پاورپوینت کامل علویان ترکیه و علویان سوریه؛ (شباهتها و تفاوتها ) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل علویان ترکیه و علویان سوریه؛ (شباهتها و تفاوتها ) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل علویان ترکیه و علویان سوریه؛ (شباهتها و تفاوتها ) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل علویان ترکیه و علویان سوریه؛ (شباهتها و تفاوتها ) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
آیا تغییر ساختاری در تاریخ علویان ترکیه و علویان سوریه رخ داده است؟ این پرسشی است که در این مقاله بر آن متمرکز می شویم تا شباهت ها و تفاوت های این دو گروه را تحلیل کنیم.
از اوایل قرن بیستم تبعیض های قدیم در دوره امپراتوری عثمانی علیه این دو گروه اقلیت پایان یافت و سیاست کمال آتاتورک در ترکیه و نیز فرانسه در سوریه، درها را به روی علویان در این دو جامعه گشود، به گونه ای که هر یک توانستند آثار پایداری بر جوامع خود بگذارند. تأثیرات سیاسی این دو گروه در خلال هفتاد سال اخیر به طور چشم گیری افزایش یافته است. تغییر شرایط اقتصادی و اجتماعی مستلزم برجسته شدن درک موقعیت های جدید آنان بود، به طوری که این تغییرات پاسخی محسوب می شد به گسترش و توسعه جوامع آنها نسبت به دیگر گروه ها در ترکیه و سوریه؛ عواملی که هم ایجابی و هم سلبی بود.
پیشینه علویان ترکیه و علویان سوریه
فرضیه های متفاوت دربار خاستگاه این دو گروه به شرح زیر است:
علویان ترکیه عموماً خاستگاه خود را به صورت نژادی و بر اساس گویش و زبان مادری شان به قبایل ترک یا کرد نسبت می دهند؛ چنانکه علویان سوریه نیز خاستگاه خود را به یک نژاد قبیله ای عرب نسبت می دهند. زبان ترکی علویان ترکیه بدین معناست که خاستگاه فرقه ای آنها ریشه در یک محیط اسلامی – ترکی خالص با رهبران مذهبی ترک دارد و نه محیط مذهبی و ارزشی دیگر؛ بنابراین هرگونه پیوند احتمالی بین علویان در ترکیه و علویان در سوریه به طور کامل و طبیعی ممتنع است.
این دو فرقه، همانند هر گروه یا فرقه مذهبی دیگر، باورها و عقاید خودشان را بر پای اساطیر بومی متعلق به خود بنا کرده اند که از دیدگاه مذهبی محترم و مقدس هستند. علاوه بر روایات و اساطیر مذهبی که اعتبار و مشروعیت خود را دارند، دیگر عناصر تاریخی نیز به عنوان عوامل اقتصادی – اجتماعی مکمل، دارای اعتبار می باشند. رویکرد این مقاله بر مبنای نتایج و دستاوردهای روش تحقیق بررسی مقایسهای تجربی اقتصادی – اجتماعی است.
