پاورپوینت کامل مثنی بن حارثه شیبانی و نخستین فتوح اسلامی در عراق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مثنی بن حارثه شیبانی و نخستین فتوح اسلامی در عراق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مثنی بن حارثه شیبانی و نخستین فتوح اسلامی در عراق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مثنی بن حارثه شیبانی و نخستین فتوح اسلامی در عراق ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

شناخت حوادث قرون اولیه اسلامی و تحقیق در مورد علل گسترش قلمرو اسلام و نفوذ آن در بین ملت­های گوناگون برای محققان این برهه تاریخی ضروری است. از سوی دیگر، شناخت فتوحات بدون شناخت شخصیت­های اصلی مؤثر در آن محال است. از جمله این شخصیت­های مؤثر مثنّی­بن حارثه شیبانی ربعی بکری از قبیله بکربن وائل است.[۱] که با آغاز فتوح به دنیای اسلام اتصال یافت. شناخت او می­تواند بسیاری از نکات مبهم فتوح آغازین اسلامی را روشن نماید. مثنی در تاریخ­نگاری نخستین مورخان اسلامی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. موضع­گیری­های دوگانه و گاه متناقضی که منابع از وی ترسیم می­کنند سبب شده تا شخصیتی مثبت و منفی (خاکستری) در نخستین فتوح اسلامی در عراق داشته باشد.

نگاهی به زندگی مثنّی­بن حارثه شیبانی

مثنی­بن حارثه در حیره می­زیست و تا پیش از پیوستن به خلافت اسلامی در نواحی سواد به غارت می پرداخت.[۲] او در وفد بنی شیبان در سال نهم هجری همراه با افراد قبیله­اش به محضر رسول­الله ۸ آمد. به روایت ابن­اثیر آن حضرت برای وی دعا کرد. مثنی پس از رحلت رسول­اکرم ۸ با خلافت مدینه ارتباط برقرار کرد و علی­رغم تحقیر و توهین­ها، به دلیل منافع شخصی و قومی با سرداران بزرگ اسلام که به این نواحی گسیل می­شدند همکاری داشت و در فتوح و غارت در کنار آنان بود. لذا یکی از دلایل توجه سردمداران حجاز به سواد و ایران، تدابیر و اطلاعات وسیع و درستی بود که مثنی در اختیار آنان می­گذاشت. نکته مهم آن است که او هیچ گاه فرمانده سپاه نشد بلکه یا در رأس قبیله خود بود و یا به عنوان مشاور در کنار سرداران اسلام قرار می­گرفت. مثنی سرانجام در سال چهاردهم هجری در اثر زخم­های شدیدی که در جنگ پل بر بدنش وارد شده بود از دنیا رفت.

زندگی سیاسی – نظامی مثنّی و نخستین فتوح اسلامی

مثنی­بن حارثه به عنوان رئیس قبیله بکر تفکرات قبیله­ای داشت، لذا خاطرات ایام­العرب و جنگ ذوقار – که برای اعراب یک افتخار و حادثه­ای سرنوشت­ساز بود – و شناخت همه جانبه شاخصه­های منطقه عراق و ایران، مثنی را بر آن داشت تا به دیگر نقاط نیز حمله برد و از نظر مالی و اقتصادی تأمین شود. از نظر روانی و حس قومیتی نیز رفتار ظالمانه حکام ایرانی در برابر اعراب و تحقیر آنان و خاطرات تلخی که در اذهان قبایل عرب باقی مانده بود محرکه­های قوی برای رویارویی اعراب با ایرانیان بود. به ویژه که در این زمان، حکومت ایران ضعیف و دچار بحران سیاسی بود. ظرفیت­های بالقوه روانی و سوابق تاریخی مذکور در منابع در روابط اعراب و ایرانیان که قدرت اعراب را برای انجام اقدامات هدفمند و عامدانه در جهت نیارهای مقطعی و بلند مدتشان تأمین می­کرد، مثنی را در حمله به عراق و سواد تحریک می کرد. به ویژه آن که آل­لخم که حکام عرب عراق بودند نیز از صحنه سیاست محو شده بودند. لذا فکر پیوستن به خلافت اسلامی توسط مثنی مورد ارزیابی قرار گرفت تا بتواند نتیجه ای مطلوب از آن بگیرد.

