پاورپوینت کامل قومس و اسماعیلیان ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل قومس و اسماعیلیان ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل قومس و اسماعیلیان ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل قومس و اسماعیلیان ۱۱۷ اسلاید در PowerPoint :
>
قومس یکی از ایالتهای ایران بود که از قرن سوم هجری تا حمله هلاکو بخشی از فعالیت اسماعیلیان در آنجا متمرکز بود. با توجه به موقعیت جغرافیایی این منطقه و وجود قلعه گردکوه در دامغان، و انشعاب راههای مختلف به آن، تسلط بر آن نزد اسماعیلیان اهمیت فراوانی داشت؛ به طوری که از دیدگاه حسن صباح و جانشینانش، این ایالت از ارزش خاصی برخوردار بود.
این مقاله، ضمن بررسی فعالیتهای اسماعیلیان در قومس، اهمیت این ایالت، موقعیت جغرافیایی و همچنین نقش آن در تأسیس و تثبیت و قدرتمندی اسماعیلیان را مدنظر قرار میدهد.
مقدمه
اسماعیلیه یکی از فرقههای مهم شیعه است که پس از فرقه اثنی عشری، بیشترین پیروان را در میان شیعیان جهان دارد. اسماعیلیان با اختلاف بر سر جانشینی امامجعفرصادق(ع) در ۱۴۸ه، از سایر شیعیان امامی در کوفه جدا شدند. آنان در مدت کوتاهی، نهضت انقلابی مردمی را بنیان نهادند که هدف سیاسی ـ مذهبیاش، براندازی حکومت عباسیان بود که مانند امویان همچنان خاندان علی(ع) را از رهبری بر جامعه مسلمانان محروم نگهداشته بودند و به شیعیان و امامانشان ظلم و ستم میکردند. دعوت اسماعیلیه در آغاز گسترش، عدل را تحت حکومت قریب الوقوعِ اسماعیل، فرزند ارشد امام صادق(ع)، نوید میداد و مسلمانان را به حمایت از او فرا میخواند و به سرعت پیروان زیادی در ایران، عراق و شام، یمن، عربستان شرقی (بحرین) و شمال آفریقا به دست آوردند. آنان بالاخره در ۲۹۷ه توفیق یافتند که خلافت فاطمیان را به رهبری امام اسماعیلی در افریقیه پایهگذاری کنند.[۱]
حدود دو قرن پس از تشکیل دولت فاطمیان از سوی اسماعیلیه، این نهضت با مهمترین بحران داخلی خود در سال ۴۸۷ مواجه شد که به اختلاف در مسئله جانشینی امام ارتباط داشت. در آن سال، اسماعیلیه به دو شاخه نزاریه و مستعلویه تقسیم شدند. مستعلویان پس از سقوط دولت فاطمیان در ۵۶۷ه هرگز نتوانستند قدرت سیاسی مستقلی کسب کنند، اما نزاریان، بیشترین تعدادشان در قرون میانه به طور عمده با ایران مرتبط بود و در آنجا سکونت داشتند. در اواسط قرن سوم نهضت اسماعیلیه به صورت جنبشی متمرکز و انقلابی پدیدار شد؛ به سرعت، منطقه جبال در شمال و مرکز ایران، از مهمترین پایگاههای دعوت آنان گردید. چند دهه بعد نیز دعوت به خراسان و ماوراءالنهر گسترش پیدا کرد. داعیان ایرانی که در آن دورههای نخستین، مراکز فعالیتشان در شهرهای بزرگ ری و نیشابور قرار داشت به تدریج دعوت به اسماعیلیه را در نواحی دیگر ایران اشاعه دادند. این فعالیت، علاوه بر جنبه مذهبی ـ سیاسی از روشی نظامی نیز برخودار بود که توجه مورخان را به خود جلب کرد. اسماعیلیان، هم زمان با فعالیت در مناطق جبال و شمال شرق ایران، در قومس نیز به اقداماتی در جهت دعوت به این فرقه همت گماشتند. اوج نفوذ آنان مقارن با حکومت سلجوقیان بود. این مقاله، فعالیت اسماعیلیان در قومس را مورد بررسی قرار میدهد.