فتح و اسلامی شدن آناتولی و منطقه جبل انصاریه
حمله قبایل ترک به آناتولی[۱] در پی نبرد ملازگرد در ۱۰۷۱ م آغاز شد؛ نبردی که در آن رومانوس اول امپراتور بیزانس اسیرگردید و راه برای مهاجرت انبوه و تغییرات در منطقه باز شد. اینها همان مردمان «اغوز» بودند که تا کنون سلطنت سلجوقی را در ایران و عراق ایجاد کرده بودند؛ همان طور که اندکی بعد دولت و جامعه سلجوقی دیگری را در آناتولی ایجاد کردند. آنان در گروه های کوچک سرباز که «غازی» نامیده می شود تحت رهبری رهبران مقدس صوفی (باباها) سازماندهی می شدند.[۲]
جمعیت مسیحی غالباً یونانی، ارمنی، گرجی و سوری که تا این زمان بر اثر حملات قبلی کاهش یافته بود، بعد از آن نیز بر اثر جنگ و مهاجرت و یا تشرف به دین اسلام شمارشان کاهش یافت.[۳] صوفی ها در طول دولت سلجوقی نقش مهمی داشتند. اعضای حلقات مختلف صوفی مانند قلندریه و رفاعیه از آسیای میانه و شرق ایران به آناتولی مهاجرت می کردند؛ گروه های دیگر نیز بر اثر حملات مغول به سوی غرب رانده شدند. با مهاجرت مردمان ترک، رهبری باباهای صوفی تثبیت می شد. آنها اقامتگاه های خود را در منطقه سکونت جدید تأسیس کردند و کوشیدند تا آنها را به بهره برداری برسانند. تکیه ها و تربیت خانه ها بنا شدند و باغ ها کشت شدند و مدارس توسعه یافتند. آنها برای رفاه مسافران تدارک می دیدند و نیز در نزاع های بین قبایل میانجی گری می کردند.
صوفیان روستایی یک رفتار پر تسامحی با مسیحیان در پیش گرفتند و ارتباط یونانی ها و ارمنی ها را با اسلام تسهیل کردند. در آناتولی حاجی بکتاش بسیار تکریم می شد. او قرائتی از اسلام را تبلیغ می کرد که ترکیب باورهای شیعی و سنی و آداب دینی اسلامی و مسیحیت بود.[۴]
تبلیغات اسلامی برای جماعت مسیحی مأیوس که شکست خود را نشانه ای از مجازات الهی یا پایان تاریخ می دانستند، جذاب می نمود. اندکی بعد مردان مقدس مسلمان با ارائه اسلام در قالب ترکیبی از باورهای ادیان مسیحی و اسلام مورد اقبال قرار گرفتند. مکان های مقدس مسیحیت را در اختیار گرفتند. مسیح نیز مورد احترام و تکریم مسلمانان بود؛ اما اغلب خودِ مسیحیان پس از تشرف به اسلام، عقاید و آداب مسیحی را نکوهش می کردند. غسل تعمید، تقدیس سنت ها، عیدپاک و اعتقاد به شفاعت مؤثر کلیساها، از عقاید مسیحیت، در اسلام این جماعت ها گنجانده شد.[۵]
بدین ترتیب ریشه های علوی گری باید در محیطی همچون منطقه آناتولی جست وجو شود که در آن یک فرایند آمیختگی بین جوامع مسیحی رها شده و قبایل ترک یا کردی که گونه متفاوتی از اسلام صوفیانه را پذیرفته بودند، رخ داد.
علویان در سوریه معمولاً نصیریه[۶] نامیده می شوند که تا کنون فرقه خود را در خلال ده قرن در جبل انصاریه نزدیک لاذقیه تثبیت کرده اند. عقاید پنهانی آنها ترکیبی از عناصر اعتقادی باستانی سوریه یا بت پرستی (به ویژه عبادت عناصر سه گانه خورشید، ماه و ستاره یا آسمان) که احتمالاً از تثلیت مسیحی تأثیر گرفته، توصیف می شود؛ چنانکه که از مراسم و جشن های مختلف مسیحی و نیز تا حدود زیادی عقاید تجلی یافته در آیین شیعه اسماعیلیه، که از امام علی(علیه السلام) پسرعمو و داماد پیامبر۶ و سلمان فارسی یکی از اصحاب ایرانی پیامبر۶ پیروی می کنند، متأثر است.
