پاورپوینت کامل جانشینی پیامبرصلی الله علیه وآله؛ انتقال کاریزما ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل جانشینی پیامبرصلی الله علیه وآله؛ انتقال کاریزما ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جانشینی پیامبرصلی الله علیه وآله؛ انتقال کاریزما ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل جانشینی پیامبرصلی الله علیه وآله؛ انتقال کاریزما ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

پس از وفات پیامبرصلی الله علیه وآله، جانشینی ایشان مهم ترین مسئله جامعه اسلامی بود. علاوه بر امام علی علیه السلام، گروه ها و جریانات فکری دیگری مدعی دست یابی به خلافت بودند. آنان به منظور تحت الشعاع قرار دادن علی علیه السلام در افکار عمومی، و شکستن انحصار جاذبه کاریزمایی او، به معرفی و تقویت نهاد کاریزمایی صحابه برای رقابت با اهل بیت علیهم السلام، در مرجعیت فکری جامعه پرداختند. آنان در بُعد فرهنگی از ابزارهایی، چون سیاست منع حدیث، طرح عدالت و صحت اجتهاد صحابه، جعل حدیث و… بهره گرفتند؛ این جریان طی قرن های بعدی استمرار یافته، سازماندهی و تقویت شد.

در این مقاله این تلاش ها در قالب نظریه روزمرگی کاریزمای ماکس وبر بررسی می شود.

جامعه اسلامی با گذشت یک دهه از شکل گیری نخستین نمونه حکومت اسلامی در مدینه، رویکردی جدید به مسئله رهبری را در رأس ساختار حکومت تجربه کرد. پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله جریانات فکری مختلفی وجود داشتند که طبعاً راه حل های مختلفی، برای پر کردن خلأ شخصیت کاریزماتیک پیامبرصلی الله علیه وآله پیشنهاد می کردند. خط فکری اهل بیت علیهم السلام که به لحاظ مدیریتی، حول محور علی علیه السلام می چرخید، در عرصه تبلیغ و تبیین آرمان های فکری، قائم به شخصیت فاطمه علیها السلام و به لحاظ حوزه حمایت و دفاع اجتماعی، بیش از همه متکی به حمایت بنی هاشم بود. این مکتب با پیشنهاد الگوی ولایی به جای ساختار نبوی، کاریزمای امام معصوم علیه السلام را مناسب ترین گزینه برای جانشینی کاریزمای پیامبرصلی الله علیه وآله دانسته، مدعی ابتناء این جانشینی بر نصب الهی بود.۲ در مقابل، جریانات فکری دیگری نیز وجود داشتند که آهنگ دیگری نواخته، طرح دیگری در می انداختند.۳

گروهی از صحابه، با طرحی هوش مندانه متکی بر روان شناسی و جامعه شناسی آن روز مدینه، از یک سو به سنت های جاهلی فروخفته در سایه فرهنگ اسلامی دامن زده و با افروختن آتشِ کینه های زیر خاکستر مانده سال های بحران و تنشِ مبارزات دینی پیامبرصلی الله علیه وآله، جاذبه حقانیت ادعای اهل بیت علیهم السلام را کم رنگ نمودند و از سوی دیگر با القاء روشی جدید برای مشروع نمایی ساختار نوین رهبری جامعه اسلامی، به سرعت زمام مدیریت افکار عمومی و اهرم قدرت سیاسی را به دست گرفته، نهایتاً بر اوضاع مسلط شدند. از آن جا که بنی تیم به سبب موقعیت کم اهمیتشان در میان تیره های مطرحِ قریش هرگز در جنگ قدرت و رقابت های سیاسی موجود میان آنها، شرکت نداشتند، امکان سازش بر سر انتخاب ابوبکر به خصوص با توجه به شخصیت ظاهراً آرام و مسالمت جوی او بیش از هر کس دیگری فراهم بود. در مقابل، احتمال بروز مشکلات و درگیری های داخلی میان قبایل، در حکومت علی علیه السلام – به خصوص آنان که زخم خورده شمشیر وی بودند – مانع تأیید او از جانب بسیاری از عافیت طلبان می شد. عمر در جمله معروف خود که، سزاوار نیست که خلافت با نبوت، در بنی هاشم جمع گردد،۴ احتمال بروز چنین مخالفت هایی را یادآوری می کند و سرکشی قبایل دیگر را در مقابل بنی هاشم پیش بینی می نماید، در حالی که در احتجاج با انصار، خلافت آنان را موجب طغیان عرب، و خویشاوندی قریش با پیامبرصلی الله علیه وآله را موجب تواضع در مقابل آنها می داند و قرابت بنی هاشم با پیامبرصلی الله علیه وآله را عامل سرکشی عرب و مانع دست یابی علی علیه السلام به خلافت معرفی می کند۵ و بالاخره معلوم نمی شود که این قرابت، موجب شرافت است یا بهانه ایجاد انزوای سیاسی.

