پاورپوینت کامل مراکز علمی ایران در دوره ایلخانان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مراکز علمی ایران در دوره ایلخانان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مراکز علمی ایران در دوره ایلخانان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مراکز علمی ایران در دوره ایلخانان ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

مقدمه نهاد تعلیم و تربیت در هر جامعه، رابطه مستقیم با فرهنگ، اعتقادات، باورها، دانش و نیازهای مردم و طبقه حاکمه آن دارد. مغولان نیز آموزش و پرورشی مناسب با اعتقادات، دانش ها و شیوه زندگی خود داشتند. آنان چون بر ایران غالب آمدند، با فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در آمیختند. دانشمندان و وزرای ایرانی نیز نقش مهمی در احیا و استمرار میراث فرهنگی اسلامی ـ ایرانی ایفا کردند. ایلخانان به علت نداشتن تعصب به دین و مذهبی خاص، در رویکردهای سیاسی و فرهنگی، نوعی تساهل و تسامح مذهبی در پیش گرفتند و همین امر، موجب آزادی نسبی در تعلیم و تعلم علوم مختلف، از جمله تعالیم دینی مذاهب مختلف اسلامی و تأسیس مجامع علمی، آموزشی و تحقیقی شد که در بسیاری موارد با شرایط و امکانات مدارس و دانشگاه های امروزی منطبق است. آموزش علوم در نزد مغول اعتقادات هر قوم نقش اساسی و بنیادین در چگونگی و چرایی تعلیم و تربیت دارد. نیازهای اجتماعی و علایق هر قوم، مواد آموزشی خاصی را ایجاب می کند. مربیان نیز برخاسته از متن همان اجتماع، سعی در آموزش گروه های کودک و نوجوان و جوان در جهت رفع نیازهای جامعه خواهند داشت. اقوام مغول ابتدایی با توجه به نیازهای زندگی شان رب النوع های مختلف را می پرستیدند. رب النوع جنگل، خورشید، کوهستان و آسمان در نزد آنان از اهمیت بسیاری برخوردار بود.[۱] چنگیز معتقد بود حکومت مغولان از طرف آسمان به او امر شده است و در جنگ با مارکیت ها، کوه بورقان را نجات بخش و پیروزی دهنده خود به حساب می آورد.[۲] در رأس طبقات اجتماعی مغولان جنگل نشین، شمن ها[شمن به جادوگر، پزشک، ساحر، موبد، کاهن و حکیم اطلاق می­شد] قرار داشتند. آنها خود را در ارتباط با ارواح می دانستند و مدعی بودند در ایجاد طوفان و عوامل طبیعی می توانند دخالت داشته باشند. مغولان هنگام جنگ، برای به زانو در آوردن دشمنان، از شمن ها می خواستند تا با ایجاد برف و باران و طوفان موجب شکست دشمن شوند.[۳] مغولان در ارتباط با ایغوریان با آیین بودایی آشنا شدند. بزرگان آیین بودا، به ساحری و پیشگویی می پرداختند، به همین علت نزد سلاطین مغول حرمت و منزلتی داشتند و از آنان با واژه «بخشی» یاد می شد. بخشیان در دربار مغولان، نقش مربی فرزندان درباری و منشی سلاطین و فرزندان آنان را برعهده داشتند.[۴] لازمه پیشرفت نهاد تعلیم و تربیت هر قوم، دسترسی آنان به خط است. مغولان فاقد خط و کتابت بودند و حتی در مناسبات سیاسی، پیغام ها را شفاهی می رساندند، ولی زبان شیوا و فصیح داشتند. ایلچیان مغول پیغام های سلاطین را حفظ می کردند و به مقصد می رساندند. «و عادت مغول در قدیم الایام چنان بود که اکثر پیغام ها به سخن مسجع، مصنوع و عبارات مغلق فرستادندی و بر زبان ایلچیان هم بر آن نمط پیغام داده بود».