علویان قرن ها بردگان بدون زمین و غلامان و کارگران کشاورز ملاکان و زمین داران مسیحی یا سنی شهری بودند. علویان به سبب گرایش مذهبی و ارتجاع فرهنگی شان مورد نفرت اکثریت سنی بودند. ابن تیمیه، فقیه برجسته سنی، فتوایی در قرن چهاردهم میلادی صادر کرد که بر اساس آن علویان، کافرتر از یهودیان، مسیحیان و بسیاری از بت پرستان هستند و همین فتوا جنگی را بر ضد آنها برای رضای خدا به راه انداخت.[۷]
علویان نه تنها در زمینه های مذهبی آزار دیدند، بلکه نژادی به حساب آمدند که مستحق هیچ لطف و ترحم و حمایتی نیستند. آنها به اسارت برده شده و فروخته می شدند. در خلال آخرین سال های حاکمیت عثمانی، شرایط اقتصادی آنان به شدت زوال یافت، به گونه ای که غالباً دختران خود را به مردم شهرنشین و بیشتر به خاندان های مسلمان سنی می فروختند و یا اجاره می دادند.[۸]
دوران حاکمیت عثمانی
به مدت پانزده قرن بیش از نود درصد جمعیت آناتولی مسلمان بودند. در مقایسه با دور قبل از شروع مهاجرت ترکان که در آن دوره غالباً مسیحی بودند. بسیاری از این تغییرات آنچنان که قبلاً ذکر شد، به علت مهاجرت انبوه جمعیت مسلمان بود؛ اما بخش مهم دیگر آن به سبب تغییر مذهب مسیحیان به اسلام بود. این تغییر دین ها به طور بنیادین به شکست مسیحیت آناتولی بر می گردد که در خلال تضعیف دولت بیزانس و کلیسای ارتدوکس یونان و اضمحلال جامعه آناتولی در مواجهه با مهاجرت ترکان رخ داد.
در اواخر قرون چهارده و پانزده، ترکان، اسقف ها و فرمانداران را از مقاماتشان خلع کردند. عایدات و دارایی های کلیسا را مصادره نمودند. بیمارستان ها، مدارس، نوانخانه ها و دیرها را تخریب یا تعطیل کردند و جمعیت مسیحی آناتولی را بدون رهبری و خدمات اجتماعی رها نمودند. باقی مانده روحانیان مسیحی نیز تحت حاکمیت ترکان درگیر نزاع های درونی شدند، به گونه ای که در آینده این امر فقط به تضعیف مؤسسات مسیحی منتهی می شد.[۹]
در خلال دوران عثمانی، علویان تحت تبعیض قرار داشتند. کشتارهای دوره ای علویان تا قرن شانزدهم ثبت شده است؛[۱۰] البته بیشترین اقدامات علیه علویان را نمایندگان جریان بکتاشی همراه با ینی چری انجام می دادند تا زمانی که سازمان مزبور از بین رفت و مضمحل گردید.[۱۱] علویان همچنین از سازمان های نظامی و نیز مشاغل اداری اخراج می شدند.
هویت فرهنگی ملّی: ترک، عرب یا کرد
علویان از یک گروه هم نژاد نیستند؛ چنانکه قبلاً گفته شد، آنها شکاف های زبانی و ارزشی دارند. چهار گروه زبانی مختلف در میان آنها یافت می شود: ترکی، عربی، زازا و کرمانجی که دو تای آخری جزو ساختار زبانی فارسی و کردی هستند.[۱۲] هویت، عمیقاً با زبان مادری هر گروه پیوند خورده است. این واقعیت، فقدان کامل همکاری یا ارتباطات همه جانبه را در پی دارد.