جریان دیگر، امویان به رهبری فکری ابوسفیان بودند، که موقعیت بالفعل جامعه را عرصه مناسب ظهور و جولان خود نمی دیدند؛ اما به دلیل برخورداری از منابع ثروت و قدرت و ریشه داشتن در عمق باورهای سنتی مردم، به لحاظ شرافت اجتماعی جاهلی، هم چنان بسیاری از مسلمانان را مرعوب اشرافیت خویش می ساختند. اینان با طراحی جریانی دراز مدت و با ترفندی هوش مندانه (پیشنهاد یاری به علی علیه السلام)، حکومت نوپا را متوجه خطر احتمالی مخالفت خویش نمودند. گرچه از این راه ظاهراً به همراهی و شراکت در جریان دوم توفیق یافتند، در واقع زمینه های حذف این جریان و دست یابی کامل خود، به عرصه حکومت اسلامی، در فاصله ای نه چندان طولانی را فراهم آوردند.

در این جا نمی توان از جناح انصار نام نبرد؛ آنان نیز که در چشم پیامبرصلی الله علیه وآله عزیز و تا آن زمان در جامعه اسلامی مورد احترام و اعتنا بودند، از خدشه دار شدن موقعیت مطلوب خود در شرایط جدید بیمناک بودند. البته در سقیفه با ارائه اولین حجت از جانب مهاجرین حاضر در مجلس، که با اتکاء به حدیثی نبوی، خلافت را حق قریش می دانستند،۶ از ادعای خویش بر خلافت عقب نشینی کرده،۷ به نفع علی علیه السلام موضع گرفتند؛ اما رقابت های داخلی اوس و خزرج باعث تضعیف این موضع، و پیروزی حزب رقیب شد.۸

این مقاله در صدد ارائه گزارش دقیق تاریخ آن روزگار یا ارزیابی میزان حقانیت هر یک از طرفین این مدعا، در کسب قدرت نیست؛ بلکه در پی تبیین جامعه شناختی جریانی است که به سرعت شکل گرفت و حتی در دید طراحان آن، ناباورانه ۹ به کام یابی دست یافت و ساختاری نوین از هرم قدرت حکومت اسلامی را پایه گذاری نمود؛ آن چه ما امروز آن را دستگاه خلافت می نامیم.

تأکید بر اولین گام های شکل گیری دستگاه خلافت اسلامی؛ یعنی نخستین ماه های پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله به آن دلیل است که فرایند جای گزینی نظام خلافت خلفاء آن چنان که مورد قبول اهل سنت بود و در تاریخ، تحقق خارجی یافت، به جای رهبری دینی و دنیایی ائمه معصوم علیهم السلام آن گونه که شیعه بدان معتقد است و در طول تاریخ نگاهی آرمانی بدان داشته است، ریشه در همین نخستین روزها و ماه های پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله دارد. گرچه تاریخ اسلام شاهد تحولات بسیاری در این الگوی سیاسی، دینی (خلافت) بوده و خلفای متعدد با عملکردهای متفاوت، از سلسله های مختلفی که یکی پس از دیگری به قدرت رسیدند ویژگی های خاص خود را داشته و طبیعتاً با نمونه اولیه خلافت اسلامی تفاوت بسیار داشتند؛ اما همه آنها به رغم وجوه اختلاف و تمایز، ریشه در بستری واحد داشته، از جایگاه واحدی نشأت می گرفتند.

