پاورپوینت کامل و شریعتنامه نویسی در قرن نهم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل و شریعتنامه نویسی در قرن نهم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل و شریعتنامه نویسی در قرن نهم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل و شریعتنامه نویسی در قرن نهم ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
>
با ظهور شاه اسماعیل صفوی و تأسیس حکومت صفویه، در ایران و ایجاد حکومتی متمرکز بر اساس عقاید شیعی، شریعت نامه نویسی بار دیگر مورد توجه قرار گرفت. یکی از افرادی که برای مقابله با صفویان اندیشه تجدید خلافت و جمع کردن آن با سلطنت مطلقه را در قالب شریعت نامه نویسی مورد توجه قرار داد، فضل بن روزبهان خنجی است. مقاله حاضر به بررسی آرا و نظریات وی در این زمینه در دو دوره از زندگی اش، یعنی در عصر آق قوینلوها و پس از ظهور صفویه در دربار خوانین ازبک در ماوراء النهر، پرداخته و او را به عنوان آخرین میراث دار شریعت نامه نویسی که این جریان را به انحطاط کشیده معرفی کرده است.
اندیشه های حکومتی اهل سنت و جماعت در طی نه قرن تحولات اسلام و ایران تا پیش از ظهور صفویه، به وسیله اندیشمندانی چون ماوردی، خواجه نظام الملک طوسی و خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی تبیین شد. طی این مدت، چهار دیدگاه عمده در اندیشه سیاسی اهل سنت ارائه گردید.[۱]
- انعقاد خلافت: دوران پس از رحلت پیامبر و انتخاب ابوبکر بن ابی قحافه (۱۱ ـ ۱۳ ق) به خلافت؛
- استخلاف: انتخاب عمر بن الخطاب (۱۳ ـ ۲۳ ق) به خلافت توسط ابوبکر؛
- شورا: انتخاب عثمان بن عفان (۲۳ ـ ۳۵ ق) به عنوان خلیفه سوم در شورایی مرکب از شش نفر از صحابه پیامبر که عمر تعیین کرده بودند؛
- استیلا: دیدگاهی متأثر از عمل سیاسی است و ایجاد آن به سلسله اموی و مشخصاً معاویه بن ابوسفیان (۴۱ ـ ۶۰ ق) بر می گردد.
با ظهور شاه اسماعیل صفوی و تأسیس حکومت شیعی صفویه در ۹۰۷ ق، امید نظریه پردازان سیاسی به ویژه طرفداران سلطنت حامی خلافت و مذهب اهل سنت به یأس مبدل شد؛ بنابراین برای اهل سنت لازم بود تا در رویارویی با خلافت شریعت شیعی ـ که بخش بزرگی از امپراتوری اسلامی را به طور بازگشت ناپذیر از قلمرو خلافت و سلطه اهل سنت بیرون می کرد ـ نظریه خلافت را تجدید کرده و با نظریه سلطنت مطلقه، بار دیگر بر حکومت و مردم استیلا یابند.
یکی از افرادی که در این قرن برای مقابله با حاکمیت صفویان شیعه مذهب به فکر تجدید خلافت و بازگشت به شریعت نامه نویسی افتاد، فضل بن روزبهان خنجی بود. او شافعی مذهب متعصبی بود و این تعصب در تکوین عقاید وی نقش مهمی داشت. فضل بن روزبهان خنجی با احیای شریعت نامه نویسی به دنبال احیای نظم و اقتدار سیاسی جهان اهل سنت بود که سربازان قزلباش صفوی با نابودی اهل سنت در ایران بر هم زده بودند.
حیات فضل الله بن روزبهان را در نظریه پردازی و توجیه حکومت ها می توان به دو بخش تقسیم کرد: ۱. دوره اقامت او در دربار آق قوینلوها؛ ۲. دوره حضور وی در دربار ازبک ها پس از فرار از ایران.
۱. فضل الله بن روزبهان در عصر آق قوینلوها
فضل الله بن روزبهان قبل از فرار به ماوراء النهر به دلیل شیعه ستیزی در مقدمه نسبتاً طولانی کتاب عالم آرای امینی سعی در احیای خلافت در جهت مخالفت با شیعه داشت. وی در این دوره، سلاطین آق قوینلو را به عنوان صاحب منصب خلافت، امام زمان و ظل الله معرفی می کرد. در حقیقت مقدمه طولانی فضل الله روزبهان در کتاب عالم آرای امینی پایه و اساس عقاید اوست که بعدها در کتاب سلوک الملوک منعکس می شود.