خلافت مدینه در راستای بسط و گسترش قلمرو خود از کسانی استفاده می­کرد که بومی همان مناطق بودند و بعلاوه در گروه مرتدّین قرار نداشتند. پیوستن نیمی از افراد قبیله بنی­شیبان و شرکت گروهی از آنان در جنگهای ردّه این تمایل و جهت­گیری را تشدید می­کرد. زمانی که ابوبکر در فکر این مسائل بود قیس­بن قاسم منقری – از رؤسای قبیله بنی­تمیم که به جهت تعامل دو قبیله تمیم و بکر مثنی را می­شناخت- در حضور ابوبکر وی را این گونه توصیف می کند: « صحابی فاتح، من کبار القاده، غیر حامل الذکر، لا مجهول نسب، لا قلیل العدد، لا ذلیل­الغاده،[۳] شجاع،[۴] کان کثیر­الغاره علی­الفرس و…،[۵]». همین امر ابوبکر را در تصمیماتی که برای گسترش اسلام در نظر داشت تحریک و تشویق نمود.

از طرفی به نظر می­رسد مثنی از جانب خلافت مدینه هم احساس امنیت و حمایت نمی­کرد. به همین جهت با اقدامات اولیه سعی کرد اهمیت خود را به عنوان یک عامل موثر در منظر دولت حجاز جلوه دهد. به همین سبب بود که بدون صدور یا دریافت اجازه مدینه شروع به کار کرد. این در حالی بود که ابوبکر با ارسال خالد­بن ولید به عراق خواست تا با جهت­دهی این حملات تحت عنوان جهاد اسلامی آن را به نام حکومت اسلامی ثبت کند. البته بر اساس داده های تاریخی اگر چه مثنی هیچ­گاه به عنوان فرمانده کل شناخته نشد و حملاتش برای ارضای انگیزه­های شخصی و به روش جنگ و گریز بود، ولی همکاری وی با نیروهای اسلام نقش تاثیر­گذاری در فتوح شرق داشت. مثنی به دلیل ضعف در رویارویی با ساسانیان و کمبود نیرو کوشید تا با اتحاد با مدینه این ضعف را جبران کند ولی انگیزه­ها و اهداف خلافت مدینه و نیروهای تحت فرمانش انگیخته قابل ملاحظه­ای برای پی­گیری و برنامه­ریزی یک گام بلند رو به فتوح اسلامی بود.

مثنی­بن حارثه و خلافت ابوبکر­بن ابی قحافه (۱۱-۱۳هـ):

وضعیت سیاسی مثنی را در این دوران باید در سه مقطع زمانی جست­وجو کرد: پیش از آمدن خالد به مرزهای ساسانی، در زمان حضور خالد در عراق و پس از رفتن خالد به شام.

