پاورپوینت کامل دوران طلایی حکومت قطب شاهیان در دکن ۹۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل دوران طلایی حکومت قطب شاهیان در دکن ۹۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل دوران طلایی حکومت قطب شاهیان در دکن ۹۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل دوران طلایی حکومت قطب شاهیان در دکن ۹۵ اسلاید در PowerPoint :

>

پس از آن­که حکومت قطب شاهیان در سال ۹۱۸ ق. به دست سلطان قلی قطب شاه تأسیس شد، چندین مرحله متفاوت را پشت سر گذاشت. دوره طلایی حکومت قطب شاهیان در حکومت سلطان محمد قلی و سلطان محمد قطب شاه معاصر شکل گرفت. قطب شاهیان در آغاز جنگ هایی با همسایگانشان از جمله با عادل شاهیان داشتند. پس از پایان این جنگ، دو فرد اخیر با استفاده از موقعیت ایجاد شده به دست حکام قبلی سلسله قطب شاهی و همچنین بهره گیری از کمک عالمان و بزرگانی چون میر محمد مؤمن استرآبادی، دوران طلایی این حکومت را رقم زدند.

در این دوره که آرامشی نسبی در قلمرو قطب شاهیان ایجاد شده بود، آنها در عرصه های مختلف فرهنگی، مذهبی و سیاسی به پیشرفت های چشمگیری دست یافتند. بنای شهر حیدر آباد، گسترش مذهب تشیع و انجام مراسم مذهبی به صورت گسترده و تألیفات فراوان در زمینه های مختلف ادبی، تاریخی و مذهبی، از دستاوردهای این دوره بوده است.

در اواخر دوران حکومت سلطان محمد قطب شاه، با ورود نیروهای مغولان به دکن و مرگ میر محمد مؤمن استرآبادی، دوران طلایی حکومت قطب شاهیان که توام با صلح و آرامش و توسعه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی بود به پایان رسید و دوران زوال آن آغاز شد.

مقدمه

بر ویرانه های حکومت بهمنیان در دکن چند حکومت محلی تأسیس شد. یکی از حکومت ها که سران آن ریشه ای ایرانی و ترکی داشته و به قراقوینلوها منتسب بودند،[۲] حکومت قطب شاهیان بود. سلطان قلی قطب شاه ـ مؤسس این سلسله ـ از شاهزادگان قراقوینلو بود که پس از انقراض حکومت شان به دست آق قوینلوها، به دکن آمد و در دستگاه حکومت بهمنیان مشغول خدمت شد.[۳] او که در آستانه انقراض حکومت بهمنیان، از چهره ها و رجال برجسته این حکومت بود، در سال ۹۱۸ ق. در گلکنده اعلام استقلال کرد.[۴] وی سپس اوضاع داخلی قلمرو خود را سامان داد و پس از آن عزم کشور گشایی کرد. همسایگان حکومت سلطان قلی در شمال شرقی و جنوب، اوریسا[۵] و ویجانگر[۶] قلمرو هندها بود. او سیاست کلی فتوحات خود را بر جهاد با هندوها و تصرف سرزمین های آنها قرار داد و در غیر مواقع اجتناب ناپذیر، هرگز متعرض ممالک حکام مسلمان نشد.[۷] سلطان قلی پس از ۳۳ سال حکومت در گلکنده و فتح سرزمین های بسیار، در حالی که بنیان حکومت تازه تأسیس قطب شاهیان را تا حدی استوار ساخته بود، با دسیسه فرزندش جمشید به قتل رسید.[۸]

اوضاع سیاسی حکومت قطب شاهیان

با به حکومت رسیدن سلطان جمشید قطب شاه در سال ۹۵۰ق. دور جدیدی از تحولات حکومت قطب شاهیان آغاز شد. او پس از حذف رقبای داخلی خود، درگیر جنگ با همسایگانش شد.[۹]