درباره شمار جمعیت علویان اختلاف نظر هست. بسیاری از منابع علوی ادعا می کنند که آنها بیش از چهل درصد جمعیت ترکیه را تشکیل می دهند؛ در حالی که بالاترین تخمین های علمی، نسبت آنها را در حدود بیست درصد برآورد می کند.[۱۳] در اوایل دهه ۱۹۹۰ آنان جمعیت خود را بیست میلیون نفر اعلام کردند.[۱۴] سایر منابع گفتند که بیش از پانزده میلیون نیستند. به هر حال این به وضوح نشان می دهد که شمار ترکان علوی نسبت به اواسط ده ۱۹۸۰ زمانی که بین سه تا هشت میلیون نفر تخمین زده می شدند رشد کرده است. علویان کرد حدود ۲۵ درصد کردهای ترکیه (۵/۱ تا دو میلیون نفر)[۱۵] را تشکیل می دهند. به علاوه ترکیه حدود یک میلیون علوی عرب (نصیری) دارد. بیشترین آنها که در استان هتای یا الکساندریه زندگی می کنند نصیری هستند و پیوندهای خودشان را با علویان سوریه حفظ کرده اند.[۱۶]
علویان ترکیه آنچنان که قبلاً ذکر شد، خود را به هیچ عنوان با علویان سوریه پیوند نمی زنند، اگر چه هر دو، تا حدودی با پس زمینه های تاریخی مشترک که از مسیحیت به گونهای خاص از اسلام تغییر دین دادهاند، پیوند دارند و آن را حفظ کرده اند. نمونه های مهم سنت های مسیحی مانند عیدپاک، شرب خمر یا عدم ساخت مسجد، از این جمله است. به نظر می رسد هویت آنها به نوعی عمیقاً به هم پیوند خورده است. ژئوپلیتیک محیط قبایلی آنان با پس زمینه های عربی، ترکی یا کردی که از آن سرچشمه گرفته اند، به عنوان عوامل متمایز کننده و جداکننده عمل می کند. این رفتارها در ترکیب با استفاده از تقیه – یک اصطلاح اسلامی معادل پنهان کاری در رفتارهای مذهبی تحت اجبار یا ظلم[۱۷]- قرارمی گیرد.
نصیری ها حدود دوازده تا پانزده درصد جمعیت سوریه را تشکیل می دهند.[۱۸] چنانکه ذکر شد، فرقه مذهبی آنها در خلال قرن دهم در جبال انصاریه نزدیک شهر لاذقیه شکل گرفت. اینجا هنوز هم منطقه اصلی آنهاست؛ اگر چه فرایند شهرنشینی به علاوه افزایش شمار علویان در درون شبکه های تصمیم گیری سیاسی و نظامی در حضور آنها در سایر مناطق و به ویژه در دمشق مؤثر بوده است.
حدود یک میلیون علوی عرب زبان نیز در ترکیه هستند که غالباً در داخل یا نزدیکی استان هتای یا الکساندریه [اسکندریه] زندگی می کنند. شایان ذکر است ترکیه در یک توافقنامه در سال ۱۹۲۱ با فرانسه پذیرفت که فرانسه سراسر سوریه را بر اساس قانون ملّت تحت قیمومیت بگیرد. استان سنجک (Sanjak ) در ازای امتیازات گسترده به جمعیت کثیر ترک آن تحت حاکمیت اداری قیم [ فرانسه] قرار گرفت. فرانسه در ۱۹۳۶ پیشنهاد اعطای استقلال به سوریه را مطرح کرد که شامل سنجک نیز می شد. آنکارا واکنش منفی نشان داد و در ۱۹۳۹ استقلال مزبور رسماً مشروط به همکاری با ترکیه شد. پرسشی هنوز محل مناقشه بود. اینکه در ۱۹۳۹ کدام یک از دوگروه ترکان یا اعراب اکثریتِ ]در استان مزبور[هستند؟[۱۹] کل جمعیت ۰۰۰/۲۲۰ نفر بود. ۳۹ درصد عرب سنی، ۸ درصد مسیحی و بقیه کرد، قفقازی و یهودی بودند.
اکثر رعایای فرودست، علویان عرب زبانی بودند که طبقه استثمار شده به دست مالکان سنی ترک معرفی میشدند. هنگامی که سنجک به ترکیه بازگردانده شد، بسیاری از آنها آنجا را ترک کردند به طوری که پس از دو ماه حدود پنجاه هزار پناهنده وارد سوریه شدند. اینها غیر از حدود ده هزار علوی نصیری پناهنده بودند.[۲۰]
چگونگی توسعه جایگاه علویان در ترکیه
کمال آتاتورک و سکولاریسم
کمال آتا تورک فرایند سکولاریزاسیون در کشور را به شدت پی گیری می کرد، که شامل براندازی نظام خلافت نیز می شد؛ نهادی که در کارکرد اسلامی اش نماد اقتدار معنوی سلطان بود؛ اقتداری که در ارتباط با مسلمانان تعریف می شد.