[۵] فصاحت و نیکویی کلام در نزد مغولان، امتیاز محسوب می شد و حتی در انتخاب خان نیز به فصاحت و طنین زیبای صدا و ادای جملات سرود گونه و شعر گونه رقبا، توجه می شده است. مغولان خط را نیز از اویغوری ها آموختند و آن را خط دربار و دیوان قرار دادند و از آن پس در رساندن پیام ها از مکتوب استفاده کردند.[۶] چنگیز بر آموزش خط فرزندان مغول تأکید داشت. مغولان با غلبه بر سرزمین های جدیدتر، فرمان هایی صادر می کردند که به زبان مردم همان محل نوشته می شد. «و از جمیع اصناف کتبه ملازم بودند از فارسی و اویغوری و ختایی و تبت و تنگقوت تا هرگاه که به موضعی فرمانی نویسند به زبان و خط آن قوم نویسند».[۷] مغولان در میان علوم به تاریخ، ستاره شناسی، طب، شیمی و… توجه داشتند و چون به الفبا دست یافتند و خط آموختند به علت علاقه به سرنوشت اجداد و تفاخر به گذشتگان خود، در صدد برآمدند گزارش هایی روزانه از وقایع تهیه کنند. دانستن تاریخ و حکایات تاریخی و آگاهی بر گذشته و حال اقوام مختلف مغول و اجداد و نسل های آنان، در نزد مغولان اهمیت بسیاری داشته است. گفته می شود: مادر چنگیز «روایات کهن» را می دانسته و آنها را به فرزندان خود می آموخته است.[۸] چغتای، پسر چنگیز، وزیری داشت زیرک و باهوش، این شخص ابتدا به شغل خدمتکاری و گله بانی مشغول بود. گاهی در مورد احوال چنگیز و کشور گشایی های او اظهار نظرهایی می کرد که مطابق با واقع بود. چون علت را جویا شدند، معلوم گشت دفتری دارد که اتفاقات وحوادث را روز به روز در آن ثبت کرده است. به همین جهت در نزد چغتای قرب و منزلتی یافت و سرانجام به مقام وزارت دست یازید.[۹] ارزش­گذاری مغولان به تاریخ موجب گردید که پس از استقرار در ایران و تشکیل حکومت ایلخانی در ایران، مورخان همچنان مورد لطف قرار گرفته و میدان عمل آنان و تاریخ نویسی وسعت یابد. از این دوره کتب تاریخی گرانبهایی همچون جهانگشای جوینی، جامع التواریخ و تاریخ وصاف به یادگار مانده که برای شناخت تاریخ این دوره ارزشمند است. مغولان به ستاره شناسی نیز اهمیت بسیار قایل بودند و امور مهم زندگی را با مشورت منجمان در ساعات و روزهای خوش به انجام می رساندند؛ از جمله تعیین زمان مسعود به تخت نشستن سلاطین به وسیله منجمان انجام می گرفت. پیشگویی حالات فرد با توجه به روز و ماه و سال تولد و نشانه های ظاهری، از دیگر اموری بود که منجمان به آن می پرداختند. منگوقا آن به علوم ریاضی و نجوم علاقه بسیار داشت و دستور داد جمال الدین محمد بن طاهر بن محمد راوندی رصدخانه ای بسازد، ولی این کار انجام نگرفت. منگوقاآن سپس، آوازه خواجه نصیرالدین را در علم نجوم شنید و خواست، خواجه را به مغولستان فرستند، ولی این خواسته نیز عملی نگردید.[۱۰] طب و داروسازی و گیاه شناسی نیز مورد علاقه سلاطین مغول بود. آنان در دربار خود تعدادی طبیب و گیاه شناس داشتند که در سفرها از آنان سود می جستند، هم برای معالجه بیماری های پیش بینی نشده و هم برای شناسایی گیاهان و خواص دارویی آنها. شناختن خواص عناصر و فلزات و ترکیبات آنان و ساختن عنصر و ماده ای جدید که در حقیقت دانش ابتدایی علم شیمی امروزی است، نزد مغولان اعتبار داشت. «هولاکو به علم کیمیا عظیم مایل بود».