نخستین حملات مثنی به مرزهای ساسانی صورت غارت­های شدید و مخرب داشت تا جایی که پوران دخت، ملکه ساسانی، خطر حضور او را جدی گرفت و همین امر مثنی را مرعوب ساخت. ولی او خوب می­دانست که دستگاه ساسانی نمی­تواند نا امنی مرزها را فرو خواباند. به همین جهت با مدینه ارتباط یافت. او در مرزها یعنی منطقه­ای که بعدها شهر کوفه در آن­جا ساخته شد، مستقر گردید.[۶] این در حالی است که ملکه ایران در تدارک مقابله با مثنی بود.[۷] شواهدی در دست نیست که مثنی با چه انگیزه­ای و مشاوره با چه کسی یا کسانی ضرورت اتصال و ارتباط با مدینه را درک کرد. حتی منابع اولیه عربی-اسلامی هم در مورد حضور مثنی تردید دارند. آمدن مثنی به مدینه محل اختلاف مورخانی چون یعقوبی، طبری، بلاذری، ابن­اعثم و دینوری است.[۸] در هر صورت ابوبکر درصدد بود تا با کمک مثنی سواد را به قلمرو اسلام ملحق گرداند و این منطقه را حق اعراب می­دانست که ایرانیان غصب کرده بودند. از سوی دیگر مثنی سعی می­کرد سواد را به عنوان منطقه­ای حاصلخیز که می­تواند کمبود نیرو و امکانات مادی و ارضی مسلمانان را تأمین نماید معرفی کند تا ابوبکر را راضی کند به عراق حمله نماید.[۹] ابن­اعثم می­نویسد خبر تاخت و تازهای مثنی به مدینه رسید و ابوبکر با پیشنهاد عمر، خالد را به عراق فرستاد. پس از این مثنی به ابوبکر نامه نوشت و او را از اوضاع پریشان ایران و از تجاوز خود به ایران آگاه کرد و از وی خواست تا سپاهی به کمکش بفرستد[۱۰] را در عراق بگیرد ولی چنین نشد، زیرا اگر مثنی با کمک این سپاه فتح سواد را به نام خود ثبت می­کرد برای خلافت مشکلات بسیاری را به وجود می­آورد، از سویی، دیگر بازپس­گیری سواد از مثنی کاری بس مشکل بود، زیرا در این زمان فردی قدرتمند با نیروی نظامی مجهز و ثروت فراوان می نمود و با اقتدار فراوان قادر بود رقبای دیگر را هم مطیع خود گرداند. بعلاوه ابوبکر می­خواست افتخار فتح عراق برای اسلام از سوی سرداران بزرگ و صحابه ثبت گردد[۱۱] نه فردی که در بین مسلمانان اسم و رسمی ندارد. در این زمان جریان ردّه و شناخت مرزهای ایران در شرق بیشتر از شمال برای ابوبکر اهمیت داشت، چون تا حدی مسئله فتوح شام حل شده به نظر می­رسید. لذا مثنی ناگزیر شد فرماندهی سپاه را به خالدبن ولید (سیف­الله)که سرداری شناخته شده بود، واگذار نماید. در نظر مورخانی چون بلاذری و دینوری که گرایش­های ملی د

اشتند مثنی مقامی شایسته دارد ولی نزد طبری چنین نیست.[۱۲] به نظر می­رسد خلافت مدینه درصدد بود تا فرماندهی را به عراق بفرستد که شناخته شده[۱۳] و دارای نسب والا باشد. فتوح اولیه توسط فرماندهانی که از قبایل قریش بودند، کنترل می­شد.[۱۴] همکاری خالدبن ولید مخزونی قریشی و مثنی­بن حارثه شیبانی- که هر دو معدی بودند- سبب تداوم فتوح عراق گردید.[۱۵] با اعزام خالد به عراق، مثنی موظف شد تا از فرمانده اعزامی خلافت مدینه حمایت و اطاعت کند. با این اقدام، مثنی احساس کرد به وی توهین شده است.[۱۶] و از آمدن خالد ناراحت شد ولی چشم­اندازهای آینده که در تعاطی اهداف اعراب مرزی و نیروهای اسلام بود سبب تعامل این دو جبهه برای استفاده از این فرصت گردید. مثنی با هشت هزار سپاهی، خالد را همراهی کرد.[۱۷] خالد­بن ولید در محرم سال دوازده هجری وارد عراق شد[۱۸] و در پادگان حفیر که از استوارترین مرزهای ایران بود و موقعیت ویژه تجاری نیز داشت، مستقر شد.[۱۹] فتوح اسلامی در واقع با آمدن خالدبن ولید به عراق که در تداوم سرکوب مرتدین بود، آغاز شد.[۲۰] این امر می­تواند بیانگر قدرت برتر نظامی مثنی در منطقه باشد. با آمدن فرمانده قریشی که مورد تأیید و حمایت خلافت مدینه بود نبردهای اعراب مرزی به صورت هدفمند در راستای طرح­های برنامه ریزی شده درآمد. عراق برای ورود به سرزمین­های شرقی مهم و کلید فتوح به حساب می­آمد. در زمان خلافت ابوبکربن ابی­قحافه (۱۱-۱۳هـ) مناطق ذیل از سرزمین عراق فتح شد:

  1. فتح الیس: مثنی بن حارثه از طرف خالد مأموریت یافت تا با جابان، رئیس دهکده الیس، بجنگد. البته معلوم نیست که آیا مسلمانان پیش از این اقدامی برای تصرف این مکان کرده بودند یا نه؟ این جنگ در کنار رودی رخ داد که پس از این به «نهرالدّم» (رود خون) شهرت یافت. مثنی، جابان را شکست داد و با مردم الیس صلح کرد و برآنان خراج یا گزیت تعیین کرد.[۲۱]