هفت سال از حکومت کوتاه جمشید به جنگ با دیگر حکومت های محلی دکن سپری شد. او کمی شجاع بود و به اتحاد و انسجام سلسله قطب شاهی کمک کرد. او در جنگ با برید شاهیان در منطقه کولاس[۱۰] و ناراینکده[۱۱] در غرب گلکنده، آنها را شکست داد و قلعه مدک[۱۲] در شمال غربی گلکنده را بعد از محاصره طولانی تسخیر کرد. او سیاست مداری زیرک بود و سعی کرد موازنه قدرت را در شرایط سیاسی متغیر دکن حفظ کند؛ از همین رو با انجام رایزنی­های سیاسی علی برید را که در جنگ با عادل شاه دستگیر و زندانی شده بود از حبس عادل شاه نجات داد.[۱۳] با استقرار مجدد حکومت علی برید و خارج ساختن قلمرو او از زیر سلطه عادل شاهیان، از قدرت رو به تزاید عادل شاهیان کاست و موازنه قدرت در منطقه را در جهت منافع خود ایجاد کرد.

پس از جمشید، حکومت سبحان قلی در ۹۵۷ ق. چند ماه بیشتر طول نکشید و ابراهیم قطب شاه به تخت حکومت قطب شاهیان جلوس کرد. ابراهیم در سال های نخست حکومتش از شرکت گسترده در درگیری ها و پیمان های نظامی که بین حکام محلی دکن روی می داد، خودداری کرد و وقت خود را صرف تأمین امنیت داخلی و اصلاح دستگاه دیوانی نمود. او در این امر به حدی موفق بود که می توان گفت اگر چه سلطان قلی پادشاهی قطب شاهیان را در گلکنده بنیان نهاد، اما ابراهیم قطب شاه بنیادهای این پادشاهی را به رغم آشفتگی ها و ناآرامی های سیاسی دکن استوار ساخت. ابراهیم مدیری توانا بود که در دوره حکومت پدرش فنون کشورداری را آموخت و در اقامت هفت ساله اش در ویجانگر تجربیات فراوانی اندوخت. وی به جای دیوانیان و دبیران قدیمی، نیروهای جدید را در دستگاه حکومتی خود به خدمت گرفت. برای آگاهی از اتباع خود در پایتخت و ولایات دور و نزدیک، شبکه خبرچینی و جاسوسی مؤثری سازمان داد، که کوچک ترین خبر در هر نقطه از مملکت به سرعت به او می رسید، به علاوه دستگاه قضایی با جریمه های بسیار سنگین به وجود آورد که کمترین مجازات مجرمان در آن، کشیدن ناخن یا قطع اعضای بدن بود.[۱۴] در نتیجه همین سیاست قاطعانه و بی اغماض بود که در مملکت تلنگانه که به قول خانزمان خان مؤلف گلزار آصفیه به «دزدی و سرزمین دزدان معروف بود، کسی حتی جرأت نداشت نام دزدی را به زبان آورد تا چه رسد به این که کسی بخواهد دزدی کند».[۱۵]

ابراهیم قطب شاه سپاه را نیز دوباره سازماندهی کرد و سربازان تازه ای به خدمت گرفت. همچنین قلعه گلکنده را به کمک مصطفی خان بازسازی کرد و حصاری تازه و بزرگتر برای آن ساخت.[۱۶] امنیت نسبی کشور در دوره سلطنت او موجب رشد و شکوفایی بازرگانی در تلنگانه شد، به طوری که بنا به نوشته فرشته:

«در روزگار سلطان عادل ابراهیم قطب شاه تلنگانه مانند مصر بازار عالم بود و تجار ترکستان و عربستان و ایران بدانجا روی می آوردند.[۱۷]

او پس از این اقدامات داخلی و دو دوره جنگ با حکام مسلمان و هندوی دکن توانست موقعیت حکومت قطب شاهیان را در منطقه استقرار بخشد. با این اقدامات سلطان ابراهیم قطب شاه و حکام پیش از او زمینه دوران طلایی حکومت قطب شاهیان آغاز شد و سلطان محمد قلی و سلطان محمد قطب شاه با استفاده از این موقعیت ایجاد شده و بهره گیری از رجال سیاسی برجسته ای همچون میر محمد مؤمن استرآبادی دوران طلایی حکومت قطب شاهیان را آفریدند.