[۱۱] علم سیمیا یا طلسم و جادوگری نیز مورد علاقه مغولان بود. آنان معتقد بودند از طریق بعضی از اسما و ارواح و سنگ ها می توانند در عالم طبیعت تصرف کنند و این عمل در نزد آنان به «جیدامیشی» معروف بود. مدعیان این علم معتقد بودند به هنگام سختی می توانند باران و برف ایجاد کنند. گفته شده است که تولوی، پسر چنگیز، در جنگ با ختاییان از آگاهان به این علم کمک گرفت و چند روزی که جنگ ادامه داشت، از پشت سر سپاه مغول باران شدیدی می بارید که بعد به برف تبدیل شد و کار ختاییان را مشکل ساخت.[۱۲] فنون شکار نیز مورد نظر مغولان بود. چنگیز تعلیم و تربیت شکارچیان را توصیه می کرد و آموزش شیوه های شکار را ضروری می دانست.[۱۳] آموزش فنون نظامی از دیگر مواد آموزشی در نزد مغولان به شمار می رفت. اردوگاه ها در حقیقت مدارس نظام بودند که در آنها آداب جنگ آوری آموزش داده می شد و برای رؤسای قبایل، گارد محافظ و برای جنگ ها، چریک تربیت می کردند.[۱۴] در تاریخ مغول نشانه هایی از آموزش نظامی دختران نیز دیده می شود. «قایدو را دختری است… او را از همه فرزندان دوست تر داشته و به شیوه پسران می گشته و به کرات به چریک رفته و بهادری ها کرده و پیش پدر معتبر و کارساز بود».[۱۵] همچنین زنان لازم بود برای دفاع از خانه، در غیاب همسرانشان آموزش نظامی ببینند.[۱۶] درباره اولون ایکه، مادر چنگیز، گفته شده است: «به کرات خویشتن نیز به لشکر برنشست».[۱۷] مغولان با این که خود هنرمند و صنعتگر نبودند، بسیار سریع به اهمیت و ارزش هنر و صنعت پی بردند. در هجوم آنان به سرزمین های جدید، صاحبان صنایع و حرف و علوم از کشتار مغولان در امان ماندند. این گروه را یا به سرزمین های اصلی و مقر خانان می فرستادند،[۱۸] یا ملازم خود قرار می دادند و از فنون و هنرشان بهره می بردند. همچنین در ساختن بناها و مجتمع های شهری و علمی از پیشه وران و استادان و هنرمندان مناطق مختلف استفاده می کردند که بیشتر آنان پس از اتمام کار در همان محل ساکن می شدند یا به شهرهای خود باز می گشتند و آموخته های خود را با صنعتگران دیگر مبادله می کردند و در محل های خاص، به ویژه در بازارها، به آموزش صنعت و فنون به شاگردان و طالبان حرفه می پرداختند.[۱۹] یکی از عوامل مهم در نهاد آموزش و پرورش، نقش مربیان است. اولین مربیان در جامعه مغولی، مادران بودند. مادران نقش مهمی در آشنایی فرزندان با آداب و رسوم قبیله ای، جنگ آوری، اساطیر قومی و. .. داشتند. این وظیفه، زمانی که پدر فرزندانشان از دنیا می رفت، مهم تر می شد. اولون ایکه، مادر چنگیز، زنی مدبر، با اراده و دانا بود. او پس از مرگ یسوگای بهادر به تربیت فرزندان همت گماشت و با این که پراکنده شدن اقوام تحت سلطه و امرار معاش مصایب چندی برای او به وجود آورد، ولی اولون ایکه «تسلیم یأس نشد. تربیت فرزندان خود را ادامه داد».[۲۰] او اعتقادات و باورهای قبیله ای و اساطیر و افسانه های ایل و «روایات کهن» را ـ که از آنها آگاهی کامل داشت ـ به فرزندان خود آموخت. اولون ایکه، معلم و مربی اولیه چنگیز، او را چنان پروراند که توانست اقوام مغول را متحد کرده و با برقراری قوانین یاسا به جامعه مغولی نظم بخشد و بر قلمرو وسیعی از جهان مسلط گردد. سورقیتی بیکی، همسر تولوی خان، پسر چنگیز، از مادرانی بود که در فقدان همسرش نقش مهمی در تربیت فرزندانش برعهده گرفت و «ایشان را هنرها و آداب در آموخت».