پاورپوینت کامل بانیان از دیدگاه سفرنامه های عصر صفوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بانیان از دیدگاه سفرنامه های عصر صفوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بانیان از دیدگاه سفرنامه های عصر صفوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بانیان از دیدگاه سفرنامه های عصر صفوی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

این مقاله به بررسی وضعیت یکی از اقلیت های خارجی ساکن در ایران عصر صفوی از منظر سیاحان اروپایی می پردازد. این گروه که به بانیان و مولتانی معروف بودند، هندیان هندو مذهب ساکن ایران بودند. بانیان در جامعه عصر صفوی به دلالی برای تجار خارجی و رباخواری شهره بودند؛ اما در نگاهی موشکافانه می توان به زوایای دیگری از زندگی این قوم در ایران پی برد و این امر با توجه به آزادی مذهبی برای اقلیت ها در این دوران آشکارتر می شود. ثروت بانیان و فساد مقامات دولتی صفوی حتی انجام مراسم ساتی را برای آنها فراهم می کرد. آنان دارای ساختمان های مخصوص خود بودند و جشن ها و مراسم مذهبی خود را آزادانه اجرا می کردند؛ جالب تر این که بانیان ساکن اصفهان، ضعف های بنیادین ایران و عوامل فروپاشی نظام صفوی را در دوره شاه سلیمان صفوی به دقت در مکاتبات خود برای اورنگ زیب پادشاه مغول هند می نگاشتند و او را به تصرف ایران تشویق می کردند. این مکاتبات بانیان با پادشاه هند نخستین گزارش خارجیان ساکن ایران از روند سقوط دولت صفوی به شمار می آید.

روابط ایران و هند در دوره صفویه

پادشاهان دهلی در دوره قبل از مغول، غالباً گرفتار مشکلات داخلی و شورش های سلسله ها در دفاع از مرزهای خود بودند. کشور ایران نیز تا پیش از قرن شانزدهم میلادی یا جزئی از یک امپراطوری وسیع بود و یا خود به قلمرو شاهزادگان متنازع تقسیم می شد. قبل از ورود مغولان به هند، میان ایران و این کشور روابط وسیعی در سطح دیپلماتیک وجود نداشت، اما مسلماً ارتباطات فعالی در زمینه فرهنگ، عقاید و تجارت بین آنها در جریان بود پس از حاکمیت مغولان بر هند، زمینه مراوده بین امپراتوران کبیر مغول، از اکبر شاه تا اورنگ زیب، با پادشاهان صفوی معاصر آنها براساس روابط شخصی اجداد بلافصل دو طرف فراهم آمد. ذکر مکرر علقه های دوستی دیرپا و تفاهم متقابل در مکاتبات دیپلماتیک میان هند و ایران و در بین تواریخ مغول و صفوی، بر اتحاد شاه اسماعیل و بابر، همچنین دوستی همایون و شاه تهماسب، اثر گذاشت.

هند و ایران تحت حاکمیت این دو خاندان برجسته به صورت قدرت های بزرگی در آمدند. اوج قدرت صفویان در ایران با دوره قدرت مغولان هند همزمان بود. مراودات مغولان هند با صفویان عامل بسیار مهمی را در سیاست خارجی آنان آشکار می سازد. این روابط معمولاً ماهیت صلح آمیزی داشت. و تهاجم نظامی از طرفین علیه یکدیگر به وقوع نپیوست. فقط قندهار به طور ثابت مورد مجادله بود و بارها دست به دست گشت؛ اما تصرف آن برای هیچ کدام از طرفین موضوع مرگ و زندگی نبود. باید اذعان داشت که شاه عباس با وجود تصرف قندهار، میل داشت که روابط سیاسی دو کشور را همچنان حفظ کند.[۱]

قندهار در قرن شانزدهم و هفدهم در سیستم دفاعی و راه های تجاری هند و ایران موقعیت بسیار مهمی کسب کرد. این شهر بر سر راه عبور بازرگانان هندی و ایرانی قرار داشت[۲] و راه های تجاری و مسافرتی هند و ایران در اطراف آن واقع بود؛ زمین های حاصلخیز و منابع آب فراوانی داشت؛ تملک قندهار برای امنیت کابل و همین طور خراسان ضروری بود. در نتیجه، این شهر به طور اجتناب ناپذیری اساس رقابت و مجادله بین مغولان و صفویان گردید. و در حقیقت ثابت شد که این شهر همانند صخره ای بود که روابط دوستانه قدیمی این قدرت سرانجام بر روی آن در هم شکست.[۳]