به نظر می­رسد فتوح نخستین اسلامی استحکام چندانی نداشته و فرماندهان بیشتر درصدد تصرف مناطق جدید و ثبت آن با نام فتوح اسلامی بودند. به همین دلیل ممکن بود یک منطقه چندین مرتبه در معرض لشکرکشی مسلمانان قرار گیرد. تأمین هزینه سپاهیان و خزانه بیت­المال مسلمانان از دیگر اهداف فتوح اولیه بود. این­گونه نبردها جنبه مانور نظامی داشت و زمینه­ای برای فتوح قطعی و گسترش قلمرو اسلامی محسوب می­گردید. اهمیت این نکته زمانی مشخص می­شود که بدانیم که خلافت مدینه مرزهای شام و شمال را در رأس جهاد اسلامی قرار داده بود و چنانچه غیر از این باشد خالد به شام اعزام نمی­شد.

  1. فتح حیره: مثنی پس از فتح الیس به دستور خالدبن ولید به حیره رفت. حیره پیش از این محل استقرار مرزداران ساسانی و مرکز دولت عربی تحت فرمان ساسانیان به نام لخم بود. لخمیان در زمان خسرو پرویز به علت خشم این پادشاه بر حاکم این دولت، نعمان­بن منذر، فرو ریخت و پس از آن آزادبه و ایاس­بن قبیصه طائی تا فتح اسلامی بر این شهر امارت داشتند. حیره از جهات استراتژیکی و دارا­بودن منابع و امکانات فراوان اقتصادی و موقعیت مهمی که برای اعراب مسلمان داشت بیشتر مورد توجه بود. ساکنان شهر از قبایل مختلف عرب بودند که از فرهنگ ایرانی تأثیر پذیرفتند. موقعیت حیره سبب نفوذ و گرایش قبایل عرب به عقاید دینی گوناگون شد. اهمیت نکته در این است که اعراب مسلمان پس از تصرف این مناطق و با توجه به احکام شرعی و سنت نبوی­۸ و مصالح حکومتی انواع مالیات ها (اعم از خراج، جزیه، عشر و…) را بر ساکنان آن مقرر کردند. در این شهر تعدادی ایرانی هم سکونت داشتند که به نظر می­رسد دستگاه ساسانی برای امنیت خاطر از اطاعت­پذیری اعراب لخمی و نیز ترکیب سپاه اعراب و ایرانیان آنها را در این شهر سکونت داده بود و دولت لخم در یک گروه نظامی که برای موارد تهاجمی و تدافعی تشکیل داده بود از این نیروها (أشاهب) استفاده می­کرد.[۲۲] پس از سقوط دولت عربی حیره و رویارویی اعراب و سپاه ساسانی در نبرد ذوقار، مرزداران ساسانی مأمور حفظ این مناطق مرزی بودند. به همین دلیل زمانی که مثنی دستور یافت تا حیره را تصرف کند با نیروهای ایرانی رو­به­رو شد که به طور ویژه در آنجا تجمع کرده بودند. دو طرف در کناره­های رود با هم جنگیدند. مرزداران ایرانی شکست خورده و حیره به تصرف اعراب مسلمان تحت امر مثنی درآمد.[۲۳] به روایت تاریخ یعقوبی، عده­ای از اعراب مسیحی (عباد) که در حیره سکونت داشتند در این جنگ ایرانیان را همراهی می­کردند. در ادامه این روایت آمده که مردم حیره خود خواستار صلح شده و خالد مبلغ هنگفتی خراج بر آنها تحمیل کرد.[۲۴] مشخص نیست که خالدبن ولید پس از جنگ، به چه علت با مردم شهر صلح کرد؟ و چرا با وجودی که مردم حیره از اهل کتاب بودند برایشان جزیه تعیین نکرد؟ و چنانچه براساس کتب ­الخراج ابویوسف و یحیی­بن آدم قریشی، خراج تعیین گردید براساس چه ملاک و معیاری بود؟ و آیا ابوبکر در جریان اقدامات سرداران خود در مراحل اولیه فتوح اسلامی بود یا نه؟ این در حالی است

که یعقوبی در جای دیگری در همین مورد می­نویسد: مناطق الیس و حیره و پیرامون آن غارت گردید.[۲۵] فتح حیره هم با مصالحه و در ربیع الاول سال دوازدهم صورت گرفت.[۲۶]