حدود و موقعیت قومس
الف) پیشینه تاریخی قومس
از زمانهای قدیم تاکنون، قومس از نظر جغرافیایی، سیاسی، تاریخی، اقتصادی و… دچار تغییر و تحولات زیادی گردید. این منطقه، در آغاز حیات تاریخی خود جزء ایالت پارت محسوب میشد. ایالت قومس در دوران حکومت هخامنشی، یکی از بلاد هیرکانیه به شمار میآمد. هیرکانیه یا گرگان در زمان پادشاهی داریوش بزرگ قسمتی از ایالت پارت بزرگ محسوب میشد و در آن زمان، پارت همان قلمرو استان امروزی خراسان در ایران به انضمام گرگان در گوشه جنوب شرقی دریای خزر بود.[۲] پس از تشکیل سلسله اشکانیان، اشک، هیرکانیه (گرگان) را در سال ۲۴۷ (قبل از میلاد) و سپس کوی سنا (قومس) را به تصرف خود در آورد. آنگاه اشک دوم پایتخت خود را به شهر سلوکی صددروازه منتقل کرد. سمنان و دامغان کنونی به دو ناحیه تقسیم میشد که در اوایل تشکیل سلسله اشکانی از شهرب نشین پارتی مجزا گردید.[۳] بنابراین، تعدادی از شهرهای قومس در زمان اشکانیان؛ در زمره ایالت پارت اصلی به شمار میآمدند. برخی از آنها نیز جزء ایالت دیگر پارتها، به نام ماد بزرگ یا عراق عجم، قرار داشتند. ایالت قومس برای آنان از اهمیت بسزایی برخوردار بود؛ به طوری که یکی از پایتختهای خود را در آنجا قرار دادند. علاوه بر آن، برخی از بقایای آثار موجود در این ایالت را منسوب به سلسله اشکانی میدانند.
قومس، در دوران حکومت ساسانیان، بخشی از ایالت بزرگ و معروف «پزشخوارگر»[۴] به شمار میرفت. مرحوم بهار ضمن یادداشتهای خود بر کتاب مجمل التواریخ و القصص در مورد حدود و موقعیت پتشخوارگر چنین مینویسد: «پتشخوارگر نام سلسله جبالی است از دره خوار ری تا سواد کوه و دماوند و سلسله البرز تا رودبار قزوین».[۵]
انوشیروان، پادشاه ساسانی، بعد از به قدرت رسیدن ایران را به چهار قسمت تقسیم کرد و هر قسمت را «پاذگس» [باننده و صاحب و امیر ناحیه] نامید. بدین ترتیب، ایران دارای چهار پاذگس بود که در جهات مختلف قرار داشت: منطقه اول اپاختر (ایالت شمالی)، منطقه دوم، خراسان (ایالت شرقی)، منطقه سوم، نیمروز (ایالت جنوبی) و منطقه چهارم، خوروران (ایالت غربی) بود. در این میان، کومش که در نگارش عربی آن را قومس مینویسند و یونانیها، نامش را کمیسن گفتهاند، شامل ولایات دامغان و حوالی آن بود که جزء خراسان یا ولایات شرقی ایران در زمان سامانیان محسوب میشد.[۶] ب) حدود و موقعیت قومس در قرون نخستین اسلامی
مطالعه کتابهای گوناگون و همچنین شواهد و آثار به جا مانده بر این حقیقت اذعان دارد که تقسیمبندی انوشیروان، درباره ایالات ساسانی، پس از ورود اسلام به ایران تا مدتها همچنان بدون هیچ تغییری حفظ شد. وسعت قومس به طور تقریبی طبق نظر همدانی ۱۶۰ فرسنگ بود.[۷] قومس در این زمان ایالت وسیع و گستردهای به شمار میآمد به طوری که یعقوبی نیز در کتابش با تأیید این نکته چنین مینویسد: «قومس شهری [ناحیهای] است با وسعت و جلیلالقدر و نام شهر آن دامغان است و این شهر اول شهرهای خراسان است.»