبر او زیارت شود و بدین گونه مراسم مذهبی خود را انجام می­دادند، هم چنین هشت روز بعد از عید غدیر خم (۲۶ ذی­الحجه) را سال روز حضور پیامبر(ص) و ابوبکر در غار تعیین نمودند و به جشن و پای­کوبی پرداختند.[۱۷]

هم زمان، دولت فاطمیان در مصر به تبلیغات گسترده شیعی دست زدند. جوهر صقلی در ۳۵۹ه مقرر کرد تا ذکر حَی علی خیر العمل در اذان مساجد مصر طنین انداز شود. این امر در ۳۶۰ه در مساجد شام نیز تحقق یافت. در سال ۳۶۶ه، عزاداری روز عاشورا نیز در مصر و شام مرسوم گردید.[۱۸] هم چنین جوهر صقلی دستور داده بود که بعد از خطبه­های نماز جمعه، بر محمد مصطفی، علی مرتضی، فاطمه زهرا، حسن، حسین و ائمه طاهرین(ع) صلوات نثار شود.[۱۹] در همین سال در مکه و مدینه به نام مُعزّ فاطمی، خطبه خوانده شد و خطبه عباسیان منع گردید.[۲۰]

خلیفه فاطمی در ۳۶۹ه سفیری روانه بغداد کرد. وی حامل پیامی برای عضدالدوله دیلمی بود. از فرستاده فاطمیان در بغداد استقبال خوبی صورت گرفت. این امر نشان می­دهد که روابط آنها در سطح خوبی بوده است و حاکی از همکاری آنها برای جنگ بر ضد روم شرقی (بیزانس) می­باشد. این پیام را یعقوب بن کِلِّس انشاء کرده و ابن تَغری بَردی متن کامل آن را آورده است: «… پیام تو به حضرت امیرالمومنین به وسیله پیک مخصوص تو رسید. در این پیام مراتب اخلاص، دوستی و معرفت تو به حقیقت امامت امیرالمومنین، خلیفه فاطمی، و عشق تو به پدران هدایتگر و راهنمای او ادا شده است و امیرالمؤمنین از شنیدن آن خشنود گردید. خلیفه می­داند تو از حق عدول نخواهی کرد. البته تو می­دانی که بر مرزهای مسلمین چه می­گذرد؛ خرابی شام، ناتوانی مردم و گرانی قیمت­ها. امیرالمومنین شخصاً عازم مرزهای مسلمین خواهد شد و تو را به زودی با نوشته­هایی با خبر خواهد نمود. خداوند به تو [توفیق] جهاد فی سبیل الله عطا نماید».[۲۱]

عضدالدوله نیز به دنبال این پیام، نامه­ای خطاب به خلیفه فاطمی نوشت و به سفیر خود سپرد تا به مصر ببرد. وی در آن نامه به فضل اهل بیت و این که عزیز فاطمی از ذریه آن خاندان پاک می­باشد، اقرار کرد و اطاعت خود را از خلیفه اعلام نمود.[۲۲] این نامه­ها در حضور خلیفه عباسی خوانده می­شد. ابن جوزی و ابن عماد حنبلی آورده­اند که فرستادگانی بین خلیفه فاطمی و امیر آل­بویه ردوبدل می­شد و جواب آنها با حسن نیت همراه بود، ولی به هیچ پیامی اشاره نکرده­اند.[۲۳]

ابوالحسن بن معلم کوکبی، از وزرای بهاءالدوله (۴۰۳ـ۳۷۹ه)، اولین اقدام را بر ضد تبلیغات شیعی، انجام داد؛ مراسم عاشورا که حدود سی سال بر پا می­شد به دستور وی منع گردید. اما اقدام او با عکس العمل شدید سپاهیان بهاءالدوله مواجه گردید. آنها به بهاءالدوله هشدار دادند که باید وی (ابن معلم) را به آنها تسلیم نماید و اظهار داشتند: ای بهاءالدوله! برای بقای خودت یا بقای ابن المعلم تصمیم بگیر. سپس بهاءالدوله وی را به ایشان تسلیم کرد و آنها او و دستیارانش را کشتند.[۲۴]

در دومین مرحله مقابله با تبلیغات شیعی، خلیفه عباسی، القادر، در ۳۸۲ه فرمان منع نوحه­گری و عزاداری در روز عاشورا را صادر کرد و قاضی بغداد که شیعه بود، برکنار گردید. در مقابل این اقدام، بویهیان فردی را به عنوان قاضی خاص که به او نقیب می­گفتند، برای اولاد ابوطالب و هاشمیان تعیین نمودند.[۲۵] هم زمان امیر موصل، ابودرداء محمد بن مسیب عقیلی (ح ۳۸۳ه) از اطاعت خلیفه عباسی امتناع کرد و به شورش و آشوب دست زد و در موصل برای خلیفه فاطمی، العزیزبالله (۳۸۶ـ۳۶۵ه) دعوت نمود.[۲۶]

چهار سال بعد، شیعیان در بغداد قیام مسلحانه­ای ترتیب دادند و خواستار اقامه دعوت برای خلیفه فاطمی، الحاکم (۴۱۱ـ۳۸۶ه)، شدند. آنها در خیابان­های بغداد فریاد می­زدند: «یا حاکم یا منصور» که این امر با عکس العمل­ شدید قادر عباسی رو به رو و شورش آنها سرکوب شد.[۲۷]

از شورش­های مهم در طی این سال­ها بر ضد خلافت عباسی و به نفع خلافت فاطمی، قیام ابوالمنیع قراوّش بن مقلد (ح ۴۰۱ه)، امیر طایفه بنی عقیل (۴۸۹ـ۳۸۶ه) و حاکم موصل، بود؛ او از اطاعت خلیفه عباسی سر باز زد و دعوت فاطمیان را در موصل، مداین، انبار و کوفه نشر داد و برای حاکم فاطمی در همه این سرزمین­ها دعوت نمود.[۲۸]

قراوُش ضمن ایراد خطبه­ای نسبتاً طولانی، بعد از درود بر امام زمان(ع)، از الحاکم فاطمی به «امیرالمومنین» یاد می­کند. ابن جوزی این امر را ناشی از مکاتباتی می­داند که بین او و حاکم، خلیفه فاطمی، صورت پذیرفته است. در این خصوص، وی مورد استمالت خلیفه قرار گرفته و مبلغ صدهزار دینار نیز برای سپاهیانش اخذ نموده است.[۲۹] قادر عباسی او را به بغداد فرا خواند و سرزنش کرد. قراوش نیز از اقدام خود عذرخواهی نمود و سپس به نام خلیفه عباسی خطبه خوانده شد.[۳۰] در همان سال، هم زمان با قراوُش ـ که برای خلافت فاطمی دعوت نمود ـ علی الاسدی، رئیس قبیله بنی اسد (ح ۳۸۷ه)، در حِلهّ[۳۱] و نواحی آن، تابعیت خود را به حاکم فاطمی اعلان نمود.[۳۲]

به دنبال شورش­های فوق و برای جلوگیری از تلاش­های بعدی، قادر، خلیفه عباسی که در دوران وی خلافت عباسیان بعد از مرگ عضدالدوله رونق گرفته بود، در محفلی رسمی در ۴۰۲ه که با حضور علما،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.