برای اعراب مسلمان، فتح حیره به منزله کلید تصرف بین­النهرین و اولین میوه­ای بود که از درخت ایران افتاد.[۲۷] به این ترتیب با ورود مسلمانان به عراق (سواد) و فتح تمام مناطق آن و موقعیت این منطقه برای تصرف شرق قلمرو اسلامی، ایجاد پادگان­های نظامی – که به مرور زمان به شهر تبدیل گردیدند – ضرورت یافت. با ساخته­شدن شهرهای بصره و کوفه و پس از آن واسط، شهر حیره به عنوان بازار تجاری و مناطق مفرح و دارای عمارت­های جذاب، مورد توجه اعراب قرار گرفت و این موقعیت اقتصادی و مفرح آن تا قرن دوم هجری استمرار داشت ولی به تدریج تخریب گردید.

  1. فتح انبار: یکی دیگر از مناطق سواد که با همکاری مثنی و خالد فتح گردید انبار بود. این شهر پیش از تشکیل امپراتوری ساسانی ساخته شده و مورد توجه نظام ساسانی نیز قرار گرفت. شهر انبار از نظر استحکام و ثروت اهمیت زیادی داشت. به روایت بلاذری، مثنی از طرف خالد، این شهر را غارت کرد و بسیاری از مردم آن را کشت و اسیر کرد و بازار آن را نیز به غارت برد.[۲۸]

علاوه بر الیس و حیره و انبار، قسمت­های دیگر سواد چون عین­التّمر- که مکانی استوار به صحرا و در شمال غربی کوفه قرار داشت – و بانقیا و کسکر نیز با همکاری خالد و مثنی به تصرف اعراب مسلمان درآمد[۲۹] و مرزهای دولت اسلامی تا ساحل دجله کشیده شد. در طی این مدت مثنی یکی از فرماندهان خالد در سواد عراق بود[۳۰]و از طرف وی مأموریت داشت تا پیوسته به سواد حمله کند و پیش برود. او همچنین منصب ریاست مرز­داران را عهده­دار بود.[۳۱] خالد در تدارک حملات وسیع و پردامنه­ای بود که مثنی زمینه­های آن را فراهم می­کرد تا این که از طرف ابوبکر مأموریت یافت به شام برود، چون مرزهای شمالی جزیره العرب نیاز بیشتری به خالد داشت. خالد به همراه نیمی از یارانش به طرف شمال حرکت کرد و در مسیر خود برخی مناطق را نیز به تصرف نیروهای مسلمان درآورد. اهمیت حضور خالد درعراق تأثیر زیادی در پیشبرد اهداف خلافت در وهله نخست و پس از آن برای مثنی داشت.[۳۲] سپاهیان تحت امر خالد به دو گروه تقسیم شدند؛ بخشی با خالد به شام رفته و بخشی با مثنی در عراق ماندند و در فتوح با او همکاری کردند.[۳۳] طبری می­نویسد این گروه بیشتر از پیران بودند؛ چون مثنی از خالد خواست تا برخی از یاران پیامبر را همراهش کند. خالد نیز پذیرفت و این گروه با مثنی به حیره بازگشتند.[۳۴] پس از خروج خالد از عراق و پیش از آمدن ابوعبیده ثقفی به شرق جزیره­العرب مثنی از طرف ابوبکر بر مسلمانان عراق و قبیله ربیعه ریاست می­کرد[۳۵] و از طرف خالد مأمور نظارت و اداره سواد گردید.[۳۶] در طی این مدت مثنی به دفع حملات سپاه ایران مشغول بود. همزمان با این حوادث یزدگرد سوم پسر خسرو پرویز به پادشاهی ایران دست یافت و شهربراز به عنوان فرمانده سپاه تعیین گردید تا آنچه در عراق و مرزها می­گذرد را ارزیابی و برای دفع خطرات و حملات اقدام نماید. او سپاهی به فرماندهی هرمز به سوی عراق فرستاد تا مثنی را از آن مناطق به عقب براند. مثنی در مرقومه­ای که برای شهر براز نوشت اشاره می­کند که چون او (شهر براز) ضعیف است، ناگزیر به جنگ است. دو سپاه در محلی به نام “عدوه الصّراه” یا تپه صراه در نزدیک بابل با هم جنگیدند. ایرانیان در این نبرد از فیل استفاده کردند و مسلمانان با شیوه جنگ­و­گریز می­جنگیدند تا سرانجام اعراب مسلمان به فرماندهی مثنی در جنگ بر آنها غلبه یافته و تا مداین پیش رفتند.[۳۷] در حالی که