فضل الله بن روزبهان بن فضل الله الامین ابوالخیر بن قاضی بن امین الدین خنجی الاصل الشیرازی الشافعی الصوفی، معروف به خواجه ملا، فرزند جمال الدین روزبهان بن فضل الله است که از علما و دانشمندان قرن نهم و در دولت آق قوینلو از سران و زعمای قوم بود، وی بعد از شورش عده ای از سرداران در اصفهان به تبریز احضار شد و در آنجا مورد احترام و لطف فراوان سلطان یعقوب آق قوینلو قرار گرفت و در دربار سلطان دارای ارج و قربی شد. خویشاوندان مادری فضل الله نیز با سلسله آق قوینلو رابطه نزدیکی داشتند و یکی از دایی های وی به وزارت اوزون حسن رسید. فضل الله بن روزبهان در سن هفده سالگی برای فراگیری علوم عربی و قرآن به مکه رفت. وی در سن ۲۵ سالگی نیز در پی مسافرت به مصر و حجاز، صحیح مسلم و صحیح بخاری را نزد علمای مصر و حجاز خواند و در جریان سفر دوم، مادرش را در قاهره، و مرشدش پیر جمال الدین اردستانی را در بیت المقدس از دست داد.[۲]
فضل الله بن روزبهان در تدارک سفر سوم خود به حج عزم آن داشت تا هنگام عبور از آذربایجان به رسم بیعت و تجدید عهد در خدمت امام زمان سلامی کرده و به شرف خدمت عالی حضرت پناهی امامت دستگاهی ظل الهی سلطان یعقوب برسد.[۳] وی در جریان همین سفر در سال ۸۹۲ ق کتاب بدیع الزمان فی قصه حی بن یقظان را که اول آن به القاب همایونی موشح و مزین شده بود، در اردوی سلطانی در دامنه کوه سهند آذربایجان به ملازمان سلطان نشان داد و از آن برای تقرب به سلطان استفاده کرد.
کتاب بدیع الزمان[۴] آنطور که خود فضل الله در عالم آرای امینی می گوید:
در بیان کیفیت تدرج نفس ناطقه انسانی به مراتب قدوه نظری و عملی است که با فواید جمیله و تحقیقات جزیله متأخران در ضمن داستان لرستان اندراج یافته.[۵]
وی در مراسم بار عام، کتاب را به سلطان یعقوب عرضه کرد و بعد از خواندن مقدمه کتاب و شکر نعمت زیارت خورشید خاور امام زمان، مدعی شد که می تواند کتابی درباره وقایع حکومت سلطان یعقوب و اجداد وی بنویسد که سایر کتب تاریخی مثل تاریخ جهانگشای جوینی را نقض کرده و تحت الشعاع قرار دهد.
او در عالم آرای امینی[۶] در این باب چنین می سراید:
مجالی اگر یابم از جور چرخ نباشم در اندیشه از دور چرخ
روان بر فروزم درین انجمن زنور دل خویش شمع سخن
اگر شه کند نامه من رقم کشم بر سر شاهنامه قلم
سلطان یعقوب بعد از شنیدن مقدمه کتاب بدیع الزمان و سخنان فضل الله روزبهان، می گوید:
اگر تاریخ ما را فلان ـ فضل الله روزبهان خنجی ـ بنویسد هر آینه چنانکه گفته ناسخ تواریخ ملوک عالم باشد.[۷]
بعد از اینکه تربیت های لایق و لازم انجام شد ـ این تربیت ها شامل خلعت انعام و پاداش و مستمری برای فضل الله روزبهان بود ـ فرمانی از جانب سلطان یعقوب صادر می شود و طی آن روزبهان خنجی مأمور تألیف کتاب عالم آرای امینی می گردد.[۸]
او کتاب عالم آرای امینی را با حمد و سپاس الهی چنین آغاز می کند:
فواتح داستان اخبار و نصایح بیان آمار اخبار سزاوار ذکر و ثنای بسیار و نشر و سپاس بی شمار آن پادشاهی است که از میامین غایت بی غایت به محاسن هدایت بی نهایتش همیشه سلاطین نبوت شعار و انبیای سلطنت مدار از تذکار صحیفه من قصصنا علیک در صحایف انتشار نامور و نامدارند. [۹]
وی این ذکر ثنای حمد و سپاس بیشمار خداوند را شامل سلاطین، اولیاء و خلفا که بعد از ختم نبوت پیامبران الهی با رسالت رسول اکرم (ص) به حکومت در روی زمین رسیده و قائم مقام انبیاء هستند میداند، و معتقد است که خداوند باری تعالی با دارا بودن قدرت نامحدود و زوال ناپذیر به مصداق آیه «انّا جعلنا فی الارض من خلیفه» انسان را به اعلی مرتبه شرف و اعزاز رسانید و اشرف مخلوقات قرار داد.