[۲۱] منگوقاآن، به واسطه تلاش های مادرش، سورقیتی بیگی، به مقام خان مغول رسید. او نیز به تأسی از مادرش به تعلیم و تربیت اهمیت می داد و در زمان زمامداریش در این مورد سعی بر رعایت عدالت و آزادی داشت؛ به همین جهت مدرسه ای در بخارا تأسیس کرد.[۲۲] تولیت این مدرسه را یک ایرانی به نام شیخ سیف الدین باخرزی برعهده داشت.[۲۳] مغولان در دوران حشمت و پادشاهی، فرزندان را برای تربیت به اتابکان می سپردند. مسلما ملیت و دیانت دایه ها در تربیت شاهزادگان تأثیر گذار بود.[۲۴] بیشتر اوقات فرزندان مستعد و محبوب در نزد پدران و زیر نظر آنان تربیت می شدند.[۲۵] بخشیان، روحانیان بودایی، از دیگر افرادی بودند که تعلیم و تربیت شاهزادگان به آنان واگذار می شد.[۲۶] مغولان پس از غلبه بر ایران، با وجود این که از نظر نظامی غالب بودند، در امور سیاسی و فرهنگی ناگزیر به استفاده از ایرانیان گردیدند. بنابراین، در ارتباط با وزرا و امرای ایرانی، به دین آنان که اسلام بود گرایش و اعتقاد یافتند. هولاکو پس از ورود به ایران از مشاورت خواجه نصیرالدین طوسی، مسلمان شیعه، بهره برد و هر چند مسلمان نشد، در مکاتبه با حکام مسلمان از قرآن و اسلام سخن می گفت و این مطلب در مکاتبات او با حاکم حلب قابل بررسی است.[۲۷] به هر حال، ایلخانان یا خود به اسلام گرویدند یا به اعتقادات اسلامی گردن نهادند و آن را حرمت داشتند. سعی خاندان های بزرگ ایرانی از جمله جوینی، چه در دربار ایلخانان و در کنار هولاکو اباقاخان از طریق شمس الدین، چه در بغداد به وسیله عطا ملک، در برقراری و استحکام مجدد شریعت اسلام نباید نادیده گرفته شود. تگودار، اولین ایلخانی بود که به دین اسلام گروید. ارغون نیز با این که مسلمان نبود، شعایر اسلامی را محترم می داشت. حکومت گیخاتو با وزارت صدرالدین احمد خالدی مسلمان، رنگ اسلامی به حکومت ایلخانی بخشید. غازان با پذیرش اسلام موجب رسمیت یافتن مجدد دین اسلام در ایران گردید. مسلما نقش مسلمانان در کشاندن غازان خان به مسیر اسلام، اصلی ترین عامل پذیرش اسلام از سوی او بود.[۲۸] اولجایتو، جانشین غازان، نیز به دین اسلام درآمد و مذهب حنفی را پذیرفت. حضور شیعیان در دربار اولجایتو، او را به مذهب تشیع اثنی عشری متمایل ساخت و در مصاحبت علامه حلی، از فقهای شیعی، مدتی به آن مذهب گروید. ابوسعید، آخرین ایلخان مشهور نیز مسلمان بود. بدین ترتیب در دوره ایلخانان مراکز آموزشی ایران به دست ایرانیان مسلمان و با بهره گیری از مذاهب مختلف اسلامی، اعم از سنی و شیعه، اداره می شد. مراکز علمی دوره ایلخانان، شامل رصد خانه، مجتمع های آموزشی، مدارس ساخته شده در مجتمع های تازه تاسیس مدرسه سیار، مدارس مستقر در بعضی شهرها بود. حضور و فعالیت افراد شیفته علوم در دربار سلاطین ایلخانی، عامل اصلی در احداث و توسعه مراکز علمی در این دوره است. خواجه نصیرالدین طوسی، خاندان جوینی، خواجه رشیدالدین همدانی و خویشان نسبی و سببی ایشان، مؤسسان، متفکران، طراحان، مهندسان، معلمان و مبتکران در ساخت مدارس و مجتمع های آموزشی و علمی و تحقیقی می باشند. البته نباید علاقه و توجه سلاطین ایلخانی به علوم و مباحث علمی را نادیده گرفت. بنیان های فکری و آموزشی دانشمندان و وزرای ایرانی دوره ایلخانان، به ایران قبل از مغول مربوط می شود و مسلماً مدارس و دوره های قبل الگوی مناسبی برای