[۸] اهمیت دیگری که قومس در این زمان از آن برخوردار میگردید همانا آسانترین و سهلالوصولترین راه برای عبور کاروانها و قوافل تجار و حجاج بود به گونهای که از طریق آن در کوتاهترین مدت و با آسایش میتوانستند به شرق و غرب ایران سفر نمایند. در میان شهرهای نواحی مختلف قومس، سه شهر در مقایسه با بقیه از اهمیت و اعتبار بیشتری بهرهمند بودند، به طوری که مسعودی در کتاب مشهورش التنبیه و الاشراف که در اوایل قرن چهارم آن را نگاشت، چنین نقل میکند: «قومس ولایتی است میان ری و خراسان و شهرهای آن بسطام و سمنان و دامغان است».[۹]
بنابراین، قومس در قرون اوّلیه هجری سرزمین وسیعی بود که در دامنه سلسله جبال البرز قرار داشت و بیشتر در عرض جغرافیایی گسترش مییافت. کوههای البرز در شمال و دشت کویر در جنوب، این منطقه را احاطه و محصور کرده است. حد غربی قومس را دروازه ری و حد شرقی آن را دروازه خراسان تشکیل میداد.
ج) حدود و موقعیت قومس از نیمه قرن پنجم تا نیمه قرن هفتم (۶۵۰ ـ۴۵۰ه)
اطلاعات جامع و کامل از منطقه قومس در این دوران را میتوان از اثر مشهور مقدسی، احسن التقاسیم، به دست آورد. زیرا او از دانشمندان اواخر قرن چهارم هجری است که کتابش را در سال ۳۷۵ه نگاشت. دیگر آن که جد مادری او از مردم بیار قومس [از بخش بیارجمند شهرستان شاهرود در استان سمنان کنونی] بود. و اطلاعاتش در مورد این منطقه برای ما دارای ارزش بسیار زیادی است. مقدسی در کتابش قومس را جزء اقلیم هشتم در تقسیمات اقالیم چهاردهگانه خود آورده است:
قومس خورهای است در دیلم و آن خورهایست فراخ و دلگشا با میوه خوب. هشتاد در هفتاد فرسنگ، بیشتر آن کوهستان است. قصبه آن دامغان، شهرهایش، سمنان، بسطام، زغنه، بیار [و] مغون [است].[۱۰]
از مطالب سیاحان و جغرافیدانان مذکور میتوان چنین نتیجه گرفت که قومس در زمان گذشته در مقایسه با امروز از آبادانی و خرمی بیشتری برخوردار بوده و شهرهایش در آن زمان از اعتبار فراوانی داشته است؛ مانند: بسطام ـ بیار و مغون که اکنون از شهرت گذشتهشان دیگر خبری نیست و رونق و آبادانی آن روزگار را ندارند. د) وجه تسمیه قومس
در آثار مؤلفان و مورخان در مورد نام قومس اختلاف نظر وجود دارد، ولی به طور کلی سه وجه تسمیه برای قومس در منابع و کتابهای گوناگون ذکر شده است؛ از جمله محمدخان حکیم در اثر مشهورش، گنج دانش، در این باره چنین آورده:
[قومس] در اصل کومه[۱۱] بوده که خرگاهی از چوب و نی و علف در صحراها میساختند و پالیزبانان و مزرعهداران در آن نشسته پالیز و زراعت خود را حفظ مینمودند و صیادان نیز میساخته در آن نشسته بر صید کمین میکردند و جهت شاه در سر شکارگاههای شاهی ساخته کومه شه نامیدند و بتدریج خانه و ده و قریه و قصبه شده و معربش کرده کومه شه را قومس کردند و شهرکی قریب دامغان شده بود و رفته رفته خراب شده است.[۱۲]
ایالت قومس به ویژه کوهستانهای شمالی آن از دیرباز تا قرون متأخر جایگاه بسیار مناسبی برای شکار پادشاهان ایران محسوب میشد و با توجه به اینکه شکار یکی از تفریحات و سرگرمیهای آنان به شمار میرفت هر سال، در بعضی از ایام، شاهان و بزرگان ایران با مسافرت به این خطه، اوقاتی چند را بدین امر میپرداختند.