نظام صوفیان یا درویشان غیرسنتی اما پرقدرت را نیز آتاتورک سرکوب کرد و نظام آموزشی دینی محلی را برچید. همزمان با سکولاریست های عقیدتی و نخبگان مدرنیست شهری، رژیم آتاتورک تلاش کرد که مؤسسات اسلامی را که دولت و مذهب را به هم پیوند می دادند نابود کند.
گرچه آتاتورک موفق شد این اطمینان را ایجاد نماید که اسلام نمی تواند در فرایندهای سیاسی به کار گرفته شود تا بدین ترتیب موقعیت و اصلاحات او در طول دوران حیاتش به خطر نیفتد، اما اسلام محو نشد، بلکه با اجبار، خاموش و غیرفعال گردید. نظام های مذهبی نابود نشدند، بلکه فقط زیر زمینی شدند. در میان نظامیان، دیوان سالاران و بیشتر شهرنشینان، اصلاحات تأثیرات گسترده ای داشت؛ اما در میان کشاورزان روستایی یا روستاییان تازه مهاجر به شهرهای بزرگ اینگونه نبود.[۲۱] برای نخستین بار ترکان علوی فرصتی یافتند تا موقعیت خود را در جامعه بهبود بخشند و به اندازه زیادی مورد حمایت آتاتورک واقع شدند. نابود سازی تمام مؤسسات مسلمانان سنی و جداسازی نهادهای مذهبی آنان از حکومت، رسماً جایگاهی برابر با اهل سنت به علویان داد. گرچه علویان نیز نهادهای مذهبی خود یعنی تکایا را توقیف شده دیدند،[۲۲] اما موضع حمایت گرانه آنها از دولت وجه غالب داشت؛ ضمن اینکه با به کارگیری تقیه توانستند در خفا یک علوی راستین باشند – کما اینکه دربار نصیری ها هم اینگونه بود. همچنین به دلیل نوع روابط با ارامنه، حمایت از علویان کرد در مناطق سکونت شان بسیار مهم بود؛ چنانکه در ۱۹۱۵ اتفاق افتاد.[۲۳] در خلال شورش کردهای ترکیه در ۱۹۲۵، علویان کرد به شدت به شورشیان سنی(کرد) حمله کردند. این مسئله، دو وجهی بودن شورش را می تواند توجیه کند. اگر چه هدف رهبری شورش، خود مختاری یا حتی استقلال کردستان بود، اما گروه ها و دسته های شورشی بر اساس انگیزه های مذهبی عمل می کردند و می خواستند نظام قدیمی خلافت را باز گردانند؛ حال آنکه علویان کرد به دلیل تعصبات شدید و ریشه دار اهل سنت علیه آنها، تمایلات سکولاریستی جمهوری را ترجیح می دادند.[۲۴]
جناح چپ و علویان و تهدید گروههای راست گرا در خلال دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰
در پی جنگ جهانی دوم و تشکیل نظام چند حزبی در ترکیه سیاست ها نیز تغییر کرد و دیکتاتوری کمالیستی با لیبرالیسم جایگزین شد. حزب دموکراتیک(DP ) که در ۱۹۵۰ قدرت را به دست گرفت، برنامه اش خصوصی سازی مؤسسات اقتصادی دولتی بود. هدف نهایی این بود که ترکیه در یک دور زمانی کوتاه به یک آمریکای کوچک تبدیل شود که البته این برنامه شکست خورد. سبب آن نیز پایین بودن شدید ذخایر [مالی]، محدودیت رشد ارزش اعتبارات و مساعدت های خارجی، فقدان تجارب اداری برای مدیریت اقتصاد آزاد و ناتوانی مهار رشد فزاینده تورم بود. این فرایندها از آن زمان تقریباً هر ده سال یکبار تکرار شده است که معمولاً به بی ثباتی اقتصادی، توسعه بی ثباتی سیاسی و ظهور یک سلسله بحران های حکومتی و در نهایت کودتای ارتش منتهی می شود.