روابط خصوصی دو خاندان براساس آثار مورخان رسمی درباری دو طرف و به دست پادشاهان مزبور، مشتاقانه به ادوار پیشین تا ایام تیمور عقب برده می شود. در آن ایام، تیمور زندانیان جنگی عثمانی را که هسته اصلی جنگجویان ترک خاندان صفوی را فراهم ساختند، به درخواست خواجه سلطان علی، جد شاه اسماعیل اول، آزاد کرد.[۴]

مراودات هند و ایران ابعاد زیادی از قبیل سیاسی، دیپلماسی، فرهنگ، ادبیات، بازرگانی و مذهب را در بر می گرفت و رفت و آمد تجاری وسیعی بین دو کشور وجود داشت. تشویق های فرهنگی مغولان، دانشمندان ایرانی زیادی را به هند جذب می کرد. تعداد زیادی از ایرانیان مستعد، به نظام اداری رو به گسترش امپراتوری مغولان جذب شدند.

در این مقاله، زندگی، آداب و رسوم، اندیشه ها و تأثیرات اقتصادی ـ اجتماعی گروهی از هندیان ساکن ایران را در قالب روابط ایران و هند بررسی و تحلیل کرده ایم. این گروه از هندیان به دلیل پای بندی به مذهب هندو و اصول اعتقادی و آداب و رسوم به «بانیان» معروف بودند اینان در حیات اقتصادی ایران عصر صفوی به صورت گروهی تأثیر گذار قلمداد می شدند؛ از این رو مورد توجه مورخان و سیاحان اروپایی قرار گرفتند. بنابراین در بازشناسی حیات اجتماعی این گروه از نظر دیدار کنندگان از ایران در این دوره، لازم است تا سفرنامه های این مقطع تاریخی ایران و انگیزه سفرنامه نویسان اروپایی را مورد مداقه قرار دهیم.

دوران صفویه، به همان اندازه که دارای تحولات و اتفاقات سیاسی گوناگونی بود، دارای مآخذ و اسناد تاریخی متنوعی نیز است. علاوه بر آثار نویسندگان داخلی، که اکثر آنها محررین و مورخان دربار صفوی بودند و موقعیت و مناصب دیوانی و سیاسی آنان دسترسی شان را به اسناد و بایگانی های دولتی و آگاهی از ظرایف تسهیل می کرد، آثار سیاحان اروپایی و ماجراجویانی نیز هست که شرح کارهای خود را در این دوره نوشته اند. این «ادبیات سفرنامه ای» در تحلیل اجتماعی، سیاسی این دوره اهمیت زیادی دارد و تصویری روشن از اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی آن زمان ارائه می دهد.

با شکل گیری تحولاتی در مناسبات جهانی و روابط منطقه ای و حتی داخلی ایران، روابط ایران و اروپا وارد دوران جدیدی شد؛ از این رو سیاحان متعددی از کشورهای مختلف اروپایی با اهداف متفاوت به ایران سفر کرده و هر کدام گزارش ها، یادداشت ها و سفرنامه هایی از خود به جا گذاشتند. این سیاحان از طبقات مختلفی بودند: تجار و بازرگانان، جهانگردان (دریانوردان، ماجراجویان و…)، سفیران و هیأت های رسمی سیاسی، مبلغان مذهبی، هنرمندان و دانشمندان سیاح.[۵]

عوامل گوناگونی در رونق سیاحت نامه نویسی در نیمه دوم قرن پانزدهم اوایل قرن شانزدهم میلادی و در پی آن، پیدایش ادبیات سفرنامه ای، مؤثر بود. تحولات در نظام بین الملل و روابط جهانی، ویژگی های ژئوپلتیک ایران و پیدایش اندیشه اصلاح (به ویژه در حوزه نظامی) در رویکرد به ایران در آغاز قرون جدید، از عوامل مهم این رویکرد اروپاییان بودند.[۶]