اعتمادالسلطنه در مطلع الشمس درباره وجه تسمیه قومس مینویسد:
قومس در ابتدا کوه مس بوده چون در کوههای این ایالت معادن مس زیاد است به همین مناسبت به این اسم نامیده شده و بعد در لفظ کوه مس تحریفی به عمل آمده و به کومس و قومس تبدیل شده است.[۱۳]
در خصوص سومین وجه تسمیه این ایالت باید اذعان کرد که این منطقه از گذشته با کمبود آب مواجه بود؛ بنابراین، مردم برای تامین آب مورد نیازشان اقدام به حفر قنات، چاه و کانالهای زیرزمینی میکردند. عدهای نیز شغل اصلیشان انجام این کارها بود که به آنان لقب کومشی؛ یعنی چاه کن میدادند. امروزه نیز مردم منطقه گرگان و مازندران ساکنان قومس را تحت عنوان کومشی یا قومسی میشناسند.[۱۴] احتمالاً نام قومس که معرب کومش است و به فارسی آن را کومشی میگویند از نام سلسله جبال البرز گرفته شده است، زیرا این نام از دو کلمه «کوه + مًّس» تشکیل شده است که «مًّس» در زبان بسیاری از مردم منطقه قومس به معنای بزرگ و عظیم تلقی میشود و «مسترین» به معنای بزرگترین و… است و با توجه به اینکه رشته کوههای البرز در شمال ایالت قومس به شکل زنجیرهای ممتد و کشیده با قلههای مرتفع قرار دارد، در نتیجه به این ایالت نام «کوه مس» دادهاند؛ یعنی ایالتی که در پایین رشته کوههای بلند البرز واقع شده است که بعدها این کلمه معرب و تبدیل به قومس میگردد. بر طبق توصیف جغرافیدانان و سیاحانی، مانند مقدسی، یعقوبی، اصطخری، یاقوت حموی، ابوالفدا و… قومس به ضم قاف و سکون واو و فتح میم و در آخر آن سین بینقطه است که به فارسی «کومش» گویند.[۱۵]
بسیاری دامغان را مرکز و تفریحگاه ایالت قومس دانستهاند. در این میان، یاقوت حموی در معجم البلدان که فرهنگ جغرافیایی مفصلی از قرن هفتم هجری به شمار میآید و حاصل تألیف گذشتگان و مشاهدات شخصی نویسنده است با ذکر بهترین توصیف چنین مینویسد:
قومس معرب کومسی است و سرزمینی است پهناور و مشتمل بر شهرها و دهها و کشتزارها که در دامنه کوهستان طبرستان قرار دارد و شهر مشهور آن دامغان است که در میان ری و نیشابور واقع شده و از شهرهای مشهور آن بسطام و بیار است. گروهی سمنان را نیز از قومس شمارند و برخی آن را جزء ری دانند.[۱۶]
امروزه نام قومس به کار برده نمیشود زیرا قسمت عمده این ایالت جزء خراسان جدید و قسمت غربی آن نیز از نواحی ری، یعنی تهران محسوب میشود، نواحی جنوبی آن نیز جزء استان مرکزی به شمار میرود و باقیمانده مناطق که قسمت اعظم ایالت قومس را در گذشته در بر میگرفت، امروزه جزء استان سمنان محسوب میشود.[۱۷] قلاع و استحکامات دفاعی اسماعیلیان در منطقه قومس
