پاورپوینت کامل نگرش تاریخی محقق سبزواری در کتاب روضه الانوار عباسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگرش تاریخی محقق سبزواری در کتاب روضه الانوار عباسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگرش تاریخی محقق سبزواری در کتاب روضه الانوار عباسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگرش تاریخی محقق سبزواری در کتاب روضه الانوار عباسی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

>

تاریخ اندیشی و تعقل تاریخی از گذشته دور وجود داشته است، ولی به معنای یک نظام فلسفی و فکری منظم و دارای پیش فرض های معین و روش مشخص به دوره جدید باز می گردد.

فیلسوف تاریخ به دنبال فهم معنا و هدف تاریخ است. او می خواهد دریابد آیا سلسله حوادث و رویدادهای گذشته مجموعه نامرتبط و بی هدفی بوده یا این که در ورای این رویدادها هدف، غایت و طرفی وجود دارد؛ اما این که یک فقیه نیز دارای تعقلی تاریخی است یا نه، این سؤالی است که این مقاله در صدد پاسخ گویی به آن است. مقاله حاضر در صدد است تا پاسخ به سه سؤال اصلی فلسفه نظری تاریخ را از منظر فیلسوف فقیه، محقق سبزواری بررسی و تحلیل کند.

مقدمه

محمد باقر سبزواری، معروف به محقق سبزواری، در سال ۱۰۱۷ ق. در قریه نامن سبزوار به دنیا آمد.[۱] وی فرزند محمد مؤمن خراسانی است که پس از وفات پدر به اصفهان آمد و در آن جا سکنی گزید.[۲] او در سال ۱۰۹۰ ق. در اصفهان دیده از جهان فرو بست.[۳] محقق سبزواری در اندک زمانی سرآمد عالمان عصر خود شد و به درخواست شاه عباس دوم سمت امامت جمعه و جماعت و منصب شیخ الاسلامی را پذیرفت.[۴] از این زمان اولاد و اعقاب او به شیخ الاسلام مشهور شدند.[۵]

محقق سبزواری علوم مختلف را نزد اساتید بنام برجسته ای فرا گرفت. از اساتید او در علوم نقلی، علامه محمد تقی مجلسی،[۶] ملا حسن علی شوشتری،[۷] حیدر علی اصفهانی[۸] سید حسین بن حیدر عاملی[۹] را می توان نام برد و از اساتید او در علوم عقلی می توان به میر ابوالقاسم فندرسکی[۱۰] و قاضی معز[۱۱] اشاره کرد.

سبزواری در علوم عقلی و نقلی از خواص علمای دوران صفویه بود.[۱۲] او در انواع فنون عقلی به خصوص حکمت الهی از مدرسان عالی مقام عصر خود به شمار می رود. او همچنین بر ادبیات فارسی احاطه کامل داشت و نویسنده ای چیره دست بود و طبع شعر نیز داشت و اشعاری را سروده است. سبزواری در ریاضی نیز تبحر داشت.[۱۳] نکته شایان ذکر در رویکرد سبزواری به تاریخ این است که او به این موضوع نگرشی تاریخی صرف ندارد، بلکه او فقیهی است فیلسوف که با اندیشه اصلاحی در عصر شاه عباس دوم در صدد حفظ یا به تأخیر انداختن زوال سلسله صفویان از طریق اصلاح پادشاه، دولت و سیاست است. البته محقق سبزواری را به مثابه فقیهی فیلسوف – براساس آنچه در مقدمه روضه الانوار آورده و از ظهور و سقوط دولت ها سخن گفته – می توان دارای نظرگاهی تاریخی و در عین حال دیدگاهی فلسفی به تاریخ دانست. بر این اساس نگرش تاریخی محقق را تنها می توان در کتاب روضه الانوار عباسی مشاهده کرد که این مقاله به آن پرداخته است.

در نگرش تاریخی و به عبارتی فلسفه نظری تاریخ، سه سؤال عمده مطرح می گردد:

۱ـ عامل محرک تاریخ چیست؟

۲ـ مسیر و منازل تاریخ کدام است؟

۳ـ غایت و نهایت تاریخ به کجا ختم می گردد؟

در این مقاله سه پرسش فوق با توجه به نگرش محقق سبزواری بررسی و تبیین می شود.