تعدادی از این دیدار کنندگان، گزارش هایی از مسائل مورد علاقه خود نوشته اند و تعدادی نیز با دیدی وسیع تر به مسائل پیرامون خود در طی سفرشان نگریسته اند؛ از جمله برادران شرلی از زمره وقایع نگاران به شمار نمی آیند؛ زیرا با بی میلی دربار و وقایع می نوشتند و به نظر می رسد که رابرت به سختی می توانست بخواند یا بنویسد. حال آن که دلاواله اعیان زاده رومی بود که برای ادای احترام به شاه عباس و برای همداستان کردن وی در جنگ علیه عثمانی وارد ایران شد. تاورنیه نیز سخت شیفته سفر بود و مسیر سفرهایش را با زیبایی خاصی توصیف می کند. اما شاردن یک سروگردن از همه وقایع نگاران اروپایی در ایران برتر است. وی هر چه را دید و شنید به طور منظم و با تلاشی خاص ثبت کرد و به درجه ای از جلب اعتماد و دقت دست یافت که تا آن زمان هیچ سیاحی به آن مرحله نرسیده بود.[۷]

ذکر این نکته ضروری است که سیاحان با اهداف و علایق گوناگون سیاسی، تجاری، علمی و مذهبی به ایران سفر می کردند و تابعیت ممالک مختلف را داشتند؛ از این رو سفرنامه های آنان به زبان های پرتغالی، اسپانیولی، هلندی، فرانسه، انگلیسی، آلمانی، روسی و ایتالیایی نوشته شده است.

بازشناسی بانیان

بررسی حیات اجتماعی هندوهای ساکن ایران در دوره صفوی مستلزم درک درست از خاستگاه اولیه این قوم است. هندوهای بت پرست ساکن ایران که اکثریت خارجیان ساکن ایران را تشکیل می داده اند، در شهرهای مختلف ایران پراکنده بوده اند؛ اما محل سکونت اینان بیشتر در شهرهای تجاری بود؛ از جمله دارالسلطنه اصفهان که سهم مهمی از تجارت عصر صفوی را به خود اختصاص داده بود. از شهرهای دیگری که هندیان در آن جا فعالیت داشتند، شهرهای جنوبی از جمله شیراز، بندرعباس و هرمز است. حتی گفته می شود در اواخر قرن هفدهم دویست تاجر هندی در شهر شماخی سکونت داشتند.[۸]

اما درباره خاستگاه قومی بانیان باید گفت که براساس منابع این دوره، ساکنان هندوستان که به طور اعم هندو خوانده می شوند، در بین خود با توجه به وضع ایالت، قومیت و اصالت یا دنائت طبقه و غیره هزاران عنوان مختلف دارند. به خصوص موضوع طبقه به اندازه ای اهمیت دارد که افراد طبقات عالی و دانی ممکن نیست با یکدیگر مخلوط شوند و مطابق رسوم هر کس باید وضع و شغلی را که پیشینانش داشته اند حفظ کند و طبقات عالی آنچنان از مردم طبقه پست پرهیز کرده و از آنها تنفر دارند که حتی اگر لباسشان با آنها تماس پیدا کند چنین می پندارند که آلوده شده است. علامت ممیزه طبقات از روی وضع لباس و بسیاری نشانه های دیگر تعیین می شود و ترتیبات خاصی دارد که در مورد آنها فوق العاده سخت گیر هستند.[۹] بانیان گروهی از همین هندوها بودند که دارای سنت ها و اعتقادات خاص خود بودند، ولی تفاوت چشمگیری با کل جامعه هندو نداشتند.

دلاواله در این باره می نویسد:

یکی از تیره های هندی به نام وانیا[۱۰] خوانده می شوند، که رنگ پوست آنان تیره است و پرتغالی ها و سایر اروپاییان آنان را بانیان،[۱۱] تجار هندی و بالاخص گجراتی می خوانند. این قوم غالباً تاجر یا فروشنده دوره گرد هستند.[۱۲]

اما کلمه بانیان یا بانیه، ریشه در کلمه بانیک یا وانیک سانسکریت دارد که به بازرگان گفته می شود در نوشته های هندو ـ فارسی کلمه عربی بقّال (تاجر خرده فروش و مغازه دار) در ایران، مترادف بانیان به کار می رود، نه تنها در ایران بلکه در هند نیز بانیان نوعاً در مورد تاجران خرده فروش و مغازه دار به کار برده شده است. [۱۳]