کنار زدن کسی که به اعتقاد شیعه و بر اساس نقل هایی قابل دفاع، پیامبرصلی الله علیه وآله، او را جانشینِ منصوب الهی معرفی کرده بود، و سپردن خلافت به دیگری و تغییر ملاک های استحقاق تصدی امور مسلمانان و تحریف باورهای ارزشی حاکم بر جامعه عصر پیامبرصلی الله علیه وآله، رویدادی بود که در اولین روزهای پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله تحقق یافت، و به تدریج ریشه دواند و بارور شد. البته در قالب های متنوع و ساخت و سازهای متفاوت، در طول تاریخ هر روز شکل نوینی یافت، به علاوه آن چنان که خواهد آمد در قرن های بعد به عرصه نظریه های سیاسی راه یافت و در قالب هایی چون نظریه عداله صحابه و حجیت اجتهاد، نظریه پردازی شد. شاید واژه خبط در خطبه شقشقیه علی بن ابی طالب علیه السلام، که ضمن آن به تشریح و توصیف دقیق جریانات سیاسی پس از رسول خداصلی الله علیه وآله می پردازد به همین معنا، یعنی آغاز و تولد جریان انحرافی در مسیر رهبری مسلمانان، اشاره داشته باشد.

این نکته قابل ذکر است که، جمع بندی و تبدیل رویدادهای مربوط به آن دوره به ساختاری نظری، و عرضه آنها به عرصه اندیشه های اجتماعی – سیاسی اسلام و طرح این نظریات در محافل نظریه پردازان این حوزه، به سال ها بلکه قرن های بعد مربوط است، لکن به هر حال، نطفه این نظریه های سیاسی را باید در همان سال های اولیه جست و جو کرد؛ به عنوان مثال گرچه تبیین، تدوین و دفاع از نظریه عدالت صحابه و صحت عمل آنها به قرن ها پس از وفات همه صحابه، مربوط است؛ اما آن چنان که خواهد آمد، نخست، مقدمات اولیه ظهور و بروز این اندیشه و امکان اعمال و تحقق خارجی این تفکر، در همان روزهای نخستِ پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله فراهم گردید. بنابراین محدود کردن حوزه بحث به سال های نخستِ سامان یافتن خلافت، به معنای عطف نظر از ساخت و ساز نظری ماجرا در دوره های بعد نیست. در مقاله حاضر به هر دو بخش جریان پرداخته می شود.

گرچه مراد از واژه «صحابی» در ادامه مقاله – به مناسبت بحث از نظریه عدالت صحابه – کاملاً مورد بررسی قرار خواهد گرفت؛ اما در این جا ضروری است منظور از برخی صحابه، که در فرضیه به آنها اشاره می شود، بیان گردد و آنان کسانی بودند که در نخستین مبارزه سیاسی بعد از پیامبرصلی الله علیه وآله رقیب و طرف اصلی اهل بیت علیهم السلام محسوب می شدند. اعضای مرکزی این حزب: ابوبکر بن ابی قحافه، عمر بن خطاب و ابوعبیده، سه مدعی نمایندگی از بین مهاجرین، در اجتماع سقیفه، بودند. پس از اولین حضور رسمی این تشکل؛ یعنی ورود آنان به مسجد، پس از خروج از سقیفه و بیان صریح عمر مبنی بر بیعت وی و برخی از انصار با ابوبکر، شخصیت های دیگری نیز با انگیزه های مختلف به این تشکل پیوستند. بر اساس برخی نقل ها، عثمان و برخی از بنی زهره اولین کسانی بودند که با ابوبکر در بدو ورود به مسجد، بیعت کردند.۱۰ کشف ارتباط میان این چند نفر از توالی آنان در دست یابی به قدرت و خلافت، مشکل نیست. ابوبکر عامل کسب وجهه دینی، عمر مغز متفکر و بازوی اجرایی و عثمان صاحب پایگاه اشرافی سنتی – [بر مبنای ] وابستگی به قدرت، ثروت و اشرافیت بنی امیه – یکی پس از دیگری بر کرسی خلافت تکیه زدند.