محرک تاریخ از دیدگاه سبزواری

اصالت و هویت تاریخ

سبزواری از زوایای مختلف به جامعه، هستی و انسان می نگرد، اما بحث مستقلی درباب اصالت جامعه ارائه نمی دهد؛ بنابراین از طریق تحلیل محتوا دیدگاه وی را به جامعه و انسان بررسی می کنیم تا قانونمندی یا تصادفی بودن تاریخ را از خلأ مباحث مقدماتی اثبات نماییم. به عبارتی قانونمندی تاریخ منوط به اثبات اصالت و هویت تاریخ و جامعه در دیدگاه سبزواری است.

سبزواری برای جامعه و تاریخ اصالت و هویت حقیقی قائل است و ماهیت تاریخ را نه صرفاً مادی و نه صرفاً معنوی بلکه طبیعت آن را مزدوج (نه جبر و نه تفویض بلکه امر بین الامرین) تلقی می کند. به عبارت دیگر، به هویت و اصالت فرد و جامعه هر دو اعتقاد دارد و اراده انسان را در طول اراده الهی مطرح می کند:

«دیگر از اسباب زوال ملک آن است که پادشاه به خود تغییر راه دهد، یعنی اخلاق و اعمال خیری که داشته باشد تغییر دهد؛ چنانچه متواضع باشد تغییر دهد و متکبر شود و… [چنان که] خدای عزّوجلّ در قرآن مجید فرمود:[۱۴] خدای عزوجل تغییر دهنده نیست نعمتی را که بر قومی انعام کرد تا آن که تغییر دهند ایشان آنچه به انفس ایشان است».[۱۵]

بنابراین اعتقاد وی به اراده الهی به معنای نفی اراده انسان نیست، بلکه قرار دادن اراده انسان در طول اراده خداوند را از سخنان وی می توان استنباط کرد.

او در روضه الانوار جبر را به طور کلی انکار کرده و اراده انسان را نیز با توجه به مشیت الهی در نظر می گیرد، یعنی به اصالت فرد بدون اصالت جامعه اعتقادی ندارد.

… [خداوند] هر چه را خواست وقتی که خواست به مشیت خود بود… عالم را به اراده و اختیار آفریده نه به جبر و تفویض.[۱۶]

وی در جای دیگر اعتقاد به جبر یا تفویض را از مذاهب فاسده تلقی می کند و به نظریه «امرٌ بین الامرین» شیعه اعتقاد دارد:

و بسیاری از ایشان در اعتقادات، مذاهب فاسده اختیار کرده اند، چون جبر و تفویض و غلوّ و تجسم و امثال آن.[۱۷]

دیدگاه امرٌ بین الامرین مستلزم قبول اصالت جامعه و انسان در کنار یکدیگر است.

محقق در روضه الانوار سنت هایی را برای جامعه ذکر می کند، از جمله سنت ظهور و سقوط تمدن ها و زوال دولت ها و سنت امهال (مهلت دادن تمدن ها ودولت ها) که بیان این سنت ها و قوانین در جامعه نشان دهنده اعتقاد او به اصالت حقیقی جامعه و تاریخ است. همچنین بیان هدایت انسان توسط انبیا و لزوم امر به معروف و نهی از منکر و نیز اعتقاد به معاد و انتخاب راه بهشت یا دوزخ توسط انسان، در مطالب سبزواری، نشان دهنده این نظرگاه در اوست که انسان اختیار دارد که افعال خود را به سوی درست یا نادرست سوق دهد و در راه صحت اعمال خود مختار است.

و می باید دانست که غرض از ایجاد انسان و آمدن به این جهان آن است که آدمی تحصیل زاد آخرت نماید. و این جهان را مکان و مأوی و منزل سکان قرار ندهد و کوشش و جهد می نموده باشد در تحصیل آنچه در معاد نافع است…[۱۸]

او اعتقاد به حاکمیت خداوند بر انسان و هستی را انکار نکرده، اما در حرکت انسان نیز اختیار را از او سلب نمی کند.