احداث و اداره مدارس این دوره بوده اند. تأسیس مراکز آموزشی متعدد برای تدریس علوم دینی، علم طب و نجوم و دعوت از دانشمندان ادیان و مذاهب مختلف از دیگر مناطق برای تدریس در این مراکز، ثمره بینش مدارای مذهبی ایلخانان و دانشمندان ایرانی است. مراکز علمی مهم دوره ایلخانان رصدخانه مراغه: مؤسس رصدخانه مراغه، خواجه نصیرالدین طوسی است. اصل خاندان خواجه از جهرود ساوه است، ولی چون در طوس متولد شده به طوسی مشهور گردید. در همان جا نیز به کسب علم پرداخت و در علوم زمان خود سرآمد گشت. ناامنی اجتماعی ناشی از کشمکش های دوره خوارزمشاهیان و حمله مغول، قلاع اسماعیلی را به محلی امن برای استقرار دانشمندان ایران تبدیل کرده بود. خواجه نصیرالدین نیز مدتی در قلعه قهستان، میمون دژ که متعلق به اسماعیلیان بود، ساکن گشت و به تحقیق در علوم اشتغال ورزید. او پس از غلبه هولاکو بر قلاع اسماعیلیان، به خدمت هولاکو درآمد. رصد خانه مراغه، اولین مرکز علمی و تحقیقی در دوره ایلخانان محسوب می شود که به خواست خواجه نصیرالدین طوسی و به دستور هولاکو که به ستاره شناسی علاقه مند بود، در سال۶۵۶ هجری ساخته شد. خواجه نصیرالدین در مجتمع آموزشی رصدخانه مراغه دانشمندانی را از سرتاسر جهان اسلام جمع کرد که از حاصل کار آنان، مسلمانان سود جستند. از جمله آنان، مؤید الدین عروضی از دمشق، فخرالدین مراغی از موصل، فخرالدین اخلاطی از تفلیس و نجم الدین دبیر قزوینی بودند که در رصد خانه به آموزش و تحقیق پرداختند.[۲۹] خواجه نصیرالدین در این مرکز به تدریس و تعلیم افراد همت گماشت. در مجتمع علمی رصدخانه، علمای شیعی، سنّی و مسیحی به تعلیم و تعلم اشتغال داشتند. در زمان اباقا نزدیک به صد دانشمند در این رصد خانه تربیت شده بودند.[۳۰] شیخ جمال الدین حسن بن مطهر حلی و علامه قطب الدین شیرازی از تحصیل کردگان این مرکز و تربیت یافته خواجه نصیرالدین طوسی هستند. تهیه نقشه شکل کره زمین، تقسیمات ربع مسکون، طول و عرض بلاد، جزایر و دریاها، تهیه جداولی برای تعیین طول روز و ساعات در فصول چهارگانه از کارهای علمی این رصدخانه به شمار می رود. محصول علمی و تحقیقی دیگر این مرکز، تألیف و تهیه زیج ایلخانی است. زیج ایلخانی در زمان حیات خواجه نصیرالدین پایان نیافت، بلکه اصلاح و تکمیل آن به وسیله علامه قطب­الدین شیرازی انجام گرفت.[۳۱] در ساختمان رصدخانه نیز از علم نجوم، ریاضی و فیزیک استفاده شده است. گنبد رصدخانه با اصول هندسی و ریاضی ساخته شده بود، به طوری که نور آفتاب ساطع از روزنه گنبد، ساعات روز را مشخص می کرد. کتابخانه مراغه شامل چهارصد هزار جلد کتاب در علوم مختلف و متداول زمان بود. خواجه نصیرالدین بسیاری از کتب کتابخانه ها ی بغداد، شام و قلاع اسماعیلی را از خطر نابودی نجات داد و در کتابخانه مراغه مورد استفاده قرار داد. رصدخانه مراغه، اولین مرکز مستقل علم نجوم به شمار می رود. این رصد خانه الگویی برای علمای نجوم در کشورهای دیگر، از جمله هند و عثمانی، شد. انجام تحقیقات جمعی و گروهی از دیگر خصایص ابتکاری این مرکز به شمار می رود که بعدها این روش به اروپا راه یافت.