هندی های در ایران عصر صفوی

در دوره صفویه در ایران اقوام و ملیت های گوناگون، مانند ایرانی ها، هندی ها، تاتارها، یهودی ها، ترک ها، ارمنی ها، گرجی ها، انگلیسی، فرانسوی ها، ایتالیایی ها و اسپانیایی ها به صورت مسالمت آمیزی روزگار می گذراندند.[۱۴] در دارالسلطنه اصفهان اقوام مختلف به شغل های گوناگون سرگرم بودند؛ از جمله عده زیادی به بازرگانی و پیله وری اشتغال داشتند. تعدادی از اینها تاجر عمده و دیگران خرده فروش بودند.

دلاواله درباره هندی های ساکن اصفهان می نویسد:

هندی های بت پرست در اصفهان زیاد هستند. آنان از وطن خود به این شهر مهاجرت می کنند و در این جا متوطن می شوند و به شغل تجارت می پردازند. این هندی ها را ما طبق اصطلاح خودمان بانیان می نامیم.[۱۵]

تاورنیه که بین سال های ۱۶۳۲ و ۱۶۶۸ م. شش بار به ایران سفر کرد، هندوهای بت پرست اصفهان را که به بانیان معروفند، ده یا دوازده هزار نفر می داند.[۱۶]

شاردن نیز در سال های ۱۶۶۶ و ۱۶۶۷ م و ۱۶۷۲ و ۱۶۷۷ م. در اصفهان حضور داشته است و تعداد بانیان ها را که وی آنها را مولتانی می خواند در اصفهان بیست هزار نفر تخمین می زند.[۱۷] با توجه به حضور وی در اواخر دوره صفوی در ایران، آمار ارائه شده نمایانگر فعال تر شدن این گروه در اقتصاد اواخر صفوی است؛ حضوری که در نهایت، به علت خروج مسکوکات، منجر به تراز منفی بازرگانی ایران در تجارت با هند گردید.

دلاواله تعداد بانیان را زیادتر از دیگر خارجیان ساکن در اصفهان می داند و غالباً موطن اصلی آنها را گجرات می داند.[۱۸] این سیاح گزارش می دهد که گجرات روزگاری مستقل و دارای پادشاه بوده است؛ ولی امروز به مغول کبیر (گورکانیان هند) تعلق دارد.

کاشان از شهرهای پرجمعیت و مهم بازرگانی ایران نیز پذیرای خارجیان زیادی بود که از همه مهم تر هندیانی بودند که در محل های جداگانه تجارت می کردند.[۱۹]

حضور تجاری هندی در شهرهای بندری جنوب ایران را نیز بسیاری از منابع تأیید کرده اند. گفته می شود بانیان یک سوم جمعیت بندر گمبرون (عباس) را شامل می شدند؛ اما در سایر شهرهای بندری هم زندگی می کردند. حتی در اوایل تشکیل دولت صفوی، سیاحان ونیزی از حضور بازرگانان هندی در جزیره هرمز یاد می کنند.[۲۰] ساکنان هرمز به استثنای عده کمی مسیحیان محلی، عرب های مسلمان بودند؛ اما این دو گروه به زبان فارسی سخن می گفتند. گذشته از اینان، تعداد قلیلی هندی بت پرست از بومیان سند و گامبایا نیز در هرمز زندگی می کردند. تعداد جمعیت شهر هرمز بیش از چهل هزار نفر بود. بسیاری از اهالی هرمز بازرگان و ثروتمند بودند و با کالاهایی که از پرتغالی ها می خریدند در ایران و عربستان داد و ستد می کردند.

فیگوئروآ پس از ارائه آمار جمعیتی هرمز، زیباترین قسمت این شهر را محله ای می داند که خانه های پرتغالی و چادرها و دکان های هندی ها در آن جا برپاست. [۲۱]

  1. مسائل فرهنگی

معتقدات

سیاحان اروپایی معتقدات مذهبی هندیان را با توجه به آداب و رسوم مذهبی بانیان ساکن ایران مورد توجه قرار داده و بخش هایی از اندیشه دینی آنان را ارائه کرده اند، تناسخ روح از نظر هندیان، چگونگی اعتقاد آنان به خدای واحد و به ویژه بت پرستی آنان در گزارش سیاحان اروپایی تفصیل بیشتری دارد. نکته قابل توجه در مورد هندیان ساکن ایران، سست شدن اعتقادات مذهبی آنان به دلیل همزیستی با اقوام دیگر و عمل نکردن دقیق به احکام مذهبی خود است.