انسان در این جهان مسافری است که خدا او را آفریده و به سوی او یعنی جهان آخرت در حرکت است. بنابراین لازم است تدبیر زندگی به گونه ای باشد که هر روز به خدا و آخرت نزدیکتر شود.[۱۹]

مشیت و قضا و قدر الهی

سبزواری در جای جای روضه الانوار اعتقاد خود را به مشیت الهی بیان می دارد؛ برای نمونه می نویسد:

«هرگاه عاقل تأمل کند می داند که هیچ چیز از تقدیر الهی بیرون نیست و او را قدرتی بر رفع و دفع آنچه واقع شده نیست».[۲۰]

یا در جای دیگر بیان می کند:

آورده اند که یکی از سلاطین عرب را مصافی پیش آمد و با دشمنی تلاقی شد هر دو لشکر صف برکشیدند. امرای دولت، ملک عرب را گفتند: هم حرب از دو بیرون نیست: یا نصرت است یا هزیمت. اگر به حکم قضا و قدر شکستی بر لشکر ما افتد تو را کجا جوییم، گفت: اگر من بگریزم، هر که مرا جوید از عنایت آفریدگار محروم ماند، لیکن اگر غلبه خصم را باشد مرا در میدان زیر سم اسبان جویید، یا غالب شوم یا کشته شوم.

البته اعتقاد به مشیت الهی تضادی با اعتقاد سبزواری در باب اراده آزاد و مختار انسان ندارد. همچنین آزادی و اختیار انسان در دیدگاه او، با آزادی و اختیار مورد نظر معتزله تفاوت دارد:

آزادی و اختیار معتزله مساوی است با «تفویض» یعنی واگذاشته شدن انسان به خود.[۲۱]

و مشیت الهی به آزادی و اختیار انسان لطمه ای نمی زند؛ برای نمونه سبزواری به نقل از امام علی می نویسد:

کسی می­ترسد از مکاره و اهوال و در مقامی که شرع و دین حکم به اقدام و حرب نماید، متوجه نمی­شود و از ترس نمی­نشیند و یا در معرکه جهاد می­گریزد و عار فرار به خود می­گذارد، واثق و مطمئن نیست به آن که هیچ چیز از قضا و تقدیر الهی بیرون نیست و مشیت او را در هر چیز مدخل دارد، و از آن که غافل است که ظفر از جانب خداست و نصرت و تأیید به مشیت و اعانت ربانی است و کمی و بسیاری لشکر و قوت و ضعف خصم، سبب تام نیست و از حفظ و حراست ربانی غافل است[۲۲]

بنابراین مشیت الهی از نظر او همان اراده الهی است که اراده انسان در طول آن قرار دارد؛ به طوری که رفتن به جهاد طبق اراده انسان است، اما شکست و پیروزی طبق مشیت الهی است. پس در جهاد، هم تقدیر الهی و هم اراده انسان نقش بارزی را ایفا می کند.

هر چه خواست وقتی که خواست به مشیت خود بود. .. [اما] عالم را به اراده و اختیار آفریده نه به جبر و اضطرار.[۲۳]

تصادف یا قانون مندی تاریخ

همان طور که بیان شد، قانون مندی تاریخ در صورتی قابل قبول است که محقق معتقد به اصالت جامعه باشد و گرنه اگر اصالت را تنها به انسان دهیم و او را دارای هویت مستقل بدون هویت دادن به جامعه در نظر گیریم، در این صورت تاریخ نه قانون مند بلکه تصادفی خواهد بود.

از دیدگاه سبزواری، تاریخ، سنن و ضوابطی دارد و گردش تاریخ و جهان اتفاقی و تصادفی نیست:

… خدای عزّوجل که عالم را آفریده هر امری را مرتبط به امری ساخته و وسایط و اسباب قرار نداده و سلسله علل و معلومات مترتّب داشته وجود هر چیزی را به چیزی بلکه به چیزها منوط و مربوط داشته، که از راه اسباب و وسایل به مطالب توان رسید و وسایل به منزله اسباب و آلاتند و مدبر کلّ عوالم، خداست.[۲۴]

همچنین او معتقد است اساس جهانداری نیز می بایست بر قوانینی استوار باشد.[۲۵] سبزواری به نقل از امیرالمؤمنین در نهج البلاغه درباره قانون مندی تاریخ می نویسد:

… چون واقعه های گذشته معلوم باشد که به کجا منتهی شد و بر هر تدبیری چه اثر مترتب گردید و نتیجه هر صواب و خطا چه بود، در حوادث ایام، طریق صواب و سررشته تدبیر به دست می آید.[۲۶]

به عبارتی، از خلال حوادث تاریخ می توان قوانینی را استخراج کرد. محقق به برخی از این سنت ها و قوانین در روضه الانوار اشاره دارد؛ از جمله سنت ظهور و سقوط دولت ها و گردش ایام:

… بر این دنیا و مملکت دنیا اعتمادی نیست و نه بر این زندگانی هیچ تعویلی. از دو [حال] بیرون نیست: یا مُلک جویی از گوشه ای برخیزد و این پادشاهی از دست ما بیرون کند، چنان که ما از دست دیگری کردیم… و یا فرمان حق در رسد و ما را ناگاه از این تخت و مملکت جدا گرداند به ناکام و هیچ یک را از مرگ چاره نیست… و من امروز می توانم که در حق ایشان اندیشه کنم و فردا شاید که مرگ مرا برسد و یا دولت را گردشی شود و خواهم که با ایشان نیکویی کنیم، نتوانم کرد.[۲۷]

سنت امهال و مهلت دادن اقوام از دیگر سنت ها و قوانین الهی است که سبزواری ضمن اشاره به آیات قرآنی، این سنت را نیز یکی از قوانین تاریخی معرفی می کند:

ای گروه بندگان خدا، «اَین الذین عُمّروا فَنَعیموا»؛ یعنی کجایند آن کسانی که عمر داده شده بودند، پس زیستند به ناز و نعمت. «و عُلِّموا فَفهموُا»؛ و به ایشان تعلیم شد پس فهمیدند. «و أنْظِروا فَلَهَوْا»؛ و ایشان را مهلت داده شد که شاید بازگشت کنند و به راه آیند، ایشان غفلت ورزیدند و اعراض کردند از طریق طاعت. «وسُلِّموا فَنَسوا»؛ و سالم گردانیده شدند از آفات، پس فراموشی اختیار کردند به تذکیرات و تنبیهات. «أمْهِلوا طَویلاً»؛ مهلت داده شدند در زمان دراز. «و مُنِحوا جَمیلاً»؛ و وعده داده شدند به نعمت های بزرگ و ایشان به شغل دنیا و هواها و معصیت ها بازماندند از آن نعمت ها.[۲۸]

بنابراین از دیدگاه سبزواری، تاریخ قانون مند است.

عوامل محرک تاریخ

بخش مهمی از مباحث فلسفه تاریخ را شناسایی عامل یا عوامل محرک تاریخ تشکیل می دهد و فیلسوفان تاریخ حدود بیست عامل محرک تاریخ معرفی کرده اند. از نظر سبزواری، در حرکت تاریخ تنها یک عامل دخیل نیست بلکه مجموعه عوامل در این حرکت دخالت دارد که برخی عوامل تحول دهنده ها و محرکان اصلی تاریخ اند. بنابراین سبزواری از جمله متفکران چند بعدی در حرکت تاریخ محسوب می شود.

محرک های اصیل جامعه و تاریخ

سبزواری حرکت تاریخ، نحوه پیدایش و از بین رفتن دولت را مورد مطالعه قرار می دهد. از نظر او، تحول دولت ها و چگونگی ایجاد آنها با چگونگی حرکت تاریخ دو مقوله جدانشدنی است. به عبارتی، گردش ایام با ایجاد و انحطاط امت ها ارتباط دارد و ممکن است امتی در زمان حیاتش به نوعی به سعادت هم برسد، ولی همان طوری که دوام دولت ها گردش می نماید سعد و نحس نیز در میان آنها در حال گردش است.

سبزواری عامل و مبادی حصول یک دولت را «اتفاق» ذکر می کند و با این عامل چگونگی ایجاد یک دولت را تشریح می کند. سپس به شرایط و عواملی که به اتفاق و وحدت بین افراد در ایجاد یک دولت لطمه زده و منجر به سقوط آن می گردد اشاره نموده است.