محمد قلی قطب شاه (۹۸۸ ـ ۱۰۲۰ ق)

در اواخر عمر ابراهیم قطب شاه (۹۵۷ ـ ۹۸۸ ق)، بار دیگر نظام شاه با عادل شاه وارد جنگ شد و قطب شاه را به کمک طلبید. قطب شاه امیر تقی الدین اصفهانی، معروف به شاه میر طباطبایی، را که پس از برکناری مصطفی خان اردستانی به منصب پیشوایی[۱۸] و میرجملگی[۱۹] گماشته بود،[۲۰]با ده هزار سوار برای کمک به نظام شاه فرستاد.[۲۱] در خلال این جنگ وقتی شاه میرطباطبایی به همراه نظام شاه مشغول محاصره قلعه نَلدُرک[۲۲] از قلعه های تحت تصرف عادل شاه بودند، سلطان ابراهیم بیمار شد و در ربیع الثانی سال ۹۸۸ ق. در سن ۵۱ سالگی پس از ۳۲ سال حکومت در گذشت.[۲۳] امیران و بزرگان حکومت قطب شاهی بعد از مرگ ابراهیم، فرزند پانزده ساله او محمد قلی را به حکومت برداشتند. وقتی این خبر به شاه میر رسید، از این که نظام شاه از موقعیت نابسامان پس از جلوس حاکم جدید، استفاده کرده و به گلکنده حمله کند هراسان شد؛ از این رو قبل از انتشار این خبر به نزد نظام شاه رفت و از او پیمان مجدد گرفت که به گلکنده[۲۴] حمله نکند. پس از آن خبر جلوس محمدقلی به تخت حکومت قطب شاهیان را آشکار کرد. در همین ایام نمایندگانی از طرف شاه میر و نظام شاه جهت عرض تسلیت در گذشت حاکم فقید و عرض تهنیت جلوس پادشاه جدید نزد محمد قلی قطب شاه آمدند. شاه میر نیز پیش از فتح نلدرک در سال ۹۸۸ ق. به گلکنده آمد. قطب شاه منصب پیشوایی را به او داد و با دخترش ازدواج کرد.[۲۵]

جنگ محمد قلی شاه با عادل شاهیان

محاصره قلعه نلدرک در زمان حکومت ابراهیم قطب شاه با تشکیل جبهه متحد قطب شاهیان و نظام شاهیان آغاز شده بود و بسیار به طول انجامید. شاه­میر که از دوران حکومت ابراهیم قطب شاه فرمانده او در محاصره نلدرک بود، در رمضان ۹۸۹ ق. از محمد قلی قطب شاه درخواست فرماندهی این سپاه کرد. جاندبی بی، بیوه ابراهیم عادل شاه، و شاه ابوالحسن، فرمانده مدافعان قلعه نلدرک، به خوبی از آن جا دفاع می کردند؛ از این رو چون در دوران حکومت و فرماندهی محمد قلی نیز محاصره این قلعه بیش از یک سال به طول انجامید، قطب شاه از طولانی شدن محاصره خسته شد و فرماندهی سپاه را میرزینل استرآبادی معروف به مصطفی خان استرآبادی سپرد و خود به گلکنده بازگشت. در همین زمان دشمنان و رقبای شاه میر که در حال طرح ریزی توطئه ای علیه او بودند، نامه ای از جانب او به فرماندهان عادل شاهی جعل کردند که آنها را از حمایت خارجی های[۲۶] ارتش قطب شاهی مطمئن می ساخت. آنها این نامه را به نزد سلطان آوردند که خشم شدید وی را برانگیخت و بلافاصله شاه میر را زندانی کرد. [۲۷] این اقدام سلطان باعث ناراحتی نیروهای خارجی سپاه و در نتیجه بی نظمی و آشفتگی ارتش قطب شاه شد. لذا آنها محاصره قلعه نلدرک را رها کرده و عازم گلکنده شدند. در بین راه سپاه قطب شاهی که به فرماندهی مصطفی خان استرآبادی نظم خود را بازیافته بودند قلعه حسناباد[۲۸] از توابع گلبرگه[۲۹] از قلمرو عادل شاه را محاصره کردند. آنها توانستند به سرعت این قلعه و مناطق اطراف آن را تصرف کنند، اما این پیروزی قطعی نبود؛ زیرا از سپاهیان دلاورخان حبشی، سردار عادل شاه که برای مقابله با آنها آمده بود، به سختی شکست خوردند.