با توجه به اینکه بیشترین تمرکز اسماعیلیان و فداییان اسماعیلی در منطقه قومس بر روی قلاع مستحکم این منطقه بود، لذا در این قسمت به تشریح موقعیت و ویژگی این قلعهها به خصوص قلعه گردکوه میپردازیم. قلعه گردکوه
گردکوه در هجده کیلومتری دامغان واقع شده است. اگر از قدرتآباد در ۹۵ کیلومتری سمنان و پانزده کیلومتری دامغان (در جاده تهران ـ مشهد) به طرف شمال ادامه مسیر بدهیم به علیآباد مطلب خانی میرسیم. دنباله این راه در همان امتداد ما را به قلعه گردکوه میبرد. طول مسیر از قدرتآباد تا پای قلعه در حدود هشت کیلومتر است. یاقوت حموی در سال ۶۱۳ه پس از دیدن ایالت قومس درباره موقعیت این قلعه مینویسد: «بین دامغان و گردکوه که قلعه ملاحده است فاصله یک روز راه است و کسی که در دامغان باشد گردکوه را در میان جبال میبیند».[۱۸] وجه تسمیه قلعه گردکوه
در گذشته به قلعه گردکوه نام «گنبدان دژ» اطلاق میشد. بسیاری از مورخان و جغرافیدانان آن را با گنبدان دژ یکی میدانستهاند، از جمله حمدالله مستوفی در نزهت القلوب و تاریخ گزیده با اشاره به این نکته درباره این قلعه چنین نقل میکند: «گردکوه آن را دژ گنبدان گفتهاند…»[۱۹] رشیدالدین فضلالله نیز در کتابش مینویسد: «قلعه گردکوه را در قدیم الایام گنبدان دژ میگفتند».[۲۰] در شاهنامه، فردوسی نیز از دژ گنبدان یا گنبدین ذکری به میان میآورد، از جمله قسمتی از آن که مربوط به لشکر آوردن اسفندیار به زابل میشود، چنین میسراید:
به شبگیر هنگام بانک خروس
ز درگاه برخاست آوای کوس
چو پیلی به اسب اندر آورد پای
بیاورد چون باد لشگر ز جای
همی راند تا پیشش آمد دو راه
فرو ماند بر جای شاه و سپاه
دژ گنبدان بود راهش یکی
دگر سوی زابل کشید اندکی[۲۱]
انتخاب نام گردکوه یا گنبدان دژ بر قلعه شاید بدین علت باشد که قلعه بر روی قطعه کوه منفردی قرار دارد که با رشته کوههای اطراف ارتباطی نداشته است و از دور به شکل گنبدی سر به فلک کشیده میماند و عظمت و شوکت این قلعه از مسافت زیاد به خوبی مشاهده میشود. هم اکنون نیز در میان مردم قصبات اطراف و همچنین مردم دامغان از این قلعه به نام گردکوه نام برده میشود. اهمیت و آثار قلعه گردکوه
برای اسماعیلیان از چند جنبه قلعه گردکوه دارای اهمیت بود:
- از قدیم این قلعه دارای موقعیت مناسبی برای حفاظت از مهمترین شاهراه ایران قلمداد میشد. کاروانهای تجاری که بین شرق و غرب ایران در حرکت بودند مجبور به عبور از پایین این قلعه میشدند، پس با تصاحب این قلعه و دستیابی به آن اسماعیلیان میتوانستند بزرگترین ضربه اقتصادی را بر پیکر سلاجقه وارد نمایند و قدرت آنان را که قسمت اعظمش مربوط به تجارت بین شرق و غرب بود با تصاحب بر این قلعه تضعیف نمایند و از درآمد و رونق اقتصادی آنان بکاهند.