علی بن ابی طالب علیه السلام با صراحت، دلیل تلاشِ عمر برای تحقق خلافت ابوبکر را گوشزد می کند:

شتر خلافت را بدوش، که برای تو در آن نصیبی خواهد بود. امروز خلافت را برای او استوار ساز که فردا آن را به تو خواهد سپرد.۱۱

عثمان نیز بعدها، هنگام ثبت مفاد وصیت نامه ابوبکر مبنی بر جانشینی عمر، نقش خود را به خوبی ایفا کرد و جایگاه خویش را تثبیت نمود.۱۲ گرچه به نظر می رسد ابوعبیده از زنجیره قدرت حذف شده است، اما باید توجه داشت که وی پیش از مرگ عمر در منطقه شام از دنیا رفته بود و عمر نیز بعدها از این که او را در کنار خود نداشت تا به جای خویش به خلافت بنشاند ابراز اندوه و افسوس می کرد.۱۳

بر اساس قطعی ترین متون تاریخی، نمی توان جایگاه اجتماعی و وجهه دینی اهل بیت علیهم السلام را در جامعه آن روز انکار نمود؛ از جمله: سابقه دینی – سیاسی علی علیه السلام در سال های مبارزه برای پیروزی اسلام؛ پایگاه عاطفی او و خانواده اش نزد پیامبرصلی الله علیه وآله؛ تلاش پیامبرصلی الله علیه وآله برای معرفی وی به جانشینی خود و تأکید پیامبرصلی الله علیه وآله بر انطباق خشم و رضای فاطمه علیها السلام بر خشم و رضای خدا و پیامبرش که طبعاً خشم و رضای فاطمه علیها السلام را از انفعال عاطفی یک زن، تا حد آیت و نشانه ای دینی – سیاسی، برای انحراف یا اعتدال جامعه ارتقاء می بخشید، امر پنهان و قابل اغماضی نبود.

وضوح مسئله به اندازه ای بود که دقایقی پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله، عباس – فرد شاخص بنی هاشم – از علی علیه السلام خواست بیعت او را بپذیرد تا وصایتش مسجّل شده، جلوی حرکت ها و ادعاهای مخالفان گرفته شود! وی با تعجب اظهار داشت: مگر در این مسئله مخالفی نیز وجود دارد؟۱۴

اکنون سؤال این جاست که چگونه و از چه راهی رقبای سیاسی اهل بیت علیهم السلام توانستند توجه افکار عمومی را از آنان در خصوص پذیرش حزب مخالفشان معطوف نمایند؛ و چه چیزی را جای گزین جاذبه ای کنند که می توانست امتداد شخصیت کاریزمای پیامبرصلی الله علیه وآله و بهترین گزینه برای جانشینی وی شود؟

ساختار نظری

در تبیین جامعه شناختی موضوع این مقاله، نظریه «سیادت کاریزماتیک وبر»، و آن چه که او جریان روزمرگی کاریزما و راه حل های محتمل برای سامان بخشی به این جریان، معرفی می کند؛ مبنای بحث خواهد بود.