منابع نخستین اسلامی به ترکیب قبیله­ای نیروهای اسلام کمتر می پردازند به نظر می­رسد قبیله بکر­بن وائل و به ویژه بنی­شیبان از پشتوانه­های اصلی مثنی در تدارک حمله علیه ایرانیان بود. مثنی کارگزاران خود را به مناطق تحت امرش اعزام کرد و سایرین در پادگان­ها مشغول فعالیت بودند. در این مدت او حملات قبیله بنی­تغلب به ریاست «فارس­العتاب» را که مسیحی بودند دفع نمود و با فرار رئیس قبیله بسیاری از افرادش کشته شدند. گروه دیگری از اعراب بنی تغلب که در صفین بودند نیز به دستور مثنی سرکوب شدند.[۳۸]

مثنی برای تأمین نیروی کمکی و بیعت دوباره با ابوبکر و بیان اوضاع و احوال عراق رهسپار مدینه شد و بشیر­بن خصاصیه را به جانشینی خود در عراق تعیین کرد. فقدان مثنی در عراق سبب هجوم مرز­داران ایرانی به مسلمانان گردید تا جایی که مسلمانان مجبور به عقب نشینی شدند. وقتی مثنی به مدینه رسید ابوبکر بیمار بود و بعد از مدت کمی در گذشت.[۳۹] ابوبکر در آخرین روزهای حیاتش به عمر توصیه کرد تا فتوح عراق را با ارسال خالد و مثنی پیگیری کند.[۴۰]

مثنی­بن حارثه و خلافت عمربن خطاب(۱۳-۲۳هـ)

آمدن مثنی به مدینه می­تواند بهانه خوبی برای پیگیری انگیزه­های فتوح در دوران عمر باشد. ابن­اعثم معتقد است حضور مثنی در مدینه به علت خوابی بود که او دیده بود.[۴۱] اما طبری با ظرافت و دقت خاصی به علت حضور مثنی در مرکز خلافت اسلامی می­پردازد و می­نویسد مثنی از آنچه در مدینه می­گذشت بی­خبر بود. از طرفی برای رویارویی با ایرانیان نیازمند اعزام سریع و وسیع و حمایت­های همه جانبه حجاز بود. مشکل اساسی مثنی آن بود که ایران و نظام ساسانی در نظر اعراب مهیب و بزرگ می­نمود و او به راحتی نمی­توانست این ذهنیت تاریخی را در آنها فرو شکند و اعراب را برای حمله به ایران متفق و متحد نماید. مثنی اطرافیانش را با این سخنان برای حمله تحریک و تشویق می­کرد: «ای مردم نیمی از سواد عراق را از ایرانیان گرفته­ایم، یاران ما بر آنان دلیر شده اند، گستاخی­مان بر ایشان فزونی گرفته است، هنوز چیزهای دیگری نیز هست که مسلمان از بی­دین چشم می­دارد».[۴۲] عصر پس از رحلت رسول­الله ۸ عصر انتشار اسلام در خارج جزیره­العرب و فرو­پاشی نظام­های سیاسی ایران و دولت های هم­جوار بود؛ لذا اندیشه استراتژیک – نظامی ایجاد ارتشی منظم و قوی در میان مسلمانان قوت گرفت. زیرا با نیروهای انسانی داوطلب (مطوعه) که در زمان رسول­الله ۸ و ابوبکر فعالیت می­کردند نمی­شد جهاد را ادامه داد. از جهتی این نیروهای جدیدی که به خدمت گرفته می­شدند می­بایست سازماندهی شوند. از این رو لزوم فراخوان اجباری با توسل به قبایل و ولایات، تأمین هزینه­ها و مصالح و تدبیر و تشکیل دیوان جند و ثبت اسامی موظفین در قالب ارتش اسلام در ادامه همین سیاست­ها شکل گرفت.[۴۳] به همین جهت خلیفه دوم حفظ و توسعه و تحکیم موقعیت مسلمانان را در مرزها حتمی و جدی یافت. او در حالی که در بین مردم حضور می­یافت آنها را با این سخنان به وجوب حضور در آن مناطق تحریض می­کرد: «… و اما بعد، دیگر حجاز جای ماندن شما نیست و پیامبر ۸ فتح قلمرو کسری و قیصر را به شما وعده داده است، به طرف سرزمین ایران حرکت کنید».[۴۴] در این خطابه عمر، دو نکته مهم و ظریف نهفته است: نخست آن که او وجود اعراب مدعی را در حجاز به ضرر خلافت حجاز می­دانست. به همین دلیل است که بلاذری به این نکته اشاره می­کنند که عمر می­خواست اقدام وحشیانه اعراب را در جزیره­العرب دفع کند.[۴۵] دوم آن که عمر برای مشروعیت بخشیدن به طرح فتوح از