فضل الله حکومت سلاطین را نمونه ای از مظاهر قدرت پروردگار می داند و می گوید:
تمام پادشاهان روی زمین بر حسب تفاوت حکومت و کشورگشایی خود را از الطاف الهی دارند.[۱۰]
وی بعد از حمد خداوند چندین صفحه را به مدح و منقبت مقام رسول اکرم(ص) اختصاص می دهد. نکته جالب استفاده فضل الله شافعی مذهب متعصب از حدیث معروف حضرت رسول(ص) «إنّی تارک فیکم الثقلین» است که از مهم ترین احادیث مورد استفاده برای اثبات حقانیت اهل بیت و خلافت شیعی میباشد.
فضل الله این دو یادگار سنگین پیامبر یعنی کتاب خدا و اهل بیت پیامبر را عاملی مهم در جهت نظم بخشیدن به مصالح عالم و التیام دهنده راه راست (اصل متن لغت، منهاج می باشد، به معنی راه راست، راه روشن اولاد آدم) می داند.[۱۱]
وی تمام خسروان روی زمین و سلاطین و مجاهدین دین را پیرو آفتاب عالم تاب نبوت رسول اکرم و سرفرازی آنان را در جهان ناشی از پیروی و بیعت با رسول اکرم و آل و اصحابش دانسته است.[۱۲]
فضل الله روزبهان بعد از مدح پیامبر(ص) به مسئله جانشینی آن حضرت پرداخته و مانند تمام اهل سنت اعتقاد به چهار خلیفه یا خلفای راشدین دارد و با این مطلع از آنان یاد می کند:
ذکر مناقب چهار یار ابرار که چهار رکن کعبه امامت و چهار امام مقام کرامت و بیان خلفای لاحقین و سلاطین صالحین ـ رضوان الله علیهم اجمعین.[۱۳]
وی از ابوبکر به عنوان اول فردی که از در تصدیق در آمده و مسلمان شده[۱۴] و نیز همدم غار و همسفر پیامبر نام برده[۱۵] و در مناقب عمر بن الخطاب می گوید: «اصحاب نبی کبیر در سایه علم امامت او رایت نشر شریعت بر افراخته و دست به فتوحات زده اند[۱۶] او عثمان بن عفان را به عنوان سومین امام و ذوالنورین یعنی کسی که دو دختر پیامبر را به همسری گرفته و جمع کننده قرآن کریم و امامی که در عصر او نور اسلام از اقصی نقاط مغرب تا ظلمات هندوستان رسیده نام می برد.[۱۷]
وی در مقام یک مورخ و نقل یک واقعه تاریخی، هیچ اشاره ای به مسئله اختلاف درباره جانشینی پیامبر و قضیه سقیفه بنی ساعده و انتخاب ابوبکر، نصب عمر به جانشینی ابوبکر، شورای خلافت عمر که منجر به خلافت عثمان شد و اشتباهات عثمان که باعث قتل وی شد، ندارد و در این باره سکوت می کند.
فضل الله روزبهان از حضرت علی بن ابی طالب با عنوان امیرالمؤمنین ـ لقبی که فقط در مورد حضرت علی(علیه السلام) به کار برده و نه سه خلیفه قبلی ـ ولی المسلمین و ولی مؤمنان یاد کرده و در شرح و مقام حضرت علی(علیه السلام) به حدیث غدیر خم استناد جسته و می گوید:
در غدیر خم جرعه «اللهم من کنت مولا» بر او پاشیده و دعای «اللهم وال من والاه و عاد من عاداه» از خمخمانه مولاه رحمانی به مذاق آمال و امانی او چشانیده.[۱۸]
وی حتی به حدیث «أنا مدینه العلم و علی بابها» و همچنین حدیث «ضربه علی یوم الخندق توازی عمل الثقلین» در شرح مقام والای حضرت علی(علیه السلام) استناد می کند.[۱۹] سرانجام ذکر مناقب علی بن ابی طالب(علیه السلام) را این چنین به پایان می رساند:
در ظلمت قتال جمل و صفین جز چراغ دین نیفروخته و علمای شریعت را سیرت قتال اهل بغی آموخته تا آنکه نیلوفر تیغ ابن ملجم بر سمن عارضش گل سرخ شکافنیده و سوسن دم بسته خنجر آن پر ستم ارغوان بر بهارش ریزانیده.[۲۰]