و بباید دانست که مبادی حصول دولت ها آن باشد که جماعتی آرای ایشان موافق افتد و در معاونت و مظاهرت یک شخص اتفاق کنند و در موافقت دل و اتحاد رأی به منزله یک شخص باشند و در مساعدت و معاونت به منزله اعضای یک بدن. و وجه آن که مبدأ حصول دولت، اتفاق است، آن است که هر شخص از اشخاص انسانی را قوّتی باشد به حدی معین واندازه ای معین، و چون اشخاص بسیار جمع شوند قوت مجموع به نسبت عدد اشخاص مضاعف شود و چون رأی ها وغرض های آن گروه موافق باشد و آن قوت ها در جهت واحد مصروف شود و آن اشخاص به منزله یک شخص واحد باشند و گویا شخصی برخاسته که قوت او مثل قوت مجموعه آن اشخاص باشد، پس یک شخص با او مقاومت نتواند کرد، و اشخاص بسیار که آرای ایشان مختلف باشد به منزله یک رنگ اشخاص باشند که به انفراد با او در مقام مقاومت و مخاصمت در آیند، چه قوت های ایشان اتحاد به هم نرساند و به یک جهت مصروف نباشد. پس اشخاص بسیار نیز که مختلف الرأی باشند با او مقاومت نتوانند کرد و مغلوب گردند و تا گروهی که دراتحاد رأی ها و توافق غرض ها و وحدت قوّت ها به منزله او نباشند، ایشان را طاقت مقاومت با او نباشد، و چون جماعتی به تقریب مذکور غالب گردند اگر سیرت و طریقت ایشان مبنی بر قواعد عدل و مستحکم به دعایم و روابط عقل بوده باشد و نظامی مستقیم و قوامی غیر مستقیم داشته باشند دولت ایشان را استمرار باشد والا به زودی متفرق و متلاشی گردد.[۲۹]

و اکثر دولت ها، مادام که صاحبان آن با عزیمت های ثابت بوده اند و شرایط اتفاق مرعی می داشته اند و سیرت عدل شعار خود می ساخته اند و هرکس را بر اندازه خود می داشته اند و راضی به حدود و حقوق خود می گردانیده و تعدی وتنازع و جور و تخاصم در میان ایشان مفقود بوده، دولت ایشان را قوامی و مُلک ایشان را انتظامی بوده و روز به روز اعلام دولت ایشان در تزاید و ارتفاع بود.[۳۰]

عوامل انحطاط دولت ها

سبزواری از میان رفتن اتفاق بین مردمان کهن با عادات قدیم و روی کار آمدن نسل جدیدی که فاقد اتفاق و عادت گذشته اند را عامل اضمحلال یک دولت معرفی می کند که در نهایت این ضعف داخلی به واسطه یک تهاجم خارجی به سقوط نهایی آن منجر می شود:

سبب وقوف و انحطاط دولت ها آن بوده که رغبت آن قوم به مال و جاه بسیار شده و مردم ضعیف العقول نیز به آن رغبت نموده اند و با ایشان مخالط شده و سیره ایشان به دیگران سرایت کرده، تا آن که سیرت های اول گذاشته اند، و به جمع اموال و کثرت متعه و نفایس تحف و در غایت مشغول شده، و خاطر ایشان به عیش و فراغت و ترفّه وتنعم و استراحت مایل گشته و او ابزار و آلات حرب و دفع گذاشته اند، و به کاهلی وسستی و راحت طلبی عاده کرده، و عادات و ملکات حروب و مخاصمات و مقاومات دشمنان فراموش کرده، و آسایش وعطله، وجهه همت ایشان گشته و احداث و جوانان و کودکان که تازه به هم رسیده اند به همان عادات خو گرفته و بر آن نشو و نما یافته، و به تدریج، مردمان کهن که به عادات قدیمه انس داشته اند و مراسم حروب و سپاهی گری می دانسته اند و بر تجارب ایام و اوضاع مُلک باخبر بوده اند، از میان رفته. پس اگر در این اثنا خصمی قاهر قصد ایشان کند به آسانی استیصال جماعت او را میسّر گردد. والّا کثرت اموال و ارتقای مناصب، ایشان را بر تجبر و تکبر و غرور دارد. و از آن منازعات و خصومات تولد کند. و به مهتر و اضرار یکدیگر مشغول شوند و ایشان را ضعف و سستی تمام عارض شود. و همچنان که در مبادی دولت، هر که با پادشاه مخاصمت می نمود بر وجهه اسهل مغلوب می شد، در این حال که زمان انحطاط است، قضیه منعکس گردد. و لهذا حکما گفته اند که تدبیر حفظ دولت به دو چیز است: یکی تألیف اولیاء و دیگر تنازع اعدا.[۳۱]