وبر در تعریف واژه کاریزما می نویسد:

واژه کاریزما برای خصوصیت ویژه شخصیت یک فرد، که به خاطر این ویژگی از افراد عادی جدا انگاشته می شود و به عنوان کسی که صاحب توانایی ها یا خصوصیات فوق طبیعی، فوق انسانی، یا حداقل استثنایی باشد، به کار می رود. این ویژگی ها بدان گونه اند که قابل دسترسی برای افراد عادی نیستند؛ بلکه منشأ آنها الهی یا منحصر به فرد تلقی می شود، و بر این اساس فرد مورد نظر به عنوان رهبر تلقی می گردد…. ۱۵

وبر در موارد متعددی انبیاء را شاخص ترین نمونه کاریزمای اصیل معرفی می کند،۱۶ و انقلابی گری یا سرشتِ حرکت آفرینی و تحول زایی را لازمه دوام و بقای واقعی شخصیت کاریزما می داند؛ اما از آن جا که این موج انقلابی نمی تواند همواره دوام و استمرار یابد بدیهی است که خصیصه کاریزمایی در معرض خطر قرار می گیرد؛ پس برای دست یابی مستمر به منافع ناشی از گرایش عمومی به کاریزما، باید راهی برای تثبیت و دائمی ساختن آن جست. این امر که به اعتقاد وبر، به خصوص پس از فقدان شخصیت کاریزمای اصلی، برای جانشینان او بسیار حیاتی می نماید، گرچه از یک سو باعث پایداری منافع حاصل از وفاداری عمومی به جریان سیادت کاریزمای اولیه می شود؛ اما از سوی دیگر، به ذات اصلی و جوهره اصیل کاریزما، لطمه زده و سرشت آن را به انواع دیگر سیادت، به خصوص سیادت سنتی متمایل می سازد.۱۷

وبر می نویسد:

سیادت کاریزمایی در شکل و حالت اصیل خود، دارای سرشتی غیر معمول است. این سیادت عبارت از مناسبات اجتماعی شدیداً شخصی است که به اعتبار و اثبات خصایص کاریزمایی بستگی دارد. این مناسبات می تواند با دائمی شدن خود، از کوتاه مدت و گذرا بودن بپرهیزند… در این صورت سرشت سیادت کاریزمایی، که فقط در تولید و یا پیدایش خود از نمونه خالص بوده است، عمیقاً دگرگون می شود. در نتیجه این سیادت یا سنتی می گردد، یا عقلایی (قانونی) می شود و یا در مواردی تبدیل به ترکیبی از هر دو می شود.۱۸

وی در توضیح چرایی این دگرگونی به عواملی اشاره می کند، از جمله:

منافع قوی تر معنوی یا مادی نظام گرداننده پیروان، مریدان، حواریون… ایجاب می کند که اولاً، مناسبات کاریزمایی ادامه یابد و ثانیاً به گونه ای ادامه یابد، که موقعیت مادی – معنوی خودِ آنها بنیانی مستمر و روزمره پیدا کند….

این منافع و مصالح معمولاً با فقدان شخص کاریزما و مطرح شدن مسئله جانشینی به شکل حادی نمایان می گردد. اگر آن حل شود، یعنی اجتماعی کاریزمایی بقاء یابد یا ایجاد گردد، نحوه این مسئله، سرشت روابط اجتماعی بوجود آمده را تعیین می نماید.۱۹

وبر سپس به راه هایی که می تواند این مشکل، یعنی از سویی استمرار جاذبه کاریزمایی برای مخاطبان و از سوی دیگر فقدان کاریزمای اصیل را حل کند، اشاره می نماید. گرچه وبر تأکید می کند که روزمره شدن را فقط مسئله جانشینی به وجود نمی آورد،۲۰ اما از آن جا که مسئله جانشینی مربوط به کنه پدیده روزمره شدن کاریزما، یعنی به خودِ سُرور و مشروعیت اوست ۲۱ طبعاً راه حل هایی نیز که وی برای حل مشکل روزمرگی کاریزما، مطرح می کند بیش از همه، ناظر به مسئله جانشینی است.۲۲ از آن جا که این مقاله، درصدد تبیین جامعه شناختی جریان جانشینی پیامبرصلی الله علیه وآله می باشد، تکیه نگارنده بر همین بخش از راه حل هایی است که وبر در ارتباط با چگونگی استمرار جاذبه کاریزمایی جانشینان رهبر اولیه، مطرح می سازد.