[۳۲] مدرسه مجتمع شنب غازان: سلاطین مغول بنابر رسم دیرین، مقابر خود را در محلی ناشناخته و دور از دسترس مردم ایجاد می کردند. چون، غازان به دین اسلام گروید، به فکر افتاد مقبره ای برای خود ایجاد کند و اطراف آن را آباد و محل زندگی مردم نماید. بدین منظور، محله ایی بنا نهاد و آن را شنب غازان نامید. شنب غازان در جنوب غربی تبریز قرار داشت و بنای آن از سال ۶۹۷ هجری تا ۷۰۲ به طول انجامید. غازان خان دستور داد برای رواج اسلام و رفاه حال مسلمانان، بناهایی از جمله مسجد، مدرسه، خانقاه، دارالشفا، کتابخانه، رصد خانه، بیت السیادت[محلی برای اقامت و پذیرایی از سادات] و بیت القانون[مرکز بایگانی اسناد] ساخته شود. غازان در علم نجوم تبحری کسب کرده بود. زمانی که دستور تأسیس رصدخانه در مجتمع شنب غازان را داد، در مورد چگونگی ساختمان رصدخانه و علوم مستقر در آن دستور هایی می داد که حاکی از علم و آگاهی او از نجوم بود. شناخت او از ستارگان و حرکت و سکون و محل قرار گرفتن آنها در فصول مختلف، موجب حیرت منجمان می شد.[۳۳] مراکز آموزشی شنب غازان عبارت بودند از: الف) مدرسه شافعی، برای آموزش علوم دینی بر اساس اصول مذهب شافعی؛ ب) مدرسه حنفی، جهت آموزش اصول مذهب حنفی؛ ج)مکتب خانه، جهت تعلیم و مراقبت کودکان بی سرپرست. در مکتب خانه پنج نفر معلم و پنج نفر معید به صد کودک یتیم، تعلیم قرآن می دادند. به معلمان علاوه بر حقوق مشخص، به ازای آموزش کامل کل قرآن به هر کودک، مبلغی به منزله هدیه پرداخت می شد. پنج دایه نیز برای نگهداری و مراقبت جسمی و روحی یتیمان در استخدام بودند؛ د) خانقاه. در هر ماه دو بار متصوفه و خوانندگان در آن جمع می آمدند؛ ه) رصدخانه. غازان خان پس از دیدار از رصدخانه مراغه دستور داد در مجتمع شنب غازان رصد خانه ای بنا کنند. در رصد خانه یک نفر مدرس، یک نفر معید و چند نفر متعلم به امر تعلیم و تعلم مشغول بودند. غازان خان برای حفظ مجتمع شنب غازان املاک بسیاری را وقف آن کرد. متولی، مدرسان، معیدان، دانش آموزان و دانشجویان و دیگر کارکنان مجتمع از حقوق و حق مسکن و غذا بهره مند بودند. مجتمع آموزشی ربع رشیدی: بزرگترین و مهم ترین مرکز آموزشی و علمی و دوره ایلخانان، ربع رشیدی است. مؤسس این مجموعه، خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی، وزیر غازان خان و اولجایتو بود. ربع رشیدی، مجتمعی عظیم در شرق شهر تبریز بود که از ابتدایی ترین مقاطع تحصیلی تا دوره های عالی را شامل می شد. تشکیلات این مجتمع با برنامه ریزی ها و تشکیلات مجامع بزرگ آموزشی امروزه قابل انطباق است. مجتمع اداری بخش های مختلف آموزشی، فرهنگی، اداری و خدماتی بود. متولی، مشرف و ناظر که در حقیقت هیأت امنای مجتمع محسوب می شدند، گردانندگان اصلی مجتمع بودند. در تعیین این افراد، نظر قاضی القضات تبریز شرط بود. در وقفنامه رشیدی شرح وظایف هر یک از آنان ذکر شده است. نظارت بر امور آموزشی، فرهنگی، مالی و اداری، استخدام، انتخاب و گزینش مدرسان، طلاب و کارکنان و رسیدگی به تخلفات از مسئولیت های متولی بود. متولی باید در کلیه امور با مشرف و ناظر مشورت می کرد. برنامه ریزی و کنترل مسئولیت کلاس های درسی به عهده مرتّب بود که نقش معاون آموزشی دانشگاه های امروزی را بر عهده داشت. بخش آموزشی مجتمع ربع رشیدی: شامل مدرسان و دانش آموزان و دانشجویان می شد که در رشته های مختلف تحصیل می کردند. مراکز آموزشی مجتمع عبارت بودند از: الف) دو مسجد شتوی و صیفی که