محقق در جای دیگری چهار خصلت را قواعد بنای ملک معرفی می کند که عبارتند از: «علوّ همت، رأی صحیح، عزیمت تمام، صبر نیکو.[۳۲] براساس نگرش سبزواری، این چهار خصلت پس از این که شخص قدرت را در دست گرفت ( آن هم بر اساس توافق)، بنای پادشاهی او را مستحکم می سازد.

سبزواری با اعتقاد به مفهوم «الناس علی دین ملوکهم»، بر این باور است که پادشاه و دستگاه حاکمه اگر به رفاه، تجمل، ظلم و ناعدالتی و به طور جامع به رذایل یا فضایل اخلاقی روی آورند طبعاً افراد جامعه نیز به همان سو رو آورده و این گونه جامعه به سوی خیر و سعادت یا شر منتهی خواهد شد. بر این اساس، ابتدا به نقش شاه (یا رهبری) به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار در حرکت تاریخ و کسی که هدایت کل جامعه را بر عهده دارد از نظر سبزواری خواهیم پرداخت.

عوامل تأثیرگذار در حرکت تاریخ

  1. نقش رهبری

نظام حکومتی صفویه که سبزواری برای اصلاح آن روضه الانوار را نوشت، در رأسش پادشاه قرار داشت، از این رو نقش پادشاه در حرکت جامعه از نظر سبزواری از مهم ترین مسائل است که می باید بررسی گردد. از نظر سبزواری، اگر پادشاه صالح و شایسته باشد امت که بر دین، طریقه و مسلک پادشاه هستند صالح و شایسته خواهند بود و اگر او فاسد باشد امت نیز فاسد خواهد شد. بنابراین در سیر حرکت انسان در تاریخ، پادشاهان هستند که انسان ها را به یکی از دو مسیر صلاح و خیر یا فساد و شر رهنمون می شوند: قوام شهرها به ملک و پادشاهی بود.[۳۳]

و مردمان. .. نظر به پادشاهان داشته باشند و اقتدار به سیرت ایشان کنند که «الناس علی دین ملوکهم»… پس اگر زمام مهام در دست اقتدار پادشاه عادل باشد، همه کس سیرت نیکو پیش گیرند و در اکتساب فضایل کوشند، و چون حال برخلاف این بود. همه کس به جانب رذایل و اخلاق نکوهیده و اعمال ناپسندیده راغب و مایل باشند، و از این جاست که در احادیث شریفه مصطفویه وارد شده که اگر سلطان عادل باشد، از هر حسنه، که از رعایا صادر شود، او را بهره باشد و اگر ظالم باشد، در هر سیئه که از ایشان صادر شود، شریک باشد.[۳۴]

و بباید دانست که پادشاه طبیب مملکت است و همچنان که طبیب وقتی معتمد است که دستور آن داشته باشد، و آن وقتی شود که ماده و صورت صحت و مرضی را بداند، همچنین باید که پادشاه بداند که ماده تألیف پادشاهی از چیست و تألیف و انتظام آن باید که بر چه نهج باشد تا ملک را ثبات و قراری و دولت را دوام و استقرار بوده باشد. و باید که عوارض و اختلال صحت ملک را، که به منزله مرضی است در ابدان، بداند و طریق تدبیر علاج آن را بشناسد.[۳۵]

مردم همه بر دین و مسلک پادشاه هستند. هر گاه پادشاه مایل به صلاح باشد و امر به معروف و نهی از منکر بکند، همه مردمان مایل به صلاح خواهند شد. در نتیجه «طریقه شرع و دین در میان خلق رواج تمام خواهد یافت».[۳۶] سبزواری در جای دیگر می نویسد:

بدان که عدل ملوک و امرا از اعظم مصالح ناس است، عدل و صلاح ایشان موجب صلاح جمیع عباد و آبادانی بلاد است و فسق و فجور ایشان موجب اختلال نظام امور اکثر عالمیان می شود حالت و رفتار ایشان تعیین کننده خواست اکثر مردم است، چنان که از حضرت رسول به سند معتبر منقول است که دو صنف از امت هستند. اگر ایشان صالح و شایسته باشند، امت من نیز صالح خواهند بود و اگر ایشان فاسد باشند، امت من نیز فاسد خواهند شد… فقها و امرا.[۳۷]

در حقیقت حاکم نقطه ثقل و مرکز توجهات اندیشه سبزواری است که انجام هر امری حول او می گردد و به اراده و تدبیر او میسر است.

  1. نقش عوامل اقتصادی یک دولت در حرکت تاریخ

سبزواری نقش امور اقتصادی در یک دولت را براساس تدبیر پادشاه در تنظیم خزاین و اموال خلاصه می کند و می نویسد: «تدبیر خزاین و اموال رکنی عظیم از ارکان پادشاهی است و در این باب از قانون عقل و شرع تجاوز کردن موجب فساد امر دنیا و آخرت است».[۳۸] وی فساد دنیا را چنین توضیح می دهد:

بنابر آن که قوام پادشاهی بی اعوان و انصار و عساکر بسیار صورت نمی یابد وعساکر بدون مال و وفور خزاین منتظم نمی شود، پس هرگاه پادشاه را مال نباشد و خزانه معمور نباشد از عهده اقوات و ارزاق و معونات لشکر بیرون نتواند آمد و چون چنین شود لشکر شورش کنند و به فساد در آیند و اگر دشمنی از طرفی رو کند، چون وفوری در اموال و خزاین پادشاهی نباشد، لشکرها مختل باشند و سرانجام ایشان (مقاومت) نتوان کرد و اسب و سلاح و آلت و عدّت حرب نتوان نمود.[۳۹]

بنابراین بر پادشاه لازم است که تدبیر خزاین و اموال بنماید و در این باب از اهمال و اغفال احتراز لازم داند تا پادشاهی اش دوام و قوام داشته باشد.[۴۰]

  1. نقش عوامل متافیزیک در حرکت تاریخ

سبزواری به نقش عوامل مابعد الطبیعه و متافیزیک، وحی و نصرت الهی و امدادهای غیبی در حرکت تاریخ معتقد بوده و در قسمت هایی از روضه الانوار اشاراتی به آن کرده است و می نویسد: حفظ دولت و پادشاهی بر سه چیز است. سپس آن را به سه دسته تقسیم می کند: ۱. عوامل باطنی در حفظ دولت؛ ۲. عوامل ظاهری در حفظ دولت؛ ۳. عواملی که در ظاهر و باطن در حفظ یک دولت مؤثرند.

درباره عوامل باطنی که در حفظ دولت مؤثرند سبزواری می نویسد:

یکی آن (چه) که باطناً در حفظ ملک و دولت نقش دارد، آن است که مَلک در سّر و باطن، معامله با خدای عزّوجلّ درست کرده باشد به نحوی که خدای عزّوجّل از او راضی باشد تا آن که عساکر تأیید و نصرت الهی و لشکرهای غیبی در مقام تأیید و اعانت آن پادشاه باشند.[۴۱]

برای نمونه او در فتح خیبر داستان را به نحوی بیان می کند که نقش معجزه و وحی را در پیروزی جنگ خیبر پررنگ نشان می دهد:

…(در فتح خیبر) چون شب (سوم) شد حضرت رسول بر زبان معجز بیان گذرانید که. .. هر آینه خواهم داد رأیت را فردا به مردی که دوست می دارد خدا و رسول را و دوست می دارند او را خدا و رسول، کرّاری است غیر فرّار فتح خواهد نمود خدای تعالی بر دست های او. در این اثنا حضرت اسدالله الغالب از مفارقت سرور عالم غمناک شده با وجود عارضه کوفت چشم، سوار گشته، از عقب سپاه متوجه لشکرگاه شد و همان شب که این سخن بر زبان معجز بیان حضرت رسول جاری شد، به سپاه نصرت پناه ملحق گشت.[۴۲]

  1. نقش پیامبران در حرکت تاریخ

از نگ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.