فضل الله گرچه درباره علی(علیه السلام) بیشتر از سه خلیفه قبلی تعریف و تمجید کرده و تنها از او با لقب امیرالمؤمنین و ولی المسلمین یاد کرده و به مهم ترین احادیث شیعه در اثبات حقانیت خلافت اهل بیت استناد کرده، ولی از آنجا که سنّی متعصبی است این مسائل را فقط به عنوان فضائل اخلاقی علی(علیه السلام) مطرح کرده و ایشان را خلیفه چهارم می داند.[۲۱]
به اعتقاد فضل الله بن روزبهان بعد از علی بن ابی طالب(علیه السلام) تنها فرزند ارشد وی حسن مجتبی(علیه السلام) لایق جلوس بر منصب خلافت و امامت بوده و بعد از کناره گیری و شهادت امام حسن(علیه السلام) برادر بزرگوارش حسین(علیه السلام) را امام زمان و خلیفه وقت می داند.[۲۲]
وی درباره قیام امام حسین (علیه السلام) می گوید:
جهت اقامت حقوق امامت و طلب ادامت امن و استقامت اصغر السبطین اکبر الشهداء و الخافقین امیرالمؤمنین ابی عبدالله حسین ـ رضی الله عنه ـ قیام نموده جهت دفع فرقه[۲۳] ثم یکون بعد ذلک ملکا. [۲۴]ً
ابن روزبهان مدعی می شود که بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام) در کربلا، فردی با لیاقت و دلایل و شواهد کافی نبود تا بر منصب خلافت و امامت زمان جلوس کند.
چراغ دودمان رسالت در زمان بنی امیه خاموش شده اولاد و احفاد امیه و سمیه با تدبیر و سیاست خلافت را به چنگ آورد و در اطراف عالم آوازه حکومت خود را منتشر ساختند که به نظر فضل الله مدعای ایالتشان بی دلیل و پایه امامت در عهد ایشان ذلیل بود.[۲۵]
ابن روزبهان مانند ابن تیمیه، شریعت نامه نویس سنّی متعصب و شیعه ستیز قبل او، حکومت بنی امیه را سلطنتی می داند که مقام و منصب خلافت رسول الله را غصب کرده و به فسق و فجور پرداخته و اعمالشان با قوانین شرع مبین اسلام مغایر است. وی از بین خلفای اموی تنها عمر بن عبدالعزیز را لایق منصب خلافت و امامت دانسته است؛ شاید به دلیل اینکه عمر بن عبدالعزیز از طرف مادری نسبش به خلیفه دوم می رسد و سعی و اهتمام زیادی در برقراری شرع مقدس اسلام کرد و آبروی رفته خلافت را بر گرداند.
الطاف زبانی رتبت خلافت رحمانی را به وجود امام بحث ثالث العمر بن امیرالمؤمنین عمر بن عبدالعزیز ـ رضی الله عنه ـ عزیز گردانیده و زلال سیرت آن امام صاحب کمال آبی بر روی کار خلافت آورد و نقش ستم ظلم بنی امیه را از صحایف روزگار بسترد.[۲۶]
فضل الله جریان خلافت و امامت را چنین دنبال می کند که به انقضای ایام خلافت و امامت عمر بن عبدالعزیز بار دیگر دنیای اسلام و خلافت به تاریکی فرو رفت و ظلمت بر حق پیروز شد تا اینکه خورشید دولت آل عباس از جانب خراسان طلوع کرد و چشمه دین پروری و حق شناسی بر اثر لباس سیاه بنی عباس روح و روان عالم را تازه کرد. از نظر فضل الله تمام خلفای بنی عباس جانشینان و امامان و خلفای بر حق بعد از رسول اکرم(ص) هستند که باعث ارشاد و هدایت مسلمانان و قوت دین اسلام شدند تا اینکه آخرین خلیفه عباسی المستعصم بالله به صدمه لشکر جرار تاتار از دست هلاکوخان شربت هلاکت چشید و مدت زمان زیادی مملکت ایران اسیر فتنه و خونریزی و ستم اولاد چنگیزخان و بنای بلند خلافت و امامت و شریعت کهنه و فرسوده شده بود.[۲۷]
به این ترتیب منصب خلافت و امامت تا سه قرن خالی ماند.