یکی را مناسب با امکانات و وسایل زمستان و دیگری را برای تابستان تجهیز کرده بودند. مساجد، محل برگزاری مراسم مذهبی و تشکیل کلاس های درس تفسیر و احادیث و سایر علوم بود؛ ب)دارالشفاء که طبیبی حاذق، مدیریت آن را برعهده داشت و علاوه بر تدریس علم طب به طبابت نیز اشتغال داشت و بر امور داروخانه، داروسازی، جراحی و چشم پزشکی نظارت می کرد؛ ج) بیت التعلیم که جهت تعلیم یتیمان تدارک شده بود. برای بیت التعلیم، بزرگترین خانه روضه را در نظر گرفته بودند و معلمی مجرب در آن ساکن و به تعلیم قرآن مشغول بود؛ د)خانقاه، مخصوص تعالیم صوفیان و برگزاری مراسم سماع بود. پذیرایی از مستحقان نیز در آن جا انجام می شد. در خانقاه شیخی به کار ارشاد مریدان می پرداخت و تعدادی صوفی زیر نظر او تعلیم می دیدند. در ربع رشیدی، تعلیم و تربیت از مقطع ابتدایی آغاز می شد و آموزش علم تفسیر و حدیث، شاخه های مختلف پزشکی شامل طب و داروسازی و جراحی، آموزش تألیفات خواجه رشیدالدین، صنایع و فنون، جزو برنامه های آموزشی آن محسوب می شد. مدرسان مجتمع آموزشی شامل مدرس علم تفسیر و حدیث به دو نفر طلبه، به یکی علم تفسیر و به دیگری علم حدیث می آموخت. کلاس های درس غیر از تعطیلات رسمی دایر بود. مدرس علم تفسیر و حدیث در روزهای تعطیل بعد از نماز، احادیث نبوی روایت می کرد. مدرس اصول و فروع، علاوه بر شرایط لازم علمی و اخلاقی، در صورت داشتن تخصص در علوم عقلی و حساب ارجح تر بود. در این کلاس ده متعلم حضور داشتند که اصول دین و اصول فقه می آموختند و در صورت تبحر مدرس، دروس عقلی و ادبی و حساب نیز تدریس می گردید. این گروه نیاز به معیدی داشتند تا دروس را برای آنان تکرار نماید و بر کارشان نظارت کند. معید نیز باید در مراتب عالی از دانش می بود. کلاس آموزش طب، شامل یک استاد طبیب و دو دانشجوی باهوش، مستعد و علاقه مند بود.[۳۴] در سال ۷۱۰ هجری رشیدالدین مقرر داشته برای کلاس طب یک نفر معید نیز استخدام گردد و به همین جهت سه نفر دانشجوی طب نیز به هر کلاس اضافه شد. خواجه رشیدالدین، برای این که حق دانش خود را ادا کرده باشد و تألیفاتش فقط در کتابخانه جای نگیرند، تدریس تألیفاتش را نیز به رشته های تحصیلی و مواد آموزشی ربع رشیدی افزود. تألیفات رشیدالدین در رشته های مختلف به عنوان یک ماده درسی تدریس می شد. آموزش حرفه وفن، مختص فرزندان کارکنان بخش خدمات ربع رشیدی بود. رشیدالدین توصیه کرده بود تا به هر یک از آنان که استعداد و علاقه ای در کار صنعتی داشته باشند، اجازه داده شود در همان صنعت و حرفه مشغول گردند. رشیدالدین عده ای از صنعتگران را نیز در شهرستان رشیدی جمع آورده بود تا آموزش حرفه و فن بدهند. در ابتدای تأسیس ربع رشیدی، در هر رشته درسی، یک کلاس پیش بینی شده بود، ولی بعدها رشیدالدین تعداد مدرسان، معیدان و طلاب را افزایش داده و در بخش الحاقی وقفنامه به این موضوع اشاره کرده است. بخش فرهنگی ربع رشیدی: شامل دارالکتب (کتابخانه) و دارالمصاحف (انتشارات) بود. دارالکتب که دارای چندین هزار جلد کتاب بود و به وسیله یک نفر خازن و یک نفر کتابدار اداره می شد. کتاب های کتابخانه از طرف رشیدالدین با هدف مطالعه و نسخه برداری وقف کتابخانه ربع رشیدی شده بود. کتاب ها م

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.