پس از این جنگ با پیشوایی میر محمد مؤمن استرآبادی که بیش از جنگ و توسعه طلبی به فکر توسعه نظام اداری و تقویت امور فرهنگی بود و همچنین به علت خستگی دو حکومت از جنگ های دایمی، خصومت و دشمنی بین قطب شاهیان و عادل شاهیان تا مدتی برطرف شد. ابراهیم عادل شاه (۹۸۷ ـ ۱۰۳۵ ق) در سال ۹۹۵ ق. خواجه علی سبزواری را به همراه جمعی از اعیان و بزرگان دربار خود جهت خواستگاری خواهر محمد قلی قطب شاه به گلکنده فرستاد. این ازدواج روابط دوستانه بین دو حکومت را تقویت کرد و موجب استمرار روابط دوستانه وساطت آمیز این دو حکومت محلی دکن تا پایان حکومت این دو حاکم گردید.[۳۰]

بنای شهر حیدرآباد[۳۱]

در دوران حکومت محمد قلی قطب شاه، شهر گلکنده به دلیل کمی وسعت و جمعیت زیادش بسیار شلوغ بود. کثرت ازدحام انسان و چهارپا به حدی در هوا تغییر به وجود آورده بود که بر اثر تعفن مردم به انواع مرض و بیماری گرفتار می شدند.[۳۲] گلکنده همچنین مکان مناسبی برای توسعه نداشت و دسترسی به آب نیز در آن جا مشکل بود.[۳۳] به علت وجود این مشکلات، قطب شاه در سال ۹۸۸ ق. اراده کرد تا شهری جدید برای پایتختی بنا کند؛ از این رو پس از بررسی و تحقیق در مورد مناطق مختلف، دستور داد تا در شرق قلعه گلکنده در کنار رودخانه موسی که از انشعابات رودخانه کریشنا بود شهری بنا کنند. نقشه های شهر تا سال ۹۹۹ ق. تحت نظارت میرمحمد مؤمن استرآبادی آماده شد. نقشه این شهر براساس طرحی بود که دو راه اصلی شرقی و غربی و شمالی جنوبی از آن می گذشت و در مجموعه چهار منار یکدیگر را قطع می کرد.[۳۴] ظاهراً میرمؤمن برای این شهر طرح شهر مشهد را در نظر داشت که در آن بارگاه امام رض(علیه السلام) در محل اتصال خیابان های اصلی قرار گرفته بود. او در حیدر آباد به جای گنبد چهار مناره قرار داد که هم بنایی مذهبی بود و هم سابقه ای طولانی در معماری هند داشت.[۳۵] اگر چه برخی از مؤلفان معاصر بر این عقیده اند[۳۶] که میر مؤمن این شهر را براساس طرح شهر اصفهان ساخت، اما به نظر نمی رسد که این رأی صحیح باشد؛ زیرا اولاً، اکثر بناهای تاریخی اصفهان بعد از سال ۱۰۰۶ ق. که شاه عباس اول (۹۹۵ ـ ۱۰۳۸ ق) این شهر را به پایتختی برگزید، بنا شد.[۳۷] که در این تاریخ حیدر آباد طرح ریزی و ساخته شده بود؛ ثانیاً، میدان امام اصفهان که نویسنده آن را همچون عمارت چهار منار تصور کرده، برخلاف چهار منار مرکز یک چهار راه نبود که تمام راه های اصلی اصفهان به آن منتهی شود. از این رو به نظر می رسد که نویسنده تحت تأثیر شباهت های این دو شهر در بناهایی چون مسجد و دولتخانه که هنوز هم پابرجاست. این نظر را ارائه کرده باشد.[۳۸]