برای مثال دلاواله در حین ارتباط با دانا (تاجر هندو)، سؤالاتی از مذهب آنها می پرسد؛ از جمله این که چطور ممکن است ده خدا را پرستش کرد در حالی که فقط یک خدا که خالق زمین و آسمان و نامریی است وجود دارد. دانا پاسخ می دهد: هندی ها معتقدند خدا یکی است منتها همان طور که عیسویان می گویند زمانی به صورت بشر بر روی زمین آمد و متولد شد و زندگی کرد و مرد، آنان نیز معتقدند ده بار این امر اتفاق افتاد و خدا هر بار به صورت انسانی در روی زمین ظاهر شد. اولین بار خدا به صورت رامو[۲۲] خود را نشان داد و بعد به ترتیب به صورت افراد دیگر تا نوبت به کروشن رسید که از همه جدیدتر بود[۲۳] و در آینده نیز قطعاً به صورت افراد مختلفی ظاهر خواهد شد.

در این مباحثه، در حین بحث از اعتقادات هندوها، دلاواله قانع می شود که درک واقعیت مذهب آنان کار سختی است، به خصوص در ایران؛ زیرا هندیان ساکن ایران تاجر و سوداگر بوده و بی اطلاع هستند و اگر هم اطلاعاتی داشته باشند بنا به مصلحت یا از روی شرم در قبال مذاهب منطقی تر موجود در ایران بروز نمی دهند یا این که از فاش شدن مکنونات خود به بیگانگان در سرزمینی بیگانه می ترسند یا ابا دارند.

وی ادامه می دهد:

این امر صحت دارد که رامو و کروشن و دیگر خدایان آنها افرادی بوده اند که متولد شده، زندگی کرده و مرده اند و معابد هندی ها نیز پر از بت های متعدد آنها می باشد.[۲۴]

هندوها در ابتدای سال جدید، علاوه بر بت های معمول و عادی خود، از اشیا برای خود بتی می ساختند تا طی سال جدید برای آنها بخت و اقبال به ارمغان آورد.

این بت ممکن بود قطعه چوب یا سنگ و یا یک سکه یا میخ یا امثال این اشیای بی معنا باشد که در ظرف آن سال خدای خانواده می شد؛ یعنی در مقابل او نماز می گذاردند؛ از او بخشش می طلبیدند و هر بد و خوبی برای افراد خانواده رخ داد، ناشی از او می دانستند.[۲۵]

شایان ذکر است که بانیان ها نیز مانند مسلمانان و پیروان دیگر ادیان به پلیدی شیطان آگاه هستند؛ در حالی که در پرستش بت های ساختگی خود آلت دست شیطانند.[۲۶]

معابد هندوها در شهرهای مرکزی ایران به علت نظارت دولت غالباً در خفا بود و غیر هندوها هیچ گزارشی از ساختمان ویژه ای با عنوان معبد ارائه نکرده اند؛ اما در مناطقی که غیر مسلمانان بیشتر بودند و به همین دلیل دولت حساسیت خاصی اعمال نمی کرد معابد هندوها هم بارز بود. تاورنیه می نویسد: در هرمز هیچ درخت و گیاهی نمی روید؛ فقط یک درخت منحصر به فرد بود. این درخت در ایران از غرایب به شمار می رود؛ اما در هندوستان از این جنس درخت بسیار است. ایرانی ها آن را «لو» و پرتغالی ها درخت «الیس» و فرانسوی ها «درخت بانیان» می خوانند؛ زیرا بانیان ها در زیر آن بتکده ای بنا کرده اند، کاروان سرا و چند دریاچه آب ساخته اند که خود را شستشو کنند.[۲۷]