فضل الله بعد از این مقدمه نسبتاً طولانی، اصل مطلب خود را چنین آغاز می کند:
به امداد الطاف الهی از مشرف تبار با اعتبار پادشاه اوغوز دولتی فیروز مطلع شد و از کوکب دری بایندری نور اقبال در صفحات عالم لامع گشته و نور خلافت در مغرب بیت حسن تواری یافته بود، الحمدلله از مطلع اهل بیت حسن باز بر عالم تافته است و جوهر ثمین عدالت و تربیت دین را که در ظلمات سواد آل عباس کم کرده بود در روز سفید اقبال جدید آق قوینلو بار یافت.[۲۸]
روزبهان خنجی با این مقدمه حکومت آق قوینلوها را به خلفای بنی عباس متصل کرده و نور خلافت را که از مغرب خانه اوزون حسن متواری شده بود، به خانه اوزون حسن بر می گرداند و با باز کردن بحث خصائل حسبی و نسبی به توجیه این عمل خود می پردازد. او با برتری دادن سلاطین آق قوینلو نسبت به سایر سلاطین تنها آنان را لایق مقام خلافت و امامت زمان می داند.
ملوک بایندری از سایر ملوک عالم حاضراً و غایباً به جلالت نسبت رفیع و طهارت حسب منیع ممتازند و به مکرمت اصل اصیل و شرف منیل بر ملوک جلیل سمت ترجیح و تفصیل دارند.[۲۹]
فضل الله معتقد است:
طبق نظر علمای عالی مقدار و حکمای نامدار اشرف ملوک و سلاطین ملک سلطانی است که یک جا دارای جلالت نسبی و طهارت حسبی باشد.
خنجی شش خصلت را بر می شمارد که جمع شدن آنها در هر سلطان باعث جلالت، پاکی و برتری نسب است.
خصائل شش گانه سلطنت
خصلت اول: اجداد و پدران باید پشت در پشت پادشاه باشند و خون سلطنت در رگ های آنها جریان داشته باشد. سلسله نسب آنها نیز نباید به افراد طبقه پایین و پست منتهی شود، مثل ملوک صفاریه و آل طاهر در خراسان. فضل الله می گوید: «این خصلت در ملوک آق قوینلو موجود است و در غیر ایشان الّا ماشاءالله مفقود»[۳۰]
فضل الله روزبهان سلسله صفاریان را به دلیل اینکه نیای آنان یعقوب لیث رویگرزاده و عیار بود و از اینجا به مقام امیری سیستان رسید از افراد پست و طبقه پایین اجتماعی می داند که لیاقت امارت و حکومت ندارند. وی بدون دلیل طاهریان را که به دست یعقوب لیث منقرض شدند جزء سلاطین پست می داند؛ در حالی که امرای طاهری از اولین حکومت های محلی خراسان بودند که دعوت عباسیان را لبیک گفتند و اجداد طاهریان به پاس خدماتشان در کسب قدرت عباسیان، حکومت پوشنگ و هرات را به دست آوردند.
فضل الله همچنین از زندگی گذشته امرای آق قوینلو سخنی به میان نمی آورد و فقط با انشایی پر تکلف و نثری سنگین و مملو از چاپلوسی و مداحی اجداد آق قوینلو را ستارگان درخشان آسمان جلالت، پاکی و بزرگی نسب می داند که همچون نور صبح روشنایی می دهند و با این همه زبان خود را برای نشر مکارم و محاسن آق قوینلو الکن و قاصر می داند.[۳۱]
خصلت دوم: نباید دست نامحرمی به حرم و ناموس سلطان وقت برسد. فضل الله در اینجا حکمی کلی صادر کرده و می گوید:
اولاد و ازواج ایشان ـ سلاطین آق قوینلو ـ داغ عار اختلاط نسب نکشیده و غیر از این طایفه از ملوک بدن تبارشان از حیله این افتخار مبرا و حریم این ملوک ـ آق قوینلو ـ از این سلوک همگی منزه و مبرا بودند.[۳۲]
به این ترتیب او داغ و ننگ اختلاط نسب را به حرم و ناموس سایر سلاطین می نشاند.
خصلت سوم: اجداد سلاطین وقت نباید در هیچ زمانی به مخالفت با ادیان و بزرگان شرایع حقه معروف و مشهور باشند، مثل ملوک عرب پادشاهان ساسانی[۳۳] و به تبابعه یمن که به مخالفت با دین حق معروف و مشهورند.