[۲۵] در طی این تحولات، کشمکش و درگیری میان چپ گراها و راست گراها و نیز میان علویان و سنی ها به شدت افزایش می یابد. به هر حال نقش رهبران نظامی ترکیه تا ۱۹۶۱ یعنی زمانی که ماده ۱۱۱ قانون اساسی برای ایجاد شورای امنیت ملی تصویب شد، پذیرفته شده بود.[۲۶] ژنرال ها عموماً بصورت سنتی به احزاب راست میانه متمایل بودند (مانند حزب عدالت jp به رهبری سلیمان دمیرل). این احزاب دارای یک برنامه پیشبرد اقتصاد و سرمایه داری در ترکیه علی رغم مخالفت گروه های محافظه کار سنتی بودند؛ البته احزاب مذکور با گروه ها و احزاب سوسیالیست (مانند حزب کارگران ترکیه wpt ) که گرایش های علوی را هدایت و مدیریت می کردند، خصومت بیشتری داشتند. در آغاز ژنرال ها از حزب جمهوری خواه خلق (RPP ) حمایت می کردند که میراث آتاتورک بود؛ اما در ۱۹۷۲ آنان مردد شدند، زیرا حزب مزبور در جهت دمکراسی اجتماعی و سیاست خارجی با استقلال بیشتر حرکت می کرد که با تمایلات ژنرال ها و نیز اعضای ناتو مخالف بود. چهرهRPP تحت رهبری جانشین آتاتورک، سرهنگ اینونو در اواخر دهه ۱۹۷۰ تا حدودی با چپ گرایان علوی و جدایی طلبان کرد شناخته می شد. همزمان حزب دمیرل پیوندش را با مبارزان بنیادگرای سنی و نیز گروه های راست گرا مانند انجمن ها و اتحادیه های پلیس و معلمان افزایش می داد.[۲۷]
در خلال دهه ۱۹۷۰ تروریسم در ترکیه افزایش شدیدی یافت. حملات متعددی به جامعه علویان صورت پذیرفت. علویان همان طور که قبلاً ذکر شد، اغلب از سکولاریسم حمایت می کردند؛ بدین ترتیب به ائتلاف بزرگ حزب جمهوریخواه خلق (RPP ) رأی دادند. آنان مورد هدف اعضای حزب ملّی گرای افراطی یعنی گرگ های خاکستری قرار گرفتند که آنها را کمونیست قلمداد می کردند. بیشترین حملات در سال ۱۹۷۸ در مناطق ملطیه، سیواس و بینگول رخ داد.[۲۸] بولنت اجویت، نخست وزیر وقت، از حامیان علویان بود.[۲۹] [با این حال] خشونت فرقه ای علیه علویان ادامه یافت که بزرگ ترین آنها حمله ژوئیه ۱۹۸۰ در قرم بود. در سپتامبر همین سال ارتش یکبار دیگر قدرت را به دست گرفت.[۳۰]
مهم ترین موفقیت حزب نئوفاشیست و ملی گرای (NAP ) در خلال دهه ۱۹۷۰، بهره برداری از یک ایدئولوژی خشن و سرسخت برضد دشمنان داخلی موسوم به کمونیست ها بود که معادل کردها و علوی ها قرار می گرفت. بیانیه های این حزب از تأسیس « یک ترکیه بزرگ که یکبار دیگر کل جهان را تحت سیطره خود داشته باشد» سخن می گفت و اینکه حزب(NAP ) دولت ملّی را از وجود همه اقلیت ها پاکسازی خواهد کرد. ترک گرایی و خشونت حزب علیه اقلیت ها در آغاز یک موضوع تاکتیکی بود؛ چنانکه در مناطق دارای بافت فرقه ای و قومی متفاوت مانند کردها و علوی ها، این گروه ها مهم ترین دشمنان بعد از کمونیسم قلمداد می شدند، همزمان گروه های فقیر و تحت فشار در جامعه ترکان سنی علیه صاحبان امتیازات ویژه تحریک می شدند.[۳۱]