- قلعه به گونهای مستحکم و تسخیرناپذیر بود که با وجود آب و آذوقه برای قلعهنشینان، این محل در برابر محاصره دشمن تا چندین سال بر جا میماند، استحکام این قلعه به اندازهای بود که بعضی از نویسندگان و مورخان هر موضع تسخیرناپذیر را به گردکوه منتسب میساختند؛ به طوری که نظنزی در کتابش، واقعه تسخیر قلعهها از سوی امیر تیمور و سرکوب یلدرم به دست او را چنین میآورد: «هر قلعهای که حصانت آن حصن گردکوه را در میکشید و بر نیاسر چون گُل خندان میشد به طرفه العین فتح مینمود».[۲۲]
استحکام قلعه از آن روی بود که آن را در نقطه مناسبی ساختهاند. وضع طبیعی کوهستانی که قلعه گردکوه بر آن واقع است وصول به آن را دشوار میسازد. این قلعه، در سراشیبی کوه و بر روی سنگهای صخرهای مستحکم بنا شده و امکانات دفاعی ویژهای در معبر صعودی به آن وجود دارد. برای مثال، در پایین و دامنه کوه با ایجاد دیوار دفاعی و انبارهای کوچک اسلحه، به خوبی امکان جلوگیری از پیشرفت مهاجمان فراهم میگردید. اسماعیلیان برای دفاع بهتر در این نوع قلعهها، مقابل هجوم دشمنان، علاوه بر دیوارههای جانبی به فواصل مختلف، دیوارهای محکم دیگری میساختند که بیشتر به بُرجهای بسیار مستحکم منتهی میشدند. در ظاهر دژ گردکوه در چندین طبقه بنا شد که هر کدام از آن مخصوص اشخاص ویژهای بود؛ به گونهای که در اطراف پایه کوهی که دژ بر آن قرار داشت، کسانی ساکن میشدند که شاید بعضی از ارباب حرف و دکانداران و تجار یا زنان و مردان دژنشینان بودند. دور این محوطه بارویی به طول یک فرسخ داشت که هنوز قسمتی از آثار آن باقی است. در خارج این بارو نیز خندقی حفر کرده بودند؛ دلیل این امر را از وجود سفالینههای شکسته و سنگهای آسیاب که حتی تا چندین کیلومتر اطراف قلعه یافت شده است میتوان متوجه شد. تصرف گردکوه و فعالیت اسماعیلیان در قومس
قبل از اینکه قلعه گردکوه به تصرف رئیس مظفر مستوفی در آید، توجه حسن صباح را به خود جلب کرده بود به طوری که در زبده التواریخ کاشانی آمده است که او قصد دشت گردکوه را در مرحله اول مرکز فرماندهی و حکومت خود قرار دهد:
پس از مراجعت حسن صباح از مصر و تعقیب ابومسلم رازی به تحریک نظام الملک به ساری آمد و خواست که راه دماوند به گردکوه رود، استرش در راه سستی کرد و خشک بماند، آن شب از راه بگشتند و به دیهی مقام کردند بامداد به راه قاضی بشم به دماوند رسیدند.[۲۳]
ظاهراً در بین راه کسانی که همراه حسن صباح بودند او را از تصرف گردکوه منصرف کردند و یا اینکه خود تصمیم میگیرد به جای رفتن به گردکوه، از آن راه برگردد و الموت را مرکز فرماندهی خود قرار دهد.
در منطقه قومس و دامغان، رئیس مظفر مستوفی در ترویج عقاید اسماعیلی و استحکام قدرت این مذهب نقش بسیار مهمی بر عهده داشت، او که ابتدا جزء یکی از صاحب منصبان و نزدیکان سلاطین سلجوقی بود، در زمان سلطان ملکشاه در مقام صاحب خراج شاه در اصفهان اقامت داشت. بعد از مرگ سلطان و درگیری میان پسرانش (برکیارق و محمد) بر سر تصاحب تاج و تخت، رئیس مظفر موقعیتش را از لحاظ مادی در خطر دید. او در همین دوران از سوی عبدالملک عطا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 