دوران حیات نبوی و سخنان آن حضرت که نوید بخش، لازم­الاجرا و حتمی­الوقوع بود استفاده کرد. خطرات داخلی که پس از رحلت پیامبر ۸ متوجه خلافت اسلامی بود در زمان عمر فروکش کرده و عمر با اطمینان خاطر و با امید به حفظ جزیره­العرب در فکر توسعه قلمرو اسلامی با استفاده از برنامه­های وسیع و تجارب و جایگزینی و تعویض فرماندهان فتوح و فراخوان عمومی برای حضور تمام اعراب در ارتش اسلام بود. روی همین اصل، برخلاف وصیت ابوبکر، مثنی و خالد را به عنوان فرمانده اصلی فتوح عراق قرار نداد و ابوعبیده ثقفی – که از قبیله ثقیف در طائف بود – به فرماندهی سپاه اسلام در عراق منصوب و او را به همراه گروهی از اعراب روانه شرق کرد. روابط خصومت­آمیز عمر و خالد از یک طرف و تصمیم­گیری­ها و گاه تسامح­های ابوبکر در مقابل خالد از طرف دیگر در انتخاب کارگزاران عمر تأثیر به سزایی داشت. به استناد روایت ابن­سعد، عمر از این می­ترسید که قدرت خالد افزون گردد و مزاحمی برای خلافت پدید آید.[۴۶] در این بین تعصبات قبیله­ای نیز بی­تأثیر نبود.[۴۷] مورخان نخستین اسلامی علت این انتصابات را ترس اعراب از رویارویی با ایرانیان می­دانند.[۴۸] در این صورت عمر با اعزام فرماندهان جدید می­خواست ارتباط نیروهای نظامی را با مدینه حفظ نماید و در صورت بروز خطر آنها را حمایت کند.

پیش از ورود ابوعبیده ثقفی به عراق، رستم، سردار ایرانی، با ارسال نامه­هایی به دهقانان سواد و حتی اعزام جابان به منطقه از آنها خواسته بود تا بر مسلمانان بشورند. اما مثنی همراه با گروهی از سرداران ایرانی مخالف دولت این توطئه­ها را خنثی کرد.[۴۹] چنانچه این روایات درست باشد شدّت اختلافات و تفرقه داخلی بین ارتش ایران مشخص می­گردد. با این وجود میزان حملات ایرانیان به اعراب مسلمان چنان قابل توجه بود که مثنی پادگان مسلمانان را از حیره به “خفان” انتقال داد.[۵۰] مثنی به هیچ وجه خود را از تصمیمات مدینه جدا نکرد و با آمدن ابوعبیده به او پیوست. ابوعبیده خود نیز از اقدامات تبلیغی غافل نماند و بسیاری از قبایل را با خود همراه ساخت.[۵۱] او اعراب را به جهاد در راه خدا و گرفتن غنائم دعوت می­کرد و بدین طریق افراد زیادی را در سپاه اسلام جا داد.[۵۲] در زمان فرماندهی ابوعبیده در عراق تا کشته شدنش در نبرد جسر، برخی مناطق با کمک و همیاری و مشاورت مثنی به تصرف مسلمانان درآمد. به روایت مسعودی، او با کمک مثنی، نرسی و جالینوس را در باروسما[۵۳] و جابان را در نمارق شکست داد.[۵۴]