فضل الله در شرح خصلت سوم بعد از بررسی تاریخ ملل قدیمه به این نتیجه می رسد که سلاطین آق قوینلو هر کدامشان قبل از بعثت معاصر پیامبر اکرم بوده اند در راه تبعیت و گردن گذاشتن حکم وی گام برداشته و بعد از ظهور دعوت اسلام، آنان ـ اجداد سلاطین آق قوینلو ـ بر سر سفره ایمان لقمه احسان را ربوده اند. [۳۴]
خصلت چهارم:[۳۵] تعصب مذهبی بر ضد مذاهب حرام و فاسد و ترویج این مذاهب ناروا؛ مثل زندقه در بنی مروان، اعتزال در بنی مروان، و تشیع در آل بویه و بنی صفارجه.[۳۶] فضل الله معتقد است دارا بودن این خصلت موجب می شود که سلاطین به مذاهب رد و حرام تمایل پیدا کنند و به مذهب اهل سنت و جماعت که مذهب بر حق است بی اعتنا شوند. [۳۷]
خصلت پنجم: منشأ اجداد سلطان نباید در شهرها و بلاد فاسد و پلید باشد، زیرا اقامت در این قبیل شهرها باعث روی آوردن به خوشگذرانی، عیاشی و راحت طلبی و اعمال خلاف شرع می شود.[۳۸]
در بسی از ملوک که در مداین، خراسان، فارس و کرمان انتشار یافتند این حالت مشاهده و ملحوظ گشت.
البته سلاطین آق قوینلو در صحاری و ییلاق و قشلاق نشو و نما یافته و کمتر در شهرها اقامت کرده اند و از خصائل ذمیمه تمدن شهری یعنی راحت طلبی، خوشگذرانی و اعمال خلافت شرع به دور هستند.[۳۹]
خصلت ششم: عدم ضعف و سستی اجداد و سلاطین بعدی در امر حکومت به نحوی که همه امر حکومت و دولت و ریاست آنان را از مسلمات دانسته و از دستورهای آنها بی چون و چرا اطاعت کنند.
سلطنت و ایالت خود را در قاب لشکری به برهان قاطع سیف و سنان روشن گردانیده باشند و نباید هیچگاه ذلیل و زبون و بازیچه دست امرا و سرداران شده، مثل بعضی از خلفای عباسی و امرای آخری چنگیزی.[۴۰]
به نظر فضل الله سلاطین آق قوینلو این صفت را مثل سایر صفات و خصائل حسبی دارا هستند و این سلاطین همیشه مورد احترام و اطاعت تمام لشکریان، ایل و بزرگان کشوری و لشکری بودند و جبراً سرداران ایل را در طوق انقیاد خود خوار و ذلیل ساخته اند.[۴۱]
خصائل هفت گانه طهارت حسبی سلطنت
فضل الله بن روزبهان خنجی بعد از بیان این شش خصلت که مهم ترین خصائل نسبی می داند و ذکر این نکته که سلاطین و ملوک آق قوینلو تمامی آنها را دارا می باشند و در بین سایر ملوک مفقود است به شرح هفت خصلت دیگر می پردازد که جمع شدن آنها در ملوک و سلاطین باعث تحقق طهارت حسبی می شود.
خصلت اول: آراستن خود به اعتقاد کامل و صادق و مذهب موافق و خالی بودن و دوری کردن از هرگونه مذهب حرام و بدعت. به نظر فضل الله همان طور که اعتقادات فاسد و حرام موجب ناپاکی و زشتی نسل و نسب می شود، عقاید ناروا نیز موجب از بین رفتن اصل، تبار، شرف و بزرگی می شود. به گفته فضل الله در بین ملوک آق قوینلو هیچ یک از اجداد آنها به الحاد، رفض و اعتزال مشهور نیستند؛ در حالیکه این خو و خصلت ناپسند در ملوک قرا قوینلو وجود دارد، زیرا آنها حامی و پشتیبان مذهب شیعه بودند و شیعیان هم رافضی و خارج از دین ومستحق قتل و نابودی.[۴۲]
خصلت دوم: آشنایی با علوم مختلف یا داشتن مقداری علم، که در اجرا و تنفیذ احکام شرایع و امضای احکام دین مبین لازم است. فضل الله در توضیح این خصلت می گوید:
در بعضی از ملوک بایندر خان این علم موجود بوده و اگر احیاناً سمت فقدان پذیرفته در اتباع فتاوی علمای صاحب اجتهاد حد سعی و جهد تقدیم فرموده اند.[۴۳]
خصلت سوم: دلیری، قوت، مردانگی و شجاعت و فرار نکردن از میدان جنگ. روزبهان می گوید ملوک آق قوینلو این خصلت را در حد کمال دارند و هر کدامشان شیری خوانخوار هستند که پلنگ گردون در نبرد با او زبون است و طبیعتاً شکست در نبرد و فرار کردن را هم عیب و ننگ می دانند.[۴۴]