در بررسی ساخت دینی بانیان، نکته دیگری که مورد توجه سیاحان اروپایی قرار گرفته، تشریفات مذهبی آنان است. گزارش ها حکایت دارند که تشریفات مذهبی هندی ها مختلف بوده و افراد پای بند معتقدات مذهبی نه تنها جانداری را به هلاکت نمی رسانند، بلکه حتی کشتن حشرات کثیف و آزار دهنده ای از قبیل شپش را نیز گناهی عظیم می شمارند و برعکس، آزادی حیوانات و نجات زندگی آنها را عملی بسیار پسندیده می دانند و غالباً پرندگانی را که در قفس هستند یا زنده شکار شده اند به قیمت های گزاف می خریدند و آزاد می کنند.[۲۸] دلاواله سپس در مورد این اعتقاد هندی ها شواهدی را نقل می کند؛ از جمله می گوید:

این اعتقاد به اندازه ای در قسمت های هندی نشین رایج است که بعضی اوقات باعث اتفاقات جالبی نیز می شود؛ چنانکه روزی در هرمز یک نفر عیسوی که لباس هندی در بر کرده بود به کسی که پرنده ای در قفس داشت و می فروخت مراجعه کرد تا آنها را به قصد کشتن و خوردن بخرد؛ ولی فروشنده پس از دریافت وجه به خیال این که او هندی است، بلافاصله قفس را گشوده و پرندگان را رها کرد. مرد عیسوی فریاد اعتراض برآورد. چون مطلب کشف شد فروشنده بالاجبار در میان خنده جماعتی که به دور آنان گرد آمده بودند، پول خریدار را پرداخت و در این معامله فقط یأس و حرمان ناشی از فقدان پرندگان نصیب او شد.[۲۹]

بعضی اوقات حتی عیسویان یا مسلمانان دغل کار برای به دست آوردن پول پرنده یا مرغ خانگی زنده ای را به دست گرفته و به جمع هندی ها می رفتند و فریاد می زدند که قصد دارند حیوان را هم اکنون ذبح کنند. هندی ها بلافاصله به کمک حیوان می شتافتند و با پرداخت بهای گزافی آن حیوان را می خریدند و آزاد می کردند.[۳۰]

خوراک دادن به حیوانات نیز مورد علاقه هندی هاست. نکشتن حیوانات نیز به طور اعم اعتقادی رایج است؛ ولی بعضی از هندی ها که کمتر از دیگران به تشریفات مذهبی مقید هستند در موقع اجبار ممکن است حشرات موذی را بکشند. همچنین هندیانی نیز به طور نادر وجود دارند که اصلاً به این گونه مسائل توجهی نمی کنند و به غیر از گاو که نزد همه مقدس است گوشت دیگر حیوانات را که فرد دیگری ذبح کرده است می خورند. در شکار نیز کشتن بعضی از حیوانات به شرط این که شکارچی قصد خوردن آنها داشته باشد آزاد است.[۳۱]

یکی از معتقدات هندی ها در مورد حیوانات، رفتار به خصوص آنها درباره گاو است. آنها به این حیوان تعصب شدیدی دارند تا حدی که در موقع معامله یا مواقع لازم دیگر در حضور گاو به این نحو سوگند می خورند که کاردی را بالای سر حیوان نگه می دارند و ادعا می کنند که اگر مطالب اظهار شده صحیح نباشد یا خلف وعده ای انجام گیرد، این کارد در قلب حیوان فرو رود و او را از پای در آورد.[۳۲] این نوع سوگند ها به ادعای دلاواله در ایران نیز بین هندوها رواج دارد؛ هر چند تنها یک طرف معامله هندی باشد. همچنین این سیاحت گر می نویسد: در بعضی از شهرها نیز که تعداد بانیان ها فراوان است این افراد همه ساله مبالغ گزافی را به حکمران شهر می پردازند تا او ذبح گاو را منع کند و به این ترتیب دیگران که خوراک گوشت گاو برایشان منع نشده است، باید از بیم مجازات به این محدودیت تن در دهند.[۳۳]

در مورد منشأ این اعتقاد باید گفت که به عقیده هندی ها روح انسان بعد از مرگ در قبال اعمالی که در مدت زندگی انجام داده است در جسم حیوانات حلول می کند و احترام فوق العاده ای که به گاو گذارده می شود از نظر دلاواله، به سه دلیل است:

اول آنکه معتقدند ارواح نیکوکاران بعد از مرگ به جسم این حیوان حلول می کند؛ دوم این که به نظر آنان عالم بر روی شاخ گاو می چرخد و وقتی این حیوان خودرا تکان می دهد زمین لرزه می شود و اگر از بین برود عالم منهدم می شود؛ دلیل سوم این است که می گویند روزگاری خداوند به دلیل گناهانی که بر روی زمین انجام گرفته بود بر بندگان خود خشمگین شد و می خواست آنها را معدوم سازد، ولی گاو از درگاهش درخواست عفو و بخشودگی کرد و این درخواست به اجابت رسید و دنیا از خطر انهدام نجات یافت.[۳۴]

دلاواله در مورد آزار نرساندن هندوها به حیوانات، گفت وگوی جالب توجه ای با دانا تاجر هندی دارد. او از دانا می پرسد چطور ممکن است که شما موش را نکشید؟ وی جواب می دهد که در خانه ها گربه نگه می داریم و واضع است که به این ترتیب موش ها فرار می کنند و اگر به فرض گربه ای موش را بگیرد گناهی متوجه صاحب خانه نشده است؛ منتها اگر تله ای بگذارند و موش به دام بیفتد باید او را آزاد کنند.[۳۵] جالب تر این که دلاواله اطلاع می یابد که دانا در همین اوقات سم آرسنیک در اختیار یکی از عیسویان قرار می دهد تا با کمک آن موش ها را مسموم کند با وجود این که به موجب مذهب هندوها حتی فراهم آوردن موجبات نابودی حیوان به دست شخص دیگر نیز مجاز نیست.

دلاواله ادامه می دهد:

کک و شپش که در اصفهان از وجود آنها خبری نیست اگر در بدن هندویی پیدا شود با دو انگشت در نهایت دقت آن را می گیرند و خیلی آرام به زمین رها می کند تا در حین سقوط گردن ظریفش نشکند. دانا به قیمت تمام طلاهای جهان حاضر نیست حشره ای از این قبیل را بکشد.[۳۶]

این گزارش نشان می دهد که همه اعتقادات هندی ها به دقت اجرا نمی شود و شاید دلیل آن آمیخته شدن هندوها با مردمان دیگر و یا سست شدن اعتقادات آنها در پی دور شدن از خاستگاه اولیه این دین باشد. البته باید افزود که آگاهی های سیاحان اروپایی از اعتقادات هندیان، صرفاً براساس اطلاعات دریافت شده از هندیان ساکن ایران بوده است. به نظر می رسد آگاهی های مذهبی این گروه، عمیق و همه جانبه نبوده است و صرفاً رسوم مذهبی خود را بیان کرده اند. به هر حال این اطلاعات برای ترسیم نقشه اقلیت های مذهبی و خارجی ایران در دوره صفوی ارزشمند است.

یکی دیگر از آداب مذهبی هندیان، سوزاندن اجساد مردگان بوده است. سفرنامه نویسان این دوران گزارش می دهند که هندوها جسد مردگان را به شیوه قدیم آتش می زنند و برای نشان دادن اهمیت مرده سعی می کنند تا حد امکان بر مقدار هیزم بیفزایند؛ چنان که برای سوزاندن جسد افراد توانگر هیزم بیشتری مصرف می شود. هندوها به این تشریفات به اندازه ای اهمیت می دهند که در اصفهان چوب کم و گران است، بعضی از بازماندگان یک هندی متوفا برای سرنوشت ناهنجار او به سختی می گریستند؛ زیرا برای سوزاندن جسدش بیش از شش یا هفت بار شتر چوب مصرف نشده بود؛ در حالی که فقط نیم بار شتر چوب کافی است جسدی خاکستر شود.[۳۷]

شاردن مراسم تدفین هندیان اصفهان را این گونه وصف می کند:

در اصفهان به سوی قصبه شهرستان، گورستان کفار هندوست، در صورتی که بتوان جایگاهی را که ویژه سوختن مردگان است چنین نامید. همیشه باید در کنار آب (نهر) باشد تا بتوان به سهولت مطابق آیین ایشان اموات را غسل داد؛ سپس آنها را سوزاند تا عاقبت باد خاکسترشان را به آب ببرد.[۳۸]