نبرد­جسر (پل): یکی از وقایع مهم در تاریخ نخستین فتوح اسلامی در مرزهای ایران، جنگ پل (جسر) است. ابوعبیده پس از سرکوبی شورش­های پیرامون خود عازم قس­الناطف شد و مورد استقبال مثنی قرار گرفت. مثنی پس از این به عنوان فرمانده زیر­دست ابوعبیده و تحت امر او در آرایش سپاه در قسمت راست (یمین) قرار داشت. در ارتش ساسانی بهمن جادویه مهرانشاه معروف به ذوالحاجب، فرماندهی نیروهای رزم و رستم، فرماندهی کل ارتش ساسانی را بر عهده داشت. به دستور ابوعبیده بر روی رود فرات پلی ساختند[۵۵] و اعراب مسلمان از آن پل گذشتند تا آن سوی آب رو در روی ایرانیان قرار گیرند. ابوعبیده از مشاوره مثنی که با این تصمیمش مخالف بود، استقبال نکرد. ناآگاهی ابوعبیده و عدم توجه به راهنمایی­های مثنی، جان فرمانده سپاه اسلام و بسیاری از نیروهایش را گرفت. طبری می­نویسد تعداد کشتگان مسلمانان چهار­هزار نفر بود.[۵۶] توجه به ارتش ساسانی مستقر در آن طرف رود ما را به دو عامل شکست مسلمانان شد رهنمون می­سازد: یکی تعداد زیاد نیروها و تجهیز سپاه ساسانی با فیل و دیگری ساختمان ضعیف و ناپایدار پل احداثی که به راحتی و پس از اندک زمانی از هم گسسته و خراب شد.بازمانده نیروهای اسلام را کسی سازماندهی کرد که رأی و مشاوره و شجاعتش در این جنگ نادیده گرفته شد.[۵۷] مثنی مسلمانان را با این عبارات تشویق به مقاومت می­کرد: “ای مسلمانان کار به جان و کارد به استخوان رسیده، دل به مرگ نهید و داد مرگی و مردانگی نهید. هر که امروز کشته شود شهید پاک است و در بهشت جاودان جای دارد.”[۵۸] این خطابه­ها انگیزه­های مثنی را در تقویت جبهه اسلام مشخص و معلوم می­سازد. دیگران با درایت و شجاعت او از پل عبور کردند. مثنی با قبول شکست مانع اتلاف عبث نیروهای اسلام گردید. به دستور مثنی پل را بازسازی کردند و با بازگرداندن نیروها و دفاع از آنها[۵۹] شکست نهایی را برای مسلمانان منتفی ساخت. به روایت مسکویه در تجارب­ الأمم، پس از شهادت ابوعبیده نیروهای اسلام به سه گروه تقسیم شدند: گروهی به مدینه رفتند، گروهی در بادیه­ها مخفی شدند و تنها تعداد سه­هزار نفر همراه مثنی ماندند.[۶۰] ترکیب سپاه اسلام به فرماندهی ابوعبیده ثقفی از اعراب یمنی قبایل بجیله، ازد و بارق و از اعراب مضری بنی­عمرو و سعد و حنظله تمیم، بنی­رباب، کنانه، عبدالقیس و ضبه بود.[۶۱] در این نبرد یکی از رؤسای قبیله مسیحی

طی نیز به اعراب شکست خورده یاری رسانید.[۶۲] این امر عمق شکست در نبرد جسر و ضرباتی را که مسلمانان متحمل آن شدند معلوم می­کند، به ویژه آن که ترس اعراب از ایرانیان مضاعف گشت. نبرد جسر که به “قس­الناطف” نیز معروف است به روایت بلاذری در رمضان سال سیزده هجری رخ داد.[۶۳] این جنگ حضور جدی اعراب مسلمان تحت امر خلافت مدینه و ارتش ساسانی بود که به طور متمرکز و منسجم در مرزها منتظر یورش اعراب بودند. به همین جهت ضمن پرهیز از یک سو­نگری و خودرأیی در توجیه شکست اعراب مسلمان باید گفت علل مختلفی زمینه شکست پل را فراهم آورد.[۶۴] جنگ پل سبب درهم شکستن نیروی مسلمانان نشد، سرعت عمل مثنی در جمع­کردن نیروها آنه

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.