خصلت چهارم: حفظ استقلال و تمامیت ارضی مملکت به دست سلطان به نحوی که تمام مملکت در حکم خانه خود دانسته و مثل فردی که خانه و کاشانه اش مورد تجاوز قرار می گیرد و باعث تحریک و غیرت و جوانمردی اش می شود و حمله دشمن غاصب را دفع می کند، به نبرد با دشمن متجاوز بپردازد و در سرکوب و دفع تجاوز گر تمام سعی و کوشش خود را به کار برد. به گفته روزبهان این خصلت نیز در سلاطین آق قوینلو به اتم وجهی حاصل است.[۴۵]
خصلت پنجم: دارا بودن عفت و نداشتن طمع به ناموس و خانواده دشمن و دوست، و زایل نکردن آبروی آنان. از آنجا که ملوک آق قوینلو این خصلت را به اتم وجهی دارا می باشند، دامن عفت آنها هرگز به طمع ناموس کسی آلوده نشده و لشکریانشان هم به واسطه داشتن عفت بر تمام سربازان و لشکریان دنیا برتری دارند و در حفظ آبروی مسلمانان و خانواده آنان سعی بلیغ دارند.[۴۶]
خصلت ششم: شفقت داشتن و طمع نکردن به مال و منال مردم. چون این خصلت هم در سلاطین آق قوینلو در حد کمال موجود است، آنان به میزان مال و درآمدی که یراق خاصه و مواجب دولتی را کافی باشد اکتفا می کنند و مانند سایر ملوک تحت عنوان خرج و خراج آب زندگانی را از بدن های رعایای بیچاره به دست نمی آورند.[۴۷]
خصلت هفتم: بذل، بخشش مال و ثروت و دلجویی و مهربانی کردن با خواص حکومت و رعایای عادی، که این خصلت نیز در نزد ملوک آق قوینلو به اتم وجه حاصل است.
خوان احساس ایشان در عالم گسترده و عامه اولاد آدم از سفره مکارم ایشان نواله مقصود برده و غنی و درویش را با احسان تعمیم فرموده و بر بیگانه و خویش نعم بی دریغ تقسیم نموده اند.[۴۸]
فضل الله بن روزبهان خنجی مدعی است جمع شدن خصایل هفت گانه در ملوک آق قوینلو، پاکی گوهر شخصی و اصل و تبار آنان را ثابت کرده و باعث فضیلت ایشان بر سایر ملوک شده است. همچنین از آنجا که این مکارم و محاسن اخلاقی در بین امرا و تمام لشکریان آق قوینلو برقرار است، بر اساس حکم «الناس علی دین ملوکهم» در بین تمامی مردم نیز جاری است، که این باعث شهرت آنها به داشتن اعتقاد و ایمان راسخ به مذهب حق ـ اهل سنت ـ و دوری از هر نوع بدعت دینی و فساد شده و نیز موجب گردیده مقام خلافت و امامت مسلمین که از زمان انقراض بنی عباس به دست هلاکو خان مغول خالی مانده بود به وجود ملوک آق قوینلو تشریف پیدا کند و در تمامی مملکت از آذربایجان و عراقین و فارس و کرمان تا لب آب سند با حفاظت و اجتهاد سلطان و لشکریان آق قوینلو امنیت و عدالت برقرار گردد.[۴۹]
فضل الله بن روزبهان در کتاب عالم آرای امینی در توجیه و تأیید حکومت و خلافت سلاطین آق قوینلو به خصائل حسبی و نسبی که به عقیده وی در ملوک سپید گوسفند به اتم وجه حاصل است اکتفا نمی کند و چون فردی متعصب و همچنین طرفدار اندیشه تجدید خلافت، البته به سبک خود، است، از آیات قرآنی هم سود می برد؛ البته او تنها کسی نیست که از آیات قرآنی برای توجیه نظریات خود استفاده می کند، قبل از او جلال الدین دوانی که کتاب اخلاق ناصری خواجه نصیرالدین طوسی را بازنویسی کرده، اوزون حسن را برگزیده قرن نهم هجری دانسته و با استناد به واژه «بضع» که در آیه چهارم سوره روم[۵۰] آمده و بر اساس حساب ابجد مطابق با ۸۷۲ هجری، شروع پادشاهی اوزون حسن است حکومت او را رویدادی الهی و قرآنی می داند.[۵۱]
ابن روزبهان خنجی بعد از شرح خصائل حسبی و نسبی، به تقلید از استاد خود جلال الدین دوانی، آیه ۵۵ سوره نور را نیز مدرکی غیر قابل رد در تأیید حکومت اوزون حسن معرفی می کند:
وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیمَکنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أمْناً یعْبُدُونَنِی لا یشْرِکونَ بی شیئْاً وَ مَنْ کفَرَ بَعْدَ ذلِک فَاُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ.