این راه حل ها عبارت اند از:

  1. کوشش مجدد، برای پیدا کردن رهبر کاریزمایی که طبق شواهد و علائم، صلاحیت سیادت را داراست.۲۳ روشن است که این عبارت وبر هم چنان که می تواند ناظر به یافتن رهبری باشد که دارای کاریزمای واقعی است، می تواند شرایطی را نیز توضیح دهد که کسانی، در صدد القاء غیر واقعی قدرت کاریزمای رهبر جدید، به مردم هستند؛ امری که با کمک ابزارهای تبلیغی برای غلبه بر افکار عمومی، کار مشکلی نیست. آن چنان که در ادامه بحث خواهد آمد، شاید معرفی غیر واقعی شخصیت برخی از صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله در هاله ای از قداست، چه در زمان خود آنها و چه در دوره های بعد، با انگیزه های سیاسی مختلفی که البته جعل حدیث و تحریف تاریخ از ابزارهای عمده این تلاش محسوب می شدند، مثال های مناسبی، برای کوششی باشد که به قول وبر برای یافتن یا القاء رهبر کاریزمایی جدید، به جای پیامبرصلی الله علیه وآله انجام شده است.
  2. تعیین جانشین، توسط خود [شخصیت صاحب ] کاریزما و قبول آن از طرف پیروان؛ که به قول وبر، رایج ترین شکل انتخاب بوده است.۲۴ وی در جای دیگر می نویسد:

اعتقادِ بدیهی بر این است که خود کاریزما صلاحیت تعیین جانشین خود را دارد…؛ تعیین جانشین یا معاون توسط خود پیشوا مناسب ترین شکل حفظ استمرار سیادت، در تمام نهادها و مؤسسات مبشری [دینی ] یا نظامی است که در اصل، کاریزمایی بودند…. ۲۵

متأسفانه این اعتقادِ به قول وبر بدیهی در جامعه، پس از وفات پیامبرصلی الله علیه وآله نادیده گرفته شد و حق تعیین جانشین از او سلب گردید. شاید تأکید وبر بر تمایل و خواست بسیاری از پیروان، مریدان و حواریونِ رهبر اولیه، به سوق دادن جریان جامعه، از حالت مناسبات کاریزمایی به سمت و سویی که منافع مادی و معنوی آنها را بهتر تأمین کند،۲۶ توجیه دقیقی برای نحوه عملکرد برخی از صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله در ممانعت از وصیت یا انکار تعیین جانشینی علی علیه السلام از جانب وی باشد.

  1. راه حل دیگر که بیش از بقیه موارد در این مقاله مورد توجه است: تعیین و انتصاب جانشین توسط دستگاه کاریزمایی گرداننده اجتماع کاریزمایی و پذیرش و به رسمیت شناختن وی از طرف اجتماع مذکور۲۷ می باشد.

عبارت دستگاه کاریزمایی به خوبی روشن می سازد که برای بهره برداری از این راه حل، لازم است در کنار یا امتداد جایگاه شخصیت کاریزمایی اصلی – رهبر اولیه – دستگاه یا نهادی طراحی و ایجاد گردد که در تلقی عمومی پیروان، به دلیل ارتباط یا وابستگی با کاریزمای اصیل از جاذبه، مشروعیت و نوعی سیادت کاریزماتیک برخوردار باشد. این نهاد یا دستگاه یا سازمانِ کاریزمایی شده، مهم ترین کانال انتخاب جانشین و طبعاً اصلی ترین ابزار تأیید مشروعیت وی و ایجاد حالت پذیرش عمومی در مخاطبان و پیروان می باشد. آن چنان که در ادامه مقاله خواهد آمد به نظر می رسد این همان جریانی است که پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله و البته در کنار استمرار اعتقاد به جانشینی علی علیه السلام به عنوان خلف منصوب از جانب شخص پیامبرصلی الله علیه وآله – به اعتقاد شیعه – و در رقابت با این باور طراحی شده بود و برای تثبیت مشروعیت خلفاء، پس از ایشان مورد بهره برداری قرار گرفت و تلاش نمود موقعیت ویژه اهل بیت علیهم السلام را تحت الشعاع قرار دهد و یا حداقل انحصار ارزشی آن را در دید عموم بشکند و این، همان واقعیتی است که وبر تحت عنوان کاریزمایی کردن یک نهاد یا معرفی نهادی کاریزمایی به جای فرد کاریزما، از آن یاد می کند.