فیگوئروآ نیز در وصف شهر هرمز، به دشتی پر از گورهای مسلمانان و کافران و یهودیان اشاره می کند که بدون در نظر گرفتن جنس یا ملیت در هم آمیخته اند.[۳۹]

از جانب دیگر، خرافه پرستی هندیان مورد توجه پاره ای از سیاحان اروپایی در ایران قرار گرفته است. به طور کلی هندی ها قومی خرافه پرست شناخته می شدند و اعتقادات خاصی دارند که نامی جز خرافه پرستی نمی توان بر آن نهاد. سفرنامه نویسان از خرافه پرستی آنها شواهدی را گزارش کرده اند؛ از جمله این که در مراسم مذهبی، خود را به زیر ارابه های حامل بت می اندازند و از بین می برند و یا در مقابل بت ها، خود را با خنجر مجروح کرده و یا انتحار می کنند؛ زیرا به تصور خود در این صورت به بهشت خواهند رفت.[۴۰]

شایان ذکر است که خرافات شرقیان، به طور اعم، یکی از جاذبه های ویژه برای سیاحان اروپایی در سده های شانزدهم و هفدهم میلادی بوده است. هر چند به دلیل قلّت هندیان ساکن ایران، گزارش های مختصری از خرافه پرستی آنان آمده است، اما از خرافات و افکار موهوم رایج در ایران عصر صفوی اطلاعات بیشتری را در اختیار ما قرار می دهند.

جشن های بانیان

هندیان ساکن در ایران دوره صفوی، نه تنها جشن های ملی و مذهبی خود را برگزار می کردند، بلکه در جشن های ایرانیان نیز مشارکت می کردند و نقشی را برای پرشکوه کردن این مراسم ها برعهده می گرفتند. در میان سیاحان اروپایی، شاردن فرانسوی، تفصیل بیشتری از حضور هندیان در جشن ها و مراسم های عمومی این دوران دارد.

بانیان در موقع جشن و سرور از سر تا پا به رنگ سفید ملبس هستند؛ منتها لباس آنان در روی سینه با ماده زعفران به رنگ زرد تیره در آمده و دستان آنها نیز با همین ماده رنگ شده است. در داخل رنگ زرد صندل نقطه های قرمز گذاشته اند و این رنگ به اندازه ای در نزد هندی ها متداول و مورد علاقه آنان است که حتی در پیشانی خود نیز خال هایی با همان شیوه می گذارند و بعضی اوقات ضمن بازی و تفریح، رنگ های مایع قرمز و زرد را به روی یکدیگر می پاشند.[۴۱]

در مراسم جشن ها نیز به غیر از شعبده بازان ایرانی، گروه شارلاتان های هندی نیز در شهرهای بزرگ به خصوص اصفهان دیده می شوند.[۴۲]

در روزهای عید، گروهی از مردم، اعم از مسیحی، مسلمان یا کافر، همراه خروس های تربیت شده خویش، در حیاط بزرگ خانه ها گرد می آمدند و پرندگان را به جنگ با هم می انداختند. در این مسابقات بین تماشاگران از یک سو و صاحبان خروس ها از سوی دیگر بر سر مبالغ گزاف شرط بندی می شد.[۴۳] هنگام جلوس شاه سلیمان، شاهنشاه فرمان داد که «جشن شاطر»[۴۴] با شکوه و جلال تمام برگزار گردد. در روز ۲۶ ماه مه سال ۱۶۶۷ این جشن برپا شد. میدان نقش جهان شاهانه تزیین گردید و روبه روی در بزرگ کاخ (عالی قاپو) نه فیل با غاشیه های گرانبها و زنجیرها و دیگر زینت های سیمین ثقیل تزیین شده بود و هر فیلی فیلبان مخصوص، ملبس به لباس هندی بسیار آراسته ای، همراه داشت و در طرف دیگر ارابه های هندی که با گاوهای سپید کشیده می شد مشاهده می گردید.

در منتها الیه دیگر میدان یعنی قسمت شمالی نیز دارای دسته های تفریحی و نمایش بود؛ از قبیل گروهان رقاصه ها و گروهان شاطران که آماده رقص و حرکت بودند؛ کوی و برزن هایی که در خط سیر شاطران قرار داشت به شکل شگفت انگیزی آراسته شده بود… دکاکین را با منسوجات گرانبها (فرش و قالی) آرا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.