کردهای علوی و بسیج سیاسی
خاستگاه کردهای علوی در ترکیه تفاوت های بسیاری دارد. مذهب علوی در مرکز آناتولی بسیار قوی است، به ویژه درمنطقه درسیم، مشترکات فراوان میان زازاها و علوی ها ابهام دربار یک ارتباط ویژه میان آنها را ایجاد می کند.[۳۲] روابط میان سنی ها و کردهای علوی از زمان درگیریهای شیعی – سنی در آناتولی در قرن شانزدهم خصمانه بوده است؛ چنانکه پیش تر ذکر شد، در خلال قیام کردستان علیه کمونیست ها در۱۹۲۰، علویان جدا شدند و اعلام بی طرفی کردند. از یک سو شماری از قبایل و رهبران علوی از ایده خود مختاری یا حتی استقلال کردستان حمایت می کردند؛ از دیگر سو اکثر علویان به سنی ها و مقاصد آنها اعتماد نداشتند. برای بسیاری از سنی ها اعاده خلافت یک موضوع محوری بود[۳۳]
در خلال دهه ۱۹۵۰ حاشیه نشینان کرد به دژ حامی اسلام تبدیل شدند؛ یک محیط خشن و خطرناک برای سکولارهای چپ گرای تندرو. کردهای علوی نیز از این شرایط وحشت داشتند. اکثر کردهای سنی نسبت به ترکان سنی احساس قرابت بیشتری داشتند تا کردهای علوی.[۳۴]
در اواخر دهه ۱۹۴۰ و اوایل دهه ۱۹۵۰ شمار زیادی درجامعه ترکیه به بازگشت به تعالیم سنتی متمایل شدند. بدین ترتیب واضح گردید که احساسات مذهبی بین مردم هرگز تضعیف نمی شود، بلکه تا حدودی تعالیم عمومی به ویژه در کلان شهرها تنزل کرده بود. یک رخداد مهم در احیای اسلام تصمیم به بازگشت آموزش های مذهبی به مدارس در اواخر دهه ۱۹۴۰ بود. جریان های صوفی نیز در سال های بعد از ۱۹۵۰ اجازه یافتند فعالیت های خود را از سر بگیرند.[۳۵]
در ۱۹۶۱ هنگامی که قانون اساسی ترکیه برای اولین بار اجازه تشکیل یک حزب سوسیالیست را داد، حزب کارگران ترکیه ( TWP ) به وجود آمد. کردها وعلوی ها هست اصلی این حزب را در اواخر دهه ۱۹۶۰ تشکیل می دادند. بسیاری به سبب درخواست مالکیت زمین و کنترل طبقه مالکان بزرگ، به حزب جذب شده بودند و عده ای هم به سبب عقاید چپ گرایانه جذب این حزب شدند. مسئله کردستان را نیز حزب مزبور برجسته کرد. [در نهایت] این حزب در سال ۱۹۷۱ غیرقانونی اعلام شد.[۳۶]
تقابل خصمانه در درون جامعه ترکیه در اواخر ده ۱۹۷۰ و نیمه اول سال ۱۹۸۰ در قالب درگیری راست گراها علیه چپ گراها، ترکان علیه کردها، سنی ها علیه هر دو گروه کرد و علوی بروز یافت. در چنین اوضاعی در سال ۱۹۷۴ عبدالله اوجالان یک جنبش آزادی بخش ملی کردی را به راه انداخت که بر پایه مارک
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 