قطب شاه برای این شهر بناهایی طراحی کردند که برخی از آن عبارت بود از چهار بازار مسقّف، چهارده هزار مغازه، عمارت دولتخانه شاهی، عاشورخانه، مسجد و قصرهای سلطنتی.[۳۹] تاریخ دقیق انتقال مقر حکومت به حیدر آباد مشخص نیست و منابع به آن اشاره ای نکرده اند، اما از آن جا که حیدرآباد استحکامات دفاعی کافی نداشت، همچنان گلکنده به عنوان دژ پایتخت باقی ماند،[۴۰] و در موارد فراوان حتی تا پایان حکومت قطب پادشاهیان به عنوان مأمنی در مقابل حملات نیروهای مهاجم استفاده می شد.

طبق گزارش بسیاری از منابع، در آغاز بنای این شهر، محمد قلی به جهت علاقه وافر به یکی از معشوقه های هندویش که بهاگ منی نام داشت، نام شهر را بهاگ نگر گذاشت و پس از هفده سال به دلیل مرگ بهاگ منی از این نام گذاری پشیمان شد و به سبب ارادت به امام علی(علیه السلام) این شهر را حیدرآباد نامید.[۴۱]

برخی از متأخران این وجه تسمیه (بهاگ نگر) را ساخته دست قصه پردازان و افسانه سرایان دانسته اند.[۴۲] اما به نظر می رسد این وجه تسمیه صحیح باشد؛ زیرا مورخان آن دوره چون فرشته و مؤلف طبقات اکبری که کتاب خود را در سال ۱۰۰۲ ق یعنی تنها دو سال بعد از بنیان گذاری شهر حیدرآباد تألیف کرده، تنها نام بهاگ نگر را برای این شهر ذکر می کنند و بعید است که افسانه سرایان در دو سال توانسته باشند چنین افسانه ای ساخته و در اذهان عمومی جای داده باشند. به علاوه شراب خواری محمد قلی تاییدی بر این اقدام اوست.[۴۳] وجه تسمیه دیگری نیز برای این شهر ذکر شده که به دلیل وجود باغ های فراوان در اطراف آن، نامش باغ نگر بوده و سپس به بهاگ نگر تغییر نام یافته و افسانه پردازان چنین افسانه ای برای آن ساخته اند.[۴۴] در نگاه اول شاید این نظر تا حدی صحیح به نظر رسد، اما باز هم نمی توان پذیرفت که این تغییر نام و پرداختن افسانه ای برای آن در کمتر از دو یا سه سال پس از بنای شهر حیدرآباد اتفاق افتاده و چنان شایع شده باشد که مورخان آن دوره آن را در کتب خود آورده باشند بدون این که به نام اصلی شهر اشاره ای بکنند.

نابسامانی های اواخر حکومت محمد قلی قطب شاه

  1. کشتار غریبان:[۴۵] محمد قلی قطب شاه در نزدیکی حیدرآباد باغی احداث کرده بود که گاه برای تفریح به آن جا می رفت و در دیگر مواقع هیچ کس اجازه ورود به آن جا را نداشت. شبی گروهی از غریبان که غالباً تجار بودند، در مسیرشان به طرف حیدرآباد به دروازه باغ رسیدند. آنان هر چه به تملق و زر خواستند وارد باغ شوند، دربانان به آنها اجازه ندادند، در نهایت به زور وارد باغ شدند. در این زمان یکی از امیران دکنی ـ منابع به نام او اشاره ای نکرده اند ـ که همچون دیگر دکنی ها با غریبه ها رقابت و عداوت داشت، این ماجرا را با اغراق فراوان برای سلطان بازگو کرد. قطب شاه که در این موقع ظاهراً بر اثر نوشیدن شراب در حالت عادی به سر نمی برد گفت: «بزنید و بکشید و از شهر بر آرید».[۴۶] وقتی این حکم به امیران و قلعه داران رسید، ب
      راهنمای خرید:
    • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
    • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
    • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.