وبر در جای دیگر می نویسد:

…اگر پیشوای کاریزمایی جانشینی تعیین نکرده باشد…،۲۸ افراد تحت سیادت وی معتقد می شوند که کسانی که شریک سیادت وی می باشند، یعنی حواریون و مریدان، مناسب ترین اشخاصی هستند که می توانند فرد ذی صلاحیت را برای جانشینی تشخیص دهند. از این رو برای اینان امر مشکلی نیست که این نقش را به عنوان یک حق به خود اختصاص دهند، مخصوصاً که ابزار قدرت را منحصراً در اختیار دارند. البته چون منشأ تأثیر و نفوذ کاریزما، اعتقاد و ایمان پیروان است، نامزد جانشینی باید توسط آنها پذیرفته و به رسمیت شناخته شود. اساساً قبول و به رسمیت شناختن پیروانِ تحت سیادت، در ابتدا و در اصل عامل تعیین کننده می باشد…، بنابراین نامزد کردن توسط نزدیک ترین و قوی ترین پیروان و تأیید توسط پیروان تحت سیادت، شکل عادی این نوع تعیین جانشین می باشد.۲۹

به نظر می رسد بیعت به ویژه در سده نخستین تاریخ سیاسی اسلام، همان راه اعلامِ به رسمیت شناختن پیروان تحت سیادت است که وبر بر آن تأکید دارد و طبعاً تلاش اعضای آن نهاد کاریزمایی، معطوف به القاء وجود کاریزما، اولاً در آن نهاد و ثانیاً در کاندیدای معرفی شده از جانب آن به مردم و در نتیجه، کسب بیعت از ایشان بوده است.

فرضیه

اکنون پس از طرح موضوع و مسئله تحقیق و عرضه ساختار نظری که در چارچوب اصلی مباحث این مقاله توضیح داده شد، به تشریح فرضیه ای پرداخته می شود، که می تواند توجیه و تبیین کننده چگونگی فرایند شکل گیری سازمان خلافت، پس از رحلت رسول خداصلی الله علیه وآله و چشم پوشی جامعه، از اهل بیت علیهم السلام و رهبری علی بن ابی طالب علیه السلام باشد.

بر اساس این فرضیه، برخی صحابه پیامبرصلی الله علیه وآله با کاریزمایی معرفی کردن جایگاه صحابه و نهاد خلافت – یعنی طراحی و ایجاد نهاد کاریزمایی به جای فرد کاریزما – آن را جای گزین رهبری فکری، دینی و سیاسی اهل بیت علیهم السلام کردند و در نتیجه فرد مورد نظر خود را به جای رهبرِ معرفی شده از جانب آنان، به افکار عمومی تحمیل نمودند. به تعبیر دقیق تر با کاریزمایی شدن نهاد صحابه و دستگاه خلافت، این نهاد جای گزین کاریزمای فردی پیامبر و جانشین او از اهل بیت علیهم السلام شد. در این فرضیه، نهاد کاریزمای صحابه، متغیرِ مستقل و جایگاه رهبری اهل بیت علیهم السلام، متغیر وابسته است.

جایگاه اهل بیت علیهم السلام، چالش اصلی حکومت

اشاره شد که با وجود پیش بینی برخی ادعاهای مخالف، جانشینی علی علیه السلام پس از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله به دلیل سفارش های ایشان و شایستگی های خود او، امری طبیعی می نمود. بنابراین جریان مدافع پیروزی خلیفه، در آن مبارزه سیاسی، محتاج پشتوانه فکری بسیار عمیقی بود. پیروزی بر علی علیه السلام به خصوص در عرصه باورهای ارزشی مردم، به سادگی عقب راندن انصار یا معامله با ابوسفیان نبود،۳۰ و کس یا ک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.