همان طورکه از مضمون آیه بر می آید، خداوند کریم وعده می دهد افرادی که ایمان آوردند و عمل شایسته کردند خلیفه نماید و متصرف گرداند در روی زمین. روزبهان خنجی در شرح خصائل حسبی و نسبی به این نتیجه رسیده که این خصائل در نزد سلاطین آق قوینلو به اتم وجه حاصل است و به همین دلیل دارای عمل شایسته و افرادی بودند که به خدا و رسولش ایمان آوردند و با استناد به این نتیجه ای که می گیرد مدعی است اوزون حسن و فرزندانش همان افرادی هستند که خداوند به آنها وعده خلافت و تصرف زمین را داده می گوید:
زمان انجاز وعده مذکور را مبدأ طلوع بتأشیر صبح دولت عالی حضرت خلافت مرتبت، ایالت منقبت، جمشید حشمت، سکندر مرتبت، خسرو گردون پناه، انجم سپاه، ضلل الله فی الارض، السلطان بن السلطان بن السلطان، معین الخلاقه و العدل و الرفه و المله و الدین، ابونصر و المظفر حسن بهادر خان قدیس گردانید.[۵۲]
فضل الله در توضیحات و توجیهات خود به همین مقدار بسنده نمی کند و به تفسیر معجزات و غرایب لطایف قرآنی پرداخته می گوید:
خداوند در سوره نور فرموده «وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات» که لفظ «منکم» در این آیه بر اساس حروف ابجد درست مطابق است با عدد حروف «حسن بیک» و در هیچ موقعی مفهوم کلام و مضمون آیات قرآنی اشاره به مؤمنان و عمل کنندگانی به اعمال صالح ندارد مگر در این مورد که لفظ «منکم» آمده و دلیل قوی و محکم در مورد اسم حسن بیک این است که خلافت بر روی زمین و پذیرفتن دین متین ـ [گویی قبل از اوزون حسن دین اسلام مورد پذیرش قرار نگرفته بود] ـ و برقراری امنیت و عدالت و انتشار دین اسلام ـ بر اساس آیین اهل سنت و جماعت ـ و آثار ایمان در زمان دولت آق قوینلو انجام شد.[۵۳]
فضل الله روزبهان خنجی در انتهای توجیهات شرعی و عقلی حکومت اوزون حسن و به طور کلی ملوک آق قوینلو به عنوان حکومتی الهی که خداوند در قرآن وعده ظهور آن را داده، به دومین آیه سوره روم (فی أدنی الارض و هم من غلبهم سیغلبون) استناد کرده و می گوید:
واژه «أدنی الارض» به حساب جمل ـ که همان ابجد باید باشد ـ عدد ۸۷۲ می شود، که دقیقاً مطابق است با شروع حکومت اوزون حسن.
فضل الله بعد از این توضیحات، به طور خلاصه به فتوحات اوزون حسن می پردازد و او را قائم مقام خداوند در حفظ دفاع از ملک و ملت و شرع مقدس می داند و به دلیل اینکه جوهر ذات اوزون حسن از آن بزرگ تر و پرمایه تر بود که فقط به شهر آمد و حصن کهف قناعت کند و میل داشت سایه لطف و مرحمتش در شرق و غرب برقرار و آفتاب خلافتش در سراسر گسترده شود؛[۵۴] بنابراین برای اولین بار به سراغ حکومت قراقوینلو رفته و با تیغ جانسوزش تاریکی برای ظلم و ستم قراقوینلو را که بیضه اسلام را نابود و صورت مردم مسلمان را سیاه ساخته بود، به روشنی روز تبدیل کرد[۵۵] و در این راه حتی هیچ یک از فرزندان جهانشاه که به نظر روزبهان حامی شر و فساد در کره زمین بودند رحم نکرده و همگی از جمله پسر بزرگ جهانشاه که از سور سلطنت پدر سوری اندوخته بود از دم تیغ گذراند. بعد از جهانشاه نوبت به سلطان ابوسعید تیموری رسید که از سمت اترار و کاشغر با لشکری جرّار به نبرد خلیفه زمان و ظل الله فی الارض اوزون حسن آمده بود که لاله جوانی اش به دست امام زمان موسوم به درد و داغ کرده و بعد از جنگ های بسیار توانست حکومتی تشکیل دهد که از فرات تا جیحون و حدود روم تا جزایر عمان تحت فرمان داشت.[۵۶]
اوزون حسن بعد از این نبردها و حملات مکرر به دیار کفار گرج، به مراقبت از امنیت کشور و برقراری قوانین شرع مقدس پرداخت و دین مبین اسلام را زنده کرد. او در سرتا سر مملکت چهارصد رباط،[۵۷] خانقاه و زاویه ساخت و چون مربی لطفش ابوالضعفا بود، فقرا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 